۱۳۹۹ خرداد ۲۶, دوشنبه

گاهنامه حق ما انسانها چاپ سوم آذر 1398

گاهنامه سیاسی و اجتماعی

حق ما انسان ها



 

نشریه مستقل هواداران حقوق بشر

 

سال اول شماره سوم - آذر 1398 / دسامبر 2019

 

ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساس و...) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.

 

برای آگاهی در زیر چند ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر را اعلام می کنیم

ماده 9: عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونی

احدی را نمی توان خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید نمود.

ماده 10: حق محاکمه قانونی برای همه

هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی ، منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید.

ماده 11: حق و اصل برائت

الف) هر کس به بزه کاری متهم شده باشد بی گناه محسوب خواهد شد تا وقتی که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین های لازم برای دفاع ازاو تامین شده باشد ، تقصیر او قانونا محرز گردد.

ب) هیچ کس برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب، آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده است محکوم نخواهد شد. به همین طریق هیچ مجازاتی شدیدتر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق می گرفت درباره احدی اعمال نخواهد شد.

 

عوام فریبی بنام روحانی

حمید رضائی آذریانی

دو سالی پیش بود که حسن روحانی با شعار هایی عوام فریبانه، و با وعده دولتی مدبر و مدیر و با ظاهری حقوقدان و نه نظامی و سرهنگ، دل از گروه بسیاری از ایرانیان داغ دیده از دوران احمدی نژاد و ترسانده شده از لولوی جلیلی برد. رفتار پوپولیستی این شیخ بنفش پوش آنقدر دقیق پیش تنظیم شده بود و سخنانش چنان با حساب و کتاب بود که این پرسش را به ذهن عوام نیانداخت که چطور آخوندی که از هر ژنرالی بیشتر در پست های نظامی و امنیتی بوده است، خود را نه سرهنگ که حقوق دان می داند. حقوقدانی که با بی شرافتی محض، جعل عنوان کرده بود و دو دهه پیش از فارغ التحصیلی کذایی اش از اسکاتلند، خود را دکتر حقوقدان می خواند.

روحانی محبوب می شود، اگر جمله ای خوب بگوید را در بوق و کرنا می کنند ولی اگردانشجویان حادثه کوی دانشگاه را "اراذل و اوباش" خطاب کرده باشد و جنبش سبز را "اردو کشی خیابانی" بخواند و شرکت مردم در انتخابات را پیروی از آرمان های امام راحل اش بداند و ...، نه تنها ایرادی که نیست که به سرعت هم فراموش می شود. 

روحانی نبض جامعه را در دست دارد، او می داند که مردم ایران به دهها میلیارد دلار که هر سال در اقتصاد کشور با سیاست های غلط رژیم تباه می شود آنقدر اهمیت نمی دهند که وقتی بشنوند برای مثال احمدی نژاد، چند هزار دلاری از کیسه بیت المال خرج کرده و اهل و عیال اش را با خود به دیار فرنگ برده است.

شیخ بنفش اینها را می داند و تنها با معدودی از یارانش به نیویورک می رود و البته آنقدر عوام فریب است که تنها نماینده یهودی مجلس را هم با خود همراه می کند تا به دنیا بگوید که نظام اسلامی اش حقوق دیگر مذاهب و بخصوص یهودیان را رعایت می کند!

کابینه دولتش، جایگاه جانیان و مفسدان و خشک مذهبان است ولی چه ایراد؟ ایراد نگیرید که جناب روحانی باید پله پله مسایل را حل و فصل کند و نمی تواند از همان ابتدا به جنگ با اصول گرایان برود! و چه خوش خیال اید...مراسم پخش کردن سبد غذایی در میان مردم بینوا و فقیر، شاهکار تازه روحانی است. اینکه مردمی را به چند محل عرضه غذا بکشانند و با بی شرمی، به سمت مردمی گرسنه غذا پرتاب کنند (خبر از بی بی سی فارسی)؛ و مگر احمدی نژاد چنین نمی کرد؟ مگر احمدی نژاد نبود که به سفرهای استانی می رفت و مردمی را به دنبال خودرویش می کشاند و البته دولتیان را هم به زور به استقالش می  آوردند و مگر در سفر روحانی چنین نشد؟ 

چه فرقی است بین احمدی نژاد و روحانی در دروغ گویی به مردم؟ روحانی که با وقاحتی همپای احمدی نژاد،  و در سفر استانی اش، پذیرش خواست غرب توسط رژیم در توافق ژنو را به زانو زدن غربیان تشبیه کرد!

اخبار  امروز را می خواندم که جناب رییس جمهوری از سر بخشایندگی، یک میلیارد تومان یعنی مبلغی در حدود ۳۰۰ هزار دلار به نرخ فعلی به بیمارستان کلیمیان کمک کرده است! بله، همین خبر از تیتر های اصلی بی بی سی فارسی هم شد تا کماکان سریال عوام فریبی های دنباله دار شیخ بنفش ادامه یابد و البته خریدار داشته باشد!

و البته در بی آزرمی این جماعت حد و مرزی نیست...

به بهانه روز جهانی حقوق بشر

آذر ارحمی

نگاهی کوتاه و گذرا به تابستان خونین ۱۳۶۷ گزارشگران ویژه سازمان ملل متحد در گزارش خود دربارهٔ خشونت علیه زنان از تجاوز به دختران باکره جوان زندانی پیش از اعدام بواسطه ازدواج اجباری در دهه ۱۳۶۰ (دهه ۱۹۸۰ میلادی) خبر داد و افزود که حالت‌های دیگری از خشونت جنسی همچنان در ایران ادامه دارد.

۲۱ آذر ۱۳۹۰ شادی صدر دربارهٔ گزارش «جنایت بی‌عقوبت» و «تجاوز سازمان‌یافته» در زندان‌های دهه ۶۰ با اشاره به موضوع ممنوعیت اعدام دختر باکره و تجاوز پیش از اعدام و مطرح بودن آن به صورت جدی به ویژه در بین خانواده‌های قربانیان گفت که هیچ فتوای فقهی از سوی فقها برای این موضوع پیدا نشد هرچند فتواهای بسیاری دربارهٔ احکام رفتار با اسرای جنگی و زنان زندانی با عنوان «کنیز حربی» پیدا شد و به گفته شادی صدر «در بازجویی‌ها یا حتی گفتارهای مسئولان رده بالای زندان‌ها به زنان گفته می‌شده که شما نیز مانند کنیز حربی هستید، شما اسیر جنگی ما هستید و ما می‌توانیم همان رفتاری را که در اسلام برای «کنیز حربی» تجویز شده با شما بکنیم». حوزه علمیه قم دربارهٔ موضوع نکاح با زنان محارب اسیر شده («کنیز حربی») با اشاره به آیه ۲۴ سوره نساء اینگونه عنوان می‌کند که زن یا مرد، کوچک یا بزرگ در صورتی که علیه نظام اسلامی قیام کرده باشند و تسلیم نشده باشند در صورتی که زنده اسیر شوند امام مسلمانان می‌تواند آنها را در قبال گرفتن فدیه آزاد کند یا اینکه آنها را به بردگی بگیرد و به مالکیت مجاهدان مسلمان درآورد از این رو مجاهد مسلمان به حکم امام خودش می‌تواند با زن محاربی که حتی شوهر داشته باشد نکاح کند. اما هیچ‌یک از این احکام ارتباطی به موضوع تجاوز به دختران باکره نداشت تا اینکه صدر به خاطرات منتظری رسید که از جایز نبودن اعدام زنان زندانی جوان و نوجوان با عنوان فریب‌خورده با خمینی صحبت و مشاوره کرده اما در خاطراتش روشن کرده است که منظورش کلیه زنان زندانی محارب بوده بدون توجه به موضوع بکارت اما عده‌ای از گفته‌های او اعدام دختران باکره را برداشت کرده بودند.

ایران تریبونال یکی از پروژه‌های همراستا با دیگر «تریبونال‌ های بین‌المللی خلق» نیز موضوع گزارش‌های تجاوز جنسی به زنان در زندان‌های جمهوری اسلامی ایران طی دهه ۱۳۶۰ را گسترده و سیستماتیک عنوان کرد و شرح حال برخی از زندانیان زن و کودک چون آذر آل کنعان یا یک پسربچه شانزده ساله دربارهٔ بدرفتاری جنسی و تجاوز به ویژه طی سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ را ارائه کرد.

سال ۱۳۹۲ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها ادعایی را به مخالفان نظام منسوب کرد که «ممنوعیت اعدام دوشیزگان و عقد آنها همه شایعات ساخته و پرداخته منافقین است» از آن نهاد از این شایعه که «امکان اعدام دختران باکره در اسلام وجود ندارد و به این دلیل طی اعدام‌های سال ۱۳۶۷ به دختران باکره محکوم به اعدام با عنوان صیغه پیش از اعدام تجاوز شده است» خبر دادند. این موضوع را کتاب خاطرات منتظری مطرح کرد که در آن از جایز نبودن اعدام زنان و دختران مرتد در فتوای فقها گفته شده و اینکه برخی فقها به اعدام نکردن زنان محارب رای داده‌اند و بر این اساس منتظری با خمینی مشاوره می‌کند و با موافقت وی، دستور لغو اعدام زنان را به نهادهای مربوطه ابلاغ می‌کند. اما پس از آن به گفته خود منتظری برخی از این حکم او دربارهٔ بخشش زنان جوان و نوجوان محارب به گفته او فریب‌خورده این‌طور برداشت می‌کنند که دختران باکره را نمی‌توان اعدام کرد و پیش از اعدام صیغه می‌کنند.

اعدام‌ها به روایت زندانیان سیاسی آن دوره و اپوزیسیون جمهوری اسلامی اکثر مراجع روزهای پنجم تا هفتم مرداد را هنگام آغاز اعدام‌ها می‌دانند (عملیات فروغ جاویدان سوم مرداد آغاز شد) اما یرواند آبراهامیان این روز را ۱۹ ژوئیه (برابر با ۲۸ تیر) نگاشته است. بهرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در زندان‌ها صورت گرفت و تلویزیون‌ها و روزنامه‌ها جمع شد و زندانیان محدود شدند. یرواند آبراهامیان می‌نویسد:" در نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ ژوئیه ۱۹۸۸) حصارهای آهنینی بر گرد زندان‌های اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلویزیون‌ها را از برق کشیدند و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی (در زندان‌ها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ‌ساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت‌وآمد به مکان‌های عمومی مانند درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت خانه‌ها، تالارهای  تدریس و حیاط‌ها ممنوع شد.

محاکمه و اعدام‌های مرداد /  محاکمه و اعدام‌های شهریور

مخالفت‌ها با روایت بازماندگان از آن واقعه

با توجه به این که محاکمه‌ها برای این اعدام‌ها شدیداً شخصی و خصوصی صورت می‌گرفته است منابع جمهوری اسلامی روایت بازماندگان آن واقعه (که روایت آبراهامیان، تاریخ‌دان، نیز با آن مطابق است) را دارای نواقصی می‌دانند و معتقد به وجود اغراق در آن هستند. در کتاب پاسداشت حقیقت که در دهه ۸۰ شمسی در جمهوری اسلامی منتشر شده است، نویسندگان می‌گویند:" «در این گونه مدعیات مطرح شده … بسیار می‌توان مناقشه کرد. بر فرض یکی دو نفر به خاطر آنکه نمی‌دانند قضیه از چه قرار است نمی‌گویند حاضریم روی مین برویم یا حاضر به انجام مصاحبه تلویزیونی نمی‌شوند، یا در پاسخ به این سؤال که تو سر موضعی؟ بلافاصله می‌گویند بله و خلاصه به این دلایل فوری او را می‌برند و اعدام می‌کنند. اما مگر بقیه تا این حد ساده لوح و ابلهند که بلافاصله نفهمند قضیه از چه قرار است و مثلاً در مقابل این سؤال که آیا حاضری روی مین بروی یا خیر؟ در حالی که نه اصلاً مینی موجود در آنجا موجود است که فرد مزبور ناچار باشد عملاً هم گفته خود را ثابت کند و نه به دلیل پذیرش قطعنامه از سوی ایران قرار به ادامه جنگ است که او را به جبهه بفرستند و خواستار وفای به عهدش شوند، طبعاً پاسخ مقتضی را برای دچار نشدن به سرنوشت نفر قبلی می‌دهند.

به هر حال این گونه مدعیات چندان ارزش پاسخ گویی ندارند و با توجه به محتوای خود آنها و همچنین روال پیش گرفته شده … برای دستیابی به اهداف خاص، وضعیت آنها روشن است… در واقع آن گونه که … دربارهٔ این قضیه سخن گفته شده… و با چنان روش‌هایی که به اجرا درآمد قاعدتاً دیگر نمی‌بایست حتی یک نفر از زندانیان این سازمان در زندان‌ها باقی بماند.» (رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت: ۱۴۹)پس از اعدام‌ها 

تعداد اعدامیان تعداد دقیق اعدام‌ها هرگز فاش نشد و بین مراجع مختلف در مورد آن‌ها اختلاف وجود دارد. عموماً کمتر از هزار نفر حداقل و ۱۲ هزار نفر حداکثر شمرده می‌شود.[تحقیق دست‌اول؟]

لیست کشته شدگان آیت‌الله منتظری در کتاب خاطرات خود، اظهار می‌کند که طبق گزارش‌هایی که به او داده‌اند حدود ۲۸۰۰ یا ۳۸۰۰ نفر را اعدام کرده‌اند.

کاملترین لیست این زمینه لیست سایر عصر نو است که از جمع تمامی لیست‌های یادشده حاصل شده‌است. این لیست که به همت ب. آزاده و ب. آذرکلاه جمع‌آوری شده جمعاً شامل ۴۴۸۱ نفر است.

مسئولان اعدام‌ها در زمان این اعدام‌ها خمینی بالاترین مقام کشور بود و از طرفی بخش عمدهٔ این‌ها به دستور شخص او (نامه در بالا موجود است) و البته طبق سازوکار مشخصی (محاکمه توسط هیئت سه نفره و صدور رأی بنابر رأی اکثریت که در مورد اعدام توصیه کرده بود، بنا را بر اجماع بگذارند) صورت گرفته بود. حسینعلی منتظری در اینباره نامه‌ای به خمینی نوشت و شخص روح‌الله خمینی را مسئول این اعدامها دانست و از او انتقاد کرد.

از دیگر افراد رده بالای آن زمان که در هنگام قتل‌عام زندانیان دارای مسئولیتهای مرتبطی بودند می‌توان به این افراد اشاره کرد:

    حسینعلی نیری، حاکم شرع

    مرتضی اشراقی (دادستان)، دادستان تهران

    ابراهیم رئیسی، معاون دادستان تهران

    مصطفی پورمحمدی، نمایندهٔ وزارت اطلاعات در کمیسیون مرگ

محل دفن بیشتر اعدام‌شدگان چپ‌گرای زندان‌های تهران در گورهای دسته‌جمعی در گورستان خاوران به خاک سپرده‌ شدند.

تراژدی چند همسری

اندیشه آفرین

باز حقارتی غیر قابل وصف و باز موضوعی حاشیه ساز شد.

مدتی است بحث چند همسری صفحات مجازی را به خود اختصاص داده است البته بحث جدیدی نیست چرا که به  همت حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی ، همه به قدر کافی با مفاهیم چند همسری و کودک همسری آشنایی دارند هر چند که این بار سماجت بر چند همسری رنگ جدیدی به خود گرفته است  .

حتی اگر برخی ها درست بگویند و این هم مثل همیشه بازی جدید حکومتی  برای منحرف کردن اذهان از مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی باشد ، ولی باز باید بدانیم که این موضوع در نفس خود اهمیت بسیار زیادی دارد و موضوع ناراحت کنننده است .

چیزی که در این بی قانونی نقض میشود این است  که زن شخصیت یگانه و مستقل ندارد و جنس دوم شناخته میشود و ارزش وجودی او در ارتباط با رفع نیازهای جنسی مرد سنجیده میشود .

در این بازی زنها قربانی تفکر عقب افتاده ای میشوند که حق زن و عواطفش را نادیده می گیرد و از بانوان قدرت اختیار و قدرت عشق ورزیدن و حق زندگی سالم سلب میشود. چه بسیار خانواده هایی که  با این تفکر دختران خود را مجبور به وصلتی می کنند و وارد زندگی ای میکنند که هیچ شناختی در مورد عواقب آن ندارند و در برخی مواقع حتی  طبق تعصبات ،خانم ها مجبورند  تا آخر عمر در آن زندگی بمانند. سوالی که اینجا مطرح است این است که جایگاه شعور انسانی و تعهد و وفاداری و عشق و برابری اجتماعی کجاست؟

آیا به عمق این قضیه  فکر شده که در خانواده های چند همسری  چه نوع فرزندانی و چه نسلی تربیت و به جامعه تحویل داده میشود ؟

طرفداران چند همسری با استناد به منابع دینی و شرایط اجتماعی و اقتصادی در تبلیغ چند همسری آگاهانه از دین  استفاده ابزاری می کنند و با گذاشتن کلاه شرعی بر سر خود و دیگران این روش را ترویج و تبلیغ می کنند. کاری که ۴۰ سال به اسم دین در تمام موارد اخلاقی و انسانی و اجتماعی ایران رخ داده است، که به نام جنگ با فرهنگ غربی و ترویج فرهنگ اسلامی، شنیع ترین و غیر اخلاقی ترین قوانین را اعمال کرده اند .

علی مطهری نماینده تهران می‌گوید : چند همسری حکمی از احکام اسلام است که به معضلات اجتماعی می پردازد و اگر اجرا نشود  فساد و فحشا بیشتر می شود.

این که قوانین دینی و یک کلمه در کتاب مسلمانان  می تواند این فاجعه و نقض حقوق بخشی از جامعه را مشروع کند و به احساسات نیمی از جامعه بی توجهی و توهین کند و به قوانین مردسالارانه قدرت ببخشد، به این معناست که دین جای قدرت تعقل و تفکر را گرفته و به برپایی قوانین ضد انسانی و ضد زن کمک می کند و اینگونه است که ضرورت جدایی دین از از دولت (سکولاریسم ) مشخص می شود.

با کمی منطق و کمی فهم می توان به این نتیجه رسید که مبلغین چنین قوانینی هیچ شناختی از علوم اجتماعی و حقوق برابر زن و مرد و روانشناسی جامعه ندارند،  چرا که این قوانین نه تنها توهین به زن، بلکه توهین به مرد و توهین به انسانیت است و محکوم دانستن و مردود دانستن این نگرش ، احترام به خود است.

کسانی که از این اعمال حمایت می کنند بهتر است از خود بپرسند که تبلیغ چند همسری کدام دغدغه اجتماعی و معضل کنونی جامعه ما را حل می کند؟ دغدغه تورم و گرانی و بیکاری جوانان؟ دغدغه هر روز بالاتر رفتن آمار طلاق؟ مشکلات مسکن ؟ دغدغه کودکان بی سرپرست؟ معضل اعتیاد و یا هزاران معضل دیگری که در جامعه ایران وجود دارد؟؟؟

کسانی که بانی برگزاری چنین همایش های سخیفی هستند معنی عشق و انسانیت و برابری را نمی فهمند و روابط انسانی را به روابط حیوانی تقلیل داده اند چرا که این امر یاد آور نوع زندگی حیوانات است . چند همسری تمسخری آشکار به وفاداری بین زن و مرد و تمسخر کلمه عشق و تعهد و تکامل روش ها زندگی انسانیست ، ما در مکان جغرافیایی زندگی می کنیم که مفاهیم کلمات مهمی که دستاورد قرنها زندگی بشر است به سخره گرفته می شود. انسانیت و عشق تهی از معنی می شوند و قوانین ضد بشری جای آن را می گیرند و چه تاسف بار که نتیجه این طرز فکر، حمایت قانون از کسی میشود که چندی پیش همسر دوم خود را با آرامش تمام به قتل رساند .

افکار و افرادی که بر طبل چند همسری می کوبند و از آن حمایت می کنند بی شک بیماران جنسی هستند و طبعا  این راهکار طلایی (به قول خودشان)  نمی تواند پایانی بر میل جنسی افسار گسیخته و بی قید و شرط آنها باشد. آن چیزی که باعث می‌شود بخشی از زنان کشورم به این قوانین ضد بشری و با پشتیبانی و حمایت قانون جمهوری اسلامی  تن بدهند، تنها فقر اقتصادی نیست، متاسفانه فقر فرهنگی، فقرآموزشی، تعامل اجتماعی و جامعه مدنی ست.

برای کمک به بهبود جامعه به جای تبلیغ هوس بازی و راهکارهای مردسالارانه و منفعت طلبانه، بهتر است کمک شود که کانون تعهدمند خانواده ها حفظ شود و زوج ها حمایت شوند و برای جوانانی که قصد ازدواج دارند ولی قادر به تشکیل خانواده نیستند شرایط اطمینان بخش اخلاقی ،اقتصادی و ... ایجاد شود. قوانین باید حامی تمام انسان ها باشند. به عرف و  قانون و فرهنگ اشتباه نباید تن داد .

 

دختر آبی....

آذر ارحمی

چه از آبی ها بگویم که اشک سرزمینمان سرخ شد

چه از رنگ ها بگویم ننگش به پیشانی ما مهر شد

نه سبزی و سپیدی پرچمت بوی آزادی می دهد

نه قرمزی لاله ات به رنگ هیبت خون شد

هیبت از وجود شهیدی که برای دفاع از مرز تو مرد

مرگ یک اسیر که بعد از 8 سال آن نبرد را برد

حیف ما که امروز اسیر ستم حکومت توایم

حکمی که حق دختر آبی را بی عدالت خورد

سبزی پرچمت امروز با رنگ آبی فرقی ندارد

دختر محکوم به حبس سوخت و دم و بازدمی ندارد

حرف از آزادی و جمهوری می زنی  رنگ استقلال ما معنی ندارد

زنان مقاوم ایستاده اند از تو هیچ ترسی ندارند

 

در های امید به روی زنان باز شد

امروز 18 مهر 98 شد

همه شعار می دهند دختر آبی جای تو خالی

جای محصوری که سکوی زنان پر رنگ شد

ما هم به حق خود رسیدیم

آری حقی که برای دختر آبی نقض شد

آبی....

آبی تو رنگ دریایی   رنگ آسمان   رنگ نگاهی

آبی تو رنگ آزادی   رنگ استقلال   رنگ نجاتی

آبی تو رنگ مشت ما بعد از حضور در استادیوم

آبی تو اسلحه ما برای ورود به ورزشگاهی

 

بی سوادی یعنی افزایش خودکشی

آذر ارحمی

خودکشی در میان زنان ایرانی دو برابر مردان است چرا که عوامل اجتماعی بسیاری ،تنها راه رهایی و نجات این زنان را خودکشی قرار داده است.عوامل اجتماعی از قبیل فقر و بی کاری ،خشونت جنسی،بی مهری،اعتیاد و به خصوص افسردگی و اختلافات خانوادگی و بی سوادی هستند.ازدواج های نامناسب که تفاوت های سنی در آن فاحش است ، فرهنگ مردسالاری حاکم ، نداشتن حق انتخاب همسر ، فقر و بیکاری مردان از مقوله هایی هستند که به پدیده خودکشی در میان زنان دامن زده است ۹۸ درصد خودکشی زنان با خودسوزی صورت گرفته است اما به راستی چرا به جای خودسازی خودسوزی برگزیده می شود.یکی از بزرگترین دلیل های این انتخاب عدم شناخت حقوق زنان و عدم حمایت از حقوق انان می باشد و همچنین بی سوادی تصمیم خودکشی را در ذهن زنان پررنگ تر می کند چراکه امارها نشان داده اند زنانی که دیپلم و لیسانس دارند برای ضربه زدن به همسر یا رهایی از مشکلاتی که جایی برای بازگو کردنشان ندارند کمتر از زنان بی سواد دست به خود کشی می زنند.ازدواج هایی که از روی فقر فرهنگی و معیشیتی صورت می گیرد و کودک ۱۰ تا ۱۵ ساله را به عقد یک مرد ۸۰ ساله در می اورند و  یا همسر چندم مردی برمیگزینند  و به جای رشد کودک در مدرسه او را در اشپزخانه محبوس می کنند و اندیشه ها و باورهای او را می کشند.کودکی که هنوز نیازمند عروسک بازی است اما درگیر رشد و پرورش کودک دیگر می شود در نتیجه نمیتواند نقش مادر بودنش را به خوبی ایفا کند او پر از فشار است و جایی برای بازگو کردن دردهایش ندارد و همچنین به دلیل فقر فرهنگی حاکم در جامعه و مردسالاری به خصوص در روستاها اجازه ی طلاق را هم ندارد بنابراین هیچ دلیلی برای قوی ماندن در خود نمی بیند و مرگ را به جای لذت از زندگی برمی گزیند.اموزش و تعلیم و تربیت فرصت شکوفایی به زنان می دهد و انان را از نیازمندی به مردان در امان نگه می دارد اگر تمام زنان از حقوق خود اگاه شوند امار خودکشی ها بسیار افت خواهد کرد

 .نااگاهی صلاح دولت جمهوری اسلامی ایران برای خاموش کردن مردم است و به همین دلیل برای سواداموزی زنان و ازدواج های زیر سن و تحصیل اجباری کودکان اقدام جدی صورت نداده اند.برای مثال هیچ قانونی وجود ندارد برای حمایت از زنانی که خودکشی تنها راه نجات انان از اذیت ها و ازارهای همسرشان است و قانونی نیست برای  محکومیت مردانی که با خشونت های خود باعث ازار و اذیت زن و بچه ها می شوند . و در نتیجه مادر خانواده دست به خودکشی می زند .بی سوادی و فقر فرهنگی در جامعه باعث شده تا به جای درمان و مشاوره با روانپزشک و روانشناس یا مشاوره خانواده سکوت و خودکشی برگزیده شود.در یک جامعه بیسواد یا کم سواد، شاخص های سلامت جسمی، روانی و اجتماعی نیز در پایین ترین سطح قرار دارد، زیرا مردم به خوبی نمی دانند که چگونه از سلامت خود مراقبت کنند  بیشترین خودکشی ها بین ۱۵ تا ۲۹ سال هستند و همچنان امار دقیقی از خودکشی در دسترس نیست چرا که مردم ننگ و ار می دانند اگر از خودکشی و ازار و اذیت هایشان سخن بگویند.

با توجه به شرایط اقتصادی ایران همچنان امار این خودکشی های بی رحمانه در حال افزایش است.

سواد به معنای مشارکت مدنی و بهبود سلامت است یعنی فرد باسواد باید بتواند مشکلات فردی، اجتماعی و اقتصادیاش را در این محیط حل کند در نتیجه می تواند مدیریت و کنترل مشکلات را در دست بگیرد و راه خودسازی را به جای  خود سوزی انتخاب کند.مجموع هشت میلیون و 800 هزار نفر بی سواد در ایران  اعلام شده  است که بیش از نیمی از این امار زنان هستند.

رئیس سازمان نهضت سوادآموزی علل ریشه کن نشدن بیسوادی در کشور را تشریح کرد و گفت: از عمده ترین دلایل این است که نمیتوانیم کودکان 6 ساله را کامل تحت پوشش ببریم؛ این امر یک دلیل قانونی دارد و آن این است که آموزش الزامی نیست، در واقع همه قوانین ناظر بر رایگان بودن آموزش است، ولی ناظر بر اجباری بودن آن نیست و قانون اجبار افراد برای ثبت نام در دوره ابتدایی نداریم. وی بیان کرد: قانون حمایت از کودک، تحصیل را حق کودک می داند و ولی اگر والدینی از رفتن فرزندش به مدرسه ممانعت کند هیچ پیگردی به همراهش نیست.88 درصد ترک تحصیل دلایل اقتصادی و اجتماعی دارد، بنابراین اگر بخواهیم مشکل را حل کنیم باید در این بخش سرمایه گذاری کنیم. همچنین در نظر گرفتن پاداش باسوادی راهیست برای باسوادتر شدن افراد.رئیس سازمان نهضت سوادآموزی بیان کرد:

جزو معدود کشورها و دولت‌ها برای پرداخت پاداش باسوادی هستیم، این رقم در سال 94، 130 هزار تومان در سال 95، 134 هزار تومان و اکنون 138هزار تومان است که به افرادی که باسواد می شوند تعلق می‌گیرد.لازم به ذکر است یونسکو سوادآموزی بزرگسالان را اهرمی برای رسیدن به جامعه پایدار می‌داند.ریشه کنی بیسوادی  نیازمند عزم ملی و حساس سازی تمام افراد و دستگاه ها می باشد به گفته این جامعه شناس، کشورهای توسعه یافته از دهه 70 مبارزه با بیسوادی را آغاز کردند و اکنون شاهد پیشرفت های چشمگیری در زمینه سلامت اجتماعی و روانی هستند.جامعه شناس و اسیب شناس اجتماعی حمید مقصودی بیان کرد:

دولت ها می توانند با هزینه اندک از چالش های بزرگ تر که ممکن است در آینده گریبان آنها را بگیرد  پیشگیری کنند، کافی است امکان یادگیری معلومات و سواد پایه برای آحاد مردم فراهم شود.به امید انکه بی سوادی ریشه کن شده و امار خودکشی های بی رحمانه به حداقل برسد.

 

چرا جا مانده از جهان هستیم

حمید رضائی آ‌ذریانی

اخیرا مرتبا این سوال به ذهن من خطور می کند که واقعاً علت و یا علل عقب ماندگی و فلاکت ما ایرانیان و آشفتگی روز افزون جامعه علیل ما چیست؟

چرا ایران جزو فاسدترین کشورهای دنیا است!؟

چرا ایرانیان جزو افسرده ترین مردم دنیا هستند؟!

چرا بیش از90% مهاجران و پناهندگان دنیا مسلمانان و از جمله آنها نخبه های ایرانی هستند که به آمریکا و اروپا (دیار کفار) پناه می برند؟!

چرا طبق نظر معاون استاندار تهران بیش از 90% جوانان ایرانی از اسلام روی گردان شده اند؟!

چرا با وجود منابع غنی ای که خداوند در اختیار ما قرار داده است فقر و فحشا و تن فروشی و حتی اخیرا خودکشی در سرزمین ما بیداد می کند؟!

و ده ها چرای دیگر….

و به عنوان یک معلم به این نتبجه رسیده ام که پنج عامل ذیل در فلاکت و بدبختی و عقب ماندگی ما ایرانیان موثر بوده اند:

سیستم حکومتی و مدیریتی در ایران /  رژیم تعلیم و تربیتی ایران / سیستم گزینشی در ایران / بها ندادن به تحقیق، پژوهش و عالمان خلاق، منتقد و دلسوز در ایران / خود ایرانیان

 سیستم حکومتی و مدیریتی در ایرانمتاسفانه سردمداران ایران غالبا دیکتاتورهای تمامیت خواهی بوده اند که نه بر مبنای آرا و خواست مردم بلکه بر مبنای “جهل و سادگی” و “فقر” و “ترس” مردم بر مسند قدرت نشسته اند. به همین دلیل هم هست که این حاکمان برای ماندگار کردن جهل و فقر و ترس در جوامع تحت سیطرهء خود از هیچ تلاشی دریغ نکرده اند. آنان همواره برای نادان و جاهل بار آوردن مردم به سیستم های آموزشی ای روی آورده اند که همانطور که توضیح داده خواهد شد عملاً قدرت تفکر در سطوح بالاتر (از قبیل تفکر انتقادی) مردم را سلب می نمایند. برای فقیر نگه داشتن مردم هم از هیچ اختلاس و دزدی و غارت و خیانت و سیاستی از قبیل موشک پراکنی در شرایط حساس کنونی ابایی ندارند. و برای ایجاد ترس در مردم هم امور مدیریتی و گزینشی را به سپاه سلطه طلب خود می سپارند تا با تکیه بر شلاق و تفنگ و جو ارعاب و خفقان و اختناق حکومت خود را حفظ کنند و بدینوسیله خود را برای ابد به مردم تحمیل نمایند. شگفت آور اینکه این حاکمان مستبد همواره سعی دارند تا خود را نه تنها به مردم خود و جهان اسلام بلکه بر کل دنیا تحمیل نمایند چرا که در این توهم هستند که آنان مرکز ثقل کاینات و نمایندگان خداوند بر روی زمین هستند.همانطور که اخیراً شاهد بوده ایم، هزاران ایرانی در سوریه، عراق، لبنان، یمن و حتی در اثر جنگ تحمیلی در ایران کشته و مجروح و جانباز و یتیم و بیوه شده اند. در نتیجهء مستقیم این شرایط انواع بزه کاری و فساد و عقب ماندگی و فلاکت روز به روز در جامعه ما بیشتر و بیشتر می شود. این در حالی است که می شد با دیپلماسی هوشمند و فعال از این جنگ ها جلوگیری کرد اما متاسفانه طبیعت و خلق و خوی شاهی حاکمان ما این اجازه را به آنان نداد و نمی دهد. متاسفانه هرگاه افراد فرهیخته ای هم در جامعه ظهور می کنند آنها را در نطفه خفه کرده و مطرود و منزوی و مخفی می کنند و در فقر مطلق نگه می دارند و نهایتاً به صورت نامحسوس معدوم می کنند تا که مبادا باعث و بانی بیداری مردم و در نتیجه رهایی آنها از یوغ ستم و استبداد شوند. طبیعی است که نمی توان در چنین شرایطی رابطه ای بین این نوع حاکمان – که واقعاً در جوامع خود نقش خداوندی ظالم را ایفا می کنند! – و جوامع سرزنده، پویا، سالم، خلاق،شاد و دموکراتیک و متمدن متصور شد.

 رژیم تعلیم و تربیتی ایرانهمانطور که اشاره شد سیستم آموزشی فعلی ما نه ‌تنها به رشد و شکوفایی قوای فکری، از قبیل تفکر انتقادی و خلاقیت شهروندان، نمی‌انجامد بلکه مانع رشد آن‌ها هم می‌شود. اینجانب به عنوان یک دکترای آموزش به این نتیجه قطعی رسیده ام که این رژیم آموزشی به‌تدریج قدرت تفکر و خلاقیت فراگیران را تقلیل می‌دهد و در عمل از آنها موجوداتی رام و آرام و مطیع می‌سازد؛ موجوداتی که قادر به زندگی کردن مستقل به معنای واقعی نیستند و به راحتی استثمار می شوند چراکه قدرت تفکر و تحلیل و پردازشگری و انتخاب ندارند.يکی از نقاط ضعف بنیادین در رژیم آموزشی ما عدم پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی در محیط های آکادمیک از قبیل مدرسه و دانشگاه می باشد. علیرغم این باور مسیولان که “هر گونه ارایه مسائل سیاسی در محیط های آکادمیک برای نظام سم است،” این‌جانب تأکید دارم که شاگردان ما باید «آگاه به مسائل سیاسی» بار آیند چرا که بر این باور هستم که خطرناک‌ترین نوع بی‌سوادی، بی‌سوادی سیاسی است.

بی‌توجهی به سیاست و مسائل سیاسی است که به جوامع سرشار از ظلم، ستم، فساد، قتــل، غــارت، ریا و استبداد می‌انجامد و روزبه‌روز بر فساد صاحبان قدرت و بسته‌تر شدن جوامع تحت سیطرهء آن‌ها می‌افزاید. مهم‌تر این‌که دانش ‌آموزان و دانشجویان ما به ظاهر حق رأی دادن دارند و حاکمانی که آن‌ها و خانواده هایشان انتخاب می‌کنند نه ‌تنها سرنوشت خودشان بلکه سرنوشت «ما» و ملت را هم رقم خواهند زد. بنابراین تنها با «آگاه» کردن نسل فردا نسبت به مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و «سیاسی» در کلاس های درس است که قادر به توانمند کردن آن‌ها در جهت رهایی شان خواهیم بود.

 سیستم گزینشی در ایرانبه نظر می رسد که شعار مسیولان گزینش افراد در جمهوری اسلامی ایران این است که “هر کاری بجز نقد حاکمیت بلا مانع است”. مسیولان گزینش فعلی به تنها چیزی که اهمیت می دهند ظاهر سازی و چاپلوسی و ریا کاری است و تنها چیزی که برای آنها اهمیت ندارد تخصص افراد است. من خودم حتی شاهد بوده ام که افراد شراب خوار که البته در نماز جمعه هم شرکت می کردند هیئت‌علمی و حتی رییس دانشگاه دخترانه ‌در مرکز استان شدند.

و یا احمدی‌نژاد که هستی و نیستی ایرانیان را با همکاری قبیله‌اش غارت کرد در حال حاضر عضو “مجمع تشخیص مصلحت نظام” است! قسمت اعظم دزدی و فساد و اختلاس و ریا و غارت کنونی در کشور هم نتیجه چنین نگرشی در سیستم گزینشی جمهوری اسلامی می باشد.

 بها ندادن به تحقیق، پژوهش و عالمان خلاق، منتقد و دلسوزهیچ‌کس نمی‌تواند نقش بی‌بدیل تحقیق و پژوهش را در تکامل و سعادت بشر کتمان کند. این واقعیت با نگاهی اجمالی به دنیای پیرامون ما قابل تائید است: رابطه معناداری بین توجه حاکمان و سیاستمداران به مقولهء تحقیق و پژوهش و سعادت و یا فلاکت مردمان تحت سیطره آن‌ها وجود دارد. معمولاً جوامعی که از نقش و اهمیت تحقیق و پژوهش غفلت کرده‌اند سرشار از ظلم، ستم، فساد، بزه‌کاری، غارت، ریا و استبداد وفلاکت وعقب‌ماندگی هستند در حالی ‌که جوامعی که به اهمیت تحقیق و پژوهش پی برده‌اند و در این زمینه سرمایه‌گذاری کرده‌اند سرشار از صلح، صفا، صمیمیت و رشد و بالندگی و توسعه می‌باشند. بنابراین، تمرکز و سرمایه‌گذاری در مقولهءتحقیق و پژوهش وجه تمایز دهنده جوامع متمدن از جوامع غیر متمدن می‌باشد. حتی این‌جانب بر این باور هستم که حکومت‌های تمامیت‌خواه و دیکتاتوری عمداً به تحقیق و پژوهش و علم و علمای واقعی اهمیت نمی‌دهند چرا که نتیجهء تحقیق و پژوهش و علم ‌اندوزیپيدايش مردمانی متمدن‌تر، خلاق‌تر، متفکرتر و منتقدتر می‌باشند. و همه می‌دانیم که حکومت کردن بر چنین مردمانی توسط حاکمان نالایق بسیار دشوار و چالش آور است.

 خود ایرانیان متاسفانه خود ایرانیان هم نقش بسزایی در فلاکت و بدبختی روز افزون خود دارند چرا که عملاً ثابت کرده اند که ساده ترین و ظلم پذیرترین مردم دنیا هستند. سیستم آموزشی که توسط حاکمان برای آنها طراحی شده است، بویژه در این مورد، نقش بسيار چشمگیری ایفا کرده است.

واقعیت این است که به واسطهء همین سیستم های آموزشی به مردم عادی تلقین می شود که تمام فلاکت ها و بدبختی های آنها نتیجهء اراده و مشیت الهی است و نه نتیجهء سهل انگاری ها و بی کفایتی و چپاولگری مسیولان و حاکمان! بنابراین به مردم توصیه می کنند تا صبر و سکوت پیشه کنند و به توبه و نماز و روزه خود بپردازند و به رضای خداوند رضا دهند که این رمز خوشبختی و سعادت آنان است! و مردم ظلم و ستم و تبعیض و فساد و ریا و غارت و استبداد را می بینند و با تمام وجود حس می کنند اما جرأت اعتراض و انتقاد ندارند چرا که در این صورت در مقابل خداوند قد علم کرده و طغیان کرده اند! آنها هم که این جسارت را دارند و در برابر خداوند قد علم می کنند، آخوندها (نمایندگان خدا) آنها را، به روش های محسوس و نامحسوس، از هستی ساقط کرده و نهایتاً معدوم می کنند. اخیرا شنیدم که یکی از این آخوند های بزرگ گفته بود که کسانی که (از وضعیت کنونی) انتقاد می کنند “مورد عذاب الهی واقع می شوند”! این همانطور که اشاره شد یعنی اینکه به این باور رسیده اند که خود خداوند هستند چرا که این خود آنها هستند که منتقدین و ایجنت های بیدار سازی مردم را از هستی و نیستی ساقط و نهایتا معدوم می کنند.

 نتیجه متاسفانه در شرایط و دنیای کنونی هم منازعات بین سران تمامیت خواه کشورهای اسلامی ادامه دارد و طرفین منازعه با تمسک به آیات قرآن، احادیث، تفاسیر و دستخط های بزرگان اسلام، سعی در ثابت کردن حقانیت خود در این منازعات دارند.

این قبیل مجادلات تقریباً از زمان ظهور اسلام تاکنون ادامه داشته، و امروز نیز از طریق سخنرانی ها، مقاله ها، جراید، مجلات و رسانه های الکترونیکی، اینترنت و جنگهای نیابتی که باعث و بانی کشته شدن و …. میلیونها انسان بوده است تداوم یافته است.

ختم کلام اینکه جامعه علیل، نارس و بحران ‌زدهء ما نتیجه مسئولیت دادن به افراد کوچک و سبک ‌مغز، غیرمتخصص و بی‌کفایت، تنگ‌نظر، ریاکار و چاپلوس و بله ‌قربان‌ گو و شیفتهء جاه و مقام و ریاست در طول دهه ‌های گذشته بوده و جز با طرد این افراد و رهبران شان و پذیرش افراد متخصص دلسوز طرد شده توسط این گروهک های تمامیت‌خواه راه به‌جایی نخواهیم برد.

 

 

اطلاعیه مطبوعاتی گسستن ارتباط ایران با جهان برای انجام سانسور و سرکوب گسترده

گزارش‌گران بدون مرز (RSF)

روزنامه‌نگاران را در خارج از کشور سفیر جمهوری اسلامی در لندن و خانواده‌ ‌های‌شان را در ایران، وزارت اطلاعات تهدید می‌کند

گزارش‌گران بدون مرز (RSF)بار دیگر تهدید و فشار بر روزنامه نگاران بخش ‌های فارسی زبان رسانه‌های جهانی و روزنامه‌نگاران مستقل در خارج از کشور و خانواده‌های‌شان در ایران را محکوم می‌کند. سفیر جمهوری اسلامی ایران در انگلستان تهدید‌های نهادهای امنیتی را علیه روزنامه‌نگاران تکرار می کند .

بنا بر اطلاعات گردآوری شده بدست گزارش‌گران بدون مرز، شماری از روزنامه‌نگاران رسانه‌های جهانی به مانند رادیو فردا، بی بی سی، صدای امریکا، و شبکه‌های خصوصی ایران اینترنشنال و منو تو و روزنامه‌های آنلانی چون کیهان لندن، از سوی  سرویس های امنیتی تهدید و هم‌زمان خانواده های برخی از آن‌ها در ایران تهدید شده‌اند. این تهدیدها به اشکال گوناگون بوده اند، تهدید مستقیم، حملات سایبری، توهین و رعب‌آفرینی بر روی شبکه‌های اجتماعی و ...

سفیر تهدید از سال ۱۳۹۵ که حمید بعیدی‌نژاد سفیر جمهوری اسلامی ایران در انگلستان شده است، پیوسته بر روی حساب توئیتری خود  رسانه ها و روزنامه‌نگاران را تهدید می کند. مدیر سابق امور سیاسی و امنیت بین‌ا‌المللی وزارت خارجه، با بهره‌‌مندی از مصونیت دیپلماتیک ،اتهام‌های نهادهای امنیتی ایران را با همان لحن و بیان، علیه رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران بکار می‌گیرد « مزدور سرویس های امنیتی بیگانه، ارتزاق از بودجه دولت‌های خارجی و اقدام علیه منافع ملی ایران و...»  سفیر جمهوری اسلامی حتا فیلم خبرنگارانی که  در برابر سفارت کارشان را انجام می دهند،  منتشر می‌کند.  از این میان  به  گفته سفیر ایران :

خبرنگار بی بی سی به هنگام گزارش از «از حامیان گروه تروریستی منافقین و پهلوی

دو روز پس از قطع کامل دسترسی به اینترنت در ایران با هدف محدود کردن اطلاع‌رسانی در باره سرکوب معترضان، سفیر جمهوری اسلامی ایران در یک توئیت خشمگینانه روزنامه‌نگاران رسانه‌های خارج از کشور را که در باره اعتراض‌های اطلاع‌رسانی می کردند، مستقیم تهدید می‌کند : « مردم ایران هیچگاه این روزهارا فراموش نمیکنند که چگونه شبکه های معاندی چون BBCفارسی، VoA، من و‌تو‌ و ایران اینترنشنال با ارتزاق از بودجه دولتهای خارجی وگروه پهلوی درتلاشند آشوبگران سازمان یافته، قاتلین جان و آتش زنندگان اموال را منتقدان سیاسی معرفی کنند و ایران را به ناامنی بکشند. »  

در همان روز‌ها انتشار این توئیت، خانواده شماری از روزنامه‌نگاران در خارج از کشوراز سوی ماموران وزارت اطلاعات احضار و از آنها خواسته می‌شود که « از فرزندانتان بخواهید به همکاری با شبکه‌های معاند پایان دهند. این برای دنیا و آخرت شما و آنها خوب است»

سال‌هاست شمار زیادی ازروزنامه‌نگاران ایران  با  اتهام همکاری با رسانه‌های « دشمن» و «جاسوسی» به حبس‌های درازمدت محکوم شده‌اند.  از آغاز سال میلادی ۲۰۱۹ گزارش‌گران بدون مرز بیش از ۲۵ مورد تهدید و احضار خانواده و روزنامه‌نگاران را شمارش کرده است. بیشتر آن‌ها را وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی احضار و تهدید کرده است.

روزنامه نگاران تهدید شده ترجیح می‌دهند برای فرار از فشار‌های بیشتر نامی از آن‌ها برده نشود. به ندرت کسانی چون فرناز قاضی‌زاده، روزنامه‌نگار بی بی سی فارسی در این باره اطلاع‌رسانی می کنند. وی به تاریخ ۲ آذر ۱۳۹۸۷ در توئیتی نوشته است « جمهوری اسلامی ارعاب و تلاش برای سانسور روزنامه‌نگاران را از طریق فشار به خانواده‌هایشان در خارج از مرزها، ادامه می‌دهد. پدر ۷۳ ساله من را فراخوانده‌اند و درباره من ‌و خواهرم به او هشدار داده اند. خانواده‌های ما گروگان هستند. »

در روز نخست آذر، حمید بعیدی نژاد در توییتی دیگر اعلام کرده است « سفارت کشورمان درلندن درنامه رسمی به نهاد نظارت برشبکه های تصویری درانگلیس(آفکام) ،ازشبکه های معاند فارسی زبان همچون BBCفارسی،ایران اینترنشنال ومنو‌تو، به علت تحریف مغرضانه تحولات اخیر ایران و دعوت به خشونت گسترده علیه نهادهای مدنی ایران شکایت،و خواستار اجرای قانون نسبت به آنها گردید.»

گزارش‌گران بدون مرز یادآور می‌شود که تهدید شهروندان و به ویژه روزنامه‌نگاران و رسانه‌های یک کشور از وظایف و ماموریت سفیر نیست. ما از مقامات کشور انگلستان می خواهیم به این اقدام‌های تهدید کننده و خطرناک برای آزادی رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران توجه کنند.

 جمهوری اسلامی ایران دررده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات ۲۰۱۹ گزارش‌گران بدون مرز از میان ١٨٠ کشور جهان در رده ۱۷۰ قرار دارد.

 

کودکان بی شناسنامه بلوچستان اما ایرانی

اندیشه آفرین

یکی از اقتضائات زندگی مدرن برای شهروندان هر جامعه ای الزام به داشتن هویتی رسمی تحت نظارت مقامات رسمی است. هویتی که دولتها شهروندان را با آن شناسایی میکنند و منبعی است برای تقسیم مسئولیتها و همچنین بهرهمندی از خدمات جامعه

اولین سند شناسنامه در ایران ۱۰۱ سال پیش یعنی در سال  ۱۲۹۷ هجری  شمسی صادر شد که تابعیت آنها بر اساس  ماده ۹۷۶ قانون مدنی محرز باشد      

عموما شهروندان ایرانی مشکلی در دریافت اوراق هویتی مثل شناسنامه نبایستی داشته باشند.   

متاسفانه تعدادی ازهموطنانمان درسیستان وبلوچستان نتواسته اندازمراجع قانونی برای خود اورق هویتی تهیه کنند حدود یک  یلیون بی شناسنامه در ایران وجود دارد که ۴۰۰هزار نفر از آنها را کودکان تشکیل میدهند به احتمال بسیار زیاد و بنابر گفته  نماینده  ایرانشهر و سرباز در مجلس شورای اسالمی هزاران تن از این افراد بی شناسنامه در استان سیستان و بلوچستان زندگی

میکنند نکته بسیار مهم در بحث فقدان شناسنامه و اوراق هویتی این است که این مسئله صرفا یک بحث پیش پا افتاده حقوقی نیست و دارای ابعاد بسیار پیچیدهتری است. وقتی شخصی فاقد شناسنامه است اساسا از منظر قانون و همچنین از منظر تمام مراجع رسمی داخلی شهروند ایران شناخته نمیشود در صورتی که یک شخص در ایران زندگی کند اما ایرانی شناخته نشود   زندگی ان شخص در ایران غیر قانونی محسوب و حق و حقوق قانونی فرد از او سلب می شود. چرا که قانون شخصی را دارای تابعیت ان کشورمیداند که دارای اوراق رسمی هویتی باشد. نتیجتا  ان کشوراز نظر حقوقی مثل    ،

حق خرید یا اجاره مسکن

حق افتتاح حساب بانکی

حق داشتن بیمه،

حق تحصیل،

حق اشتغال وغیره را نمیدهد و در نتیجه حق اقامت این شخص دران کشور نیز با مشکل مواجه می شود.  وظیفه حاکمیت در قبال شهروندان فاقد اوراق هویتی بر اساس ماده ۹۷۶ قانون مدنی ایران »کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تابعیت خارجی آنها مسلم باشد  ایرانی محسوب میشوند متاسفانه دولت جمهوری اسلامی و سازمان ثبت احوال که بخشی از وزارت کشور دولت است در این زمینه کوتاهی کردهاند و با وجود اطالع رسانیهای بسیاری که کرده اند و با وجود اطالعرسانیهای بسیاری که اصحاب رسانه در این زمینه انجام دادهاند مساعدت قابل توجه و سریعی در این زمینه انجام نشده است  وهمین موضوع باعث فسادوتباعی وجنایت درکشورخواهدشد در مناطقی از بلوچستان ایران هزاران نفر وجود دارند که نامشان در اداره ثبت احوال به عنوان شهروندان ایران ثبت نشده و شناسنامه ندارند. تاکنون نیز تالشهای این افراد برای گرفتن اوراق هویتی بینتیجه بوده است آیا این مسأله، نقض حقوق شهروندی محسوب میشود؟

 . طبق اصل 3 قانون اساسی بند 1و3و9 ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی. رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی اما با توجه به این حقیقت که کودکان بخش اعظمی از ایرانیان فاقد شناسنامه و اوراق هویتی را تشکیل میدهند  ذکر این نکته حائز اهمیت است که ماده ۸« کنوانسیون که کشور ایران هم جزو متعاهدین این حقوق کودک کنوانسیون است به صراحت از حق کودکان در داشتن اوراق هویتی دفاع میکند و مقرر میدارد: »دول متعاهد متعهد میشوند تا به حق کودکان در نگه داشتن هویت خود که شامل ملیت، نام و روابط خانوادگی آنهاست احترام بگذارند همچنین این کنوانسیون وظیفه دولت های عضو در کمک به کودکانی که از تمام یا بخشی از هویت خود بنا به دالیلی محروم شده اند را توصیه و آنها را به فراهم آوردن تسهیلاتی برای حفاظت یا از نو ساختن هویت قانونی کودکان داللت میکندماده 15: حق انتخاب ملیت الف) هر کس حق دارد ، که دارای تابعیت باشد.ب) احدی را تمی توان خود سرانه از تابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.

از دیگر اسناد مهم بین المللی که علی رغم اهمیت فراوان اما ضمانت اجرا ندارد، سند »اهداف توسعه پایدار« است که متاسفانه اجرای آن با سنگ اندازی برخی نهادها از جمله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در ایران دچار مشکل شده است بند۹ از ماده ۱۶ این سند می گوید تا سال۲۰۳۰ در تمام جهان باید همه افراد دارای مدرک شناسایی از جمله شناسنامه یا به عبارتی برگ والدت باشند. .

با توجه به اینکه حکومت از دادن اوراق هویتی به برخی از شهروندان بلوچ خودداری میکند، اخیرا شنیده میشود که به کسانی که غیر ایرانی هستند اما در جنگهای منطقهای، در سوریه و عراق یا جاهای دیگر به حمایت از نیروهای مورد حمایت ایران جنگیدهاند، تابعیت ایرانی میدهد، آیا از لحاظ قانونی این مسئله دارای ایراد نیست؟دولت حسن روحانی در سالهای گذشته منشور حقوق شهروندی را منتشر کرده است. چقدر در این منشور به حقوق چنین افرادی که فاقد اوراق هویتی هستند توجه شده است؟ با توجه به اینکه برخی کودکان بیشناسنامهی بلوچ ایران، نمیتواند از خدماتی مانند آموزش و بهداشت بهرهمند شوند، آیا این، نقض تعهدات بینالمللی ایران،مانند کنوانسیون حقوق کودک نیست؟وحالا اقای روجانی وصاحبان قدرت تکلیف شهروندان بی هویت چه خواهدشد    

 

چرا خشونت؟

آذر ارحمی

به وضعیت امروز ایران نگاه کنیم و ببینیم کدام یک از مشکلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی بیشتر مشکل ساز شده اند ؟ خانوار ایرانی از کدام یک از مشکلات بیشتر در رنج و نگرانی است ؟ آیا تنها ایرانیان با مشکل و یا مشکلات اقتصادی روبرو هستند ؟

در حال حاضر بنا بر آماری که این نظام می دهد  : جامعه جوان جویای کار با کمبود 30 در اشتغال روبرو است . نبود در آمد کافی جهت مخارج ماهانه ،بطوری که در آمد یک خانوار 4 نفر کفاف 10 روز ماه را می کند و  تورم روز به روز افزایش می یابد  .تاثیرات سخت اقتصادی بر خانوارها و نبود شغل و آینده تاریک و دخالت خانواده ها و جو خشن اجتماعی، آمار طلاق را بالا برده است بطوری که  از هر 5 طلاق 3 تای ان در سه سال اول زندگی مشترک رخ می دهند .  خشونتهای خیابانی و ترافیکهای سنگین و آلودگی محیط زیست ، وضعیت معیشت مردم را سخت دشوار کرده است . شهر های تهران و تبریز و اصفهان و اراک و مشهد و قزوین و ... جزو شهرهای کثیف ایران  از لحاظ آلودگی محیط زیست شده اند . رشد فحشا بطوری که آمار کسانی که به خود فروشی و یا تن فروشی دچار شده اند  به 300 هزار نفر و بیشتر ،  تخمین زده می شود و مراجعه کنندگان  به فاحشه ها حد اقل 11 تا 15 میلیون نفر می باشند . اعتیاد بی داد می کند. 5/3 میلیون تا 4 میلیون معتاد و 400 تا 500 هزار نفر الکلی آماری است که این نظام می دهد . جای بسی تاسف است که 10 در صد معتادان زنان می باشند و 30 در صد الکلیها نیز زن می باشند .

کشور ما دارد به بیابان  تبدیل می شود و حاشیه رودخانه ها به زباله دانی تبدیل شده است . اقتصاد در بخش مسکن که 37 در صد اقتصاد به آن وابسته است بخاطر بی درایتی این نظام  کاملا تعطیل می باشد . مابقی اقتصاد نیز با ظرفیت کم فعال است . به گفته مسئولین نظام 60 در صد کارخانه ها خوابیده اند و مابقی با 40 در صد ظرفیت کار می کنند .

تنها مشکل در ایران اقتصادی نیست . مشکلات سیاسی که نظام حاکم بر ایران بوجود آورده ، هم سیاسی هستند و هم اقتصادی هستند و هم فرهنگی هستند که زمینه ساز از هم گسیختگی اجتماعی شده اند .

بی دلیل نیست که ایران بعد از عراق غمگین ترین کشور جهان شده است . و باز بی دلیل نیست که در چند هفته گذشته گزارش از وضعیت بد روحی مردم داده می شود .

تصویر زشت فقر و خشونت و اعتیاد و طلاق و فحشا و عدم اعتماد و ناامیدی ، تصویر اکثریت مردم کشور ما می باشد .

حیات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ایران از بیماری خشونت بیش از حد و تضعیف حقوق، زجر می کشد و در حقیقت در حال جان دادن است . نابسامانیها و معضلات امرهای واقع مستمراجتماعی بوده و هستند . چرا این معضلات بوجود می آیند ؟ این سوال اصلی است  و چه راه حلی برای آن می توان داد که امکان بازگشت ممکن نگردد ؟  پاسخ اساسی است .

هر مشکلی را که بخواهیم مورد بررسی قرار دهیم 4 وجه دارد . بنا بر این 4 وجه سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی در یک مجموعه مستتر می باشند . بعنوان نمونه  فقر در جامعه ایران را می شود از 4 وجه مورد بررسی قرار داد تا بتوان بهتر متوجه شد که چه راه حلی برای آن بایستی داده شود که با حقوق جمعی و حقوق فردی در تضاد قرار نگیرد .

پس محور بررسی و میزان برای بررسی مقدار از خود بیگانه شدن و از حق خالی شدن و از زور و خشونت پر شدن معضل مورد بررسی  می باشد  . بنا بر این خط عدالت در هر زمینه ای حقوقمداری است .

جوامع بشری دچار بیماری نبود امید و تخریب امکانات و منابع خویش شده اند . منابع بشری را بخاطر در آمدهای بیشتر ، در واقع ناعادلانه می سوزانند و جهان ما را در عصر انحطاط قرار داده اند . امسال جهان ما از سد امکان زیست با تخریب گذشت و هر چه می گذرد بیماری مرگ طبیعت جهان مزمن تر می شود . بشر امروز در الگوی سرمایه داری با مصرف بیشتر و مصرف انبوه و مصرف کالاهای کاذب ، حیات نسلهای بعدی را به خطر جدی برده است .

انسان امروز از چه می ترسد و چه باید بکند تا از این ورطه خارج شود؟

آیا تحول را بایستی فقط نیروهای سیاسی انجام بدهند ؟

 اگر  تنها مدیران  سیاسی ، افراد آزاده بشوند مشکلها حل می شوند ؟

نقش مردم در تحول کجاست ؟

تحول اصلی را بایستی افراد جامعه انجام بدهند . اصل فکر راهنمای مردم که به روابط تخریبی نقش می دهد و به زور و قدرت نقش می دهد ، بایستی تغییر کرده  و اصل راهنمای حقوقمداری جایگزین آن بگردد . این تحول عرفان جدیدی است که بشر بدان نیاز دارد . ترسهایی در جوامع وجود دارند که امکان تحول را از فرد فرد جامعه می گیرند .این ترسها زاییده خشونت است که در طول تاریخ بوجود آمده است .

 کدامین ترسها امکان تحول را از بشر می گیرند ؟

ترسهایی هستند که تصور می کنیم زودگذرند ولی  در طول تاریخ بوده و هنوز وجود دارند . این ترسها امرهای واقع مستمر می باشند .

٭  ترس از نبود امید . یکی از کشنده ترین ترسهاست . یکی از ویژه گیهای حق امید است . انسان بی امید حقوق خود را نمی بیند . تمرین به حق و داشتن صبر و استقامت راه حل خارج شدن از این ترس است . مستبدین چون مانع انسانها در برخوردار شدن آنها از حقوقشان می باشند ، بر خشونت خود می افزایند تا بتوانند این رابطه را برقرار نگاه دارند . به میزانی که بر خشونت خود می افزایند  ترس و نگرانیشان نیز شدیدتر می شود . بدین خاطر است که نیروهای سرکوب خود را بیشتر می کنند تا نکند مردم در مقابل آنها برخاسته و خواهان حقوق خود بگردند . انسان خشونت طلب امیدش به زندگی،  کوتاه است . می کوشد با خشونت و ادامه خشونت ، زمان زیست  خود را در مداری که بوجود آورده است طولانی کند . برای از بین رفتن این رابطه این مردم هستند که زور مستبد را با عمل به حق بایستی از بین ببرند و در مقابل او استوارایستاده و زیر بار زور او نروند .

٭ ترس در فقر و ناتوانی افتادن .   بسیاری از مردم بخاطر اینکه در رنج نیفتند و یا اینکه در رنج بیشتر نیفتند ، رنجی را که در آن واقع شده اند را قبول می کنند . در کشور ما برای اینکه کسی را آرام کنند مثلا می گویند برو خدا را شکر کن که به بدتر از این دچار نشده ای و یا اینکه تو شانس داشته ای به بدتر دچار نشده ای .ذهن بسیاری به مثالهای بین بد و بدترگویی خو کرده است .  اما باور به  حق استقلال و آزادی که درونی هر بشر است به او امکان خود انگیختگی می دهد و او را از این ترس نجات می دهد . 

٭  ترس  مردم در گفتن حق : اکثر آدمها می گویند ترسیدم حق را بگویم . اگر حق را می گفتم بیچاره ام می کردند و ... اکثر افراد راه گریز برای خود درست کرده اند و دروغ مصلحت آمیز می گویند . مصلحتی که خارج از حق باشد ، حرف زور است . مصلحت یعنی به گونه ای بگوییم که تصور بشود حقیقت را می گوییم در صورتی که حقیقت گفته نمی شود .راه حل در گفتن حق و ایستادن بر حق و دفاع از حق خود و دیگری است .

٭ترس از ستمکار در هر شکل و در هر رابطه از ترسهای فراگیر است . انسانی که از ستمگر می ترسد می خواهد او پدر باشد ، همسر باشد و یا کارفرما باشد و یا سید علی خامنه ای باشد . کسی که از ستمگر می ترسد و اعتراض نمی کند که چرا باید حق من ضایع بشود ،  در ترس باقی خواهد ماند . راه رهایی از این ترسها عمل به حق و دفاع از حق خود و دیگری است . انسانها بایستی از خود سوال کنند که این کسی که به آنها زور می گوید ، زورش را از کجا می آورد ؟ در واقع یک رابطه قدرت دو طرف می خواهد. انهم در طرف نا برابر.کسی که زور می گوید و کسی که زور را قبول می کند . اگر کسی زور را قبول نکند و از حق خود دفاع کند ، این رابطه از بین می رود . ٭ هر عمل زشت و نادرستی که انسان انجام می دهد ،  در درون خود احساس ترس می کند.  با عمل به حق است که این ترس و این نگرانی را می تواند از بین ببرد . در عمل کسی که از زشت کاری در  عمل،  به حق روی می آورد ، عمل به حق در او آرامش و نیرو بوجود می آورد و به او توان می دهد که براه آزادی و زیست در نبود خشونت برود . عمل به حق بر خود می افزاید و امید بوجود می آورد.

اگر عمل ضد حقی انجام دهیم ، اول اینکه از همه پنهان می کنیم و دوم اینکه مایل نیستیم برای آن عمل دلیل بیاوریم . در واقع برای عمل به ناحق خود توجیه می سازیم و بعد متوجه می شویم ، امید نداریم . و یاس در وجودمان ایجاد می شود . چون حقوق انسان ذاتی او هستند  از اینرو امکان تشخیص بین بد و خوب  و یا حق و نا حق را دارد .

وقتی انسانها در سطح جامعه به هم زور می گویند ، این زورها و این تبعیضها و این بی عدالتی ها جمع می شودو در بالای هرم قدرت و در مقامهایی همچون "ولایت فقیه" تجمع میابد وخود را نشان می دهد . بعد این" رهبر" باد کرده از قدرتی که در واقع تجمیع نیروی تک تک ما است خود را بر جان و مال و ناموس ما مردم حاکم می داند . انسانهایی که این رابطه را نمی بینند خود در گرداب قبول خشونت و یا زور گویی گرفتارند . کسانی که در مقابل زور گو می ایستند، خشونت و زور  زورگو را به بقیه نشان می دهند که  به چه اندازه ناچیز است .در اصل در مقابل استبداد از هر نوع که باشد بایستی به همین  گونه عمل کرد . آنها که به وجدان خود عمل می کنند و مدافع حقوق همگان می گردند ، صدای وجدان اجتماعی می شوند و فریاد و عمل آنها ، وجدانهای خوابیده را بیدار می کند . انسانی که مستقل و آزاد از هر رابطه خشونت زایی فکر می کند و عمل می کند ، کسی است که ایمان دارد و ایمان آورده است .  این انسان با حقوق خود و حقوق دیگران پیوند برقرار می کند . این انسان با حق در سطح جهان این همانی و یگانگی پیدا می کند .ایمان بوجود آوردن این رابطه است . بوجود آوردن رابطه حق با حق در سطح جهان جهت برقراری آزادیها است .

به خود فکر کنیم ، هر زمان که به حق عمل می کنیم ، یاس و نا امیدی در ما راه پیدا نمی کند . بلکه نیروی فراوانی را بصورت شادی در خود حس می کنیم . عمل به حق در رابطه و در مسیر هستی می باشد . عمل به ناحق بر خلاف هستی است . برای تحول هیچگاه دیر نیست . هر کس از خود بایستی شروع کند . هر کس مسئول خویشتن خویش است . هر کس بایستی از خود سوال کند که کدام عمل وی به نا حق بوده و سعی در تصحیح خود بسوی حقوقمند شدن بنماید  . از عمل ناحق ،  خود را دور کند و بطرف عملی برود که همخوانی با حقوق خود و دیگران و طبیعت دارد .

یاد آور می شوم ، هرگاه نیروهایی را که برای تخریب و عمل به ناحق استفاده می کرده ایم ، از این به بعد در جهت سازندگی و تحول خود در راه حقوقمداری استفاده کنیم ، رشد و تحول ما سرعت بیشتر می گیرد . و نیروهای ما بجای از بین رفتن در راه تخریب ما ، به رشد ما کمک می کنند . انسانهایی که به حق عمل می کنند زندگیشان بدون خشونت است . در واقع این انسانها در یک آرامش و ثباتی زندگی می کنند . هر اندازه از حقوق خود و حقوق دیگران و حقوق طبیعت دور شویم ، ترسهایمان در زندگی بیشتر می شوند. و در واقع زندگی مجموعه ای از ترسها و ناامیدیها می شود .

و هر اندازه به حق عمل کنیم از ترسها دور می شویم و  راه دیگران را برای رسیدن به آزادی باز می کنیم، الگوی امید و زیست در حقوقمداری می شویم . انسان امروز نیاز به این عرفان دارد .

این عرفان جدید می تواند انسانها را از ویرانی و تبعیض و استبداد و جنگ نجات دهد . در این راه بایستی کسانی که مدافع حقوق انسان می گردند نقش الگو و بدیل را بازی کنند .

 

موسسین و هیئت تحریریه: 

 

آذر ارحمی - حمید رضائی آذریانی

مدیر مسئول:

          حمید رضائی آذریانی

سردبیر:

آذر ارحمی

 

تماس با ما:

حمید رضائی آذریانی

Tel.: +49 1781476984

Email: Hamidra7050@gmail.com

            آذر ارحمی

Tel.: +49 15788102973

Email  Azarerhamie@gmail.com     

 

آدرس پستی:

Haus-Knipp-Straße .35 

47139 Duisburg

Deutschland

ارزش هر شماره یک یورو

یادآوری:

- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.

- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی  آزاد می داند.

حق ما انسان ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر