زکریا هاشمی: بهمن مفید مثل ماهی در تقلا برای آب، دق کرد
"هر کدوم یه گوشه دنیا؛ حالا نمیخوام اسم ببرم اما یکی رفت راننده شد، یکی تو رستوران کار میکرد یکی نشست تو خونه چشماش به در سیاه شد، هر کدوم یه جوری، به یه علتی مردن اما همهشون دق کردن. اصلا چرا هیچکس از زنها اسم نمیبره؟ فقط مردها نبودن؛ مگه فروزان نبود؟ مگه فرشته جنابی نبود؟ قرار بود اسم نبرم...زیادن، زیاد."
اینها را زکریا هاشمی، کارگردان و بازیگری میگوید که به قول خودش فقط همکار و همبازی بهمن مفید نبوده، "رفیق" او بوده است.
آقای هاشمی که در فیلم "طوطی" و "همخون" همبازی آقای مفید بوده، میگوید: بهمن بازیگر بسیار بااستعدادی بود. خیلی سریع میگرفت، فیالبداهه و بهسرعت هم پس میداد، خیلی قوی بود.
بهمن مفید در فیلم "سهقاپ" به کارگردانی زکریا هاشمی نقشی بازی کرده که آقای هاشمی معتقد است یکی از بهترین بازیهای اوست. درباره فیلم "طوطی" که آقای هاشمی هم آن را ساخته، هم در آن در کنار بهمن مفید بازی کرده میگوید "دوربین مخفی کار گذاشته بودیم و با بهمن نقش دو دوست لات را در یک فاحشهخانه بازی میکردیم، بهمن فوقالعاده بود." او بلافاصله از توقیف "طوطی" گله میکند که "اول پروانه نمایش ۱۸ سال به بالا دادند اما بلافاصله بعدش، فیلم با نگاتیوهایش برای همیشه توقیف شد. نسخه مثله شده بیسروتهی که بعد از انقلاب سر از دبی درآورد را فیلم خودم نمیدانم. حیف آن فیلم، حیف بازی بهمن."
جایزه سپاس در برابر ۴۰ سال ناسپاسی
بهمن مفید روز گذشته یکشنبه، ۲۶ مرداد ماه یک روز بعد از تولدش بر اثر سرطان در ۷۸ سالگی درگذشت. او که از چهرههای اصلی روزگار سینمای "طوقی" و "قیصر" و "رضا موتوری" است با حضور درخشانش در فیلم "قیصر" توانایی بی چون و چرایش را در بازیگری در تاریخ سینما و اذهان علاقمندان به سینما ثبت کرد. در سال ۱۳۵۱ هم بخاطر "داش آکل" جایزه چهارمین دوره جشنواره سینمایی سپاس را گرفت. زکریا هاشمی که فیلم سهقاپش همان سال جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین هنرپیشه نقش اول مرد (ناصر ملک مطیعی) را گرفت، میگوید "اینقدر در "سهقاپ" عالی بود که قرار بود به بهمن هم جایزه بدهند اما چون همزمان برای کار دیگری هم برنده اعلام شده بود، نشد."
وقتی از آقای هاشمی میپرسم خبر درگذشت آقای مفید چه حسی را به جز اندوه در او بیدار کرد، میگوید: "ماهی را که از آب بگیری، اینقدر تلاش و تقلا میکند که یا به آب میرسد یا نمیرسد و دق میکند و میمیرد؛ بهمن هم مثل بعضیهای دیگر دق کرد، به آب نرسید."
آقای هاشمی دستیارابراهیم گلستان در "خشت و آینه" که کارگردان و نویسنده "سهقاپ" و "طوطی" هم هست، در فیلمهایی مانند خشت و آینه و "شب قوزی" هم بازی کرده، در پاسخ به منتقدان سینمای قبل از انقلاب میگوید: "کسانی که کمر به مخالفت با آن سینما و اهالی آن بستهاند اشتباه میکنند، به طور غیر مستقیم با هنر دشمنی میکنند. حتی فلینی فیلمساز به این بزرگی هم کارهای تجاری در کارنامهاش دارد. آیندگان از همین قدیمیها آموختهاند و تلاش کردهاند کارهای بهتری انجام بدهند. با هر نگاهی به سینمای قبل از انقلاب باید به آن احترام گذاشت. سینما بالاخره از جایی پا گرفته. همین برادران کوشان که فیلم تجاری میساختند، سینما را رونق دادند."
"چرا ظلم میکنید؟"
میگویم آقای هاشمی، خیال کنید در مراسم ختم بهمن مفید با متولیان سینمای ایران روبرو میشوید، چه میگویید؟
میگوید: "چرا ظلم میکنید؟ چرا نگذاشتید کار کنند؟ هنرمندها زود میشکنند. چون نگذاشتید کار کند شکست."
وقتی آقای هاشمی با غصه از ظلمی که بر همنسلانش روا میدارند میگوید، خواهناخواه از خودش میگوید؛ خودش که حالا سالهاست دور از ایران در فرانسه زندگی میکند: "من در ایران زاده شدم، در آنجا پا گرفتم، در آنجا آموختم، دلم میخواهد همانجا آموختههایم را پس بدهم؛ نگذاشتند. فیلم که دیگر نمیتوانم بسازم؛ حالا نشستهام اینجا، بعد از بازنشستگی مینویسم، بلکه بتوانم اینطوری حرف دلم را بزنم."
بهمن مفید خاطره جمعی مردم بود
بهمن مفید که در خانوادهای اهل فرهنگ و هنر قد کشیده بود از ۵ سالگی بازیگری را با ایفای نقش در نمایشنامههای برادرش بیژن مفید و پدرش غلامحسین مفید آغاز کرد، با بازی در نمایشنامههای شاخصی چون "شهرقصه" و "ضیافت" (به کارگردانی بهرام بیضایی) ادامه داد، در پیِسهای رادیویی در کنار سیروس ابراهیم زاده و نیکو خردمند و ..حاضر شد و در سال ۱۳۴۸ با مونولوگ معروف و طولانی "آره و اینا خیلی بودیم" در فیلم قیصر مسعود کیمیایی به اوج شهرت رسید. آنطور که بعدا در مصاحبهها و فیلم مستندی که درباره "قیصر" ساخته شد آمده، این دیالوگ، ابتدا در فیلمنامه نبوده، به پیشنهاد خود بهمن مفید اجرا شده و آقای کیمیایی آن را پسندیده و در فیلم گنجانده است.
فرزاد موتمن کارگردان میگوید "بازیگر محبوب، کسی است که مردم او را به عنوان بخشی از خاطرات جمعی خود بپذیرند." وجایگاه مردمی بهمن مفید، به گواه دلنوشتههای مردم در شبکههای اجتماعی، قابل انکارنیست.
۴۰ سال سکوت اجباری؛ قصه تکراری
او که فارغالتحصیل رشته تئاتر دانشکده هنرهای دراماتیک بود، کمی بعد از انقلاب ایران، به خاطر فشارها مجبور به ترک ایران و مردمی شد که طی سالها تلاش و تقلا بخشی از خاطره جمعیشان شده بود.آقای مفید با سابقه کارهای عروسکی، در آمریکا چند کار برای کودکان روی صحنه برد. به قول آقای هاشمی "در تقلا برای رسیدن به آب" در سال ۱۳۷۸ به ایران بازگشت اما گذرنامهاش را ضبط کردند و در ایران ماندگار شد. او اما به تلاش برای حضوردر سینما و تئاتر ادامه داد؛ در فیلمی به نام "سرود تولد" بازی کرد، سعی کرد به صحنه تئاتر بازگردد اما همه درها به رویش بسته بود. همان حضور کوتاهش در فیلم "سرود تولد" ساخته علی قویتن هم تحمل نشد و حذفش کردند. بهمن مفید دیگر وقتی بعد از چند سال گذرنامهاش را تحویل گرفت حاضر به ترک ایران نشد. در ایران ماند به سرطان ریه مبتلا شد و درگذشت.
حکایت زندگی و مرگ یهمن مفید حکایت آشنایی است. این قصه در بستر خود نه اولین است نه آخرین. هربار که کتاب سرنوشت یکی از "خاطره جمعیسازان" ورق میخورد، در و دیوار دنیای مجازی پر میشود از این سوال که : "چرا چهل سال ممنوعالفعالیتشان کردید؟ چرا جلوی حرکت این آدمها را گرفتید؟ چرا سرنوشت آنها و فرهنگ و هنر را با سیاستهای بیمنطق به بازی میگیرید؟" اما در دنیای واقعی هیچکس به این سوالها پاسخی نمیدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر