حق ما
انسان ها
نشریه مستقل هواداران حقوق بشر
سال دوم شماره سیزدهم – آذر 1399 / دسامبر 2020
ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان
زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و
شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت،
آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.
برای آگاهی در زیر چند هدف اصلی از سند 2030 یونسکو
( ژانویه 2016 )
را اعلام می کنیم
تلاش همه دولت ها برای رسیدن به اهداف توسعه ای ۲۰۳۰ تأکید شده است
۱- پایان دادن به فقر در تمامی
اشکال آن در همه جا
۲- پایان دادن به گرسنگی، دستیابی
به امنیت غذایی و بهبود تغذیه و ترویج کشاورزی پایدار
۳- تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه
برای همه در تمام سنین
۴- تضمین کیفیت آموزش فراگیر و
عادلانه و ایجاد فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه
۵- دستیابی به تساوی جنسیتی و
توانمند سازی تمام زنان و دختران
۶- تضمین در دسترس بودن و مدیریت پایدار آب و فاضلاب برای همه
ورزشهای
ممنوعه برای زنان ایران
ورزش
بوکس برای زنان خوزستانی ممنوع شد
حمید رضائی آذریانی
به دستور، فدراسیون بوکس، زنان استان
خوزستان از انجام هرگونه فعالیت در این رشته ورزشی منع شدند. بنا به این دستور
هرگونه فعالیت برای زنان در این رشته ازجمله مربیگری، تمرین، آموزش و برگزاری کلاس
تئوری ممنوع است.
بر اساس ابلاغ حمید زنگنهمنش، رئیس
هیئت بوکس خوزستان «هیچ مربی مردی در استان حق آموزش رشته بوکس را به زنان ندارد و
در صورت اقدام به انجام این کار، عواقب ناشی از آن بر عهده شخص خاطی خواهد بود و
با او برخورد خواهد شد».
این در حالی است که دبیر فدراسیون
بوکس جمهوری اسلامی ایران اسفندماه خبر از رفع مشکلات موجود برای حضور زنان بوکسور
داده و گفته بود: « در آینده نزدیک شاهد اتفاق خوب و شایسته حضور بانوان در ورزش
بوکس باشیم».
ورزش بوکس پس از انقلاب سال ۵۷ در ایران
ممنوع بود و یازده سال بعدازآن در سال ۶۸ دوباره راهاندازی شد؛ اما نه برای زنان.
درست ۴۰ سال بعد از انقلاب، در آبان ۱۳۹۷ سایت فدراسیون بوکس ثبتنام زنان برای
آموزش، داوری و مربیگری بوکس را آغاز کرد.
در حال حاضر حدود چهلهزار بوکسور در
کشور فعال هستند.
محرومیت به خاطر دو متر پارچه
در سالهای گذشته کلیشهها و تبعیضهای
جنسیتی محدودیتهای ورزشی بسیاری برای زنان در ایران به همراه داشته است. ازجمله
آن وزارت ورزش و امور جوانان دولت دهم، از میان رشتههای رینگی ورزش زنان که فقط
دو رشته کیکبوکسینگ و مویتای در ایران فعال بودند را ممنوع اعلام کرد. این
وزارتخانه این دو رشته ورزشها را مخل سلامت زنان دانسته و فرهنگ غالب بر این نوع
رشتهها و مسابقات آنها را مغایر با فرهنگ اسلامی و ایرانی عنوان کرده بود.
از دیگر ورزشهای ممنوعه برای زنان
در ایران بدنسازی است که ازنظر فدراسیون بدنسازی ایران زنان میتوانند در باشگاههای
بدنسازی تنها برای ورزش تمرین کنند اما حق شرکت در مسابقات را ندارند. تا جایی که
در سال ۹۶ ناصر پورعلیفرد، رئیس فدراسیون بدنسازی ایران، با اشاره به «فرهنگ
اسلامی» کشور گفت «برگزاری هرگونه رقابتی در رشته بدنسازی برای زنان حتی در بین
خودشان ممنوع است». در چند سال گذشته چند بدنساز زن، ازجمله هدی جراح و مونا
پورصالح به دلیل همین محدودیتها مجبور به ترک ایران شدند.
محرومیتها و محدودیتهای حجاب تبعات
دیگری هم برای ورزشکاران زن در این سالها داشته است. دختران فوتبالیست ایران یکبار
در بازی مقدماتی المپیک ۲۰۱۲ لندن در منطقه آسیا که به میزبانی اردن انجام میشد،
به دلیل استفاده همزمان از کلاه و مقنعه به تشخیص نماینده فیفا از ادامه رقابتها
کنار گذاشته شدند.
محدودیتهای دستوری برای زنان ورزشکار در ایران از مسئله پوشش که موجب محدودیت برای شرکت در مسابقات برای زنان ورزشکار ایران بوده تا ممنوعیت حضور مربیان و مدیران مرد در تیمهای ملی زنان همواره وجود داشته است. تا جایی که "صدف خادم بوکسور ایرانی به دلیل نداشتن پوشش اسلامی در یک مسابقه بینالمللی بوکس که در آن پیروز شد از بازگشت به ایران خودداری کرد. کیمیا علیزاده تکواندوکار ایرانی برنده مدال در بازیهای المپیک نیز پس از شرکت در یک مسابقه به ایران بازنگشت و مقیم کشور هلند شد. خانم علیزاده در یک پیام اینستاگرامی در واکنش به وضعیت خود و دیگر زنان نوشت: «من یکی از میلیونها زن سرکوبشده در ایرانم که سالهاست هر طور خواستند بازیام دادند.
بااینکه در قانون اساسی ایران بهصراحت
نسبت به ممنوعیت برای ورزش زنان اشارهای نشده است اما این شبهه وجود دارد که
مسئولان تصمیم گیر بر چه اساسی محدودیتهای قانونی برای زنان در حوزه ورزش ایجاد میکنند.
مهرانگیز کار وکیل و فعال حقوق زنان به «ایندیپندنت فارسی» در این خصوص میگوید:«در
قوانین موضوعه ایران که به تصویب مجلس رسیده باشد و به تائید شورای نگهبان هم رسیده
باشد نمیتوانید موردی را پیدا کنید که بهصراحت گفته باشد که ورزش زنان چه وضعیتی
دارد. ولی در مورد مقرراتی که ناظر بر ورزش است و در فدراسیونهای ورزشی اعمال میشود
اطلاع چندانی در دست نیست و یقیناً در آن مقررات یک محدودیتهایی گنجاندهشده است.»
این فعال حقوق زنان با بیان اینکه در
قانون اساسی و در تمام قوانین موضوعه هر نوع آزادی و حقوق زن موکول به حفظ موازین
اسلامی است میگوید: «باید محدودیتها و اجازهها را در حوزه فقهی جستجو کرد. این
مجوزها در اختیار مردم نیست بلکه اجازه چنین تصمیمگیریهایی با فقهایی است که با
حکومت جمهوری اسلامی همکاری دارند. آنها هستند که مثلاً تصمیم میگیرند دوچرخهسواری
برای زنان ممنوع است و برای خودشان هم استدلال دارند هرچند این استدلال جالب نیست.»
خانم کار معتقد است: «در محدوده
اسلام حقوق زن در همه زمینهها تعیین میشود که ورزش از آن مستثنا نیست و باید
همواره دید که فقیهانی که با حکومت جمهوری اسلامی کار میکنند چه نگاه و نظری نسبت
به رشتههای ورزشی برای زنان دارند. حتی آقای خامنهای در موضوع دوچرخهسواری زنان
وارد شد و اعلام کرد یا میتوان گفت فتوا داد که دوچرخهسواری برای زنان ممنوع است».
در سال ۸۹ سه مرجع تقليد، اعزام
ورزشکاران زن به خارج را «حرام» اعلام کردند؛ صافي گلپايگانی، علوی گرگانی و حسینی
زنجانی آن را جایز ندانسته و اعزام ورزشكاران زن به رقابتهای برونمرزی را حرام و
مخالف عفاف اعلام كردند.
خانم کار در پاسخ به این سؤال که
نگاه حقوقی و قانونی به ورزش زنان در ایران چگونه است همچنین میگوید: طبیعی است
که از منظر حقوقی نمیدانیم چرا محدودیت ورزش برای زنان وجود دارد. اگر منبع قانونگذاری
در جمهوری اسلامی ایران مبانی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق بشر بود، نمیتوانست
محدودیت جنسیتی به وجود بیاورد؛ اما در جمهوری اسلامی و در قانون اساسی جمهوری
اسلامی در بحث ورزش زنان همواره منابع فقهی و شرعی منبع قانونگذاری هستند.
مهرانگیز کار دلیل به رسمیت شناخته
نشدن برخی ورزشها در ایران برای زنان بعد از انقلاب را مربوط به نگاه کلی نظام
جمهوری اسلامی نسبت به این قضیه میداند که در روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب
مطرح شد. این فعال حقوق زنان و حقوقدان میگوید: «درست به خاطر دارم که بلافاصله
بعد از پیروزی انقلاب مقامهای انقلابی اولین موضوعی را که در مورد ورزش زنان
اعلام کردند بسیار توهینآمیز بود. آنها گفتند از این به بعد ورزش زنان کاملاً
کنترل خواهد شد و دیگر زنان نمیتوانند از ورزشگاهها بهجای محلی برای «قرارهای
عاشقانه» با مردان استفاده و بهرهبرداری کنند. این سخن مبنا و منشأ بسیاری از
محدودیتهای ورزشی برای زنان ایرانی شد و به یاد داشته باشید که اصلاً امکانات
زنان برای اینکه بتوانند ورزش کنند و بدنشان را حرکت بدهند و یا حتی تفریح کنند با
ورزش نه اینکه بروند بهسوی قهرمانی خیلی کمتر از مردان است.»
مهرانگیز کار با اشاره به سرانه
محدود فضاهای ورزشی برای زنان نسبت به مردان این رقم را صفر به ۱۰۰ دانسته و توضیح
میدهد: «این سرانه بهویژه در روستاها و شهرستانها بسیار کمتر از شهرهاست درحالیکه
زنان در این مناطق برای تأمین سلامت روان خودشان خیلی به ورزش کردن نیاز دارند و نیازمند
جایی برای تخلیه انرژی جوانی هستند. تا جایی که خبر دارم در برخی مناطق زنان و
دختران جوان مجبورند از قرصهای خوابآور استفاده کنند تا در ۲۴ ساعت ۱۷ ساعت
بخوابند. میبینید که چنین موقعیتی وضعیت روانی زنان را تا چه اندازه به مخاطره میاندازد
و به آنها فرصت و اجازه نمیدهد تا به نابسامانیهای حقوق خودشان در این نظام سیاسی
ضد زن فکر کنند».
محدودیت است نه مصونیت
نگاه جرم انگارانه به حرکتهای ورزشی
یا حرکتی برای زنان از ابتدای شکلگیری نظام جمهوری اسلامی در ایران پایه بسیاری
از سیاستگذاریها و ایجاد محدودیتها برای زنان در تمام رشتههای ورزشی شد. در
سالهای بعد نیز اگرچه این محدودیتها همچون سابق نمود نداشت و با انتصاب فائزه
هاشمی بهعنوان رئیس فدراسیون اسلامی ورزش زنان تغییرات زیادی در ساختار فکری و
عملی آن ایجاد شد ولی تفکر همان تفکر محدودکننده برای زنان بود.
چراکه دیدگاه علی خامنهای بهعنوان
رهبر جمهوری اسلامی ایران نسبت به مسئله ورزش زنان دیدگاهی سنتی بود که زن را در
قالب «مادر» و «همسر» برای خانهداری بهتر میدید تا فعال عرصههای ورزشی و مدالآور
در سطح بینالمللی. وی در گفتوگویی که در «کتاب مصاحبهها» از وی آمده است در
خصوص ورزش زنان بهصراحت ورزش را برای زنان بهصورت انفرادی و نه به شکل عمومی و
گروهی مناسب دیده و می گوید «در خانههایی
که زن در آن خانه کدبانو و خانهدار است بهطور طبیعی دائم در حال ورزش است»
آقای خامنهای میگوید: «بههرحال خانمهایی که تحرک جسمانی ندارند خیلی خوب است و جا دارد و شاید لازم است که نرمش و تکان دادن دستوپا و بدن را بهعنوان ورزش هرروز در منزل داشته باشند. این بهسلامت جسمی و روحی و شادابی آنها در داخل خانه کمک خواهد کرد.
این نگاه برگرفته از عرف و شرع که
توسط جمهوری اسلامی نسبت به زن لحاظ میشود زن را فقط در فضای بسته خانه خود مجاز
به انجام هر فعالیت بدنی دانسته و خارج از آن به دلیل نگاه «قیم مابانهای» که به
زن دارد فضا را امن و مناسب نمیداند. چنانچه رهبر جمهوری اسلامی میگوید: «اما
شرکت در ورزشهای دستهجمعی و مسابقات، این را بهطور «مطلق» نمیشود برای خانمها
«مجاز» دانست زیرا غالباً با چیزهایی همراه است که مشکلاتی را ایجاد میکند چه از
لحاظ مربیهای مرد و احیاناً ناباب و چه از لحاظ حضور در میدانها و صحنههایی که
حضور زن در آنها خالی از خلاف شرعی و اسلامی نیست. لکن اگر فرض کنیم موردی وجود
داشته باشد که حضور خواهران در یک صحنهی مسابقه با آنچنان موازینی همراه نباشد،
از قبیل شرکت آنها در تیراندازی که هیچگونه منافاتی با موازین اسلامی ندارد، شاید
این ایرادی نداشته باشد».
طی سالهای پس از انقلاب همواره تیمهای
ورزش زنان و ورزشکاران زن از هیچ حمایت دولتی یا خصوصی برخوردار نبودهاند چراکه
ممنوعیت پخش تلویزیونی، تهیه عکس و گزارش از مسابقات زنان همواره جزو خط قرمزهای سیاستهای
حکومت در ایران بوده است و به همین دلیل این گروهها نمیتوانستهاند حمایتگر مالی
داشته باشند. ورزشکاران زن همواره از نبود امکانات ورزشی همپایه آنچه برای مردان
در نظر گرفته میشود شکایت داشتهاند. مسئله حجاب و پوشش اسلامی موجب شد تا نزدیک
به ده سال پس از انقلاب سال ۵۷ زنان ایرانی از امکان شرکت در مسابقات ورزشی محروم
شوند.
به بهانه
برگزاری جشن سده؛ سهم اقلیتهای دینی از ایران چقدر است؟
آذر ارحمی
دو موبد زرتشتی در مراسم جشن سده در
غرب تهران
جشن سده، یکی از مهمترین جشنهای ایرانی
که از سالها پیش، عمدتا توسط زرتشتیان در برخی شهرهای ایران برگزار میشده، چند
سال اخیر به آیینی چالشبرانگیز برای حاکمیت و این گروه از جامعه اقلیت ایران تبدیل
شده است. زرتشتیان با استناد به تاریخچه و شیوه برگزاری جشن سده، آن را جشنی ملی
میدانند که غیرزرتشتیان هم در آن شرکت میکنند.
برگزاری این جشنها اما عمدتا با
چالش مواجه بوده و واکنشهایی نیز برانگیخته است. از جمله، سپنتا نیکنام، رییس
انجمن زرتشتیان یزد پیشتر در یک پست در اینستاگرام از ثبت ملی "جشن سده در
کرمان" و "شب یلدا" در فهرست آثار ملی ایران استقبال کرده و ابزار
امیدواری کرده بود که "شاهد برگزاری ملی جشن سده" نیز باشد.
به جز شیوه برگزاری این جشن خاص که بیشتر
جامعه زرتشتیان را درگیر کرده، جامعه اقلیت رسمی در ایران با چالشهای متفاوتی
روبروست. در برخی موارد، نبود قانون و در موارد دیگر، برخورد تبعیضآمیز قانونگذار
چنین مشکلاتی را به وجود آورده است. این گزارش، نگاهی انداخته به مشکلات عمده
قانونی جامعه اقلیت رسمی در ایران.
آیا اقلیتها در برگزاری جشنها و
مراسم آزادند؟
در اصل ۱۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی،
ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای شناخته شده ایرانی معرفی شدهاند
که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزاد هستند. کورش نیکنام، نماینده زرتشتیان
در دوره هفتم مجلس اما میگوید، این آزادی در برگزاری مراسم، "مشروط و نسبی"
است. او به بیبیسی فارسی میگوید: "بنابر اصل ۱۳ قانون اساسی ما باید بتوانیم
در چارچوب فضای تالار و محوطه فضای باز خودمان جشنها و مراسممان را آزادانه
برگزار کنیم. اما در واقع، بدون دریافت مجوز رسمی از وزارت ارشاد، وزارت کشور و
نهادهای امنیتی حق نداریم برنامهای را برگزار کنیم. به جز این، در تهران برای
برگزاری عروسیها و آیینهای دینی که در تالارهای پذیرایی برگزار میشود، باید از
اداره اماکن مجوز بگیریم."
تقابل شرع و قانون در برخورد با غیرمسلمانان؛
کافر یا دیندار؟
یکی از جدیترین مسایلی که روی زندگی پیروان اقلیتهای دینی در ایران و قانونگذاریهای مرتبط با آن تاثیر گذاشته، ناشی از تفاوت نگاه شرعی و قانونی به آنهاست. در بسیاری موارد، این نگاه روی تدوین یا چگونگی اعمال قانون بر این گروه از مردم تاثیر جدی گذاشته است.
کورش نیکنام، نماینده زرتشتیان در
مجلس هفتم دراینباره میگوید: "ما پیروان ادیان رسمی در ایران، از طرفی طبق
قانون اساسی جزو پیروان ادیان رسمی کشور هستیم و از سویی دیگر، بر پایه قانون مدنی
کافر محسوب میشویم. این دوگانگی در رفتار حاکمیت با ما، روی کیفیت زندگی ما و بقیه
پیروان ادیان غیراسلام تاثیر جدی گذاشته است. مشکل اینجاست که ۴۰ سال بعد از
انقلاب، هنوز با اقلیتهای رسمی در جایگاه کافران برخورد میشود. اگر ما کافر هستیم
باید برابر شرع اسلام با کافران برخورد کنند."
ماده ۸۸۱ مکرر قانون مدنی؛ کافر از
مسلمان ارث نمیبرد
یکی از مهمترین مشکلات حقوقی که
سالهاست به یک دغدغه در میان اقلیتهای ایران تبدیل شده، 'ماده ۸۸۱ مکرر قانون مدنی
' است که میگوید: "کافر از مسلمان ارث نمیبرد. اگر در بین ورثه متوفای کافری،
مسلم باشد وراث کافر ارث نمیبرند اگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر مسلم
باشند." به زبان ساده، بنابر این ماده قانونی، اگر در یک خانواده غیرمسلمان،
فردی ادعای مسلمانی کند، میتواند تمام ارث متوفی که شامل سهمالارث بقیه افراد
خانواده میشود را تصاحب کند.
با وجود پیگیریهای قانونی در این باره اما سالهاست تغییری در این قانون رخ نداده است. یکی از دفعاتی که تلاشهایی برای تغییر این قانون انجام شد، در مجلس هفتم بود. کورش نیکنام که در آن زمان، نماینده زرتشتیان در مجلس بوده میگوید: "در زمان نمایندگیام لایحهای را به مجلس ارایه کردم که در آن، از قانونگذار خواسته شده بود تکلیف نگاهی که به جامعه اقلیت در ایران وجود دارد را روشن کند. میخواستم تبصرهای به این ماده اضافه شود که دستکم بتوان ادیان شناخته شده در قانون اساسی را استثنا کرد." با وجود اینکه ۱۳۷ نماینده مجلس نیز زیر این لایحه را امضا و از آن حمایت کردند، تغییری در ماده ۸۸۱ مکرر قانون مدنی رخ نداد.
قصاص، دیه و شهادت؛ برخورد مثل
شهروند درجه دو
تقابل نگاه کافر- مسلمان باعث شده در
مساله قصاص نیز اقلیتهای دینی رسمی در ایران برخورد متفاوتی را تجربه کنند. در
قانون مجازات اسلامی، اگر مقتول مسلمان باشد، مجازات قاتل قصاص است. اما اگر
مقتول از اقلیتهای دینی (ولو اقلیتهای رسمی شناخته شده در قانون اساسی) باشد،
مجازات دیه است و قصاصی در کار نیست.
به جز این، شهادت غیرمسلمانان علیه
مسلمانان فارغ از اینکه زن یا مرد باشند، در دادگاه پذیرفته نیست.
کورش نیکنام دراین باره میگوید:
"چنین برخوردی باعث می شود اقلیتهای دینی با برخوردی مشابه شهروندان درجه ۲
مواجه شوند. با این برخورد، اگر یک مسلمان، غیرمسلمانی را به قتل برساند، کافی است
دیه پرداخت کند. این نوع برخورد، به جز اینکه تبعیضآمیز است، امنیت شهروندان را
به چالش میکشد."
مبلغ دیه غیرمسلمانان در ایران تا
دوره ششم مجلس یک بیستم مسلمانان در نظر گرفته میشد. در این دوره قانونی تصویب شد
که دیه مسلمان و غیرمسلمان برابر شود. البته اجرای این قانون به نظر حاکم شرع
وابسته است.
کار و استخدام رسمی؛ از ممنوعیت تا
محدودیت
برای اقلیتهای دینی در ایران، امکان
استخدام در نهادهای امنیتی، سپاه و ارتش به طور کلی رد شده است.
براساس قانونی که از سال ۱۳۶۶ تصویب
شده، تدین به اسلام از شرایط اصلی استخدام در ارتش جمهوری اسلامی است. با وجود منع
از استخدام در نیروهای مسلح، اقلیتهای رسمی در ایران باید دوره خدمت سربازی را طی
کنند.
برای اقلیتهای دینی در ایران
استخدام رسمی در آموزش و پرورش هم محدودیتهای جدی دارد. تا جایی که در طی ۴۰ سال
گذشته، تعداد بسیار کمی از آنها توانستهاند با عنوان آموزگار در آموزش و پرورش
استخدام شوند. کورش نیکنام که بخشی از استخدامهای آموزش و پرورش دردوره نمایندگی
او انجام شده میگوید: "فارغ از اینکه دبیر در چه رشتهای تخصص داشته باشد،
صرفا در صورتی میتواند تدریس کند که در مدارس زرتشتی مشغول به کار شود. برخلاف
تصور برخی، این محدودیت استخدام مربوط به معلمهای پرورشی یا دینی نمیشود و تمام
رشتهها را در برمیگیرد. با توجه به جمعیت کم اقلیتها در ایران و مهاجرت آنها، این
گروه عملا در آموزش و پرورش کشور جایی ندارند".
به جز آموزش و پرورش، کار در
مهدکودکها نیز برای اقلیت های دینی در ایران ساده نیست.
بنابربخشنامه سازمان بهزیستی ایران
در خرداد ماه ۱۳۹۸ کار اقلیتهای دینی در مهدکودکها ممنوع اعلام شد.
پس از انتقادهایی که به این بخشنامه
شد، مسعود آسیما، مدیر روابط عمومی سازمان بهزیستی کشور، به خبرگزاری جمهوری اسلامی،
ایرنا گفت: "این محدودیت برای آموزشهای دینی و عمومی مصوب در مهدها بوده
است. در سایر بخشها مانند آموزش هنرهای تجسمی، نقاشی، ورزش و موسیقی محدودیتی در
بکارگیری پرسنل اقلیت مذهبی در مهدهای کودک وجود ندارد."
او همچنین گفته: "لازم است که
فعالیتهای مهدهای کودک در قالب انواع برنامههای منطبق با ارزشهای دینی باشد.
لذا به کارگیری مربی از اقلیتهای دینی جهت آموزش مستقیم محتوای آموزشی مصوب
کودکان مجاز نیست" و باید به "مربیان آموزش دیده" سپرده شود.
حقوق شهروندی شهروندان غیرمسلمان در
ایران که با تقابل نگاه شرعی و قانونی به چالش کشیده شده و زندگی عادی آنها را با
دشواریهایی روبرو کرده، در آینده چه وضعیتی پیدا خواهد کرد؟
اقلیت یارسان ایران قرنها زندگی
در خفا و تبعیض
آذر
ارحمی
بهناز حسینی، پژوهشگر مهاجرت و اقلیتهای دینی در یادداشتی برای صفحه ناظران با نقد باورهای نادرست درباره اقلیت یارسان در ایران، به معرفی این اقلیت در ایران پرداخته است. او از دلایل ناشناخته ماندن این اقلیت در ایران گفته است. پرونده قتل میترا استاد و دادگاه محمد علی نجفی، شهردار سابق تهران و مطالب عنوان شده در مورد “یارسان” بودن و “مهدورالدم بودن” مقتول، پرسشهایی را درباره این اقلیت پیش کشیده است. یارسانها کیستند؟ و چه باوری دارند؟
پیروان دین یارسان به دلیل آنچه “سر مگو” خوانده میشود برای سالهای طولانی سعی در پنهان کردن اعتقادات خود داشتند. در نتیجه در عرصه عمومی و فضای مجازی چندان آگاهی و اطلاعات درست و سنجیدهای از دین یارسان و پیروان آن وجود ندارد. از سوی دیگر اطلاعات و اخبار ضد و نقیض و مغشوشی که مغرضانه یا از روی ناآگاهی در باب این آیین از سوی برخی مراجع و فعالان و رسانههای حکومتی داخل ایران و حتی خارج از ایران بیان میشود شرایط را مبهمتر و پیچیدهتر کرده است. در جامعه ایران بسیاری هنگام اظهار نظر درباره اقلیت یارسان دچار خطاهای فاحشی میشوند، از جمله این باور نادرست دال بر مسلمان بودن یارسانها. علاوه بر این، تبعیضهای موجود در قوانین ایران نسبت به اقلیتهای غیرمسلمان بهویژه یارسانها شرایط زندگی برای آنان را در داخل ایران بسیار دشوار کرده است. به همین دلیل است که بسیاری از آنان حتی برخی رهبرانشان برای کاستن از فشارها و ادامه حیات و حفظ جامعه خود راه کتمان را در پیش میگیرند، به نحوی که در محافل رسمی تفاوتهای اساسی دینشان با مذهب رسمی ایران یعنی اسلام شیعی را علنی نمیکنند و به چهارچوبهای رسمی حاکم تن میدهند و حتی در مواردی سنن خود را تغییر میدهند. این مسئله خود موجب بروز ابهامات و مشکلات اساسی برای این اقلیت غیرمسلمان شده است. در سالهای اخیر و با رواج رسانههای اجتماعی، پیروان یارسان آرام آرام مهر سکوت خود را شکسته و درباره اعتقادات و آداب و رسوم خود آشکارا سخن گفتند.
یاری چیست و یارسانی کیست؟ یاری دین مردم یارسان است که حاصل تطور و تکامل فرهنگ و باور چندهزار ساله ساکنان زاگرس است. یارسان یکی از نامهای خداوند است و به هر فرد یارسانی نیز یار میگویند. کتاب مقدس یارسان “دیوان گوره” نام دارد. آیین یاری ریشه در آیینهای کهن ایرانی دارد و شباهتهایی هم به مانویت و آیین زرتشتی دارد. آمار رسمی و دقیقی از جمعیت جامعه یارسان ایران در دست نیست اما منابع داخلی خود اقلیت یارسان، جمعیتشان را تا ۳ میلیون نفر تخمین زده است. آنها عمدتا در نواحی کردنشین غرب ایران مخصوصا در کرمانشاه ساکنند اما در بسیاری از مناطق کشور مثل تهران، کلاردشت، شهریار، کرج، همدان، قزوین و آذربایجان هم جمعیت قابل توجهی دارند. در بیرون از ایران هم، در عراق و ترکیه و بعضی کشورهای اروپایی از جمله آلمان و سوئد مستقر هستند. آیین یاری در شکل کنونیاش از قرن هفتم هجری شمسی و از طریق آموزههای “سلطان سهاک” و یارانش کمال و قوام یافت. بارگاه سلطان سهاک یا سلطان حقیقت در پردیور در مسیر رودخانه سیروان در شهرستان پاوه است. یارسانها شخصی به نام پیامبر که سخن خدا را از طریق وحی به مردم برساند، ندارند. بلکه بر اساس تفکر مذهبیای که دارند به “انسان – خدایی” معتقدند و سلطان سهاک را مظهر خداوند بر روی زمین میشناسند. دستورات و فرامین خاص پیروان این دین که از سوی سلطان سهاک ابلاغ و وضع شده توسط دفتردار یا کلام نویس او “پیر موسی” در دفتری به نام دیوان “گوره پردیوری” ثبت و جمعآوری شده است. جهان بینی و فلسفه آیین یارسان بر اساس دونادون (چرخش روح در کالبدهای مختلف) است که با وجود شباهت کلی با مفهوم تناسخ با آن تفاوت اساسی دارد. یارسانها در نتیجه اعتقاد به فلسفه دونادون، می بایستی به ادیان و آئینهای دیگر احترام گذاشته و با تمام افراد بشر رابطهای دوستانه و محترمانه داشته باشد و همیشه و درهمه حال اخلاق نیک انسانی و رفتار نیکو و پسندیده را رعایت کنند. بر اساس اعتقادات این آیین، یک فرد یارسان با پشت سر گذاشتن هزار و یک «دون » به سر منزل ابدی و خانه عاقبت و عافیت میرسد که همان یار است . دین یاری با وجود اینکه با اسلام تفاوت اساسی دارد و از آن کاملا مستقل است، اما پیروانش برای امامان شیعه احترام قائل هستند. دین یارسان بر اخلاق استوار است به نحوی که اگر کسی اخلاق و ادب را رعایت نکند انجام فرایض دینی معنا ندارد، که از آن به عنوان ادب و ارکان یاد میشود. چهار اصل اساسی دین یاری عبارتند از راستی، پاکی، نیستی و ردایی که به ترتیب به معنای پاک بودن، صداقت، تواضع و نداشتن غرور، و جوانمردی است. از دیگر دستورات این دین، سرسپرده شدن به یکی از یازده خاندان یاری است به این معنی که “پیر” و “مرید” هر فرد از میان خاندان او تعیین میشود. پیر در آیین یاری همان مفهوم مدرس مذهبی و مسئول انجام مراسم مذهبی است. نسب “پیرها” به هفت نفر از نزدیکان سلطان سهاک موسوم به “هفتوانه و هفتتن” میرسد ولی به دلیل عدم امکان ثبت کلمه پیر در شناسنامه از کلمه “سید” استفاده میکنند که هیچ ارتباطی به مفهوم سید در اسلام ندارد. دیگر دستورات مهم دین یاری عبارتند از برپا نمودن عبادات دسته جمعی موسوم به “جم” همراه با نذر و نیاز و قربانی و خواندن سرودهای دینی با نوای تنبور، به ویژه در مکانی به نام جمخانه، به جا آوردن روزه خاوندگار برای مدت سه روز، عید پادشاهی، داشتن سبیل مُهر برای مردان و پاکدامنی و حفظ عفت و تربیت فرزندان صالح و پاک برای مادران و زنان یارسان. علاوه بر کتاب مقدس، متون کلامی و دفاتر آیینی منابع دینی دین یاری بهشمار میروند. این متون غالبا به گورانی و کردی سورانی و ترکی سروده شدهاند. این اقلیت دینی غیرمسلمان از سوی برخی روحانیون و چهرههای مسلمان به عناوین نادرست متعددی خوانده شدهاند از کافر و شیطانپرست گرفته تا علی الهی و شاخهای از اسلام. در صورتی که آیین یاری پرستش را فقط مخصوص خداوند یکتا دانسته و جز وجود بیچون او هیچ موجودی را درخور پرستش نمیداند.
چرا یارسانها را مسلمان میخوانند؟
در نظر یارسان ها کسانی چون “شاخوشین” و سلطان سهاک مظهر خدا و دارای مقام الوهیت
هستند. خاونکار یا خداوندگار همان خدا یا خداوند است. یارسان ها معتقدند زمانی که
خدا آفرینش را آغاز کرد، مسمی به خاونکار شد (خاون یعنی صاحب و خاونکار یعنی
صاحبکار). خداوندگار تجلیاتی به صورت انسان نیز داشته است، مثل علی و شاخوشین و
سلطان سهاک. هفت فرشته مقرب خدا موسوم به هفتن هم تجلیات انسانی داشتهاند که به
باور یارسانها مسیح، علی، یوسف ،ابراهیم، هابیل، موسی و یوسف از تجلیات انسانی
فرشتگان مقرب هستند. مردم یارسان چون معتقدند که دینشان حقیقت است در جامعه ایران
آنها را اهل حق خواندهاند. دین یاری کاملا از مذاهب باطن گرا نظیر حروفیه یا علی
الهی جدا هستند اما به دلیل اینکه یارسانها به علی، امام اول شیعیان احترام میگذارند،
برخی به غلط به آنها علی الهی میگویند. احترام به امام اول شیعیان به معنی مسلمان
بودن فرد نیست همانطورکه احترام به عیسی مسیح دلیلی برای مسیحی بودن نیست.
قوانین حقوقی؛ اصطلاح مهدورالدم
“مهدورالدم” یک اصطلاح فقهی است که در نظام قانونگذاری پس از انقلاب ۵۷ وارد قوانین
کیفری ایران شده و به کسی گفته میشود که بر پایه احکام شرع، خونش هدر و بی ارزش
است و اگر حتی به عمد هم کشته شود، قاتل یا قاتلین مجازات نمیشوند.
خلأ قانونی و نقض حقوق یارسانها در
ایران قانون مجازات اسلامی برای مجازات فرد مسلمانی که مرتکب قتل شده در صورتی که
مقتول مسلمان باشد قصاص در نظر گرفته است، اما در همین قانون اگر مقتول از اقلیتهای
دینی غیرمسلمان رسمی مانند زرتشتیان و مسیحیان باشد مجازات قاتل دیه است. در این بین
وضعیت اقلیتهای غیرمسلمانی مانند یارسانها و مندائیان و بهاییان که قانون آنها
را به رسمیت نمیشناسد بسیار بغرنجتر است. مثلا اگر فردی یک اقلیت یارسانی را
بکشد، قانون درباره مجازات او روشن نیست و این مسئله دست قضات را در ایران باز گذاشته
تا با مهدورالدم دانستن این اقلیتها، قاتلان آنها را از مجازات عادلانه برهانند.
در سالهای اخیر نقض حقوق بشر در مورد اقلیت یارسان و توهین به عقاید و رسوم این آیین
بارها با اعتراض پیروان آن همراه بوده حتی در مواردی آنها برای رساندن صدای
اعتراضشان دست به خودسوزی زدهاند. مانند خودسوزی شش سال پیش تعدادی از یارسانان
در مقابل مجلس شورای اسلامی برای پیگیری حقوقشان و خودسوزیهای اعتراضی حدود هفت
سال پیش مقابل فرمانداری همدان در پی تراشیدن سبیل یک زندانی یارسانی. با وجود اینکه
پیروان دین یاری همواره از فعالیتهای سیاسی پرهیز کردهاند، فشارها و تبعیضهای
قانونی و اجتماعی در داخل ایران، زندگی را برای آنها روز به روز سختتر کرده است.
نقش جمع
ما در تغییر ایران و جهان چیست ؟
جهانگیر
گلزار
صحبت خود را با یادی از شهدای راه استقلال و آزادی ایران و جهان که بخاطر دفاع از حقوق خود و حقوق دیگری جان داده اند و یا در زندانها ی جهان و در زندانهای ایران بسر می برند آغاز می کنم. و یاد آنها را زنده نگاه می دارم. در جهانی که زندگی می کنیم، خشونت و تبعیض و سلطه محور بسیاری از روابط گردیده است.
طبیعت جهان بخاطر سود جویی عده ای هر روز در حال نابودی است. گونه های گیاهی و گونه های حیوانی روزانه دارند نابود می شوند. گرمای کره زمین بخاطر رابطه نا همگون بشر با طبیعت بالا رفته و یخهای قطب شمال در حال آب شدن است و تاثیربد آن بر روی کره زمین بسیار بالاست.نشست های سران کشورها در این رابطه آن همبستگی عمومی در سطح جهان را تا امروز ممکن نکرده است و روند از بین بردن امکان زندگی ادامه دارد. مطالعات موسسه «آکسفام» نشان می دهد، دارایی ۸ نفر از ثروتمندترین افراد جهان، برابر با دارایی نیمی از مردم کره زمین است. در سطح جهان تعداد گرسنگان که غذای کافی ندارند 821 میلیون نفر است که از هر 9 نفر یک نفر در جهان واقعا گرسنه است. و از هر ۱۰ نفر در جهان، یک نفر دارای درآمدی کمتر از ۲ دلار در روز است. این موسسه از این نابرابری در سطح جهان اعلام خطر نموده است. جهان بسوی فقر بیشتر از یک طرف و از بین رفتن طبیعت در خشکی و اقیانوسها مواجه است. راه چاره مقابله با خشونت بیش از حد در سطح جهان چیست ؟ در کشور ما ایران نابرابریها هم اقتصادی هستند و هم سیاسی و هم فرهنگی و اجتماعی. هر روز شاهد فقیر تر شدن کشور در این ابعاد چهارگانه هستیم. راه چاره در چیست ؟ در درون استبداد حاکم بر ایران راه چاره ای وجود دارد ؟ تمامیت خواهان و اصلاح طلبان هر دو برای ماندن بر قدرت هر عملی را مشروع دانسته و می دانند. چهار دهه است که استبداد دینی با اندیشه ولایت فقیه بر جان و مال و ناموس مردم با خشونت تمام، بسط ید دارد. استبدادیان دینی حاکم بر ایران و استبدادهای دیگر در جهان تصور می کنند که استقلال و آزادی شهروندان از آن آنهاست که به کسی آن را بدهند و یا ندهند. در صورتی که عمل آنها مانع برخورداری از استقلال و آزادی و بسط عدالت به عنوان برخوردار شدن جامعه و طبیعت ایران و جامعه و طبیعت دیگر مناطق جهان از حقوق خود می باشند. آنها نمی خواهند بدانند که حقوق، ذاتی انسان است. در کشور ما عده ای بر این باورند که اگر استبداد دینی حاکم بر ایران را بتوانیم از بین ببریم و هر حکومت دیگری حاکم بشود مشکها حل می شود ! عده ای هم بر این باورند که انسان ایرانی نمی تواند تغییر را ممکن کند. بنا بر این دست به دامن قدرتهای خارجی هستند تا قدرت حاکم را با قدرت دیگری عوض کنند.
هدف این افراد تغییر در ساختار نیست بلکه با زیر پا گذاشتن اصل استقلال، آزادیها را نیز نادیده خواهند گرفت و استبداد را با استبداد تعویض خواهند کرد. ما اعضای کانون دفاع از حقوق بشر در کمیته های گوناگون به جنبه های مختلف تبعیضها و دلایل آن هر هفته می پردازیم. تبعیضها را با قانون اساسی حاکم مطابقت می دهیم و تناقضهای عمل و قانون استبداد نوشته را عریان می کنیم. گزارشات متعدد در زمینه های مختلف از نقض آشکار حقوق بشر از کارهای هر هفته ماست. دفاع از حق انسان، زنان، کودکان، کارگران، اقوام، دارندگان اعتقادات از هر دین و مرام و طبیعت و هنرمندان و ورزشکاران و.. . از کارهای کمیته های مختلف جمع ماست. آیا این آگاهی رسانیها برای آن است که استبداد حاکم برود و استبداد دیگری تحت نام لائیک و سکولار و.. . بر کشور حاکم بشود ؟ حتما قصد ما چنین نیست. قصد و هدف جمع ما این این است که زن و مرد ایرانی به حقوق خود آگاه شود. آگاه بشود که حقوق دارد و عمل به این حقوق کیفیت حیات او را ممکن می کند و این حقوق دادنی و گرفتی نیستند، بلکه داشتنی هستند. چرا داشتنی هستند ؟ توجه کنید که حق را به ویژگیهایش می شناسند. مثلا حق عشق ورزی و حق رشد و تحصیل و دیگر حقوق از آن فرد فرد جامعه است. کسی جای دیگری نمی تواند رشد کند و یا ازدواج کند و یا عشق بورزد. هر کس خود خویشتن را هدایت می کند. جامعه زمانی متحول می شود و از خشونت آزاد می گردد که هر فرد به حقوق خود عمل کند و زور نگوید و زور نپذیرد. از دیگر ویژگیهای حق این است که، روابط بر اساس حق، خالی از زور است. زیرا زور از بین برنده حق است. زور گفتن و زور شنیدن نمی آفریند، رشد را ممکن نمی کند، بلکه امکان تحول را می کشد. قابل توجه اینکه زورگویان نیز برای اینکه بتوانند بر مردم مسلط شوند خود را در پس حق و حقوق پنهان می کنند. بنا بر این گول حرفها را نباید خورد بلکه عملکرد مهم است. هر مدیریتی که بر جامعه حاکم شود باید با همراهی شهروندان آن جامعه از فسادها و خشونتها و تبعیضها به سوی برخوردار شدن انسانها از حقوق گذر کند.
این راه ممکن می گردد اگر شهروندان جامعه دفاع از حقوق خود و دفاع از حقوق دیگری را روش زندگی بگردانند. با زور نمی شود کسی را به بهشت برد. بهشت نتیجه عمل من و شماست. به هر اندازه که از خشونت آزاد و با عمل به حقوقمان زندگی کنیم، روابط ما در نبود خشونت رنگ بهشتی می گیرد. در غیر اینصورت هر روز جهنم برای خود و دیگران می سازیم. تحول هر جامعه در دستان مردم آن جامعه است. از آن لحظه ای که هر شخص می کوشد و سعی می کند که در نبود خشونت زندگی کند تغییر بسوی رشد و زندگی در نبود خشونت ممکن گردیده است. بگذارید درسی از شاهنامه را با شما درمیان بگذارم. در شا هنامه فردوسی روایت بسیار جالبی وجود دارد. زمانی که زال از سیمرغ می خواست خداحافظی کند، سیمرغ سه پَر از پَرهای خود را به زال داد و به او گفت : هر وقت در تنگنا قرار گرفتی پری را به آتش بکش تا من به یاریات بشتابم.سالها گذشت تا اینکه رودابه، همسرِ زال، رستم را آبستن شد و ناتوان از وضعحمل در بستر مرگ افتاده بود. زال اولین پر سیمرغ را به آتش کشید. سیمرغ به یاری همسر و فرزندش آمد و رودابه را از مرگ رهانید.زال در اواخر عمر و قبل از مرگش دو پر دیگر را به رستم داد تا در تنگنا آنها را به آتش بکشد و از سیمرغ کمک طلب کند. سالها گذشت و رستم در جنگ با پهلوانی به نام اسفندیار دچار زخمهای فراوان شد و مستاصل از شکست او…رستم پر دوم را به آتش کشید.سیمرغ آشکار شد. رستم را درمان کرده و راز شکست اسفندیار را براو آشکار نمود. رستم پیروز می شود…فردوسی تکلیف پر سوم را مشخص نکرده. در نبردهای مختلف رستم و در لحظه های حساس مرگ و زندگی صحبتی از پر سوم نیست. رستم پر سوم را به چه کسی سپردهاست؟ پر سوم باید به دست چه کسی برسد؟و در چه زمانی به آتش کشیده شود؟فردوسی که روابط قدرت را در شاهنامه نوشته است چرا سر پر سوم را فاش نکرده است ؟ آن را به دست چه کسی و یا کسانی می خواهد بدهد ؟ او به خوبی می دانست که استبدادها از بین برده می شوند و باز استبدادها می توانند ساخته می شوند. او می دانست که ضحاکها در اشکال مختلف می آیند و بنام ولی فقیه مغز جوانان وطن را به خورد مارهای قدرت خود می دهند. او می دانست که در مقابل استبدادها نیاز به رستم ها و کاوه ها هست. فردوسی به خوبی می دانست که ایران خانه سیمرغ است که بر آسمان ایران پرواز می کند و بیم ایران دارد. او پر سوم را به کسانی داده است که از استقلال و آزادی مردمان سرزمین ایران و جهان دفاع می کنند. حکمت پر سوم در آن است که باور مند به استقلال و آزادی و حقوقمداری چون کاوه و رستم زمان از حق همگان دفاع می کند و پر سوم که وجدان اخلاقی است را با دفاع از حقوق روشن می کند. ایران ما و جهان ما نیاز به کانونها و نهادهای مدافع حقوق انسان و مخصوصا زنان و کودکان و طبیعت دارد. نیاز به زنان و مردانی دارد که از عدالت به معنای برخوردار شدن از حقوق را، مد نظر دارند و با آتش زدن پر سیمرغ دفاع از آزادیها، وجدان همگان را بیدار می کنند.
امروز جمع ما در این راه می کوشد.
هدف ما دفاع از 5 دسته حقوق است. حقوق انسان، حقوق شهروندی، حقوق طبیعت، حقوق وطن،
وحقوق وطن به عنوان عضو جامعه جهانی. هدف ما رابطه ها را بر اساس حق با حق کردن
است. هدف ما آزاد ساختن خود از روابط ضد حقوق است.
هدف ما آزاد ساختن انسانها از خرافه
ها است.
هدف ما آزاد ساختن انسان از وابستگی
است.
هدف ما هشدار به انسان است، که تو
آزاد و مستقل.
وظیفه ما بجای هذف ایدوئولژیها و
مذاهب و اندیشه های مخالف حقوق، تحلیل نظر است تا اندیشه ها با حقوق آشتی کنند. وظیفه
ما آگاهی رسانی این حقوق به دیگر هموطنان است تا یک وجدان جمعی در ایران و جهان بر
ضد تبعیض و خشونت ممکن بگردد. راه میانه ای برای رسیدن به آزاد و مستقل شدن انسان
نیست، راه چاره آن است که زنان و مردانی الگوی تغییر و تحول در جهان بگردند و
بکوشند و کوشش را رها نکنند تا ذهنیت خو کرده به استبداد، خود را از این وابستگی
آزاد کند.
به امید هر چه گسترده تر شدن انجمنها
و کانونهای مدافع حقوق همگان در تمام زمینه ها تا دولتها تغییر ساختار بدهند و از
بنیاد قدرت به خدمت در راه هر چه بهتر و بیشتر برخوردار شدن انسان و طبیعت از حقوق
تبدیل بگردند. فراموش نکنیم که پر سیمرغ در دستان ماست.
جدایی دین
از سیاست
مهسا شفوی
سکولاریزم! یا نظریه جدایی دین از سیاست
: از نظریات معروف ما بین دو گروه مشترک میباشد، گروهی که میخواهند بدینوسیله
از نفوذ و دخالت دین در امور سیاسی واجتماعی جلوگیری کنند و گروه دیگری که به خاطر
حفظ ثبات دین و ممانعت از تغییر آن به تبع تغییرات سیاسی و امور اجتماعی، این نظریه
را پذیرفتهاند. گروه اول که عمدتاً ازاستعمارگران و دستنشاندگان آنها بوده و
هستند جهت ارضای تمایلات و هواهای نفسانی و اعمال ایدههای خود در سیاستگذاریها
و مدیریت جامعه، چون دستورات و احکام الهی را سدّ راه و مانع رسیدن به آن اهداف میدیدند،
و چون متوجه این نکته بودند که دین در امور اجتماعی انسانها نیز دستور و برنامه
دارد و قطعاً این برنامهها متناقض با هواها و آمال آنهاست و چنانچه این مخالفت و
طغیان آنها علیه مذهب بر همه مردم آشکار گردد از مسند قدرت به زیر کشیده خواهند شد
و یا حداقل در اجرای برنامههایشان با موانع و مشکلات زیادی از جانب مردم روبهرو
خواهند گردید، لذا در صدد برآمدند تا حیطه دیانت را از سیاست جدا کرده و دین را در
اعمال فردی همچون نماز و روزه و دعا محصور نمایند. روابط بین دین و دولت امروزه
دارای اقسام و طیف گستردهای در میان حکومتهای جهان است. از یک سو در برخی کشورها
همانند ترکیه و فرانسه، جدایی دین از دولت تا حدی پیش رفتهاست که از ورود دین و
مذهب در دولت به شدت حراست میگردد و از سوی دیگر، در برخی دیگر از کشورها همانند
ایران قوانین و زمامداری کشور بر اساس شریعت و قوانین اسلام پایهگذاری گردیده است.
البته در بسیاری از کشورها همانند ایالات متحده آمریکا، این روابط کما بیش حد واسطی
بین این دو دیدگاه هستند.
رابطه دین و سیاست در اسلام: بیشک یکی
ازمسائل مهم درحوزه اندیشههای اجتماعی و سیاسی، مسئله رابطه “دین” و “سیاست” است،
در جهان اسلام و گرایشهای مطرح در بین اندیشمندان مسلمان درباره نوع و چگونگی این
رابطه، مناقشه و نزاع جدی وجود دارد. برخی با انکار هرگونه پیوندی میان دین و سیاست،
تداخل یکی از آن دو را در امور دیگری موجب ناکارایی طرف مقابل دانسته اند و لذا
به جدایی کامل آن دو توصیه میکنند. برخی دیگر نیز با بیان استدلالهای گوناگون و
مستند معتقد به وجود رابطهای عمیق بین دین و سیاست میباشند. پرسش اصلی این پژوهش
این است که این دو گروه چگونه و با چه دلایلی به تبیین نظر خود در مورد رابطه میان
دین و سیاست و تعامل یا عدم تعامل آن دو میپردازند؟ بر این اساس فرضیه به این
صورت مطرح میشود که علیرغم وجود استدلالهای طرح شده از سوی هر یک از دو گروه،
در مکتب اسلام میان دین و سیاست، هم رابطه مفهومی و نظری و هم رابطهای نهادی و
ساختاری وجود دارد و این دو نوع رابطه نیز با هم هماهنگ و مرتبط هستند. هدف این
نوشتار این است که رابطه دین و سیاست را به صورت محتوایی و از طریق بررسی دیدگاهها
و نظرات چند تن از نظریهپردازان هر دو گروه مورد بررسی قرار دهد.
خبر خوب
در باره واکسن کرونا از یک شرکت دیگر
وحید حسن زاده ابراهیمی
کارشناس بیماریهای عفونی و ویروسشناس
آمریکایی ابراز خوشبینی کرد که دادههای اولیه نتایج مرحله سوم واکسن کرونای شرکت
«مُدرنا» به اندازه کاندیدای واکسن کرونای شرکتهای «فایزر» و «بیون تک» امیدوارکننده
خواهد بود.
به گزارش ایرنا به نقل از فوربس،
درست قبل از اینکه شرکت بیوتکنولوژی مُدرنا اعلام کند که سرگرم آماده سازی ارائه
نتایج اولیه آزمایشات مرحله سوم خود برای تجزیه و تحلیل های مستقل است، دکتر
«آنتونی فاوچی» ابراز خوشبینی کرد که دادههای اولیه نتایج مرحله سوم واکسن کرونای
شرکت «مُدرنا» به اندازه کاندیدای واکسن کرونای شرکتهای «فایزر» و «بیون تک» امیدوارکننده
خواهد بود.
فاوچی که حدود ۴۰ سال به عنوان رییس
موسسه آلرژی و بیماری های عفونی آمریکا خدمت کرده، در اجلاس جهانی داروسازی گفت:
اگر شاهد درجه مشابهی از اثربخشی واکسن فایز و بیون تک در کاندیدای واکسن شرکت
مُدرنا نباشیم، شگفت زده خواهد شد.
شرکت فایزر دوشنبه هفته گذشته اعلام
کرد که کاندیدای واکسن کرونای این شرکت آمریکایی که با همکاری شرکت آلمانی «بیون
تک» در حال ساخت است، در پیشگیری از ابتلا به عفونت کرونا ۹۰ درصد کارایی دارد. وی
ادامه داد: این چشم انداز خوشبینانه او ناشی از شباهت میان این دو واکسن است که هر
دو از فناوری پیشگام mRNA استفاده می کنند؛ این دو واکسن «از بسیاری جهات یکسان هستند».چند ساعت بعد از اینکه فاوچی این اظهارت خود را در اجلاس جهانی
داروسازی ایراد کرد، شرکت مُدرنا اعلام کرد که در آزمایشات مرحله سوم واکسن خود به
جایی رسیده که بتواند آنالیزهای اولیه را شروع کند و اضافه کرد که در حال آماده
سازی ارائه داده ها به یک هیات مستقل نظارت بر ایمنی داده (اطلاعات) است.واکسن کرونای “فایزر” چه زمانی به ایران می رسد؟
خبر موفقیت واکسن کرونا که شرکت
داروسازی فایزر آمریکا آن را تولید کرده در حالی در جهان دست بهدست میشود که
کرونا مرگبارترین روزها را در ایران در تقویم هر روزه ثبت میکند.
در همین حال رئیس انجمن داروسازان ایران میگوید که اگر واکسن کرونا تأییدیههای جهانی برای تولید انبوه را بگیرد در بهترین حالت یک سال زمان میبرد تا به دست ما برسد.وی گفت: درصورتی که این دارو بتواند تأییدیههای لازم را بگیرد، مراحل تولید واکسن سخت و پیچیده خواهد بود چرا که در تاریخ بشریت هیچ دارویی تا این اندازه متقاضی مصرف نداشته و هیچ شرکتی برای تامین این نیاز و تولید انبوه به مقدار تقاضای جهانی دارای زیرساخت و سرمایهگذاری کافی نیست. رئیس انجمن داروسازان ایران افزود: درصورتی که واکسن در شرکت فایزر به تولید انبوه برسد تامین نیاز مردم کشور سازنده، کشورهای همجوار و کشورهایی که با ایالات متحده آمریکا دارای روابط نزدیکتری هستند در اولویت قرار میگیرد و پس از آن این دارو در اختیار کشورهای دیگر و ازجمله ایران قرار میگیرد.
شرکت داروسازی «فایزر» پیش تر اعلام
کرد: واکسن کرونای این شرکت که در همکاری با یک شرکت آلمانی توسعه داده شده در
داوطلبان ایمنی ایجاد کرده است. به نقل از یک مقام شرکت داروسازی «فایزر»، دادههای
اولیه از تزریق واکسن کرونا به داوطلبان، حاکی از ایمن بودن واکسن این شرکت است.
فایزر میگوید، بررسی زودهنگام دادههای واکسن نشان میدهد واکسن کرونای این شرکت
داروسازی 90 درصد ایمن است و میتواند از افراد در برابر کرونا محافظت کند. شرکت
داورسازی فایزر در تازهترین اقدام خود و پس از تثبیت اثربخشی واکسن کرونا تصمیم
دارد برنامه استفاده اضطراری از آن را به سازمان غذا و داروی آمریکا ارائه دهد.
زنان بدون
حق
وحید امامی
در حالی که قوانین حقوق زنان را به
رسمیت شناخته و آزادیهای بسیاری برای آنها در نظر گرفته شده است اما جایگاه و
حقوق زنان در جامعه ما به درستی به رسمیت شناخته نشده و گلایههای زیادی مبنی بر
نادیدهگرفتن حقوقآنان به گوش میرسد.طبق اصل بیستم قانون اساسی، زن و مرد به طور
یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و
فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. اصل بیست و یکم نیز معطوف به حقوق زن
است و بر اساس این اصل ، برابری زن و مرد در قانون اساسی کشور به کرات مطرح شده
است، هرچند انتظار میرفت پس از چهار دهه این موضوع محقق شود زیرا تحقق مطالبات
زنان باعث احقاق بخشی از عدالت اجتماعی در جامعه می شود اما در عمل آنچه مشاهده میشود
چیزی جز تبعیض و نادیده گرفتن حقوق زنان نیست.
زنان سالهاست گلایههای زیادی مبنی
برنادیده گرفتن حقوقشان زیرا در بسیاری از موارد به بهانههای مختلف، حقوقی که
قانونگذار برای آنها درنظر گرفته، نقض شدهاست. از جمله این موارد میتوان به
اجحاف و نابرابری حقوق زنان اشاره کرد که همگی محصول نگاه مردانه در کشور بوده و
باعث آزار این قشر از جامعه شدهاست، به طوری که تحمل این برخوردهای نابرابر گاهی
بسیار سخت و طاقتفرساست. ردپای عدم برابری زنان و مردان در جامعه هم در سیاستگذاریها
و هم در قانونگذاری کاملا مشهود است که از جمله آنها میتوان به برابر نبودن حقوق
و دستمزد زنان نسبت به مردان، خروج از کشور با اذن همسر، عدم اجازه ورود زنان به
ورزشگاهها و …اشاره کرد.
در این زمینه باید گفت مبحث حقوق زنان معمولا شامل این موارد است؛تمامیت بدنی و خودمختاری، حق رای، حق کار، حق دستمزد برابر به خاطر کار برابر،حق مالکیت، حق تحصیل، حق مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت حقوق سرپرستی، ازدواج و مذهبی.حقوق و دستمزد زنان کمتر از مردان.برابر نبودن حقوق زنان حتی در مشاغلی برابر، آسیبهای زیادی را متوجه زنان کرده است. این در حالی است که یکی از مهمترین معیارها برای سنجش درجه توسعه یافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارا هستند.
زنان که حالا به دلایل گوناگون از جمله اشتیاق
برای حضور پررنگ در جامعه یا گاهی نیز مشکلات عدیده اقتصادی روانه بازار شدهاند،
مجبورند علاوه بر مسئولیت سنگین مادری، دغدغههای فراوان زندگی و فرزندان خود، در
مشاغل گوناگون نیز به فعالیت بپردازند که به بنا به دلایلی از جمله منفعت کارفرمایان
و صاحبان سرمایه مجبورند به این تبعیض تن دهند.پرداخت دستمزدها و مزایای کمتر به
زنان شاغل، آن هم در شرایطی که شاهد افزایش حضور زنان تحصیلکرده در جامعه هستیم و
این مسئله با کمبود اشتغال نیز همراه شده است، همگی منفعت بیشتری را نصیب سازمانها
و شرکتهای دولتی و خصوصی میکند؛ موضوعی که درعینحال باعث سرخوردگی و ناکامی
زنان شاغل میشود.ممنوعیت غیرقانونی حضور زنان در ورزشگاهها.ممنوعیت غیرقانونی
حضور زنان در ورزشگاهها، نیز یکی از مطالبات زنان است. گلایه زنان این است که فقط
به دلیل زن بودن از تماشای فوتبال در ورزشگاه آزادی محروم هستند؛ درحالی که معلوم
نیست زن بودن جرم است یا تماشای فوتبال زنان در ورزشگاه آزادی . در توجیه عدم
اجازه زنان به ورزشگاه آزادی نیز گفته میشود محیط ورزشگاه مردانه است و مردان
ممکن است حرفهای زشت و فحش بدهند.خروج از کشور با اذن همسر.اما این تنها تبعیض در
مورد زنان نبوده و یکی از موضوعاتی که بحثهای زیادی نیز پیرامون آن مطرح میشود،
اجازه همسر برای خروج زنان از کشور است، به طوری که در حال حاضر زنی با تحصیلات
عالیه اگر بخواهد از کشور خارج شود حتما باید اجازه همسرش را کسب کند، در غیر اینصورت
اجازه خروج از کشو را نخواهد یافت. البته در مواردی ممانعت از خروج زنان نخبه از
جمله قهرمانان ملی از کشور موجی از نارضایتی را در میان زنان به وجود آورده و آنها
خواستار قائل شدن استثنائاتی در این زمینه هستند که در این زمینه نمایندگان فراکسیون
زنان مجلس طرحی را تدوین و تقدیم مجلس کردند که بر اساس آن خروج زنان نخبه از کشور
تسهیل میشود و باید گفت تصویب این طرح میتواند گامی رو به جلو برای شکوفایی
استعداد زنان نخبه تلقی شود.سربازی دختران.اما در لابهلای اخبار منتشر شده در
روزهای گذشته، یک خبر بازتاب گستردهای در جامعه داشت و با تحلیلهای بسیاری از سوی
افراد مواجه شد.طرح خدمت سربازی دختران موضوعی با واکنش جامعه به ویژه زنان همراه
و لطیفههای بسیاری نیز در مورد آن در فضای مجازی ساخته و دست به دست شد. در مورد
این موضوع باید اذعان داشت طرح موضوع خدمت سربازی برای دختران، اگر میتوانست
برابری میان زنان و مردان را به دنبال داشته باشد، موضوعی قابل طرح و قابل تامل
بود. اما طرح این موضوع زمانی که زنان از نابرابریهای بسیاری رنج میبرند و به
نوعی در جامعه مردانه زندگی میکنند که مردان تصمیم میگیرند و خود نیز عمل می
کنند و زنان سهم ناچیزی از جامعه و پستهای مدیریتی دارند به هیچ وجه قابل توجیه نیست.قرار
نیست دختران برای عملیات نظامی آماده شوند.اما پس از انتشار این خبر و ارائه نظرات
گوناگون از سوی جامعه، طیبه سیاووشی، نمایندهای که این طرح را مطرح کرده بود با
تاکید بر اینکه هنوز ابعاد این طرح مشخص نشده، ولی میتوان گفت که قرار نیست
دختران در خدمت سربازی اسلحه به دست بگیرند، گفت: این طرح هنوز در صحن مجلس شورای
اسلامی مطرح نشده و مشخص است که اطلاع دقیقی از آن نداشته باشیم. وی در مورد اینکه
نحوه خدمت سربازی دختران چگونه خواهد بود، ادامه داد: آنچه مشخص است قرار نیست
دختران در بخش نظامی حضور داشته باشند و برای عملیات نظامی آماده شوند.وی با بیان
اینکه به نظر باید از دختران در مسائل آموزشی و بهداشتی و همچنین رویکرد نرمافزاری
استفاده شود،گفتهاست: جزییات این طرح به صورت کامل مطرح نشده، ولی آنچه مشخص است
دختران در طول خدمت سربازی اسلحه به دست نخواهند گرفت.سربازی دختران شبیه یک شوخی
است.این موضوع با واکنش ستادکل نیروهای مسلح نیز مواجه شد و سردار موسی کمالی در
واکنش به طرح سربازی دختران در کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس با رد این موضوع گفت:
در حال حاضر به هیچ وجه چنین طرحی وجود ندارد و مطرح کردن سربازی دختران چیزی شبیه
یک شوخی است.طرح خدمت سربازی دختران اصلا در مجلس مطرح نشده.اما با توجه به نظرات
گوناگون در این زمینه، موضوع را با فاطمه ذوالقدر، نماینده مجلس مطرح کردیم. وی با
بیان اینکه طرح خدمت سربازی برای دختران اصلا در مجلس شورای اسلامی مطرح نشده و
فراکسیون زنان به هیچ وجه چنین طرحی را ارائه نداده است به «قانون» میگوید: پیشنهاد
طرحی به نام «سرباز داوطلب بسیجی» توسط یکی از نمایندگان در کمیسیون حقوقی و قضایی
مطرح شد که رای نیاورد و کاملا از دستور کار خارج شده است و بازتاب آن در رسانهها
برداشتی نادرست بود که اصحاب رسانه در این خصوص اطلاعرسانی و آگاهی بخشی لازم را
برای شفاف سازی انجام دادند.ذوالقدر همچنین ادامه داد: با توجه به شرایط موجود در
کشور، طرح ها باید در راستای زدودن و رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم و همچنین
ارتقای سطح فرهنگ و استانداردهای زندگی برای مردم باشد و یقینا نمایندگان خانه ملت
هوشیارانه از هزینه کرد وقت مجلس برای طرح هایی که اثربخشی لازم برای پیشرفت و
توسعه کشور را ندارند دوری می کنند.زنان سهمی بیشتر میخواهنددر خاتمه باید گفت
زنان در جامعه امروز خواستار سهمی بیش از آنچه امروز برایشان در نظر گرفته شده
است، هستند. رفتن به خدمت سربازی اگر همراه با برطرف شدن مشکلات جامعه زنان و به
نوعی باعث برابری حقوق زنان و مردان باشد، موضوعی قابل طرح و قابل توجیه به نظر میرسد
و ممکن است زنان با آن موافق باشند. رشادتهای زنان در دوران دفاع مقدس و صحنههای
رزم زنان، تا پایان دفاع مقدس و تاثیر عمیق آن بر روحیه رزمندگان به همگان ثابت
کرد که زنان جامعه ما بسیار توانمند هستند و میتوانند در بسیاری از پستهای مدیریتی
حضوری فعال داشته باشند، هر چند این قابلیتها سالهاست که مغفول مانده است.
زنگ خطر
برای کمسوادی یک نسل در ایران
فاطمه
غلامحسینی
۳ماه پس از آغاز سال تحصیلی در
زمانه کرونا، نظام آموزشی کشور با چالش غیرمنتظره
ای مواجه شده است. درحالیکه همگان با استفاده از آموزش مجازی دست و
پا شکسته در حال طی این دوران پیچیده هستند، کلاس اولیها و خانوادههایشان متوجه
مسئله نگرانکنندهای شدهاند: پایه اولیها از طریق آموزش از راه دور، الفبا را یاد
نگرفتهاند، در آموزش سایر درسها و فهم مطالب، مشکلات زیادی دارند و مفاهیم آموزشی
را از راه دور بهدرستی درک نمیکنند. آنها در پله اول سوادآموزی به چاله افتادهاند.
کرونا به گروهی از دانشآموزان بیش از بقیه آسیب رسانده و آن دانشآموزان ابتدایی
بهویژه پایه اول و دوم هستند؛ کسانی که نخستین گامهای تحصیلیشان را برداشتهاند.
به گزارش همشهری، به جز والدین دانشآموزان،
کارشناسان آموزشی هم افزایش افت تحصیلی دانشآموزان را هشدار داده و خواهان توجه
به این موضوع و ارائه راهحل شدهاند. آنها میگویند که ادامه این روند، میتواند
پایههای علمی دانشآموزان را ضعیف کرده و در سالهای آینده باعث رشد ترک تحصیل از
سوی آنها شود.
معاون آموزش ابتدایی درباره نظرسنجی
که از معلمان، دانشآموزان و خانوادههای آنان طی این مدت صورت گرفته نیز گفت: در
پیمایشهایی که داشتیم، مدیران و معلمان ما نگرانی عمیق خودشان را نسبت به این
موضوع اعلام کرده اند و حتی میگویند زنگ خطر برای سواد یک نسل را به صدا درآورید.
همینطور خانوادهها از افت تحصیلی ابراز نگرانی کردهاند. همه میدانیم که پایه
اول، اصل و اساس یادگیری است و اگر دانشآموز نتواند تسلط کامل را بر حروف الفبا پیدا
و مهارتهای خواندن و نوشتن را کسب کند، همه یادگیریهای بعدی او تحت الشعاع قرار
میگیرد و امکان افت تحصیلیاش خیلی پررنگ میشود. در گزارشهای یونسکو هم به این
مسئله اشاره شده و این نگرانی بین خانوادههای کمتر برخوردار جدی است؛ چون امکان
آموزش از طریق خانواده هم از کودک سلب شده است و بسیاری از کودکان در این خانوادهها
در معرض کمسوادی و بیسوادی قرار گرفتهاند.
بی سوادی در ایران آخوند زده رکورد
شکست
سایت ایران کارگر: مطابق آخرین گزارش
مرکز پژوهشهای مجلس درباره بیسوادی در ایران ، آمار بیسوادان مطلق کشور حدود ۹
میلیون نفر است. در این میان سازمان یونسکو و بانک جهانی بر ارقام بالاتری انگشت میگذارند.
وقتی به آمار و ارقام منتشر شده از سوی منابع بینالمللی مراجعه میکنیم، با روایتی دیگر مواجه میشویم. آنطور که بانک جهانی گزارش کرده است، در حالیکه درصد باسوادهای ایران در شروع حاکمیت جمهوری اسلامی همسطح ترکیه بوده است، تا سه سال پیش میزان بیسوادی در ایران حدود ۱۵٪ کل جمعیت کشور ( یعنی بیش از ۱۱.۵ میلیون نفر بیسواد) و در همان زمان درصد بیسوادی در ترکیه فقط ۴٪ کل جمعیت ترکیه بوده است.
در ایران مرسوم بوده که همیشه آمار پیشرفتها
را افزایشی و آمار خسارتها را کاهشی ارائه بدهند. رئیس سازمان نهضت سوادآموزی علی
باقرزاده یک سال پیش در فروردین ماه، در مصاحبهای که خبرگزاری ایسنا آن را گزارش
کرده بود، رقم بیسوادان مطلق ایران را ۸.۸ میلیون نفر و شمار افراد کمسواد را ۱۱
میلیون نفر اعلام کرد.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، ناکامی
سه برنامه راهبردی دولت با هدف از بینبردن بیسوادی را به اثبات میرساند؛ برنامههایی
که خروجی آن تاکنون براساس آمار بانک جهانی ۱۱.۵ میلیون بیسواد بوده است.
وضعیت سواد جوانان زیر ۲۴ سال ایران
در آمارهای یونسکو بیانگر این است که ۲ درصد از این دسته از جوانان ایران هنوز بیسواد
مطلق هستند؛ در حالی که میزان بیسوادی در همسایههای ایران نظیر روسیه، آذربایجان،
ارمنستان، ترکمنستان و ترکیه تقریبا صفراست. در همسایههای جنوبی ایران؛ نظیر
عربستان، کویت و عمان تقریبا یک درصد است.
آمارهایی که فوقا به آنها اشاره شد،
تنها درباره بیسوادان مطلق در ایران است؛ در حالی که آمارهای کمسوادی در ایران
بسا بالاتر از این است.
بیشترین نرخ بیسوادی در ایران مربوط
به استانهای مرزی کشور است. این میان استانهای سیستان و بلوچستان، کردستان،
آذربایجان غربی، لرستان و اردبیل به ترتیب بالاترین آمار بیسوادی را دارند.
حکم ارتداد و دگراندیشان در ایران
سارا
صیادی
مفهوم ارتداد و مفهوم تکفیر مستقیماً و مستقلاً از دل قرآن استخراج نشدهاند. از قرن دوم و سوم میلادی به بعد در فقه راه پیدا کرده و فقها اینها را مطرح کردند و احکام و جزییات فقهی آن را بیان کردند. اما در عین حال این دو مفهوم بیارتباط با خود قرآن در زمان پیامبر هم نیست. دوگانه مومن و کافر و یا مشرکین در خود قرآن هم هست. این دوگانه در آن زمان ساخته شده و مسلمان و غیرمسلمان، مومن و کافر و امثال اینها در خود قرآن هم هست. ارتداد عمدتاً به معنای اجتماعی سیاسی و نظامی بوده. یعنی گروههایی که با اسلام و یا پیامبر اسلام و یا مسلمانان درگیری سیاسی و مسلحانه داشتند و در قرآن مورد انکار و یا مورد توبیخ قرار گرفتهاند و گاهی هم حملات تندی به آنها شده . در آن زمان به معنای گروه صرفا مذهبی یا اعتقادی نبوده. دگر اندیشان در طول تاریخ بشر همیشه با فشار و محکومیتهای زیادی از طرف حکومتها مورد توبیخ و برخورد قرار گرفته اند . در ایران حکومت جمهوری اسلامی پا پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ با اعدامهای گروهی سعی در تحکیم پایه های حکومت خود کرد .
به اعدام بسیاری از بزرگان و درباریان حکومت پهلوی پرداخت و با سرکوب و در ادامه با اعدام تعداد بسیاری از شهروندان دیگر پیروان ادیان که میتوان به اعدامهای گسترده بهائیان و یا قتلهای زنجیره ای کشیشان را میتوان در زمره اجرای احکام ارتداد در ایران قرار داد . در نمونه ی دیگر میتوانیم به صدور حکم ارتداد برای محمد علی طاهری اشاره ای داشته باشیم حکم ارتداد محمدعلی طاهری رییس و موسس عرفان حلقه پس از ارسال جزوات ایشان آثار سمعی و بصری و سیدیها و مدارک موجود برای برخی از مراجع تقلید، صادر شد. مراجع تقلید با بررسی جزوات و سیدیهای موجود از با ارائه توضیحاتی او را مرتد اعلام کردند . با توجه به محتوای ارتداد که در تعریف ساده میتوان گفت که سلب حیات افراد را شامل میشود میتوان فهمید که این نوع از احکام ارتباط مستقیم با احکام اسلامی که شریعت است نیز میباشد . یک مورد دیگر احکام صادره برای ارتداد مربوط به شاهین نجفی میباشد حکم ارتداد و فتوای مستقیم و غیر مستقیم ایشان در آلمان که از سوی مراجع تقلید شیعه در ایران صادر شده و جایزه یکصد هزار دلاری تعیین شده است که این البته امر تازه ای نیست. تکرار روندی است که بارها و بارها علمای شیعه در طول قرنها برای حفظ و حراست از مقام و منزلتی که به دروغ به عنوان جانشینان امامان شیعه برای خود ساخته و پرداختهاند . هدف اینگونه برخوردهها مشخص است: ایجاد فضای رعب و وحشت و تشویق مردم به خود سانسوری برای حفظ منافع طبقاتی روحانییون شیعه است . در کتابهای فقهی بازگشت از اسلام به کفر و ارتداد تعبیر می شود و بر آن دو نوع قائل هستند. فطری و ملی. مرتد فطری کسی است که یکی از پدر یا مادرش درحال انعقاد نطفه او مسلمان باشد و این شخص بعد از بلوغش اظهار اسلام نماید و سپس از اسلام خارج شود. مرتد ملی کسی است که پدر و مادرش درحال انعقاد نطفه او کافر باشند. موضوع ارتداد و پیامدهای حقوقی اش در شریعت و فقه اسلام به اندازه ای روشن و بدیهی است که درباره اصل حکم کمترین تردیدی وجود ندارد و همه فقها کم و بیش آن را پذیرفته اند. البته درباره جزئیات و نحوه اثبات آن اختلاف نظرهایی دیده می شود. برای مثال بر اساس رأی مشهور اهل سنت، بین مرتد ملی و فطری یا زن و مرد تفاوتی وجود ندارد. حکومت جمهوری اسلامی با استناد به همین مطالب منتها با اشکال دیگر اقدام به صدور احکامی میکند که برای فرد بسیار سخت میباشد . یعنی در ایران دادگاهای مربوطه اقدام به صدور احکام ارتداد میکنند منتها این احکام در مراجع تجدید نظر خواهد شکست در اصل موضوع میتوان دید که جامعه و کشور محتمل ضرر و زیانهای زیادی از دید سازمانهای مدافع حقوق بشری میشوند .
که نمونه بارز آن را میتوان به
پرونده محمدعلی طاهری اشاره کرد که چگونه این حکومت با استناد به احکام شریعت
اسلامی اقدام به سرکوب دگر اندیشان مذهبی میکند . البته همانطور که در اول مطالب
گفتم در ایران به طور مستقیم یک فرد با حکم ارتداد مجازات نمیشود منتها حکومت
جمهوری اسلامی با تغییر ظاهری در احکام متهمین به ارتداد آنها را با جرمهایی از قبیل
اقدام علیه امنیت ملی و یا فعالیت تبلیغی بر علیه نظام شارژ میکند که در یک نمونه
میتوانیم به محکومیت نوکیشان مسیحی در دادگاهای ایران اشاره کنیم افرادی همچون فرشید
فتحی ، ابراهیم فیروزی و یا اخیرا هم کشیش یوسف ندرخانی از دگراندیشان مسیحی به
همراه ۳ نفر دیگر به تبعید و زندان با همین احکام محکوم شده اند . نگاه حکومت
جمهوری اسلامی به دگراندیشان در ایران یک نگاه رادیکال میباشد.
با استناد به ماده ۱۸ و ماده ۱۹ از
اعلامیه جهانی حقوق بشر که در آن به صراحت به آزادی در دگراندیشی و داشتن حق آزادی
بیان و عقیده به طور اخص اشاره شده است . حکومت جمهوری اسلامی در ظاهر مطابق معمول
وانمود به این میکند که اعلامیه جهانی حقوق بشر را قبول دارد ولی در اصل مطلب با
استناد به حقوق بشر اسلامی که تدوین آن در اجلاس سران کشورهای اسلامی در قاهره مصر
صورت گرفت نیز عمل میکند و سند گویای این مطلب هم صدور و اجرای احکام اعدام در ایران
هست و یا ایجاد فشارهای شدید امنیتی است که بر دگراندیشان در ایران وارد میکند . در
ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی که قانون بر مبنای شریعت تعیین می شود، مجازات
ارتداد رسمیت دارد.
گرچه در قانون مجازات اسلامی مصوب اسفند ١٣٧۵ هیچ تعریفی از جرم ارتداد نشده بود اما این بدان معنا نبود که دادگاههای ایران نمیتوانند شخص مرتد را مورد تعقیب کیفری قرار داده و آنها را مجازات کنند. در لایحه جدید قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱٣۹۲، نویسندگان و تصویب کنندگان آن با اختصاص ماده ای مستقل به مبحث ارتداد کوشیده اند تا مشکل کمبود قانون برای اعدام مرتدان را از پیش پای قاضیان بردارند و بر مجازات اعدام در مورد ارتداد تصریح کرده اند. در ماده ۲۲۴ لایحه مصوب مجلس شورای اسلامی آمده، “مجازات سب النبی، توهین و دشنام دادن به پیامبر اسلام و قذف، دشنام گویی به فاطمه زهرا و امامان شیعه” را اعدام تعیین کرده است و ماده ۲۲۵ این لایحه، که به گفته مقامات قضایی ایران بر اساس حدود شش آیه صریح قرآن در شش سوره مختلف، روایات، احادیث و کردار پیامبر اسلام و امامان شیعه و فتوای اکثر قریب به اتفاق مجتهدان شیعه تدوین شده ارتداد را به دو مقوله ارتداد فطری و ملی تقسیم کرده و برای مردان مرتد فطری مجازات مرگ و برای زنان مرتد مجازات حبس دایم تعیین کرده است.
بعد از اعدامهای گسترده مخالفان و
دگراندیشان به اتهام ارتداد و غیره در دهه ۶۰ حذف فیزیکی آنها عمدتا به روش قتل و
ترور تغییر یافت. گرچه حقایق زیادی در ترور پیروز دوانی، داریوش و پروانه فروهر،
محمدمختاری، محمدجعفر پوینده، مجید شریف و ده ها قتل سیاسی دیگر در پرده ابهام
مانده اما واقعیتی که جای انکار ندارد این است که اعدام فراقانونی آنها به اتهام
ارتداد و با حکم دینی به احتمال قریب به یقین با حکم سیدعلی خامنه ای- صورت گرفته
است. چرا که طبق ماده ۱۲ لایحه مجازات اسلامی فتوا در وهله اول بر عهده ولی فقیه
است و تنها در مواردی که رهبری فتوایی ندارد و قضات معمولا به رساله روح الله خمینی
استناد می کنند. برگشت از اسلام و گرویدن به مذهبی دیگر هم با اتهام ارتداد مجازات
میشود. چندین کشیش – نمونه کشیش دیباج- و نوکیشان مسیحی در ایران به قتل رسیده یا
حکم اعدام برایشان صادر شده است البته کشیش یوسف ندرخانی هم با حکم ارتداد به
اعدام محکوم گردید ولی در مراحل بعدی تجدید نظر حکم وی به زندان تغیر پیدا کرد .
در انتهای صحبتها باید پرسید چرا به انسان به محض تولد برچسب مسلمان می زنند و با
انواع فشارها او را وادار می کنند تا پایان عمر مسلمان باقی بماند؟
چرا پیروان مذاهب دیگر شهروند درجه
دو محسوب می شوند و بهائی ها حتی از حقوق اندک شهروندی هم محروم هستند؟
چرا کسانی که به خدا باور ندارند
نباید حق بیان داشته باشند؟
چرا دادگاه های تفتیش عقیده؟
انتخاب دین و نیز بی اعتقادی به دین
یک امر خصوصی است و خارج از حوزه نهادهای حکومت . ایران جزو نادر کشورهائی است که
قانون ارتداد دارد و برای سرکوب و قتل دگراندیشان حکم رسمی صادر میشود.
اتهام ارتداد و مشابه آن، کفر و الحاد، ابزار
سرکوب سیاسی و مقابله خشن با هر نوع دگراندیشی و خاموش کردن صدای مخالفان،
منتقدان، خبررسانان و روزنامهنگاران است.
قتل دگراندیشان هشدار به دیگران،
ارعاب آنها، دهشتافکنی و حامل پیام شومی است:
نوبت شما هم میرسد. مرتد خواندن
انسانها همچنین نازا کردن هنر و اندیشه آزاد و خلاق است و به سانسور خشنی در جامعه
دامن می زند که پیامدش خودسانسوری هنرمندان، نویسندگان و گزارشگران است. با امید
به آگاهی بیش از پیش شهروندان ایران و روزی که دین در سیاست و تفکرات اداری و
ساختاری یک کشور داخل نشود .
موسسین و هیئت تحریریه:
آذر ارحمی - حمید رضائی آذریانی
مدیر مسئول:
حمید رضائی آذریانی
سردبیر:
آذر ارحمی
تماس با ما:
حمید رضائی آذریانی
Tel.: +49
1781476984
Email: Hamidaria2019@gmail.com
Website:
https://hoghoghebaschar.blogspot.com/
آذر ارحمی
Tel.:
+49 15788102973
Email: Azarerhamie2019@gmail.com
Website:
https://haghandishan.blogspot.com/
آدرس پستی:
Haus-Knipp-Straße
.35
47139 Duisburg
Deutschland
ارزش هر شماره یک یورو
یادآوری:
- نشر هرگونه اثر، سخنرانی
و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و
انتقال اندیشه می باشد.
- این نشریه با اعتقاد
کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را
بدون هیچ محدودیتی آزاد می داند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر