۱۳۹۹ خرداد ۲۶, دوشنبه

گاهنامه حق ماانسانها چاپ اول تیر 1398


 گاهنامه سیاسی و اجتماعی

حق ما انسان ها

 

نشریه مستقل هواداران حقوق بشر

 

سال اول شماره یکم - تیر 1398 / یولی 2019

 

ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.

 

برای آگاهی در زیر چند ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر را اعلام می کنیم

 

ماده 1: همه آزاد و برابر بدنیا آمده اند

تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.

ماده 2: عدم تبعیض

هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز، خصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هرعقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد. گواه این کشور مستقل، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد.

ماده 3: حق حیات برای همه

هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد.

ماده 4: برده داری ممنوع

احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.

 

پیروان ادیان در ایران

حمید رضائی آذریانی

با توجه به اخباری که منتشر شده بود ، و با استناد به رای شعبه سوم دادگاه انقلاب تهران در حکمی که ۱۳ تیر ماه سال ۱۳۹۴ صادر و در مرداد ماه سال ۱۳۹۵به تأیید رسید، شورای کلیساهای جماعت ربانی ایران را به ارتباط با «سازمان جاسوسی سیا» متهم و دستور مصادره یک باغ متعلق به این شورا که از آن با عنوان باغ شارون یاد میشود را به نفع ستاد اجرائی فرمان امام صادر کرده است.

لازم  به  ذکر است که روز چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ (هفتم مارچ ۲۰۱۸) ماموران و نمایندگان ستاد اجرای فرمان امام با حکم قضایی برای اجرای حکم مصادره باغ شارون متعلق به کلیساهای جماعت ربانی (تهران) مراجعه کردند و اعلام شد که باغ باید تا روز شنبه ۱۹ اسفند تخلیه می شده است . 

با توجه به پرس جو هایی که انجام  دادم حتی مشخص نیست دادگاه این پرونده چه زمانی تشکیل شده و وکیل کلیسای جماعت ربانی برای دفاع از اموال متعلق به این کلیسا چه کسی بوده است قبل از این که بخواهم جمله ام را ادامه بدهم این را میگویم که :

 قانون اساسی جمهوری اسلامی را مردود شده میدانم . زیرا که ایران با جمعیتی ۷۰ میلیون نفری به طور قطع با افرادی از ادیان و عقاید مذهبی گوناگون تشکیل شده است .

در این بین به جنس قاطع میگویم که باید در ایران یک حکومت سکولار غیر دینی و یک قانون اساسی سکولار  تدوین گردد تا هر شهروندی با هر نوع عقیده بتواند نفع برابری را از این مجموع قوانین ببرد .

در ادامه مبحث این را میگویم که این گونه برخوردهای حکومت جمهوری اسلامی ناقض قانون اساسی است که خودشان مدعی عمل و تدوین و احترام به آن هستند.

 چرا که در قانون اساسی در اصل ۱۲ اشاره بر این نکته دارد که دين ‌رسمي ايران‌ اسلام و مذهب جعفري اثني‌عشري‌است و اين اصل الي‌الابد غير قابل تغييراست و مذاهب ديگر اسلامي‌اعم از حنفي‌، شافعي‌، مالكي‌، حنبلي و زيدي داراي احترام كامل‌ مي‌باشند و پيروان اين مذاهب در انجام مراسم مذهبي‌، طبق فقه‌خودشان آزادند و در تعليم و تربيت ديني و احوال شخصيه (ازدواج‌،طلاق، ارث و وصيت‌) و دعاوي مربوط به آن در دادگاهها رسميت‌دارند و در هر منطقه‌اي كه پيروان هر يك از اين مذاهب اكثريت‌داشته باشند، مقررات محلي در حدود اختيارات شوراها برطبق آن‌ مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پيروان ساير مذاهب‌. 

در  اصل  ۱۳ از قانون اساسی اشاره بر این نکته دارد که ایرانیان  زرتشتي‌، كليمي و مسيحي تنها اقليتهاي ديني‌شناخته مي‌شوند كه در حدود قانون در انجام مراسم ديني خودآزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني برطبق آيين خود عمل‌مي‌كنند. سته شدن ده‌ها کلیسای خانگی، بازجویی و احضار نوکیشان، اخراج آنان از محیط‌ های کاری، تخریب اماکن و بناهای تاریخی مسیحیان و مهاجرت اجباری نوکیشان مسیحی از ایران آسیب‌های ناشی از آن تنها نمایی کلی از نادیده گرفتن حقوق اقلیت‌ مسیحی در ایران در یک سال گذشته بود.

مصادره اموال مسیحیان در ایران حذف تدریجی مسیحیان پروتستان و بشارتی را از صحنه اجتماعی ایران هدف قرار داده است . 

در واکنش به اتهام وارده توسط دادگاه انقلاب به کلیساهای جماعت ربانی ایران دکتر جرج وود ناظر جهانی این شاخه از مسیحیان پروتستان طی بیانیه‌ای اظهار کرده:

ما به نمایندگی از ۶۸ میلیون پیروان کلیسای جماعت ربانی در دنیا ضمن ابراز نگرانی خود از مصادره اخیر باغ و ملک کلیسایی متعلق به شورای کلیساهای جماعت ربانی خواستار بازگرداندن آن به مالکان قانونی آن هستیم.

پیشنیه باغ شارون:

باغ شارون در ولد آباد کرج واقع شده و با مساحت بیش از ۱۰۰۱۷ متر مربع و ارزش مالی بیش از ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار از اوایل دهه ۵۰ شمسی با هدایای مالی اعضای این مجموعه کلیساها تهیه شده است.

باغ مذکور به عنوان محلی برای اردوهای کلیسایی، توسط بچه‌ها، نوجوانان و خانواده‌های مسیحی از شعب مختلف کلیسای جماعت ربانی در سراسر کشور مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

این ملک متعلق به شورای کلیساهای جماعت ربانی ایران در اوایل دهه ۵۰ شمسی خریداری شده است.

گفتنی است شورا هیچگونه ارتباط تشکیلاتی با کلیساهای جماعت ربانی آمریکا در هیچ دوره‌ای از تاریخ خود چه قبل و چه بعد از انقلاب نداشته و همواره مستقل از آن بوده است.

اشتراک ما با شورای کلیساهای جماعت ربانی دنیا فقط در اعتقادات دینی بوده است.

 

آی  ای آزادی؛

تنظیم: آذر ارحمی

آی  ای آزادی؛
اگر روزی به سرزمین ما رسیدی
در قالب پیرمردی سیاه پوش؛

با ریش سفید و عبای سیاه ؛

با لهجه ای غریب و فرهنگی عرب و چشمانی سرد نیا
برایمان از مرگ نگو
به گورستان نرو
گورستان پایان است ؛

نباید آغاز باشد
این بار توی دهان هیچ کس نزن
وعده تو خالی نده؛

نفت را بر سر سفره ها نیار؛
نان را بر سر سفره هایمان باقی بگذار
از آب و برق مجانی نگو؛

از تلاش انسانی بگو
از سازندگی و آبادانی بگو؛

از تعهد کور بگو
از تخصص و دانش و شور بگو
آی ای آزادی
اگر روزی به سرزمین ما رسیدی؛

با شادی بیا؛با شادی بیا
با چادر سیاه و تحجر و ریش نیا؛

با آواز و موسیقی و رنگ بیا
با تفنگ های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا
با گل و بوسه و کتاب بیا؛

از تقوا و جنگ و شهادت نگو
از انسانیت و صلح و شهامت بگو
برایمان از زندگی بگو؛

از پنجره های باز بگو
دل های ما را با نسیم آشتی بده؛

با دوستی و عشق آشنایمان کن
به ما شان انسان بودن را بیاموز
؛به ما بیاموز که چگونه زندگی کنیم
چگونه مردن را به وقت خود خواهیم آموخت
ای آزادی؛ ای آزادی
اگر  به سرزمین ما رسیدی

بر قلب های عاشق ما قدم بگذار؛

مهرت را بر دل های ما بیفکن

تا آزادگی در درون ما بجوشد
و تو را با هیچ چیز دیگر تاخت نزنیم
با هر نفس یادمان بماند که تو از نفس عزیزتری
تا بدانیم که آزادی یک نعمت نیست؛

یک مسئولیت است
به ما بیاموز که داشتن و نگه داشتن تو آسان نیست
ما را با خودت آشنا کن؛

ما از تو چیز زیادی نمیدانیم
ما فقط نامت را زمزمه کرده ایم.
ای نادیده ترین؛ ای نادیده ترین
ما به وسعت یک تاریخ از تو محروم مانده ایم
هان ای آزادی
اگر به سرزمین ما آمدی،

 با آگاهی بیا ،

تا بر دروازه های این شهر

تو را با شمشیر گردن نزنیم؛
تا در حافظه کند تاریخ نگداریم تو را از ما بدزدند
آخر میدانی؟

بهای قدم های تو بر این خاک؛

خون خوب ترین فرزندان این سرزمین بوده است؛

بهای تو سنگین ترین بهای دنیاست
پس اینبار ،

با آگاهی بیا

با آگاهی بیا

 

بررسی سند 2030 یونسکو

بهاره بلورچی

سند جهانی توسعه پایدار ۲۰۳۰ با موضوع ارتقای سطح آموزش و افزایش کیفیت آموزش ،یکی از اسنادی است که در تصویب نامه /۷۶۴۰۳ /۵۲۹۱۳ مورخ ۲۶ شهریور۱۳۹۵ میان هیات دولت جمهوری اسلامی و یونسکو به امضا رسید و ،یکی از اسنادی است  تعهد آور ایران در  صحنه بین الملل  میباشد.رهبران کشورهای عضو سازمان ملل متحد ، در سپتامبر۲۰۱۵ در اجلاس عالیرتبه این سازمان متعهد شدند تا اهداف دستور کار جهانی توسعه پایدار۲۰۳۰ را که نتیجه یک فرآیند گسترده مشورتی در سطح جهانی بود، در سیاستگذاری کلان ملی خود از اول ژانویه ۲۰۱۶ را اجزایی کنند.

این دستور کار دارای ۱۷هدف و۱۶۹ هدف ویژه است.

یونسکو که بعنوان یک نهاد بین المللی در امر آموزش شناخته میشود، اجرای هدف چهارم توسعه را بر عهده دارد که به سوی آموزش ، یادگیری مادام العمر با کیفیت ، برابری و فراگیر بودن برای همه مطابق ” سند توسعه پایدار۲۰۳۰ ” قدم بردارند.این سند جهانی سه نقش ” هدایت و هماهنگی“ ، ” نظارت و گزارش دهی ” و ” ارتقای ظرفیت کارشناسی دولتها ” را در این سند مد نظر قرار داده است . این موضوع در سی و هشتمین کنفرانس عمومی یونسکودر نوامبر۲۰۱۵ به تصویب رسید.

اما نکته مهم در این سند ، وجود دامنه های فراگیری چون ” اشتغال و توسعه مهارتها ”، ” آموزش عالی ” ، ” آموزش سلامت و بهداشت ” ، ” آموزشهای اجتماعی ” و ” شهروندی ” را هم هدف قرارداده است.

اهداف مورد نظر درسند۲۰۳۰ مطابق پیش نویس

این سند پیش نویس اهداف مختلفی را دنبال خواهد کرد که عبارتند از:

آموزش ابتدایی ، متوسطه ، سنجش و ارزیابی کیفیت یادگیری ، مراقبت اول کودکی ، آموزش دبستانی و ابتدایی ، آموزش فنی و حرفه ایی و مهارتی ، آموزش عالی مهارتی متوسطه ، دسترسی به آموزش عالی با کیفیت برابر، برابر سازی فرصتهای آموزش و اجتماعی برای زنان و دختران ، دسترسی برابر اقشار آسیب پذیر به آموزش ، آموزش توسعه پایداردر آموزش عالی ، آموزش سلامت و شیوه های زندگی سالم و بهداشتی، توسعه همکاریهای علمی و بین المللی، آموزش عالی، تربیت معلم ، انجمن های علمی و سازمان های مردم نهاد و آموزش ۲۰۳۰

برخی معیارهایی که کشورها مطابق سند ۲۰۳۰  باید انجام دهند

-تقویت کارآیی و کارآیی موسسه آموزشی ، راهبردی و حاکمیت مدارس از طریق افزایش مشارکت جوامع ، از جمله جوانان و والدین در مدیریت مدارس

-اختصاص منصفانه تر منابع در بین مدارس محروم از نظر اجتماعی –اقتصادی ومدارسی که از مزایای اجتماعی و اقتصادی بهره مند هستند

-ترویج آموزش های دو زبانه و چند زبانه در جوامع چند زبانه

-شناسایی موانعی که کودکان و جوانان آسیب پذیر را از دسترسی به برنامه های آموزشی کیفی دور نگه میدارد و تصمیم گیری موثری برای رفع آن مطرح گردد.

-فراهم آوردن آموزش از راه دور، آموزش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی ، دسترسی به فناوری های مناسب و زیر بنا های مناسب و ضروری برای تسهیل فضای یادگیری در منازل و مناطق جنگی ودورافتاده به ویژه برای دختران ، زنان ، پسران و جوانان آسیب پذیر و سایر گروه های به حاشیه رانده شده.

-حمایت از رویکردی جامع برای مقاوم سازی مدارس در مقابل تاثیر گذاری بلایای طبیعی

تعریف آموزش کیفی از نگاه یونسکو

سند ۲۰۳۰ شش جنبه ، کرامت انسانی ، مردم ، کره زمین ، سعادت ، برابری و مشارکت را در بر میگیرد و به آموزش بعنوان وسیله ای برای تربیت شهروند جهانی تلاش میکند .

یونسکو آموزش کیفی را ” استفاده آموزش از فناوری اطلاعاتی ” وآموزش کیفی را شامل:

آموزشهای مدنی به ویژه آشنایی با مفاهیم جقوق بشر ، دموکراسی ، فرصت برابری آموزشی دختران و پسران(برابری جنسیتی) ، آموزشهای مشترک جهانی ، بهبود منابع مادی وانسانی به منظور ارتقای کیفیت زندگی تعریف میکند.امروزه به واسطه ” جهانی شدن ” سرنوشت تمامی افراد ، سازمانها و حکوکتها بیش از پیش به یکدیگر گره خورده و تاثیرات این فرآیند بر تمامی حوزه های فعالیت بشری ، غیر قابل انکار است.

اگر بپذیریم که استفاده کنونی از منابع موجود در جهان و در سطح ملی ، غیر منصفانه و غیر قابل قبول است و شکاف فقیر و غنی (از همه جنبه ها) وسیع و وسیع ترمی شود ، باید چاره ایی اندیشید.

آموزش و تربیت شهروند جهان (به ویژه کودک و نوجوان) به عنوان فردی که خواهان تبدیل شدن جهان:

 به مکانی سرشار از عدالت، برابری ، صلح و توسعه پایدار، احترام و پاسداشت تنوع و گوناگونی نژادی ، قومی ومذهبی و… میباشد.

مارتین آلبرو جهانی شدن را چنین تعریف می کند:

به همه جریاناتی اطلاق میشود که با آن همه ی مردم جهان در یک جامعه جهانی در حال تعامل هستند .“

آنتونی گیدنز جامعه شناس شهیر نیزجهانی شدن را ” عمیق شدن روابط اجتماعی در سطح وسیع بطوری که فاصله ها نامحسوس می شوند …. " بیان می کند.آکسفام ، کنفدراسیون متشکل از۱۵ سازمان که در۹۸ کشور جهان در سراسر جهان برای پیدا کردن راه حل های پایدار برای فقر و بی عدالتی فعالیت می کند ، ویژگیهای شهروند جهانی را چنین بر می شمرد:

-نسبت به جهان وسیع تر آگاه است.

-به تفاوتها و گوناگونی ها احترام میگذارد.

-داری فهم است.

-از بی عدالتی اجتماعی منزجر و خشمگین است.

-در طیف وسیعی از سطح محلی تا جهانی مشارکت و فعالیت میکند.

-خواهان اقدام برای تبدیل شدن جهان به مکانی پایدار است.

-مسِئولیت اعمال خود رابرعهده میگیرد.

با در نظر گرفتن آنچه ذکر شد و بررسی محتوی کتاب های درسی به عنوان اصلی ترین رسانه آموزشی در دسترس دانش آموز ، در ایران هم در زمینه های آموزش های شهروندی، محتوای درسی در نظام آموزش وپرورش بیشتر به تربیت شهروند ملی و با هدف تقویت انسجام ملی تاکید میگردد.

و این نقطه تقابل سند ۲۰۳۰ با سند تحول بنیادین است ، در سند ۲۰۳۰  هدف نهایی تربیت شهروند جهانی است ودر سند تحول بنیادین تریبت شهروند ملی با آموزه های دینی است. واز این منظر مخالفت هایی نسبت به پذیرش این سند بین المللی صورت گرفته است.با توجه به مشکلاتی که از نوع ، اتفاق تعرض به دانش آموزان در منطقه ۲ تهران و قبل از موضوع تجاوز  سعید طوسی یکی از تاکیدات مهم این سند “ فرصت برابری آموزش جنسیتی دانش آموزان دختر وپسر “ است . و بعد از اتفاق تاسف بار پانزده دانش آموز منطقه ۲ تهران ، سیلی از انتقادات مبنی بر اینکه چرا در مدارس دانش آموز با موضوعات و مفاهیم جنسی آشنا نمی شود.  و اکثریت منتقدان وقوع این رویداد زشت و غیراخلاقی را ناشی از خلا اموزش جنسی در مدارس بیان نمودند .

سال گذشته هم با رسانه ایی شدن موضوع سند یونسکو ، خیل عظیمی از واکنش ها همراه با تهدید از سوی نهادهایی که وابسته به سازمانهای مرتبط با ایديولوژی حاکم بر سیاستهای آموزشی ، فرهنگی و اجتماعی بودند ، صورت گرفت و با این تهدیدها و هشدارهای مراجع مذهبی و وفقهی ، دولت که مجری تعهدات حکومت در تفاهم نامه ها ، مقاوله نامه ها و اسناد سازمانهای بین المللی که با عضویت در آنها متعهد به اجرای مفاد سند ۲۰۳۰  یونسکو است ، از اجرای آن عقب نشینی نمود و خلا این عقب نشینی ، تکرار موضوعاتی همچون موضوع تعرض به پانزده دانش آموزتوسط یکی از پرسنل مدرسه و تجاوز سعید طوسی خواهیم بود و ناگفته نماند بخشی از اتفاقات بدلیل حفظ آبرو و حیثیت خانواده و دانش آموز و یا تهدید و ارعاب و تطمیع فرد آسیب دیده علنی  و پیگیری نمی شوند .خلا عدم اجرای سند یونسکو ، عواقب جبران ناپذیری درآمادگی شهروندانی متناسب با معیارهای فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و همگام با شهروندی مفید به با خواهد آورد .

سند یونسکو از جامعیت  فراگیر در موضوعات مختلف برخوردار است که آموزش جنسیتی یک وجه آن می باشد.

 آماده کردن شهروندانی آگاه و پرسشگر از ویژگیهای برجسته این سند می باشد و این معیار آگاهی و پرسشگری شهروند یکی از حساسیت های حکومت هایی است که نا آگاهی و اطاعت کورکورانه و محض از دلایل تداوم حاکمیت آنها و استثمارمردم و عدم توجه به معیارها و شاخص های بین المللی در موضوعات حقوق بشری ، استاندارهای زندگی همراه با برخورداری از رفاه و آسایش از سیاستهای تثبیت شده آنها در پوششی عوامانه و فرببکارانه برای تداوم حکومت می باشد . بر اقشار آگاه و متعهد بر حساسیت به ، فرزندان ، خانواده ، خویشاوندان وهمشهریان و هم وطنان و یک کلام به کشورهستند در آگاهی دادن سند یونسکو و مفاهیم و اهداف آن تعلل نکنند تا شهروندان آگاه برای آینده ایران داشته باشیم .

تضاد حقوق بشر با اسلام

آذر ارحمی

پس از آنکه جنگ جهانی دوم با بیش از ۶۰ ملییون کشته و تمام آوارگی، فراغ، درد و زخم و ویرانی که با خود به همراه داشت به پایان رسید، مقدمات تنظیم سندی در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گرفت که بتواند احترام به بنیادی ترین حقوق انسان، آنهم تحت هر شرایطی را سرلوحه جهان مدرن سازد. اعلامیه جهانی حقوق بشر در سی ماده که در۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ به تصویب رسید در واقع حامل یک میراث بشری است که بر دفاع از “حرمت ذاتی آدمی و حقوق برابر و سلب ناپذیر تمامی اعضای خانواده ی بشری بر بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان تاکید می کند”. بر پایه همین منشور جهانی است که در سال های بعد در سازمان ملل متحد از جمله دو میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی به تصویب رسید که کشورهای امضاء کننده آن را ملزم به رعایت استارداردهای جهان در این زمینه می سازد.اگرچه ایران از جمله امضاء کنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر است، اما متاسفانه حکومت های حاکم و احزاب و جریانات سیاسی با فرهنگ و ارزش های حقوق بشری بیگانه بوده یا در عمل به آن بی اعتنائی کرده یا آن را نقض کرده اند.زمانی که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ موج اعدام وابستگان به نظام شاهنشاهی شروع شد جریانات سیاسی، احزاب و گروه های مختلف، رسانه های همگانی و به دنبال آنها مردم، با شادی از آن استقبال کردند. پس از آن شاهد کشتار مردم در کردستان و ترکمن صحرا و اهواز بودیم و به دنبال آن موج اعدام قاچا قچیان مواد مخدر، دستگیری و شکنجه و اعدام مخالفین سیاسی و معتقدان به دیگر ادیان و باورها، از جمله بهائیان نیز تا امروز ادامه دارد. اگر در کشور و جامعه ای ارزش های حقوق بشری حاکم نباشد یا باورعمومی نسبت به آن، جنبه غالب نداشته باشد و یا نیروهای سیاسی و رسانه ها در عمل به آن پای بند نباشند، آن جامعه نمی تواند هیچ گاه به آزادی و دمکراسی برسد. این حقیقت ساده، همان چیزی بود که ما، اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران در آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی، نسبت به آن ناآگاه بودیم یا نسبت به شناخت و اهمیت دادن به آن غفلت کردیم. “خمینی رهبر” انقلاب از همان اول واضح و روشن گفت که حقوق بشر را قبول ندارد، زیرا آن را یک دستاورد غربی می داند. با وجودی که او با الهام از قران و اسلام کشتار مخالفین و دگر اندیشان را نوید می داد، چقدر به آن اعتراض شد؟

به چند نمونه زیر ازسخنان خمینی “رهبر و بنیانگذار”جمهوری اسلامی دقت کنید:اگر چوبه های دار بر پا کرده بودیم اینطور نمی شد.

اعدام در ملاء عام اگر نباشد، انقلابی نیستیم.

همه حزب ها را باید ممنوع می کردیم. یک حزب، آنهم حزب الله.

باید همه نوشته هائی که بر علیه اسلام و پیامبر باشد را از بین ببریم.

جمهوری اسلامی نه یک حرف کم، نه یک حرف زیاد.

بی حجابی یعنی فحشا آزاد باشد.

اسلام پوست زن ها را می کند.

براستی چه تعداد از مردم ایران آنزمان این حرف ها و سیاست و آینده ای که با آن رقم می خورد را درست فهم کرده و متوجه آن بودند؟ نیروهای سیاسی چه کار کردند تا مردم، بخصوص نوجوانان هیجان زده، عمق این حرف ها را دقیق تر بفهمند؟ و امروز چقدر از مردم ایران درست متوجه هستند که خامنه ای و روحانی و… چه می گویند و چه سیاست ها و آینده ای را برای مردم و کشور رقم می زنند؟امروز چقدر از مردم ایران متوجه هستند که رهبران سازمان های سیاسی چه می گویند؟ چه تعدادی از مردم متوجه هستند که رسانه ها چه خط و سیاستی را پیش می برند و تحلیل و اطلاع رسانی آنها واقعا تا کجا بی طرفانه است؟ وقتی در جامعه ای آزادی نبوده و ناآگاهی حاکم باشد و زمانی که مردم نتوانند درست و بی طرفانه و فارغ از احساس و تعصب مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و وقتی رسانه ها و منتقدین و تحلیگران آزاد نباشند، آینده یک کشور چه خواهد شد؟ چقدر خون ریخته خواهد شد و چند سال کشور به عقب خواهد رفت؟ و این چرخه ی مرگ تا کی باید ادامه داشته باشد؟ پیروان خمینی با الهام از او هزاران هزار انسان را در سه دهه گذشته در ایران دستگیر و زندانی و شکنجه کرده، یا اعدام کرده اند. امروز شکنجه و تجاوز در این رژیم به امری عادی تبدیل شده است. این رژیم به نقض سیستماتیک و گسترده حقوق بشر بسنده نکرده، بلکه اینک با سخره گرفتن آن، از “منشور حقوق شهروندی” سخن می گوید.

اگر چه گروه های اپوزیسیون ایرانی در چندین سال گذشته توجه بیشتری به حقوق بشر نشان می دهند، اما کارنامه آنها در این زمینه کاملا شفاف نیست.

تجربه چهار دهه گذشته در ایران نشان می دهد که تا زمانی که ارزش های حقوق بشری در فرهنگ و مناسبات روزانه ایرانیان” مردم، احزاب و گروه های سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی و رسانه ها وارد نشود”، و تا زمانی که فراتر از شناخت و یا اعتقاد به این ارزش ها، پایبندی و دفاع از آن به طور نسبی در زندگی روزمره فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی به امری بدیهی تبدیل نشده و الزام آوار نگردد، رسیدن به آزادی یا رسیدن به یک حکومت دمکراتیک نیز به همان درجه از نسبیت امکان پذیر نبوده یا بسیار سخت و پرهزینه خواهد شد.هر تغییری در سیستم سیاسی ایران به همان اندازه با خود “آزادی و دمکراسی” را به دنبال خواهد آورد، که بتواند در عمل پای بندی و وفاداری خود به حقوق بشر و ارزش های آن را اثبات کرده باشد. عدم توجه به تجربه ی تلخ و خونین گذشته، تنها موجب آن خواهد شد تا تحولات دمکراتیک در ایران باز هم طولانی تر شده و یا هر تغییر و تحول سیاسی با خون ریزی بیشتر و نابودی امکانات انسانی و سرمایه های ملی ایران همراه گردد.

 

دلیل اصلی گرانی های

آذر ارحمی

در این روزها که جو بازار متلاطم و ملتهب است کارشناسان اقتصادی بسیاری از لزوم حذف اقتصاد دستوری و رقم خوردن قیمتها در بازار آزاد سخن گفته اند و مضرات بیشماری برای اقتصاد دستوری بر شمرده و به دولت متذکر شده و گفته اند از خر شیطان پایین بیاید و به حکمت مطلقه^ آزموده را آزمودن خطاست!^ ایمان بیاورد، اما ای کاش این کارشناسان محترم کمی انصاف ب خرج میداده و این را مدنظر قرار میدادند که ترک عادت موجب مرض است! و یک تنه به قاضی نمیرفتنداوج تلاشهای دولت های محترم در سالهای اخیر در طرحی موسوم به هدفمندسازی یارانه ها خلاصه میشد که خیلی ساده میتوان اینچنین تعریفش کرد: ( حذف تدریجی یارانه ها و فروش اقلام مشمول دریافت یارانه به مصرف کننده داخلی و  خارجی با قیمت ازاد به منظور تامین منابع مالی بیشتر برای دولت). در همان فاز اول اجرای این طرح دو نشانه از شکست ان به رویت همگان رسید

۱) جهش قیمت دلار از ۱۱۰۰ تومان از آذر ۱۳۸۹ به ۳۴۵۰ تومان در مهر ۱۳۹۱ که قیمت بنزین را از ۰/۳۱۸ دلار به کمتر از ۰/۲۱۴ دلار رساند و زمینه قاچاق سوخت را که مبارزه با آن یکی از اهداف طرح بود فراهم تر کرد

۲) کسری ۳۲ هزار میلیارد تومانی جهت پرداخت یارانه نسبت به درآمد دولت از محل هدفمندی یارانه ها.

 اما باز هم این اتفاق منجر به تغییر رفتار دولت نشد و فاز دوم هدفمندی یارانه هایی به اجرا درآمد که فاز اولش موجب سقوط آزاد ارزش پول ملی شد، مردم را فقیرتر کرده و ناتوانی دولت در پرداخت سهم بخش تولید از محل درآمد هدفمندی یارانه ها واحدهای تولیدی را به ورطه تعطیلی و ورشکستکی کشانده که این نیز مجددا به بیکاری و فقر بیشتر دامن زده استاین که تقریبا هیچ یک از اهداف این طرح محقق نشد را میتوان در عدم برنامه ریزی صحیح و فراهم نکردن زیرساخت های لازم پیش از اجرای آن دانست فی المثل هدفمندی یارانه های برق و گاز به منظور کاهش مصرف آنها و افزایش ظرفیت صادراتی دولت برای کسب درآمد بیشتر مادامی که بزرگترین هدر دهنده آنها شبکه فرسوده توزیع انهاست یا داشتن چشم امید به بهبود قدرت خرید مردم و حق انتخاب آنها و بالا بردن سطح رقابت بین تجار و تولید کنندگان بدون تغییر نظام سنتی توزیع کالا و خدمات و تنها از رهگذر اصلاح قیمتها امری غیر عقلانی و در بسیاری از مواقع خنده دار بود.  دولت اکنون در تله ای به دام افتاده که به دست خود برپایش کرده ، از طرفی نمی تواند از شعار "به عقب بر نمی گردیم " عقب نشینی کند و از طرف دیگر همچنان به سبک و سیاق گذشته ناچار به پرداخت یارانه روی ارز و هدر دادن منابع ملی به منظور کنترل قیمت ها و تعدیل بازار است ،

بازاری که دستگاه باکارآمد تعزیراتی و نظارتی توان کنترل اجناسی را که با ارز یارانه ای وارد شده و با ارز آزاد به فروش می رسند را ندارد چرا که هر جای این سد را که ترمیم می کنند آب از جای دیگری نشت کرده و امواج تورم افراد بیشتری را با خود میبرد.

در حال حاضر برای وارد کنندگانی که از ارز دولتی استفاده میکنن( چه کسانی هستند و از چه رانت هایی بهره میبرند) فروش اجناس وارداتی در داخل کشور برایشان مهم نمیباشد، به دلیل پایین بودن قدرت خرید مردم و کاهش شدید ارزش ریال روی به صادر کردن کالای وارداتی آورده و از این راه درآمد زیادی حاصل شده و همین امر باعث تورم شدید در کشور گردیده است

تعریف توسعه

حمید رضائی آذریانی

توسعه” درلغت به معناي رشد تدريجي در جهت پيشرفته ترشدن, قدرتمندتر شدن و حتی بزرگترشدن است ٬ ادبيات توسعه در جهان بعد از جنگ جهاني دوم مطرح ومورد تكامل قرارگرفت. هدف, كشف چگونگی بهبود شرايط كشو رهای عقبمانده يا جهان سوم تا شرايط مناسب همچون كشورهاي پيشرفته وتوسعه يافته است.

ویژگی های مشترک کشورهای درحال توسعه :

- پايين بودن سطح وكيفيت زندگي مردم

- بيكاري وكمی كار, و پايين بودن ميزان بهره وري و نيروي كار

- وابستگي زياد به توليدات كشاورزي وياصادرات مواداوليه یا همان  منابع طبيعي

- وابستگي اقتصادي و آسيب پذيري درروابط بين المللي

- ساختار سياسي و حكومتي نامناسب وناكارآمد

مشخصه هاي اجتماعي کشورهای در حال توسعه

الف. نابرابري اجتماعي

ب. ضعف طبقات متوسط

ج. بيسوادي

د. مشكلات بهداشتي ودرماني

خوب اين تعريف توسعه بود و اما، سوال مهم اينه كه، توسعه چگونه امكانپذير ميشود؟ مهمترین رکن توسعه در ابعاد فردی و اجتماعی، آموزش است; كه در ابعاد اجتماعى به آن آموزش همگانى گفته ميشود ، که سازندگى و بهبود وپیشرفت  انسانی را به همراه دارد. البته بد نيست كه يك پرانتز اينجا باز كنم و اون اينه كه در صورتى آموزش همگانى سازندگى و بهبود و پيشرفت انسانى را به همراه دارد كه سيستم حاكم و يا بهتر بگم تمام ابزارهاى آموزش همگانى كه شامل صداوسيما ، راديو و مهمترين آن ، آموزش و پرورش است كه كودكان را به هر شكلى كه بخواهد ميتواند پرورش دهد، در خدمت و انحصار حكومت حاكم و سيستمى ايدئولوژيك نبوده و كاملاً آزاد و همراه با علم روز پيش رفته و از هرگونه آموزش غير استاندارد و غير علمى جلوگيرى كند كه متاسفانه در ايران دقيقاً برعكس اين فكتها در سيستم آموزشى اجرا ميشه و كاملا سيستم آموزشى زير نظر و محقق هدفهاى يك ايدئولوژى است و به جرات ميتوانم بگويم كه با علم روز در اكثر موارد غريبه و يا دور از قسمت عظيمى از علم روز است كه مبادا خدشه اى به داستانهاى افسانه اى همان ايدئولوژى حاكم كه در تضاد كامل با حقايق و شواهد علمى كه بارها مورد آزمايش قرار گرفته و از هرگونه آزمايشى پيروز بيرون آمده ، وارد شود و منجر به آگاهى و آزادى جامعه شود. فرآیند آموزش ٬ همسفر انسان و عمری به اندازه عمر انسان دارد ! سیستم آموزشى هرجامعه  باید با حرکت سریع علوم و فنون و انفجار اطلاعاتى حاکم بر دنیاى کنونى متناسب باشد ٬ علاوه بر این، آموزش یک وظیفه ى انسانى در جامعه ها و یک فرایند مداوم و همیشگى است ٬ به زبان دیگر آموزش، هر گونه فعالیت یا تدبیر از پیش طرح ریزى شده با هدف آسان کردن یادگیرى در یاد گیرندگان است ٬ که متاسفانه  در کشور ما ایران و در طول ۴۰ سال حکومت جمهوری اسلامی نه تنها همسو با حرکت علوم و فنون و دنیای اطلاعاتی که اگر یک ثانیه از آن غافل شد ٬ اثرات جبران ناپذیر دارد ٬ نبوده است بلكه از آموزش زبان انگليسى كه زبان دنياى مدرن امروز است و تقريباً تمام  تبادل اطلاعات علمى و غير علمى با وجود اين زبان در دنيا امكانپذير و يا بهتره بگم آسانتر است در مقاطع پايين تدريسى خود ، امتناع كرده و علاقه اى به آسان بودن ارتباط جامعه ايران با ديگر جوامع پيشرفته نداشته و از هيچ تلاشى در اين زمينه فروگذار نبوده و نيست و چه قبلا و چه الان تمام سعیش بر آن بوده است که آموزش همگانیش بر مبنای چهار چوب یک ایدئولوژی دینی که به قرنها پیش تعلق دارد باشد و هیچوقت با تمام علم روز همراه نبوده و همیشه تمام تلاشش را کرده است که چشم و گوش مردم از تمام پیشرفتها و دستاوردهای نوین علمی که منجر به ارتقای سطح فکری جامعه ، رفاه اجتماعى و تامل با دنیای اطراف است ٬ بسته بماند٬ كه يكى از آنها نبود آموزش و يا حداقل بستر مناسبى براى آگاهى راحت و آسان مردم به همين اعلاميه جهانى حقوق بشريست كه من و تمام دوستان را علاقه مند و البته موظف به آن كرده كه در موردش كه يكى از حقوق اوليه هر انسانيست ، اقدام به آگاهسازى كنيم ، و عدم آموزش اين موارد و ديگر موارد اين است که نظام در کمال آرامش بتواند همچنان به ظلم و زور و ندادن حقوق انسانی شهروندان و امکانات رفاهی که نتیجه پیشرفت علم چه از لحاظ رفاهی و چه از لحاظ کرامت انسانی ٬ با سرعتی سرسام آور است  ادامه داده وهمچنان مردم را عقبتر از جامعه جهانی کنونی نگهداشته و از وجود این عارضه سود ببرد ٬ اما خوشبختانه در سالهای اخیر با وجود اینترنت ٬ شبکه های اجتماعی و فضای مجازی ٬تا حدودی این فرصت از جمهوری اسلامی گرفته شد و چه از لحاظ سطح آگاهی مردم و چه از لحاظ منسجم شدن تمام اقشار جامعه نوید انقلابی جدید و  همراه با آگاهی را به ارمغان آورد و تمام سیاستها و آموزشهای  غلط رژیم را نقش بر آب کرد.البته در آخر سخنانم دوست دارم به موضوعى اشاره بكنم و آن اين است كه باز هم با وجود تمام نقص ها و غير استاندارد بودن سيستم آموزشى كه در ايران در طول چهل سال گذشته به اجرا گذاشته شده ، هستند كسانى كه از اين آموزش هم بى بهره اند و از كمترين امكانات آموزشى كه يك اتاق و تخته سياه ميتواند باشد محرومند و معضل ديگرى كه اين سيستم غلط آموزشى منجر به پديد آمدن آن شده است مكانهاى آموزشى غير انتفايى كه شامل مهد ها و مدرسه ها و آموزشگاههاى زبان و غيره  است كه خود فاصله طبقاتى در جامعه را به خوبى به نمايش گذاشته كه منجر به شكوفا نشدن استعدادهاى پنهان در جامعه كه هيچ پله اى براى رسيدن به جايگاهى كه شايان آن هستند ندارند ، شده است و از طرف ديگر آقازاده ها با داشتن ژن خوب و سهميه هايى كه به آنها داده ميشود به سرعت سير سعودى را طى كرده و به جايگاهى كه نه شايان آن هستند و نه به خوبى از عهده آن برميايند و نه در تخصص آنهاست ميرسند كه اين عمل خود منجر به ناكارامدى اكثر ادارات و موسسات و غيره ميشود. در پايان صحبتهام بايد خدمتتون عرض كنم كه در ايران طبق آمارهاى رسمى كه منتشر شده است حدود نه ميليون بى سواد داريم كه اكثريت اين آمار را زنان جامعه  تشكيل ميدهند و يكى از دلايل مهم بى اثر ماندن تلاشهاى معلمان نهضت سواد آموزى كه با سواد كردن قشر بيسواد عقب مانده از تحصيل است ، و همچنين معلمان آموزش و پرورش اين است كه:

در شرایطی که آموزش دهندگان نهضت‌سوادآموزی در کشورمان همچنان با چند ماه حقوق معوقه و مطالبات و ناامنی شغلی مواجه‌اند و معلمان آموزش‌وپرورش با وضعیت معیشتی و شغلی خارج از شئون فرهنگی و معلمی در تقلای حفظ تعهدکاری و زندگی هستند کاهش درصد بیسوادی در کشورمان نیاز به برنامه ریزی عملیاتی نتیجه گرا و اراده و عزم جدی دارد.در پايان از همتون سپاسگزارى ميكنم كه وقتتون را در اختيار بنده قرار دادين و به اميد ايرانى بهتر

باز هم مبارزه علیه دین و عقیده

حمید رضائی آذریانی

تاریخ به یک اندازه از گذشته و حال سخن می‌گوید. شرح اعصار گذشته صرفاً نه نوعی بازیابیِ واقعیت‌های عینی بلکه در عین حال فهم آنها در پرتو ارزش‌ها و اولویت‌های کنونی است. وقتی گسست‌ها و پیوست‌ها، نقاط عطف و پیشرفت‌های گذشته را مشخص می‌کنیم بدون استثنا درباره‌ی منابع و نظرات، رویدادها و دوره‌هایی که به نظرمان مهم هستند، دست به انتخاب می‌زنیم. به حرف فاتحان جنگ گوش می‌کنیم یا به حرف مغلوبان؟ به روایت بردگان اعتماد می‌کنیم یا به روایت برده‌داران؟ فقط مردان قدرتمند را تجلیل می‌کنیم یا از زنان نامرئیِ پشت صحنه هم حرف می‌زنیم؟ تنها انقلاب‌های خشونت‌آمیز را نشانه‌ی تحول می‌دانیم یا پیشرفت‌های جزئی در تعاملات روزمره‌ی فرهنگ را هم در نظر می‌گیریم؟ زمان را تکرار حتمیِ گذشته می‌دانیم یا نوعی دعوت به خیال‌پردازی درباره‌ی سرنوشتی متفاوت؟ شاید خود رویدادها به اندازه‌ی اهمیتی که برای معنایشان، یعنی به اصطلاح درس‌های تاریخ، قائل‌ایم مهم نباشند. از این منظر، کتاب‌های مهم تاریخ خودشان تاریخ‌سازند زیرا اتفاقات گذشته‌های دور را به روایتی درباره‌ی مبارزه‌ی کنونی برای بنای آینده‌ای بهتر تبدیل می‌کنند.

بر این اساس، ۱۷۵ سال مبارزه با ادیان بابی و بهائی، اثر فریدون وهمن، استاد بازنشسته و پژوهشگر نامدار ایران‌شناسی در دانشگاه کپنهاگ، یک کتاب تاریخیِ تاریخ‌ساز است، کتابی فوق‌العاده که در زمانی استثنایی در بحبوحه‌ی تحولات کنونیِ کشوری باستانی نوشته شده است. این کتاب به ظلم‌ و ستم تاریخیِ فاحشی می‌پردازد و به‌رغم همه‌ی موانع، در پی یافتن راهی به رهایی است. وهمن روایتی جامع و غم‌انگیز، آزارنده اما دقیق، و شیوا اما دانشورانه از نفرتی مهلک و وسواس‌گونه ارائه می‌دهد، نفرتی که تأثیر عمیقی بر شکل‌گیریِ هویت مدرن ایران بر جای نهاده است. او با مهارتی ستودنی رویدادهای تاریخیِ انتزاعی و داستان‌های شخصیِ درد و رنج را به هم می‌آمیزد و نشان می‌دهد که انتخاب‌های صاحبان قدرت چطور به زندگی مردم عادی شکل داده است. اهریمنی جلوه دادن بابی‌ها و بهائیان و سپرِ بلا کردن آنها، از بدو پیدایش این ادیان در میانه‌ی قرن نوزدهم تا کنون، خیانت روحانیون متعصبی که عوام نادان را علیه به اصطلاح کفار تحریک کرده‌اند، همدستیِ سیاستمداران فرصت‌طلبی که چنین فجایعی را نادیده گرفته‌اند، و بی‌رحمیِ تکان‌دهنده به منظور نابودی همه‌ی بابی‌ها و بهائیان بخشی از گذشته‌ای هولناک اما بی‌چون ‌و چرا است که آگاهی از آن به فهم مشکلات کنونیِ ایرانیان کمک می‌کند، ایرانیانی که برای آزادی از چنگ ایدئولوژیِ زشت و مهلکی مبارزه می‌کنند.

خواننده‌ی این روایت تاریخیِ جذاب و مستند، این مبارزه‌ی جانانه میان رفتار انسانی و غیرانسانی، از پیوستگی میان گذشته و حال حیرت‌زده می‌شود: تعصب و فساد مخرب کنونی، سقوط کشوری بزرگ و متکثر به ورطه‌ی نارواداری، اختلاف و ناامیدی، ثمره‌ی تلخ بذر نفرتی است که در قرن نوزدهم کاشته شد. وهمن به توصیف اوضاع هولناکی می‌پردازد که دانشجویان تاریخ با آن آشنایی دارند اما مسئله این است که این اتفاقات هنوز هم، در جهان پست‌مدرن قرن بیست و یکم، ادامه دارد. کشتار بی‌رحمانه‌ی زنان، مردان و کودکان بی‌گناه به دست اراذل و اوباش و پیروان نادان و ساده‌لوح روحانیون که می‌پندارند قتل کفار سبب جلب تأییدات الهی می‌شود، یادآور یهودستیزیِ دوران جنگ‌های صلیبی است؛ شکنجه‌ی بی‌رحمانه‌ی زندانیان برای واداشتن آنها به دست برداشتن از عقاید خود و در غیر این صورت، اعدام ایشان به دوران سلطه‌ی دستگاه تفتیش عقاید در اسپانیا شباهت دارد؛ آتش زدن، غارت کردن و از بین بردن روستاهای بهائی یادآور پاک‌سازی قومی در بالکان است؛ نابود کردن عبادتگاه‌ها و اماکن مقدس بهائیان، و حتی هتک حرمت مردگان در قبرستان‌ها یادآور ویرانگریِ بی‌خودوبی‌جهت وَندال‌ها ]در اروپای قرون وسطی[ است؛ نهادینه‌کردن تبعیض در قوانین و محروم کردن بهائیان از حق ازدواج، کار و تحصیل یادآور وضع قوانین نورمبرگ در سال 1935 در آلمان نازی است. این احساسات غیرانسانی را می‌توان در فتوای رهبر ایران، آیت الله خامنه‌ای، مبنی بر «نجاست» همه‌ی بهائیان دید (فقها این واژه‌ی تحقیرآمیز را در اشاره به سگ و خوک هم به کار می‌برند). همچون دیگر نمونه‌های تاریخیِ بلاگردانی، علت این اعمال فجیع نه ارتکاب خطایی از سوی قربانیان بلکه ناشی از غرض‌ورزی و انحراف فکریِ عاملان این فجایع است-آنها باید به انسانیت‌زدایی از دیگران و نابودی ایشان بپردازند تا احساس قدرت کنند.

هدف اصلی از نسبت دادن هر چیز بدِ قابل‌تصوری به بهائیان، ناآگاه نگه داشتن توده‌های دین‌دار است-دین‌دارانی که مطیع و آلت دستِ روحانیونی هستند که فکری جز پیشبرد دسیسه‌های سیاسیِ خود در سر ندارند.

توجه به این گذشته‌ی تاریک و نفرت‌انگیز، و حساسیت روشنفکران پیشرو ایران نسبت به این ظلم و ستم فاحش، حاکی از میل به زندگی در جامعه‌ای عادلانه است که در آن همه‌ی ایرانیان، فارغ از عقایدشان، از حقوق برابر بهره‌مند باشند. محکومیت فزاینده‌ی بهائی‌ستیزی نشانه‌ی دگرگونیِ تدریجیِ استبداد روحانیت‌سالار به فرهنگ شفقت است، فرهنگی مبتنی بر آگاهی راسخ از این که حقوق بشر به همه‌ی انسان‌ها تعلق دارد. در این برهه‌ی تاریخی، در زمان خیزش دوباره‌ی مردم و دست و پنجه نرم کردن با گذشته، این کتاب به خوبی نشان می‌دهد که رفتار غیرانسانیِ نهادینه با گروهی از ایرانیان صلح‌طلب و مترقی، پیامدهای فاجعه‌باری برای همه‌ی ایرانیان داشته است. استاد وهمن به روشنی نشان می‌دهد که تاریخ بهائی‌ستیزی، از بدو پیدایش جنبش انقلابیِ بابی در میانه‌ی قرن نوزدهم تا نسل‌کشی در دوران قاجار، و وضعیت بهتر اما همچنان مخاطره‌آمیز دوران پهلوی و احیای فاجعه‌بار کارزارِ ایدئولوژیک پس از انقلاب 1357، سرشار از نظریه‌های توطئه‌ی بیمارگونه‌ای بوده است که به دست روحانیون منفعت‌طلب و مرتجع ساخته و پرداخته می‌شود. این نظریه‌ها گروهی از ایرانیان مترقی و متعهد به نوزاییِ اخلاقی ایران را جاسوس کشورهای خارجی، اهریمن‌صفت، شیطان‌پرست و دشمن اسلام جلوه می‌دهند تا با فریب دادن آدم‌های زودباور قدرت را در دست روحانیون نگه دارند. هدف اصلی از نسبت دادن هر چیز بدِ قابل‌تصوری به بهائیان، ناآگاه نگه داشتن توده‌های دین‌دار است-دین‌دارانی که مطیع و آلت دستِ روحانیونی هستند که فکری جز پیشبرد دسیسه‌های سیاسیِ خود در سر ندارند.

بعضی از آرمان‌های بهائی عبارت‌اند از حکومت دموکراتیک و مشورت‌محور به جای جزم‌اندیشیِ اقتدارگرایانه؛ نظم بین‌المللیِ صلح‌آمیز به جای حمله و تجاوز؛ برابری زن و مرد به جای تبعیض جنسیتی؛ عدالت اجتماعی و تحول اخلاقی به منظور از بین بردن فساد فراگیری که به سود اقلیت و به زیان اکثریت است؛ آموزش و پرورش مدرن و به رسمیت شناختن آزادی انتخاب در امور معنوی بدون دخالت واسطه‌های مرموزی به نام «علمای دین». همه‌ی این‌ اعتقادات رهایی‌بخش، تهدید مستقیمی برای روحانیونی به شمار می‌رود که مروج ایدئولوژی‌های جزم‌اندیشانه و اقتدارگرایانه‌ای هستند که پیامدی جز مصیبت و بدبختی برای ایرانیان نداشته است. امروز در شهرها و روستاهای سراسر کشور، در ویدیوهای موجود در یوتیوب و شبکه‌های اجتماعی، در فیلم‌ها، کتاب‌ها، مجسمه‌ها و نقاشی‌ها و در فریاد توده‌های آزادی‌خواه و عدالت‌طلب ایران شاهد دمیدن طلیعه‌ی آگاهیِ مردمی هستیم که فهمیده‌اند رهایی بهائیان یعنی رهایی همه‌ی ایرانیان.

شاید چشمگیرترین وجه روایت تاریخیِ وهمن نه بیش از یک و نیم قرن ظلم و ستمِ بی‌وقفه بلکه استقامت شگفت‌آور جامعه‌ی بهائی در برابر چنین نفرت و خشونتی باشد. مرد بی‌گناهی را در نظر مجسم کنید که تنها به علت اعتقادات دینی‌اش جلوی چشم همسر و فرزندانش با ضربه‌ی چاقو به قتل می‌رسد و هرچند قاتل به ارتکاب جرم اعتراف می‌کند اما دادگاه او را تبرئه می‌کند چون از نظر فقهی قتل کافر حلال است. این اتفاق، که به شکلی یکسان در سال‌های 1850، 1903، 1950 و 2016 رخ داده، تنها یکی از اعمال شنیعی است که وهمن به شرح و توضیح آن پرداخته است. بهائی‌ستیزی تنها در گذشته‌ای دور رخ نداده است بلکه واقعیت روزمره‌ی حال است. بنابراین، حیرت‌آور است که به‌رغم سال‌ها تلاش و کوشش مداوم، از جمله استفاده‌ی چهل ساله‌ی جمهوری اسلامی ایران از قدرت و منابع عظیم خود-دادگاه‌های انقلاب و سپاه پاسداران، شکنجه‌گران و نیروهای امنیتی، و نفرت‌پراکنیِ بی‌وقفه در کتاب‌های درسی و رسانه‌های حکومتی- روحانیون نتوانسته‌اند که جامعه‌ی بهائی را از بین ببرند یا روحیه‌ی اعضای این جامعه را در هم بشکنند. برعکس، نفرت‌پراکنان امروز به روشنی می‌بینند که تلاش‌هایشان نافرجام مانده است و شمار فزاینده‌ای از ایرانیان متنفذ، خواه مذهبی یا سکولار، ضمن ابراز همدردی و حمایت از بهائیان، از سکوت خود در گذشته ابراز پشیمانی می‌کنند و با ترویج فهم جدید و رهایی‌بخشی از شهروندی، خواهان رعایت حقوق این اقلیت ستم‌دیده می‌شوند.

نسخه‌ی اصلیِ فارسیِ این کتاب-که بیش از یک دهه‌ی قبل با عنوان «صد و شصت سال مبارزه با آیین بهائی» منتشر شد-به سرعت به یک اثر تاریخیِ بسیار مهم تبدیل شد. اکنون بسیاری از صاحب‌نظران این کتاب را معتبرترین منبع تاریخی درباره‌ی بهائی‌ستیزی در ایران می‌دانند. این کتاب به بحثی ضروری در میان نسل جدیدی از روشنفکران و فعالان ایرانی دامن زده زیرا آنان به کنکاش در گذشته‌ای مشغول‌اند که به وضعیت کنونی انجامیده است. در این مقطع سرنوشت‌ساز تاریخی، در زمانی که مدافعان حقوق بشری همچون نسرین ستوده و شیرین عبادی، و روحانیون شجاعی نظیر آیت الله منتظری و آیت الله معصومی تهرانی، جسورانه به ابراز همبستگی با هم‌وطنان بهائیِ خود پرداخته‌اند، این کتاب الهام‌بخش فیلم‌های بدیعی مثل تابوی ایرانی (رضا علامه‌زاده) و باغبان (محسن مخملباف) بوده که به آگاه کردن عموم مردم از وضع اسفناک این جامعه‌ی صلح‌طلب یاری رسانده‌اند. اکنون به لطف گروهی از مترجمان و ویراستاران، ترجمه‌ی انگلیسیِ دقیق و آراسته‌ای از این کتاب در دسترس خوانندگان سراسر دنیا قرار گرفته است، آن هم در زمان مهمی که عده‌ی زیادی از جهانیان اخبار مبارزه‌ی ایرانیان برای دموکراسی و حقوق بشر را با علاقه دنبال می‌کنند.

مطالعه‌ی کتاب دکتر وهمن درباره‌ی بهائی‌ستیزی ضروری است؛ این اثر در آنِ واحد، حماسه‌ای تاریخی، کارِ دل و چالشی اخلاقی است. خوانندگان کتاب نباید فراموش کنند که نویسنده هرچند پژوهشگر ممتاز ایران‌شناسی است اما خویشاوندان و دوستانش هم قربانیِ خشونت متعصبانه بوده‌اند و خود نیز دهه‌ها در تبعید به سر برده است. ایمانِ راسخِ او به قدرت منقلب‌کننده‌ی حقیقت، به‌رغم این تجربه‌ی تلخ، درخورِ اعتنا است. طرفه این که اگر وهمن به میهن بازگردد شکنجه و زندانی خواهد شد. در برابر دروغ‌ها و تهمت‌های مداوم دستگاه تبلیغاتیِ نفرت‌پراکن جمهوری اسلامی، که یادآور ۱۹۸۴ جورج اورول است، وهمن با نگارش اثری معتبر به تعمیق شناخت تاریخی یاری رسانده و به خوبی نشان داده که دانش‌پژوهی می‌تواند نوعی مقاومت در برابر ظلم و ستم باشد. این کتاب به ما یادآوری می‌کند که نخستین گام برای بنای دنیایی بهتر، استفاده از قدرت کلمات و کمک به تنویر افکار است. دکتر وهمن با نگارش این اثرِ بدیع تاریخی هدیه‌ای ماندگار به ما ارزانی داشته است: پنجره‌ای به گذشته‌ای تاریک، و دری به آینده‌ای روشن.

 

انتصاب ابراهیم رئیسی متهم به «جنایت علیه بشریت» به ریاست دستگاه قضایی

حمید رضائي آذریانی

تاسف خود را از انتصاب ابراهیم رئیسی به ریاست دستگاه قضایی ایران اعلام می‌کند. این گزینش توهین به خانواده قربانیان و تقویت چرخه تراژیک مصونیت از مجازت کیفری در جمهوری اسلامی ایران است.

انتصاب ابراهیم رئیسی در راس دستگاه قضایی برای پنج سال از سوی علی خامنه‌ای رهبر جمهور اسلامی ایران تایید دیگری بر عدم استقلال دستگاه قضایی ایران است. ابراهیم رئیسی، یکی از روحانیان نزدیک به علی خامنه‌ای  است. این روحانی در سی و هشت سال گذشته مسوولیت‌های مهمی در سازمان قضایی ایران داشته است، از این میان دادستان در برخی شهرهای کشور، معاونت در همین سامانه و یا دادستان دادگاه ویژه روحانیت. ابراهیم رئیسی همچنین عضو هیاتی بود که از سوی آیت‌الله روح‌الله خمینی برگزیده شده بودند و در تابستان ١٣٦٧، هزاران زندانیان سیاسی از این میان شماری از روزنامه‌نگاران را در جلسه‌هایی که در اغلب موارد تنها چند دقیقه‌ طول کشید، دوباره بازجویی کردند. بسیاری از این زندانیان به مرگ محکوم شدند. به گفته اعضای این هیات، حکم اعدام برای زندانیانی صادر شد که از عقاید خود ابراز پیشیمانی نکردند.

برای این اعدام‌های جمعی است که بسیاری از نهادها جهانی مدافع حقوق بشر و از این میان چند گزارش سازمان ملل متحد، کمیسیونی که ابراهیم رئیسی هم در آن عضویت داشت به ارتکاب « جنایت علیه بشریت» متهم شده‌اند.

آیت‌الله منتظری یکی از معماران و بنیان‌گذاران جمهوری اسلامی که از سوی آیت‌الله خمینی به جانشینی خود انتخاب شد، اما با اعتراض به وضعیت زندانیان سیاسی و کشتار زندانیان سیاسی در سال ١٣٦٧ از قدرت کناره گرفت، به صراحت مخالفت خود را با این اعدام‌ها اعلام کرده بود. و آن را «بزرگترین جنایت که در جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما » نام نهاد. وی به اعضای کمیسیون می‌گوید این جنایت « به دست شما انجام شده و شما را در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ می‌نویسند

 امروز یکی از « جنایتکاران در تاریخ » در راس دستگاه قضایی ایران قرار گرفته است. دستگاه قضایی که تکیه بر قاضی‌هایی دارد که اغلب آن‌ها متهم به فساد و جنایت هستند. ابراهیم رئیسی به ریاست دستگاهی منتصب شده است که برخی از آنها نیز مجریان اعدام‌های غیر قضایی در کشتار ندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ بوده‌اند. از این میان ابوالقاسم صلواتی رئیس شعبه ۱۵ داگاه انقلاب تهران و محمد مقیسه رئیس شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی تهران، که از بازجویان و شکنجه‌گران زندان‌ها همدان و اوین در دهه شصت بوده‌اند. این دو از خرداد ماه سال ۱۳۸۸ صدها زندانی عقیدتی و فعال رسانه‌ای را محاکمه و به حبس‌های سنگین زندان محکوم کرده‌اند.

در حالی که در آخرین گزارش خود جاوید احمد گزارش‌گر ویژه سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران، بیلانی هشدار دهنده از وضعیت ازادی اطلاع‌رسانی و حقوق بشر در ایران ارائه داده است،  به تاریخ ۱۷ اسفند دبیرکل سازمان ملل متحد انتونیو گوترش در گزارش خود در باره وضعیت حقوق بشر اعلام کرد که سال گذشته هیاتی از کمیساریای عالی حقوق بشر به ایران سفر کرده است.  رضا معینی مسوول دفتر ایران و افغانستان گزارش‌گران بدون مرز در این باره می‌گوید:

« جمهوری اسلامی ایران برای  به سکوت وادار کردن منتقدان به گزارش‌گر ویزه سازمان ملل اجازه ورود به کشور و کاووشگری نمی‌دهد. اما کمیسر عالی حقوق بشر را دعوت می‌کند. گزارش‌گر ویژه باید کمیسر حقوق بشر سازمان ملل میشل باشله را در این سفر همراهی کند تا در باره وضعیت فاجعه بار حقوق بشر و آزادی رسانه‌ها در این کشور که پنجمین زندان بزرگ جهان برای روزنامه‌نگاران و شهروند-خبرنگاران است از نزدیک تحقیق کند در کنفراسی مطیوعاتی که گزارش‌گران بدون مرز در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۹۷ در پاریس برگزار کرد «دروغ حکومتی بزرگی را  که به مدت ۴۰ سال در باره سرکوب قضایی گفته شده است، بر ملا کرد و نشان داد که دستگاه قضایی تلاش کرده است که حقیقت را در باره وضعیت و اتهام‌های روزنامه‌نگاران و زندانیان سیاسی دستکاری و یا بزک کند در روز آغاز به کار ابراهیم رئیسی، محکومیت بسیاری از همکاران سایت مجذوبان نور از میان محمد شریفی مقدم (۱۲ سال) ، کسرا نوری، و سینا انتصاری (۷ سال)، مصطفی عبدی (۲۶ سال) و ... تایید شد.

در همان روز نسرین ستوده وکیل  بسیاری از روزنامه‌نگاران و شهروند خبرنگاران زندانی و برنده جایزه‌ی پارلمان اروپا– ساخارف  ۲۰۱۲ که به تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۹۷ در منزلش بازداشت شده بود به گفته همسرش برای دو پرونده جمعا از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ۳۳ سال زندان و ۱۴۸ ضربه شلاق محکوم شد. بنا بر ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی و با درنظر داشت «مجازات اشد»، نسرین ستوده باید ۱۲ سال زندان را تحمل کند. جمهوری اسلامی ایران در رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات ۲۰۱۸ گزارش‌گران بدون مرز از میان ١٨٠ کشور جهان در رده ۱۶۴ قرار دارد.

 

اعتراض

شعری از:سپیده کرامت بروجنی

ننگ بر جهان شما نیز بگذرد

هم رونق زمان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان

بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام

بر حلق و دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز

این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد

بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت

این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کسی که اسب داشت غبارش فرو نشست

گرد سم خزان شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید

نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان

بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم

تا سختی کمان شما نیز بگذرد

 

خاطرات یک فاحشه‌

آذر ارحمی


سی سال قبل وقتی که ده سالم بود و پدرم من را به یک فاحشه خانه فروخت، از سربازان مست برهنه شنیدم جنگ تمام شده و به زودی مجلس آزاد مردمی تشکیل خواهد شد.

آن روز جمهوری خوا‌هان به حکومت رسیدند و من همچنان یک فاحشه بودم.

چند سال بعد مجلس به دست سوسیال دموکرات‌ها افتاد.

مردم در خیابان ها میرقصیدند و آواز میخواندند و من همچنان یک فاحشه بودم.

بعد از آن قدرت به دست فاشیست ها افتاد و مردم میگفتند دوران وحشت فرارسیده و من همچنان یک فاحشه بودم.

بعد از آن انقلاب دیگری شد

و از چریک فدایی نیمه لختی که در آغوشم آروغ میزد شنیدم همه‌ی آن فاشیست‌ها را اعدام کرده‌اند.

من اعتنایی به حرف‌های یک پیرمرد مست نکردم چون من همچنان یک فاحشه بودم.

پس از آن اصلاح طلب‌ها حکومت را در دست گرفتند و فاحشه خانه‌ی ما بسته شد و من شنیدم که هفتصد فاحشه خانه دیگر تعطیل شده‌اند.

خانه ما را با حکم رسمی مهر و موم و ما را به جایی جدید منتقل کردند و من همچنان یک فاحشه بودم.

سپس شنیدم که جمهوری‌خواه‌ها دوباره قدرت را در دست گرفته‌اند و از این به بعد خود مردم کشورشان را اداره خواهند کرد و من همچنان یک فاحشه بودم.

امروز در آستانه چهل سالگی پیروزی‌ها و شکست‌های سیاسی بسیاری را دیده‌ام و من همچنان یک فاحشه‌ام. و اکنون عده‌ای با یک صندوق بزرگ وارد خانه‌ام شده‌اند.

آنها میگویند باید در سرنوشت سیاسی کشورم سهیم باشم. آنها خنده ‌دارترین آدم‌هایی هستند که بعد از سی سال فاحشگی ملاقات کرده‌ام؛ چرا که به هر حال من یک فاحشه‌ام و آنها از من میخواهند که بگویم دوست دارم.

زیر نظر کدام نظام سیاسی یک فاحشه باشم؟ 

مرز احکام شرعی و عرفی                                

         آذر ارحمی

خلاصه مناسبات میان علما، و اعتراضات آنها بر یکدیگر و پاسخ هایی که می دهند، روشنگر نکات جالبی است. در این یادداشت، دوستی از علما، دوست دیگرش را به خاطر برخی از کارهایش عتاب کرده و او پاسخ داده و در این پاسخ تفکیکی میان احکام جاری در زندگی بدست داده که جالب است.

تأمل در این که کدام حکم شرعی است و کدام چنین نیست، بلکه کار عقل و عرف است، از روز نخست در روش اجتهاد فقهی مسلمانان مطرح بوده است.

قرن اول، حکمش فرق می کند، زیرا وفور احادیث در اواخر قرن اول و سپس قرن دوم، این تصور را ایجاد کرد که همه چیز باید از شرع درآید. این باور، تقریبا حاکم بر فقه ماند، گرچه بسیاری از این احادیث، ساختگی بود، اما یک مجتهد متدین، تمام تلاشش را می کرد تا به هر حال حدیث را که تقدسی داشت، ولو با تردید در زمان صدور حکم، حفظ کند.

ابوحنیفه در این باره، درست یا غلط، از همه سهل گیر تر بود، نه ابوحنیفه ای که بعدها حنفیان ساختند،  بلکه ابوحنیفه قرن دوم. چندان باور به احادیث نداشت و بیش از آن که فقیه باشد، حقوق دان و عقگرا و رأی گرا بود. اما مسیر چنان شد که همه، تسلیم آن شرایط شدند، و تمام علم اصول تبدیل شد به نحوه استنباط احکام از [قرآن و] آن احادیث، مگر آن که حدیثی درکار نباشد.

حتی در مواردی هم که حدیثی نبود، باز یک کلیتی از نصی بدست می آوردند و خواهان انطباق آن می شدند. برخی تخصصشان در این بود که نشان دهند، همه احکام و هر آنچه هست و نیست، باید زیر نگین شرع باشد. بسیاری از رویه های صحابه، برای سنیان حکم حدیث را یافت، و منبع صدور احکام فقهی شد، و به نظر می رسد روی فقه مذاهب دیگر هم تأثیر گذاشت.

شاهدش همین مصنف عبدالرزاق است. به ندرت، رویه و عرف، قدرت جدی برای حمایت از خود یافت، این که بگوید، اگر در جایی مسأله ای تأیید شده، به خاطر این بوده که رویه مقبول بوده است، و این ممکن و فراوان است. همان امر، وقتی از رویه بودن و عرف بودن خارج شد، بسا آن چه تصور می شود سبب مشروعیت آن بوده، اکنون اصراری بر ادامه کار ندارد، مگر آنچه را از حدیث، بتوان ثابت کرد که ورای رویه و عرف، در مقام وضع قانون بوده است. به هر حال در امر حرب و جنگ و جهاد، نخستین چیزی که مسلمانان به خصوص با فشار خلفا، رویه ها قانون کردند، و گاه بر خلاف قرآن و سیره رسول، مثل برده کردن اسیران جنگی، نمونه فراوان است.

اینها را عرض کردم که بگویم، بعدها، علم اصول سعی کرد این موارد و این مرزها را روشن کند. بیشتر از این زاویه که به کدام حکم شرعی می توان یقین داشت.

مکتب حله، به کلی از نگاه حدیثی قرن های اولیه برید و علم اصول را تقویت کرد. در این زمینه از موارد قطعی و ظنی فراوان بحث شد. پای اصول عقلی به میان آمد که خیلی از بندهای اخباریان را گسست و راه را باز کرد، راهی که با پیمودن آن بهتر می شد به انسان و عقل انسان حرمت گذاشت و به او آزادی عمل داد؛ به او اجازه داد تا رویه ای را که بیشتر با شرایطش نزدیک است، به قانون تبدیل کند.

ما در مشروطه، بیش از پیش، برابر معضل شرع و قانون قرار گرفتیم. حق آن بود که با مبانی که در مکتب اصولی وحید و شیخ انصاری بود، راه باز شود و شد، اما کمتر ادامه یافت. متأسفانه سیطره اخباری گری، حتی در میانه همین اصول گرایی همچنان نفوذ داشت. در عقاید که اصلا همین تحول هم نبود و کلام و فلسفه جاری، نتوانست، راه را برای حریت فکری باز کند، هرچند وضع بهتر از سلفی های وهابی، و نیز اخباری های حشوی مذهب خودمان بود.

حالا که باز اخباری گری با اسم های روز، در صدد تسلط بیشتر است.

امروز متن جالبی را دیدم. این متن از عالمی ناشناخته است که بر اساس یکی از یادداشت هایش می توان او را محمد تقی قزوینی از دوره صفوی نامید. استادش ملاخلیل قزوینی (م 1089 مولف عدة الاصول) از علمای برجسته دوره اخیر صفوی بوده اما از خودش اطلاعی نداریم. جُنگی از او مانده که بیشتر آن اشعار وی و به خط اوست. آنجا می گوید، کتابی با نام تفسیر جامع الفنون داشته که ظاهرا نمانده است. هرچه هست عالم دین بوده، اما اهل شعر و غزل و به گفته خودش معانی خیالیه هم بوده است.

او دراین رساله می گوید، دوستی داشته است که به او عتاب نموده و نصیحتش کرده که دست از برخی از کارهایش بردارد و عقیده اش را عوض کند. مخصوصا از او

خواسته است تا از گفتن اشعاری که در آنها «اغراء بر بوسه» و «مدح محبوب» می کند، دست بردارد.

او در پاسخ وی، این رساله ی کوتاه را نوشته، رساله ای دو صفحه ای که در همین جُنگ آمده است. در آنجا ذهنش را معطوف به تقسیم اموری کرده است که هر کدام حکم خاصی دارد و این که در کدام یک از این اقسام، تقلیدی است یا نیست. پنج نمونه حکم را بیان کرده است. نوع تقسیم بندی او از این حیث جالب است که می تواند مبنایی برای این نکته باشد که بخش های مهمی از زندگی آدمیان کاری به شرع ندارد، چنان که شرع هم کاری به آنها ندارد. این که باید استقلال آدمی را در تصمیم گیری در آنها به رسمیت شناخت و انتظار نداشت که در آنها هم می شود تقلید کرد.

بحث بوسه و مدح محبوب هم جالب است. اصلا کاری به درستی و نادرستی این مطالب ندارم. این رساله از این جهت جالب توجه بود که به این تقسیمات دارد، نیازی که ما امروز هم داریم که در باره آن فکر کنیم. این که تصور عمومی را این طور تصویر کرده ایم که همه چیز باید به اذن باشد، می تواند محل تأمل باشد.

البته بسیاری در مقام نظر، همین را می گویند، چنان که قواعد اصولی هم بر همین روال است، اما متاسفانه در مقام عمل، رعایت نمی شود. به هر روی، گفتن این مطالب هدف این نوشته نبود، فقط مقدمه درج این رساله کوتاه بود که هر چند نه در چارچوب بحث های اصولی و معهود و معمول، اما به لحاظ اجتماعی و فرهنگی به این مسأله نگاه کرده و افق تازه ای را ترسیم کرده است. نثر رساله قدری قدیمی و طبعا صفوی است، و مطالعه آن، اندکی حوصله می خواهد.

موسسین و هیئت تحریریه: 

 

آذر ارحمی - حمید رضائی آذریانی

مدیر مسئول:

            حمید رضائی آذریانی

سردبیر:

آذر ارحمی

تماس با ما:

حمید رضائی آذریانی

Tel.: +49 1781476984

Email: Hamidra7050@gmail.com

               آذر ارحمی

Tel.: +49 15788102973

Email  Azarerhamie@gmail.com     

 

آدرس پستی:

Haus-Knipp-Straße .35 

47139 Duisburg

Deutschland

ارزش هر شماره یک یورو

یادآوری:

- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.

- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی  آزاد می داند.

حق ما انسان ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر