– تلاشهای حکومت اسلامی در مانیپولاسیون کودکان بر خلاف ارزشهای حقوق بشری و حقوق کودک بوده و بجای تعمیق ارزشهای مبتنی بر صلح و دوستی، انتقام و جنگ را تبلیغ میکند. کودکان در حکومت اسلامی وسیله تبلیغات حکومتگران شده، از کودکی، از رشد سالم شخصیت، از یادگیری علم و دانش محروم شده و بجای زندگی مسالمتآمیزِ توام با تفاهم، نگاه ایدئولوژیک مبتنی بر مرگ و «شهادت» و کشتن و کشته شدن به آنان آموخته میشود. جمهوری اسلامی کودکیِ کودکان را از آنها گرفته و در ذهن و روان آنها بذر اطاعت، مطلقنگری، خودحقپنداری و نفرت و مرگ میکارد.
حنیف حیدرنژاد- این سرود با آهنگ و لحنی نوحهوار خوانده شده و با همخوانی کودکان اجرا میشود. تا کنون چند ویدئوکلیپ و اجراهای متفاوت از این سرود زشت و ضدکودک پخش شده و دستگاههای تبلیغاتی حکومت اسلامی بطور وسیع در انتشار آن میکوشند.
تحریف و مغزشویی حکومتی
این سرود و نماهنگهای تهیه شده مرتبط با آن نمونه روشنی از دستکاری ذهنی و مغزشویی است که یک روش روانشاسانه برای هدایت فکر و ذهن است.
برای مغزشویی و تحریف در یکسو تحریفکننده قرار دارد و در سوی دیگر سوژه یا سوژهها، مخاطب یا مخاطبان قرار میگیرند.
دستکاری ذهنی میتواند توسط یک حزب یا گروه سیاسی، یک مذهب، یک فرقه مذهبی، یک شرکت، یک حکومت یا حتی یک فرد انجام گیرد و میتواند اهداف مختلفی داشته باشد مثلا حفظ قدرت یا جذب نیرو، جذب هوادار، جذب پیروان و…
افراد یا دستگاهی که اقدام به تحریف و مغزشویی میکند، با هدف قرار دادن احساساتِ مخاطب تلاش مینماید تا فکر و ذهن مخاطب را دستکاری و رفتار او را در جهت اهداف خود تغییر دهد. هدف قرار دادن احساسات میتواند از طریق ایجاد ترس باشد (جهنم، مجازات، تنبیه) یا از طریق رویا و آرزوهای زیبا و فریبنده (بهشت، جایزه، تشویق).
دستکاری ذهنی حتی میتواند با روشهای مبتکرانه این ذوق و تمنا را در مخاطب بر انگیزد که گویا بالاترین ارزش یا خوشایندترین کار، جلبِ رضایت تحریفکننده یا پیشوا یا رهبر و… است.
یک پدر یا مادر میتواند با دستکاری ذهنی به فرزندش القاء کند که اگر میخواهد عزیز و دوست داشتنی باشد، باید این یا آن کار را بکند تا مورد قبول پدر و مادرش قرار بگیرد. رئیس یک شرکت که کارمندش یک حقیقت را کشف کرده و میخواهد آن را افشا کند، میتواند با دستکاری و القاء اینکه با آن کارش مسئول ورشکستگی شرکت و بیکاری صدها نفر خواهد شد، آن کارمند را چنان بترساند که او از افشای حقیقت خودداری کند. یک متجاوز میتواند با دستکاری در فکر زنی که مورد تجاوز قرار گرفته چنین القاء کند که رفتار خود زن باعث تجاوز شده و اوست که «گناهکار» و مقصر است و…
دایره دستکاریهای ذهنی و مغزشویی در زندگی روزمره بسیار گسترده است و میتواند ابعاد مختلفی داشته و پهنههای متفاوت روابط شخصی و گروهی یا ابعاد بزرگ اجتماعی و حکومتی و کشوری را در بر بگیرد.
مغزشویی و دستکاری ذهنی یک روش پنهان است. فردی که دست به این کار میزند میداند چه میخواهد و چگونه باید به هدفاش برسد. سوژه و گروه هدف اما از چنین موضوعی بیخبر است.
مانیپولاسیون با انواع روکش و ظاهرهای فریبنده همراه است و به همین خاطر برای مخاطب بسیار سخت است که درک کرده یا قبول کند که فریب خورده و به بازی گرفته شده است.
فرد فریبدهنده سعی میکند با روشهای زیرکانه اعتماد یا وابستگی مخاطب را به خودش تقویت کند تا اگر مخاطب به شک و تردید افتاد، کاری کند که او به خودش شک کند و نه به وی! این وابستگی بر پایه اعتماد، ابزاریست برای فشار که هر وقت لازم شد بتوان از آن استفاده کرد.
مذهب و افرادِ کاریسماتیک توان بالائی در دستکاری ذهنی مردم عادی دارند. آنها پیروان ساده، ناآگاه و حرفشنویی میخواهند که اهل پرسش نبوده، بلکه به خیال آنکه به چیز یا فرد مقدسی عشق میورزند، کورکورانه اطاعت کنند. افراد کاریسماتیک و مانیپولاتور بر پایه جهل و نادانی مردمِ عادی از چنان قدرتی برخوردار میشوند که میتوانند جمع و گروهای کوچک یا بزرگِ دهها، هزاران یا حتی دهها هزار نفری را تحت تاثیر قرار داده و مخاطبین خود را سرشار از وجد و شور کنند. هیتلر با سخنرانیهای آتشین و پرشور خود و با استفاده از موضوع ملیت و نژاد میتوانست مردم حاضر در میدانهای سخنرانی یا کسانی را که از طریق رادیو به آن سخنان گوش میدادند در ابعاد میلیونی مبهوت خود کرده و آنها را به جنگی خانمانسوز بکشاند. خمینی با تکیه بر باورهای مذهبی میتوانست کودکان را بسیج و جذب میدانهای جنگ کرده یا پیروانش را چنان مجذوب کند که باور داشته باشند کشتن و شکنجه مخالفین، درهای بهشت را به روی آنان باز میکند.
هدف نهائی: وفادار نگه داشتن به نظام
سرود «سلام فرمانده» که با واکنش شدید انتقادی همراه با طنز و تمسخر ایرانیان از جمله در شبکههای اجتماعی روبرو شده، امتدادِ همان رویه اول انقلاب در حکومت اسلامی برای فریب کودکان و جذب و آماده ساختن ذهنی- عاطفیِ کودکسربازان است. اینبار اما حکومت اسلامی رکورد زده و سن جذب کودکسربازان را به پنج شش هفت سال و مهدکودک و پیشدبستانی و دبستان کاهش داده است (به تصاویر نماهنگها دقت شود).
تاکید بر عبارات و نمادهای نظامی مانند «فرمانده» و «سلام نظامی» در فیلمهای تهیه شده، اینکه «عهد میبندم حاج قاسمت بشم»، اینکه «عهد میبندم مثل سربازای گمنام خادمت بشم»، اینکه «غصهی سربازو نخور آقا، سربازات هزار و چهارصدیاند!» همه و همه نشان از هدف حکومت برای سربازگیری از کودکان دارد.
هدف ایدئولوژیک این سرود تقویت روحیه مُرید و مرادی، اطاعت و پیروی و سرسپردگی و وفاداری به رهبر نظام جمهوری اسلامی است. هدف نهائی اما این است: «عهد میبندم که میمونم پای کار این نظام!»
حکومت اسلامی از اینکه از سوی مردم ایران منزوی شده بهتر از هر کسی با خبر است. ترس این حکومت آن است که بیشتر و بیشتر با ریزش نیرو مواجه شود. حکومت میخواهد با سرمایهگذاری روی کودکان خردسال و با مغزشویی آنان، آنها را جذب خود کند. ۴۳ سال گذشته اما به خوبی نشان داده میشود که اگرچه رژیم از همه امکانات لازم برای فریب و جذب کودکان استفاده کرده، در نهایت ولی شکست خورده و امروز کودکانِ دهههای گذشته در خیابانها علیه این نظام میایستند.
نقض حقوق کودکان
مانیپولاسیون و مغزشویی کودکان از سوی حکومت اسلامی در ایران، نقض آشکار حقوق کودک و پیمانهای بینالمللی است. جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۲ کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده است.
این کنوانسیون به دفعات یادآور میشود که وظیفه دولتها تامین شرایط لازم برای رشد شخصیت کودکان به دور از جهل [وخرافات] است.
ماده ۲۹ – ۱ – تاکید میکند: «کشورهای طرف کنوانسیون موافقت مینمایند که موارد ذیل باید جزء آموزش و پرورش کودکان باشد: الف) پیشرفت کامل شخصیت، استعدادها و تواناییهای ذهنی و جسمی کودکان. ب) توسعه احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی و اصول مذکور در منشور سازمان ملل. ج) توسعه احترام به والدین کودک، هویت فرهنگی، زبان و ارزشهای وی و ارزشهای ملی کشوری که در آن زندگی میکند، به موطن اصلی وی و به تمدنهای متفاوت با تمدن وی. د) آماده نمودن کودک برای داشتن زندگی مسئولانه در جامعهای آزاد و با روحیهای (مملو) از تفاهم صلح، صبر، تساوی زن و مرد و دوستی بین تمام مردم، گروههای قومی، مذهبی و ملی و اشخاص دیگر.»
تلاشهای حکومت اسلامی در مانیپولاسیون کودکان بر خلاف ارزشهای حقوق بشری و حقوق کودک بوده و بجای تعمیق ارزشهای مبتنی بر صلح و دوستی، انتقام و جنگ را تبلیغ میکند. کودکان در حکومت اسلامی وسیله تبلیغات حکومتگران شده، از کودکی، از رشد سالم شخصیت، از یادگیری علم و دانش محروم شده و بجای زندگی مسالمتآمیزِ توام با تفاهم، نگاه ایدئولوژیک مبتنی بر مرگ و «شهادت» و کشتن و کشته شدن به آنان آموخته میشود. جمهوری اسلامی کودکیِ کودکان را از آنها گرفته و در ذهن و روان آنها بذر اطاعت، مطلقنگری، خودحقپنداری و نفرت و مرگ میکارد.
یونیسف صندوق کمک سازمان ملل متحد در گزارش سال ۲۰۲۰ خود در مورد کودکسربازان تاکید میکند: ذهن کودکان و نوجوانان به راحتی دستکاری میشود [به لحاظ احساسی و فکری ذهنشان دستکاری شده و تحت تاثیر قرار میگیرند]. به راحتی به اطاعت تن در میدهند و به همین خاطر امکان مناسب و ارزانی برای جانشین کردن آنها با سربازان بزرگسال میباشند.»
حکومت اسلامی ایران برای تامین سوخت جنگیاش، برای گسترش امپراتوری شیعی مورد نظرش و برای حفظ حاکمیت خود از پلیدترین شیوه موجود، یعنی بازی با احساسات کودکان و فریب آنها استفاده میکند. وظیفه پدر و مادران و معلمین و همه مردم است تا در دفاع از حقوق کودکان کشور با این سیاست تخریبی، پلید و مرگبار جمهوری اسلامی مبارزه کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر