حق ما انسان ها
نشریه مستقل هواداران
حقوق بشر
سال اول شماره دوم - شهریور 1398 / سپتامبر 2019
ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان
زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و
شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت،
آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.
برای آگاهی در زیر چند ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر را اعلام می کنیم
ماده
5:شکنجه ممنوع
احدی را
نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت
و شئون بشری یا موهن باشد.
ماده
6: ارزش انسانی در همه جا
هر انسانی سزاوار و محق است تا
همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود.
ماده
7: همه در برابر قانون مساوی هستند
همه در
برابر قانون ، مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون
برخوردار شوند.
همه حق
دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای
چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.
ماده
8: رعایت حقوق انسانی توسط قانون
در برابر
اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی
یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد ، هر کس حق رجوع به محاکم ملی صالحه دارد.
به بهانه
تابستان خونین ۱۳۶۷
لغو مجازات
اعدام در مورد تمام جرايم
حمید
رضائی آذریانی
ماده ی ۳ اعلامیه
جهانی حقوق بشر
هر فردی سزاوار و محق
به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.
من به عنوان فعال حقوق
بشر مخالف ضد در ضد هرگونه صدور حکم اعدام به هر عنوان و بهانه ای هستم سیاسی، عقیدتی] قصاص و یا قاچاق و ...
اعدام
در لغت به معنی " نابود کردن" و "نیست کردن" است. ( فرهنگ
فارسی عمید) از طریق اعدام حق زندگی و حیات یک انسان از او گرفته می شود. به عبارت
دیگر اعدام یعنی قتل و جنایت!
حق
زندگی بالاتر از هر چیز است. حق زندگی جنبه اساسی «حقوق بشر است.
1.
فلسفه مجازات، عبارت است از اصلاح مجرم، اصلاح جامعه و احقاق
حقِ مدعی.
مجازات اعدام هیچ کدام از این سه مورد را ارضا نمی کند.
چرا که:اولا . مجازات
اعدام یک مجازات برگشت ناپذیر است. اگر قاضی پرونده اشتباه کند یا از قدرتی که
دارد سوء استفاده کند می تواند یک انسان بی گناه را به قتل برساند.
اول: پس از اعدام، آن مجرم دیگر زنده
نیست که اصلاح شود.
دوم: مجازات اعدام
ادامه چرخه خشونت است. اعث ترویج خشونت
1 . اعدام بازی
2 . تماشای اعدام
3 . جامعه بی تفاوت خانواده من در آرامش باشه
4 . قابیل را هم اعدام نکنید
5 . نگاه به اعدام
از نگاه مذهب به بهانه قصاص
6 . سن جرم و جنایت و اعتیاد
آمار سالیانه اعدام از سال 2010رشد صعودی دارد از
سال 1385
سال
2009 میلادی بیش از سیصد و هشتاد و هشت مورد اعلام شده
2010
مقامات جمهوری اسلامی اجرای ۲۵۲ مورد اعدام در سال گذشته را تایید کرده اند
2011 عفو بین الملل 360 اعدام را که قوه قضاییه یا رسانه های مجاز رسمی در
داخل ایران تایید کرده بودند ثبت کرد.
در میان این عده حداقل چهار زن و سه نفر افرادی بودند که در زمان ارتکاب
جرایم اتهامی زیر 18 سال داشتند.
2012 عفو بین الملل همچنان اجرای اعدام 314 تن در ایران نیز تایید شده
است،
2013
ایران ) 369
از
اعدام حداقل ۸۲۵ نفر در ایران از تیر ۹۲ تا تیر ۹۳ خبر داد
سومن احقاق حق نیز
صورت نمی گیرد چرا که مدعیِ اصلی پرونده – مقتول – جان داده است. با اعدام قاتل،
برای خانواده مقتول نیز «احقاق حق» رخ نمی دهد چرا که انسانِ از دست رفته شان دیگر
به دنیا بازنخواهد گشت.
1 انسان ها ذاتن مجرم به دنیا نمی آیند.
2. شرایط اجتماعی، نوع آموزش، محیط رشد،
روند جامعه پذیری، شرایط اقتصادی و موارد دیگر دست به دست هم می دهند تا یک انسان،
انسانِ دیگر را به قتل برساند. حکومت حق ندارد جانِ انسانِ قاتل را بگیرد.
چرا که همان طور که یک انسان در اثر جامعه
پذیری و شرایط زندگی اقدام به قتل عمد یک شهروند می کند هنوز هم می تواند با جامعه
پذیری متفاوت و آموزش صحیح تبدیل به فرد مفیدی برای جامعه اش شود.
۴-
حکومت، خود در وقوع قتل نخست مقصر است چرا که حکومت در فرآیند آموزش و رشد
شهروندان شریک است.
چگونه اعدام می کنند؟
روش های مختلف
اجرای حکم اعدام کشتن و نابود کردن
انسان در طول تاریخ اشکال گوناگون زجر آوری را شامل میگردد. مهمترین و عمومی
ترین اشکال شناخته شده کشتن و اعدام در سطح جهان عبارتند از: -
دار زدن (حلق آویز کردن)، خفه کردن، زنده به گور کردن، سنگسار ، سوزاندن
در آتش - شمع آجین کردن - سر بریدن/ سر زدن - گیوتین
- تیر باران - صندلی الکتریکی - اتاق گاز - تزریق سم
ماده
۱۹۰ - حد محاربه و افساد في الارض يكي از چهار چيز است:
۱ – قتل
۲ - آويختن به دار
۳ - اول قطع دست راست و
سپس پاي چپ
۴ - نفي بلد . ماده
۱۹۵ - مصلوب كردن مفسد و
محارب بصورت زير انجام مي گردد:
الف - نحوه بستن موجب مرگ
او نگردد .
ب - بيش از سه روز بر صليب نماند ولي اگر در
اثناي سه روز بميرد ميتوان او را پائين آورد.
http://www.dadkhahi.net/law/Ghavanin/Ghavanin_Jazaee/gh_mojazat_eslami.htm .
قابیل را اعدام نکنید و کشورهايی که مجازات اعدام را لغو يا حفظ کرده اند، 31 دسامبر 2011
بيش از دوسوم کشورهای جهان مجازات اعدام را در قانون يا در عمل لغو کرده اند. در تاريخ 31 دسامبر تعداد اين کشورها به تفکيک زير است:الغای مجازات اعدام در مورد تمام جرايم : 96 کشور
کشورهايی که در قانون مجازات اعدام را برای هيچ جرمی ذکر نکرده اند: آلبانی، آندورا، آنگولا، آرژانتين، ارمنستان، استراليا، اتريش، آذربايجان، بلژيک، بوتان، بوسنی هرزگوين، بلغارستان، بروندی، کامبوج، کانادا، کيپ وردی، کلمبيا، جزاير کوک، کستاريکا، ساحل عاج، کرواسی، قبرس، جمهوری چک، دانمارک، جيبوتی، جمهوری دومينيک، اکوادُر، استونی، فنلاند، فرانسه، گابُن، گرجستان، آلمان، يونان، گينه بيسائو، هاييتی، واتيکان،هندوراس، مجارستان، ايسلند، ايرلند، ايتاليا، کيريباتی، قرقيزستان، ليختنشتاين، ليتوانی، لوکزامبورگ، مقدونيه، مالتا، جزاير مارشال، موريس، مکزيک، ميکرونزيا، مولدوا، موناکو، مونته نگرو، موزامبيک، ناميبيا، نپال، هلند، نيوزيلند، نيکاراگوئه، نيو، نروژ، پالائو، پاناما، پاراگوئه، فيليپين، لهستان، پرتغال، رومانی، رواندا، ساموا، سان مارينو، سائوتوم و پرينسيپ، سنگال، صربستان (شامل کوزوو)، سيشل، اسلواکی، اسلوونی، جزاير سولومون، افريقای جنوبی، اسپانيا، سوئد، سويس، تيمور شرقی،توگو، ترکيه، ترکمنستان، تووالو، اکراين، انگلستان، اروگوئه، ازبکستان، وانواتو، ونزوئلا
الغای مجازات اعدام در مورد جرايم عادی 9 کشور
الغای مجازات اعدام در عمل: 3
5 کشور
الغای مجازات اعدام در عمل و قانون
140 کشور
اجرای مجازات اعدام در عمل و قانون : مجموع 58 کشور
در زير فهرست کشورها در چهار دسته می آيد
: الغای مجازات اعدام برای تمام جرايم، الغای مجازات اعدام فقط برای جرايم عادی، الغای مجازات اعدام در عمل و اجرای مجازات اعدام
ایران
امروز در یک نگاه
اندیشه آفرین
در ایران با توجه به
شرایط موجود میتوان بر این ،مساله مهر تایید زد که حکومت جمهوری اسلامی درموقعیت
بسیار حساسی قرار گرفته با توجه به موارد بسیار زیاد از نقض حقوق بشر در ایران
توسط حکومت جمهوری اسلامی میتوان متصور بود که دیگر تاب شهروندان تاق شده . حکومت
حاکمه در ایران با توجه به ایدولوژیک بودنش چیزی جز سرکوب و آشوب را برای شهروندان
به ارمغان نیاورده است . یکی از مواردی که در ایران حکومت حاکم از آن به شدت حمایت
میکند خوشنت میباشد .
خشونت انواع و شیوههای
متعددی دارد و در عالم واقع ما با شکلهای متنوع خشونت روبرو هستیم.خشونت سیاسی از
جمله مباحث پر بحث و در تبادل قرار گرفته ایرانیان است.
پس از انقلاب ایران این
روند شکل متفاوتی به خود گرفت و شاهد شکلگیری خشونت سیاسی مستقیم از سوی دولتها
بوده ایم. خشونتهای اجتماعی ویا فرهنگی نیز عمدتا طی سالهای اخیر خواسته و یا ناخواسته
شکل و بوی خشونتسیاسی به خود گرفته است. خشونتسیاسی از آن جهت مهم تلقی میگردد که ما با موضوع
"امنیت در جامعه" روبرو هستیم.مهمترین وظیفه دولتها در جوامع انسانی
حفظ امنیت و تقویت روحیه آرامش در جامعه می باشد که در صورت بروز و شکل گیری روند
خشونتسیاسی این امر مهم کم رنگ خواهد شد.حال یکی از معضلات اخیر در جامعه ایرانی
شکل گیری خشونتسیاسی از سوی حکومت و گسترش نفرتپراکنی می باشد.
خشونتسیاسی عمدتا از
سوی دولتها؛ گروهها، سازمانها و یا افرادی روی میدهد که به دنبال منافعی خاص و
معین هستند که می توان به قدرتگرفتن فکری، سیاسی، مالی و مذهبی تقسیم بندی کرد با
این حال همانطور که اشاره شد خشونت پدیدهای چند بُعدی بوده و گاه می توان از سوی
دولت با در اختیار داشتن قوهقهریه صورت بگیرد که این مبحث در ایران شاخههای
متعددی را در بر میگیرد که با توجه به روند تنش میان قوا در ایران، گاه این روند
توسط خود دولتمردان به وسیله ابزارهای که در اختیار دارند گسترش مییابد.
در سویی دیگر وجود
گروههایسیاسی دارای قدرت در حکومت می باشد، در این سوی از شکل گیری و ایجاد خشونتسیاسی،
گروه های قدرتگرفته در بدنه حکومت با وجود حیات دولتها جهت حفظ امنیت، توانایی ایجاد
خشونتسیاسی را دارا هستند.اگر بخواهیم درخصوص قدرت گروه های ذینفوذ در ایران سخن
بگویم می توانیم به گروههای نزدیک به رهبر ایران و یا سپاه پاسداران و همچنین قوهقضائیه
اشاره داشت. گروهی دیگر از اجرا کنندگان خشونتسیاسی در ایران گروه ها و انجمنهای
مخفی در بدنه حکومت می باشند که عمدتا به آنان گروههای نزدیک به جریانات امنیتی میگویند
که توان خود را به آزمایش قرار داده اند با این وجود این گروهها همچون گروه های
که چهره حقوقی مشخصی دارند، فعالیت نکرده و کنشهای این گروهها عمدتا به صورت
جلسات مخفی و ترویج خشونت از مجاری و کانالهای مختلف می باشد.از سوی دیگر خشونتسیاسی
گاه از سوی شهروندان عادی جامعه رخ می دهد.
شهروندانی که خود دامن
زننده اختلافات و خشونتسیاسی در جامعه هستند. به باور نگارنده شهروندان جامعهی
که خود همراه با منادیان خشونت همراه هستند از جمله عوامل موثر جهت باقی ماندن تنش
در جامعه خواهند بود.
خشونتسیاسی رفتاری
است که با دستکاری در کارکرد امرسیاسی موجب تغییراتی بنیادین در روند جامعه دمکراتیک
خوانده می شود که این تعریفیکی از صدها تعریف اشاره شده می باشد.
ترور و قتل مخالفین سیاسی
از جمله موارد مشخص شده در امر خشونتسیاسی تلقی می گردد که می توان آن را در
بالاترین بخش از تعریف خشونتسیاسی دانست.
ترور و قتل مخالفین سیاسی
از جمله موارد مشخص شده در امر خشونتسیاسی تلقی می گردد که می توان آن را در
بالاترین بخش از تعریف خشونتسیاسی دانست.قتلیک فعال سیاسی و یا نویسنده، روزنامهنگار، فعال حقوقبشر
و یا شهروندان عادی که در مخالفت با امر معین سیاسی دچار ضربات جبرانناپذیری می
شوند همه و همه نشان از تضعیف فردی و یا گروهی میدهد که از سوی دولتها و یا گروههای
زیرزمینی و در نهایت افراد دارای قدرت شکل میگیرد. خشونت سیاسی به دنبال تضعیف
گروهی و قدرت گرفتن گروهی دیگر همواره طی سالهای پس از انقلاب بارها نمایان شده
است که حذف فیزیکییکی از صدها نمونه خشونت سیاسی می باشد.قتل احمد نیسی در هلند و یا ترور سعید کریمیان در استانبول
ترکیه دو نمونه از قتلهای سازماندهی شده در خارج از کشور میباشد که پس از مدتها
این نوع از عملیاتها منتهی به حذف فیزیکی مخالفین در خارج از کشور محسوب شده است.
عوامل متعددی در شکل گیری
عملیاتهای ترور در میان مخالفین حکومتها نقش ایفا میکنند که می توان به بسته
بودن گفتگو ، تبعیض، عدم تساهل و تسامح، نبود جامعهی دمکراتیک و شکلگیری تبعیض
علیه دگراندیشان اشاره داشت با این حال آنچه در این میان بارزترین دلیل ترور و قتل
فردی و یا جمعی دگراندیشان در حکومتها عنوان میشود عدم تحمل نقد و همچنین نبود
عدالت اجتماعی وسیاسی عنوان میگردد.
نابرابری حقوقی در ایران طی سالهای پس از انقلاب عمده مباحث منتقدین و اپوزیسیون و حتی گاه پوزیسیون بوده است.نبود فضای برابر برای همه شهروندان و اختصاص تمامی منابع به خودیها و دیگری خواندن منتقدین موجب شکاف و بروز تنشهای بسیاری از سوی حکومت ایران شده است.به دلیل نبود فضایی برای رشد احزاب و یا شکل گیری گروههای منتقد در ایران، اپوزیسیون فاصله بسیاری با بدنه حکومت و همچنین منتقدین پوزیسیون پیدا کرده است .
شعری در
دفاع از تظاهرات مردم ایران
آذر ارحمی
تنِ مرد ...
دلا می بینی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر بر می آورد
ز هر خونِ دلی سروی قد
بلند می آورد
ز سرو های بلند قهری آشفته می آورد
آیینه دلی باب می
شود
اشکی گریان می شود
بادی طوفان می شود
سیلی هیران می شود
ز ویرانه ها آشوب بلوا می
شود
ز بلوا ها ندا ها فریاد می شود
ز فریاد ها ستم ها بیداد می شود
ز بیداد ها فردا ها بیدار می شود
بالا پایینی ها از کوه تا
چمن
قطع و بُت ریزی در دشت و
دمن
همه ی صحرا ها گل برآشفته می روند
همه ی دریا ها باران ندیدی می روند
باد و باران کوه و بُت همه اتحاد ما
میخوانیم برای وطن خاک پا
به پای ما
آتشِ مسجد و دودِ فرزانگی
ستمگری باز بود بر سرِ بیچارگی
غمِ من غمِ مرد مرگِ تن
مرد تن می دهد برای وطن
نسل آینده درگیر آزار جنسی
آذر ارحمی
یکی از آسیب های
اجتماعی که یک جامعه را تهدید میکند و میتواند آینده یک شخص و یا چند نسل را تحت
تأثییر قرار دهد، کودک آزاری است، فردی که در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته،
هرگز نمیتواند از نظر روانی زندگی سالمی داشته باشد لذا کودکی که مورد آزار قرار
گرفته است زندگیش به نوعی تغییر خواهد کرد و آن کودک در آینده پدر یا مادر فرزندی
خواهد بود که شاید نتواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد. به این ترتیب آزار و
اذیت روحی و جسمی یک کودک تأثییر خود را بر یک جامعه خواهد گذاشت.
کودک به دلیل سن پایین
توانایی تشخیص رفتارهای نادرست دیگران و دفاع از خود در برابر هر نوعی از آزارهای
جسمی و روحی را ندارد لذا آنها آسیپ پذیرترین افراد یک خانواده و جامعه هستند.
کودک آزاری شامل هر
گونه رفتاری است که موجب آسیب جسمی و روانی به کودک شود، از آزار های کلامی تا
تنبیه فیزیکی و
...
مقالات، کتابها و منایع زیادیدر این رابطه وجود دارد که روانشناسان، جامعه شناسان و تمامی افرادی که در این ضمینه تحقیق و پژوهش میکنند ارائه کرده اند .
اما اینجانب به عنوان
یک فعال حقوق بشر با انگیزه آگاهی رسانی و بررسی مسائل اجماعی ایران، مایل هستم به
شکلی دیگر موضوع کودک آزاری را بررسی کنم.کودک آزاری یک اتفاق تلخی است که
میتوانست برای هر کدام از ما رخ دهد و این رفتار هیچ مرزی ندارد و در تمام جوامع
رو به پیشرفت و پیشرفته اتفاق می افتد. اما متاسفانه این ناهنجاری در کشورهایی که
حقوق کودک و یا در مجموع حقوق بشر کمرنگ و یا نادیده گرفته میشود، بیشتر است.
این ناهنجاری در کشور ما به دلیل خصوصیات اجتماعیمان گاهی کم
و یا گاهی بسیار مورد توجه قرار میگیرد. از موارد کودک آزاری که کم توجهی میشود،
تنبه فیزیکی و آزار کلامی کودکان است و اما حساس ترین موضوعی که هر انسانی را تحت
تاثییر قرار میدهد از جمله اجتماع ایران را، آزار جنسی کودکان است.
در گذشته، متاسفانه
اگر کودکی مورد آزار جنسی قرار میگرفت به دلایل متعدد مورد پیگیری قرار نمیگرفت.
دلایلی از جمله حفظ آبروی خانواده ، تهدید شدن توسط فرد آزار دهنده و پنهانکاری یا
رسانه ای نشدن این اتفاق. اما خوشبختانه با وجود شبکه های اجتماعی و بالا رفتن سطح
آگاهی مردم و در نظر گرفتن این نکته که، کودکی که مورد آزار جنسی قرار گرفته است
قربانی رفتار های غیر انسانی یک شخص و یا اشخاصی هست که باید مورد پیگیری قانونی
قرار گیرند، امروزه بطور گسترده تری مردم ایران به این نوع کودک آزاری واکنش نشان میدهند و این امید وجود
دارد که در آینده این نوع رفتار غیر انسانی کمتر شود. شاید در گذشته میتوان گفت که
کودک آزاری در خانواده ها و یا مناطق فقیر بیشتر بوده است اما امروز با وجود
اتفاقات اخیر مانند قاری قرآن سعید طوسی و یا معلم پرورشی یک مدرسه که متهم به
آزار جنسی دانش آموزان شده است، نشان میدهد این رفتار غیر انسانی هیچ چهارچوبی
ندارد لذا کودکان در هر خانواده و یا اجتماعی که هستند، تهدید میشوند. هرگاه کودک
آزاری جنسی مطرح میشود تمام نظر ها متوجه فردی میشود که کودکی را مورد آزار قرار
داده است اما نکاتی وجود دارد که باید آنها نیز در جامعه مطرح شود.
در کنوانسیون حقوق
کودک مصوب نوامبر 1989 ، پنجاه و چهار ماده دارد که در این مقاله نکاتی را مورد
بررسی قرار میدهیمبر اساس ماده یکم این کنوانسیون منظور از کودک افراد زیر 18 سال
است. و در ماده نوزدهم بند یکم این کنوانسیون مطلبی ارائه شده است:کشورهای طرف
کنوانسیون تمام اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی را در جهت حمایت
از کودک در برابر تمام اشکال خشونتهای جسمی و روحی، آسیبرسانی یا
سوءاستفاده، بیتوجهی یا سهلانگاری، بدرفتاری یا استثمار منجمله سوءاستفاده
جنسی در حینی که کودک تحت مراقبت والدین یا قیم قانونی یا هر شخص دیگری
قرار دارد، به عمل خواهند آورد. در این ماده اهمیت آموزش مسائل جنسی را یادآور
میشود که متاسفانه صحبت در مورد مسائل جنسی در جامعه ایران یک تابو میباشد و در
هیچ یک از موارد آموزشی در مدارس مسائل جنسی مطرح نمیشود. و این سوال را در پی
دارد که کودکی که هرگز در مورد مسائل جنسی هیچ آموزشی ندیده و آگاهی کامل را در
ارتباط را رفتارهای آزار جنسی ندارد چطور میتواند آزار های جنسی را تشخیص دهد و
یا در برابر آتها از خود دفاع کند؟
عدم آموزش مسائل جنسی
در آموزش و پرورش ایران بنا به دلیل اسلامی بودن سیستم آموزشی و عدم مطرح شدن آن
در خانواده ها توسط پدر و مادر به دلایل شرم و حیا این بستر را برای ناانسان هایی
فراهم میکند تا از نبود و یا کمبود آگاهی یک کودک در مورد مسائل جنسی در راستای
ارضای خواسته های جنسی خود چه کلامی و چه بصورت فیزیکی سوء استفاده کنند.فعالین
حقوق بشر در رابطه با آموزش مسائل جنسی در مدارس ایران به هر شکلی سعی در بالابردن
سطح آگاهی مردم ایران را داشته اند و تلاش دارند با پافشاری بر حق انسانی در کنار
مردم، دولت ایران را مجبور کنند تا به موارد این کنوانسیون عمل کند و هر بار که
کودک آزاری در ایران رخ دهد، انگشت اتهام به سمت مسئولین و متهم به آزار جنسی
میباشد.
و در آخر این نکته
هرگز نباید فراموش شود که کودکی که مورد آزار قرار میگیرد، قربانی رفتارهای
نادرستی شده است که باید توسط خانواده یا قیم خود مورد پیگیری قرار گیرد، و به هر
طریقی باید اطلاع رسانی شود تا آنهایی که نقشه های شومی در سر دارند بدانند
رفتارهای غیر اخلاقی جنسی آنها پنهان نخواهد ماند و بدین طریق کودک آزاری کمتر
خواهد شد.
داستان
ظهور و سقوط نجفی
حمید رضائی آذریانی
محمدعلی
نجفی فردی است که در یک سال گذشته به طرزی باور نکردنی مرزهای حاشیهسازی را در
ایران یکی پس از دیگری جابجا کرده است.
دو سال پیش حتی تصور شنیدن چنین خبری هم غیرممکن بود که محمدعلی
نجفی، به عنوان قاتل خود را به پلیس آگاهی معرفی کند؛ سیاستمداری با سابقه طولانی
در جمهوری اسلامی ایران که تا دو سال پیش او را تکنوکراتی درسخوانده، باهوش و
کاربلد و البته کمحاشیه میشناختند؛ چهرهای که بسیاری از اصلاحطلبان بعد از سال
۹۲ روی او به مثابه وزنهای مطمئن برای افزایش اعتبار اجتماعیشان در حساب باز
کرده بودند، غافل از آنکه یادگاری نوشتن روی دیوار نجفی، نه برای آنها و نه برای
او آخر و عاقبت چندان خوشی ندارد.
حالا
محمدعلی نجفی فردی است که در یک سال گذشته به طرزی باورنکردنی مرزهای حاشیهسازی
را در ایران یکی پس از دیگری جابجا کرده است.
سالها دور از حاشیه
محمد
علی نجفی، بعد از بیژن نامدار زنگنه رکورددار حضور در کابینههای مختلف در جمهوری
اسلامی ایران است. در کارنامه شلوغ او ۱۱ سال وزارت در ۵ کابینه ، نزدیک ۴ سال معاونت رئیس جمهوری ( ۳ سال و ۳ ماه ریاست سازمان برنامه در
دولت اول خاتمی و نزدیک ۶ ماه ریاست سازمان میراث فرهنگی در دولت اول روحانی)، ۶ سال عضویت در شورای سوم شهر
تهران، ۷ ماه شهرداری،
۴ سال مشاوره و
دستیاری اقتصادی رئیسجمهوری و البته چند ماه سرپرستی وزارت علوم به چشم میخورد.
چنین
سابقهای برای بدنامی هر سیاستمدار ایرانی کافی است تا در مظان اتهام فساد مالی و
اخلاقی، رانتخواری و سوءاستفاده از مناصب دولتی قرار بگیرد، چنانکه بسیاری از
همکاران باسابقه او از سوی رقبا در مظان چنین اتهامهایی قرار دارند، اما تا پیش
از فروردین پارسال حتی در اردوگاه سیاسی رقیب هم حساب نجفی از فساد سوا بود. در
مجلس رد صلاحیت او برای وزارت آموزش و پرورش در مرداد ۹۲ موضوع صحبت رقبا نه زد و بندهای
مالی در دوران طولانی مسئولیت، بلکه حمایت او از «فتنه ۸۸» در مقام عضو شورای شهر پایتخت
بود. اما همین برای رای نیاوردن و آغاز دوران سرگردانی او کافی بود.
تقریبا
قریب به اتفاق تشکلهای صنفی معلمان از وزارت دوباره نجفی بر آموزش و پرورش حمایت
کرده بودند، اما او در کسب رای اعتماد ناکام ماند. بعد از آن به ساختمان خیابان
آزادی تهران رفت تا سازمان بهمریخته میراث فرهنگی و گردشگری را که به حیاط خلوت
محمود احمدینژاد و یارانش تبدیل شده بود، سر و سامان بخشد. فعالان میراث فرهنگی
آمدن نجفی را امیدوارکننده میدانستند، اما نجفی در میراث ماندگار نشد. مشکلات
قلبی را بهانه کرد تا از معاونت رییس جمهوری کنارهگیری کند. با این همه در آن
زمان زمزمههایی هم بود که نه مشکل قلبی، بلکه «مشکلات خانوادگی» او را ناگزیر از
کنارهگیری از مقام خود کرده؛ مشکلاتی که کسی تصور نمیکرد به اینجا بکشد.
نجفی بعد از آن در مقام مشاور اقتصادی رئیسجمهوری گوشه عافیتی یافت که هم از حاشیه در امان باشد و هم پشت پرده مشغول به فعالیت باشد. اما این حاشیه امن تا شهریور ۹۶ بیشتر ادامه نداشت. بعد از پیروزی قاطع اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر در ۲۹ اردیبهشت ۹۶، نام محمدعلی نجفی به عنوان نامزد شهرداری پایتخت دوباره سر زبانها افتاد. او رسما روز پنجم شهریور ۹۶ شهردار تهران شد.اگرچه پست شهرداری پایینتر از وزارت یا معاونت ریاستجمهوری به نظر میرسد، اما نجفی زمانی مسئولیت اداره پایتخت را بر عهده گرفت که شهرداری در وضعیت بسیار شکننده سیاسی و اقتصادی قرار داشت.
آغاز دوران تباهی
پیشبینی
جدی شدن بحرانها در تهران کار سختی نبود، اما برخی که نجفی را آدم باسابقه و
باهوشی میشناختند، امیدوار بودند او بتواند اقلا جلوی عمیقتر شدن بحرانهای شهری
را بگیرد. نجفی هرگز موفق به این کار نشد. دستاوردهای او به چند فقره
افشاگری و راه انداختن نظام نیمبند شفافیت در مدیریت شهری محدود ماند. او حتی
نتوانست هفتمین ماه شهرداری را به پایان برساند. او این بار در بیست و یکم فروردین
۹۷ به بهانه
پروستات از شهرداری تهران کنار رفت، اما این بار حاشیه امنی نبود تا نجفی در آنجا
از حاشیه پناه بگیرد.
دوران تباهی او درست از همین زمان آغاز شد. بهانه «پروستات» را کسی باور نکرد. برخی تصور میکردند فشارهای سیاسی و اوضاع خراب مدیریت شهری نجفی را واداشته شهرداری را بگذارد و بگریزد، اما از همان زمزمه «مشکلات خانوادگی» از گوشه و کنار شنیده میشد.
در
پاییز ۹۷ سرانجام
پرده از «مشکلات خانوادگی» فرو افتاد و مشخص شد ماجرا مربوط به ارتباط پنهانی او
با زنی جوان به نام میترا استاد است. خانم استاد در آبان ۹۷ در گفتوگو با یک سایت خبری
اعلام کرد رسما به عقد محمدعلی نجفی درآمده و همسر قانونی او است. البته چند همسری
در ایران از نظر قانونی امری پذیرفته است، اما از نظر عرفی این یک رسوایی تمامعیار
برای کسی بود که به دوری از حاشیه و سلامت مالی و اخلاقی شهرت داشت.
این
افشاگری ضربهای مهلک به آبرو و اعتبار نجفی بود، اما پایان ماجرای او نبود.
رسوایی و تباهی او حتی از این هم فراتر بود، تا آنجا که کارش به قتل هم رسید.
و پایان
او
صبح سهشنبه هفتم خرداد ماه با شلیک چند گلوله به زندگی میترا استاد و به تتمه
آبرو و اعتبار خودش پایان داد.
آن
طور که خبرنگار روزنامه همشهری نوشته نجفی در اعترافات اولیه خود گفته
«[میترا استاد] برای خراب كردن زندگی من آمده بود و مدام مرا تهدید میكرد
كه اسرارم را فاش میكند و زندگیام را ویران میكند او حتی میخواست تهدیداتش را
در مصاحبهای عملی كند».حالا «مشکلات خانوادگی» آقای نجفی به پایان رسیده. تراژدی
محمدعلی نجفی هم به صفحات پایانی خود نزدیک شده است. هنوز ابهامهایی وجود دارد که
احتمالا در روزهای آینده روشن خواهند شد، اما میتوان با قطعیت گفت که گرههای
اصلی داستان باز شده و قصه محمدعلی نجفی با یک پایانبندی فجیع و البته غیرمنتظره
به پایان رسیده است. فساد اخلاقی، چندهمسری و زندگی پنهانی در جمهوری اسلامی امر
غریبی نیست، اما حتی در این بستر آلوده هم، باز نمونه محمدعلی نجفی، نمونهای
استثنایی و بیهمتا در تاریخ خواهد بود. داستان زندگی او یکی از جذابترین و
غافلگیرکنندهترین قصههای تاریخ معاصر است. قصهای قهرمانی باهوش، درسخوانده،
کاربلد، بیحاشیه و در مقیاس جمهوری اسلامی، خوشنام که در در پایان رقتانگیز
داستان به قاتلی تباه، بیآبرو و مطلقا درمانده بدل میشود.
چکیده ای از زندگی سیاسی عباس
امیرانتظام
حمید رضائی آذریانی
بیانیه جبهه ملی ایران-سامان
ششم- در سالگرد عباس امیرانتظام
مهندس عباس امیرانتظام، زاده ۱۳۱۱ تهران، از زمان دانش آموزی
در دبیرستان دارالفنون جزو جوانان هوادار جنبش ملی کردن نفت و مجذوب دكتر مصدق شده
بود. پس از کودتای سال ۱۳۳۲، و تشکیل نهضت مقاومت ملی، در حالیکه در دانشکده فنی دانشگاه
تهران دوره فوق لیسانس مهندسی برق و ماشین یا الکترومکانیک را میگذراند، از جوانان
فعال نهضت مقاومت هم بود، و او بود که نامه اعتراضی نهضت مقاومت ملی به
کودتای ۲۸ مرداد را هنگام دیدار ریچارد نیکسون از تهران، به کارمند سفارت
امریکا داد تا به نیکسون برساند.
در سال ۱۳۴۰ که مهدی بازرگان، یدالله
سحابی و آیت الله طالقانی از جبهه ملی ایران جدا شدند و حزب نهضت آزادی را بنیاد
گذاشتند، امیرانتظام به آن حزب پیوست و مهندس بازرگان هم امیرانتظام، حسن نزیه و
ابراهیم یزدی را بعنوان کمیته حزب نهضت آزادی در دانشگاه تعیین کرد. امیرانتظام در
سال ۱۳۴۲، برای
ادامه تحصیل به پاریس رفت و در آنجا دوره گواهینامه مهندسی بتون را گذراند و در
سال ۱۳۴۳ به
امریکا رفت و در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی در رشته مهندسی سازه مشغول تحصیل شد،
و در سال ۱۳۴۵، فوق لیسانس خود را در این رشته دریافت کرد. از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹ امیرانتظام با تشکیل شرکت
مهندسی و بازرگانی به فعالیت اقتصادی و عمرانی پرداخت، و هیچگونه فعالیت سیاسی
نمیکرد.
پس از انقلاب، با تشکیل دولت موقت، مهندس
بازرگان شخصا از امیرانتظام که علاقه ای هم به کار دولتی نداشت، درخواست کرد که با
پذیرش معاونت نخست وزیری و سخنگویی دولت او را یاری دهد. علاقه زیاد امیرانتظام به
بازرگان وی را وادار کرد پیشنهاد او را بپذیرد. او همچنین نماینده ویژهٌ رئیس دولت
موقت در مذاکرات با امریکا و شوروی شد.
در دوران بازرگان محفلهایی در جمهوری اسلامی
برای جلوگیری از مجلس موسسان تشکیل شد که طرح ایجاد شورای نگهبان را ریخته بودند.
امیرانتظام این حرکت را در تضاد با خواسته های مردمی که به امید آزادی سیاسی
انقلاب کرده بودند، و شیوه های دموکراتیک، تشخیص داد و موضوع را با بازرگان مطرح
کرد. بازرگان که خود بشدت مخالف انحصار و کنترل جامعه توسط روحانیت بود، به او گفت
که لایحه ای برای مخالفت با آن فراهم کند و به امضای همه وزیران برساند.
امیرانتظام بیدرنگ این کار را کرد و طرح را نخست به امضای مهندس بازرگان رساند و
برای گرفتن امضا با یک یک وزیران جداگانه ملاقات کرد و امضای آنان را گرفت، بجز سه
تن از وزیران عضو حزب نهضت آزادی، هاشم صباغیان، ناصر میناچی و ابراهیم یزدی، ولی
اکثریت قاطع حاصل شده بود. در اینجا اشتباهی که بازرگان کرد عدم اعلام فوری آن بود
که امیرانتظام بر آن اصرار داشت. بازرگان طرح را در هیئت وزیران، که در هر حال با
اکثریت قاطع آن را تصویب کرده بودند اعلام کرد. د
ر نشست های هیئت وزیران پنج روحانی ناظر از
سوی شورای انقلاب بودند و طبیعی بود که با این طرح مخالفت کنند. این روحانیان
عبارت بودند از آیت الله بهشتی، حجت الاسلام خامنه ای، حجت الاسلام هاشمی
رفسنجانی، آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله محمد یزدی.
پس از جلسه هیئت وزیران، بازرگان بیدرنگ
امیرانتظام را به دفترش خواند و به او می گوید که بیدرنگ با نخستین هواپیما کشور
را ترک کند. یک حکم ماموریت سفارت هم به او می دهد. امیرانتظام حدود خرداد ۵۸ به عنوان سفیر ایران در
کشورهای اسکاندیناوی به استکهلم رفت. در آذرماه ۱۳۵۸، کمال خرازی معاون وزیر خارجه
در زمان وزارت صادق قطب زاده، بدون آگاهی وزیر خارجه، امیرانتظام را برای
"مشورت در یک امر مهم" به تهران احضار کرد. در سوئد وزیر خارجه سوئد به
امیرانتظام گفت که این یک توطئه است و میخواهند بازداشتت کنند، در فرودگاه
فرانکفورت هم نماینده وزیر خارجه آلمان همین را به امیرانتظام گفت؛
ولی امیرانتظام مطمئن از بیگناهی خود
در ۲۸ آذر ۵۸ به ایران بازگشت و بیدرنگ
بازداشت شد.امیرانتظام از این تاریخ
برای ۵۵۵ روز
به جرم "توطئه برای انحلال شورای نگهبان" و مخالفت با نظام ولایت فقیه و
تماس با ماموران امریکا، بدون محاکمه در سلول انفرادی زندان اوین زندانی شد.
سپس در دادگاه انقلاب بدون حضور وکیل مدافع،
هیئت منصفه، یا روند قانونی دادرسی، توسط آیت الله محمدی گیلانی محاکمه و بجرم
اتهامات واهی و بدون هیچگونه سند یا شاهد، به حبس ابد محکوم شد. در رابطه با
اتهاماتش، تنها کس از نهضت آزادی یا دولت موقت که از او دفاع کرد مهندس مهدی
بازرگان بود.
جالب است که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام پس از بالارفتن از دیوار سفارت امریکا و ایجاد آسیبهای جبران ناپذیر به کشور، ادعا کردند که مدارک زیادی دال بر ارتباط سری امیرانتظام با امریکاییان در اختیار دارند. ولی این کار زشت و خرابکارانه آنها فقط برای گل آلود کردن آب و فریب مردم بود. آنچه آنها پبدا کردند نامه ای رسمی بود که با "آقای عزیز" آغاز میشد، که اصطلاحی رایج در همه مکاتبات به زبان انگلیسی است، مانند "آقای محترم" خودمان. امیرانتظام در طول هفده سال زندان که در اوین، همه گونه توهین و تحقیر ممکن را، حتا توطئه تصادم مصنوعی با مینی بوس، بستن دست و پایش با زنجیر به تخت بیمارستان، و دستور تمیز کردن مستراح های زندان، و بستنش به دم الاغ برای رفتن به بیمارستان و غیره را با ایستادگی و متانت تحمل نمود ولی سر خم نکرد.
زندانی بودن امیرانتظام از حدود سال ۱۳۷۵، که روزنه روابط بین الملل کمی
باز و رسانه های جهانی پایشان به ایران باز شده بود، یک مسئله بزرگ حیثیتی برای
نظام شد. او در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۲) با آقای رینالدو گالیندوپل، بازرس ویژه
سازمان ملل، در زندان اوین ملاقات کرد و موارد فاحش نقض حقوق بشر را برای او تشریح
و علیه مسئولان نظام جمهوری اسلامی اعلام جرم کرد. عکسهای او روی تخت بیمارستان در
حالیکه به تخت غل و زنجیر شده بود در برخی رسانه ها چاپ شد باعث جهانی شدن شهرت
سرنوشت امیرانتظام شد.
بارها به اوگفتند اگر درخواست عفو کند،
آزادش می کنند؛ ولی امیرانتظام از این کار خودداری کرد و میگفت که جمهوری اسلامی
است که باید از وی طلب عفو بکند. حتا یک بار آیت الله محمد یزدی در ملاقات با
مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی میگوید که ما میخواهیم امیرانتظام را آزاد کنیم، ولی
او عفونامه نمی نویسد. سرانجام در سال ۱۳۷۵، به گفته خودش، او را از زندان
اوین بیرون کردند! البته زمینه اش مرخصی درمانی بود.
در همان سال ۱۳۷۵ (۱۹۹۷)، با موریس دنبی کوپیتورن،
نماینده سازمان ملل، در دفتر سازمان ملل در تهران ملاقات کرد و موارد نقض حقوق بشر
را شرح داد. در سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۲)، هم با لویی دو ژوانه، رییس گروه پژوهش
بازداشتهای خودسرانه، در تهران ملاقات نمود و نسبت به نقض حقوق بشر در ایران
اعتراض کرد. در سال ۱۳۷۵، امیرانتظام برنده جایزه بین المللی حقوق بشر "برونو
کرایسکی" از اتریش شد. در سال ۱۳۸۳، جایزه بین المللی شهامت اخلاقی
"کرانسکی" به او اهدا شد، و در ۱۳۸۶، لوح سپاس حقوق بشر از سازمان
مدافعان حقوق بشر ایران را دریافت کرد.
در سال ۱۳۷۵ که امیرانتظام به عنوان
مرخصی درمانی و کهولت سن آزاد شد. با آزاد شدن امیرانتظام علاقه رسانه های خارجی
برای با تماس با او زیاد شد. پس از ترور اسدالله
لاجوردی
دادستان انقلاب و رییس زندان اوین، امیر
انتظام مصاحبه ای در شهریور ۷۷، با صدای امریکا کرد. در این مصاحبه افزون بر «جلاد» خواندن
لاجوردی، به قاضی دادگاه انقلاب آیت الله محمدی گیلانی که وی را به حبس ابد محکوم
کرده بود هم حمله کرد. حمله به یک روحانی کار بسیار خطرناکی است، چون آنان فراتر
از قانون هستند. این مصاحبه منجر به تشکیل پروندهای جدید علیه وی با شکایت ساختگی
خانواده لاجوردی به اتهام «تهمت»، و شکایت دادستان به اتهام «اقدام علیه امنیت
ملی» شد!
در سال ۷۹ امیرانتظام بار دیگر به
زندان اوین بازگردانده شد. ولی باز با مرخصی درمانی آزاد شد. دادگاه وی در ۲۳ خرداد ۸۵ برگزار شد؛ و او در دادگاه
تاکید کرد: «هرآنچه در مصاحبه سال ۷۷ گفتم، حقیقت است.» دستگاه قضایی چندی
بعد علیرغم زندانی کردن وی، این پرونده را مختومه کرد.
در آغاز آزادی امیرانتظام زیر فشار دوستانش
در آستانه بنیانگذاری یک حزب سیاسی قرار گرفت. ولی برخی از اعضای جبهه ملی ایران
او را ترغیب به عضویت در جبهه ملی ایران کردند. در همایش چهارسالانه جبهه ملی
ایران در ۱۳۸۲، ایشان غیابی برای عضویت در شورای مرکزی نامزد شد، و با وجود اعتراض
شدید دو تن از اعضای شورای جبهه، ایشان با رای بالا انتخاب شد، و سپس در انتخابات
داخلی شورا هم به عضویت هیئت رهبری برگزیده شد. بسیاری مواقع به علت بیماری و
ناتوانی جسمی نشست های هیئت رهبری جبهه ملی ایران در خانه او برگزار میشد.
امیرانتظام خیلی علاقه داشت کاری برای کشور
و ملت بکند. بهمین دلیل وقتی محمد خاتمی توسط یکی از بستگانش از او خواست
پیشنهادهایی برای بهبود وضع کشور بدهد، مهندس امیرانتظام همراه با یکی از اعضای
جبهه ملی ایران طرح جامع بهبود مدیریت کلان کشاورزی در کشور را تدوین و برای رییس
جمهور فرستاد که بیدرنگ به وزیر کشاورزی وقت ابلاغ شد.
ما براستی این مرد را یکی از شخصیت های نادر
تاریخ معاصر ایران می دانیم. خیلی به او جفا شده، خیلی به او خیانت شد، خیلی سختی
کشید. با جود همه اینها، همیشه در اندیشه چگونه بهتر اداره کردن کشور بود. از جمله
طرحهای او برای ایران که منتشر شده:
- طرح استفاده بهینه نیرو و انرژی جوانان
در ایران در قالب سپاه کار و دانش و کشاورزی و..در ۱۳۳۶.
- طرح
امنیت عمومی کشور در دولت موقت که به رغم تصویب به اجراء گذاشته نشد.
- طرح
انحلال مجلس خبرگان در سال ۱۳۵۸.
- طرح
عمران کلی کشور.
- طرح
از بین بردن بیکاری در کشور.
- طرح
سیستم حذف واسطه ها در چرخهٌ تولید و مصرف.
- طرح نجات بشریت از
خطر مواد مخدر.
- طرح
خودکفایی در خط تولید وسائط نقلیه در داخل کشور و بازاریابی برای صادرات تولیدات
مازاد.
- طرح استفادهٌ بهینه
از آبهای قابل استفاده برای شرب و کشاورزی ایران و جلوگیری از صدور آب.
- طرح ایجاد و تکمیل مترو در تهران و
شهرستانها.
آنچه درباره امیرانتظام برجسته بود، فعال
بودن ذهن اندیشمند و نوآور او با وجود بیماریهای متعدد بود. در طی سالهای آزادی پس
از زندان انواع بیماریهای ناشی از زندان طولانی و فقدان رسیدگی پزشگی و محرومیت او
از دسترسی به دارو و درمان، در او جمع شده بود. بارها در بیمارستان بستری شد،
بارها تحت جراحی قرار گرفت، راه رفتن برایش دشوار شد، خوابیدن برایش دشوار شد،
بیدار ماندن برایش دشوار شد و سخن گفتن برایش دشوار. ولی با وجود همه این نارسایی
ها و ناتوانی های جسمی ذهن هوشمند او فعال ماند و هرگز از اندیشه چگونه به میهن
خدمت توان کردن غافل نشد.
امیرانتظام خود را فدا کرد تا نسل ما نمادی
دیگر را برای روحیه دادن به خود، برای پایداری در برابر بدی ها، و برای ناامید
نشدن از پیروزی نهایی خوب بر بد، داشته باشد. بیگانگانی که از سر برافراشتن ایران
میترسند، از فساد و هرج و مرج سیاسی و عقب افتادگی ما شادمانند، زیرا ایران مانند
درخت تنومند سایه انداز هزاران ساله ایست که هرگز نمی خشکد؛ پس باید با یک نظام
ویرانگر فاسد هوایش را مسموم کرد، آبش را آلوده کرد و تبرها را به جانش انداخت.
ولی روییدن کسانی چون امیرانتظام نشان اینست که ایران هرگز نخواهد مرد.
ایران و دگراندیشی
آذر
ارحمی
تاریخ همواره شاهد
کشتار و ستیز با دگراندیشان بوده و اگر بخواهیم مثالی از نسل کشی دگراندیشان دوره
ی معاصر بزنیم کشتار بی رحمانه بیش از یک میلیون مسیحی بدست دولت عثمانی در دوران
جنگ جهانی اول نقض آشکار حقوق بشر و ضد انسانی است که قلب هر انسان آزاده ای را به
درد می آورد . در ایران نیز از آغاز انقلاب 1357 تا کنون دگرانذیشان دینی، از
بهایی و یهودی و مسیحیان و نوگیشان و زرتشتیان تا اهل تسنن و دیگر فرقه های اسلامی
چون اهل حق و درویشان گنابادی و غیره با فشار و تعرض و آزار حکومت اسلامی روبرو
بوده اند .
عده زیادی از آنان به
ویژه یهودیان و مسیحیان و بهاییان دست به جلای وطن زندن و راه مهاجرت در پیش
گرفتند . با گرویدن مسلمانان ایرانی به مسیحیت چند رهبر کلیسا مانند کشیش هوسپیان
( مرداد 72 در کرج به قتل رسید ) و کشیش دیباج و کشیش میکائیلیان ( مرداد 73 پس از
ربوده شدن به قتل رسیدند و جنازه قطعه قطعه شده آنها که در یک فریزر نگهداری میشد
بعدها کشف شد .
با ترتیب دادن یک
نمایش امنیتی سه دختر به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق مسئول این قتلها اعلام شدند
) در ایران کشته شدند . مجیدرضا سوزنچی و فاطمه محمدی دو نوکیش مسیحی ساکن تهران
که در تاریخ 27 آبان سال گذشته توسط ماموران اطلاعات بازداشت شده بودند همچنان در
زندان اوین نگهداری میشوند . در بهمن ماه سال جاری نوکیش مسیحی بنام علی امینی در
زندان مرکزی تبریز و انتقال نوکیش مسیحی دیگر بنام ناصر نورد گل تپه برای اجرای
حکم 10 سال حبس تعزیری در زندان اوین منتشر شد .
و صدها مسیحی تحت بازجویی قرار گرفتند و زندانی شدند .
چاپ کتاب مقدس مسیحیان
به زبان فارسی ممنوع شد و بسیاری از نسخه های کتاب مقدس در کنار مواد مخدر و
بطریهای مشروب الکلی به آتش کشیده شد . خدمات کلیساها تعطیل و به خانه ها کشیده شد
. اخیرا نیز خدمات دو کلیسا در تهران به زبان فارسی و در روزهای جمعه ممنوع شده
است . مسلمانان ایرانی که به مسیحیت روی می آورند در خطر مرگ با اتهام ارتداد
روبرو هستند . در چنین شرایط دشواری ایمانداران تازه مسیحی شده و به عبارتی نوکیش
از یک طرف طرف در اجرای مراسم پرستشی خود با خطرات زیادی مواجه هستند و از سویی
بعنوان یک ایماندار واقعی باید بشارت دهنده ی ایمان و آیین خود باشند که همواره
خطر زندان و مرگ آنان را تهدید میکند . جمهوری اسلامی از این استقبال و گرایش نسل
جدید و نواندیش به هراس آمده و از هیچ راهی برای از بین بردن این موج کوتاهی
نمیکند . با وجود اینکه ایران معاهدات بین المللی از جمله منشور حقوق بشر را امضا
کرده که یکی از مفاد آن به آزادی اندیشه مربوط مربوط میشود با این وجود تخلفات
زیادی مرتکب میشود که متاسفانه جامعه بین الملل نیز در اینباره اقدام جدی بعمل نمی
آورد . البته بسیاری از انسانها از حقوق اولیه خود آگاهی ندارند چون اگر میدانستند
که از چه حقوقی برخوردار هستند از این سکوت و فعالیتهای پنهانی و زیرزمینی دست بر
میداشتند و درپی گرفتن مطالباتشان بر می آمدند و دیگر حتی نیازی به مداخله یا
نظارت سازمانهای بین المللی نبود .
لازم به ذکر است
علیرغم اینکه طبق قانون مسیحیان بعنوان یک اقلیت دینی به رسمیت شناخته میشوند، با
این حال دستگاههای امنیتی مسئله گرویدن مسلمانان به مسیحیت را با حساسیت خاصی
دنبال میکنند و برخورد قهرآمیزی با فعالان این عرصه دارند . در اصل 26 قانون اساسی
به صراحت بر آزادی فعالیت اقلیتهای دینی تاکید شده و در این اصل آمده است : (
احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته
شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس
جمهوری اسلامی را نقض نکنند . هیچ کس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به
شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت .
ماده 10 منشور حقوق
شهروندی در این باره میگوید : توهین، تحقیر یا ایجاد تنفر نسبت به قومیتها و
پیروان ادیان و مذاهب و گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی، ممنوع است . در ماده ی 99 این منشور نیز آمده است (
شهروندان حق دارند از امکانات لازم برای مشارکت در حیات فرهنگی خود و همراهی با
دیگر شهروندان از جمله در تاسیس تشکلها، انجمنها، برپایی آیینهای دینی و قومی و
آداب و رسوم فرهنگی با رعایت قوانین برخوردار باشند .
ماده 18: حق آزادی
عقیده
هر کس حق دارد که از
آزادی فکر و وجدان و مذهب بهره مند شود . این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده
و ایمان میباشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هر کس میتواند
از این حقوق یا مجتمعاٌ به طور خصوصی یا بطور عمومی برخوردار باشد . این ماده و
بسیاری از ماده های قانونی فقط جنبه تشریفاتی داشته و در عمل فاصله زیادی در اهداف
قانون دارند . ما فعالان حقوق بشر برآنیم که هم مدافعان حقوق افراد باشیم و هم
افراد جامعه خود را با این حقوق مسلم آشنا سازیم تا هر فرد با هر عقیده و مذهبی که
دارد بتواند آزادانه از اندیشه خویش حرف بزند و مانند جوامع دموکراتیک افراد در
امنیت زندگی کنند نه اینکه به خاطر باورهای خویش در بند و اسیر باشند یا کشته شوند .
به امید روزی که در جامعه ایرانی هر کسی بتواند از حقوق ذاتی خویش برخوردار بوده و در آرامش و احترام زندگی کند .
۱۳۶۷ قتل عام چندین هزار دگراندیش
آذر ارحمی
سی سال از ان تابستان خونین می گذرد،سال ۱۳۶۷در کم تر از ۳۰ روز بیش از
۴۰۰۰ زندانی که جرمشان مخالفت با جمهوری اسلامی بود به دستور روح الله خمینی بنیان
گذار جمهوری اسلامی ایران حلق اویز یا تیرباران شدند و در گورهای دسته جمعی دفع شدند.هرچند
امار دقیقی از انان در دسترس نیست اما بیش از۲۵۰ نفر این اعدامیان زنان بین ۱۷ تا
۳۰ سال بودند.
مرجان از خاطراتش در زندان اوین سال ۱۳۶۷ می گوید:
فرشته دختری بود که سال اخر پزشکی بود و محکوم به اعدام.روزی سر ناهار
صدایش کردند،می دانستیم برای چه بود همه دست از غذا کشیدیم اما او گفت:غذایتان را بخورید
همه ی ما رفتنی هستیم خوشحالم که ایستاده می میرم.
مرجان از دختری ۱۴ ساله می گوید که برای اعدام صدایش کردند و او فقط گریه
می کرد و می گفت: من مادرم را می خواهم.
در دهه ۶۰ ده ها هزار اعدام شدند در این میان اعدام ۹ دختر بچه زیر ۱۳سال و٢٢دختر بچه بین ١٣و١۵سال بودند،١٨٧ دختر نوجوان زیر ١٧سال،۶٠ زنی که در زیر شکنجه به قتل رسیدند و ۴٧ نفر از زنان حامله به چشم می خورد.
دختران باکره ای که جمهوری اسلامی قبل از اعدام به نام عقد به انان تجاوز
می کردند.
میترا حقیقت که در سال ۱۳۶۰ به جرم شرکت در تظاهرات تا سال ۱۳۶۵ در زندان
بود از الهه دکنما می گوید:الهه مربی ورزش و بسیار قوی بود که در سال ۱۳۶۲ به همراه
۱۰ زن دیگر در زندان عادل اباد اعدام شد و قبل از اعدام مورد تجاوز قرار گرفت.
مهدی نویدی دوست صمیمی پدر الهه از قول سید محمد دکنما روایت می کند: شبی پدر الهه که دو پسر و دو دخترش اعدام شده بودند بسیار گریه می کرد و دلیل اشک هایش را پرسیدم و او گفت از شهید کردن پسرانم ناراحت نیستم اما برای تجاوزی که به دخترانم قبل از اعدام کردند ناراحتم.لباسهای دخترم را که گرفتیم رویش نوشته بود <به من تجاوز شده،به من تجاوز شده>
شایسته وطن دوست که از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۹ در زندان بود از اعدام مهناز یوسف زاده می گوید: مهناز در ۲۱ سالگی اعدام شد،دختری بسیار زیبا بود که دادستان به او پیشنهاد ازدواج داده بود ولی او نپذیرفته بود.مادر و پدر مهناز در حالیکه از اعدام مهناز بی خبر بودند برای ملاقات می روند و پاسداری با جعبه ی شیرینی خبر عقد خود را که خبر شوم تیرباران شدن مهناز را به همراه داشت می دهد. این در حالی است که حجت الاسلام ضیا شیرازی دادستان شیراز که در تمامی اعدام ها نقش داشته است تجاوز به انها را انکار کرده است. در پشت این نقاب جمهوری اسلامی دریای خون جوانانیست که اینده ساز میهنمان بودند.روشن فکرانی که حقیقت خواستن و ازادی را درک کرده و ازادی را حق خود و مردمشان می دانستند.جسورانی که اگر بودند جمهوری اسلامی ایران را با شجاعت بازخواست می کردند و مردم را از شر این دروغ گویان نجات می دادند.ان جوانان، هزاران اندیشه ی مخالف دولت جمهوری اسلامی بودند مادران و پدرانی که اگر بودند فرزندانشان هم اگاه و شجاع تربیت می شدند و ایران پر از اندیشه ی ازادی بود.
هنور هم مادرانی هستند که اشک می ریزند بر سر گورهایی که می دانند فرزندشان
انجا نیست و هنوز اه می کشند از گلی که پرپرش کردند.هنوز هستند جوانانی که تنها
یادگاری از مادرشان دستخطی است که قول امدنش را داده بود اما حسرت اغوش مادرش را که
هیچ حسرت بوییدن خاکی که مادرش در ان دفع باشد را هم دارند.
هستند زنانی که خفه کردند تمام ان شور و هیجانشان را و هنوز منتظر ازادی
همسرشان هستند تا خبر بارداریشان را بدهند…اما دیگر نه ملاقاتی و نه دیگر دیداری …
خانواده هایی که هنوز چرایی و چگونگی رفتن فرزندانشان را هر روز می پرسند
و بی جواب اند.
و همچنان در این سی سال هر روز شاهد اخباری هستیم از زندانی شدن و اعدام
هایی که تنها در حکومت اسلامی ایران جرم هستند و همچنان این تابستان خونین ادامه دارد.
اگاهی بزرگترین ترس حکومت جمهوری اسلامی ایران است که این چنین حکم اعدام
را برای اگاهان سریع اجرا می کنند.کتاب های درسی پر از اشکال است و هیچ کودک،نوجوان و جوانی در ایران نیست
که از حقوق اولیه اش بداند چرا که پدر و مادرانشان هم نمی دانند و چیزی به عنوان حق
در ایران وجود ندارد.این هاله ی سیاه حکومت جمهوری اسلامی ایران،روزهای ایران را چه
تار کرده است شیوا گنجی مدافع حقوق زنان می گوید:این روزها زنان عمدتا با اتهامات قتل
،مواد مخدر،خانه فساد،روابط نامشروع فعالیت های سیاسی در زندان ها به سر می برند.شرایط
این زندانها به شدت بد است و حقوق اولیه زندانیان اصلا رعایت نمی شود و بدتر از همه
بند مادرانیست که با کودکانشان هستند.
برای مثال ندامتگاه قرچک که قبلا مرغداری بوده و به نوعی تبعیدگاه زنان
سیاسی است و تقریبا ۱۰۰۰ زن در ان محبوس اند، شرایط بسیار بدی دارد این زندان اب اشامیدنیش
شور است و اب گرم وجود ندارد در این زندان امنیت جانی و اجتماعی وجود ندارد و بهداشت
این زندان زیر صفر است.به منتظران اعدام قرص هایی می دهند که انان ایزوله و بی جان
می شوند.زنانی که اغلب به جرم قتل،مواد مخدر و فعالیت های سیاسی محکوم به اعدام هستند.
بند ۸ این زندان، بند مادرانیست که با فرزندانشان که اغلب ۱ تا ۳ سال
هستند پر می شود و بسیار شرایط بدی دارد و بهداری هیچ گونه رسیدگی ندارد.زندان، برای
رشد کودکان تاثیر منفی و ویرانگری به جا میگذارد و حیات عاطفی، فکری، اجتماعی و روانی
آنان را با مشکل مواجه میکند.
هم چنین حضور مادر خانواده در زندان، علاوه بر ضربه جبران ناپذیر به
پیکره زنانه او، خانواده و اطرافیان را درگیر کرده و موجبات توسعه جرم در جامعه را
فراهم میکند. زندانیشدن زنان، جرمزا خواهد بود چراکه دیگر از نقش مادر در خانواده
و تثبیتکننده نظم و آرامش خبری نیست و زندانیشدن او، تبعات منفی فرهنگی و اجتماعی
زیادی بهبار میآورد. نبود مادر، باعث افزایش جرم و بزه فرزندان و از هم پاشیدگی کانون
خانواده و ... میشود. یعنی محکمه، زندان، قانون و خانواده بهجای اصلاح، او را تبدیل
به یک موجود خطرناک کردهاند که هر لحظه میتواند رفتارش خطرآفرین باشد.
اکنون تمام فصل های ایران هم چنان خونین است.
موسسین و هیئت
تحریریه:
آذر ارحمی - حمید رضائی آذریانی
مدیر مسئول:
سردبیر:
آذر ارحمی
تماس با ما:
حمید رضائی آذریانی
Tel.: +49 1781476984
Email: Hamidra7050@gmail.com
آذر ارحمی
Tel.: +49 15788102973
Email Azarerhamie@gmail.com
آدرس پستی:
Haus-Knipp-Straße
.35
47139
Duisburg
Deutschland
ارزش هر شماره یک
یورو
یادآوری:
- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به
معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه
می باشد.
- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و
گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ
محدودیتی آزاد می داند.
حق ما انسان ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر