۱۴۰۱ خرداد ۱۵, یکشنبه

۱۰۰۰ بچه شیعه توسط پدر و مادر خود به قتل رسیدند!

۱۰۰۰ بچه شیعه توسط پدر و مادر خود به قتل رسیدند!

خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه نوشت: آمارهای رسمی در کشور طی سال‌های اخیر نشان از افزایش سقط جنین دارند؛ طبق آمارهای رسمی وزارت بهداشت در سال 96، روزانه بیش از 1000 مورد سقط جنین در کشور اتفاق می‌افتد که آماری بسیار تکان‌دهنده است!

از 1000 جنینی که توسط والدین کشته می‌شوند تنها حدود 10 مورد آن قانونی است! در یک کشور اسلامی که اعتقاد دارد کشتن یک فرد بی‌گناه در پیشگاه الهی جرم و “قتل نفس” محسوب می‌شود، سقط جنین به‌راحتی توسط برخی از پزشکان تجویز می‌شود یا توسط خود والدین انجام می‌شود!

حجت‌الاسلام والمسلمین “رسول ساکی” دبیر مجمع ملی فعالان جمعیت در همین رابطه با مخاطب قرار دادن فعالان فرهنگی گفت: آیا می‌دانید که از سر صبح تا شب، 1000 بچه شیعه توسط پدر و مادر خود به قتل رسیدند! چراکه 350 هزار قتل جنین در سال اتفاق می‌افتد!

بر اساس ماده ۶۱ قانون حمایت از خانواده و جوانی، اگر سقط جنین در مقیاس وسیع انجام شود، «افساد فی‌الارض» است و می‌تواند مجازات اعدام در پی داشته باشد.

علی خامنه‌ای بهمن سال ۹۹ در سخنانی بار دیگر بر «ازدواج بهنگام و فرزندآوری» به عنوان «نیازهای حیاتی امروز و فردای کشور» تأکید کرده بود.

پس از این سخنان بود که مخالفت با سقط جنین در ایران از سوی حکومت به مسئله جدی‌تری تبدیل شد.

در قانون «جوانی جمعیت»، امکان پیشگیری از بارداری و سقط جنین محدود و ممنوع و هرگونه توزیع رایگان و ارائه اقلام مرتبط، کار گذاشتن اقلام پیشگیری و تشویق به استفاده از آنها در شبکه بهداشتی درمانی کشور به‌طور کامل ممنوع شده است.‎

واکنش حکومت به آمار «۵هزار» نوزاد رها شده؛ تهدید به تعقیب قضایی یک کارشناس و ۳ رسانه‌؟!

واکنش حکومت به آمار «۵هزار» نوزاد رها شده؛ تهدید به تعقیب قضایی یک کارشناس و ۳ رسانه‌؟!

-رسانه‌ها به نقل از محمدرضا مجبوب‌فر کارشناس امور اجتماعی نوشته‌اند، فقط در طول ۱۰ روز حدود ۵ هزار نوزاد در گوشه‌ و خیابان‌ها و پارک‌ها پیدا شده است!
-این پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی شنبه ۷ خردادماه به روزنامه «همدلی» بر اساس آمار دریافتی‌ از «بیمارستان‌ها، مطب پزشکان و مددکاران اجتماعی» برآورد کرد: «روزانه بین ۲ هزار تا ۲۵۰۰ جنین یا تلف می‌شوند یا رها می‌شوند».
-داریوش ابوحمزه معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، رها شدن ۵ هزار نوزاد در ۱۰ روز اخیر در سراسر ایران را تکذیب کرده و گفته این موضوع صحت ندارد.
– خبرگزاری بُرنا مدعی شده بنا بر اطلاعات یک منبع آگاه، علیه محمدرضا محبوب‌فر به جرم نشراکاذیبِ بدون سند اعلام جرم و پرونده قضایی تشکیل شده است. ولی محبوب‌فر این ادعا را رد کرده است.
-در این میان، خبرگزاری حکومتی «تسنیم» در ارتباط با افزایش سقط جنین در گزارشی به خاطر از بین رفتن جنین‌های «شیعه» ابراز نگرانی کرده و نوشته است: «طبق آمارهای رسمی وزارت بهداشت، روزانه بیش از ۱۰۰۰ مورد سقط جنین در کشور اتفاق می‌افتد که آماری بسیار تکان‌دهنده است! این به این معناست که در ۲۴ ساعت گذشته ۱۰۰۰ بچه شیعه توسط پدر و مادر خود به قتل رسیدند!

گفته می‌شود سه رسانه‌ی منتشرکننده آمار هولناک ۵هزار نوزاد رهاشده در طول ۱۰ روز، تحت تعقیب قضایی قرار گرفته‌اند! این آمار را محمدرضا محبوب‌فر کارشناس امور اجتماعی ارائه داده آنهم پس از اینکه در روزهای گذشته، دست‌کم ۳ نوزاد در خیابان‌های تهران رها شدند. وی در عین حال خبر تشکیل پرونده قضائی را تکذیب کرده است.

رسانه‌ها به نقل از محمدرضا مجبوب‌فر کارشناس امور اجتماعی نوشته‌اند، فقط در طول ۱۰ روز حدود ۵ هزار نوزاد در گوشه‌ و خیابان‌ها و پارک‌ها پیدا شده است!

این پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی شنبه ۷ خردادماه به روزنامه «همدلی» بر اساس آمار دریافتی‌ از «بیمارستان‌ها، مطب پزشکان و مددکاران اجتماعی» برآورد کرد: «روزانه بین ۲ هزار تا ۲۵۰۰ جنین یا تلف می‌شوند یا رها می‌شوند».

به گفته‌ی او، «طی ۱۰ روز اخیر تعداد قابل‌ توجهی جنین در سطل‌های زباله یا رهاشده یا در گوشه و کنار خیابان به‌ صورت زنده رهاشده‌اند به این امید که کسی از راه برسد و آنان را جمع کند و نجات دهد.»

محبوب‌‍فر با اشاره به آمار روزانه یک‌هزار سقط‌ جنین که به‌ تازگی از سوی وزارت بهداشت اعلام شد، دلایل افزایش رها کردن نوزادان و آمار بالای سقط‌ جنین را «فقر» دانسته و گفته است: «علت این پدیده فقر و فلاکتی است که الان متأسفانه گریبان خانواده‌های ایرانی گرفته است. همینگونه که وزیر کار اعلام می‌کند در حال حاضر ۹۰درصد از جمعیت کشور نیازمند مبرم به دریافت یارانه هستند.»

محبوب‌فر همچنین با انتقاد از قانون صیانت از خانواده و افزایش جمعیت گفته است: «با توجه به این قانون، اکنون خیلی از وسایل پیشگیری از بارداری از دسترس خانواده‌ها خارج‌شده است. فقر دسترسی به این وسایل را دشوارتر کرده است، چراکه درآمد خانواده کفاف تهیه و خرید این ملزومات را نمی‌دهد.»

شدت فقر و تنگدستی در ایران باعث شده تا در روزهای اخیر هزاران نوزاد زنده و مُرده در سطل‌های زباله، گوشه و کنار خیابان‌ها و کوچه‌ها رها شوند.

این آمار در پی انتشار یک ویدئو از نوزاد یکروزه‌ای مطرح شد که از سطل زباله‌ای در نازی‌آباد تهران بیرون کشیده شد. از آن زمان تا کنون به اعتبار گزارش‌ها، ۳ نوزاد دیگر نیز در شهرهای مختلف رها شده‌اند.

گفته شده پایگاه‌های خبری جماران، رویداد ۲۴ و اقتصاد ۲۴ پس از انتشار اطلاعات ارائه شده توسط این کارشناس امور اجتماعی، تحت تعقیب قضایی قرار گرفته‌اند. همچنین برای محبوب‌فر به اتهام نشر اکاذیبِ بدون سند اعلام جرم و تشکیل پرونده قضایی شده است.

پاسخِ نوحه‌‌ی ضدکودک و جنگ‌‌افروزانه‌ی نظام: رضاشاه، روحت شاد!

پاسخِ نوحه‌‌ی ضدکودک و جنگ‌‌افروزانه‌ی نظام: رضاشاه، روحت شاد!

 

روز ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ رسانه‌های داخلی اعلام کردند برگزاری  تمامی مسابقات فوتبال در کشور بدون تماشاچی شد! وزارت کشور دولت سیزدهم که وزیرش یک پاسدار است که نام وی در عملیات تروریستی خارج از ایران نیز ثبت شده، ناگهان به یاد کرونا افتاده و چون «شیوه‌نامه‌های بهداشتی» در ورزشگاه‌ها رعایت نمی‌شود، دستور داده که «هرگونه مسابقه با حضور تماشاگر در تمامی لیگ‌های برتر یک و دو و سه در ورزشگاه‌ها ممنوع است»!

هنوز مدت زیادی نگذشته، پنجم خرداد یعنی سه روز پس از فاجعه‌ی مرگبار فرو ریختن ساختمان متروپلِ آبادان، نوحه‌ی «سلام فرمانده» در استادیوم «آزادی» با حضور اقلیتی از طرفداران رژیم و  افرادی که به هر دلیلی تن به چنین نمایش‌هایی می‌دهند، اجرا شد. آنهم نه‌تنها بدون رعایت «شیوه‌نامه‌های بهداشتی» بلکه مختلط و بدون جداسازی جنسیتی!

نوحه تهییجی و ضدکودک «سلام فرمانده» نه تنها به شدت جنگ‌افروزانه است بلکه به نظر می‌رسد، تدارک ذهنی و تبلیغاتی برای جنگی است که جمهوری اسلامی در سر می‌پروراند و عین جنگ هشت ساله، گویا کودکان و نوجوانان را به عنوان گوشت دم توپ در نظر گرفته. صرف نظر از اینکه مفهوم «جنگ» حتی نسبت به جنگ آمریکا علیه طالبان در افغانستان و صدام در عراق بسیار تفاوت یافته چه برسد به جنگ ایران و عراق، اما جمهوری  اسلامی ثابت کرده پروایی در استفاده از زن و مرد و کودک به عنوان «سپر انسانی» در زمین و هوا و مناطق اتمی و موشکی ندارد!

متن این نوحه که مشابه همان کلید پلاستیکی بهشت است که نظام به گردن کودک‌سربازان می‌آویخت و آنها را به قتلگاه‌های غرب و جنوب کشور می‌فرستاد،‌ به خودی خود سند جنایت و جنگ‌افروزیست و با اینکه بر ۱۴۰۰ و دهه  نودی‌ها تأکید می‌کند اما بعید است «عاشقان ولایت» فرزندان خود را قربانی جنگی کنند که این نوحه آن را ستایش می‌کند.

مدت‌هاست که جمهوری اسلامی برجام در دست بر سر دوراهی یا جام زهر یا جنگ ایستاده! حال آنکه غرب، علاوه بر سازش یا جنگ، راه دیگری دارد که بجز جمهوری اسلامی به سود همگان است: حساب روی مردم ایران و پشتیبانی از اعتراضات و حق آنها در خلع قدرت از حکومتی که ضد منافع آنها و کشورشان است! مردمی که یک نظام حقوقی دمکراتیک و سکولار می‌خواهند که گسست انقلاب۵۷ و نظام برآمده از آن را به تاریخ بسپارد. بیهوده نیست وقتی حکومت برای خود «سلام فرمانده» راه انداخته تا به خود روحیه بدهد، مردم آن را «درمانده» و «وامانده» و«پسمانده» خوانده و فریاد می‌زنند: رضاشاه، روحت شاد! این، همان پل تاریخی از امروز به میراث گذشته برای عبور از گسست۵۷ و رسیدن به آینده است.

۱۴۰۱ خرداد ۱۳, جمعه

سرود ضد حقوق کودک «سلام فرمانده»، تلاش تبلیغاتی جمهوری اسلامی برای سربازگیری از کودکان و جنگی که در سر می‌پروراند

سرود ضد حقوق کودک «سلام فرمانده»، تلاش تبلیغاتی جمهوری اسلامی برای سربازگیری از کودکان و جنگی که در سر می‌پروراند

– تلاش‌های حکومت اسلامی در مانیپولاسیون کودکان بر خلاف ارزش‌های حقوق بشری و حقوق کودک بوده و بجای تعمیق ارزش‌های مبتنی بر صلح و دوستی، انتقام و جنگ را تبلیغ می‌کند. کودکان در حکومت اسلامی وسیله تبلیغات حکومتگران شده، از کودکی، از رشد سالم شخصیت، از یادگیری علم و دانش محروم شده و بجای زندگی مسالمت‌آمیزِ توام با تفاهم، نگاه ایدئولوژیک مبتنی بر مرگ و «شهادت» و کشتن و کشته شدن به آنان آموخته می‌شود. جمهوری اسلامی کودکیِ کودکان را از آنها گرفته و در ذهن و روان آنها بذر اطاعت، مطلق‌نگری، خودحق‌پنداری و نفرت و مرگ می‌کارد.

حنیف حیدرنژاد- این سرود با آهنگ و لحنی نوحه‌وار خوانده شده و با همخوانی کودکان اجرا می‌شود. تا کنون چند ویدئوکلیپ و اجراهای متفاوت از این سرود زشت و ضدکودک پخش شده و دستگاه‌های تبلیغاتی حکومت اسلامی بطور وسیع در انتشار آن می‌کوشند.

تحریف و مغزشویی حکومتی

این سرود و نماهنگ‌های تهیه شده مرتبط با آن نمونه روشنی از دستکاری ذهنی و مغزشویی است که یک روش روانشاسانه برای هدایت فکر و ذهن است.

برای مغزشویی و تحریف در یکسو تحریف‌کننده قرار دارد و در سوی دیگر سوژه یا سوژه‌ها، مخاطب یا مخاطبان قرار می‌گیرند.

دستکاری ذهنی می‌تواند توسط یک حزب یا گروه سیاسی، یک مذهب، یک فرقه مذهبی، یک شرکت، یک حکومت یا حتی یک فرد انجام گیرد و  می‌تواند اهداف مختلفی داشته باشد مثلا حفظ قدرت یا جذب نیرو، جذب هوادار، جذب پیروان و…

افراد یا دستگاهی که اقدام به تحریف و مغزشویی می‌کند، با هدف قرار دادن احساساتِ مخاطب تلاش می‌نماید تا فکر و ذهن مخاطب را دستکاری  و رفتار او را در جهت اهداف خود تغییر دهد. هدف قرار دادن احساسات می‌تواند از طریق ایجاد ترس باشد (جهنم، مجازات، تنبیه) یا از طریق رویا و آرزوهای زیبا و فریبنده (بهشت، جایزه، تشویق).

دستکاری ذهنی حتی می‌تواند با روش‌های مبتکرانه این ذوق و تمنا را در مخاطب بر انگیزد که گویا بالاترین ارزش یا خوشایندترین کار، جلبِ رضایت تحریف‌کننده یا پیشوا یا رهبر و… است.

یک پدر یا مادر می‌تواند با دستکاری ذهنی به فرزندش القاء کند که اگر می‌خواهد عزیز و دوست داشتنی باشد، باید این یا آن کار را بکند تا مورد قبول پدر و مادرش قرار بگیرد. رئیس یک شرکت که کارمندش یک حقیقت را کشف کرده و می‌خواهد آن را افشا کند، می‌تواند با دستکاری و القاء اینکه با آن کارش مسئول ورشکستگی شرکت و بیکاری صدها نفر خواهد شد، آن کارمند را چنان بترساند که او از افشای حقیقت خودداری کند. یک متجاوز می‌تواند با دستکاری در فکر زنی که مورد تجاوز قرار گرفته چنین القاء کند که رفتار خود زن باعث تجاوز شده و اوست که «گناهکار» و مقصر است و…

دایره دستکاری‌های ذهنی و مغزشویی در زندگی روزمره بسیار گسترده است و می‌تواند ابعاد مختلفی داشته و  پهنه‌های متفاوت روابط شخصی و گروهی یا ابعاد بزرگ اجتماعی و حکومتی و کشوری را در بر بگیرد.

مغزشویی و دستکاری ذهنی یک روش پنهان است. فردی که دست به این کار می‌زند می‌داند چه می‌خواهد و چگونه باید به هدف‌‌اش برسد. سوژه و گروه هدف اما از چنین موضوعی بی‌خبر است.

مانیپولاسیون با انواع روکش و ظاهرهای فریبنده همراه است و به همین خاطر برای مخاطب بسیار سخت است که درک کرده یا قبول کند که فریب خورده و به بازی گرفته شده است.

فرد فریب‌دهنده سعی می‌کند با روش‌های زیرکانه اعتماد یا وابستگی مخاطب را به خودش تقویت کند تا اگر مخاطب به شک و تردید افتاد، کاری کند که او به خودش شک کند و نه به وی! این وابستگی بر پایه اعتماد، ابزاریست برای فشار که هر وقت لازم شد بتوان از آن استفاده کرد.

مذهب و افرادِ کاریسماتیک توان بالائی در دستکاری ذهنی مردم عادی دارند. آنها پیروان ساده، ناآگاه و حرف‌شنویی می‌خواهند که اهل پرسش نبوده، بلکه به خیال آنکه به چیز یا فرد مقدسی عشق می‌ورزند، کورکورانه اطاعت کنند. افراد کاریسماتیک و مانیپولاتور بر پایه جهل و نادانی مردمِ عادی از چنان قدرتی برخوردار می‌شوند که می‌توانند جمع و گروهای کوچک یا بزرگِ ده‌ها، هزاران یا حتی ده‌ها هزار نفری را تحت تاثیر قرار داده و مخاطبین خود را سرشار از وجد و شور کنند. هیتلر با سخنرانی‌های آتشین و پرشور خود و با استفاده از موضوع ملیت و نژاد می‌توانست مردم حاضر در میدان‌های سخنرانی یا کسانی را که از طریق رادیو به آن سخنان گوش می‌دادند در ابعاد میلیونی مبهوت خود کرده و آنها را به جنگی خانمانسوز  بکشاند. خمینی با تکیه بر باورهای مذهبی می‌توانست کودکان را بسیج و جذب میدان‌های جنگ کرده یا پیروانش را چنان مجذوب کند که باور داشته باشند کشتن و شکنجه مخالفین، درهای بهشت را به روی آنان باز می‌کند.

هدف نهائی: وفادار نگه داشتن به نظام

سرود «سلام فرمانده» که با واکنش شدید انتقادی همراه با طنز و تمسخر ایرانیان از جمله در شبکه‌های اجتماعی روبرو شده، امتدادِ همان رویه اول انقلاب در حکومت اسلامی برای فریب کودکان و جذب و آماده ساختن ذهنی- عاطفیِ کودک‌سربازان است. اینبار اما حکومت اسلامی رکورد زده و سن جذب کودک‌سربازان را به پنج شش هفت سال و مهدکودک و پیش‌دبستانی و دبستان کاهش داده است (به تصاویر نماهنگ‌ها دقت شود).

تاکید بر عبارات و نمادهای نظامی مانند «فرمانده» و «سلام نظامی» در فیلم‌های تهیه شده، اینکه «عهد می‌بندم حاج قاسمت بشم»، اینکه «عهد می‌بندم مثل سربازای گمنام خادمت بشم»، اینکه «غصه‌ی سربازو نخور آقا، سربازات هزار و چهارصدی‌اند!» همه و همه نشان از هدف حکومت برای سربازگیری از کودکان دارد.

هدف ایدئولوژیک این سرود تقویت روحیه مُرید و مرادی، اطاعت و پیروی و سرسپردگی و وفاداری به رهبر نظام جمهوری اسلامی است. هدف نهائی اما این است: «عهد می‌بندم که می‌مونم پای کار این نظام!»

حکومت اسلامی از اینکه از سوی مردم ایران منزوی شده بهتر از هر کسی با خبر است. ترس این حکومت آن است که بیشتر و بیشتر با ریزش نیرو مواجه شود. حکومت می‌خواهد با سرمایه‌گذاری روی کودکان خردسال و با مغزشویی آنان، آنها را جذب خود کند. ۴۳ سال گذشته اما به خوبی نشان داده می‌شود که اگرچه رژیم از همه امکانات لازم برای فریب و جذب کودکان استفاده کرده، در نهایت ولی شکست خورده و امروز کودکانِ دهه‌های گذشته در خیابان‌ها علیه این نظام می‌ایستند.

نقض حقوق کودکان

مانیپولاسیون و مغزشویی کودکان از سوی حکومت اسلامی در ایران، نقض آشکار حقوق کودک و پیمان‌های بین‌المللی است. جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۲ کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده است.

این کنوانسیون به دفعات یادآور می‌شود که وظیفه دولت‌ها تامین شرایط لازم برای رشد شخصیت کودکان به دور از جهل [وخرافات] است.

‌ماده ۲۹ – ۱ – تاکید می‌کند: «کشورهای طرف کنوانسیون موافقت می‌نمایند که موارد ذیل باید جزء آموزش و پرورش کودکان باشد: ‌الف) پیشرفت کامل شخصیت، استعدادها و توانایی‌های ذهنی و جسمی‌ کودکان. ب) توسعه احترام به حقوق بشر و آزادی‌های اساسی و اصول مذکور در منشور سازمان ملل. ج) توسعه احترام به والدین کودک، هویت فرهنگی، زبان و ارزش‌های وی و ارزش‌های ملی کشوری که در آن زندگی می‌کند، به موطن اصلی وی و به ‌تمدن‌های متفاوت با تمدن وی. ‌د) آماده نمودن کودک برای داشتن زندگی مسئولانه در جامعه‌ای آزاد و با روحیه‌ای (‌مملو) از تفاهم صلح، صبر، تساوی زن و مرد و دوستی بین تمام‌ مردم، گروه‌های قومی، مذهبی و ملی و اشخاص دیگر.»

تلاش‌های حکومت اسلامی در مانیپولاسیون کودکان بر خلاف ارزش‌های حقوق بشری و حقوق کودک بوده و بجای تعمیق ارزش‌های مبتنی بر صلح و دوستی، انتقام و جنگ را تبلیغ می‌کند. کودکان در حکومت اسلامی وسیله تبلیغات حکومتگران شده، از کودکی، از رشد سالم شخصیت، از یادگیری علم و دانش محروم شده و بجای زندگی مسالمت‌آمیزِ توام با تفاهم، نگاه ایدئولوژیک مبتنی بر مرگ و «شهادت» و کشتن و کشته شدن به آنان آموخته می‌شود. جمهوری اسلامی کودکیِ کودکان را از آنها گرفته و در ذهن و روان آنها بذر اطاعت، مطلق‌نگری، خودحق‌پنداری و نفرت و مرگ می‌کارد.

یونیسف صندوق کمک سازمان ملل متحد در گزارش سال ۲۰۲۰ خود در مورد کودک‌سربازان تاکید می‌کند: ذهن کودکان و نوجوانان به راحتی دستکاری می‌شود [به لحاظ احساسی و فکری ذهن‌شان دستکاری شده و تحت تاثیر قرار می‌گیرند]. به راحتی به اطاعت تن در می‌دهند و به همین خاطر امکان مناسب و ارزانی برای جانشین کردن آنها با سربازان بزرگسال می‌باشند.»

حکومت اسلامی ایران برای تامین سوخت جنگی‌اش، برای گسترش امپراتوری شیعی مورد نظرش و برای حفظ حاکمیت خود از پلیدترین شیوه موجود، یعنی بازی با احساسات کودکان و فریب آنها استفاده می‌کند. وظیفه پدر و مادران و معلمین و همه مردم است تا در دفاع از حقوق کودکان کشور با این سیاست تخریبی، پلید و مرگبار جمهوری اسلامی مبارزه کنند.

افزایش سقط جنین خودخواسته و گرایش به «بی‌فرزندی» در ایران؛ خامنه‌ای: افزایش جمعیت حیاتی است!

افزایش سقط جنین خودخواسته و گرایش به «بی‌فرزندی» در ایران؛ خامنه‌ای: افزایش جمعیت حیاتی است!

-رهبر جمهوری اسلامی که هیچ تخصص علمی در هیچ رشته‌‌ای از جمله اقتصاد و جمعیت‌شناسی ندارد و مردم را به عنوان «لشکر اسلام» و «گوشت دم توپ» می‌بیند، تنها دو روز پس از انتشار گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی مبنی بر عدم تمایل مردم به فرزندآوری و باوجود بحران جدی فقر و گرانی باز بر سیاست افزایش جمعیت تأکید کرده است.
– شمار سقط جنین خودخواسته نشان می‌دهد، جامعه بیش از پیش از فرزندآوری در شرایط کنونی امتناع می‌کند.
-بر مبنای نظرسنجی ایسپا، دلایلی مانند «نگرانی از آینده فرزند» یا «سخت بودن تربیت فرزند» به عنوان مهم‌ترین دلایل کم‌فرزندی مطرح شده است.
-محمد اسماعیل اکبری رئیس کمیته جمعیت مجمع تشخیص مصلحت نظام آمار سقط جنین خودخواسته در ایران را سالانه ۵۳۰ هزار مورد اعلام و آن را «رقم بالا و خجالت‌آور» توصیف کرده است.
-اکبری مانند دیگر مقامات بی‌فکر و چاپلوس جمهوری اسلامی از قانون افزایش جمعیت و دستور خامنه‌ای ستایش کرده و گفته که «اگر نصف آن اجرایی شود، اوضاع جمعیتی ایران روبراه می‌شود!»

 

در حالی‌ که نظرسنجی‌ها و آمار بالای سقط جنین خودخواسته نشان از عدم گرایش مردم به فرزندآوری به ویژه در بحران جدی اقتصادی و فقر گسترده دارد، علی خامنه‌ای در پیامی دوباره بر سیاست افزایش نسل و جوانی جمعیت تاکید کرده است!

علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی تنها دو روز پس از انتشار گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی مبنی بر عدم تمایل مردم به فرزندآوری، با انتشار پیامی بار دیگر بر ضرورت فرزندآوری تأکید کرد و گفت که «افزایش جمعیت  یک سیاست حیاتی برای آینده‌ی بلندمدت کشور عزیز ما است!»

خامنه‌ای تأکید کرد که «تلاش برای افزایش نسل، جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروری‌ترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. این فریضه درباره افراد و مراکز اثرگذار و فرهنگ‌ساز، تأکید بیشتر می‌یابد.»

رهبر جمهوری اسلامی که هیچ تخصص علمی در هیچ رشته‌‌ای از جمله اقتصاد و جمعیت‌شناسی ندارد و مردم را به عنوان «لشکر اسلام» و «گوشت دم توپ» می‌بیند، باوجود بحران جدی فقر و گرانی همچنان بر سیاست افزایش جمعیت تأکید دارد. حال آنکه شمار سقط جنین خودخواسته نشان می‌دهد، جامعه بیش از پیش از فرزندآوری در شرایط کنونی امتناع می‌کند.

محمد اسماعیل اکبری رئیس کمیته جمعیت مجمع تشخیص مصلحت نظام آمار سقط جنین خودخواسته در ایران را سالانه ۵۳۰ هزار مورد اعلام و آن را از عوامل موثر بر جمعیت دانسته و «رقم بالا و خجالت‌آور» توصیف کرده است. او درباره اثرات مشکلات اقتصادی و معیشتی بر کاهش فرزندآوری توضیح داده است: «اینکه فکر کنیم اقتصاد است که باروری را عقب می‌اندازد اشتباه می‌کنیم اما اینکه از اقتصاد ببریم نیز اشتباه است.»

طبق گفته‌های او، «حدود یک میلیون و ۳۰۰ هزار جنین در سال سقط می‌شوند» که به گفته‌ی وی «سقط عمدی یا جنایی یک سوم کل سقط‌ها را تشکیل می‌دهد.»

او همزمان مانند دیگر مقامات بی‌فکر و چاپلوس جمهوری اسلامی از قانون افزایش جمعیت و دستور خامنه‌ای ستایش کرده و گفته که «اگر نصف آن اجرایی شود، اوضاع جمعیتی ایران روبراه می‌شود!»

این در حالیست که مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی به تازگی گزارشی را با عنوان «رصد رفتارها و نگرش‌های ایرانیان در موضوع فرزندآوری» منتشر کرده که حکایت از تمایل بالای مردم ایران به «نداشتن فرزند» دارد.

بنا به اعلام مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، بیشترین تمایل به «بی‌فرزندی در استان تهران» و «تک‌فرزندی در مازندران» بالاتر از دیگر استان‌ها بوده است. همچنین «دو فرزندی در اردبیل»، «سه فرزندی در قم»، «چهار فرزندی در سیستان و بلوچستان و یزد» و نیز پنج فرزندی و بیشتر در استان سیستان و بلوچستان وجود دارد.

در نگاه کلی می‌توان گفت، دسترسی به رسانه و شبکه‌های ارتباطی، فرهنگ‌، رفاه اجتماعی در کسب امکانات تحصیل و آگاهی بطور نسبی با رفتارهای باروری در استان‌ها مطابقت دارد.

با استناد به نظرسنجی انجام شده در مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) ۱۲ درصد پاسخگویان در پاسخ به این پرسش که چند فرزند برای یک خانواده مناسب است، نداشتن فرزند را ترجیح داده‌اند.

بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که کاهش فرزندآوری در کشور به یک الگوی غالب تبدیل شده و در تمامی استان‌ها، شهرها و روستاها، گروه‌های مختلف اجتماعی و… دیده می‌شود هرچند که شدت و ضعف دارد.

یکی از نکات مطرح شده در این گزارش مربوط به نرخ باروری کل نسبت به باروری بعد از زناشویی است که شامل فرزندآوری خارج از ازدواج می‌شود. موضوعی که در جمهوری اسلامی با ساختار شرعی‌اش بسیار قابل تأمل است و نشان می‌دهد تحمیل آموزش‌های دینی و مذهبی نتوانسته  مطابق میل زمامداران نظام بر مردم تاثیرگذار باشد.

در محاسبه میزان باروری کل، تعداد موالید را به کل جمعیت «زنان ۱۵ –۴۹ساله»، چه مجرد و چه متأهل در نظر می‌گیرند و بر این اساس متوسط نرخ باروری در سال ۱۳۹۹، عدد ۱/۵ به دست می‌آید، اما اگر تعداد موالید را به جمعیت زنان ازدواج کرده ۱۵ –۴۹ساله در نظر بگیریم، میزان باروری زناشویی حاصل شده و نرخ باروری زناشویی ۲/۴ فرزند خواهد بود.

در بخشی از این گزارش آمده است: «تفاوت قابل توجه نرخ باروری کل با نرخ باروری زناشویی نشان می‌دهد افزایش تجرد و به تأخیر انداختن سن ازدواج یکی از عوامل مهم در کاهش باروری در ایران بوده است و در صورت افزایش ازدواج در کشور می‌توان انتظار داشت نرخ باروری نیز افزایش یابد.»

این در حالیست که نرخ باروری به اصطلاح «نکاحی» نیز تنها در ۱۱ استان از ۳۱ استان بیش از ۲/۵ فرزند بوده که نشان‌دهنده «کم فرزندی زوجین بالفعل است.»

بررسی این گزارش نشان می‌دهد، بالا رفتن سن مادران باردار از به دنیا آوردن فرزندان دوم و بعدی کاسته است، زیرا در شرایطی که افراد در مقایسه با گذشته، دیرتر بچه‌دار می‌شوند و در عین حال فاصله‌گذاری فرزندآوری را نیز رعایت می‌کنند، کاهش فرزندان خانواده به یک یا دو فرزند روی می‌دهد.

بر مبنای نظرسنجی صورت گرفته، دلایلی مانند «نگرانی از آینده فرزند» یا «سخت بودن تربیت فرزند» به عنوان مهم‌ترین دلایل کم‌فرزندی مطرح شده و نشان می‌دهد زوج‌های جوان «بیش از آنکه درگیر نیازهای اولیه کودک در سال‌های ابتدایی عمر او باشند در یک اقدام بازاندیشانه بیشتر بر آینده کودک و تأمین آینده‌ای مطلوب برای او در بازه زمانی طولانی متمرکز هستند که نشان از تغییر نگرش خانواده ایرانی در فرایند فرزندپروری دارد.»

موضوعی که نشان می‌دهد نسل جوان ایرانی به تجربه و آگاهی‌های اکتسابی به ضرورت اهمیت رشد جسمی و روانی کودکان خود اهمیت می‌دهند. در حالی که سیاست‌گذاران جمهوری اسلامی در بهترین حالت اعطای ملک به خانواده‌های بیش از سه فرزند، وام‌های گوناگون و قرعه‌کشی اتومبیل برای مادران را در برنامه‌های تشویقی خود گنجانده‌اند.

گزارش مرکز پژوهش‌ها بر تأثیرگذاری وضعیت کلان اقتصادی، وضعیت اقتصادی خانوار، مبهم بودن وضعیت آینده پیش رو، عوامل روانی مانند ترس از زایمان و فرزندآوری، ترس از اختلال در رابطه با همسر به دلیل فرزند جدید، افزایش تمایل به پیشرفت فردی، حساس‌تر شدن خانواده‌ها به فرایند فرزندپروری، تجربه زیست منفی از خانواده‌های پُرجمعیت، تغییرات اجتماعی چون افزایش سطح تحصیلات و میزان اشتغال زنان و دشواری نیز در ارتباط با علل کاهش تمایل به فرزندآوری اشاره می‌کند.

پایبندی به فرهنگ عفاف و حجاب در تهیه لباس مدارس مورد توجه باشد

پایبندی به فرهنگ عفاف و حجاب در تهیه لباس مدارس مورد توجه باشد

پایبندی به فرهنگ عفاف و حجاب در تهیه لباس مدارس مورد توجه باشد

اردبیل- مدیرکل آموزش و پرورش استان اردبیل گفت: در تهیه لباس فرم مدارس باید فرهنگ عفاف و حجاب متناسب با لباس ملی در نظر گرفته شود.

به گزارش خبرنگار مهر، کلام الله صفری ظهر سه شنبه در جمع خبرنگاران با بیان اینکه لباس فرم دانش‌آموزی بیانگر ترویج هویت ایرانی، اسلامی دانش‌آموزان است، اظهار کرد: در تهیه لباس فرم برای دانش آموزان بادی فرهنگ عفاف و حجاب متناسب با لباس ملی در نظر گرفته شود.

وی افزود: در سال تحصیلی جدید تهیه لباس فرم دانش آموزان به تعدادی از تولیدکنندگان مجاز پوشاک سپرده شده است که لباس فرم‌های مدارس استان اردبیل با رویکرد رونق تولید در استان و با استفاده از پارچه باکیفیت ایرانی تهیه و دوخت می‌شود،

مدیرکل آموزش و پرورش استان اردبیل به فعالیت کمیته ساماندهی در کلیه مناطق و نواحی ۱۹ گانه استان در راستای سازماندهی و نظارت بر لباس فرم دانش آموزان اشاره کرد و گفت: دقت در انتخاب الگو، رنگ، کیفیت پارچه و قیمت مناسب از جمله محورهای مهمی است که باید مد نظر مدیران مدارس و کمیته‌های اجرایی شهرستان‌ها و مناطق و سازمان دانش آموزی قرار گیرد.

صفری ادامه داد: تهیه لباس‌ها از طریق انعقاد قرارداد بین اعضای شورای مدرسه و تولید کنندگان مجاز در سطح این استان انجام می‌شود، ضمن آنکه تهیه قرارداد، نظارت بر تمامی مراحل سازماندهی لباس فرم دانش آموزی و چگونگی رسیدگی به شکایات نیز به کمیته‌های اجرایی شهرستان‌ها و مناطق محول شده است.

وی افزود: به منظور مساعدت به دانش آموزان بی بضاعت، از مدیران واحدهای آموزشی و تولیدکنندگان پوشاک خواسته شده است که به هنگام انعقاد قرارداد این موضوع را مدنظر قرار دهند.

پنج کودک دانش آموز در کشته شدگان «متروپل» بودند!

پنج کودک دانش آموز در کشته شدگان «متروپل» بودند!

 

تجاوز جنسی؛ بلایی به جان کودکان کار و خیابان

تجاوز جنسی؛ بلایی به جان کودکان کار و خیابان

 دو روز پیش بود که مدیر عامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران آماری فاجعه بار را اعلام کرد که چون پتکی بر سر فعالان حقوق کودکان و خصوصا دغدغه مندان کودکان کار و خیابان کوبانده شد. «رضا قدیمی» در یک رقم حیرت انگیز اذعان کرد که ۹۰ درصد کودکان کار و خیابان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند. هنگامی که خبرنگار از او درباره صحت این رقم می پرسد او بر درستی این آمار تاکید می کند و در توضیح بیشتر می گوید:‌«متوجه شدیم عمو یا دایی این کودکان، بچه‌های فامیل را جمع می‌کند، صبح تا ظهر تکدی‌گری می‌کنند و بعدازظهر به آنها تعرض می‌کنند. اینها مستند است.» او از جمع آوری و جذب کودکان کار و خیابان به مراکز پذیرش این کودکان می گوید و ادامه می دهد:‌«متاسفانه از ٤٠٠ تایی که مددکاران بهزیستی با آنها صحبت کرده‌اند، به نزدیک به ٩٠ درصدشان تعرض شده است.»

نهادهای مدنی، مراکز رسمی را متهم می کنند که از ارائه آمار دقیق کودکان کار خودداری می کنند

جدای از آمار تکان دهنده ای که مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران اعلام کرده است، پیش از این نیز آمارهای دیگری در این باره ارائه شده بود که راوی وضعیت اسفناک کودکان کار بود. چنان که «ابراهیم غفاری» – معاون وقت اجتماعی سازمان بهزیستی – دو سال پیش اعلام کرده بود که بر اساس مطالعات در شهر تهران، ۲۱ درصد از کودکان خیابانی این شهر تجربه «رابطه جنسی» داشته اند. پرپیداست که برای یک کودک خیابانی، رابطه جنسی با رضایت و اختیار صورت نمی گیرد و مفهوم رابطه جنسی در چنین آماری، به ظن بسیار قوی به آزار و تجاوز جنسی اشاره دارد.

شاید یک پرسش این باشد که چرا این اندازه آمار تجاوز جنسی در میان کودکان کار بالاست؟ جدای از همزیستی اجباری این کودکان با افراد عموما نامطلوب و بزهکار، یک علت این امر، بالابودن آمار کودکان کار و خیابان است.اگرچه بعضا منابع رسمی سعی می کنند تعداد کودکان کار در ایران را پایین نشان دهند اما اخیرا «ناهید تاج الدین» – نماینده اصفهان در مجلس شورای اسلامی – رسما اذعان کرد که در ایران بین سه تا هفت میلیون کودک کار وجود دارد. فاصله زیادی که بین دو عدد تخمینی خانم تاج الدین وجود دارد، خود نشان از وجود یک بحران در زمینه آمار کودکان کار است. خود خانم تاج الدین فقدان آمار دقیق را به علت «عدم ثبت هویتی» کودکان کار می داند. البته اگر آمار مورداشاره این نماینده مجلس شورای اسلامی را در کنار ادعای چندسال پیش یکی از مسئولان نهاد مدنی «جمعیت دفاع از کودک کار و خیابان» قرار دهیم که گفته بود ایران در خوشبینانه ترین حالت بین سه و نیم تا چهارمیلیون کودک کار دارد، دیگر چندان از حجم بالای تعداد این کودکان بی آینده شگفت زده نخواهیم شد.

البته ناگفته نباید گذاشت که به گفته سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران ۷۵ درصد از کودکان کار، ایرانی نیستند و از افغانستان، پاکستان و اخیرا بنگلادش به ایران «ترانزیت» می شوند.گرچه این آمار چندان با اظهارات معاون اجتماعی سازمان بهزیستی در دو سال پیش همخوان نیست. «ابراهیم غفاری» در این باره اشاره کرده بود که بیش از ۶۰ درصد کودکان خیابانی، ایرانی هستند و زیر ۴۰ درصد آن ها افغانستانی هستند. اگرچه آمارها متناقض است، اما کدام وجدان انسانی وقتی بحث کودک خیابان به میان می آید، به ملیت آن ها توجه می کند؟

سازمان بهزیستی از وجود باندهای مختلفی می گوید که از کودکان کار بهره کشی می کنند

اما جدای از این بحث، وقتی اظهارات مدیر سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران را در کنار سخنان سه سال پیش وزیر بهداشت و درمان قرار می دهیم، معضلات کودکان کار در حوزه سلامت جسمی خود را بیشتر می نمایاند. «سیدحسن قاضی زاده هاشمی» سه سال قبل درباره معضلات کودکان کار به شیوع گسترده ایدز در میان این دسته از کودکان اشاره کرد و گفت:« متاسفانه آمار تعداد کل کودکان کار را در اختیار نداریم، اما بر اساس برآوردی که در یک تحقیق داشته‌ایم، میزان شیوع ابتلا به ویروس ایدز در بین کودکان کار معتاد، ۴۵ برابر کل جامعه است که آمار بسیار بالا و نگران‌کننده‌ای است». درواقع بنا به اظهارات عالی ترین مقام بهداشتی کشور، جدای از بحث آزار و تجاوز جنسی، ما با پدیده «کودکان معتاد» نیز روبرو هستیم که خود حاکی از گسترده بودن این مشکل است. البته جای این پرسش نیز وجود دارد که از کجا معلوم که درصد گسترده شیوع ایدز در میان کودکان کار و خیابان، صرفا مربوط به بحث اعتیاد باشد و تجاوز جنسی در این میان به عنوان یکی از عوامل انتقال این ویروس مرگبار نقش بازی نکند؟

در واقع پرسش اساسی از مسئولان مربوطه این است که این کودکان از ثروت ملی کشور چه بهره ای برده اند و می برند؟ این کودکان که اینگونه کودکی خود را در خیابان ها و زیر سایه نگاه های سنگین یا ترحم بار از دست می دهند، براساس چه معیار و امیدی می توانند شهروندانی خوب برای جامعه باشند؟ کودکی که روز را با تکدی گری در خیابان سر می کند و شب آزار و تجاوز جنسی انتظار او را می کشد، چه آینده امیدبخشی را می تواند برای خود رقم بزند؟ آیا به روان متلاشی این کودکان اندیشیده ایم؟ آیا به این فکر کرده ایم آن ها قراراست روزی بزرگ شوند و عقده و حقارت و کم بینی و نفرت، یادگار دوران کودکی شان خواهد بود؟ در بند ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک – که جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۲ به آن پیوست – آمده است که کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌ باید تمام‌ اقدامات‌ قانونی‌، اجرایی‌، اجتماعی‌ و آموزشی‌ را در جهت‌ حمایت‌ از کودک‌ در برابر تمام‌ اشکال‌ خشونت‌های‌ جسمی‌ و روحی‌، آسیب‌رسانی‌ یا سوءاستفاده‌، بی‌توجهی‌ یا سهل‌انگاری‌، بدرفتاری‌ یا استثمار به عمل بیاورند. پرسش اساسی این است که جمهوری اسلامی ایران چه اندازه در تحقق این نکته کامیاب بوده است؟

حضور ۸۰۰ کودک کار در خیابان‌های کرمانشاه

حضور ۸۰۰ کودک کار در خیابان‌های کرمانشاه

خبرگزاری هرانا – مدیرکل بهزیستی استان کرمانشاه از وجود ۶۰۰ الی ۸۰۰ کودک کار در استان کرمانشاه خبر داد که به دلیل بدسرپرستی، بی سرپرستی و یا مشکلات اقتصادی در خیابان‌ها مشغول کار هستند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مهر، مدیرکل بهزیستی استان کرمانشاه از حضور ۸۰۰ کودک کار در خیابان‌های استان کرمانشاه خبر داد.

فرحناز محمدی در این خصوص گفت: طبق تعریف یونیسف افراد زیر ۱۸ سال کودک محسوب شده و کار این کودکان در خیابان یک آسیب اجتماعی است و کودکان زیر ۱۸ سال باید از نیازهای طبیعی روزانه خود از جمله آموزش، بهداشت و تحصیل برخوردار شده و درحالی‌که کودکانی با سن کم در خیابان‌ها مشغول کار بوده و از نیازهای روزانه خود محروم هستند.

مدیرکل بهزیستی استان کرمانشاه تصریح کرد: به دلیل طولانی شدن زمان ماندن کودکان کار در خیابان آن‌ها در معرض انواع آسیب‌های اجتماعی و سو استفاده از طرف باندهای مختلف بوده که مهم‌ترین حضور آن‌ها در خیابان فقر است.

مدیرکل بهزیستی استان کرمانشاه خاطر نشان کرد: برآورد می‌شود ۶۰۰ تا ۸۰۰ کودک کار در استان کرمانشاه حضور دارند که به دلیل بدسرپرستی، بی سرپرستی و یا مشکلات اقتصادی در خیابان‌ها مشغول کار هستند.

وی خاطر نشان کرد: در صورت مشاهده این کودکان با مهربانی با آن‌ها برخورد کرده و در صورت بروز مشکل با شماره تلفن اورژانس اجتماعی ۱۲۳ تماس گرفته و برای حل مشکل همکاری کنند.

 

۱۴۰۱ خرداد ۱۲, پنجشنبه

تجربه مصرف “سیگار” در یک چهارم ۱۳ تا ۱۵ ساله‌ها

تجربه مصرف “سیگار” در یک چهارم ۱۳ تا ۱۵ ساله‌ها

تجربه مصرف "سیگار" در یک چهارم ۱۳ تا ۱۵ ساله‌ها

معاون پژوهشی موسسه کادراس با اشاره به اینکه تنباکو معمولاً نخستین ماده‌ای است که جوانان به مصرف آن روی می‌آورند و طبق آمار سازمان ملل متحد از هر چهار دانش‌آموز 13 تا 15 ساله یک نفر در جهان تجربه مصرف سیگار را داشته و حتی اولین مصرف را پیش از 10 سالگی انجام داده است، می‌گوید: طبق «نظریه دروازه‌ای مواد مخدر» معمولاً افراد، مصرف مواد مخدر و حتی کشیده شدن به جرایم مربوط این حوزه را با مواد و اقداماتی آغاز می‌کنند که دارای قبح یا ماهیت مجرمانه پایین‌تری است.

منصور براتی در گفت‌وگو با ایسنا، درخصوص روز جهانی بدون دخانیات (مصادف با 31 ماه مه) و با اشاره به فعالیت هر ساله رسانه‌ها و کارزارهای رسانه‌ای و اقدامات متنوع برای آشنایی مردم سراسر جهان با خطرات مصرف دخانیات، اظهار کرد: امسال موسسه کادراس به عنوان تنها موسسه پژوهشی غیردولتی فعال در زمینه مطالعات بین‌المللی مواد مخدر در ایران، به منظور بزرگداشت این روز، اقدام به برنامه‌ریزی جهت انتشار ویژه‌نامه‌ای با محوریت اقدامات، اهداف و چشم‌اندازهای جهانی در حوزه مقابله با مصرف تنباکو را در دستور کار خود قرار داده است.

وی ادامه داد: اگرچه با پیچیده شدن فرایندهای مقابله با مواد مخدر در جهان و افزایش مخاطرات مصرف انواع مواد مخدر، به خصوص دسته مواد سخت (مانند مت‌آمفتامین) توجه و تمرکز افکار عمومی جهان و نیز عمده ظرفیت دولت‌ها و سازمان‌های بین المللی از مصرف مواد دخانی (تنباکو) دور شده، اما واقعیت‌های موجود حاکی از آن است که مقابله با مصرف تنباکو نباید میان سایر اهداف این حوزه گم شود. چراکه سالانه حدود 7 میلیون نفر از جمعیت جهان به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر اثر مصرف سیگار جان می‌سپارند. از این تعداد حدود 5 میلیون و 800 هزار نفر افرادی هستند که خود به صورت مداوم تنباکو مصرف می‌کنند و حدود 1 میلیون و 200 هزار نفر نیز افرادی هستند که در معرض دود سیگار دچار آسیب‌های سلامتی می‌شوند.

وی با اشاره به قطع 600 میلیون اصله درخت برای تولید سیگار در سراسر جهان و همچنین انتشار 84 میلیون تن گاز دی اکسید کربن در هوا بر اثر مصرف سیگار در سطح جهان و صرف 22 میلیارد لیتر آب در جهان برای تولید سیگار، گفت: از سال 2008 سازمان بهداشت جهانی تلاش‌هایی را در جهت محدود ساختن صنایع دخانی آغاز کرده است.

معاون پژوهشی موسسه کادراس در ادامه با اشاره به آمار مصرف دخانیات میان نوجوانان، بیان کرد: تنباکو معمولاً نخستین ماده‌ای است که جوانان به مصرف آن روی می‌آورند، طبق آمار سازمان ملل متحد از هر چهار دانش‌آموز 13 تا 15 ساله یک نفر در جهان تجربه مصرف سیگار را داشته و حتی اولین مصرف را پیش از 10 سالگی انجام داده است. طبق «نظریه دروازه‌ای مواد مخدر» معمولاً افراد، مصرف مواد مخدر و حتی کشیده شدن به جرایم مربوط این حوزه را با مواد و اقداماتی آغاز می‌کنند که دارای قبح یا ماهیت مجرمانه پایین‌تری است. در واقع سیگار و تنباکو در نقش دروازه ورود تعداد زیادی از افراد به جهان مواد مخدر ظاهر می‌شوند.

یک چهارم ۱۳ تا ۱۵ ساله‌ها تجربه مصرف "سیگار" داشته‌اند

وی خاطرنشان کرد: از سوی دیگر همچنان شاهد شکاف جنسیتی در سراسر جهان هستیم؛ پسرها گرایش بیشتری از دختران به مصرف تنباکو دارند. البته این امر در مورد قاره آمریکا و اروپا صادق نیست و در این دو قاره میزان مصرف تنباکو میان پسران و دختران تقریباً برابر است. از هر 10 دختر 13 تا 15 ساله در جهان یک تن تنباکو مصرف می‌کند، این نرخ برای پسران در سطح جهان به یک نفر از هر 7 نفر می‌رسد.

معاون پژوهشی موسسه کادراس ادامه داد: دیده شده جوانان از روی کنجکاوی اقدام به مصرف برخی مواد کرده‌اند یا گه‌گاه بدون اینکه عواقب خاصی را از سر گذرانده باشند تجربه مصرف را داشته‌اند. اما این همه ماجرا نیست و در بلند مدت عواقب مصرف نیز ظاهر خواهد شد. همچنین ممکن است بسیاری از جوانان درگیر الگوهای مصرفی شوند که پیامدهای منفی کوتاه مدتی در پی دارد (مانند مصرف در سنین پایین، مصرف مکرر، مصرف دزهای بالا، چند ماده مصرفی و مصرف مواد هنگام رانندگی، فعالیت جنسی و …). این امر ممکن است الگویی از مصرف را در بزرگسالی ایجاد کند که منجر به پیامدهای منفی طولانی مدت‌تری برای فرد شود.

براتی معتقد است که اگرچه همیشه نمی‌توان یک ارتباط خطی و علی میان مصرف مواد و پیامدهای آن ترسیم کرد و تحلیل پیچیده‌تری مورد نیاز است، اما شواهد قوی نشان از آن دارد که میان مصرف مکرر الکل و مواد مخدر و پیامدهای منفی بهداشتی، آموزشی و اجتماعی همبستگی وجود دارد.

یک چهارم ۱۳ تا ۱۵ ساله‌ها تجربه مصرف "سیگار" داشته‌اند

پیامدهای مرتبط با حوزه سلامت

به گفته معاون پژوهشی موسسه کادراس، شواهد محکمی وجود دارد که نشان دهنده ارتباط میان مصرف مواد با ضعف جسمانی و روحی در کودکان و جوانان است، به طور مثال، مصرف دخانیات در کودکان و نوجوانان به روشنی با بروز مشکلات تنفسی مانند آسم و رینیت و در بزرگسالان با انواع سرطان‌ها در ارتباط است. مصرف مکرر کانابیس با فاکتورهای سلامت جسمانی مانند وضعیت تنفسی، بیماری‌های قلبی و عروقی و علائم برونشیت حاد مرتبط است. مصرف کانابیس نیز همچنین در دوران نوجوانی با نرخ بالاتر از کار افتادگی در سنین پایین یعنی از سن 59 سالگی همراه است.

بنابر اظهارات براتی، اثرات شدید مصرف کانابیس شامل افزایش اضطراب، علائم روان پریشی و افزایش خطر مرگ و میر ناشی از مصرف آن مانند تصادفات رانندگی نیز می‌شود.

وی با اشاره به تاثیر مصرف بالای الکل در کودکان و نوجوانان افزود: مصرف بالای الکل توسط کودکان و جوانان در بزرگسالی می‌تواند وضعیت سلامت جسمانی فرد را از جمله در حوزه بیماری‌های گوارشی، بیماری‌های قلبی و عروقی، سرطان تحت‌الشعاع خود قرار دهد. همچنین ممکن است به دلیل تضعیف سیستم ایمنی خطر انواع بیماری‌های عفونی را نیز افزایش دهد. علاوه بر این مصرف بالای الکل در کودکان و جوانان می‌تواند اثرات عصبی منفی و کاهش عملکرد مغز را هم در پی داشته باشد.

معاون پژوهشی موسسه کادراس خاطرنشان کرد: مصرف‌کنندگان تزریقی مواد مخدر نیز که از سرنگ و تجهیزات تزریق به صورت مشترک استفاده می‌کنند در معرض خطر ابتلا به ایدز و سایر بیماری‌های ویروسی هستند که از طریق خون منتقل می‌شوند. همچنین جوانانی که به‌تازگی به مصرف تزریقی روی آورده‌اند، از مخاطرات آن به خوبی آگاه نیستند و حتی نمی‌دانند که چگونه می‌توانند برای بهبود وضعیت خود از سیستم‌های ترک اعتیاد کسب حمایت کنند. از این رو احتمال ابتلای به ایدز و بیماری‌های مرتبط با آن در اوایل تجربه ترزیق در افراد بیشتر است. از سوی دیگر نیز میان پاره‌ای از پیامدهای منفی حوزه سلامت روان مانند رفتارهای مخاطره آمیز جنسی، بزهکاری و خشونت در کودکان و نوجوانان با مصرف‌کننده الکل و مواد مخدر به ویژه در کشورهای با درآمد متوسط و پایین مانند شیلی، چین، نامیبیا همبستگی وجود دارد. همچنین اختلالات مصرف الکل و مواد مخدر به هدر رفتن بخش مهمی از عمر کودکان و نوجوانان مصرف کننده در سراسر جهان می‌انجامد.

پیامدهای آموزشی

وی با تاکید بر اینکه مصرف تنباکو، الکل و مواد مخدر اغلب مشکلات حوزه سلامت روان را به همراه دارد، گفت: این موارد ممکن است بر مشارکت فرد در مدرسه تاثیر منفی گذارد و بنابراین مصرف مواد با پیامدهای منفی آموزشی در سطح جهان مانند عملکرد ضعیف آموزشی، ترک تحصیل، ناتمام ماندن دوره متوسطه و تحصیلات تکمیلی در طیف متنوعی از مناطق توسعه یافته و در حال توسعه دارای همبستگی است.

براتی ضمن هشدار نسبت به اینکه هر چه مصرف در سنین پایین‌تری آغاز شود، پیامدهای منفی بیشتر و طولانی‌ مدت‌تری خواهد داشت، گفت: مصرف زودهنگام تنباکو توسط نوجوانان اغلب به افت عملکرد تحصیلی به ویژه در مدارس می‌انجامد. همچنین نوشیدن مداوم الکل و مستی به ویژه از سنین پایین بسیار مضر است و احتمال تاثیرات منفی زودهنگام بر مغز، مشکلات اجتماعی، فرار از مدرسه و ترک تحصیل را افزایش می‌دهد. از سوی دیگر مصرف مداوم کانابیس در اوایل نوجوانی، عملکرد ضعیف فرد در مدرسه و ترک زود هنگام تحصیل مرتبط را به همراه دارد. در واقع هر چه دز مصرفی بیشتر و سنگین‌تر باشد، میزان موفقیت تحصیلی کمتر خواهد شد.

معاون پژوهشی موسسه کادراس یکی دیگر از جنبه‌های اختلال آموزشی ناشی از مصرف مواد را پیامدهای منفی آن برای آن‌دسته از همسالان غیر مصرف‌کننده‌ای که با مصرف‌کنندگان ارتباط دارند، دانست و افزود: این موارد شامل، اختلال در زمان مطالعه، توهین، تحقیر و آسیب مالی است. در مدارس مصرف کنندگان مواد می‌توانند زمان آموزشی را مختل و منابع آموزشی را هدر دهند. به طور کلی، وزارت آموزش بریتانیا تخمین زده کاهش دسترسی کودکان و نوجوانان به مصرف مواد به ازای هر فردی که دارای سوء مصرف مواد است، 80 هزار و 700 پوند هزینه برای اقتصاد این کشور دارد.

علت گرایش برخی نوجوانان به مواد مخدر

براتی در ادامه با اشاره به علت گرایش برخی نوجوانان به مواد مخدر معتقد است که ویژگی‌های فرد و محیطی نیز می‌تواند، عامل مهمی در گرایش کودکان و نوجوانان به مصرف مواد مخدر باشد. این ویژگی‌ها و عوامل محیطی به دو دسته «عوامل خطر» و «عوامل مصونیت‌بخش» تقسیم می‌شوند. بسته به اینکه کدام یک از این عوامل احتمال مصرف مواد را در جوانان افزایش یا کاهش دهد، همه افراد ترکیبی از عوامل خطر و عوامل محافظتی را در زندگی خود تجربه می‌کنند و تأثیر متقابل آنها در زندگی یک فرد جوان پیش‌بینی می‌کند که آیا احتمال مصرف مواد در او وجود دارد یا خیر؟.

وی یادآور شد: عوامل خطر و مصونیت‌بخش، کلیه دوره های رشد فرد را در طول زندگی از زمان لقاح تا دوران کودکی، نوجوانی و بزرگسالی شکل می دهند. یکی از راه های مفید برای درک تأثیر متقابل این عوامل، داشتن رویکردی اکولوژیک است که کودک و نوجوان را در مرکز محیط هایی همواره در حال گسترش (یعنی خانواده، مدرسه و جامعه) نشان می‌دهد.

معاون پژوهشی موسسه کادراس با اشاره به اینکه سطح کلی عوامل خطر و مصونیت‌بخش در زندگی کودک محصول تعامل میان ویژگی‌های فردی و تجربیات او در حوزه‌ های مختلف زندگی است، افزود: وابستگی عاطفی پایین کودک و والدین در دوران نوزادی ممکن است به بروز مشکلات رفتاری اولیه در کودک منجر شود و بر عملکرد او در مدرسه و تعامل با همسالانش تاثیر منفی بگذارد. از سوی دیگر، برنامه‌های پیشگیرانه شواهد محور در مدارس می‌تواند توانایی آنها را در تعامل با معلمان و همسالان بهبود بخشد، از مشکلات رفتاری بیشتر جلوگیری کند و به بهبود روابط با والدین کمک کند. آنچه در اوایل زندگی یک فرد اتفاق می‌افتد، بر رویدادها و تجربیات بعدی زندگی او تاثیر می‌گذارد و به این ترتیب، تجربیات اولیه می‌تواند تاثیری مستقیم چه مثبت و چه منفی بر تعیین مسیر زندگی یک کودک داشته باشد.

براتی خاطرنشان کرد: همچنین دوره‌های زندگی کودک ممکن است تحت تأثیر عواملی همچون رویدادهای مهم زندگی وی (نقل مکان به خانه‌ای بهتر و با کیفیت‌تر) یا تحول‌های عمده (مانند انتقال از مقطع ابتدایی به دبیرستان) قرار گیرد و یا تحت الشعاع برنامه پیشگیرانه‌ای قرار گیرد که با عوامل خطر مقابله می‌کند. عواملی که یک جوان را در معرض خطر قرار می‌دهد، یا از سوی دیگر از او در برابر مصرف مواد محافظت می‌کند تا حد زیادی مشابه سایر رفتارهای مشکل‌ساز (مانند خشونت، فعالیت مجرمانه، رفتار جنسی پرخطر و عملکرد ضعیف در مدرسه) است. این امر مستلزم یک رویکرد هماهنگ، جامع و حفظ حقوق اولیه است که کودکان و نوجوانان را برای تقویت عوامل محافظتی و شناخت عوامل خطر توانمند می‌سازد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه طیفی از عوامل می‌توانند جوانان را به سوی مصرف مواد هدایت کرده یا از آن پیشگیری کند، تصریح کرد: فرد، خانواده، مدرسه، جامعه، رسانه‌ها، کلوپ‌های جوانان، گروه‌های مذهبی، محل‌های کار، موسسات تفریحی و..، لازم است ارتقای سلامت و پیشگیری از مصرف مواد را در سیاست ها و اقدامات خود به کار گیرند، گفت: همچنین آنها باید عوامل مصونیت‌بخش و نیز عوامل خطر را در حوزه‌های مختلف مرتبط با کار خود به مخاطبان معرفی کنند.

معاون پژوهشی موسسه کادراس در این راستا همچنین برنامه‌های تحصیلی در سطح ملی و محلی (محتوا و روش‌های ارائه مطالب) از جمله آموزش مهارت‌های مبتنی بر پیشگیری، آموزش و حمایت از معلمان، متخصصین بهداشت مدارس و سایر کارکنان برای برنامه‌ریزی، توسعه و اجرای یک استراتژی مداخله گرایانه جامع مدرسه محور، مداخلات مبتنی بر شواهد مرتبط با برنامه‌های درسی که در موسسات آموزشی اجرا می‌شود، مداخلات مبتنی بر شواهد اجرا شده در مدرسه و موسسات آموزشی از جمله سیاست‌های مصرف مواد در مدارس، همچنین سایر مداخلات پیشگیرانه مشاهده محور در موسسات آموزشی، ارائه خدمات بهداشتی در مدارس، خدمات مربوط به حوزه پیشگیری و حمایت از جوانان مصرف کننده مواد، مدیریت، هماهنگی و ارزیابی واکنش‌ها در بخش آموزش از جمله نظارت بر شیوع مصرف مواد میان کودکان و جوانان را از جمله چارچوب‌های موردنیاز سیاستی برای پیشگیری از مصرف مواد میان کودکان و نوجوانان عنوان کرد.