۱۳۹۹ خرداد ۲۶, دوشنبه

ماهنامه حق ما انسانها چاپ چهارم بهمن 1398

گاهنامه سیاسی و اجتماعی

حق ما انسان ها



 

نشریه مستقل هواداران حقوق بشر

 

سال اول شماره چهارم - بهمن 1398 / فوریه 2020

 

ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، حرکت، احساسات و...) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.

 

برای آگاهی در زیر چند ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر را اعلام می کنیم

 

ماده 12: عدم دخالت در احوال شخصی

احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد . هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات، مورد حمایت قانون قرار گیرد.

ماده 13: حق انتخاب محل اقامت

الف) هر کس حق دارد که در داخل هر کشوری آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب نماید.

ب) هر کی حق دارد هر کشوری و از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود باز گردد.

ماده 14: حق پناهندگی

الف) هر کس حق دارد در برابر تعقیب ، شکنجه و آزار ، پناهگاهی جسنجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند.

ب) در موردی که تعقیب واقعا مبتنی به جرم عمومی و غیر سیاسی و رفتارهایی مخالف با اصول و مقاصد ملل متحد باشد ، نمی توان از این حق استفاده نمود.

شهادت یا دکانی به نام شهید

حمید رضائی آذریانی

"شهادت و شهیدپروری" یکی از پایه های حکومت تئوکراسیِ* (Theocracy) جمهوری اسلامی ایران بوده و همچنان باید پایدار بماند. این مبحث با کشته شدگان قبل از انقلاب سال پنجاه و هفت (1979) در حکومت های پادشاهی معاصر آغاز شد و با اقتباس از شهدای صدر اسلام ، قوّت گرفت و به گونه ای جدّی و اساسی می بایست توسعه می یافت. ترورهای بعد از انقلاب ، فارغ از اینکه توسط چه فرقه ای یا با چه ایده و هدفی انجام شد ، بزرگنمایی خاصی را در قهرمان جلوه دادن مهره های مزاحم سیاست های بعدی نظام دربرداشت. به عنوان نمونه امیر عباس هویدا (نخست وزیر) ، فرّخ رو پارسا (اولین وزیر زن) ، خسرو قشقایی (نماینده مجلس) ، نادر جهانبانی (فرمانده نیروی هوایی) و دیگر مقام های کشوری و لشکری حکومت پادشاهی پهلوی بدون دلیل محکمه پسندی محکوم به اعدام و از آنان به عنوان معاند با خدا و کلام خدا یاد می شود. از سوی دیگر رجائی ، باهنر ، بهشتی ، مطهری ، چمران ، فکوری ، صیّاد شیرازی و دانشمندان هسته ای به عنوان قهرمانان و اسطوره های حکومت جمهوری اسلامی شناخته می شوند.

امّا فقط یاد کردن از شهیدان یا ایثار آنها (اشاره به واقعه ی کربلا) ، کمکی به نفوذ فرهنگ ایثار و شهادت در ذهن عموم مردم ایران نبود و لذا خود مردم باید آن را به عینه لمس می کردند. پس جنگ ایران و عراق ، فرصت مغتنمی برای نهادینه کردن این مبحث در جامعه و افکار عمومی بود.

بنابراین لزوم وجود یک اورگان یا سازمان دولتی صرفا برای تبلیغ و گسترش فرهنگ ایثار و شهادت به چشم می خورد. بدین سان تأسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی قبل از شروع جنگ ایران و عراق در اواخر سال پنجاه و هشت (1980) صورت گرفت. بعدها نام بنیاد شهید انقلاب اسلامی به بنیاد شهید و امور ایثارگران تغییر یافت.

بودجه بنیاد شهید در سال‌های اولیّه تأسیس، از محل وجوهات شرعی و بودجه دولت تأمین می‌شد.

در سال شصت و چهار (1986) با درخواست سرپرست وقت بنیاد شهید و موافقت روح‌الله خمینی، بخشی از اموال مصادره‌ای** برای تأمین هزینه‌های مالی در اختیار بنیاد قرار گرفت. پس از تصویب اساسنامه بنیاد، منابع مالی آن از محل کمک‌های مالی رهبر جمهوری اسلامی، کمک‌ها و اعتبارات مصوّب‌ شده در بودجه عمومی دولت و درآمدهای ناشی از فعالیت‌های اقتصادی شرکت‌های زیرمجموعه این مؤسسه، تشکیل می‌شود.

برای تأمین اهداف بنیاد، واحدهای مختلفی در این مؤسسه ایجاد شده‌است. مهمترین واحدهایی که تحت سرپرستی بنیاد شهید انقلاب اسلامی فعالیت می‌کنند شامل: واحدهای فرهنگی، واحد مسکن، دایره ازدواج، مراکز پزشکی و سازمان اقتصادی می‌باشند، که با تحول در ساختار سازمانی و تجمیع نهادهای مختلف ایثارگری در این سازمان در سال هشتادوسه (2005) تغییراتی در واحدها و سازمان‌های وابسته به آن ایجاد گردید و سازمان اقتصادی بنیاد شهید انقلاب اسلامی عهده‌دار بیش از یکصد و هشتاد شرکت و کارخانه در زمینه‌های صنعتی، تجاری، ساختمانی و کشاورزی شد.

دولت دوازدهم جمهوری اسلامی برای بنیاد شهید و امور ایثارگران همچون سال‌های گذشته، رقم بودجه پیشنهادی را افزایش داده است. دولت در بودجه پیشنهادی خود برای بنیاد شهید و امور ایثارگران در سال نود و هشت (2019) با افزایش دوهزار میلیاد تومنی ، بودجه ی این اَبَرماشین تبلیغاتی جمهوری اسلامی را به حدود چهارده هزار میلیارد تومن (1 billion US Dollar) رسانده است. با مقایسه ای ساده می توان فهمید که این هزینه با هزینه ی "مسکن خانواده" ی ایالت متّحده آمریکا (Family Housing) برابری می کند.

بانک ایران زمین، شرکت سرمایه‌گذاری شاهد، سازمان اقتصادی کوثر، سازمان پزشکی شفا، سازمان اموال و املاک بنیاد شهید ، مدارس شاهد، طرح شاهد و دانشگاه شاهد بخشی از سازمانها و برنامه هایی است که بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی در ایران پیاده کرده اند.  با گریز به شرح اولیه ی این مقاله، به جز جنگ ایران و عراق که طولانی شدن آن تا حدّ زیادی به تثبیت نظام حاکم کمک کرد، بستر مورد استفاده ی دیگری می بایست نه تنها برای جوانان و مردم ایران بلکه برای دیگر کشورها بوجود می آمد تا فرهنگ ایثار و شهادت همچنان برای نسل های بعدی زنده بماند.

در زمان صلح،  تبعیض های اجتماعی نسبت به عموم مردم، بها دادن و بالا بردن عَلَم بازماندگان جنگ و خانواده های ایثارگران سرلوحه ی عملکرد نظام جمهوری اسلامی و بنیاد شهید برای اشائه این فرهنگ بود. به موازات و همزمان، سیاست های خارجی نظام جمهوری اسلامی برای ترویج مکتب تشیّع، با صرف هزینه های بسیار هنگفت، بکارگیری و مسلّح کردن نیروهای بومی هر یک از کشورهای منطقه مانند فلسطین، لبنان، عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان، یمن و حتّی تاثیر منفی در کشورهای خارج از منطقه همچون نیجریه، آرژانتین و ...، دوباره به گسترش شهادت و شهیدپروری نیرو بخشید.

عناوینی که تا کنون در طول عمر نظام جمهوری اسلامی به شهدا داده شده است بدین گونه اند :

-           شهدای قیام

-           شهدای انقلاب

-           شهدای ترور

-           شهدای جنگ تحمیلی

-           شهدای امر به معروف و نهی از منکر

-           شهدای هسته ای

-           شهدای مدافع حَرَم

-           و به تازگی شهدای امنیّت ملی و مدافع ملّت

حال آنکه بر همگان روشن است که لقب شهید به کسانی اعطاء می شود که در راستای تحقّق بخشیدن به سیاست های نظام جان خود را از دست داده و یا توسط خود رژیم حاکم حذف شده اند و این القاب تنها برای ایجاد تقدّس در اذهان عمومی و سوء استفاده از احساسات عوام اعطا می شود و زمینه ی تبلیغات اسلامی و توجیه نمودن تخصیص بودجه های عظیم سالیانه فراهم می آید.

حکومتی که ادعّای برتری نزد خدا دارد ، حکومتی که سعی به حذف تاریخ و تمدّن ایران زمین می کند ، منابع کشور را صرف باج دهی و تأمین منافع  دوستان ظاهری (روسیه – چین) و دشمنان ظاهری خود (آمریکا – اروپا – اسرائیل) می کند.

بستر ایجاد سرمایه داران نامشروع است، حکومتی که دروغ ، فقر ، فساد ، بی سوادی ، اعتیاد و فحشا را گسترش داده و مردم را در برابر مردم قرار می دهد ، به چشم وطن به ایران نگاه نمی کند و به وضوح در امور و آینده ی مردم کشورهای دیگر دخالت می کند ، چگونه می تواند به دنبال محبوبیّت و بقای خود باشد ؟این شیوه ی حکومت جمهوری اسلامی ایران ، شنا کردن در خلاف جهت انسانیّت ، صلح و در کل مصداق تضاد با حقوق بشر است و دیری نخواهد پائید که به سقوط و عدم دچار شود.

*تئوكراسی – Theocracy : حكومتی را گویند كه رؤسا و فرماندهان درجه اول آن پیشوایان روحانی و ارباب دین باشند.

بعبارت دیگر حكومت مذهبی است.

** اموال و دارایی های متعلّق به مقام های کشوری و لشکری  اعدامی نظام پادشاهی پهلوی

 

محاکمه هفت تن دیگر مرتبط با پرونده “سحر تبر

آذر ارحمی

هفت نفر از عناصر مرتبط با پرونده “سحر تبر” امروز در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه محاکمه شدند.

به گزارش تسنیم، در ادامه رسیدگی به پرونده سحر تبر، که به‌واسطه عمل‌های متعدد زیبایی و گریم‌های مشمئزکننده و هنجارشکن، اقدام به جذب مخاطب در صفحه اینستاگرام خود می‌کرد، تعدادی از افرادی که او را تشویق به این کار می‌کردند نیز تحت پیگرد قرار گرفتند.

صبح امروز نیز 7 نفر از افراد مرتبط با همین پرونده در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه محاکمه شدند.سحر تبر به دلیل اتهاماتی مانند ترویج خشونت، تحصیل مال از طریق نامشروع، توهین به مقدسات، توهین به حجاب اسلامی، گسترش اباحه گری و تشویق جوانان به فساد در دادگاه انقلاب محاکمه شد.

جزئیات دادگاه سحر تبر با رؤیت چهره حقیقی‌ اش

دادگاه رسیدگی به اتهامات «فاطمه خویشوند» که با نام «سحر تبر» در اینستاگرام فعالیت می کرد، امروز ۲۳ دی ماه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد. وی در مهرماه بازداشت شده بود.

به گزارش ایرنا، سعید دهقان وکیل فاطمه خویشوند هم با اشاره به جلسه دادگاه امروز گفت: با تشکیل جلسه دادرسی، امکان رؤیت چهره حقیقی و وضعیت روحی موکل توسط دادگاه میسر شد که نشان‌دهنده این است که تصاویر و کلیپ‌های منتشرشده توسط این نوجوان در اینستاگرام شباهتی با چهره حقیقی او ندارد. به عبارت بهتر «سحر تبر» مخلوق نرم‌افزار فتوشاپ، گریم و ابزار تدوین بوده و فاقد هرگونه شباهت به این مخلوق نرم‌افزاری است.

بنا بر این گزارش وکلای فاطمه خویشوند، پیشتر اتهامات او را معاونت در افساد فی‌الارض، تشویق به فساد از طریق تشویق جوانان به اباحه‌گری، توهین به مقدسات از طریق توهین به حجاب و تحصیل مال نامشروع اعلام کرده بودند.

فیلم؛ تازه‌ترین قربانی پخش اعترافات اجباری

تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی بار دیگر اعترافات یک شهروند پیشتر بازداشت شده را در حالیکه که هنوز خبری از محاکمه و محکومیت او منتشر نشده، پخش کرد.

در برنامه ای که سه شنبه شب ۳۰ مهر از شبکه دو صداوسیما پخش شد، فاطمه.خ که در اینستاگرام به «سحر تبر» معروف است پس از حدود ۱۷ روز بازداشت مقابل دوربین قرار گرفت.

در این برنامه اتهامات سحر تبر «ترویج خشونت، گسترش اباحه‌گری و تشویق جوانان به فساد و هنجارشکنی» اعلام شد. او در مقابل دوربین گفت که قصدش از تغییر چهره و انتشار عکس‌هایی با گریم‌های متفاوت فقط شهرت بوده است.

بازداشت او در رسانه های غربی نیز بازتاب داشت و روزنامه گاردین، شبکه تلویزیونی فاکس نیوز و سایت خبری «نیوز دات کام» به فعالیت‌های او و همچنین موج دستگیری‌های کاربران اینستاگرم، به ویژه زنان، در ایران اشاره کرد.این چهره ۲۲ ساله اینستاگرامی در حالی با حکم دستور دادسرای ارشاد بازداشت شد که پیشتر نیز پلیس فتای نیروی انتظامی، از رصد و شناسایی «صفحه‌های پرطرفدار و شاخ‌های اینستاگرام» در حوزه‌های مختلف خبر داده بود.

به گزارش صدای آمریکا، طی سالهای اخیر سپاه پاسداران به بخش‌های انتظامی و امنیتی که شبکه‌های مجازی را زیر نظر می‌گیرند اضافه شده و با برخی کاربران که از نظر آنها به ترویج بی حجابی و فرهنگ غربی دست می‌زنند، برخورد می‌کنند.

پیشتر دخترانی که تصاویر رقص خود را در اینستاگرام منتشر می کردند نیز توسط پلیس احضار شدند. پخش اعتراف های اجباری آنان از تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی واکنش انتقادی بسیاری را برانگیخت.علاوه بر این، در روزهای در حالیکه انتقادات مختلفی به پخش اعترافات اجباری متهمان از تلویزیون مطرح شده بود، اعترافات اجباری سازندگان برنامه ویدئویی ژلوفن پس از بازداشت آنها، از تلویزیون پخش شد.

 

 

بعد از ۴۱ سال

اندیشه آفرین

طی چهل و یک سال  نظام سیاسی بی صلاحیت فعلی  در برخورد با جامعه روش های نا بخردانه ای در پیش گرفت ومیهن مان  را با خطر فروپاشی اجتماعی روبرو ساخت، به این معنا که :

*نظام دشمن پندار و دروغ گو  با از بین بردن مطبوعات، احزاب، سندیکاها، اتحادیه ها، صنوف و....هر گونه «نهاد واسط میان خود و جامعه » را از بین برد ، بطوریکه مردمان گرفتار  جز از طریق  «شورش خیابانی » نمیتوانند مخالفت خود را آنهم با پرداخت هزینه فراوان حتی جانی ،ابراز دارند

* اعلام  دیدگاه ها و اعتراض به عملکر دها  با آرامش و در پناه قانون اصلی شناخته شده و اولین شرط پیشرفت جوامع ، تقویت میهن دوستی وبهزیستی بوده و در نبود آن مخرب ترین حالت جای گزین میشود

*سیستم رانتی خودی پرور- فاقد شعورو بینش مردمی - اجتماعی ، بدون توجه به شرایط احراز و اصل سپردن کار به کاردان ،با از بین بردن آزادی بیان و تک صدائی :

پیروان آتش به اخیار همراه راخشن ، تک رو،فرصت طلب،بی وطن، ناتوان از گفتگوبه مصداق « مکن دراین چمنم سرزنش به خود روئی /چنانکه پرورشم داده اندمیرویم »

 برآمده از عدم بینش مدیریت جوامع ،ًضررتها و قطع ارتباطات اصولی بین المللی بوجود آورد و بتبع آن توده عادی گرفتارمعاش را به  رفتاری دوراز شیونات انسانی مبتلی نمود

*سیستم جاهل فاسد  با اعلام دایمی وجود "وضعیت اضطراری"،  قانون را در جامعه تعلیق  و باعث خلق "حیات برهنه" شد یعنی نوعی از زندگی که در آن شهروندان تبدیل به "قربانیان بی دفاع" می شوند و در معرض خطر مرگ و نابودی ارزشها قرار میگیرند .

*مدیران منصوب فاقد حداقل صلاحیت علمی - تجربی و فرصت طلب با اعمال سیاست سرکوب - میزان لطافت روانی جامعه را به صفر رساند بطوریکه دیگر  قادر به تحمل بار روانی و انتقال اصل «تامل ،تحمل ، دقت و مطالعه قبل از تصمیم » به دیگران نیستند و به روز مره گی فاجعه باری دچارشده ا ند .

* نبودآزادی بیان، نبودن شرایط  روانی مطلوب،احیاء نکردن نهادهای واسط اجتماعی ، از بین نبردن وضعیت اضطراری ،نسپردن کار به افراد دارای صلاحیت و شایستگی، بنیان ننهادن مدیریت  بر مبنای پندا ر، گفتار و کردارنیک ، دورنشدن از نفاق و اختلاف ، پرهیز نداشتن از کشاندن فرزندان بی پناه همین مردم در پوشش نیروی سر کوب ،  دورنماندن از ادامه چپاول این سرزمین اهورائی و ....

سقوط  بانیان این شرایط را که از فرصت های اعطائی و همه امکاناتی که جامعه طی 41 سال با تفویض اختیارات کامل بر مبنای اصل «وحدت فر ماندهی » برای خدمت به کشورمان گذارده بود...

و با نالایقی مفرط نخواستند(برعکس شعارهای مستمر)استفاده نمایند را خواهی نخواهی تسریع مینماید .

که امید میرود تحول در پیش بر مبنای انتخاب بهترین ها وشایسته سالاری استوار، عقب نشینی تدریجی نظام ،با حداقل تلفات اجتناب ناپذیرانسانی ونابودی زیر ساختها و سر مایه های ملی همراه باشد .

سرکوب خونین آبان 98 وآینده جمهوری اسلامی

حمید رضائی آذریانی

اعتراضات آبان ماه و سرکوب خونین آن را شاید بتوان نقطه عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی دانست و سومین رویداد مهم، پس از انقلاب ۵۷ و گروگانگیری نامیدچون رویدادهای آبان ماه بسیاری از ساختار موجود اجتماعی و سیاسی جمهوری اسلامی را درهم نوردید وگسلهای موجود میان حکومت و شهروندان را عملا به پایان نهایی خود نزدیک کرد.این رویدادها هم حکومت پنهان را آشکارا به میدان آورد، وهم ابعاد غیر قابل تصور، اگر نگوییم ناشناخته ای، از  توان سبعیت و خشونت حکومت را به نمایش گذاشت.شاید در تاریخ معاصر در هیچ کشوری چنین اتفاقی نیافتاده باشد که نیروهای انتظامی و نظامی یک حکومت، با سلاح جنگی و به قصد کشتن بر روی معترضین غیر مسلح، آتش گشوده باشد و حاضر به هیچ پاسخ گویی و انتشار آمار کشته شدگان هم نباشد.وحشت حکومت از انتشار آمار کشته شدگان، مجروحان و بازداشت شد گان باید حکایت از جنایتی فجیع داشته باشد، که گستره آن هنوز قابل پیش بینی نیست. با توجه به این که اعتراض ها دست کم در صد شهر بوده است و تنها در شهریار، که شهر نسبتا کوچکی است، خبر از کشته شدن صد نفرمی دهند، اگر در هر شهر ده نفر هم کشته شده باشد، باید شمار کشته شد گان احتمالا و دست کم بیش از هزار نفر باشد.حال می شود گفت که به رغم آگاهی به واکنش، حکومت چنین اعتراض های گسترده ای را پیش بینی نمی کرده است. این تصور با این پرسش روبرو می شود که اگر چنین تصوری نمی رفت، دلیل این همه آمادگی نیروهای سرکوب چه بوده است. برای پاسخ به این پرسش باید سراغ دا ده های دیگر رفت. شاید بتوان از همه این اما و اگرها به این نتیجه رسید که رهبر جمهوری اسلامی از یک سو با آگاهی به این که گرانی بنزین واکنش هایی را بر می انگیزد، با آماده کردن نیروهای سرکوب، تصمیم به گرانی بنزین می گیرد تا هم گستره واکنش و اعتراض های مردم، و هم توان نیروهای سرکوب در مهار واکنش ها را آزمایش کند. از سوی دیگر و از آنجا که رهبر جمهوری اسلامی مرتب از محاصره و جنگ اقتصادی و تلاش «دشمنان» برای ایجاد نا آرامی در ایران می گوید، می خواسته این ناآرامی را «مدیریت» شده تحریک کند. ادعای آقای خامنه ای که طراحی این ناآرامی ها از دوسال پیش آغاز شده بود، این گمانه زنی را تقویت می کنداما بر خلاف پیش بینی های رهبر جمهوری اسلامی، ظاهرا گستردگی اعتراض ها او راغافلگیر کرد، بنابراین دستور سرکوب اعتراض ها به هر قیمت، حتی کشتار بی رحمانه صدها و یا شاید هزارها نفر بی گناه، را داد.این اعتراض ها و واکنش حکومت به آن، همه و همه نتیجه سیاست های دودهه گذشته رهبر جمهوری اسلامی است. علی خامنه ای از یک سوایران را به مقابله با جهان و به ویژه آمریکا برده است و با لجبازی و خودپرستی و با توهم به این که، گویا او رسالت استقرار دنیای اسلام در سراسر جهان را دارد، می خواهد این توهم خود را به هر قیمتی که شده واقعی جلوه دهد. از سوی دیگرآیت اله خامنه ای سال هاست که خود را در گیر جنگ با آمریکا می داند و از این نظریه پیروی می کند که برای پیش گیری این حمله بایستی دست به حمله در حوزه نفوذ آمریکا زد. او مدام از محاصره جمهوری اسلامی از طرف دشمن می گوید وبارها اعلام کرده است که باید آماده جنگ بود

بنابراین تشدید تحریم های آمریکا را اعلان جنگ اقتصادی می داند، همزمان اما و به رغم تاثیرهای کمر شکن این تحریم ها بر اقتصاد ایران، آن را بی اثر می خواند .بنابراین رهبر جمهوری اسلامی با سیاست های غرب ستیزی و آمریکا ستیزی ناشی ازتوهم های خود، عملا سرنوشت بیش از ۸۰ میلیون ایرانی و آینده ایران را، بدون درک هیچ مسئولیتی، بازیچه امیال ایدئولوژیک خود کرده استظاهرا رهبر جمهوری اسلامی ایران وایرانی ها راتنها درچند هزار و یا صد هزارنفری میبیند، که به عنوان دانشجو، بسیجی، شاعر، قاری، مداح و یا شرکت کنندگان در راه پیمایی هایی فرمایشی، مانند اربعین میبیند

.آقای خامنه ای دغدغه ها و نیاز های سیاسی و معیشتی و اجتماعی شهروندان را به رسمیت نمی شناسد و به همین دلیل، حل این مشکلات را جزو وظایف روز نظام خود نمی داند. گذشته از آن، رهبر جمهوری اسلامی  دچار چند توهم خطرناک دیگر هم هست: خود را رهبر دنیای اسلام می داند و برای خود رسالت آزادی مستضعفان از «سلطه مستکبران» را قایل است، که میدان تحقق آن گسترش نفوذ درخاور میانه و کمک به جبهه مقاومت است، آن هم به هر قیمتی. به همین دلیل در سوریه عراق لبنان و عراق و فلسطین، نقش «روبین هود مسلمان» را بخود اعطا کرده استتوهم دیگر علی خامنه ای خود بزرگ بینی و بزرگ دیدن توان نظامی جمهوری اسلامی است. او جدا خیال می کند که از نظر نظامی توان هماوردی با ارتش تنها ابرقدرت جهان، آمریکا، را دارد.

کشوری که تنها بودجه نظامی سالانه اش دوبرابر تمام تولید ناخالص داخلی ایران استرهبران جمهوری اسلامی، با علی خامنه ای در راس آن، گزینه های زیادی ندارند. کمر اقتصاد ایران زیر بار تحریم های آمریکا شکسته است.

به گفته اسحاق جهانگیری، معاون رییس جمهور «به معنای واقعی، تمام گلوگاه‌های اصلی کار و فعالیت اقتصادی کشور از سوی آمریکایی‌ها بسته شده است». بودجه دولت دوسوم کسری دارد. پرداخت حقوق و دستمزدهای کارکنان دولت، بازنشستگان و یارانه های ماهانه در ماه های آینده نا معلوم است. حتی این احتمال هم غیر قابل تصور نیست که کشورهای اروپایی هم به تحریم ها بپیوندند و فشار برجمهوری اسلامی بیشتر شود.بنابراین یک گزینه این است که آیت اله خامنه ای از گفته های خود پیرامون ممنوعیت مذاکره عقب نشینی کند و تن به مذاکره بدهد. هرچند تصور چنین رفتاری از رهبر جمهوری اسلامی تقریبا دور از انتظار است، جنب و جوش های دیپلماتیک اخیرمی تواند نشانی از قبول خامنه ای به «نرمشی قهرمانانه»  دیگر باشد.تن دادن به مذاکره برای آیت اله خامنه ای بسیار گران خواهد بود، چون درصورت مذاکره، هم اعتبار ناچیز مانده خود در داخل را ازدست می دهد و هم بزرگترین برگ برنده ای که، به خیال خود، تا به حال در دست داشت، و بر سر همه منتقدین ومخالفین خود می کوبید، یعنی آمریکا ستیزی، را هم از دست می دهد. پس از سرکوب اعتراضات آبان، حتی اگر با مذاکره تحریم ها هم برداشته شوند، کمکی به بازیابی اعتبار پیشینش نخواهد کرد.گزینه دوم حفظ وضع موجود و ادامه استفاده از سرکوب برای حفظ حکومت است. انتخاب این گزینه نه تنها تضمینی برای ادامه حکومت نیست که برعکس فرایند فروپاشی را سرعت می بخشد. به این دلیل که ادامه وضع اقتصادی موجود به نارضایتی ها  بیش از پیش دامن می زند و جوانان بیشتری را با اشکال تازه ای از مقاومت به خیابان ها می کشاند. اگرآقای خامنه ای به دلیل در اختیار داشتن تجهیزات و صد هاهزار نیروی سرکوبگر بتواند یک بار و یا بارهای دیگر شهروندان معترض را قتل عام کند، باز هم تضمینی برای ادامه حکومت غیرمردمی خود نخواهد داشت.گزینه سوم رهبران جمهوری اسلامی دست زدن به برخی اصلاحات صوری است. اما هر رفورم، حتی صوری، هم نیاز به پول دارد. اگر نظام با آمریکا کنار نیاید، منابع لازم برای هیچ گونه اصلاحاتی را ندارد.

بنابراین هرگونه تصمیم به ظاهر اصلاح طلبانه هم نیازمند حل مشکل نظام با آمریکاست

چهارمین گزینه که احتمال آن بیش ازدیگر گزینه ها است، دست زدن به خودکشی و راه اندازی یک جنگ در منطقه است. این خطرناک ترین «راه حل» است که می تواند ایران را دچار یک جنگ غیرقابل مهاردر منطقه و جنگ داخلی کند و به، به خطر افتادن تمامیت ارضی ایران بیانجامد.بهترین و کم هزینه ترین گزینه اما، کنار آمدن نظام جمهوری اسلامی با شهروندان است، که تنها زمانی قابل قبول از سوی شهروندان خواهد بود که خواست های سیاسی شهروندان را در بر گیرد.

اعلام عفو عمومی و آزادی بی قید وشرط زندانیان سیاسی، آزادی احزاب و رسانه ها، قبول انتخابات آزاد برای انتخاب مجلس موسسان به منظورتهیه پیش نویس یک قانون اساسی جدید و چشم پوشی از الگوی سترون جمهوری اسلامی است. این که آیا علی خامنه ای و مجموعه نظام جمهوری اسلامی ظرفیت چنین گزینه ای را دارد، پرسشی است که پاسخ به آن با داده های دردست کنونی بسیار دشواراست

از منبر تا پادشاهی

آذر ارحمی

افزون بر یک قرن پیش، هنگامی که مشروطه خواهان در چهاردهم مرداد ۱۲۸۵ مظفرالدین شاه قاجار را مجبور به امضای فرمان مشروطه کردند کمتر مردمانی در دنیا( حتی ممالک مترقی) تا این حد خواهان آزادی و حاکمیت قانون بودند.

مشروطه با خون دل مشروطه شد اما به ناگاه تعدادی از آیات عظام با سوء استفاده از اعتقادات و احساسات مذهبی مردم،به بهانه شرع آنرا مشروعه کردند. با مشروعه شدن حرکت مردمی مشروطه، صاحبان دین به صورت کاملا هدفمند به سهم خواهی از جنبش آزادی خواهی آن روزهای مردم مظلوم ایران پرداختند.

فقر مطلق و دین باوری باعث شد تا دین سالاری صاحب جایگاهی بالا در بین مردم شود. تا آنجا که دستور علما یا همان فتوا، تأثیری به مراتب بیشتر از حکم حکومتی داشت. مقام معنوی والای برخی مراجع و دینداری غالب مردم در سال‌های نه چندان دور باعث شد تا سهم عمده ای از انقلاب به نام روحانیت و مذهبی ها ثبت شود و در نهایت حکومت اسلامی جایگزین سلطنت پادشاهی گردد.

ایراد این مقدمه از آن جهت بود تا نحوه پیدایش و استقرار حکومت دینی در ایران برای خواننده یادآوری گردد چرا که ادامه نوشتار قصد به چالش کشیدن این نوع حکومت را دارد.

حکومت و یا همان انقلاب اسلامی در حالی وارد چله دوم شده است که کارکرد چهل ساله اول آن به شدت ضعیف و بحث برانگیز است. کشتار نخبه ها به بهانه معاند و ضدانقلاب، تحمیل جنگ ویران گر هشت ساله، فلج کردن اقتصاد از طریق انحصار، رانت و رابطه و اختلاس، عدم شایسته سالاری، سرکوب آزادی و مواردی از این دست سیاست داخلی حاکمیت اسلامی را تا سرحد سقوط برده است.

اوج نابخردی اما در سیاست های خارجی است. آنجا که رهبران ایران بدون توجه به پیامدهای فلج کننده سیاست های غلط خارجی، برخلاف جریان آب شنا می‌کنند و به گزاف ترین قیمت، بر یک پا داشتن مرغ شان اصرار دارند. آنها نوید محو شدن اسرائیل از صحنه روزگار را نوید می دهند و تابلوی روزشمار هم برایش تعیین و در یکی از میادین مهم پایتخت نصب می‌کنند.

این درحالیست که اسرائیل کشوری مستقل و دارای قدرت نظامی بالا و اقتصادی پیشرفته و توسعه یافته است. عجیب اینکه ایران در حالی چنین ادعایی دارد که حتی در میادین ورزشی هم از رویارویی با آن ابا دارد. ادعایی پوچ که فقط هزینه های سرسام آور بابت آن پرداخته و می پردازد.

حمایت از ملت های مظلوم منطقه در حالیکه ملت خود غرق در فقر و مظلومیت هستند برگ سیاه دیگری از کارنامه سیاست خارجی آنهاست. تحریم های وحشتناک اقتصادی، انزوای بین المللی، تحقیر و بازیچه دعوای کهنه شرق و غرب شدن ،تنها صفحات دیگری از این کارنامه ناموفق و پراسرار است. این درحالیست که بر خلاف تمام واقعیات یادشده، به سیاست های غلط خود در دنیا می بالند. خود را پادشاه مطلق حکومت الهی بر روی زمین می دانند و انقلاب شان را هدیه ای مستقیم از سوی خداوند می پندارند. تا آنجا که حرکت حساب شده و مردمی در بخشی از کشورهای عربی را از بهار عربی به بیداری اسلامی تغییر نام داده و منشأ آن را انقلاب اسلامی می دانند. موضوعی که با واکنش تند رهبران این کشورها مواجه و بشدت تکذیب و رد شد.

شرح و بازگشایی پرونده تاریک حکومت دینی در چند دهه گذشته نه در این مقال می گنجد نه هم به لحاظ عیان بودن حاجت به بیان آن است

هدف اصلی این نوشتار اما آنگونه که از عنوانش پیداست تبیین عدم تفاوت بین حکومت سلطنتی و ولایت مطلقه است. چرا که تمام نابسامانی ها، سیاه روزها ی مضاف بر موارد مطروحه در این یادداشت، محصول تن دادن به این نوع حکومت هاست. به سال‌های قبل از حکومت ولایی برمی گردیم . ویرانه به جامانده از حکومت نامشروع و شاهان بی کفایت قاجار، با رونق تولید نفت و نیز منابع طبیعی و معادن شانس اول توسعه در منطقه بود.

نخستین پایه های عمران و آبادانی در زمان پهلوی اول بر خرابه های عهد قجری بنا نهاده شد هر چند عمق محرومیت آنقدر بود که چندان به چشم نیایند. با دخالت هدف دار قدرت های استعماری و خلع پهلوی اول از قدرت، پهلوی دوم اما کاملا فرصت داشت تا توسعه اساسی اقتصاد ایران را بنا نهد. کاری که در ابتدا به گواه مستندات موجود تا حدودی به خوبی پیش میرفت تا اینکه در میانه راه سمت و سوی دیگری یافت و مرتکب اشتباهاتی شد و برخی از همین اشتباهات سبب شد تا مراجع عظام بیضه اسلام را در خطر ببینند.

حرکت از تریبون های مذهبی آغاز شد. جامعه سنتی پنجاه سال قبل کاملا آمادگی پذیرایی از بیانات مقامات مذهبی را داشت. طیف روشنفکری جامعه هم از ظن خود با مردم طاعون زده همراه شد. دیری نپایید که بساط تعزیه آغاز شد . مردم به جای اصلاح حکومت، خواهان انقلاب بودند. همان مردمی که بعدا به جای انقلاب، دنبال اصلاح حکومت بودند. سرانجام بعد از مدت ها کشمکش با حکومت پادشاهی (که انصافا از جهاتی حقش هم همین بود)موفق شدند میخ حکومت اسلامی را چند باره در این سرزمین به تاراج رفته بکوبند.

از همان سال های اول حکومت مشخص بود که علم و تخصص در اولویت برخی فقها نیست و تعهد سرلوحه کارشان شد. لذا متخصصین به جرم بی تعهدی یا به صلابه کشیده شدند و یا با هزار دردسر جلای وطن نمودند.

متعهدین بی تخصص زمام امور را به راحتی در دست گرفتند. به قول خودشان کشتی انقلاب را توانستند در دریای طوفانی به سلامت به ساحل بیاورند. تسویه حساب های حتی شخصی شروع شد. اندک مخالفان باقی مانده نیز فرار را بر قرار ترجیح دادند. کشوری با تمدن چند هزار ساله و منابع عظیم نفت و انرژی به دست وارثان خدا بر روی زمین افتاده بود.

اما متعهدین نوظهور بازی سیاست را بلد نبودند و تنها منبع حکومت داری را فقه و شرع می دانستند. غافل از اینکه دنیا، دنیای دیگری بود. آنقدر ضعیف عمل کردند که کشور به سرعت اسیر جنگ و نا امنی شد. باز با کمک مردم و در قالب دفاع مقدس، بعد از هشت سال بدبختی شعله های جنگ فروکش شد. آرامش نسبی حاصل شد اما اکثر متعهدین به شرع آسمانی در دفاع از وطن کشته شده بودند. حالا نوبت پشت خاکریزی ها شده بود.

آنهایی که با زرنگی از میدان جنگ شانه خالی کرده بودند. راستی چه کسی باورش میشود که ایده تشکیل قرارگاه خاتم الانبیا استفاده بهینه از تجهیزات باقی مانده از جنگ بود. قصد انشا نویسی و اطاله مطلب نیست اما باید بدانیم که ایران بعد از جنگ آبستن اتفاقات شوم امروزی بود. حکومت دینی به بهانه دین سالاری، صاحب قدرت مطلق شد. صدای مخالفان هم ناتوان تر از آن بود که از سینه بیرون آید. در سایه خفقان سیاسی، رانت و رابطه علنی شد و هرکس دستی بر آتش داشت از زدن و خوردن و بردن در حد توان، کوتاهی نکرد. دین خدا به گوشه ای پرت شد و با استفاده سوء از آن رکورد دار اختلاس در دنیا شدیم.شیرینی قدرت و ثروت به حدی بود که فقط به فکر بقا خود شدند. بودجه نظامی برای مقابله با تهدید دشمنان خارجی چند برابر شد. در داخل نیز نهادهای وابسته به قدرت ، در وفور بودجه سال به سال فربه تر شدند. اما حکومتی که دیگر فقط اسم دین را یدک می کشید یک اشتباه بزرگ کرد. اشتباهی که حکومت ماقبل آن را به درک واصل کرد. این اشتباه نابخشودنی ندیدن مردم بود. اوج این ندیدن در شکل گیری جنبش سبز نمود بیشتری یافت و قبل از آن در حریان بازنگری قانون اساسی در سال پس از اتمام جنگ. آنقدر که در اثر فشارهای شدید اقتصادی سال‌های اخیر (که همگی ریشه در بی تدبیری و خودسری ساختار قدرت دارد) کم کم عطای حکومت دینی را به لقایش بخشیده اند. مردم به خوبی فهمیدند که سلطنت با ولایت و سلطان با ولی تفاوتی ندارند فقط سلطان با زور سلطنت می‌کرد و ولی به بهانه ولایت خدادادی. تازه فهمیدند که سلطان ممکن است بی خیال حکومتش شود. مثلا خواسته مشروطه خواهان را می پذیرد و یا به خواسته فاتحان تهران تن می دهد اما سازش و مصالحه در مخیله ولایت مطلقه نمی گنجد. آنها بر این باورند که:

«ولایه علی بن ابی طالب حصنی،فمن دخل حصنی امن من عذابی»

و اینگونه شد که از این حصن ، برای خود حصاری امن تدارک دیدند. حصاری که تمامی حقوق حقه ملت ایران پشت دیوار آن مانده اند و فصل سوم قانون اساسی یعنی فصل حقوق ملت عملا به کناری نهاده شد. چنان حصاری با دژهای محکم و باروهای استوار، که خیال حمله به آن (حتی از پشت حصار شیشه ای گوشی های تلفن همراه و در فضای خیالی مجاری هم )جرأت شیر را میطلبد.

 

حق حیات و امنیت زندگی

آذر ارحمی

وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است، ای صاحبان خِرد! شاید شما تقوا پیشه کنید.حق زندگانی نه تنها برای انسان، بلکه برای همه موجودات حقی طبیعی‌ ست و در اینکه هیچ موجودی مجاز به گرفتن این حق از دیگری نیست، شکی وجود ندارد.ولی در صورتی که به هر دلیل غیر معقول، تصادفی، غیر عمد یا هرچیز دیگری این اتفاق افتاد، فرد خاطی باید با قصاص جریمه شود؟!اعدام و قصاص یکی از غیر انسانی ترین احکام اسلام است که در کشورهای مسلمان و به خصوص ایران با آمار بالا اجرا می‌شود.

جالب است بدانیم که ۱۴۰ کشور جهان اعدام قاتل را لازمه تسلی خاطر بازماندگان نمی‌دانند!

اما به آیه ۱۷۹ از سوره بقره برگردیم.

قصاص، زندگی، صاحبان خرد، تقوا!

کدام صاحب خردی برای زندگی و به دست آوردن تقوا به قصاص راضی میشود؟!

این دستور خداوندی که در قرآن چندین بار تکرار شده است، چقدر از آمار جرم و جنایت کاسته است؟!

اگر بر این بنا بود با این آمار بالا از اعدام در ایران تا الان تیشه به ریشه جنایت زده شده بود.

ولی واقعیت این است که قصاص و اعدام در ملاعام چیزی جز خشونت پروری و ترویج بی رحمی در بر ندارد. کسی که برای تسکین دل خود راضی به کشتن یک آدم میشود، انسان مهردوستی نیست‌. کسی که با خونسردی و به همراه دست کودکی در دست به تماشای جان دادن یک انسان می‌پردازد و تخمه میشکند، انسان خطرناکی ست.

بله، درست است اسلام حکم دیه را توصیه میکند و میگوید با دریافت دیه از گناهکار بگذرید که خدا شما را دوست بدارد.

اتفافا مشکل اساسی همین جاست. اسلام دین پول است.

در اسلام همه دستورات با پول قابل خرید و فروش است.

دیه، فروختن حق حیات است. تو میبخشی، اما نه برای انسانیت، نه از سر مهر و بخشش، نه برای زندگانی، نه برای اصلاح جامعه!

یادت باشد اسلام دین خشونت و نفرت است.

 

سرکوب و ایجاد ترس در مردم

حمید رضائی آذریانی

هموطنان گرامی در این مدتی که از عمر حکومت بظاهر الهی و مردمی میگذرد بارها و بارها به چشم دیده و یا شنیده ایم که چگونه این حکومت حقوق انسانی شهروندان کشورمان را نقض کرده ، از بی توجهی های عامدانه در وضع اقتصاد کشور گرفته تا مسائل فرهنگی و سیاسی همه این موارد حتی برای کودکان هم ملموس شده ولی از همه این موارد که بگذریم وقاهت و بی شرمی حکومت به دروغ مردمی را در این ماه گذشته همه دنیا نظارگر بودند ، همه دیگر با پوست و استخوانمان ضد انسانی بودن این حکومت را لمس کردیم حکومتی که مدعیست ، حکومت مردم سالار است وهمان مردم را به گوساله و بزغاله و آشغال نسبت داد ، همان مردمی که به این حکومت اجازه حکمرانی را داده بود .حال دیگر جای تامل دارد که وقتی ما توسط افرادی که خود را نماینده ما میدانند گوساله خطاب میشویم آیا همچنان سکوت کنیم و مانند یک گوساله فرمانبردار باشیم یا انسان بودن و آزاده بودنمان را نشان دهیم .

ما انسانی هستیم که خداوند ما را اشرف مخلوقات لقب داده است پس باید ارزش خود را حفظ کنیم .اگر کسانیکه ادعای دیانت دارند به گفته های خود باور دارند باید بدانند که اشرف مخلوقات کسیست که قدرت فکر و اندیشه دارد،اراده دارد تا سرنوشت خود را خود تعیین کند،اشرف مخلوقات آزاد آفریده شده و در تمامی حقوق با هم برابر است،هیچکس را بر کس دیگری برتری نیست،هیچ کس اجازه ندارد که حرمت انسانی را بشکند پس چگونه این موجودات به ظاهر انسان که مدعی دیانت هستند بخود اجازه میدهند که با اشرف مخلوقات آفریدگار چنین رفتار کنند .

هموطنان کلمه آیت الله به معنی نشانه خداست آیا در این موجوداتی که خود را به این لقب معرفی میکنند نشانی از انسانیت میبینید که خود را نشانه خدا میدانند ؟

من که آدمیت را در این موجودات نمیبینم و بعد حیوانی در آنها بیشتر موج میزند . اجازه دهید تا به چند مورد اشاره کنم و بعد قضاوت را به شما واگذار میکنم :

در همین چند هفته گذشته برخورد همین آیت الله ها را با مردمی که در یک بلای طبیعی (زلزله کرمانشاه ) گرفتار شدند را دیدید آیا این نشانه های خدا به خود این زحمت را دادند تا شبی را در کنار این مردمی که تمام هستی خود را از دست داده  بودند سپری کنند تا بفهمند که چه بر احوال این مردم میگذرد ؟

خیر ، حتی شخص اول مملکت که مدعیست ولی و سرپرست مسلمین جهان است حاضر به این کار نشد .چرا ؟

چون اصلا برای این موجودات انسان نما سرنوشت مردم هیچ اهمیتی ندارد و تنها به بقای حیوانی خود فکر میکنند . بعد از آن واقعه دردناک با تمام مصیبت های ادامه دار خود که هنوز هموطنانمان با آن دست و پنجه نرم میکنند برخورد میکنیم به نحوه رفتار همین نشانه های خدا با مردمی که به حقوق انسانی ازبین رفته خود انتقاد و اعتراض داشتند . شما و دنیا به خوبی دیدید که چطور مردم کشور به گلوله بسته شدند و چگونه بی نام و نشان مفقود شدند یا به تعبیری زندانی شدند آیا سزای فردی که به حق پایمال شده خود اعتراض دارد مرگ است ؟

آیا باید لگدمال شود؟

پس با چه زبانی باید اعتراض کرد تا این موجودات که مدعی نشانه خدا هستند بفهمند که اشتباه میکنند ؟

این آیت الله ها خود فرعون را دشمن انسانیت و دشمن خدا میخوانند آیا اگر آینه را جلوی خود بگیرند تفاوتی بین خود و فرعون میتوانند ببینند. کلمه محارب در لغت به معنی جنگجوست و در علم فقه هم به معنی اینست که : هرکس که برای ایجاد رعب وهراس وسلب آزادی وامنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب ومفسد فی الارض می باشد  و حتی تبصره ایی هم قائل شده اند که :

کسی که برروی مردم سلاح بکشد ولی دراثرناتوانی موجب هراس هیچ فردی نشود محارب نیست. ودر تبصره دیگر آمده که : اگر کسی سلاح خود را باانگیزه عداوت شخصی به سوی یک یاچند نفر مخصوص بکشد وعمل اوجنبه عمومی نداشته باشد محارب محسوب نمی شود. این موارد در کتاب بررسی فقهی و حقوقی محاربه وافساد فی الارض به نوشته :  آیه الله سید محمد حسن مرعشی نوشته شده است . و اما محاربه و افساد فی الأرض موضوع مواد ۲۷۹ تا ۲۸۸ قانون مجازات اسلامی هم طبق فقه شیعه برای جرایم سنگینی چون جنگ مسلحانه و در حد وسیع پیش بینی شده است ، حال چه کسی محارب و مفسد فی الارض است ؟

مردمی بی سلاح م پی جوی حقوق خود یا حکومت تا دندان مسلح که بدون اینکه هیچ بویی از آدمیت برده باشد به مردم تیراندازی میکند ؟

کدامیک؟؟؟؟؟؟؟

قوه قضاییه که مدعی عدالت است برای بازداشت شدگان تظاهرات سراسری که فقط حقوق از دست داده خود را مطالبه کردند اتهاماتی مانند «محاربه» و «افساد فی‌الأرض» تفهیم کرده است که حکم اعدام را برای آنان به دنبال خواهد داشت و البته برای آزادی تعدادی هم ،چنان وثیقه های سنگینی مشخص کرده که جای نفس کشیدن را برایشان نگذاشته است .

از طرفی ماموران امنیتی در سراسر کشور با تهدید خانواده‌های بازداشت شدگان، فضای سنگین امنیتی ایجاد کرده‌اند به نحوی که خانواده‌ها از اطلاع‌رسانی واهمه دارند ، خانواده‌ها و بازداشت شدگانی که آزاد شدند آینقدر تهدید شدند که هیچ حرفی نمی زنند و اکثرشان می‌گویند پرونده سنگین برایمان درست کردند و اگر دست از پا خطا کنیم می‌توانند حکم حبس سنگین یا اعدام برایمان ببرند.

تفهیم اتهامات سنگینی که می‌تواند مجازاتی مانند اعدام به همراه داشته باشد، یکی از شگردهای قوه قضائیه و نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی برای تهدید مردم و بالا بردن هزینه اعتراض برنقض حقوق شده است. در جریان اعتراضات خیابانی سال ۱۳۸۸ تعدادی از معترضان به صرف انتشار تصاویری از آنان در حال پرتاب کردن سنگ، با اتهاماتی مشابه به اعدام محکوم شدند، اگرچه احکام اغلب این متهمان پس از سرکوب شدن اعتراضات به حکم زندان تغییر کرد.از ابتدای شروع اعتراضات سیاسی و اقتصادی در هفتم دی ماه، هزاران تن بازداشت شده‌اند، اخبار مرگ در بازداشتگاه‌ها که وقیهانه  به تایید مقامات قضایی هم رسیده است، نگرانی‌های زیادی را درباره وضعیت و سرنوشت معترضان بازداشت شده ایجاد کرده است، در این اعتراضات دست کم ۲۵ معترض نیز در خیابان‌ها کشته شده‌اند، با این که هر روز نام‌های تازه‌ای از این قربانیان به ویژه در شهرستان‌های دوردست مطرح می‌شود اما مقامات قضایی همچنان سیاست سکوت، انکار و دادن اطلاعات غلط و گاه دروغ‌های آشکار را دنبال می‌کنند.

با این وجود آیا در این موجودات که خود را نشانه خدا ( آیت الله ) میداند نشانی از آدمیت مشاهده میکنید ؟

من این قضاوت را به شما واگذار میکنم .حال تکلیف ما با این آیت الله ها و حکومت جمهوری اسلامی چیست ؟

 اول باید این نکته را یاد آور بشوم که جان آدمی بزرگترین و مهمترین نعمتی است که باید در حفظ آن همت گماشته و تلاش کرد ولی یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن آزادگی انسان است که به هیچ وجه نباید آن را از دست داد . باید بدانیم که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد و باید هوشیار باشیم که دوباره تاریخ تکرار نشود و با وعده های زیبای شخصی مثل خمینی مجددا مورد سوء استفاده قرار نگیریم .اعتراض و انتقاد و دست یابی به حقوق از دست رفته  راه و روش خود را دارد نباید با ایجاد هرج و مرج آب در آسیاب سوء استفاده گران بریزیم اول باید بیاندیشیم که چگونه بتدریج حقوق ذاتی مان از ما گرفته شد به حدی که فراموشمان شد که حقوقی داریم و تبدیل شدیم به رباط های بله قربان گو ، وقتی این موضوع را متوجه بشویم میتوانیم با یک راهکار مناسب و بدون هزینه های سنگین به حقوق از دست رفته خود دست یابیم بله هموطنان شرط موفقیت در هر کاری اول آگاه شدن از وضعیت بوجود آمده است و در ادامه راهکار برای اصلاح آن در غیر اینصورت با ناآگاهی فقط باعث تکرار تاریخ خواهیم شد .

به امید موفقیت های روزافزون .

 

حجاب اسلامی!!!؟

اندیشه آفرین

حجاب، پوشش، سکسوالیته و بدن زن "مسئله است" حتی فراتر از آن، اولویت اول مابحث حقوقی زنان امروز است . برای من و بسیاری از زنان که هر روز اخبار زنان در ایران ودیگر کشورهای جهان را پیگیری می کنیم حجاب و اثرات آن  بر زندگی زنان را از ابعاد و جهات مختلف می بینیم و بین بسیاری از آسیبها و بحرانهای اجتماعی و  نگاه ایدئولوژی نهفته در "حجاب " ارتباط برقرار می کنیم این اولویت واضح و آشکار است .

از سوی دیگر می دانیم که اکثریت زنان ایران حجاب اجباری را نمی پذیرند و به آن معترضند . آماری که خود مسئولان جمهوری اسلامی اعلام کرده اند ، یکی از مسئولان اصلی طرح امنیت اجتماعی گفته بود ، پیش از آغاز این طرح در آستانه بی حجابی کامل بودیم .

اما این زنان با وجود این نارضایتی ، آگاهی اساسی در باره اثرات عمیق و شدیدی که حجاب مستقیم وغیر مستقیم برزندگی آنها گذاشته است را ندارند. حجاب آنچنان برای مردم وحتی روشنفکران به پدیده ای عادی و قابل اغماض تبدیل شده است وچنان " جلوی چشم" و " روزمره " شده است که چشم همه به روی آن بسته شده است و حتی گاهی که صحبت از آن می شود ، انگار موضوعی  پیش پا افتاده  و دون بحثهای روشنفکری است . بارها شده که وقتی ازحجاب حرف می زنیم طرف مقابل می گوید ، الان که دیگر حجاب یک نوار باریک روی سر است و حجابی که دختران ما دارند فرقی با بی حجابی ندارد و در واقع تمام جوانب و اثرات حجاب را فقط در ظاهر دختران در خیابانها خلاصه می کند و سیاستهای چند هزار صفحه ای که هر ساله پنهان و آشکار طرح ریزی می شود تا از حجاب بعنوان ابزاری ایده ال برای تحقق مقاصد بنیاد گرایانه استفاده کند را نمی بیند .

تاثیر سیاست حجاب اجباری را برحذف راحت وبی دردسر و یا همان تسویه نیمی از مخالفان بالقوه در جنس مونث را نمی بیند ( اخراج هزاران زن تحصیلکرده و روشنفکر در طول انقلاب و سپس رد صلاحیت یا عدم استخدام زنان غیر چادری و غیر محجبه از ادارات و مشاغل دولتی گرفته تا نمایندگی مجلس و ...) تاثیر حجاب اجباری بر آرایش غیر متعارف زنانرا نمی بیند ، تاثیر نگاه پشت فلسفه  "حجاب " را نمی بیند که منجر به نگاه جنسیتی به زن می گردد و وقتی بدن و موی زن " تحریک کننده " شد دیگر خیلی چیزها به راحتی توجیه میشود.

لزوم تمکین جنسی زن از شوهر ، لزوم داشتن اجازه همسر برای اشتغال و تحصیل و خروج از کشور ، غیرت و ناموس و در نتیجه قتلها ی ناموسی ( که هر سال به جای آنکه شاهد کاهش آن باشیم ، شاهد افزایش شدت وحشیگری و خشونت در اعمال آن هستیم )  وقتی حجاب را عمیقا درک نکنی ، متوجه تاثیر آن بر افزایش آزار خیابانی نخواهی شد ، متوجه ----استفاده ای که از فلسفه حجاب برای تفکیک جنسیتی می شود نخواهی شد وقتی ندانی که " فلسفه حجاب"  چگونه تاثیرات غیر مستقیم روی زندگی تک تک زنان  و مردان دارد متوجه نمی شوی که فلسفه حجاب و در واقع نگاه جنسیتی به زن موجب افزایش فحشا و روسپیگری  به دلیل انتساب صفت جنسی و وسیله ارضای شهوت به زن می شود .

نخواهی دانست که حجاب موجب افزایش مردان متجاوز می شود  چرا که فلسفه حجاب  صفت درنده وشکارچی  را به مرد منتسب می کند . اگر ندانی  حجاب چگونه سالهای سال ذهن مردمان را فاسد کرده وپوسانده ، تعجب خواهی کرد  که چرا پسران تحصیلکرده ما خواهان ازدواج با دختران  باکره  هستند  ، تعجب خواهی کرد که چرا دختران ما در رابطه جنسی تا این اندازه نا آگاه و منفعلند . اگر ارتباط و پیوند دیرینه حجاب با کنترل تمام شئون زندگی زن را درک نکنی نخواهی دانست  که چرا حگومت جمهوری اسلامی در این چند ساله تمام واجبات و مستحبات مختلف و اصول و فروع دین را رها کرده و هم و غم خود را روی حجاب اسلامی وعفاف گذاشته است .

اگر حجاب را تنها " پارچه ای روی سر " بدانیم ، هرگز نگران شاخصهای فیزیکی و آمارهای وحشتناک بیماریهای ناشی از کم تحرکی و عوارض سالخوردگی که سالها زودتر از میانگین جهانی به سراغ زنان ما می آیند نخواهیم شد .

هرگز به منظره رقت بار دویدن دختر 15 ساله ای به دنبال اتوبوس توجه نخواهیم کرد که چیزی از یک معلول جسمی کم ندارد ..

در این میان اشاره به خاطرات یک زن غربی هنگامی که به ایران سفر کرده بود در این رابطه خالی از لطف وتعمق نیست .کریستینا پاترسون از سردبیران ادبی نشریه ایندپندنت است که در جریان سفر به ایران همان احساس خشم و غضبی را تجربه کرده است که نقض خشن حقوق زنان در دل میلیون ها زن ایرانی بر می انگیزد .

او می گوید ، اگر میخواهید زنی احساس کند مثل یک روسپی است ، کافی است به او یک روسری بدهید  مویی که تا به حال فقط وقتی برایت مشغله ذهنی می شد که احساس می کردی وزووزی شده ، چرب یاخشک است ، همان حلقه های مجعد خشک ناگهان از یک چیز طبیعی  و لازم که دور صورت پرچین وچروک یا کک و مک دارت را پوشانده ، به یک سلاح جنسی شریرانه ، چشمک زن و اغواگر تبدیل می شود که هدف آن به دام انداختن  و شکار یک مرد و آ سیب رساندن به اوست . من و دو همراه  زن روزنامه نگار با این فکر کلنجار می رفتیم که پیش از این وقتی مجبور نبودیم تمام روز به روسری هایمان ور برویم ، با دستهایمان چه می کردیم ؟ 

قبلا که این کاسه لاک پشت داغ ، مثل قنداق دور سرمان نبود و مغزمان را به جوش نمی آورد ، چقدر احساس آزادی می کردیم ؟

وچه احساسی داشت هنگامی که کمی گرمت می شد ، می توانستی ، اندکی ژاکتت را باز کنی ؟

چه حالتی بود؟

به زحمت یادمان می آمد!.

اما چه باید کرد ؟

چه می توان کرد ؟

مسلما نمی توان از مرم عادی انتظار داشت که مسئله حجاب را تحلیل جامعه شناسانه کنند شناخت عمیق و جامعه شناسانه این پدیده اجتماعی مثل هر پدیده اجتماعی دیگر ، وظیفه کارشناسان علوم اجتماعی ، دانش آ موختگان جامعه شناسی جنسیت و مطالعات جنسیتی است . فرضا  مممکن است آلودگی هوا تاثبرات بسیار مخربی بر سلامت ساکنان یک شهر داشته باشد و حتی جان آنها را به خطر انداخته باشدولی آنها حتی از موضوع مطلع نباشند یا مطلع باشند ولی ندانند که چه کاری از دست آنها ساخته است . اگر هزاران نفر در اثر این    آلودگی صدمه ببینند وجان خود را از دست بدهند  تقصیری متوجه آنها نیست . اگرچه قربانیان اصلی هستند . این وظیفه یک فعال محیط زیست ، یک پزشک یا یک مهندس شیمی است که مردم را آگاه و سپس بسیج کند تا در مقابل زیاده روی و طمع صاحب کارخانه سیمان سازی بایستند و اورا مجبور به تخریب کارخانه و انتقال آ ن به خارج از شهر کنند .

این را در جواب کسانی نوشتم که می گو یند " رفع حجاب " خواسته زنان روشنفکر و فمینیست است و خواست زنان عادی نیست .وظیفه فعالان حقوق زنان و روشنفکران و اندیشمندان این خواهد بود تا با زبانی ساده ، این آگاهی را به زنان و مردان بدهند و راه رهایی از این وضعیت را نیز به آنها نشان دهند . وظیفه ماست که در مقابل پسری که می گوید ، شما از احساسات جنسی مردان آگاهی ندارید ونمی فهمید که بی حجابی زنان چه تاثیری روی مردان می گذارد ،چند کتاب     روانشناسی ، فیزویولوژی ، سکسو لوژی و جامعه شناسی روابط جنسی و ..... جلویش بگذاریم  و برایش بگوییم  طبق همه تحقیقات و آزمایشهای علمی که در تمام جهان معتبر و پذیرفته شده است ، میل جنسی زنان و مردان تفاوتی با هم ندارد . بعد برایش توضیح بدهیم که طبق هیچ آمار و تحقیقاتی ارتباط معنا داری بین افزایش پوشش زنان یک جامعه و پیشرفت کاری و تحصیلی مردان آن جامعه کشف نشده است . اگر قانع نشد ، آ مار اختلالات جنسی و روانی شهروندان ایران و بسیاری از کشورهای در این رده چون افغانستان ، پاکستان ، عربستان و بسیاری از کشورهای عرب ومسلمان را با کشوری که روابط زن و مرد آزاد است را مقایسه کنیم و بگو ییم اتفاقا ( همان حجاب است که نگاه تو به زن را به نگاه " گرسنه " به " شیرینی داخل ویترین " بدل کرده است .

وظیفه ماست که در باره ورزش زنان و سیاستهای حکومت جمهوری اسلامی ایران در ورزش زنان ، تحقیق کنیم و نتایج آن را منتشر نمائیم تا از زبان خود مسئولان این حکومت بشنوید که چه نوع اعتقاداتی نسبت به حجاب ، سرنوشت هزاران زن مشتاق و مستعد برای ایستادن بر سکوهای قهرمانی جهان را رقم زده است و سرنوشت من و شما و همه زنان این کشور را .

در پایان امیدم این است که آن روح زیبایی که در کشورم ایران وجود دارد و یکی از بزرگترین نمونه های شعر، هنر ، معماری و علم رادر جهان بوجود آورده ، روزی زن ستیزان حاکم را در هم بشکند ، روزی پرده حجاب را بدرد و روسری و چادر را به کناری افکند . به امید آنروز .

 

سانسور و مطالعه در ایران

بهاره بلورچی

مطالعه کتاب مقوله ای نام آشنا برای جوامع توسعه یافته و عامل رشد ، آگاهی و بصیرت شهروندان ، موتور پیشروان توسعه و تمدّن ، ابزار اطلاع رسانی و افزایش سطح سواد عمومی تمامی جوامع به منظور حرکت رو به جلو و رسیدن به افقهای جدید در قرن حاضر می باشد. بنا به اهمیّت این کالای فرهنگی و خوراک ذهنی برای انسانهای امروزی ، می توان آن را در شکل روزآمد و بسیار کارآمد آن ، یعنی کتابهای الکترونیک ، نیز مطالعه کرد. در این صورت می توان گفت دسترسی به کتب مختلف در زمینه های گوناگون بسیار سهل می باشد امّا در این میان نمی توان اهمیّت زیرساخت های فرهنگی یک جامعه را برای تربیت مشتاقان مطالعه و یادگیری نادیده گرفت که این امرِ مهّم  بدون هیچ شائبه ، برعهده ی سازمان های متولّی آموزش و پرورش هر کشور می باشد.

متاسفانه با نگاهی به سیستم آموزشی و محتوای کتب درسی در مدارس ایران میتوان به ناکارآمد بودن وزارتخانه ی آموزش وپرورش برای ایجاد انگیزه ی کتابخوانی و یادگیری در دانش آموزان پی برد. در جمهوری اسلامی ایران بودجه ای از سوی دولت برای اداره مدارس تأمین نمی شود. کتابخانه های مدارس خالی از کتابهای جذّاب و به روز برای رده های سنّی متفاوت است.

اگر هم گاهی از ارگانها و نهادهای دیگر کتابی برای تجهیز کتابخانه ها به مدارس اهدا می شود ، صرفاً کتب مذهبی و رساله ی مجتهدان و یا آشنایی با احکام است که مسلماً نمی تواند ذائقه ی کتابخوانی تمامی دانش آموزان را در بر بگیرد.

از مدارس که خارج شویم با نگاهی به قفسه ی کتابخانه های عمومی متوجه قدیمی بودن کتابها ، به روز نبودن آرشیو کتابخانه ها و متاسفانه خالی بودن جای افراد در کتابخانه ها می شویم. در بررسی کتابخانه های داخل اتوبوس ها و پایانه های مسافربری که یک طرح کپی برداری شده از کشورهای اروپایی است ، مشاهده می کنیم تمامی کتابهایی که در اختیار مردم به عنوان کتابهای سیّار در سطح شهر قرار می گیرند ، با موضوع دفاع مقدّس می باشند.

حال این سؤال پیش می آید : کسانی که این طرح را کپی برداری و در جامعه اجرا می کنند ، آیا بر این امر واقف هستند که در کشورهای پیشرفته بدون هیچ جهت گیری و مطابق با آزادی افکار و بیان ، کتابها با موضوعات مختلف و بدون سانسور به چاپ رسیده و در اختیار عموم قرار می گیرند ؟

یا اینکه خود را به خواب و نادانی زده اند ؟

تا کجا باید بودجه ی کشور صرف جنگ و جنگ افروزی و یا خاطرات سالهای گذشته بشود ؟

چرا دانش آموزی که حق دارد رایگان تحصیل کند وآموزش ببیند باید عمر خود را صرف خواندن کتاب هایی کند که مطابق با ذائقه ی افراد حکومتی تألیف می شود و بنا به نظر آنها که هیچ تخصّصی در حیطه ی آموزش ندارند در محتوای کتب درسی دخل و تصرّف شود ؟

و جامعه را به جای  روشنفکری به قهقرا بکشاند کما اینکه می بینیم مطالب کتب درسی هیچ جاذبه ای نداشته و دانش آموزان از سر اجبار آنها را می خوانند.

بدین سان ریشه ی علاقه مندی به کتاب و کتابخوانی به جای اینکه در مدارس آبیاری شود ، خشک می شود و تیشه ی جهل به ریشه ی ذهن جستجوگر کودکان و نوجوانان ما می زند.

آری ، جامعه ای که از کتاب و کتابخوانی فاصله بگیرد و مردم آن به جای دغدغه ی تحوّل فکری از سر ناچاری ، غم معاش داشته باشند و از تأمین نیازهای اولیّه (مسکن ، خوراک ، پوشاک) عاجز باشند ، جامعه ای می شود دچار رخوت و رکود ، این درد جامعه ی ماست.

بی گمان پائین نگه داشتن سطح دانش جامعه ، فیلترینگ اینترنت و سانسور مطالب نمی تواند امری غیر تعمّدی باشد.

در جمهوری اسلامی ایران همیشه شاهد سرکوب روشنفکران بوده ایم و این خود گواه این ماجراست که دولت جمهوری اسلامی ایران خواهان گرفتاری مردم در چنگال بی سوادی ، بی اطّلاعی و عقب افتادگی است تا بتواند به حفظ قدرت و ادامه ی حیات دیکتاتوری خود بپردازد. هرگاه بحث آمار و سرانه ی کتابخوانی در ایران می شود مانند گذشته و همچون ارائه ی سایر اخبار کشور ، آمار ضدّ و نقیضی از سوی مسئولین ارائه می شود و روخوانی کتاب های ادعیّه به زبان عربی بدون حتّی فهمیدن معنا و مفهوم و ترجمه ی آنها را هم جزو آمار کتابخوانی اعلام می کنند تا شاید وجهه خویش را که ناقضان بلامنازع حقوق بشر در امر آموزش عمومی جامعه هستند ، موجّه جلوه دهند.

ای کاش حاکمان منفعت جوی جمهوری اسلامی ایران می دانستند که به جای سرمایه گذاری در پروژه های نفتی و تمرکز بر اقتصاد وابسته به نفت و یا تأمین بودجه ی جنگ و شهید پروری باید به آموزش کودکان و نوجوانان مستعد ایرانی که ثروت های واقعی این سرزمین اند ، بپردازند تا آنان با آموزش درست و مطابق با استاندارد های روز دنیا به علوم نوین دست یابند و روشنفکران ، مخترعان و بنیانگذاران جامعه ای مدرن و پویا با آینده ای روشن باشند.

متاسفانه باید گفت آنکس را که به خواب رفته می توان بیدار کرد امّا فردی که خود را به خواب زده هرگز ...

افسوس که استعدادهای کودکان سرزمین ما در آتش خواب غفلت مسئولان بی کفایت و بی بهره از دانش روز ، می سوزند.

 

موسسین و هیئت تحریریه: 

 

آذر ارحمی - حمید رضائی آذریانی

مدیر مسئول:

          حمید رضائی آذریانی

سردبیر:

آذر ارحمی

 

تماس با ما:

حمید رضائی آذریانی

Tel.: +49 1781476984

Email: Hamidra7050@gmail.com

            آذر ارحمی

Tel.: +49 15788102973

Email  Azarerhamie@gmail.com     

 

آدرس پستی:

Haus-Knipp-Straße .35 

47139 Duisburg

Deutschland

ارزش هر شماره یک یورو

یادآوری:

- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.

- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی  آزاد می داند.

حق ما انسان ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر