۱۴۰۳ آبان ۲۵, جمعه

ماهنامه حق ما انسانها چاپ 60 آبان 1403

 

ماهنامه سیاسی و اجتماعی

حق ما انسان ها


 

نشریه مستقل هواداران حقوق بشر

 

سال پنجم شماره شستم آبان 1403/ نوامبر 2024

 

ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.

منشور سازمان ملل متحد مصوبه 26 ژوئن 1945

فصل پنجم – شورای امنیت         
ماده 23-1- شورای امنیت مرکب است از پانزده عضو سازمان ملل متحد. جمهوری چین – فرانسه – اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (فدراسیون روسیه)- بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی و ایالات متحده امریکا اعضاء دائم شورای امنیت هستند. مجمع عمومی ده عضو دیگر سازمان را بالاخص باتوجه به شرکت اعضای سازمان ملل متحد در حفظ صلح و امنیت بین‌المللی و سایر هدفهای سازمان در درجه اول و همچنین با توجه به تقسیم عادلانه جغرافیایی به عنوان اعضاء غیر دائم شورای امنیت انتخاب می‌نماید.  
2 اعضای غیر دائم شورای امنیت برای یکدوره دوساله انتخاب می‌گردند. معذلک در نخستین انتخاب اعضای غیر دائم پس از افزایش عده اعضای شورای امنیت از یازده به پانزده دو عضو از چهار عضو اضافه شده برای یک دوره یکساله انتخاب می‌شوند.
عضوی که خارج می‌گردد بلافاصله قابل تجدید انتخاب نخواهد بود.
3 هر عضو شورای امنیت یک نماینده در آن شورا خواهد داشت.

سایه سنگین دیکتاتوری

علي مسيبي

سیاست ایران از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ تاکنون بر پایهٔ اقتدارگرایی و تمرکز قدرت شکل گرفته است.

 این نظام که بر اساس نظریهٔ ولایت فقیه توسط آیت‌الله خمینی تأسیس شد، ساختاری تئوکراتیک دارد که در آن رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله علی خامنه‌ای، قدرتی مطلق و تقریباً نامحدود بر تمامی نهادهای کشور دارد.

 در این نظام، دموکراسی به صورت ظاهری وجود دارد. انتخابات برگزار می‌شود، اما شورای نگهبان با رد صلاحیت گسترده نامزدها، عملاً مخالفان و منتقدان را از رقابت حذف می‌کند. از این رو، مردم ایران امکان انتخاب واقعی را ندارند و نظام سیاسی به شکلی مهندسی‌شده عمل می‌کند.

آزادی‌های اساسی نظیر آزادی بیان، آزادی مطبوعات، و حق تجمع به شدت محدود شده و سرکوب می‌شوند.روزنامه‌نگاران، فعالان مدنی، و هنرمندان منتقد به صورت مداوم تحت فشار قرار می‌گیرند. بسیاری از آنها بازداشت، زندانی یا مجبور به ترک کشور می‌شوند.

 اینترنت و رسانه‌ها تحت نظارت شدید قرار دارند و سانسور گسترده‌ای بر آنها اعمال می‌شود. هرگونه تلاش برای اعتراض به وضعیت موجود، از جمله اعتراضات گستردهٔ سال ۱۴۰۱ پس از مرگ مهسا امینی، با سرکوب شدید مواجه شده است. در جریان این اعتراضات، نیروهای امنیتی هزاران نفر را بازداشت کرده و تعداد زیادی از معترضان ناپدید یا اعدام شدند.

اقتصاد ایران نیز در وضعیت بحرانی قرار دارد. مدیریت ضعیف، فساد ساختاری، و تحریم‌های بین‌المللی زندگی مردم را دشوارتر کرده است.در حالی که بخش زیادی از درآمدهای نفتی ایران صرف حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی منطقه‌ای و سیاست‌های خارجی می‌شود، مردم با تورم سرسام‌آور، بیکاری گسترده، و افزایش فقر دست و پنجه نرم می‌کنند.

 این وضعیت اقتصادی نه‌تنها معیشت مردم را به خطر انداخته، بلکه شکاف طبقاتی را نیز به شدت افزایش داده است.

سیاست خارجی ایران که بر حمایت از گروه‌های مسلح منطقه‌ای و دخالت در منازعات بین‌المللی تمرکز دارد، موجب انزوای کشور در سطح جهانی شده است.

این سیاست‌ها که به هزینه‌های سنگین اقتصادی و سیاسی برای ایران انجامیده‌اند، موجب تشدید فشارهای بین‌المللی و افزایش تحریم‌ها شده‌اند.

با وجود این چالش‌ها، روحیهٔ مقاومت و آزادی‌خواهی مردم ایران زنده است. اعتراضات گسترده و فداکاری‌های بی‌پایان مردم نشان می‌دهد که خواست تغییر، عدالت، و آزادی همچنان در قلب جامعه ایران پابرجاست. این اراده می‌تواند نویدبخش آینده‌ای روشن‌تر و ساختاری عادلانه‌تر برای مردم ایران باشد.

از مارکسیسم اسلامی تا مارکسیسم عرفانی

نادر زاهدی

نزدیک به نیم قرن است که سازمان مجاهدین خلق در عرصه سیاسی و ایدئولوژیک ایران حضور دارد؛ سازمانی که با بنیادهای مذهبی و برای مبارزه با نظام سلطنتی پایه‌گذاری شد؛ در همان سال‌های اول فعالیت دچار تغییر ایدئولوژیک شد و بیشتر کادرها و رهبری آن مارکسیسم را پذیرفتند.

آنان که اسلام سیاسی را کنار گذاشتند (که داستان آن را بایستی در فرصت دیگری بازگفت)، درواقع استمرار و خطی را علنی کردند که در زیرساخت‌های ایدئولوژیک پایه‌گذاران سازمان وجود داشت و با الفاظ و مفاهیم دینی، مکتب مارکسیسم- لنینیسم را در چشم‌انداز مبارزاتی و تشکیلاتی خود قرار داده بودند.

نخستین بار این بهم‌آمیختگی دین‌باوری با چپگرایی را پادشاه فقید (محمدرضاشاه پهلوی) با مفهوم «اتحاد سرخ و سیاه» مطرح کردند و سپس این اصطلاح توسط برخی از چپگرایان (نظیر بیژن جزنی، غلامحسین فروتن و منصور حکمت) و دیگران، وارد گفتمان سیاسی ایران گردید؛ اهداف سیاسی بنیانگذاران و همچنین دیگر رهبران سازمان- چه در بخش منشعب و چه در میان مذهبی‌ها- ایجاد حکومتی مبتنی بر آموزه‌های دینی شیعه و تلاش برای در دست گرفتن مراکز اجرایی و ارگان‌های سیاسی و اقتصادی- فرهنگی در کشور است؛ الگویی که در دوران اخیر و در میان برخی از سیاسی‌کاران با اسم رمز «فدرالیسم»، «جمهوری شورایی»، «اداره قومیتی» و… بر تمامیت ارضی ایران هجوم آورده و همراستا با ارگان‌هایی از حکومت اسلامی، به تجزیه کشور تمایل دارند.

مدتی است که مجاهدین خلق با پشت سر گذاشتن «انقلاب ایدئولوژیک» در ازدواج سازمانی مسعود رجوی و مریم عضدانلو و اعلام خودخوانده‌ی رهبر «مقاومت» و رئیس جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران، به صورت فرقه‌ای اداره می‌شود؛ در اشاره به این مسئله به تعبیر مسعود رجوی «درست در این نقطه است که انقلاب درونی مجاهدین با امر سرنگونی رژیم، درست در همین نقطه با هم پیوند میخوره و به هم میرسه. یعنی که ما پاسخ رو در مریم و انقلاب او یافتیم.

موضوع البته ضرورت درونی بود برای مجاهدین در چارچوب مرام و مسلک و ایدئولوژی خودشون. اما در عین‌ حال پاسخ به ضرورت سرنگونی رو در اونجا یافتیم از طریق ارتقای کیفیت نیروی رزمنده یعنی مجاهدین و ارتش آزادیبخش.

برجسته‌ترین وجه پایداری و رویش. بله! برجسته‌ترین وجه پایداری و رویش مجاهدین رو ققنوس‌وار پس از یکصدهزار شهید در اینجا می‌شود به عیان دید؛ انقلابی که گفت هدفش نفی ایدئولوژی جنسیت و تبعیض جنسی بود…»

این فرقه مذهبی که در سالیان اخیر به مسائل جاسوسی وارد شده و بیشترین اهتمام خود را مقابله با نیروهای سلطنت‌طلب و مشروطه خواه قرار داده است، بعد از انتقال به اردوگاهی در کشور آلبانی، تغییر فکری داده و به شکل فرقه‌ای عرفانی و صوفیانه درآمده است.

تصوفی که مجاهدین در مواضع اخیر خود نشان داده‌اند، با پرستش مسعود و مریم، پایی در مذهب‌گرایی ایدئولوژیک دارد که ریشه و پی آن را در نوشته‌های کسانی مانند مهدی بازرگان و علی شریعتی از سویی و ترجمه‌های ناقص و غیرتخصصی از رهبران کمونیسم جهانی و روسی از سوی دیگر می‌بینیم.

این تصوف مارکسیستی با گذار و در کنار ایده‌های قاطی پاتی مارکسیسم اسلامی که ارکان و افکار اداره‌کنندگان سازمان مجاهدین خلق را طی نیم قرن تسخیر کرده، قرار دارد و به غایت دور و تهی از آموزه‌های سکولاردمکراتیک دنیای مدرن و سیاست‌های ملی و آزادیخواهانه است.

در یکی از متن‌هایی که به اسم مسعود رجوی در وبسایت رسمی‌ مجاهدین خلق درج شده، نمونه‌ای از پیوند آموزه‌های عرفانی و فرقه‌ای را در شبیه‌سازی وادی عرفان با رهبری خود در هدایت مجاهدین، اینگونه بیان می‌شود: «شیخ عطار در این داستان چگونگی سفر پر رنج عارف سالک را در شاهراه وصول به حق شرح می‌دهد، و می‌گوید پرندگان انجمن کردند تا پادشاهی را بر خود برگزینند.

 اما هُدهُد فرزانه گفت که ایشان را خود سلطانی باشد و آن سیمرغ است و نیز آگهی داد که طالبان و جویندگان باید در راه طلب مقصود جِد و جَهد نمایند و بر مشکلات بسیار فائق شوند. سالکان، یعنی روندگان، سالکان این طریق بایستی از ۷ وادی، یعنی ۷ درّه پر خطر بگذرند تا به مطلوب برسند. اما پرندگان با وجود همه مشکلات راه سفر اختیار کردند و برای وصول به سر منزل سیمرغ که در قافً حقیقت مسکن داشت، هُدهُد را که سال‌ها درک محضر سلیمان جان را کرده بود به راهنمایی خود برگزیدند.

اما چون هُدهُد باز به شرح دشواری‌ها و سختی‌های راه پرداخت، بسیاری پرندگان هر یک به عذر و بهانه‌ای ترک سفر کردند…»

تداوم استحاله مجاهدین از مارکسیسم اسلامی به مارکسیسم عرفانی در روزهای اخیر و به همراهی برخی از کمونیست‌های سودازده که در بیشتر مواقع تاریخی و مسائل سیاسی، همگام اسلام سیاسی و ایدئولوژیک بوده‌اند، در ماجرای تبلیغاتی آرامستان پاریس به عرصه آمد؛ نمادهای این جمع کوچک، نشانگر مارکسیسم عرفانی است که در رگ و پی مجاهدین خلق و بخشی از چپ ایرانی که خود را وارث اصلی جنون پنجاه و هفت می‌دانند، ریشه دارد و اکنون در جهان پسادینی و زمان رواداری دموکراتیک، عرصه ای برای عقده‌گشایی از سلطنت و نیروهای آزادیخواه به دست آورده و بطور لحظه‌ای ابراز وجود می‌کند.

زندان قرچک: نماد نقض حقوق بشر در ایرانحق

متینه عطاالهی

زندان قرچک ورامین، یکی از بدنام‌ترین مراکز بازداشت در ایران، به دلیل شرایط غیرانسانی و نقض گسترده حقوق زندانیان، به ویژه زنان و کودکان، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است.این زندان که به جهنم زنان معروف شده، نمادی از قساوت و بی‌توجهی به کرامت انسانی است.در ادامه جزئیات بیشتری از مشکلات و وضعیت این زندان ارائه می‌شود. زندان قرچک از ابتدا برای نگهداری انسان طراحی نشده بود و به عنوان یک مرغداری قدیمی استفاده می‌شد. به همین دلیل شرایط فیزیکی این مکان به هیچ‌وجه برای بازداشت افراد مناسب نیست. برخی از مشکلات اصلی زیرساختی عبارت‌اند از ازدحام شدید زندانیان در اتاق‌هایی کوچک که بدون تهویه مناسب محبوس هستند. در بسیاری از موارد، تعداد زندانیان بسیار بیشتر از ظرفیت قانونی است.

نبود امکانات بهداشتی، تعداد سرویس‌های بهداشتی بسیار محدود،ازدحام جمعیت از مشکلات عمده این زندان است و در بیشتر اوقات زندانیان مجبورند ساعت‌ها در صف منتظر بمانند. این مسئله باعث انتشار بیماری‌های عفونی و قارچی شده است. کیفیت پایین غذا،مسمومیت غذایی و همچنین غذاهایی که به زندانیان داده می‌شود، اغلب فاسد یا بی‌کیفیت هستند. آب آشامیدنی سالم در دسترس زندانیان نیست و برخی از آن‌ها مجبورند برای آب تمیز هزینه اضافی پرداخت کنند. زندان قرچک به عنوان مکانی برای اعمال فشار و سرکوب زندانیان، به ویژه زندانیان سیاسی، شناخته می‌شود. برخی از روش‌های بدرفتاری که در این زندان گزارش شده‌اند، عبارت‌اند از شکنجه‌های جسمی و روانی. زندانیان به طور مداوم تحت فشارهای جسمی و روحی قرار می‌گیرند.

برخی از زنان زندانی از ضرب و شتم شدید و رفتارهای تحقیرآمیز سخن گفته‌اند. مسئولان زندان به طور مداوم زندانیان را با تهدید به آزارهای بیشتر و حتی مرگ تحت فشار می‌گذارند.

 بسیاری از زندانیان در قرچک به صورت غیرقانونی و بدون محاکمه عادلانه نگهداری می‌شوند. آن‌ها از حق ملاقات، دسترسی به وکیل یا حتی تماس تلفنی با خانواده محروم هستند. زنان در زندان قرچک تحت شدیدترین فشارها و بدرفتاری‌ها قرار دارند. موارد زیر بخشی از مشکلاتی است که زنان زندانی با آن مواجه‌اند. بسیاری از زنان تنها به دلیل فعالیت‌های مدنی یا عقیدتی بازداشت شده‌اند و تحت اتهامات واهی مانند اقدام علیه امنیت ملی یا تبلیغ علیه نظام زندانی شده‌اند.

 گزارش‌هایی از آزار جنسی توسط مأموران زندان یا دیگر زندانیان وجود دارد. زنان در این زندان به ندرت از حریم خصوصی برخوردارند و اغلب در فضایی مملو از خشونت و تهدید به سر می‌برند. زندانیان زن از دسترسی به وسایل بهداشتی ضروری، به ویژه در دوره‌های قاعدگی، محروم هستند.

 این مسئله باعث بروز بیماری‌های عفونی و مشکلات جسمی شده است. یکی از جنبه‌های شوک‌آور زندان قرچک، حضور کودکان خردسال در کنار مادران زندانی است.

این کودکان در محیطی سرشار از خشونت و فشار روانی زندگی می‌کنند که تأثیرات مخربی بر رشد و سلامت روانی آن‌ها دارد. مشکلات اصلی کودکان در این زندان عبارت‌اند از نبود فضای بازی و آموزش. کودکان در قرچک هیچ امکاناتی برای بازی، تفریح یا آموزش ندارند. مشاهده خشونت و شنیدن فریادهای زندانیان، آثار روانی عمیقی بر این کودکان می‌گذارد.

 کودکان نیز مانند مادرانشان از غذاهای بی‌کیفیت و ناسالم تغذیه می‌کنند که بر سلامت جسمی‌شان تأثیر گذاشته است. زندان قرچک به دلیل ازدحام بیش از حد و نبود امکانات بهداشتی، به محیطی مناسب برای شیوع بیماری‌ها تبدیل شده است. بیماری‌های عفونی، قارچی و پوستی میان زندانیان به وفور دیده می‌شود.

 عدم دسترسی به پزشکان متخصص و دارو، مشکلات سلامتی زندانیان را دوچندان کرده است. مواردی از مرگ زندانیان به دلیل عدم دریافت مراقبت‌های پزشکی به موقع گزارش شده است. قرچک یکی از زندان‌های اصلی برای نگهداری زنان زندانی سیاسی است. این افراد اغلب تحت فشارهای شدید قرار می‌گیرند تا اعترافات اجباری انجام دهند یا از فعالیت‌های سیاسی خود دست بکشند. مسئولان زندان آن‌ها را از ملاقات با خانواده و ارتباط با دنیای بیرون محروم کرده و در سلول‌های انفرادی نگهداری می‌کنند. زندان قرچک ورامین، با شرایط غیرانسانی و نقض گسترده حقوق بشر، نه تنها زندانیان را از کرامت انسانی محروم می‌کند بلکه به نمادی از سرکوب سیستماتیک در جمهوری اسلامی تبدیل شده است.

گوشه ای از مشکل زن بودن در ایران

ملیکا نوری وفا

شاخص ترین حقی که بیش از 40 سال است از زنان گرفته شده حق انتخاب ظاهر و پوشش آنهاست.بنا به قانون حجاب اجباری که از سال 62 به تصویب رسید دختران از سن 7  سالگی یعنی زمانی که قرار است مدرسه را خانه دوم خود بنامند با حجاب اجباری روبرو می شوند و جدا از آن این پوشش ناخواسته در هر جایی که مکان عمومی محسوب می شود همراه آنهاست،  همراهی ناخواسته که زنان دخالتی در آن ندارند.در این سالها تعاریف دیگری از سوی جمهوری اسلامی ساخته شده که اگر زنان بر اساس آن پوشش خود  را رعایت نکنند متهم به بدحجابی می شوند.

 گشت های ارشاد و برخوردهای خشونت آمیز آنها، توقیف خودروهایی که به گفته آنها سرنشینان بدحجاب دارندو غیره…از جمله اقدامات این حکومت است.

 با این حال دختران خیابان انقلاب با در دست گرفتن شالهای سفید اعتراض خود را به حجاب اجباری از دی ماه 96 آغاز کردند. در این سال ها مقامات جمهوری اسلامی برخوردهای شدید امنیتی با دختران خیابان انقلاب داشتند.

احکام سنگین برای مژگان کشاورز، منیره عربشاهی و یاسمن آریانی از جمله این نمونه هاست.پست های مهم سیاسی  و وزارتخانه ها ی خالی از زنان : در تاریخ جمهوری اسلامی هیچ کاندیدای زنی نتوانسته است در انتخابات ریاست جمهوری حضور داشته باشد و صلاحیت همه ثبت نام کنندگان زن بدون اشاره به زن بودنشان توسط شورای نگهبان رد می شود.

 در  بندهای مختلف قانون اساسی جمهوری اسلامی  نظیر اصل 115 آمده است که ریاست جمهوری را تنها مختص رجال مذهبی و سیاسی می داند.

ممنوعیت انتخاب برخی رشته های دانشگاهی و نرخ بیکاری زنان:تحصیلات دانشگاهی هم فراز و نشیب های زیادی برای زنان داشته و آنها هر سال به بهانه های مختلف از جمله سهمیه بندی، حذف رشته های دانشگاهی، بومی گزینی یا نبود فرصت اشتتغال برای انتخاب رشته با مشکلات جدیدی مواجه هستند.محدودیت های تحصیلی دختران البته همواره به ممنوعیت شغلی برای آنها گره خورده و دلیل های مختلفی از قبیل عدم توانایی زنان تا مناسب نبودن شغل مورد نظر برای آنها مطرح است.

مرزهای عقب گردی که جمهوری اسلامی به زنان تحمیل کرده .حتی از درهای ورزشگاه ها هم گذشته و ممنوعیتی نانوشته در قانون که نه اجازه حضور تماشاگران مرد را در رقابت های زنان میدهد و پس از سالها مبارزه اینک با فشار فدراسیون جهانی فوتبال به مقار محدود و گزینشی زنان اجازه پیدا می کنند تا از حق خود برای نشستن در سکوهای ورزشی مانند استادیوم ها استفاده کنند. گاه به بهانه های اختلاط زن و مرد، به کار بردن لفظ های زشت و زننده از سوی مردان یا برهنگی بدن مردان.در کنار همه این ها در چند سالی که امکان حضور زنان در بازیهای بین المللی فراهم شده مشکل دیگری همپای تلاش آن ها شکل گرفته به نام اجازه همسر برای شرکت در مسابقات جهانی و خروج از کشور.

ناکامی زنان در موسیقی: موضوعاتی مانند ممنوعیت صدای زنان در موسیقی ایران، محدودیت برای روی صحنه رفتن نوازندگان زن، جرم بودن رقصیدن زنان و بسیاری دیگر که تا پیش از انقلاب 57 وجود نداشت. اما حالا مشکل بزرگی برای زنان است و نمونه هایی از حقوق پایمال شده آنهاست. هیچ آمار دقیقی وجود ندارد که در طی این سالها حکومت جمهوری اسلامی صدای چندین زن را به اجبار خاموش کرده است و چندین خواننده زن زیرزمینی با تمام این محدودیتها به فعالیت خودشان ادامه می دهند.در مورد نوازندگان زن هم قوانین نانوشته  نقش زیادی دارند. هم اکنون بسیاری از دختران همپای پسران در هنرستان و دانشکده موسیقی سال ها زمان صرف می کنند تا بتوانند تجربه نوازندگی در یک گروه کنسرت را داشته باشند اما اغلب در زمان اجرا حادثه برای زنان خبر نمی کند آن ها درست در روز اجرا یا از سن پایین کشیده می شوند یا با وجود تمام هماهنگی ها از حضورشان جلوگیری می شود.

ممنوعیت رقصیدن زنان هم جای خود دارد. بارها دخترانی که رقص خودشان را در شبکه های اجتماعی منتشر کردند با احکام قضایی روبرو شدند.یکی از مهمترین عواقب محرومیت ها و محدودیتها برای زنان تمایل آنها به مهاجرت و خروج از کشور است. نگاهی به آمارهای گذشته نشان می دهد که در ده سال گذشته تمایل زنان و دختران برای مهاجرت بیشتر شده است.آنها بیشتراز طریق ویزا، اقامت تحصیلی یا ازدواج با مردهای خارجی اقدام می کنند.

از محدودیت های  فرهنگی هم در جامعه نباید غافل شویم، از قبیل فردی، خانوادگی، اجتماعی گوش دختران و زنان ایرانی از کودکی با شعار دختر از خانه بیرون نمی رود یا زنان ضعیف هستند یا زن جنس حساس است و ده ها عبارات دیگر پر شده است که شنیدن این کلمات بر میزان باورمندی زنان از توانایی و استعدادشان تاثیر می گذارد، برخی الگوهای رفتاری و کلیشه های فرهنگی نادرست درباره دختران و زنان میان خانواده های ایرانی باعث ایجاد محدودیت در فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایشان شده است.

کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام

طیبه نجاتیان

اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در روز سه‌شنبه هر هفته است که در اعتراض نسبت به گسترش و استمرار اعدام‌ها در ایران، از بهمن ماه ۱۴۰۲ در زندان‌های ایران شروع شده و تا کنون ادامه یافته است.

این زندانیان در اعتراض به مجازات اعدام و مخالفت با آن به عنوان مجازاتی غیرانسانی و جبران‌ناپذیر، بدون توجه به نوع اتهام یا انگیزه‌ها و اعتقادات محکومین به اعدام، خواستار لغو این مجازات می‌باشند.

زندان‌هایی که جمعی از زندانیان در آنها سی‌ویکمین هفته کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام را برگزار کردند، عبارتند از: زندان اوین (بندزنان، بند۴،۶،۸)، زندان قزلحصار (واحد۳و۴)، زندان مرکزی کرج، زندان خرم‌آباد، زندان نظام شیراز، زندان مشهد، زندان قائم‌شهر، زندان لاکان رشت (بندزنان و بند مردان)، زندان تبریز، زندان اردبیل، زندان خوی، زندان نقده، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران و زندان تهران بزرگ. زندانیان اعتصابی از دیگر زندانیان در زندان‌های مختلف ایران خواسته‌اند به این کارزار بپیوندند.

همچنین از مردم و وجدان‌های بیدار در سراسر جهان خواستند تا برای لغو حکم اعدام و مقابله با آن از کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» حمایت کنند. در سی‌ودومین هفته، کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام با پیوستن زندان اسد‌آباد اصفهان و زندان بم کرمان به ۲۱ زندان گسترش یافت.

همچنین این کارزار قتل فجیع و غیر انسانی محمد‌میر موسوی و کمیل ابوالحسنی را که توسط حکومت جمهوری اسلامی صورت گرفت، محکوم کرد.

در سی‌وششمین هفته کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام زندان اراک به این کارزار پیوست.

سه‌شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳ همزمان با روز جهانی علیه اعدام و اعدام دست‌کم ۳۰ نفر در ۱۰ و ۱۱ مهر، ۱۹ نفر در ۱۸ مهر، این کارزار وارد سی و هشتمین هفته خود در ۲۲ زندان کشور شد.

 این کارزار در ۲۹ آبان ۱۴۰۳ چهل‌وسومین هفته اعتصاب در سه‌شنبه‌های نه به اعدام را پشت سر گذاشت که طی یک ماه اخیر زندان‌های شیبان اهواز، کهنوج کرمان و دستگرد اصفهان به این کارزار پیوستند، از آغاز روی کار آمدن دولت پزشکیان ۴۵۰ زندانی، تنها در تاریخ ۱۶ آبان ۱۸ نفر اعدام شدند. امیرحسین مرادی و علی یونسی دو نخبه زندانی برای پیوستن دانشجویان به کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام فراخوان دادند. هدف این کارزار، که اکنون صدها زندانی در ۱۹ زندان در سراسر کشور به آن پیوسته‌اند، اعتراض به مجازات اعدام و مخالفت با آن به عنوان مجازاتی غیرانسانی و جبران‌ناپذیر، بدون توجه به نوع اتهام یا انگیزه‌ها و اعتقادات محکومین به اعدام و همچنین درخواست لغو این مجازات می‌باشد.این زندانیان همراه با اعتصاب خود در روز سه‌شنبه هر هفته از همه هموطنان، به‌ویژه زندانیان در سراسر ایران خواستار پیوستن به این کارزار و حمایت از آن شده‌اند.

زندانیان اعتصابی از گزارشگر ویژه حقوق‌بشر مای ساتو، خواستار توجه ویژه به اقدامات ضدانسانی به‌ویژه اعدام در ایران و تلاش در راستای توقف اعدام‌ها و پایان دادن به این وضعیت غیرانسانی در ایران شده‌اند. در ۶ شهریور ۱۴۰۳ همزمان با سی و یکمین هفته کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» و پیوستن جمعی از زندانیان زندان تهران بزرگ و همچنین دو نماینده مجلس ایتالیا به این کارزار، بیانیه‌ای از سوی این کارزار منتشر شده که از حمایت زندانیان ۱۹ زندان در کل ایران برخوردار بود.

 در این بیانیه ضمن اعلام آمار اعدام در ایران طی مرداد ماه گذشته از کابینه دولت مسعود پزشکیان با عنوان «سرکوب و اعدام» نام برده شده و آن را مقدمه‌ای برای سرکوب بیشتر جامعه دانستند.در بخشی از این بیانیه آمده است: «در دولت تازه منصوب شده، در مرداد ماه دست کم ۱۲۶ نفر به پای چوبه‌های دار برده شده و حق حیات از آنها سلب گردید و هزاران زندانی در زندانهای سراسر کشور که همگی قربانی سیستماتیک بی‌کفایتی این حکومت هستند نیز در انتظار اعدام قرار گرفته‌اند… دستگاه سرکوب، زندانیانی که در این کارزار به هر شکل به این عمل غیرانسانی اعتراض کرده‌اند را تحت فشار قرار داده و آنها را از حقوق اولیه‌اشان محروم کرده و می‌کند». بیانیه این کارزار با اشاره به این که «در جهان هم وجدان‌های بیداری صدای مقاومت کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام را شنیده‌اند» از حمایت «برخی از نمایندگان برجسته ایتالیایی» از این حرکت اعتراضی برای لغو مجازات اعدام خبر داد و خواستار پیوستن «تمامی وجدان‌های بیدار در سراسر جهان» به حمایت از لغو اعدام به این کارزار شد و از همه زندانیان زندان‌های ایران خواست به این کارزار بپیوندند. جمعی از زندانیان زندان تهران بزرگ و همچنین دو نماینده مجلس ایتالیا روز سه شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۳ در سی و یکمین هفته به این کارزار پیوستند. سه‌شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ بیست و ششمین هفته اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام برگزار شد. در این هفته ۱۶ زندان در شهرهای مختلف به کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام و اعتصاب غذا پیوستند. در بیانیه زندانیان اعتصابی از مای ساتو، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، خواسته شده است تا با رفتارهای غیرانسانی و استفاده گسترده از حکم اعدام در ایران مقابله کند و برای پایان دادن آن تلاش کند. سه‌شنبه ۶ شهریور۱۴۰۳ کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در سی و یکمین هفته با حمایت و پیوستن جمعی از زندانیان زندان تهران بزرگ و همچنین دو نماینده مجلس ایتالیا به این کارزار، ادامه یافت. این زندانیان طی بیانیه‌ای که از حمایت زندانیان ۱۹ زندان در کل ایران برخوردار بود، کابینه پزشکیان را «کابینه سرکوب و اعدام» خواندند و اعلام کردند «باتوجه به شدت گرفتن سرکوب و همچنین سابقه اعضای کابینه (پزشکیان)، می‌توان آن را کابینه سرکوب و اعدام نامید.» جمعی از زنان زندانی در بند نسوان زندان لاکان رشت که از چند هفته پیش به کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام پیوسته‌اند، اعلام کرده‌اند که اعتصاب غذا و همراهی با «سه‌شنبه‌های اعتراضی» را تا زمان رسیدن به تمامی خواسته‌هایشان ادامه خواهند داد و از اعتراض و اعتصاب تا تحقق مطالباتشان دست نخواهند کشید.

سه‌شنبه ۳ مهر ۱۴۰۳ کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام وارد سی و پنجمین هفته خود شد و همزمان با حضور مسعود پزشکیان و دیگر مقامات جمهوری اسلامی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بیانیه‌ای منتشر کردند. در این بیانیه زندانیان اعتصابی از نمایندگان دولت‌ها در سازمان ملل و نهادی‌های حقوق بشری خواستند که رئیس دولت حکومت اعدام را در ارتباط با موج گسترده اعدام زندانیان مورد باز خواست قرار دهند.

 آنها با توجه به تحریم گسترده انتخابات اخیر مشروعیت نمایندگی پزشکیان را در ایران به زیر علامت سوال بردند. آنها حکم اعدام مهدی حسنی، بهروز احسانی، محمدجواد وفایی‌ثانی و حاتم اوزدمیر را محکوم کردند و همچنین همبستگی خود را با قربانیان حادثه انفجار معدن در طبس را اعلام کردند، در ادامه بیانیه آنها نگرانی خود را از وضعیت میلیون‌ها کودک که به دلیل فقر تحصیل را ترک کرده و به کودکان کار تبدیل شده‌اند، ابراز کردند و در نهایت سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ چهل و سومین هفته کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام همراه بود با فراخوان امیرحسین مرادی و علی یونسی دو نخبه زندانی برای پیوستن دانشجویان سراسر کشور به کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام و صدور بیانیه‌ای از طرف زندانیان اعتصابی که در آن به اعدام ۲۸ نفر در طول یک هفته گذشته اشاره شده است. روز ۶ شهریور۱۴۰۳ همزمان با سی و یکمین هفته اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در «کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در زندان‌های ایران، ۶۸ گروه، سازمان و نهاد ایرانی و بین‌المللی مدافع حقوق بشر، طی بیانیه مشترکی به ابراز همبستگی و حمایت از این کارزار پرداخته و خواهان حمایت و اقدام جامعه بین‌المللی از جنبش علیه اعدام و توقف اعدام‌ها در ایران شدند. امضاکنندگان بیانیه اعلام کرده‌اند که جمهوری اسلامی از مجازات اعدام به‌عنوان ابزاری برای «سرکوب سیاسی» استفاده می‌کند و احکام اعدام پس از «محاکمات ناعادلانه و بدون رعایت حداقل استانداردهای دادرسی عادلانه» صادر می‌شود.

ننگ بر سپاه پاسداران انقلاب در تهران

فاطمه معیدکیمیاقلم

بارها مشاهده کرده‌ام که نیروهای انقلابی در ایران اصلاً قادر به قضاوت عینی نیستند. از زمان احمدی‌نژاد، به‌طور آشکار و بی‌پرده، موجودیت اسرائیل انکار شده است، به‌ویژه در مورد سرزمین این کشور.

واقعیت این است که هیچ انسانی و هیچ کشوری نباید از حق موجودیت محروم شود.

 با اینکه حکومت ملاها به‌طور مداوم اسلام را تحریف و ابزار دست خود کرده و از آن برای اهداف خود سوءاستفاده می‌کند و تلاش دارد مردم را متقاعد کند که همه چیز به نام خدا انجام می‌شود، هیچ‌کس حق ندارد موجودیت اسلام را انکار کند. اسلام دینی است که ۶۲۱ سال پس از میلاد مسیح ظهور کرد و به‌عنوان یک دین جهانی شناخته شده است. مسیحیان هرگز، تا جایی که من می‌دانم، اسلام را به‌عنوان آئینی برای کافران معرفی نکرده‌اند.واقعیت این است که کسانی که اسلام را سوءاستفاده کرده و با نام اسلام مرتکب جنایت می‌شوند، مانند بخش بزرگی از نیروهای امنیتی حاکم در ایران، از جمله سیاستمداران و رهبر به‌اصطلاح دینی، از نظر من کافر هستند.

 آن‌ها کافرند زیرا به اسلام و خداوند، آن‌گونه که نوشته شده و باید در دنیای امروز درک شود، ایمان ندارند، بلکه دین را ابزاری برای سوءاستفاده و فریب مردم قرار داده‌اند. این افراد نمی‌توانند مؤمن باشند، زیرا اگر بودند، نیکی و مهربانی‌ای را که در همه ادیان نهفته است و اساس هر دینی را تشکیل می‌دهد، یعنی بخشش، محبت، احترام و تکریم دیگران، می‌دیدند و خلاف آن عمل نمی‌کردند. آن‌ها متعصب، خودخواه و فرصت‌طلب هستند و مسیر خود را مسیر خدا جلوه می‌دهند.من از همه مسلمانان آگاه در ایران و سراسر جهان می‌خواهم که در برابر ترور و فریبکاری این مدعیان ایمان ایستادگی کنند و از مساجدی که در آن‌ها به‌جای سخنان خدا، پیام‌های نفرت علیه دیگر ادیان و ملت‌ها پخش می‌شود، دوری نمایند.زمانی که ملاها و همدستانشان از صحنه کنار روند، صلح در خاورمیانه برقرار خواهد شد

قتل جمشيد شارمهد

گیتا علافچی

تاريخ ٢٨ اكتبر ٢٠٢٣ در ذهن بسيارى از مردم باقى خواهد ماند. در اين روز مشخص شد كه جمشيد شارمهد، شهروند المانى كه در سال ٢٠٢٣ به اعدام محكوم شده بود، اعدام شده است.

فرد مقتول به فعاليت هاى سياسى در گروه اپوزيسيون در تبعيد به نام "تندر" مشغول بود.

حكومت ايران او را به رهبرى يك سازمان سلطنت طلب متهم كرد كه مسئول يك حمله تروريستى در سال ٢٠٠٨ در شهر شيراز بود، حمله اى كه باعث مرگ چندين نفر شد.او در دبى ربوده شد و به ايران انتقال يافت. اتهام او «فساد فى الارض» بودكه به طور خودكار منجر به حكم اعدام مى شود.اتهامات همواره رد شدند و كاملا غير واقعى و غير قابل باور بودند، زيرا فرد مقتول نمى توانست مسئول اين حمله شناخته شود. اعتراف هاى ادعايى تحت شكنجه از او گرفته شده بود. او همچنين اجازه نداشت وكيل دلخواه خود را انتخاب كند.اين رژيم به حق، حتى توسط وزير خارجه جمهورى فدرال المان، به عنوان حكومتى ناقض حقوق بشر محكوم شده است. اين رژيم نماينده بخش بزرگى از مردم ايران نيست.رژيم تهران، به ويژه رهبر مذهبى ان، هرگونه انتقاد يا مخالفتى را تحمل نمى كند، زيرا ميترسد قدرت خود را از دست بدهد. كسى كه در خطبه هاى جمعه خود از خدا سخن مى گويد و مسائل مذهبى را به زبان مى اورد، در حالى كه به خدا باور ندارد، صرفأ يك شيطان و يك شخص ظالم است. چنين فردى و همدستانش، بدون مجازات باقى نمى مانند، زيرا آنها يك فاجعه طبيعى نيستند، بلكه يك جهنم را ايجاد ميكنند كه در آن انسان هاى بى گناه كشته مى شوند. خون اين انسانها بر دستان آنهاست.تمام افراد شجاع بايد سازمان دهى شوند و بصورت مسالمت آميز عليه اين رژيم اعتراض كنند و حقيقت را بگويند كه ايران توسط يك رژيم غير قانونى اداره ميشود كه فقط به منافع خود فكر ميكند و به وضوح به دنبال بهره بردارى از ديگران است.اين رژيم و همدستانش جنايتكار هستند، نه كسانى كه اين رژيم را نقد ميكنند و ميخواهند به اين بى عدالتى پايان دهند.اين جنايتكاران بايد به دادگاهى عادلانه برده شوند، رژيم ترس و وحشت آنها به پايان برسد، ويك روند قانونى عادلانه برايشان اجرا شود.

ترس

فرهاد معیدکیمیاقلم

ترس واژه اى است كه در اين لحظه كليد ماجراست. اسرائيل از حق قانونى خود براى دفاع استفاده كرده استجمهورى اسلامى ايران پيشتر توسط رئيس جمهور سابق خود احمدى نژاد، حق موجوديت دولت اسرائيل را انكار كرده واعلام كرده بود كه اسرائيل بايد نابود شود.رهبر مذهبى خامنه اي در تهران مجرمان و ترور يست هايى را يناه داده است كه به طور مستند مسئول حمله به اسرائيل گروگان گيرى بسيارى از افراد بودند

پس از انكه يكى از اين تروريستها در مهمانخانه اى در تهران به احتمال زياد توسط اسرائيل از بين رفت، رهبر

عالى مذهبى اسرائيل را تهديد كرد و اعلام انتقام كرد

ترس از تشديد درگيرى و گسترش به يك جنگ فراگير وجود دارد. پيشبينى مى شود كه هزاران انسان جان خود را از دست خواهد داد، افرادى كه هيچ ارتباطى با اين ماجرا ندارند، فقط به اين دليل كه تروريست مربوطه مجازات خود را دريافت كرد.اتش افروزان اين جهان بايد حاميان خود را از دست بدهند. مردم از همه اديان مى توانند به خوبى با يكديگر زندگى كنند.

بايد يك بار براى هميشه به اين وضعيت خاتمه داد. مسئله اين نيست كه چه كسى بايد كوتاه بيايد، بلكه اين است كه افراد بيگناه، صرف نظر از مسئوليت، نبايد رنج بكشند. اين رنج ها به دليل ديكتاتور هاى قدرت طلبى ايجاد مى شوند كه خود رادر مكان هاى امن مخفى كرده اند، جنگ به راه مى اندازند و از طريق سربازان و عواملشان دشمنان نامطلوب خود را نابود مى كنند. علاوه بر اين، ازيك دين نيز به طور سوء استفاده آميز براى توجيه اعمال خود استفاده مى شودمن از همه افراد عاقل دعوت مى كنم كه ديگر نميخواهند رنج بكشند؛ به خيابان ها بياييد و عليه جنگ تظاهرات كنيد و خواهان صلح شويد.

موسسین و هیئت تحریریه: 

 

حمید رضائی آذریانی

 

مدیر مسئول:

        

حمید رضائی آذریانی

سردبیر:

 

            علی مسیبی  

 

تماس با ما:

 

حمید رضائی آذریانی

Tel.: +49 1781476984

Email: Hamidaria2019@gmail.com

Website: https://hoghoghebaschar.blogspot.com/

علی مسیبی 

Tel.: +49 17643435323

Email  mosayebiali5@gmail.com  

Website: https://hoghoghebaschar.blogspot.com/

 

آدرس پستی:

 

Haus-Knipp-Straße .35 

47139 Duisburg

Deutschland

 

 

یادآوری:

 

- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.

- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی  آزاد می داند.

 -مسئولیت هر اثری و مقاله بر عهده نویسنده آن اثر است و حق ما انسان ها صرفاً ناشر افکار می‌باشد.

حق ما انسان ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر