حق ما انسان ها
نشریه مستقل هواداران حقوق بشر
سال سوم شماره سی نهم– بهمن 1401 / فوریه 2023
ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان
احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن،
رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت
زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.
برای آگاهی در زیر کنوانسیون حقوق کودک(مصوب نوامبر ۱۹۸۹) را اعلام می کنیم
بخش ۱
ماده
۳۹
کشورهای
طرف کنوانسیون تمام اقدامات لازم را برای تسریع بهبودی جسمی و روحی و
سازش اجتماعی کودکی که قربانی بیتوجهی، استثمار، سوءاستفاده، شکنجه یا
سایر اعمال خشونتآمیز، غیرانسانی و تحقیر کننده یا جنگ بوده است، به عمل
خواهند آورد. این روند بهبودی و پیوستن مجدد به جامعه میبایست در محیطی که
موجب سلامت، اتکای نفس و احترام کودک شود، انجام گیرد.
ماده
۴۰
.1کشورهای عضو
در مورد کودکان مجرم یا متهم به نقض قانون کیفری این حق را به رسمیت میشناسند
که با آنان مطابق با شئونات و ارزش کودک رفتار گردد. این امر موجب افزایش
احترام کودک نسبت به حقوق بشر و آزادیهای اساسی دیگران شده، سن کودک را
در نظر گرفته و با در نظر گرفتن سن کودک، باعث افزایش خواست وی برای سازش
با جامعه و به عهده گرفتن نقشی سازنده میگردد.
.2بدین منظور و
با توجه به مفاد مربوطه اسناد بینالمللی، کشورهای عضو خصوصاً موارد ذیل را
تضمین مینمایند:
الف) هیچ کودکی نباید به خاطر اعمالی که در زمان ارتکاب
توسط قانون ملی یا بینالمللی منع نشده، متهم یا گناهکار شناخته شود.
معرفی ناقضان حقوق بشر
تهیه وتنظیم :
آذر ارحمی
غلامعلی نعیم آبادي
متولد 1323 در شهر دامغان؛ و
تحصیلات حوزوي دارد.
مسئولیت ها
امام جمعه دامغان از 1358 تا آذرماه 1369
نماینده ولی فقیه در استان هرمزگان و امام
جمعه بندرعباس از 13 آذرماه
1369 تا کنون
نماینده هرمزگان در مجلس خبرگان از 1377 تا اسفند 1394
برخی از موارد نقض حقوق بشر
غلامعلی نعیم آبادي، نماینده ولی فقیه در
استان هرمزگان و امام جمعه بندرعباس پیش از قتل عطااﷲ رضوانی، شهروند بهائی، بارها
در سخنان خود نیروهاي تندروي مذهبی را تحریک به
اقدام علیه بهائیان کرده بود و در تهییج فضا
براي قتل عطااﷲ رضوانی و حمله به دیگر شهروندان بهائی نقش داشته است.
عطااﷲ رضوانی، عضو سابق هیات خادمین جامعه
بهائی بندرعباس، در دوم شهریور 1392 به ضرب گلوله افراد ناشناس کشته شد. او از
مدت ها پیش از کشته شدنش ،
به صورت مستقیم و غیرمستقیم از سوي نهادهاي
امنیتی تهدید شده بود. او و خانواده اش مدت ها تحت فشار بودند که از بندرعباس
بروند.
به دنبال سخنرانی هاي نفرت پراکنانه غلامعلی
نعیم آبادي علیه بهائیان، عطااﷲ رضوانی و دو تن دیگر از شهروندان بهائی با ارسال
نامه اي به امام جمعه بندرعباس از او خواسته بودند تا حقوق شهروندان بهائی را
محترم بشمارد و از تحریک مردم علیه آنان در خطبه هاي نمازجمعه خودداري کند. آن ها
در این نامه نوشته بودند:
»این صحبت هایی که شما علیه ما می کنید صحت
ندارد. ما بهائیان چنین افرادي که شما می گویید نیستیم. شما امام جمعه شهر هستید و
سخنان شما باعث تحریک عده اي براي آزار و اذیت بهائیان می شود. شما در مقام امام
جمعه نباید علیه ما چنین صحبت کنید.«
آن ها همچنین با شکایت به مقامات انتظامی در
رابطه با سخنان امام جمعه علیه بهائیان هشدار داده بودند که چنین سخنانی موجب تنش
و خونریزي خواهد شد. امام جمعه بندرعباس در یکی از سخنرانی هاي خود درباره بهائیان
گفته بود:
»یک عده شیاد از راه هاي ظاهرًاً خوب، زیبا و
فریبنده افراد و جامعه را در خطرناك -ترین خطرات قرار می دهند. بنیان گذاران مرام
هاي باطل، راه هاي باطل و مسلک هاي انحرافی همه از این نمونه هستند. این ها مصداق
"یمکرون السیئات" اند!«. او همچنین بهائیان را متهم به »مشروعیت ازدواج
با محارم«، »چپاول دارایی غیر بهایی ها« و »حقه بازي« کرده و آن ھا را »میکروب
جامعه« نامیده بود. غلامعلی نعیم آبادي همچنین با تالیف کتاب "بهائیت دین
نیست" و مصاحبه با خبرگزاري هاي دولتی به نفرت پراکنی علیه بهائیان
پرداخته است. نعیم آبادي در یکی از
جدیدترین مصاحبه هایش عقاید بهائیان را»فاسد«دانسته و آن ها را یک »جریان جاسوسی«
و »در خدمت بیگانگان« عنوان کرده است.
محمد موحدي آزاد
دادستان انتظامی قضات
او متولد 1339 در قم است و تحصیلات حوزوي در رشته فقه و
اصول دارد.
مسئولیت ها
رئیس دادگاه هاي انقلاب اسلامی ورامین و
پاکدشت
سرپرست دادسراي انقلاب ورامین
معاون دادستان انقلاب استان تهران
ریاست شعبه 20 دادگاه انقلاب اسلامی تهران از 1370 تا 1394
معاون قضائی رئیس کل دادگستري استان تهران
تا مرداد 1394
دادستان ویژه دادگاه روحانیت تا مردادماه 1394
ریاست شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر تهران از سال 1384 تا مردادماه 1394
ریاست دادگاه انقلاب اسلامی تهران
از خردادماه 1390 تا 8 خرداد 1395
دادستان انتظامی قضات را بیشتر بشناسید،
خبرگزاري میزان، 31 مرداد 1394،
دادستان ویژه روحانیت تهران: صدور قرار
تامین براي یونسی/ اتهام؛ اظهارات خلاف امنیت ملی، انتخاب، 27 اسفند 1393،
رئیس جدید دادگاه انقلاب تهران منصوب شد،
خبرگزاري مهر، 8 خرداد 1395،
:رئیس دادگاه انقلاب تهران تغییر کرد، بی بی
سی ،8 خرداد 1395،
دادستان انتظامی قضات از مردادماه 1394 تا کنون
برخی از موارد نقض حقوق بشر 1. نقض حقوق شهروندان بهائی
محمد موحدي آزاد در مقام رئیس شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر
تهران با صدور احکام حبس براي شهروندان بهائی به دلیل باور مذهبی آن ها، مرتکب نقض
حقوق بشر شده است.
هفت مدیر جامعه بهائی به نام هاي فریبا کمال
آبادي، مهوش ثابت، سعید رضایی ،بهروز توکلی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی و
وحید تیزفهم در اردیبهشت 1387 بازداشت شدند و در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست محمد مقیسه هر کدام
به 20 سال حبس محکوم شدند. اتهامات آن ها »جاسوسی، فعالیت تبلیغی علیه
نظام و راه اندازي و گسترش تشکیلات غیرقانونی« عنوان شد. احکام حبس این بازداشت
شدگان در شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر به ریاست محمد موحدي آزاد به 10 سال حبس تغییر کرد.
فواد خانجانی، شهروند بهائی و دانشجوي محروم
از تحصیل، پس از حوادث عاشوراي 1388 بازداشت شد و محمد مقیسه او را به چهار سال
حبس تعزیري محکوم کرد. این حکم در شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر به ریاست محمد موحدي آزاد
عیناً تأیید شد.
لوا خانجانی ،خواهر فواد خانجانی، نیز به
همراه همسرش، بابک مبشر، پس از حوادث عاشوراي 1388 بازداشت و در دادگاه انقلاب به دو سال حبس
تعزیري محکوم شد. این حکم نیز در دادگاه تجدیدنظر به ریاست محمد موحدي آزاد عیناً
تأیید شد.
محمد موحدي آزاد دادستان انتظامی قضات شد،
خبرگزاري مهر ،24 مرداد
وحید تیزفهم از رهبران جامعه بهائیان ایران
با پایان گرفتن حکم 10 سال زندان، آزاد شد، کمپین حقوق بشر ایران، 1 فروردین 1397،
فواد خانجانی، شهروند بهائی از زندان آزاد
شد، رادیو زمانه، 23 آذر 1394،
تأیید حکم لوا خانجانی، شهروند بهائی محروم
از تحصیل در دادگاه تجدیدنظر، بهائیان در آینه مطبوعات، 20 اسفند 1389،
محمد موحدي آزاد
فاران حسامی ،به اتهام »تدریس در دانشگاه
آنلاین بهائیان« به همراه همسرش ،کامران رحیمیان، در شهریورماه 1390 دستگیر شدند و در
دادگاه ابوالقاسم صلواتی به چهار سال حبس تعزیري محکوم شدند. محمد موحدي آزاد این
حکم صادرشده را در تابستان 1391 عیناً تأیید کرد.
ایقان شهیدي ،دانشجوي محروم از تحصیل و از
فعالان احقاق حقوق شهروندي و حق تحصیل براي بهائیان، اسفندماه 1388 دستگیر شد و به
اتهام »عضویت در گروهک غیرقانونی کمیته حق تحصیل«، »تبلیغ علیه نظام جمهوري اسلامی
ایران« و »عضویت در جامعه بهائی« در دادگاه محمد مقیسه به 5 سال حبس تعزیري
محکوم شد. این حکم را محمد موحدي آزاد در دادگاه تجدید نظر عینا تایید کرد.
2. تأیید احکام حبس بازداشت شدگان
اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوري
سال 1388، وکلا و فعالان سیاسی و مدنی
محمد موحدي آزاد به عنوان رئیس شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر با
تایید احکام زندان براي بسیاري از بازداشت شدگان در جریان اعتراضات پس از انتخابات
ریاست جمهوري سال ،1388 وکلا و فعالان سیاسی و مدنی مرتکب نقض حقوق بشر شده است.
از جمله احکام تأیید شده توسط موحدي آزاد می
توان به صدور احکام زندان براي امیرخسرو دلیرثانی، بهاره هدایت، پیمان عارف، مسعود
باباپور، ارسلان ابدي، مهدیه گلرو، ضیا نبوي، میلاد اسدي، امید کوکبی، محمدامین
هادوي ،
فاران حسامی از زندان اوین آزاد شد، رادیو
فرهنگ، 27 فروردین 1395،
ایقان شهیدي براي اجراي حکم پنج ساله به
اوین رفت، ملی مذهبی، 23 فروردین 1391،
صدور و تأیید احکام سنگین براي فعالان
دانشجویی ایران، بی بی سی، 3 مرداد 1389،
هشتمین سال زندان ضیا نبوي؛ فعال دانشجویی
که براي جرم مرتکبنشده زندانی است، کمپین
حقوق بشر ایران، 19 مهر1395
10 سال حبس امید کوکبی
»بر خلاف نظر دیوان عالی کشور« بار دیگر تایید شد، رادیو فردا،
18 دي 1393،
احمد زیدآبادي و محمد سیف زاده
اشاره کرد.
محمد موحدي آزاد با اغتشاش خواندن اعتراضات
شهروندان پس از انتخابات ریاست جمهوري سال 1388، اقدام دادگاه انقلاب و به خصوص دو شعبه
تجدیدنظر را در »جمع کردن آشوب هاي« پس از انتخابات ریاست جمهوري سال 1388 و »برگرداندن آرامش
به شهر تهران به شدت تأثیرگذار« دانسته بود و از عملکرد »دستگاه قضائی، وزارت
اطلاعات، سپاه و نیروي انتظامی« در برخورد و مقابله با »اغتشاشات و مخلان نظم و
امنیت اجتماعی« حمایت کرده بود.
تأیید حکم شش ماه زندان براي سید محمد سیف
زاده، وکیل دعاوي و فعال حقوق بشر، رادیو فرانسه، 10 مهر 1392،
دادستان انتظامی قضات را بیشتر بشناسید،
خبرگزاري میزان، 31 مرداد 1394،
زمینههای تاریخی و سیاسی تشکیل حزب مشروطه
ایران (لیبرال دمکرات)
دکترنادر
زاهدی
زمانی که در آوریل ۱۹۹۴/ فروردین ۱۳۷۳ از گردهمایی جمعی از مشروطهخواهان، تأسیس هیأت مؤسسان «سازمان مشروطه خواهان ایران » اعلام شد ، وضعیت سیاسی خاصی در کشور و میان اپوزیسیون حاکم بود ؛ بنیانگذاران آن سازمان که سپس به «حزب مشروطه ایران» در سال ۱۹۹۸/ ۱۳۷۷ تغییر نام داد، با هدف رهایی وطن از فاشیسم مذهبی و شناختی که از شرایط آن دوران داشتند، فعالیت تشکیلاتی را شروع کردند که تا کنون در ۲۹ سال اخیر با فراز و نشیبهایی، بخشی از اپوزیسیون ایرانی را شامل میشود. در همان زمان اساسنامهای در ۴۴ ماده به تصویب رسید.
طرفداران نظام پادشاهی و هواداران مشروطه،
از نخستین مهاجرانی بودند که جلای وطن کردند و در کشورهای مختلف جهان اقامت
گزیدند؛ در همان سالها، رژیم جمهوری اسلامی با تحکیم اقتدار خشن و ضددمکراتیک
خود، بخش عمدهای از رهبران مخالف و فعالین اپوزیسیون را ترور و از صحنه سیاسی حذف
میکرد. از سویی به واسطه مشکلات مهاجرتی و دیپلماتیک، مخالفان جمهوری اسلامی و
هواداران نظام سلطنتی نمیتوانستند به فعالیتهای خود انسجام تشکیلاتی و سازمانی
دهند.
دیگر مخالفان رژیم اسلامی با ایدههای
متفاوت چون نظام شورایی و جمهوری دمکراتیک اسلامی و… در همان سالها با افزایش
سرکوب، خفقان و خشونت حکومت اسلامی، راهی خارج از کشور شده بودند. بخش دیگری از
مخالفان را در آن زمان، بریدگان از جمهوری اسلامی و جناحهایی تشکیل میدادند که
از راه یافتن به حکومت و داشتن سهمی از قدرت دولتی بازمانده بودند.
در فضایی که هر فعالیت سیاسی- فرهنگی- هنری
و… علیه جمهوری اسلامی در داخل و خارج ایران با کشتار، تخریب و… مواجه میشد،
جامعه جهانی در سودای تأمین منافع خود، به مهرورزی و مماشات با جمهوری اسلامی میپرداخت؛
این رفتار بخش عمدهای از جامعه جهانی، فرصتهای لازم برای مبارزه با جمهوری
اسلامی و انسجام مبارزاتی مخالفان را در بیشتر کشورها از آنها دریغ میکرد.
در چنین جوّ آشفته و فضایی پر از ابهام و
سردرگمی، جمعی از مشروطهخواهان و طرفداران پادشاهی با رهبری فکری و سیاسی افرادی
چون زندهیاد داریوش همایون و در هماهنگی و همکاری با دفتر شاهزاده رضا پهلوی و
شماری از ارتشیان و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی دوران پادشاه فقید، اقدام به
انسجام فعالیتهای ضد جمهوری اسلامی کردند. جوانههای اولیه شکلگیری، ارتقا و
تثبیت «حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)»، محصول آن فعالیتها و حاصل آن دوران
است.
در آن سالها با اعلام موجودیت نخستین شاخههای
مشروطهخواه در چندین کشور، مبارزات ملیگرایانه و حقوقی علیه جمهوری اسلامی و
آزادی وطن از فاشیسم مذهبی، با ایدههای لیبرال دمکراتیک و آزادیخواهانه به جمع
محدود و پریشان اپوزیسیون ایرانی پیوست؛ همانطور که آموزگار فکری و تشکیلاتی حزب
مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) زندهیاد داریوش همایون نوشته است، جریانی در راست
میانه و با ایدههای ملیگرایانه و آزادیخواهانه به وجود آمد.
در طول نزدیک به ۲۹ سال از فعالیتهای همهجانبه
حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)، مواضع و روشهای تشکیلاتی هم به تناسب تغییراتی
که در عرصههای سیاسی و فرهنگی رخ داده است، با درایت فکری و سازمانی متحول شده و
تا کنون هر برخوردی که با وقایع سیاسی و اجتماعی- فرهنگی کشورمان از سوی حزب
مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) در صحنههای مبارزاتی- رسانه ای و کارزارهای اجتماعی
و… صورت گرفته، بیانگر واقعگرایی مدنی و آزادیخواهی ملی و حقوقی بوده و همین
مفاهیم را نیز به عرصهی مباحث سیاسی کشانده است.
دختران فرهيخته
علی مسیبی
زن ایرانی از این همه ظلم
و ستم و بی عدالتی که در حق او می شود،
بايد کجا پناه ببرد؟ آیا اصلا راه فراري هست؟
چه برای آنکه زیر فشار فقر خرد
شده و چه برای
آنکه قصد دارد از حقوق انسانی خود برخوردار باشد. آیا بانوي ایرانی می
تواند خود
آینده خود را رقم بزند و؟یا باید همواره «آقايان» برای او تصمیم بگیرد؟
آیا چون او زن است و سرشار
از محبت انسانی،
به این معنی است که نمی تواند درست قضاوت کند؟ آیا چون چشمه زایندگی
و بالندگی است
نمی تواند راس امور قرار گيرد؟
چجور ممكن است که یک دختر
در سن ۹ سالگی می
تواند ازدواج کند و مادر بشود و حتی مجازات شود ولی حق انتخاب لباس و
پوشش خود را
ندارد؟ حق خارج شدن از منزل خود به قصد خود را ندارد؟ حق انتخاب اينده
خود را ندارد؟
حق قضاوت ندارد؟
آخوندهای حاکم بر ایران به
این سوالات جواب
خير می دهند. اما واقعيت چیست؟
حق و حقیقت این است که
آزادی و انتخاب حق
مسلم هر زنی به عنوان یک وجود برابر انسانی است. برعكس تفسیر و برداشت
مراجع،
احساسات و عاطفه زن به او در تشخیص دادن بی عدالتی و ظلم کمک می کند تا او بتواند
همه چیز را به
صراحت تشخیص دهد. به همین دلیل نیز آخوندهای زن ستیز حاکم طی ۳۷سال هنوز
موفق نشده اند
به رغم انواع قوانین و لايحه ها و ایجاد ۲۶ ارگان سرکوبگر ظالم و گشت
های ارشاد و
غیره «حجاب اجباری»، این پدیده ضداسلامی و نقض كننده حق انتخاب آزاد زنان
را به آنها
تحمیل کند و امروز آن را تهدید امنیت ملی می داند. به همین دلیل بانوان
ایران به رغم
سهمیه بندی دانشگاهها و تفکیک جنیستی و انواع قوانین بازدارنده همواره
بیش از نیمی از قبولی دانشگاهها را تشکیل می دهند.
بله به همین دلیل زنان
نیروی پيشرو تغییر
در ایران هستند. آنها به درستی می دانند که تنها راه گریز، راه مقاومت
و دفاع، راه
اعتراض و حق است. آنها به درستی فهميده اند که از چه الگویی برای رسیدن
به خواستهای
برحق خود باید پیروی کنند. الگوی زن مقاوم، پيشرو علیه همه قید و بندهای
ساخته شده که
سکان و هدایت جنبش آزادیخواهی ایران را در دست دارد و در مسیر آزادی خلق
و میهن هیچ
ترسی به دل راه نمی دهد و از هیچ قدرتی نمی هراسد. زنانی که با فدای بیکران
خانه و کاشانه
و جگرگوشگان خود را به امان خدا سپردند، به وظیفه خود قیام کردند و آسمان
میهن مان را
بی اینکه نام و نشانی از آنها باشد در کنج سیاهچالهای دژخیم با خون خود
گلگون کردند
تا بهار برای همه کودکان ایرانزمین و همه زنان و مردان ایرانی فرا برسد.
در گرامیداشت روز جهانی زن
و بیان جایگاه
رفیع زن بی باک و بیم ایرانی، هفته گذشته درج سلسله مقالاتی درباره حقوق
زنان ایران را
آغاز کردیم. ذیلاً به بررسی ماده دوم از طرح ده ماده ای زنان خانم مریم
رجوی رئیس
جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت برای ایران فردا و مقایسه آن با حقوق ضایع
شده زنان در
ایران امروز می پردازیم.
گوشه ای از کشتار رژیم در اعتراضات سراسری
در ایران
حمید
رضایی آذریانی
پس از شروع اعتراضات سراسری در ایران، سطح
بسیار بالایی از خشونت را در خیابانهای ایران شاهد بوده ایم، به طوری که
شمار قابل توجهی از معترضین با ضرب و شتم وحشیانه و ضربات متعدد باتون به قتل رسیده اند.گلوله
جنگی شلیک نمیشود و صدای رگبار کلاشینکف در فضای شهر نمی پیچید. ولی معترضی که
قرار بود هدف گلوله قرار بگیرد در هیاهوی شهر بی صدا به خاک می افتد و به قتل
میرسد.این موارد در ابتدا تک نمودهای جدا از هم و در بعضی موارد ناشی از خشونت
افراطی یک یا چند نیروی حکومتی جلوه داده می شد. ولی با گسترش اعتراضات و سطح
خشونتی که در خیابانهای ایران جریان داشته است، واقعیت رخ نمود.
مدیریت سرکوب از طریق ضرب و شتم و باتون
رژیم ایران، به شکلی کاملا هدفمند در شهرهای
مرکزی ایران، از باتوم برای به قتل رساندن معترضین استفاده میکند.
معمولا
مأموران حکومت در تعقیب وگریز معترض را به کوچه های خلوت می کشانند و یک گروه ۶-۱۰
نفره به او حمله کرده و زیر ضربات باتوم میگیرند. تمامی ضربات سر و جمجمه و قفسه
سینه را هدف می گیرند و در نهایت معترض همانجا جان میدهد. در چنین لحظه ای دوربینی
نیست که این صحنه را بتواند ثبت کند.
به این ترتیب
به جای اینکه با گلوله جنگی معترض را به قتل برسانند با باتوم و ضرب
وشتم او را میکشند، که مرگ بسیار فجیع تر و همراه با شکنجه و درد و رنج بسیار است.
سپس جسد را به گروگان می گیرند و با تهدید از خانواده اش می خواهند در ازای تحویل
جسد علت مرگ را خودکشی، سقوط از ارتفاع، بیماری زمینه ای، اوردوز و غیره اعلام
کنند.
به این ترتیب
حکومت در قبال قتل معترضین به هیچ کس پاسخی نمی دهد و از آنجایی که گلوله ای هم
شلیک نشده، نمی شود ثابت کرد که قتل به وسیله نیروهای حکومت بوده است. ولی آنها به
هدف شان که قتل معترضین است میرسند.
از ابتدای
اعتراضات تاکنون، حکومت ایران به این صورت سرکوب را در شهرهای مرکزی کشور مدیریت
کرده است.
«جنایت نازی آباد» تنها
نمونه ثبت شده
در این میان تنها یک نمونه به طور کامل ثبت
شد و آن هم فیلم کوتاهی است که به نام «جنایت نازی آباد» شهرت یافت. این فیلم نشان
می دهد که یک شهروند توسط تعداد زیادی از مأموران امنیتی به شدت و به دفعات مورد
ضرب و شتم قرار می گیرد و در نهایت هم به او شلیک می کنند.انتشار فیلم جنایت نازی
آباد بازتاب گسترده ای در جامعه ایران و در سطح بین المللی داشت. فرمانده انتظامی
تهران ناگزیر اعلام کرد «این رفتار مورد تایید نیست و با متخلفان برخورد میشود.»
اما بر اساس
شواهد بدست آمده معلوم شد که این رفتار هم مورد تایید است و هم شیوه و روش تعریف
شده نیروهای امنیتی برای برخورد با معترضین و مهار اعتراضات است. فیلم «جنایت نازی
آباد» تنها سندی است که این شیوه برخورد با معترضین را ثبت و رکورد کرده است.
مانیتورینگ حقوق بشر ایران به دنبال تحقیقات
گسترده و تدقیق تک به تک پرونده ها، تاکنون توانسته است شواهد مربوط به ۳۲ مورد
مربوط به معترضینی که با باتون و ضرب و شتم به قتل رسیدند را گردآوری و راستی
آزمایی کند.
این تحقیق
مستند فقط ۳۲ مورد که منجر به مرگ شده را در برمی گیرد و یک مورد هم که فرد در کما
است وهمچنین شامل مواردی که معترضین به شدت زخمی و یا دستگیر شده اند را شامل نمی
شود.
به این ترتیب
جنایت تکاندهنده نازی آباد حداقل ۳۲ بار دیگر هم تکرار شده است ولی متاسفانه هیچ
لنز دوربینی نتوانست آنها را رکورد کند. رژیم ایران این سطح از خشونت را با مصونیت
انجام داده و می دهد. لذا ضروری است که ارگان های بین المللی مدافع حقوق بشر در
این رابطه از حکومت ایران پاسخ بخواهند.
فهرستی تعدادی از کشتار رژیم
فهرست کسانی که در جریان اعتراضات اخیر در
ایران از طریق ضرب و شتم مرگبار با باتون به قتل رسیده اند، در زیر آمده است. این
اطلاعات از منابع علنی و رسانه ای گردآوری و تدقیق شده اند. ولی در حداقل ۱۰ مورد
سرگذشت نفرات مندرج در این لیست در رسانه ها انعکاسی نیافته است.
مانیتورینگ
حقوق بشر ایران به این وسیله توجه مراجع ذیربط را به موارد فوق جلب می کند:
۱. نیکا شاکرمی
نیکا شاکرمی، نوجوان ۱۷ ساله، اهل تهران و
یکی از معترضان شرکت کننده در اعتراضات سراسری در ایران در روز ۲۹ شهریور ۱۴۰۱
بود. وی توسط نیروهای امنیتی به قتل رسید. نیکا شاکرمی حضور فعالی در اعتراضات
داشت. نیروهای امنیتی همان شب به دنبال دستگیری او بودند. در آخرین تماس گفته بود
ماموران به دنبالش هستند و پس از آن مفقود شد. به گفته شاهدان، او دستگیر میشود و
پس از ۱۰ روز پیکر وی در کهریزک توسط خانوادهاش شناسایی شد. به گفته مادر نیکا که
پیکر دخترش را دیده بود، به پشت سرش با یک جسم سخت ضربه زده بودند. استخوانهای
گونه کاملا شکسته و صورتش له شده بود. به نظر میرسد نیکا با ضربات باتون به قتل
رسیده باشد.
۲. سارینا اسماعیل زاده
سارینا اسماعیل زاده دختر نوجوان ۱۶ ساله اهل مهرشهر کرج بود. وی در جریان اعتراضات سراسری در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱با ضربات باتون نیروهای امنیتی به سرش کشته شد. نیروهای امنیتی آنچنان با باتون به سر وی زدند که همانجا کشته شد. نیروهای امنیتی خانواده ش را مجبور کردند که علت مرگ دخترشان را خودکشی اعلام کنند. سارینا دختر باهوشی بود که دغدغه اجتماعی داشت و به دنبال آزادی بود.
۳. آرنیکا قائم مقامی
آرنیکا قائم مقامی نوجوان ۱۷ ساله تهرانی در
تاریخ ۳۰ مهر ۱۴۰۱ در اعتراضات سراسری در تهران، بر اثر ضربات متعدد باتون که بر
پشت سر زده بودند توسط نیروهای حکومتی به قتل رسیدآرنیکا قائم مقامی بعد از ۱۰ روز
در کما بودن در ۳۰ مهر بر اثر مرگ مغزی جان باخت. نیروهای حکومتی او را عمدا به یک
بیمارستان نظامی برده بودند. و پس از مرگش هم نیروهای امنیتی خانواده وی را مجبور
کردند که اعلام کنند دخترشان از طبقه چهارم به پایین سقوط کرده هست.
۴. مهرشاد شهیدینژاد منفرد تهرانی
مهرشاد شهیدی جوان ۱۹ ساله، در ۵ آبان ۱۴۰۱
در اعتراضات سراسری ایران در اراک بر اثر ضربات متعدد باتون به سر، بهدست نیرویهای
امنیتی کشته شد.
مهرشاد،
سرآشپزموفق و نیز دانشجوی هتلداری دانشگاه علمی کاربردی اراک بود که به صورت حرفهای
آشپزی و در کافه-رستوران بوته اراک کار میکرد. مهرشاد در رشتههای ژیمناستیک، بدنسازی،
والیبال، دوچرخهسواری کوهستان و شنا صاحب مدالهای قهرمانی بود.اظهارات یک شاهد:
در تظاهرات، نیروهای حکومتی، تعقیبش میکنند اما او با تمام توانش شروع به دویدن
میکند. گاز اشک اور میزنند تعادلش را از دست میدهد و به زمین میخورد و بیش از ۷
نیروی امنیتی روی سرش می ریزند وبا شوکر وباتون او را می زنند تا زمانی که کاملا
بی حرکت شد و کشته شد.مرگ او در روز قبل از سالگرد تولدش به خانوادهاش اطلاع
دادند.
۵. نگین عبدالملکی
نگین عبدالملکی دانشجوی ۲۱ ساله دانشگاه
صنعتی همدان، ۲۱ مهرماه ۱۴۰۱ بر اثر ضربات باتون به سر و جمجمه توسط نیروهای
امنیتی ایران جان باخت.
وی دانشجوی
رشته مهندسی پزشکی دانشگاه صنعتی همدان بود که در جریان اعتراضات سراسری، مورد ضرب
و شتم باتون از ناحیه سر و جمجمه قرار گرفت و به شدت مجروح شد و پس از بازگشتن به
خوابگاه (کوی )دانشجویی جان باخت.
۶. نسرین قادری
نسرین قادری، ۳۵ ساله، دانشجوی اهل مریوان
که در تهران در رشته دکترای فلسفه تحصیل میکرده، روز جمعه۱۳ آبان ۱۴۰۱،پس از ضرب و
شتم وحشیانه وی با باتون، توسط نیروهای امنیتی به قتل رسید. این شهروند ابتدا به
دلیل جراحات وارده به سر به کما رفته و نهایتا در بیمارستان جانش را از دست می دهد
نسرین توسط
نیروهای امنیتی شبانه و بدون اطلاع به مردم و بستگانش و در شرایط امنیتی خاکسپاری
شد.
۷. سینا ملایری
سینا ملایری جوان ۳۸ ساله اهل اراک، در روز
۳۰ مهرماه ۱۴۰۱ در اثر ضربات باتون به سرش توسط نیروهای حکومتی جان خود را از دست
میدهد. این شهروند
تنها به علت بوق زدن در خودرو، مورد حمله نیروهای حکومتی قرار گرفته و ابتدا شیشه
های ماشینش را می شکنند و سپس با ضربات متعدد باتون توسط نیروهای امنیتی کشته
میشود.
۸. فرید ملکی آذر
فرید ملکی، جوان ۲۶ ساله در جریان اعتراضات
سراسری در مهرشهر کرج در روز ۴مهر ۱۴۰۱با ضربات متعدد باتون به سرش توسط نیروهای
امنیتی کشته شد.
خانواده وی
مورد تهدید نیروهای حکومتی قرار گرفته بودند تا خبر کشته شدن او را رسانه یی نکنند.
۹. علیرضا کریمی
علیرضا کریمی ۲۰ ساله اهل اسلام آباد غرب،
دانشجوی رشته میکروبیولوژی دانشگاه اراک روز چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ در جریان
اعتراضات دانشجویی در دانشگاه اراک بر اثر ضربات متعدد باتون که نیروهای امنیتی به
سرش زدند، دچار ضربه مغزی گردید و کشته شد.
نیروهای
حکومتی خانواده وی را تحت فشار گذاشتند که در صورتی جسد را به آنها تحویل میدهند
که خانواده علت مرگ را خودکشی اعلام کنند.
۱۰.صدف موحدی
صدف موحدی دانش آموز ۱۷ ساله یکی از
دبیرستان تهران، در روز ۲۶ مهر ۱۴۰۱ به دنبال اعتراضاتی که در مدرسه شکل گرفت،
توسط نیروهای امنیتی با ضربات متعدد باتون به سر و قفسه سینه و قلب، به قتل رسید.
صدف موحدی
دانش آموز دبیرستان ۲۲بهمن جنت آباد تهران پس از اعتراضات در مدرسه، در مسیر مدرسه
تا خانه . مورد ضرب وشتم نیروهای حکومتی قرار میگیرد .و پس از چند ساعت بر اثر
ایست قلبی و ضربه مغزی کشته میشود. خانوادهش تهدید و مجبور به سکوت شدند.
۱۱. ستاره تاجیک
ستاره تاجیک، دختر نوجوان ۱۷ ساله در جریان
اعتراضات سراسری در روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در تهران بر اثر ضربات باتون توسط نیروهای
امنیتی کشته شد.
ستاره یک
مهاجر بود! مهاجری از افغانستان که در کنار مردم ایران برای آزادی جنگید و بر اثر
ضرب و شتم نیروهای حکومتی به قتل رسید.
۱۲. سارینا ساعدی
سارینا ساعدی نوجوانی که تنها ۱۹روز از تولد
۱۵ ساله گی اش گذشته بود در۴ آبان ۱۴۰۱در سنندج بر اثر ضربات متعدد باتون نیروهای
حکومتی بر سرش کشته شد. پیکرش تحت تدابیر شدید امنیتی، شبانه به خاک سپرده شد و
خانواده اش تحت فشار قرار گرفتند تا دلیل مرگ را خودکشی اعلام کنند.نیروهای امنیتی
با تفنگ ساچمه یی به سارینا شلیک میکنند و برای اینکه نتواند فرار کند، بالای سر
او رفته و آنچنان با ضربات متعدد باتون به جمجمه و سر او می زنند که همان جا کشته
میشود.
۱۳.سید مهدی موسوی نیکو
مهدی موسوی نیکو، نوجوان ۱۵ساله در ۳۱
شهریور ۱۴۰۱ در خیابان صفاری زنجان به دست نیروهای امنیتی، با ضربات متعدد باتون
به قتل رسید.
نیروهای
حکومتی مهدی را ابتدا با گلوله ساچمه یی زدند و وقتی که بر زمین افتاد، آنقدر با
باتون برسرش زدند که کشته شد. خانواده وی تحت فشار نهادهای امنیتی هستند به طوری
که خبر کشتن فرزندشان را رسانه یی نکردند.
۱۵. کامران شهبازی
کامران شهبازی در روز ۱۰مهر ۱۴۰۱ در تهرانسر
در اثر ضربات متعدد باتون به سرش توسط نیروهای امنیتی به قتل رسید.
اما نیروهای
حکومتی با شرط اعلام «مرگ در منزل» جنازه او را به خانواده اش تحویل دادند و مراسم
خاکسپاری وی نیز با حضور ماموران انجام شد. بعد از چهل روز سکوت خبری، خانواده اش
مراسم چهلم این شهید را در روز ۲۰ آبان در بهشت سکینه کرج برگزار کردند.
۱۶. عباس شفیعی
عباس شفیعی شهروند ۴۳ ساله، در تاریخ ۱۲
آبان ۱۴۰۱ در کمالشهر کرج، توسط نیروهای امنیتی با ضربات متعدد باتون مورد ضرب
وشتم قرار گرفت و در نهایت توسط یکی از ماموران از فاصله نیم متری هدف اصابت گلوله
ساچمه یی قرار گرفت و کمتر از ۴۸ ساعت بعد در بیمارستان جان باخت.
نیروهای
حکومتی یک هفته پیکر وی را تحویل خانواده ش نمی دادند و در نهایت آنها را مجبور به
دفن پیکرش در روستایی دور افتاده کردند.
۱۷. محمدحسین حاجیانی
محمد حسین حاجیانی جوان بوشهری، ۲۷ ساله، در
شامگاه ۲۰ آبان ۱۴۰۱ بر اثر ضربات متعدد باتون به سرش توسط نیروهای امنیتی کشته
شد.محمد حسین متاهل و دارای یک دختر یک ساله بود. نیروهای حکومتی به خانواده اش
فشار آوردند علت مرگ را در آگهی ترحیم، تصادف قید کنند.
۱۸. اسرا پناهی
اسرا پناهی دختر نوجوان ۱۵ساله که در روز ۲۱
مهر ۱۴۰۱ در دبیرستان شاهد اردبیل به دلیل امتناع از خواندن سرود حکومتی سلام
فرمانده در مدرسه، توسط نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به شدت مجروح
شد. وی همان روز در بیمارستان جان سپرد.به گفته شاهدان، تعدادی از دانش آموزیان
این دبیرستان، در اعتراض به اجبار برای اجرای سرود حکومتی دست به اعتراض زده و
شعار «مرگ بر دیکتاتور» و شعارهای ضدحکومتی سر دادند. مدیر مدرسه اجازه ورود
نیروهای لباس شخصی به مدرسه را می دهد، نیروهای لباس شخصی با دانش آموزان درگیر
شده و اسرا پناهی در اثر ضربات باتون دچار خونریزی داخلی شده و نهایتاً در
بیمارستان جان می سپرد.
۱۹. احسان خان محمدی
احسان خان محمدی جوان ۲۹ ساله، شهروند
تهرانی ساکن محله هاشم آباد، در جریان اعتراضات سراسری ایران در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۱
در خیابان جمهوری تهران با ضربات متعدد باتون و شلیک مستقیم گلوله به سر و گردنش
توسط نیروهای حکومتی به قتل می رسد.
۲۰. پگاه غواصیه
پگاه غواصیه دختر جوان ۱۹ ساله، اهل شیراز
در جریان اعتراضاتی که در شیراز شکل گرفت با حمله وحشیانه نیروهای سرکوبگر روبرو
شد و با ضربات متعدد باتون به سر وگردنش به قتل رسید تاریخ دقیق جان باختن این
دختر جوان شیرازی در دسترس نیست. نیروهای امنیتی پیکرش را به گروگان گرفته بودند و
تحویل خانواده ش نمی دادند.
خانواده وی به
شدت تحت فشار نیروهای امنیتی قرار دارند. یکی از اعضای خانواده ش نیز که جز
معترضین بوده، هم اکنون در زندان است.
۲۱. محسن موسوی
محسن موسوی جوان ۳۲ ساله تهرانی در روز ۱۶ مهر ۱۴۰۱ بر اثر ضربات متعدد باتون به سرش توسط نیروهای حکومتی بر سرش به قتل رسید. محسن موسوی بعد از اینکه مغازه اش در محدوده بازار تهران را به خاطر اعتصابات بست، در خیابان از سوی نیروهای امنیتی مورد تهاجم قرار می گیرد و از پشت با تیر ساچمه یی به سرش می زنند. و محسن قصد فرار داشت ولی مأموران بالای سرش رفته و با ضربات متعدد باتون وی را به قتل می رسانند. مسئولان امنیتی از دفن او در تهران جلوگیری کرده و گفتهاند که باید در شهری دور، به خاک سپرده شود.
۲۲. پارمیس همنوا
پارمیس همنوا نوجوان ۱۴ ساله، اهل ایرانشهر
بلوچستان در۴ آبان ۱۴۰۱ در مدرسه به دلیل اینکه عکس خمینی را از صفحه اول کتاب
درسی اش پاره کرده بود توسط ماموران حکومتی مورد ضرب وشتم وحشیانه یی قرار گرفت.
پارمیس در مقابل چشمان همکلاسی هایش چنان مورد ضرب و شتم قرار گرفت که خونریزی
داخلی کرد و در بیمارستان ایران در ایرانشهر جان سپرد.
۲۳. امیر حسین مهدوی
امیر حسین مهدوی اهل رشت در جریان اعتراضات
سراسری در ایران در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ با ضربات متعدد سلاح و باتون به سر و صورتش
توسط نیروهای امنیتی کشته میشود.
خانواده این
جوان، به شدت تحت فشار نیروهای امنیتی قرار دارند به طوری که قتل این جوان در سکوت
خبری از طرف خانواده اش قرار گرفته است.
۲۴. مائده جوانفر
مائده جوانفر پرستار ۲۸ ساله اهل رشت در
جریان اعتراضات سراسری، در سوم آبان ۱۴۰۱ در رشت توسط نیروهای امنیتی با ضربات
متعدد باتون به سرش به قتل رسید. نیروهای حکومتی در ۴ آبان یک صحنه تصادف
ساختگی ایجاد کردند و مدعی شدند که وی در این تصادف کشته شده هست و پدرش را مجبور
کردند که این سناریو ساختگی را بپذیرد.
۲۵. سجاد جعفری
سجاد جعفری ۱۴ساله، ابتدای مهر ۱۴۰۱ در
جریان اعتراضات در معالی آباد شیراز، در تظاهرات گم میشود. بعد از یک هفته جسدش را
در سردخانه بیمارستان نمازی در حالی پیدا میکنند که سر و صورتش بر اثر ضربات
باتون به شدت آسیب دیده بود. سجاد متولد تهران و از پدر و مادر مهاجر افغانی بود و
چند ماه بعد ۱۵ساله میشد. بعد از اینکه
خانواده پیکرش را در سردخانه تشخیص میدهند، مأموران بلافاصله شروع به ضرب وشتم
پدر میکنند و تهدید میکنند که همسرت رو به طالبان میدهیم.
آنها بیش از ۲۰ روز پدر را در بازداشت نگه
میدارند و در نهایت تعهد میگیرند که اعلام کنند سجاد تصادف کرده هست.
۲۶. نوید بادپا
نوید بادپا جوان ۲۳ساله دانشجوی رشته بیهوشی
دانشگاه ورامین، در جریان اعتراضات در تهران، توسط نیروهای حکومتی با ضربه های
وحشیانه باتون به سرش مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وی در همان وضعیت بازداشت شد و در
نهایت چند روز بعد در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۱ در بازداشتگاه بر اثرضربات باتون و شکنجه
جان باخت.
نوید، اهل
گنبد کاووس بود. خانواده نوید از طرف نیروهای امنیتی به شدت تحت فشار قرار گرفتند
به طوری که مجبور شدند اعلام کنند علت مرگ فرزندنشان تصادف بوده است.
۲۷. محمد عبداللهی
محمد عبداللهی ۳۶ ساله شهروند ایلامی در
اعتراضات سراسری در روز چهارشنبه ۲۰ مهر بازداشت شد و یک روز بعد پیکر بی جانش را
به پدرش تحویل دادند. آثار شکنجه و ضربات باتون بر سر و پیکر او کاملا مشهود بود. نیروهای
امنیتی با ضربات متعدد باتون و در زیر شکنجه وی را به قتل رسانده بودند.
۲۸. سامان رحمانی
سامان رحمانی جوان ۲۸ ساله، کُرد اهل
شهرستان تکاب، در شامگاه جمعه ۲۰ آبان ۱۴۰۱ در حین شعار نویسی در قلعه حسنخان
(شهر قدس) تهران، توسط نیروهای حکومتی با ضربات متعدد باتون از ناحیه سر مورد ضرب
و شتم قرار گرفت و جانش را از دست داد
۲۹. حمید گلی
حمید گلی ۴۸ ساله شهروند اهل سنندج در جریان
اعتراضات تهران به دلیل ضربات متعدد باتون به سرش توسط نیروهای سرکوبگر، جانش را
از دست داد. او ابتدا دچار شکستگی جمجمه شده و به بیمارستانی در تجریش منتقل شده
بود ولی به دلیل شدت جراحات جان باخت. پیکرش روز ۲۳ آبان ۱۴۰۱ در سنندج به صورت
مخفیانه به خاک سپرده شد.
۳۰. سینا فیروز آبادی
سینا فیروز آبادی اهل شهر داراب از شیراز و
دانشجوی مهندسی کامپیوتر دانشگاه شیراز در روز دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ توسط نیروهای
امنیتی با ضربه به سرش به قتل رسید.
نیروهای
حکومتی به خانواده اش اطلاع دادند که پسرشان خودکشی کرده و خود را از طبقه ۱۳
خوابگاه دانشجویی به پایین پرتاب کرده است. ولی وقتی خانواده پیکر او را تحویل
گرفتند هیچ آثاری، از خودکشی و پرت شدن در بدن وی نبود.
۳۱. علی عراقی
علی عراقی دانشجوی ۲۲ ساله که در کالج
تورنتو تحصیل میکرد و برای دیدن خانواده ش به ایران آمده بود .در شامگاه ۲۲ آبان ۱۴۰۱
در جریان اعتراضات سراسری در تبریز با ضربات متعدد باتون توسط نیروهای حکومتی به
قتل رسید
۳۲. حسین عبدپناه
حسین عبدپناه شهروند سنندجی ۷۰ساله، در
جریان اعتراضات سراسری در شهرک بهاران سنندج در تاریخ ۲۰ نوامبر ۲۰۲۲ با ضربات
باتون و در نهایت شلیک مستقیم توسط نیروهای امنیتی کشته شد.
تمیز
کردن یک پنجره های تمیز با دستمالهای کثیف
مهدی
افشارزاده
« بستیم » فعلی که همه تعریفهای
روزنامهنگاری را در ایران تغییر داده است.
برخی روزنامهنگاران با عقد قراردادهای کلان با سازمانهایی که
عموماً باید مورد نقد آنها باشند، کارزار تبلیغاتی در فضای مجازی برایشان به راه
انداختهاند.
حالا هم روزنامهنگار هستند و هم روابط عمومی. از احزاب، سازمانها
و حتی دولتهایی که با آنها قرارداد نبستهاند، انتقاد میکنند و رفیق شفیق آنهایی
شدهاند که پول بیشتر میدهند.
ماجرایی که در روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری۱۴۰۰ با اتاقهای
چند صد میلیونی در شبکه اجتماعی «کلابهاووس» دوباره جان گرفت، طی روزهای اخیر با
افشای قراردادهای کلان با شهرداری تهران به اوج خود رسیده است.
قراردادهای چند صد میلیونی خبرنگاران طی هفته اخیر، برخی فعالان
رسانهای از وجود قرارداد هنگفت برخی خبرنگاران در شبکههای اجتماعی نوشتند؛
قراردادهایی که با شهرداری تهران برای انتشار و تبلیغات اقداماتش در شبکههای
اجتماعی و کانالها خبری منعقد شده بودند. در یکی از این قراردادها، مرکز ارتباطات
و امور بینالملل شهرداری تهران برای توزیع حدود ۱۰۰ خبر در ماه
به مدت یک سال، در تلگرام و توییتر نزدیک به ۴۰۰ میلیون تومان
پرداخت کرده است.به گفته «غلامحسین محمدی»، رییس مرکز ارتباطات و بینالملل
شهرداری تهران، انعقاد چنین قراردادهایی با افراد یا شرکتها جهت تولید و توزیع
محتوا، از وظایف ذاتی مجموعه تحت ریاست او است.این در حالی است که گفته میشود
بسیاری از قراردادهای منعقد شده حالت پوششی داشته و صرف امور دیگر، از جمله تولید
محتوا در شبکه اجتماعی توییتر شدهاند؛ هر چند رییس مرکز ارتباطات و بینالملل
شهرداری تهران موضوع تولید و توزیع خبری در شبکه اجتماعی توییتر را تکذیب کرده است.
حتی کانالهای تلگرامی هدف نیز به گفته کاربران این شبکه اجتماعی، نه
تنها از تعداد عضویت آنچنانی برخوردار نیستند بلکه اساساً ارتباطی با فعالیتهای
شهرداری ندارند. از رسانهها و کانالهای طرف قرارداد میتوان به «آخرین
خبر»، «صبح اصلاحات»، «تدبیرپرس»، «اسکان نیوز»، «خبر ۲۴»، «شورا
آنلاین»، «روزفام»، «خبررسان»، «آرماننیوز» و «بهشتآنلاین» اشاره کرد.
به گفته «داوود تنهایی»، فعال رسانهای، تمامی این قراردادها خارج از
ضابطه و دارای «ترک تشریفات(غیررقابتی)» در شرکت «پیامرسا» منعقد شدهاند.
غلامحسین محمدی، رییس مرکز ارتباطات و بینالملل شهرداری تهران با
تایید این موضوع، به پایگاه خبری «رکنا» گفته که طبق قانون، شهرداری تهران به شرکت
پیامرسا اجازه داده است در معاملات خرد و کلان هنری و تبلیغی، علاوه بر مناقصه،
از مسیر ترک تشریفات اقدام کند.
در یکی دیگر از این قراردادها، شهرداری تهران برای تولید محتوای شش
شماره «تهرانشهر» به سفارش مرکزی که غلامحسین محمدی مدیریت آن را بر عهده دارد،
بیش از ۲۹۶ میلیون
تومان پرداخت کرده است.حتی برای ارتقا و تولید محتوای یک صفحه اینستاگرامی که
در حال حاضر حدود ۱۴ هزار دنبال
کننده دارد، بیش از ۷۸۰ میلیون تومان قرارداد امضا شده است.قراردادهای دیگری نیز وجود دارند
که به دلیل عدم انتشار و یا ثبت در شرکتهای زیرمجموعه شهرداری تهران، قابل ردیابی
نیستند. پس از انتشار گسترده تصاویر تعدادی از قراردادها در شبکههای
اجتماعی، محتوا و جزییات آنها از سامانه «شفافیت تهران» نیز حذف شدند.
شهرداری تهران سامانه شفافیت را جهت جلوگیری از فساد و قرار دادن
اطلاعات در اختیار شهروندان راهاندازی کرده بود ولی هماکنون این نهاد مدیریت
شهری خود به فساد گسترده متهم شده است؛ چنان که میتوان گفت دستمال ضد فساد
شهرداری تهران به اندازه کافی تمیز نیست که بخواهد لکههای شیشه عملکرد این نهاد
را برای اذهان عمومی شفاف کند.
از سوی دیگر، کاربران شبکههای اجتماعی موضوع انتشار قراردادهای چند
صد میلیونی شهرداری تهران را با ماجرای پُست گرفتن روزنامهنگاران و افراد رسانهای
فعال در ستاد انتخاباتی «حسن روحانی» در گرفتن مشاغل دولتی مقایسه کردهاند. از
این موضوعات به عنوان یکی از موارد مرتبط با فساد در جامعه
مطبوعات ایران یاد میشود.عباس عبدی: مشکل مالی روزنامهنگاران باعث دو شغله
شدن آنها است افشای قراردادهای اخیر، بحث تبدیل شدن روزنامهنگاران به
مدیران روابط عمومی را در شبکههای اجتماعی داغ کرده است. برخی میگویند چنین
قراردادهایی نوعی از فساد هستند، برخی بر این باورند که تعدادی از خبرنگاران به
دلیل درآمد پایین، به بستن چنین قراردادهایی روی آوردهاند و گروهی نیز اساساً به
نحوه عملکرد طرفین قرارداد انتقاد دارند.
«عباس عبدی»،
روزنامهنگار با سابقه و رییس هیات مدیره «انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران» معتقد
است ارتباط نزدیکی میان حرفه خبرنگاری و حرفه روابط عمومی برقرار است و دلایل
مختلفی چون تضعیف رسانهها و بیثباتی شغلی باعث میشوند که میان این دو حرفه،
روابط کاری ایجاد شده و حتی جابهجایی شغلی اتفاق بیفتد.این روزنامه نگار به
«خبرنگاری جرم نیست» گفت:
«عدم رعایت مرز
میان روزنامهنگاری و روابط عمومی به معنای خدشه به کلیت بنیان اصلی روزنامهنگاری
در ایران نیست و این بنیان همچنان توانمند، تمایزهای حرفهای را رعایت میکند.»
عبدی درباره فعالیت برخی خبرنگارانی که علاوه بر حضور در رسانهها،
به فعالیت تبلیغاتی در شبکههای اجتماعی یا کانالهای تلگرامی مشغول هستند، گفت:
«این کار،
خبرنگاری و تولید محتوا نیست. این کار بر عهده شرکتهای روابط عمومی است و به نظر
من ربطی به تولید محتوای روزنامهنگاری ندارد.»این روزنامهنگار در پاسخ به سوالی
در خصوص امضای برخی قراردادها میان خبرنگاران و سازمانها اضافه کرد: «باید جزییات
قرارداد و گزارش عملکرد را دید تا نظر داد. اگر تولید محتوای جهتدار به سود نهاد
دولتی یا غیردولتی است، قابل دفاع نیست و این افراد باید پاسخگو
باشند.» عباس عبدی گفت:
«اگر تولید
محتوا و توزیع آن در جهت تبیین موضوعات مبتلابه جامعه باشد، بسیار هم خوب و ضروری
است؛ از جمله تولید محتوا برای بهبود محیطزیست، زباله، ترافیک، فرهنگشهرنشینی،
مصرف بهینه انرژی و دهها موضوع دیگر.
رییس هیات مدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران گفت صحیح نیست که
یک خبرنگار از لحاظ نظری و اخلاق حرفهای، شغل دوم روابط عمومی را برگزیند: «در
عمل، مشکلات مالی روزنامهنگاران زیاد است و برخی از آنها دو شغلی میشوند.
من میبینم که بسیاری از روزنامهنگاران ایرانی گزارشها و اخبار
بسیار خوبی تولید میکنند و منتشر هم میشوند. ممکن است تعدادی هم تخلف کنند و
اصول حرفهای را نقض کنند. مشکل بیش از این که متوجه روزنامهنگاران باشد، متوجه
رسانهها و مالکان آنها است. رعایت نکردن اصول حرفهای در رسانههای وابسته به هر
قدرتی و یا حکومت دیگر بیشتر رخ میدهد.»به عقیده عبدی، مهمترین وظیفه سازمانهای
طرف قراردادهایی مانند آنچه اخیراً منتشر شد، در اختیار گذاشتن متن قرارداد و
انجام تعهدات و در نهایت داوری کردن جامعه نسبت به آن است.یک خبرنگار در ایران: مشکل معیشت نیست، اتفاقا تجارت پر صعودی استچنانکه رییس انجمن صنفی
روزنامهنگاران نیز به آن اشاره کرد، مشکلات مالی روزنامه نگاران باعث شدهاند
تعدادی از اهالی مطبوعات به شغل روابط عمومی سوق پیدا کنند.
در مقابل، روزنامهنگارانی هستند که در چارچوبهای اخلاقی و حرفهای،
با درآمدی به مراتب کمتر در مطبوعات و خبرگزاریها به فعالیت خود ادامه میدهند.
آنچه مورد سوال است، اختلاف فاحش میان درآمد یک روزنامهنگار با یک
گروه یا فردی است که قراردادهایی تحت عنوان روابط عمومی یا تولید محتوا با نهادهای
مختلف امضا میکند. یک خبرنگار ساکن ایران که نخواست نامش فاش شود، در گفتوگو با
«خبرنگاری جرم نیست» در خصوص در آمد چنین افرادی میگوید:
«پاسخ به این
سوال که آیا بحث معیشت است یا نه، بسیار ساده است.
قرارداد یک خبرنگار در ایران دو میلیون تومان است که بسته به شرایط و
سابقه فرد افزایش مییابد.
نگاهی به قراردادهای شهرداری بیاندازید، یک نفر ۴۰۰ میلیون تومان
گرفته است. افرادی را میشناسم که با سازمانهای مختلف از بخشهای مختلف همین
شهرداری اصطلاحاً میبندند و چندین برابر یک خبرنگار درآمد دارند.
این آدم که مشکل معیشت ندارد وقتی حقوق ماهیانهاش به اندازه کل اعضای
تحریریه میرسد.
پس باید گفت مشکل زندگی نیست، اتفاقا تجارت پر سودی است.
بازجو-خبرنگاران مجازی! تعدادی از خبرنگاران در شبکههای اجتماعی طی
سالهای اخیر همواره با این اتهام مواجه بودهاند که از سوی نهادهای مرتبط
با جمهوری اسلامی ایران برای همراه کردن کاربران با اهداف سازمانی فعالیت میکنند.
این افراد که گفته میشود وظیفهجهتدهی به جریانات فضای مجازی را
دارند، گاهی عرصه را برای همکاران و همصنفان خود که دیدگاه متفاوتی با آنها
دارند، تنگ میکنند.
گاهی نیز این روابط عمومی-خبرنگاران تبدیل میشوند به بازجو- خبرنگار
مجازی؛ البته نه در معنای پیشین آن.
برای چنین افرادی که قراردادهای چند صد میلیونی با سازمانها منعقد
میکنند، سخت آزار دهنده است که عدهای خلاف منافع آنها مطالبی را منتشر
کنند.خبرنگار شاغل در رسانههای ایران که خود مورد هجمه این افراد قرار گرفته است،
میگوید:«بسیاری از این افراد دنبال کنندههای چند ده هزار نفری دارند.فرض
کنید برای پروژهای مثل تبلیغات دوچرخههای شهرداری قرارداد بستهاند. تعریف و
تمجیدها در فضای مجازی شروع میشود بدون اینکه دنبال کنندهها افراد در توییتر
خبر از امضای قرارداد داشته باشند. عموما این کار را به صورت پوششی انجام میدهند
و مطالب از سوی دنبال کنندههای آنها با استقبال روبهرو میشود.
حال منِ خبرنگار یک توییت منتشر میکنم و بخشی از ایرادات این طرح را
افشا که نه، توضیح میدهم.
بلافاصله مورد تمسخر این فرد واقع میشوم. مطالب مرا با افزودن عبارت
تمسخرآمیزی بازنشر میکند و اینجا است که آن ارتش چند هزار نفره این افراد به من
و خبرنگاران مخالفشان حمله میکنند.
تهدید و حتی توسط دنبالکنندههای این افراد ریپورت میشوم و به خاطر
بیان حقیقت، مورد هجمه و آزار قرار میگیرم.»به گفته این خبرنگار، بسیاری از این
افراد که در شبکههای اجتماعی نیز شناخته شده هستند، قراردادهای کلانی با بخشهایی
از دولت امضا کردهاند. او میگوید تعدادی نیز از طریق همین روابط در دولت
پشتمیزنشین شدهاند و از سوی دیگر، همچنان در فضای مجازی سلطه خود را دارند.
موسسین و هیئت
تحریریه:
آذر ارحمی - حمید رضائی آذریانی
مدیر مسئول:
حمید رضائی آذریانی
سردبیر:
آذر ارحمی
تماس با ما:
حمید رضائی آذریانی
Tel.: +49 1781476984
Email : Hamidaria2019@gmail.com
Website : https://hoghoghebaschar.blogspot.com/
آذر ارحمی
Tel.: +49 15788102973
Email Azarerhamie2019@gmail.com
Website: https://haghandishan.blogspot.com/
آدرس پستی:
Haus-Knipp-Straße .35
47139 Duisburg
Deutschland
یادآوری:
- نشر هرگونه اثر،
سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی
بیان و انتقال اندیشه می باشد.
- این نشریه با اعتقاد
کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را
بدون هیچ محدودیتی آزاد می داند.
-
مسئولیت هر اثری و مقاله بر عهده نویسنده آن اثر است و حق
ما انسان ها صرفاً ناشر افکار میباشد.
حق ما انسان ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر