۱۳۹۹ بهمن ۲۷, دوشنبه

ماهنامه حق ما انسانها چاپ 15 بهمن 1399

 

ماهنامه سیاسی و اجتماعی

حق ما انسان ها

 


نشریه مستقل هواداران حقوق بشر

سال دوم شماره پانزدهم – بهمن 1399 / فوریه  2021

ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.


برای آگاهی در زیر چند  هدف اصلی از سند 2030 یونسکو

( ژانویه 2016 ) را اعلام می کنیم

 

 

 

 تلاش همه دولت ها برای رسیدن به اهداف توسعه ای ۲۰۳۰ تأکید شده است

 

۱۴- حفظ و استفاده پایدار از اقیانوسها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه ئایدار (کتاب گویا و کلیپ)

 

۱۵- حفاظت، بازیابی و ترویج استفاده پایدار از اکوسیستم های زمینی، مدیریت پایدار جنگل ها، مبارزه با بیابان زایی، متوقف و معکوس نمودن فرسایش زمین و توقف از بین بردن تنوع زیستی (کتاب گویا و کلیپ)

 

۱۶- ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح

 

۱۷- تقویت ابزارهای اجرایی و احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار

 

 

ایران در سال ۹۸: تداوم نقض حقوق بشر یا نقض بی‌سابقه آن؟

حمید رضائی آذریانی

معین خزائلی- روشن است که تلاش برای احقاق حقوق بشر و دفاع از قربانیان آن بدون همراهی جمعی و حمایت افکار عمومی به نتیجه مطلوب نرسیده و در صورت عدم همراهی جامعه، فعالان حقوق بشر خود تبدیل به قربانیان بعدی نقض حقوق بشر توسط نظام‌های تمامیت‌خواه و سرکوبگر مانند نظام جمهوری اسلامی می‌شوند.تداوم بازداشت گسترده فعالان صنفی، کارگری، مدنی و حقوق بشر، صدور احکام سنگین زندان برای فعالان حقوق بشر به ویژه وکیلان دادگستری، سرکوب وحشیانه اعتراضات مسالمت آمیز آبان ماه و کشتار خونین دست‌کم ۳۰۰ تن از معترضان و جلوگیری از برگزاری مراسم تشییع پیکر آنها و بازداشت هزاران نفر.

سرنگون کردن هواپیمای اوکراینی و قتل ۱۷۶ سرنشین آن، دروغگویی و مخفی کاری در زمینه شلیک موشک به هواپیما توسط سپاه پاسداران، عدم اطلاع‌رسانی در مورد ورود و شیوع ویروس کرونا در زمان مناسب و پنهان‌کاری در مورد آن واین موارد تنها بخشی از روشن‌ترین موارد نقض حقوق بشر در سال ۱۳۹۸ در ایران است.سالی که گذشت را برخی سال مرگ کامل مفهوم حقوق بشر در ایران می‌دانند چون علاوه بر موارد همیشگی و مداوم نقض حقوق بشر مانند تداوم نقض حق حیات انسان‌ها به واسطه ادامه صدور و اجرای مجازات مرگ (اعدام)، اعمال تبعیض و فشار بر اقلیت‌ها به ویژه اقلیت‌های دینی.

اعمال تبعیض‌های جنسیتی بر زنان و همچنین تحدید و سرکوب آزادی بیان، جمهوری اسلامی به طور ویژه‌ای حق حیات انسانی را به واسطه قتل عام معترضان در آبان ماه و سرنگونی هواپیمای اوکراینی مورد تهدید و تعرض جدی قرار داد.از سوی دیگر سرکوب خونین اعتراضات آبان ماه خود نقض مسلم حق آزادی بیان، آزادی اعتراض و آزادی تجمعات هم بود. معترضانی که با وجود مسالمت آمیز بودن اعتراضاتشان با شدت از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی با استفاده از سلاح گرم سرکوب شده و حق اعتراضشان به رسمیت شناخته نشد.در این میان خانواده‌های قربانیان نیز از فشار و آزار و اذیت در امان نمانده و ابتدایی‌ترین و اساسی‌ترین حق‌ آنان یعنی حق دادخواهی نیز به شدت از سوی نظام قضایی جمهورس اسلامی نادیده گرفته شد.با توجه به همه این موارد، زمانه در گفت‌وگو با سه فعال حقوق بشر به بررسی وضعیت حقوق بشر و موارد نقض آن در ایران در سال ۹۸ پرداخته است.

سال ۹۸ از نگاه فعالان حقوق بشر

محمود امیری مقدم، فعال حقوق بشر و مدیر سازمان حقوق بشر ایران با اشاره به تداوم موارد همیشگی نقض حقوق بشر در ایران مانند نقض حق حیات به وسیله مجازات اعدام، برخی از موارد نقض حقوق بشر در سال ۹۸ را در ۲۰ سال گذشته کم‌سابقه می‌داند.امیری مقدم به زمانه می‌گوید:صدور احکام سنگین برای فعالان مدنی به مانند امیرسالار داودی، در حالی که فعالیت‌های آنها کاملا مسالمت آمیز بوده در دست‌کم ۲۰ سال گذشته کم سابقه بوده است؛ حتی در خودِ جمهوری اسلامی و در احکام صادر شده برای فعالیت‌های مسالمت آمیز .رها بحرینی، پژوهشگر سازمان عفو بین‌الملل در امور ایران نیز با «بحرانی و وخیم» توصیف کردن وضعیت حقوق بشر در ایران در سالی که گذشت، وضعیت برخی حوزه‌ها را وخیم‌تر از حوزه‌های دیگر دانسته و به زمانه می‌گوید:وضعیت حقوق بشر در سال ۹۸ در حوزه آزادی بیان و آزادی تشکل و تجمع به شدت رو به وخامت رفت. در این سال ما مثل گذشته با بازداشت‌های گسترده فعالان مدنی و مدافعان حقوق بشر روبه‌رو بودیم؛ به گونه‌ای که بیش از ۲۰۰ مدافع حقوق بشر در سال ۹۸ بازداشت شدند که شامل وکلا، فعالان حقوق کارگران، فعالان محیط زیست، مدافعان حقوق اقلیت‌ها، مدافعان حقوق زنان و همچنین دادخواهان شامل می‌شود.علی کلائی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر نیز در توصیف وضعیت حقوق بشر در ایران در سال ۹۸، آن را سالی می‌خواند که «با بی‌خانمانی ناشی از سیل برای ایرانیان آغاز و با ماجرای کرونا پایان یافت.او به زمانه می‌گوید:سال ۱۳۹۸ سال تلخی برای حقوق بشر در ایران بود. رویدادهای بزرگی در آن اتفاق افتاد که جان هر انسانی را به درد می‌آورد.

کشتار هولناک اعتراضات آبان

شدت خشونت به کار گرفته شده از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی در سرکوب معترضان اعتراضات سراسری آبان ماه در سال گذشته و قتل عام وحشیانه بیش از ۳۰۰ تن از معترضان، بسیاری را بر آن داشته که این رویداد را اصلی‌ترین و مهم‌ترین مورد نقض حقوق بشر در سال ۹۸ در ایران بدانند، حال آنکه به عقیده برخی دیگر تمامی موارد نقض حقوق بشر با اهمیت بوده و اساسا ترجیح یک مورد نقض حقوق بشر بر مورد دیگر، چندان درست به نظر نمی‌رسد.رها بحرینی در همین زمینه با «غیرقابل مقایسه خواندن رنج انسان‌ها و اهمیت یکسان موارد نقض حقوق بشر» به زمانه می‌گوید:با وجود این، سرکوب خونین اعتراضات آبان ماه بسیار هولناک بود و نگرانی‌ها در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران را در سطح بین‌المللی بیش از پیش افزایش داد، چرا که بر اساس تحقیقات سازمان عفو بین‌الملل در جریان آن بیش از ۳۰۰ نفر از جمله ۲۳ کودک کشته شدند.این پژوهشگر سازمان عفو بین‌الملل، این نگرانی را بیشتر از بابت استفاده غیرقانونی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از سلاح گرم و مرگبارعلیه معترضانی می‌داند که هیچ تهدید جانی و جدی‌ای را متوجه کسی نکرده بودند.به گفته بحرینی، برخورد بی‌رحمانه و غیرانسانی نظام جمهوری اسلامی با خانواده‌های جان‌باختگان این اعتراضات نیز از دیگر دلایلی است که شاید بتوان وقایع آبان ماه را پراهمیت‌تر دانست.از نظر علی کلائی نیز سرکوب خونین اعتراضات آبان ماه «فاجعه‌بار‌ترین» مورد نقض حقوق بشر در ایران در سال ۹۸ است، چرا که به گفته او «به نظر می‌آید حجم این سرکوب از دو سرکوب پیشین در سال‌های ۸۸ و ۹۶ نیز گسترده‌تر بوده است.این روزنامه‌نگار به زمانه می‌گوید:ما شاهد شلیک تیر مستقیم از سوی ماموران نظامی و انتظامی نظام جمهوری اسلامی به سوی معترضان بودیم. جمع کثیری از هموطنانمان کشته، زخمی و بازداشت شدند که به دلیل عدم توان فعالان حقوق بشری برای بودن در میدان، آمار دقیقی از آن در دست نداریم.به گفته کلائی در این اعتراضات، «مردمی که به دلیل گرانی سوخت، فقر، نداری و فشار اقتصادی به خیابان ریختند با شلیک مستقیم گلوله، حتی در بسیاری از موارد نه با هدف‌گیری که به‌صورت رندوم کشتار شدند.محمود امیری مقدم اما اهمیت سرکوب خونین اعتراضات آبان ماه را از منظر حقوق بشر، «نقض پایه‌ای‌ترین حق یک انسان یعنی حق حیات» می‌داند و می‌گوید:جمهوری اسلامی این حق را هم به شکل اعدام، هم به شکل کشتار معترضان در اعتراضات آبان ماه و هم شلیک به هواپیمای اوکراینی نقض کرد.در عین حال اما به گفته او «حکومتی که به طور کلی به حقوق بشر احترام نمی‌گذارد، بالقوه می‌تواند همه حقوق بشری و انسانی را نقض کند؛ کما اینکه جمهوری اسلامی این کار را انجام می‌دهد چون که در آنجا اصل، حفظ نظام است.

حقوق بشر، قربانی ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی

با وجود شدت و حدت موارد نقض حقوق بشر در سال گذشته، باید دانست که حقوق بشر قربانی ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی است و نقض، تعرض و تجاوز به آن به روندی همیشگی و سیاستی نظام‌مند در جمهوری اسلامی تبدیل شده است.

محمود امیری مقدم در همین زمینه با «بی‌معنی» دانستن مفهوم حقوق بشر در جمهوری اسلامی به زمانه می‌گوید:اگرچه می‌توان گفت از لحاظ کمی میزان نقض حقوق بشر در سال ۹۸ شاید بالاتر از سال‌های قبلی است اما هیچ حقی را نمی‌توان یافت که پیشتر مورد احترام قرار می‌گرفته و در سال گذشته به آن تعرض شده است.او با اشاره به موارد عمده نقض حقوق بشر در گذشته از جمله اعدام‌های دهه ۶۰، کشتار تابستان ۶۷ و همچنین قتل‌های زنجیره‌ای.

در قدرت باقی ماندن عاملان پیشین نقض حقوق بشر را نشانه‌ای از بی‌اعتقادی نظام جمهوری اسلامی و مسئولان آن به مساله حقوق بشر می‌خواند.به اعتقاد رها بحرینی هم اگرچه «نقض حیات در سال ۹۸ به شکلی بی سابقه صورت پذیرفته» اما در طول حیات نظام جمهوری اسلامی موارد دیگری نیز از نقض فاحش و هولناک حقوق بشر وجود داشته است:در دهه ۶۰ ما شاهد اعدام هزاران مخالف سیاسی و دگراندیش سیاسی بودیم که جنایت علیه بشریت است. در واقع اگر به تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی رجوع کنیم.

زمان‌های دیگری نیز بوده‌اند که ما با نقض همه جانبه ابتدایی‌ترین اصول حقوق انسانی روبه‌رو بوده‌ایم. بنابراین این اولین باری نبوده که حق حیات به این شکل گسترده نقض شده است.علی کلائی اما با وجود اینکه معتقد است «دهه سیاه ۶۰» را باید در زمینه نقض حقوق بشر در ایران «مستثنی» دانست، می‌گوید که «تعداد بحران‌ها [موارد نقض حقوق بشر] در سال ۹۸ از سه دهه پیش از آن بیشتر بوده است.به گفته این روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر «عدم وجود موجودیتی به نام حکومت یکپارچه در ایران سبب تبدیل شدن هر رویدادی به یک بحران و بعد سرکوب و رفتاری ضد حقوق بشری از سوی حاکمیت» شده است.

سرکوب گسترده دادخواهی

علاوه بر نقض جدی و عمده حقوق بشر در سال ۹۸ در ایران به واسطه قتل عام معترضان اعتراضات آبان ماه و بازداشت بسیاری از آنان و همچنین سرنگونی هواپیمای اوکراینی، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با همراهی نهادهای امنیتی آن به شکل گسترده‌ای با فشار بر خانواده‌های قربانیان امکان هر گونه دادخواهی را از بین برده و تلاش‌های بازماندگان برای دادخواهی را به شدت سرکوب می‌کند.علی کلائی در همین زمینه با اشاره به عدم استقلال دستگاه قضایی جمهوری اسلامی دستیابی به عدالت در آن را بیشتر شبیه شوخی خوانده و می‌گوید:سرنوشت پرونده‌های نقض حقوق بشر سال ۹۸ هم به مانند و شبیه سرنوشت الباقی پرونده‌ها در دهه‌های تاریخ ایران است و تا زمانی که یک دستگاه قضایی مستقل و عادلانه که توسط عالمان علم حقوق و نه مدعیان معمم قضاوت تشکیل نشود.

 اجرای عدالت بیشتر به طنزی تلخ می‌ماند.از نظر رها بحرینی نیز عدم استقلال قوه قضاییه ایران و وجود مشکلات ساختاری در آن از جمله یکسان بودن مسئول و نهاد تحقیق و دادرسی و مسئول و نهاد ناقض حقوق بشر و همچنین فقدان تحقیقات کیفری مستقل.

سبب شده است که خانواده‌های قربانیان امیدی به نتیجه‌بخش بودن دادخواهی از مجرای داخلی نداشته باشند.محمود امیری مقدم اما وجود توامان فشار داخلی و بین‌المللی بر جمهوری اسلامی را از جمله راه‌های وادار کردن آن به تن دادن به عدالت و توجه و رسیدگی به دادخواهی خانواده‌های قربانیان نقض حقوق بشر در سال گذشته می‌داند.او می‌گوید:در ۴۰ سال گذشته یا دست‌کم ۱۵ سال گذشته حتی یک مورد نیز وجود ندارد که بدون فشار، هم فشار بین‌المللی و هم فشار از طرف جامعه مدنی داخلی.

جمهوری اسلامی به خودی خود تن به تغییری داده باشد که گامی در جهت بهبود حقوق بشر محسوب شود.از این رو به گفته او اگر خانواده‌ها و جامعه مدنی اعتراض خود را ادامه دهند و جامعه بین‌المللی نیز به جمهوری اسلامی فشار بیاورد، بدون شک جمهوری اسلامی «مجبور به عقب‌نشینی» خواهد شد.

نقض حقوق بشر و معضل فراموشی جمعی

روشن است که تلاش برای احقاق حقوق بشر و دفاع از قربانیان آن بدون همراهی جمعی و حمایت افکار عمومی به نتیجه مطلوب نرسیده و در صورت عدم همراهی جامعه، فعالان حقوق بشر خود تبدیل به قربانیان بعدی نقض حقوق بشر توسط نظام‌های تمامیت‌خواه و سرکوبگر مانند نظام جمهوری اسلامی می‌شوند.از این رو یکی از راه‌های احقاق حقوق بشر، تلاش برای جلوگیری از فراموشی جمعی و بی‌توجه شدن جامعه نسبت به موارد نقض حقوق بشر است؛ به ویژه هنگامی که موارد نقض آن فراوان بوده و برای افکار عمومی تبدیل به عادت می‌شود.محمود امیری مقدم. 

مدیر سازمان حقوق بشر ایران با اشاره به همین موضوع و همچنین تلاش حکومت برای استفاده از حوادث جدید و در نتیجه پراکنده کردن اذهان و تمرکز افکار عمومی، به زمانه می‌گوید:در اینجاست که نقش نهادهای حقوق بشری پررنگ‌تر می‌شود، چرا که نهادهای حقوق بشری از طریق مستند‌سازی و دیگر تلاش‌ها در صحنه بین‌الملل.

 اجازه نمی‌دهند این مسائل به فراموشی سپرده شوند.تلاش برای برقراری پیوند بین موارد نقض حقوق بشر و آگاهی از این حقیقت که به دلیل وجود مشکلات ساختاری مانند عدم استقلال قوه قضاییه،عدم اجازه فعالیت آزادانه نهادهای مدنی، نبود رسانه‌های آزاد و همچنین ممنوعیت و محدودیت دادخواهی، هر فردی ممکن است خود قربانی بعدی نقض حقوق بشر توسط نظام جمهوری اسلامی باشد؛ روشی است که به نظر رها بحرینی می‌تواند نقش مثبتی در جلوگیری از فراموشی جمعی ایفا کند.او می‌گوید.

باید بین گروه‌های مختلفی که قربانی نقض حقوق بشر در مقاطع مختلف شدند همدلی به وجود بیاید و هر گروهی بداند که آنچه اوامروز تجربه می‌کند، در گذشته گروه دیگری با آن درگیر بوده است.علی کلائی هم معتقد است وجود موارد فراوان نقض حقوق بشر و تمرکز بر موارد جدید الزاما به معنی فراموشی موارد پیشین نیست؛ چرا که به گفته او موضوع «کشتار ۶۷ پس از بیش از ۳۰ سال همچنان مطرح است و کارهای بسیاری در خصوص آن انجام شده است یا مثلا ماجرای کوی دانشگاه در سال ۷۸ و نظایر آن، به همین ترتیب.

زنان کولبر: مادرم از سنگینی بارش تا زمین خم می‌شد

آذر ارحمی

هیچ صبحی از خواب بیدار نشدم که مادرم سر جایش خواب باشد. هر وقت بیدار می‌شدم جای خوابش را نگاه می‌کردم که نبود. مادرم نیمه‌های شب، زمانی که می‌رفت ما را بیدار می‌کرد و می‌گفت درس بخوانید. بیدار می‌شدیم و تا وقتی که از کوچه‌مان رد می‌شد، نگاهش می‌کردم. سر و کمر و شانه‌هایش از سنگینی کوله‌باری که بر دوش داشت تا نزدیک زمین خم می‌شد. این تصویر برجسته زندگی مادرم بود که با آن بزرگ شدیم. تصویر مادری که با تمام توانش تلاش کرد بچه‌های خردسالش را در نبود پدر طوری بزرگ کند که گرسنه نمانند.

این روایت کوتاهی‌ست از دختر «متی عایشه» که یکی از اولین زنان کولبر در استان‌های مناطق کُردنشین ایران بوده است. او که برای امرار معاش و سیر کردن شکم بچه‌هایش، راه دشوار و سنگلاخ کولبری را انتخاب کرد.

متی عایشه ۲۵ سال بیشتر نداشت که همسرش تنها ۲۰ روز پس از به دنیا آمدن آخرین فرزندش فوت شد و متی عایشه را با سه فرزند قدونیم قد و یک نوزاد ۲۰ روزه تنها گذاشت. حالا او بایستی هم کوله‌بار مشکلات زندگی را بر دوش می‌کشید و هم کوله‌بار اجناس را در کوهستان‌های سرد و صعب‌العبور کرمانشاه به آن سوی مرز حمل می‌کرد.

احتمالا تا همین یکی دو سال پیش کمتر کسی تصور می‌کرد در استان‌های مناطق کُردنشین غیر از مسأله و وجود پدیده‌ای به اسم کولبری که همیشه تداعی‌گر تصویری از مردانِ تنومندِ کوله بر پشت، بر بالای یکی از ارتفاعات و کوهستان‌های مناطق مرزی بوده، با مجموعه‌‌ای نامشخص از زنانی مواجه باشیم که به دلیل فقر گسترده، نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی، نبود سرمایه‌گذاری و اشتغال‌زایی پایدار، با ظاهر و پوششی مردانه و اغلب در غیاب نان‌آور خانواده، شانه به شانه این مردان برای تأمین حداقل‌های مایحتاج زندگی خود و فرزندانشان مجبور به کولبری و طی کردن مسیری باشند که حتی در بین خودشان هم به «راه تاریک و مرگ» شهرت یافته است.

اما چرا تاکنون صدای این زنان پر درد و رنج و در حاشیه مانده و شنیده نشده است؟ چرا آنچنان که تصویر و ویدٸوی مردان کولبر و آمار روزانه نقض حقوقشان در دسترس است، به مسائل و معضلات زنان کولبر پرداخته نشده است؟

متی عایشه، اهل نودشه از توابع شهرستان پاوه در استان کرمانشاه است. او اکنون ۶۵ ساله است و با دخترش زندگی می‌کند و تا چهار سال پیش مشغول به کولبری بوده.

متی عایشه که حدود ۲۷ سال کولبری کرده، اکنون به شدت دچار بیماری ریه، تنگی نفس، کمردرد و کم‌شنوایی شده است. او پس از ۲۷ سال کولبری از داشتن دفترچه بیمه خدمات درمانی محروم مانده است و بایستی هر دفعه تمامی هزینه‌های معاینه و مخارج پزشکی و درمان را به صورت آزاد پرداخت کند.

متی عایشه، مشکل کم‌شنوایی دارد و با کمک دخترش درباره وضعیت خود به زمانه می‌گوید:

«قبل از کولبری به عنوان کارگر روزمزد به خرمن‌چینی در مزارع مردم یا نظافت و شست‌وشوی در منازل، پخت نان و شستن قالی مشغول بودم،

اما سیر کردن چهار بچه در روستایی که کم‌ترین امکانات و کسب و کار در آن‌ وجود نداشت، کار ساده‌ای نبود. بعد از آن، تصمیم گرفتم با “خانمه” و “خرامان” که از دوستانم بودند، کولبری کنم.»

او می‌گوید در طول این مدت آن‌قدر روی زمین‌های کشاورزی و باغداری کار کرده بوده که استقامت و بدن به نسبت ورزیده‌ای برای کولبری داشته:«روزهای سختی بود. نصف شب از نودشه راه می‌افتادیم. حدود ساعت دو و نیم. صبح زود به روستای “تویله” در آن سوی مرزهای کُردستان عراق می‌رسیدیم و اگر بارهایمان سالم بود، تحویل می‌دادیم و در مقابل یا پول می‌گرفتیم یا از آنجا جنس می‌آوردیم. اوایل با بردن تخم‌مرغ شروع کردیم. یک بار پاهایم لیز خورد و همه تخم‌مرغ‌ها شکستند و نمی‌شد برگردم چون بیشتر راه را رفته بودیم و آن روز دست خالی برگشتم خانه.»

او در ادامه روایتش از تجربه کولبری می‌گوید:«کم‌کم شروع کردم به حمل لاستیک. بسیار سنگین و حملش هم به همان اندازه دشوار بود. لاستیک‌ها را به خودمان می‌بستیم و اگر شانس ما آن روز کمین بود، مجبور بودیم ساعت‌ها با لاستیک روی کول جایی پنهان شویم تا کمین تمام شود یا از مسیر سخت و طولانی‌تری برویم. مسیری که می‌رفتیم از کوه‌های “دالالی” و روستاهای “نوسود، زاوه‌ر، هانه‌گرمله” و چند روستای دیگر که یادم نیست، می‌گذشت.»

متی عایشه می‌گوید در طول این سال‌ها آن‌قدر آن مسیر را رفته بوده که وقتی به روستاهای اطراف نزدیک می‌شده، اهالی منطقه و جوانان داد می‌زدند از «فلان مسیر نرو، کمین است» و گاهی هم مسیرهای دیگری را برای گریز از نیروهای مرزبانی به او نشان می‌داده‌اند:

«وقتی به مأمورها برخورد می‌کردیم التما‌سشان می‌کردیم که بارهایمان را نبرند و اجازه بدهند رد شویم. گاهی در عین ناباوری دلشان می‌سوخت و گاهی هم بارهایمان را می‌بردند و تهدیدمان می‌کردند که کولبری نکنیم.»

او می‌گوید:«یک روز دختر کوچکم را با خودم برده بودم. بارمان شکر بود. دو کیسه بود. در جاده “هانه‌گرمله” گرفتار کمین شدیم و بارهایمان را گرفتند. دخترم ترسیده بود و گریه می‌کرد. به خاطر دخترم آزادم کردند، ولی تهدید کردند که حق ندارم بارم را به مقصد برسانم.»

او می‌گوید وزن بارهایی که کول می‌کرده‌اند گاهی به ۶۰ کیلو می‌رسیده و تقریبا همیشه او و “خرامان” و “خانمه” با هم از کوه‌ها و روستاها رد می‌شده‌اند و جایی هم که حدس می‌زده‌‌‌اند احتمال کمین وجود دارد، یکی از آن‌ها بدون بار مسیری را طی می‌کرده و وقتی مطمٸن می‌شده کمین نیست، برمی‌گشته و بارش را دوباره کول می‌کرده و سه نفری به مسیرشان ادامه می‌داده‌اند:

«بارها گرفتار شدیم، گاهی بارهایمان را پس می‌دادند و گاهی پس نمی‌دادند و در چنین مواردی مجبور بودیم به صاحب بار خسارت بدهیم.»

متی عایشه می‌گوید که بارشان شامل برنج، نان، چای، شکر و لاستیک خودرو بوده است و هر چیزی که در آن طرف مرز لازم دا‌شته‌اند، برده‌اند و اگر سفارشی از داخل هم داشته‌اند برایشان آورده‌اند و گاهی کلاش (گیوه/ کفش محلی کُردی) هم به آن طرف مرز برده‌اند.

در سال‌های اخیر با افزایش بیکاری در مناطق کُردنشین و کاهش قدرت خرید مردم و با شیوع ویروس کرونا و آسیب‌پذیری بیشتر قشر ضعیف جامعه، به جمعیت زنان و کودکان کولبر در مناطق مرزی افزوده شده است.

سال گذشته دو بردار نوجوان به نام‌های آزاد و فرهاد خسروی در اثر یخ‌زدگی و اسماعیل ساوجی‌نژاد ۱۶ ساله با شلیک مستقیم نیروهای مرزبانی جان خود را از دست دادند.

هلاله امینی، نماینده مردم کردستان در شورای عالی استان‌ها، ۱۸ مهر ماه سال گذشته ضمن مبهم خواندن وضعیت کولبران در آینده، گفته بود:

«باید خون گریست و بسی مایه تأسف است که با زنان و دخترانی مواجه هستیم که مجبورند در نقش یک مرد ظاهر شوند تا به صف طولانی کولبران بپیوندند.»

شلیک مستقیم به سمت کولبران

هر سال آمار گردآوری شده و گزارش‌هایی از نقض حقوق کولبران توسط نیروهای مرزبانی از سوی نهادهای حقوق بشری کردستان منتشر می‌شود.

بنا بر آمار منتشر شده از سوی شبکه حقوق بشر کردستان در سال ۹۸، دست‌کم ۷۰ کولبر و کاسبکار کُرد توسط نیروهای نظامی یا بر اثر سوانح طبیعی جان خود را از دست داده‌اند و ۱۵۴ تن دیگر مجروح شده‌اند که در این میان مرگ ۵۸ کولبر در نتیجه تیراندازی مستقیم مأموران نظامی بوده است.اما چرا با وجود قانون به‌کارگیری سلاح از سوی مأموران نیروهای مسلح، همواره خبرهایی از مرگ کولبران به گوش می‌رسد؟

«در قانون به‌کارگیری سلاح توسط نیروهای مسلح مصوب سال ۱۳۷۳، نحوه تیراندازی از سوی مأمورین در مبادی مرزی به سوی افرادی که در حال تردد غیرمجاز در مرز یا مشغول حمل بار به طرق غیرقانونی هستند، قیود و موانع قانونی و ترتیبات حاکم بر تیراندازی تشریح شده است و چنانچه عمل مأموران در مقتول یا مجروح کردن اشخاص خارج از چارچوب قانونی باشد، مسٸول و جوابگوی عمل خود خواهند بود.»آریانفر می‌گوید آنچه قابل تأمل است این امر است که چگونه اقدام قانونی مأمور احراز خواهد شد:«در آن شرایط پیچیده و اوضاع نامساعد جوی کوهستان با توجه به این امر که غیر از مأموران و کولبران کس دیگری در محل نیست، در صورت کشته شدن یک کولبر متعاقب تیراندازی مأموران، با لحاظ اینکه گزارش سانحه و تنظیم کروکی و انجام تحقیقات و تنظیم صورت جلسه همگی توسط سازمان نظامی مربوطه که محل خدمت مأموران خاطی بوده تنظیم می‌شود، چگونه جانب بی‌طرفی رعایت خواهد شد؟»

به گفته آریانفر تحقیقات و گزارش‌های مربوطه نمی‌توانند بی‌طرف باشند و گزارش‌هایی از این دست کاملا جانبدارانه و غرض‌ورزانه و توأم با تضییع حقوق کولبر/ مقتول یا بازماندگان وی یا مجروحان تیراندازی هستند و خواهند بود.

رسول خضری، نماینده سردشت و پیرانشهر در مجلس دهم آذر ماه ۹۶ در واکنش به کشتار کولبران گفته بود که «با گلوله ایرانی، جوان ایرانی کشته می‌شود.»

بهمن‌ ماه ۹۵ هم جلال محمودزاده، نماینده مهاباد در مجلس گفته بود:

«به همراه نماینده سردشت و اشنویه جلساتی با وزیر کشور داشتیم، ولی کسی حرف ما را نشنید.»

کشتار کولبران توجیهی ندارد

پس از تیراندازی و کشته شدن وزیر محمدی، کولبر ۲۹ ساله اهل نوسود از سوی نیروهای مرزبانی در فاصله کمتر از ۱۰ متر، در شبکه‌های اجتماعی هشتگ کولبر نکشید در اعتراض به ادامه کشتار کولبران کُرد با حمایت کاربران ایرانی مواجه شد و این هشتگ در توفان توییتری روز یک‌شنبه ۱۲ مرداد ۹۹ ترند اول ایران شد.

در این میان عده‌ای از کاربران توئیتر فارسی هم با اشاره به مقدار دستمزد کولبران، ادعاهایی چون «جابه‌جایی و حمل اسلحه و مواد مخدر» توسط کولبران را مطرح کردند اما تاکنون چنین موضوعی از سوی هیچ کدام یک از مقام‌های جمهوری اسلامی مطرح نشده و هیچ‌گونه اسناد و مدارکی دال بر آن وجود ندارد.

علیرضا آشناگر، معاون سیاسی و امنیتی سابق استانداری کردستان، اردیبهشت ۹۶ گفته بود که ۸۹ قلم مختلف جنس و کالا از معابر کولبری کُردستان وارد می‌شود: چای، مواد غذایی بسته‌بندی شده، تلویزیون، تجهیزات گرمایی و سرمایی، پارچه، کفش، پوشاک، ظروف، لوازم خانگی و آرایشی-بهداشتی، لاستیک، گوشی‌های تلفن همراه و در این میان به ندرت، سیگار.

مشروبات الکلی به عنوان یک‌ نوشیدنی غیرقانونی و گران قیمت که حمل و مصرفش مجازات سنگینی به دنبال دارد، معمولا جزو اقلامی نیست که کولبران جابه‌جا کنند.

به گفته آشناگر اقدامات مقابله‌ای باید روی «قاچاق‌های سازمان یافته و کلان» متمرکز شود و‌اقدامات انحرافی و برخی امور از جمله کولبری، نقشی در قاچاق نداشته و هدف باید مبارزه با «باندهای کلان قاچاق» باشد.

همچنین اردیبهشت ‌ماه سال جاری مجلس ایران در گزارشی اعلام کرد ۹۵ درصد کالای قاچاق در قالب «رویه‌های رسمی و از مبادی رسمی» جابه‌جا می‌شود.

اما در واکنش به کارزار «کولبر نکشید» و اعتراض به کشتار کولبران در شبکه‌های اجتماعی، سایت نورنیوز نزدیک به شورای عالی امنیت ملی نوشت که «جریان کولبر نکشید کار رسانه‌های معاند و کاربران عمدتا سازمان یافته» بوده و آن را «عملیات رسانه‌ای هدفمند» خواند. واکنشی که البته چندان دور از انتظار نبود.

پیش‌تر اما قاسم رضایی، فرمانده پیشین نیروهای مرزبانی کشور تیراندازی به سمت کولبران را انکار کرده بود.

روز سه‌شنبه ۱۴ مرداد هم احمدعلی گودرزی، فرمانده نیروهای مرزبانی ناجا کشتار کولبران را کذب محض خواند.

دو روز بعد در روز پنج‌شنبه ۱۶ مرداد، مبین حسینی، کولبر ۱۶ ساله توسط نیروهای هنگ مرزی نوسود در استان کرمانشاه با قنداق اسلحه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیه صورت آسیب دید.

آسیه آریانفر اما در مورد تیراندازی به سمت کولبران در صورت داشتن اقلامی چون سیگار و مشروبات الکلی می‌گوید:

«طبق قانون مجازات قاچاق کالا و ارز، قاچاق اقلامی از این دست مشمول مجازات مقرر بوده و مواد قانونی به طور دقیق و مشخص مجازات مربوط به قاچاق کالای ممنوعه را تشریح کرده که عبارت است از زندان و جریمه نقدی و در هیچ کجای قانون اشاره‌ای به سلب حیات نشده است.»

شکایت و پیگیری؛ چه کسی پاسخگوست؟

تا چه اندازه به شکایت و پیگیری خانواده‌های کولبران مجروح و کشته‌شدگان رسیدگی شده است و این خانواده‌ها برای شکایت بایستی به کدام نهاد دولتی مراجعه کنند؟

آسیه آریانفر در این باره می‌گوید:

«مجروحان تیراندازی یا اولیای دم کولبران مقتول می‌توانند در دادسرای نظامی علیه مأموران ضارب طرح شکایت کرده و پس از اثبات تقصیر که در روال تحقیقات محرز می‌شود، دیه متعلقه را از سازمان محل خدمت مأموران مطالبه کنند.»

به گفته این وکیل به جهت آنکه نظامیان مشمول حمایت ویژه و زیر چتر دادگاه‌های خاص قرار دارند و تحقیقات و تنظیم گزارش‌های کارشناسی هم تمام و کمال در حوزه اختیار همان دادسرا بوده، رعایت اصل بی‌طرفی به شدت محل گمان بوده و به نظر نمی‌رسد آن‌طور که باید احقاق حقی صورت گیرد و مرجع رسیدگی و کارشناسی پرونده، مستقل باشد.

عدم امنیت برای کسانی که به رژیم قاتل جمهوری اسلامی اعتراض میکنند

صدیقه کامیاب میمندی

رژیم قاتل و تروریست جمهوری اسلامی هر کس را که به او اعتراض کند و چیزی که به خواسته او نباشد را خیلی راحت از سر راهش بر میدارد برایش مهم نیست که مردم عادی باشد یا قهرمان کشورش یا از نخبگان کشور باشند. این حکومت ظلم وقاتل خامنه ای به کوشتی گیران عزیزمان هم رحم نکرد مثل نوید افکاری سنگری کشتیگیر ایرانی اهل شیراز و از معترضان اعتراضات مرداد 1397 ایران بود این قهرمان به خاطر این که جلو ظلم و ستم این رژیم منفور ایستاد او را دستگیر کردند و به زندان انداختند و با شکنجه های پی در پی و بی عدالتی او را به دار اویختند. نوید به خاطر این که در اعتراضات عکس خامنه ای قاتل و قاسم سلیمانی که قاتل جهانی است و حتی یکی از روسای داعش بود و این همه انسانهای را چه در ایران چه در خارج از ایران مثل سوریه ، عراق ،یمن به کشتن داد و باعث خجالت و شرمندگی مردم ایران است را به اتش کشید به بهانه های واهی ان را قاتل جلوه دادند و ان را شکنجه کردند و حتی طبق قانونی که خود وضع کرده اند امده است که باید قبل از اعدام به خود شخص و خانواده شخص اطلاع داده شود تا بتواند از خانواده خود خداحافظی کند یا این که قبل از اعدام باید پزشک اون شخص را معاینه کند بعد اعدام شود اما باز هم

این حکومت قاتل این فرصت را از قهرمان کشورمان گرفتند و به دروغ این جمهوری قاتل و تروریست به نوید گفته بود که ما میخواهیم تو را به شهر دیگری انتقال دهیم و شبانه بالای سرش رفتند و همان شب او را مورد ضرب و شتم قرار دادند که با همان حال بیهوشی که داشت قهرمان کشورمان را به دار اویختند و حتی اجازه ندادند که در روز این قهرمان را به خاک بسپارند یا این که نگذاشتند نه مردم نه خانواده اش برایش عزاداری کنند. و بعد از این که برای این قهرمان سنگ قبر گذاشتند حکومت قاتل و منفور جمهوری اسلامی سنگ قبر نوید را شکست این نشانه این است که این جمهوری قاتل از سنگ قبر قهرمانانمان هم میترسد. اما هیچ وقت راه این قهرمانان و عزیزان و خون این نویدها پای مال نمیشود و ما ادامه دهنده این راه خواهیم بود. جمهوری تروریست پرور ایران و قاتل خون مردم ایران برای این که زهره چشم بگیرد از مردم و دنیا نوید و امثال نوید ها را اعدام میکند چون تمام دنیا با اعدام نوید و دیگر عزیزان مخالفت کردند اما این رژیم قاتل برای این که به همه ثابت کند که یک دسکتاتور و تروریست و قاتل بزرگ است بدون اهمیت به اعتراض کل دنیا نوید را اعدام کرد.

 جمهوری تروریست و خاعن یکی را مثل قاسم سلیمانی که یک قاتل بین المللی است و مردم اون را به عنوان یک قاتل میشناسند. اون را قهرمان میکند و قهرمان واقعی را قاتل جلوه میدهد چرا چون نوید عزیزمان به خواسته انها عمل نکرد و در برابر این رژیم منفور و ترو ریست و قاتل ایستادگی کرد . همه دنیا میدانند که قهرمانان و نخبه ها و هنرمندان سرمایه های ملی هر کشوری هستند و خیلی ارزشمندند. در صورتی که در جمهوری قاتل و تروریست ایران برایش این ها مهم نیست فقط بقای نظام و سپاه ایران که قاتل کل مردم ایران است برایش مهم است و خواسته های تروریستی خودش و هر کس که در برابر این رژیم قاتل و تروریست به ایستد چه مردم عادی چه قهرمان چه نوخبه یا اعدام میشود یا در کف خیابان به دست سپاه تروریست کشته میشود.در این صورت این جمهوری تروریست ایران به شدت دارد به سرمایه ملی ایرانیان و سرزمین ایران اسیب میرساند و فقط به فکر رشد تروریست و پرورش قاسم سلیمانی ها و درست کردن بمب های اتمی است که که با همه در جنگ باشدتا  بتواند  تمام دنیا را به خواسته هایش مجبور کند. این رژیم قاتل و تروریست برای یکی مثل قاسم سلیمانی بزرگترین تروریست دنیا مجسمه میسازد پوستر میگذارد و مراسم میگیرد و به هیچ کس اجازه نمیدهد که به قاسم سلیمانی بزرکترین تروریست دنیا و سر کرده داعش هیچ اهانت یا توهینی بشود و اگر یکی مثل نوید قهرمان ایران همچین کاری انجام بدهد با یک محاکمه دروغین او را اعدام میکنند. ولی ما مردم اگاه هستیم و میدانیم که این جمهوری قاتل و تروریست پرور است و ما درد میکشیم که قهرمانان ما مثل نوید افکاری در اعتراضات 97 و

امیر حسین مرادی ، سعید تمجیدی و محمد رجبی سه تا از معترضین به افزایش بهای بنزین در ابان 98 بودند در چنگال این حکومت قاتل میباشند که یا اعدام میشوند یا منتظر حکم اعدام هستند ما میدانیم اخر کار ما چیست اما ساکت نمینشینیم نسبت به این ظلمی که این حکومت قاتل و تروریست نه تنها به ایران بلکه به کل دنیا میکند این حکومت باید از بین برود چون بجز قتل و کشتار و ظلم کار دیگری نمیکند .

نخستین زن ایرانی که کشف حجاب کرد.

آذر ارحمی

کشف حجاب از زنان مسلمان و انهدام وجدان مشترک اسلامی ، واقعیت تردید ناپذیر تاریخی است که از دیرباز مورد توجه جدی استعمار جهانی بوده است. از سال های دور کوشش های فراوانی شده است تا زمینه های روانی، فرهنگی و اجتماعی گریز از ارزش های اسلامی ایجاد شود. پیدایش مسلک بابیگری در ایران نیز همین مقصود را تعقیب می کند. این نوشتار شخصیت زرین تاج قزوینی یکی از زنان بهایی را که زمینه ساز و مجری توطئه کشف حجاب در ایران بود را  مورد بررسی قرار می دهد.

تا زمان کشف حجاب و شروع تغییرات پر دامنه مدرنیسم رضاشاهی ، نمونه ای یافت نمی شود که زنان ایرانی و حتی بانوان درباری ، سر برهنه و بی حجاب در ملأ عام ظاهر شوند مگر یک زن !

در دوره ناصرالدین شاه، اولین زنی که به صورت عمومی و علنی کشف حجاب کردزنی است با نام زرّین تاج که توسط سران بابیت ملقب به طاهره و قره العین و تنها زنی است که از “حروف حی”‌ محسوب می‌شود.( لقبی که به بر اساس حروف ابجد به 18 نفر از اولین کسانی که علی محمد باب ایمان آوردند، اطلاق می‌شود.)

قره العین زنی بود که او را  تا قبل از گرایش به سید علی محمد باب، به عالمه و فاضله و شاعره بودن می ستودند. اودر خانواده ای روحانی به دنیا آمدو دختر ملا محمّد صالح مجتهد قزوینى است، در شهر قزوین در سنه 1320 ه-. ق متولد شد.

زرّین تاج زنى در نهایت زیبایى، ولی در عین حال شهرت طلب و هوسباز بود.

او نزد پدرش ملا صالح و عمویش ملا محمد تقى مجتهد (که بعدها بابیان او را کشتند) مشغول تحصیل گردید، در پایان تحصیل، پیرو مکتب شیخیّه شد و جزء مریدان سید کاظم رشتى به شمار آمد؛ عموى کوچکش ملا على که از این گروه به شمار مى رفت، او را در این راه تحریص و تشویق مى نمود، تا آنجا که ارسال نامه و مراسلات، بین زرّین تاج و سید کاظم رشتى باز شد، و سید کاظم رشتى او را قرّة العین (نور چشمى) خواند؛ از این زمان به بعد، او به لقب قرّة العین شهرت یافت.

این زن با پسر عموى خود ملا محمّد امام جمعه (پسر ملا محمد تقى شهید)ازدواج کرد، و از او داراى 2 یا 3 فرزند شد، ولى شوهر دارى و بچه دارى براى او قید و زنجیرى بود؛ طولى نکشید که در سال 1259 ه- ق (در سن حدود 29 سالگى)، شوهر و فرزندان و خانه خود را ترک کرده، و به عنوان این که دستش به استادش، سید کاظم رشتى برسد، به سوى کربلا روانه شد، ولى وقتى که به کربلا رسید، با خبر فوت سید کاظم روبرو شد؛ در آنجا با شاگردان سید کاظم رشتى تماس داشت؛ یک عده از افراد هوسباز دورش را گرفتند، او که شیفته مقام طلبى و شهرت بود، پس از چندى به بغداد رفت، و سپس توسط ملا حسین بشرویه اى، به حضور میرزا على محمد باب راه یافت، و کار او به جایى رسید که گاهى به نام خود، مردم را دعوت مى کرد، و گاهى به نام سید على محمد باب. باب هم او را به لقب «طاهره» ملقّب ساخت. و به گفته عباس افندى: «او در قریه بَدَشت جمله «من همان خدا هستم» را تا عنان آسمان به اعلى النّدا بلند نمود.

قرة العین زنی بود صاحب قلم، شاعر و سخنران که به ادبیات و فقه و اصول کلام و تفسیر آشنایی داشت.

در دوره ناصرالدین شاه، اولین زنی که به صورت عمومی و علنی کشف حجاب کردزنی است با نام زرّین تاج که توسط سران بابیت ملقب به طاهره و قره العین و تنها زنی است که از “حروف حی”‌‌ محسوب می‌شود

قرةالعین در ایران نخستین زنی بود که به خلاف رسم و عرف زمانه بی حجاب در برابر مردان ظاهر شد و با علما و رجال به بحث و مجادله پرداخت.

او نخستین زنی است که در تاریخ معاصر ایران، بر اساس دستورالعمل یک مکتب استعماری پوشش را از روی و تن برگرفت و در اجتماع مسۆولان ظاهر شد. و با این اقدام گستاخانه و متهورانه، نخستین سنگ بنای بی حجابی را در جامعه اسلامی ایران به جا گذاشت و برای شروع هدف های استعماری و بر افروختن جهنم توطئه جرقه نخست را زد.

قره العین با ارائه رفتاری کاملاً متضاد با دستور دین اسلام و نیز شرایط روحی و اجتماعی آن دوران و با نمایش گذاشتن سیمای برهنه ی خویش، کوشید اولین کسی باشد که رسوم گذشته را از بین می برد و زمینه های اجتماعی گسترش بی دینی و اباحی گری را فراهم می کند.

قره العین با سیمایی آراسته بر منبر می نشست و با صراحت تمام می گفت: « آن چه اسلام آورده در هنگام ظهور باب ملغی و منسوخ است و چون باب قائم حق دارد که در مذهب تصرف نماید، پس شریعت اسلام بعد از ظهور قائم، منسوخ است و چون قائم هنوز احکام و تکالیف جدید را مدون و تکمیل نکرده است زمان فترت است و کلیه تکالیف از گردن مردمان ساقط .تا امروز تبعیت از احکام دین اسلام بر شما واجب بود، ولی از هنگام ظهور باب دیگر بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از دستورات دین اسلام پیروی نماید.با لذت کامل زندگی کنید و از هر قیدی آزاد باشید.»

تاریخ گواهی می دهد که جذب قره العین به باب نه از جهت فکری، بلکه به علت شهوت پرستی او بود.

قرةالعین در ایران نخستین زنی بود که به خلاف رسم و عرف زمانه بی حجاب در برابر مردان ظاهر شد و با علما و رجال به بحث و مجادله پرداخت

او نمی توانست به یک شوهر اکتفا کند، از طرف دیگر خاندان وی، مظهر زهد و قناعت و عصمت و عفت بودندو در چنین خاندانی برای او وسایل عیش و عشرت و آزادی وجود نداشت . به همین سبب تصمیم گرفت که یکباره خود را از قید و بند دین و مذهب آزاد سازد و با حزبی که به هیچ نظم و قاعده ای مقید نیست همراه شود . بابیان تنها حزبی بودند که دارای مرام اشتراک جنسی بودند. از همین رو قره العین با آنها پیوند خورد و اولین نغمه های شوم بی حجابی زنان را سر داد و خود را به عنوان اولین زن بی حجاب تاریخ معاصر مطرح کرد.

او در خلال تبلیغ مرام باب ، بدون هیچ واهمه ای عقاید سخیف بابیان را درباره ی اشتراک جنسی وصف می کرد و به حضار بشارت می داد که نه تنها از این پس زنان می توانند آزاد و رها در اجتماع حضور یابند، بلکه یک زن می تواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد.

قره العین در اول ذیقعده 1268 هجری قمری مطابق با 27 مرداد 1231 هجری شمسی به دست عزیزخان، سردار سپاه ناصر الدین شاه در باغ ایلخانی اعدام شد.

پس از مرگ او، اندیشه بی حجابی زنان یکی از برنامه های استعماری برای فرهنگ زدایی از ملل مسلمان شد.

حجاب در ایران

مروری میکنیم بر تاریخچه حجاب در صد سال گذشته ایران .

چون ایران در قرن گذشته، 3 تجربه متفاوت در زمینه حکومتی درباره حجاب داشته است .

اولین تجربه مربوط به دوران حکومت رضا شاه پهلویست . او که در پی ایجاد ایرانی مدرن و متجدد بود، نوع پوشش زنان و مردان را سنتی میدانست . برای همین ابتدا کارمندان دولت مجبور به پوشیدن لباسهای یک شکل شدند . پوشیدن لباس همشکل به طور قانونی برای تمام مردان اجباری شد . روحانیون در این مقطع از این قانون استثناء شدند که باعث شد، بیش از گذشته از بقیه جامعه متمایز شوند .

چند سال بعد وقتی که کلاه شاپکو، به اجبار جایگزین کلاه پهلوی شد، محدودیت برای روحانیون نیز بیشتر شد، به نحوی که روحانیون فقط در مکانهای فعالیت خودشان امکان پوشیدن لباس روحانیت داشتند و باعث اعتراض آنها شد . چند وقت بعد مقرراتی به نحوه پوشیدن زنان درآمد که به کشف حجاب مشهور شد .

گرچه از آن زمان پوشیدن چادر ممنوع شد ولی زنان برای پوشاندن سر و بدن خود امکان استفاده از کلاههای بزرگ و جورابهای ضخیم را داشتند . او این امکان را به زنان ایرانی داد تا از بند سنتها رها شوند و آزادانه در جامعه حضور یابند .

دومین تجربه ایرانیان در زمینه حجاب به دوره محمدرضا شاه پهلوی مربوط میشود . در این دوره آزادی کامل وجود داشت . بر عکس دوره قبل، زنان با حجاب، این اختیار را داشتند که با چادر یا پوششهای دیگر در جامعه ظاهر شوند و زنانی بودند که با پوشش آزادتر در عرصه عمومی دیده میشدند . و بی حجاب و باحجاب با هم و کنار هم بودند . این خود زنان بودند که نوع پوشش خودشان را انتخاب میکردند . در دانشگاهها و مدارس دختران با حجاب و بی حجاب در کنار یکدیگر درس میخواندند و آزادانه کنار هم بودند . آزادی انتخاب پوشش زنان با پایان یافتن حکومت محمدرضا شاه پهلوی تمام شد .

سومین تجربه   ایرانیها در خصوص حجاب مربوط به دوره حاکمیت جمهوری اسلامی است . مدتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از تسلط کامل روحانیون بر قدرت، حجاب اسلامی اجباری شد . امام خمینی در اول بهمن ماه سال 1357 در مصاحبه با روزنامه السفیر گفته بود : که زنان مسلمان به دلیل تربیت اسلامی خودشان، پوشیدن چادر را انتخاب کردند اما در آینده زنان آزاد خواهند بود که در اینباره خودشان تصمیم بگیرند و قاطعانه گفته بود که زنان در حکومت اسلامی آزادند . اما یک ماه پس از پیروزی انقلاب، موضع ایشان عوض شد و گفتند : در وزارتخانه های اسلامی نباید زنان بی حجاب بیایند و باید حجاب داشته باشند . مانعی ندارد کار کنند، اما با حجاب شرعی باشند . پیرو این سخنرانی دولت شروع به اجرای فرمان حجاب اجباری در ادارات دولتی کرد . فردای آن روز که مصادف با 8 مارس و روز جهانی زن بود، هزاران زن در خیابانهای تهران در اعتراض به این دستور راهپیمایی کردند . این دستور و تظاهرات زنان ، سرآغاز تحمیل حجاب بر زنان از یک سو و مقاومت آنان در برابر حجاب اجباری از سوی دیگر بود . تظاهرات و اعتراض به حجاب اجباری در آخر به خشونت کشیده شد، و اینگونه بود که زنان شاغل محجبه شدند . چرا باید در ایران پیشرفت یک زن در تحصیلش، در شغلش باید بستگی به نوع پوشش آن زن داشته باشد ؟ چرا وقتی سن تکلیف در اسلام برای دختران 9 سالگی هست، دختران باید از 7 سالگی و از ابتدای مدرسه پوشش حجاب را داشته باشند ؟

مجلس شورای اسلامی ایران در سال 1363 قانون مجازات اسلامی را به تصویب رساند . به موجب این قانون هر کس در معابر عمومی حجاب را رعایت نکند به 72 ضربه شلاق ، حبس و جزای نقدی محکوم خواهد شد . در حالی قانون مجازات اسلامی به تصویب رسید، که از سال 1359، یعنی چهار سال قبل از تصویب قانون حجاب اجباری در مجلس، به دستور آیت الله خمینی از ورود زنان بدون حجاب ، به ادارات دولتی جلوگیری میشد .

چندین سال در حجاب اجباری بودن زنان ایرانی، گزارش حقوق بشری است که به روشنی نشان میدهد زنان در ایران بیشترین آزار و اذیتها را بخاطر مقاومت در برابر حجاب اجباری تجربه کرده اند و طیف گسترده ای از بدیهی ترین حقوق شهروندیشان تنها به دلیل تبعیت نکردن از قوانینی که آنها را مجبور به پوشاندن سر و بدن خود میکند، به شکلی سازمان یافته نقض شده است .

جمهوری اسلامی برای سالها، تعهدات بین المللی خود در زمینه اصل عدم تبعیض و اصل منع شکنجه را با اجبار حجاب، بعنوان یک مصداق بارز تبعیض جنسیتی و آزار و اذیت زنان برای اعمال این اجبار، زیر پا گذاشته است . آمارهای پراکنده بدست آمده نشان میدهد علاوه بر بازداشت بیش از 30 هزار زن در 10 سال گذشتهتعداد بسیاری از زنان بخاطر نوع پوشششان مورد توبیخ قرار گرفته اند که در اغلب موارد این توبیخ ها با رفتاری توهین آمیز و آزار و اذیت همراه بوده . بر اساس این آمارها ، تعداد بیشماری از زنان مجبور به دادن تعهد برای رعایت حجاب اسلامی شده اند و پرونده بسیاری از زنان به دادسراهای قضایی ارجاع شده است .

این گزارش نشان میدهد چگونه حق اشتغال، حق تحصیل، حق امنیت، حق برخورداری از خدمات عمومی، حق دسترسی به امکانات بهداشتی و درمانی، حق تردد و حق شرکت در زندگی فرهنگی صدها هزار زن در چندین سال اخیر بعد از انقلاب نقض شده است .

همچنین هزاران کودک دختر، بر خلاف تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی مجبور به پوشیدن حجاب شده اند . و میبینیم که برخی از موارد شدید از خشونت دولتی برای اعمال قوانین مربوط به حجاب، وجود دارد که منجر به بازداشت، شکنجه و حتی تجاوز، در بازداشتگاه به زنان شده و آثار آن زندگی تعداد زیادی از زنان ایرانی را برای همیشه ، تغییر داد و منجر به ترک وطن، افسردگی و یا حتی خودکشی برخی از آنان شده است .

ابتدایی ترین حقوق بشری هر فرد، حق انتخاب پوشش و تعیین نحوه زندگی شخصی هر فرد است که حتی در دیکتاتورترین کشورها حداقل مردم آن جامعه این نوع آزادی بشری بسیار پیش پا افتاده را دارند . ما به وضوح در کشورهای دیگر که همه در پوشش لباس خود کاملاً آزادند میبینیم که آمار فساد، تجاوز و مزاحمت ناموسی بسیار بسیار پایین تر از ایران اسلامی است که حجاب اجباری دارد . حساس کردن مردم و اعمال زور فقط نتایج منفی به بار خواهد آورد .

آزادی حجاب و پوشش، حق فردی هر انسان است . دامن کوتاه یا لباس باز یک زن، یا شلوارک و آستین حلقه ای یک مرد، یا لباسهای خاصی که افراد با سلیقه ها و جنسیتهای مختلف برای خود انتخاب میکنند هرگز حقی را به طرف مقابل برای تعرض، تحقیر و …. نمیدهد . شما حق دارید هر چه دوست دارید بپوشید و این افراد مقابل شما هستند که باید آموزش ببینند که چه رفتاری مناسب است .

سالانه طرحهای مختلفی در راستای تحمیل حجاب به زنان اجراء میشود و پلیس ایران در اجرای این طرحها بسیاری از پوششها را ممنوع اعلام کرده و اقدام به تذکر، بازداشت و پرونده سازی میکند و این در حالی است که بر اساس قانون، پلیس تنها ظابط قضایی و اجراء کننده قوانین است و نمیتواند راسا قانونگذاری کند . طرح صیانت از حریم عفاف و حجاب که در مهرماه سال 93 در مجلس شورای اسلامی تصویب شد، یک نمونه از میان صدها طرح در برخورد حکومت با بدحجابی طی این سالهاست . طبق این طرح نیروی انتظامی با بانوانی که حجاب خود را در اماکن عمومی رعایت نکرده برخورد و مجازاتی بسته به تشخیص قاضی برای بدحجابان مثل: شلاق – جزای نقدی – حبس و محدودیتهای اجتماعی در نظر گرفته است .

گشتهای غیرمحسوس با لباس شخصی در سطح شهر و بزرگراهها مستقر هستند و خودروهایی که در آن افراد بدحجاب نشسته باشند توقیف و به مدت دو ماه در پارکینگ نگه داشته میشوند و این موضوع تجاوز به حریم خصوصی محسوب نمیشود .

امروزه توقیف خودروی زنان بی حجاب یا تذکرهای گشتهای ارشاد، توان کنترل وضعیت حجاب زنان را ندارند و انتشار اخباری نظیر 7000 پلیس نامحسوس حجاب نیز برای تکرار و گوشزد مداوم این نکته است که حجاب قانونی و اجباری است . هر چند که کسی آن را جدی نمیگیرد . دلیل این همه سال سکوت در برابر حجاب اجباری و جریمه و تعهد و تحقیر چیست ؟

این سکوت خیانت به خودمان است .

در بیلبوردهای شهرمان ، میبینیم که برای تمام توریستها نوشته که حجاب زن، امنیت است برای زن . این یعنی توهین به تک تک مردان ایرانی . یعنی زنان توریست در تمام دنیا احساس امنیت میکنند ولی وقتی وارد ایران میشوند، احساس امنیت ندارند و اگر خودت را نپوشانی در خطری و امنیت نداری . وظیفه تک تک ماست که به جامعه جهانی ، نشان دهیم مردم ایران باور و تصور حکومت ایران را ندارند و مثل همه مردم دنیا ، حق انتخاب و آزادی دارند .

کمپین چهارشنبه های سفید را میبینیم که باعث شده تا بحث در مورد قانون حجاب اجباری در فضای مجازی شدت بگیرد . دو صنعت مد و تکنولوژی بیشترین اثر را بر تغییر این هنجار در سالهای اخیر داشته . طراحان لباس از کوچکترین فرصتها برای به چالش کشیدن این قانون استفاده کرده اند .

اگرچه هنگام قدم زدن در خیابانها با زنان پوشیده مواجهیم، اما این پوشش، خود بزرگترین طعنه برای این قانون است . به گونه ای که هر لباس و مانتو زن ایرانی، فریاد میزند این قانون حجاب اجباری به ما تحمیل شده است . از سوی دیگر صنعت تکنولوژی با فراهم کردن فضای مجازی ، فضایی برای ابراز آزادانه تر شخصیت و باورهای افراد فراهم کرده است . مثل : صفحه کمپین چهارشنبه های بدون حجاب و صفحه خانم مسیح علینژاد . چهارشنبه های سفید قصد دارد تا پس از سالها انتخاب دیگری را تجربه کند . مبارزه ای که هدفش ایجاد فرهنگ خواهی و مطالبه گری است و تنها سلاحش صدای بلند حق طلبی ماست و همراهان کمپین مصمم هستند که از این پس در مقابل ناهنجاریهای اجتماعی سکوت نکنند . حق انتخاب پوشش اولین قدم ماست تا یکدیگر را پیدا کنیم . وقتی صدای حق طلبمان هر روز بلندتر میشود، آنکه باید بشنود، صدای ما را خواهد شنید .

پوشش در جامعه اسلامی نوعی ریا شده . آزاده نامداری مجری کشف حجاب کرده صداو سیما محصول چه جامعه ای است ؟ در اینکه عمل ریاکارانه امثال نامداریها مهمتر از کشف حجابشان بوده است حرفی نیست . داستان بی حجابی اش فرصتی فراهم آورد برای کسانی که دل پری داشتند از او، که حجاب خود را به چشم بانوان ایرانی فرو کرده بود . اما نباید که وی به خاطر رفتارش در خارج از کشور به همه پاسخ دهد و دلیلی هم ندارد تا هر کسی را بدلیل انتشار یک فیلم و عکس خارج از عرف در خارج کشور بازداشت کنند . نمیخواهیم وارد حریم خصوصی دیگران شویم ولی میخواهم اشاره ای کوتاه به جامعه ای داشته باشم که آزاده نامداری ها  از محصولات آن هستند .

که اگر چنین باشد آقای محمود احمدی نژاد برای بغل کردن و روبوسی با مادر هوگوچاوز اولویت بیشتری برای پاسخگویی و بازداشت داشت که هیچگاه توسط هیچ دستگاه نظارتی این بازخواست و توبیخ صورت نگرفت .

اگر به اطرافمان نگاه کنیم ، مانند این رفتارها کم نیستند . همکار محترمی که برای تبدیل وضعیت شغلی اش به کارمند رسمی شدن، چند صباحی است مجبور شده ریش بگذارد و در صف اول نماز جماعت بایستد . دانش آموخته ای که برای گذر از سد گزینش فلان سازمان ، از سر اجبار چادری شده است و نماز جمعه میرود . همه این رفتارها نه ار سر باور، بلکه متاسفانه از غم نان است و بالاجبار .

حجاب اجباری یعنی نقض حقوق بشر .

اعتراض ما برای این است که میخواهیم خود واقعی مان را زندگی کنیم . زنان حق دارند آزادانه انتخاب کنند .

آزادانه زندگی کنند و آزادانه بپوشند . فرهنگ اعتراض را باید تشویق کنیم و از رسانه ها ، سازمانهای حقوق بشری و جامعه بین المللی بخواهیم دولت ایران را وادار به اجرای تعهدات بین المللی خود و پایان دادن به تبعیض جنسیتی و خشونت دولتی گسترده علیه زنان به دلیل حجاب کنند .

موسسین و هیئت تحریریه: 

 

آذر ارحمی - حمید رضائی آذریانی

 

مدیر مسئول:

         

حمید رضائی آذریانی

سردبیر:

 

آذر ارحمی

تماس با ما:

 

حمید رضائی آذریانی

Tel.: +49 1781476984

Email: Hamidaria2019@gmail.com

Website: https://hoghoghebaschar.blogspot.com/

آذر ارحمی

Tel.: +49 15788102973

Email  Azarerhamie2019@gmail.com    

Website: https://haghandishan.blogspot.com/

 

 

آدرس پستی:

 

Haus-Knipp-Straße .35 

47139 Duisburg

Deutschland

 

ارزش هر شماره یک یورو

 

یادآوری:

 

- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.

- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی  آزاد می داند.

 

حق ما انسان ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر