۱۴۰۱ تیر ۱۰, جمعه

نجات معجزه‌آسای پسر۸ساله و زن ۷۰ ساله از زیرآوار

نجات معجزه‌آسای پسر۸ساله و زن ۷۰ ساله از زیرآوار
نجات معجزه‌آسای پسر۸ساله و زن ۷۰ ساله از زیرآوار

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران از نجات معجزه آسای یک کودک ۸ ساله و زنی ۷۰ ساله از زیرآوار خبر داد.

سید جلال ملکی در گفت‌وگو با ایسنا درباره این خبر گفت: در ساعت ۶:۱۱ صبح امروز خبر ریزش یک ساختمان دو طبقه قدیمی در خیابان ۱۷ شهریور، خیابان ابوفاضل به سامانه ۱۲۵ اطلاع داده شد که درپی آن ستاد فرماندهی آتش‌نشانان دو ایستگاه را به همراه تجهیزات مورد نیاز به محل اعزام کرد.

وی با اشاره به حضور عوامل آتش‌نشانی در محل حادثه گفت: پس از حضور آتش‌نشانان در محل مشاهده شد که یک ساختمان دوطبقه قدیمی به مساحت حدود ۶۰ متر مربع که در مجاورت آن نیز عملیات گودبرداری به عمق حدود یک متر در حال انجام بود، ریزش کرده و به طورکامل تخریب شده است.

ملکی با بیان  اینکه جنس ساختمان ریزش کرده خشتی و گلی بود، اظهارکرد: بنا به گفته ساکنان این ساختمان، ۱۳ نفر که از اتباع کشور افغانستان بودند در این ساختمان زندگی می‌کردند که در حین ریزش ساختمان دو نفر از آنها یعنی یک پسربچه هشت ساله و پیرزنی حدودل ۷۰ ساله موفق به نجات خود نشده و در زیر آوار مانده بودند، به طوری که پیرزن تمامی بدنش و پسر هشت ساله نیز بیش از نیمی از بدنش در زیرآوار مانده بود.

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران با بیان اینکه این ساختمان در یک کوچه باریک قرار داشت و همین موضوع نیز عملیات امداد و نجات را با دشواری‌هایی روبه‌رو کرده بود، خاطرنشان کرد: عوامل آتش‌نشانی همزمان با ایمن‌سازی محل، اقدامات خود برای نجات این دو نفر را نیز آغاز کرده و دقایقی بعد موفق شدند هر دو نفر را در حالی که دچار آسیب‌دیدگی‌هایی شده اما زنده بودند، از زیر آوار خارج کرده و به عوامل اورژانس مستقر در محل تحویل دهند. نجات این افراد و به خصوص پیرزن که به طورکامل در زیرآوار مانده بود، به نوعی یک نجات معجزه آسا محسوب می‌شود.

نجات معجزه‌آسای پسر۸ساله و زن ۷۰ ساله از زیرآوار
بخش‌هایی از آوار ساختمان

ملکی درباره علت وقوع این حادثه نیز به ایسنا گفت: هم قدیمی و فرسوده بودن ساختمان و هم گودبرداری انجام شده در مجاورت آن جزو مواردی محسوب می‌شود که در ریزش این ساختمان اثر داشته است، البته نظر نهایی را عوامل نظام مهندسی باید اعلام کنند.

وی با بیان اینکه آتش‌نشانی پس از ایمنی سازی محل در ساعت ۷:۲۵ به ماموریت خود خاتمه داده و محل را به عوامل شهرداری تحویل دادند، گفت: این حادثه نشان می‌دهد که پیمانکاران و مجریان ساخت و ساز ساختمان باید به اصول ایمنی به هنگام خاک‌برداری و گودبرداری توجه ویژه‌ای داشته باشند.

 

۱۴۰۱ تیر ۹, پنجشنبه

کودک هفت ساله در رود ارس غرق شد

کودک هفت ساله در رود ارس غرق شد
کودک هفت ساله در رود ارس غرق شد

ایسنا/آذربایجان شرقی فرماندار خداآفرین از غرق شدن پسر بچه هفت ساله در رود ارس خبر داد و گفت: تلاش‌ها برای یافتن جسد وی ادامه دارد.

علی اکبر نکونام ضمن اعلام این خبر اظهار کرد: این پسربچه حدود ساعت ۱۹ عصر پنجشنبه در محدوده روستای «قلی بیگلو» بخش گرمادوز غرق شد که تیم‌های جستجوی شهرستان تا ساعت سه بامداد برای یافتن جسد تلاش کردند.

وی با بیان اینکه تاکنون جستجو برای یافتن جسد این کودک غرق شده بی‌نتیجه بوده است، افزود: با هماهنگی‌های انجام شده، دو تیم از خداآفرین، یک تیم از کلیبر و یک تیم امداد و غواصان سازمان آتش نشانی تبریز به محل اعزام شدند.

 

نامادری سنگدل پسر بچه 6 ساله را کشت / انگیزه زن تهرانی چه بود؟

نامادری سنگدل پسر بچه 6 ساله را کشت / انگیزه زن تهرانی چه بود؟

نامادری سنگدل پسر بچه 6 ساله را کشت / انگیزه زن تهرانی چه بود؟

ساعت24- نامادری سنگدل که می گوید مشکل اعصاب و روان دارد کودک ۶ ساله اش را با خفه کردن به قتل رساند.ساعت ۱۴ روز گذشته ۲۹ خرداد خانمی با مرکز فوریت‌های پلیس ۱۱۰ تماس می‌گیرد و جملات نامفهومی را بیان می‌کند، بعد از قطع تلفن مأموران پلیس چندین بار با آن شماره تماس می‌گیرند و زمانی که پاسخی دریافت نمی‌کنند به آن تماس مشکوک می‌شوند و محل مراجعه می‌کنند.

مأموران با حضور در محل با جسد بی جان کودک ۶ ساله رو به رو شده و بلافاصله با عوامل اورژانس تماس می‌گیرند.

پس از حضور عوامل اورژانس در صحنه حادثه و معاینه جسد بی جان کودک ۶ ساله مرگ وی تأیید می‌شود.

با دستور بازپرس شفیعی از دادسرای جنایی تهران جسد پسربچه برای تشخیص دقیق علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل می‌شود.

همچنین مأموران متوجه می‌شوند که فردی که با پلیس تماس گرفته بوده است نامادری کودک بوده است که این فرد هم با دستور قضائی به اتهام قتل دستگیر شده و به کلانتری جنت آباد منتقل می‌شود.

پزشکی قانونی بعد از بررسی اعلام می‌کند کودک به قتل رسیده است و خفگی عامل قتل بوده است.

نامادری سنگدل که براساس اسناد و مدارک هویتی ۲۴ سال سن دارد در اعترافات اولیه اش در مقابل بازپرس پرونده اعلام کرده است که مشکل اعصاب و روان دارد.

تراژدی غم‌انگیز مرگ «نرگس و سایدا»

تراژدی غم‌انگیز مرگ «نرگس و سایدا»

تراژدی غم‌انگیز مرگ «نرگس و سایدا»

ساعت24-ماجرا از خبر خودکشی یک زن شروع شد، ولی این پایان ماجرا نبود و خانواده عزادار، عزایی دیگر را در همان روز تجربه کردند اما در مورد خبر دوم که درخصوص جان‌باختن یک کودک است و پس از خبر اول منتشر شده باید به این موضوع توجه کرد که استاندار خوزستان به علت دمای بالای ۵۰ درجه در برخی شهرستان‌های این استان، ادارات آنها را تعطیل اعلام کرد. با تعطیلی ادارات برخی شهرستان‌های استان خوزستان می‌توانیم متوجه شویم که در یک ماشین دربسته، نبود اکسیژن چه بلایی سر یک کودک چهار ساله می‌آید.

شنبه ۲۸ خرداد ماه؛ خوزستان شهرستان رامهرمز؛ دمای هوا ۵۰ درجه؛ خبر خودکشی زن 27 ساله در بین اقوام؛ مراسم سوگ؛ ماشینی جلوی حیاط خانه؛ داخل شدن کودک چهار ساله به ماشین و درنهایت جان باختن او…
غلامرضا حیدرنژاد رییس پزشکی قانونی رامهرمز درخصوص مرگ این کودک چهار ساله عنوان کرد که یک زوج جوان هنگام مراجعه به مراسم سوگواری، سایدا را که در ماشین در خواب بود، همراه خود نمی‌برند و کودک چندین ساعت در هوای گرم در ماشین رها شده که در نتیجه به دلیل شدت گرما و نبود اکسیژن این کودک جان خود را از دست می‌دهد. درحالی که دو نفر از اقوام این زن و کودک درخصوص جزییات روز حادثه به «اعتماد» می‌گویند: «حین مراسم عزاداری؛ کودک به داخل ماشین می‌رود و همان‌جا نیز خوابش می‌برد و پس از سه، چهار ساعت که در ماشین خواب بوده و هیچ راه تنفسی نداشته و گرما هم شدید بوده، جانش را از دست می‌دهد.»
«سایدا» دختر چهار ساله‌ای که در مراسم عزاداری مربوط به خاله‌اش داخل ماشین می‌رود و خوابش می‌برد. حدود چهار ساعت بعد، وقتی دایی او سوار ماشین می‌شود، ناگهان با بدن بی‌جان سایدا مواجه می‌شود و اما ماجرا از چه قرار بود؟
صبح روز ۲۸ خرداد ماه «نرگس» زن ۲7 ساله هنگامی که همسرش سر کار می‌رود، حیاط خانه را آب و جارو می‌کند و به داخل خانه‌شان می‌رود و پیامکی با محتوای اینکه «از زندگی سیر شدم» را به خواهرش یعنی مادر سایدا ارسال می‌کند. یکی، دو ساعت بعد وقتی خواهر او و برخی از اقوام‌شان به خانه آنها می‌رسند؛ متوجه می‌شوند که نرگس در یکی از اتاق‌های خانه‌شان خود را با طنابی حلق‌آویز کرده است.

خودکشی نرگس
«اقبال» پسرعموی نرگس درخصوص روز حادثه به «اعتماد» می‌گوید: «نرگس هم دخترعموی من بود و هم زن برادرم. ما سه برادر هستیم. برادرم با نرگس اصلا مشکلی نداشت و زندگی شیرینی هم داشتند. نرگس و برادرم سه فرزند دارند. بچه اول‌شان 11 سال و دومی 7 سال و آخری هم چهار سال دارد. ما سه برادر، هیچ اختلافی با هم نداشتیم. روز حادثه قبل از اینکه برادرم سر کار برود؛ تعریف می‌کند که صبح نرگس خانه را آب و جارو کرد حتی پتو هم روی بچه‌های‌مان انداخت که زیر کولر خوابیدند تا سرما نخورند ولی وقتی برادرم سر کار می‌رود، او چرا یک دفعه این تصمیم را می‌گیرد، نمی‌دانیم. برای خود من این کار نرگس اصلا قابل باور نیست. او قبل از اینکه خودش را حلق‌آویز کند یک پیامی به خواهرش که مادر سایدا بود، می‌دهد که از زندگی سیر شدم و می‌خواهم خودکشی کنم. این پیام را در واتس‌آپ خواهرش فرستاد و خواهرش هم می‌گوید که از ساعت ارسال پیام تا چک کردن پیام خواهرش کمی زمان برده و دیر متوجه این پیام شده است. وقتی که پیام گوشی خود را چک می‌کند سریع به نرگس زنگ می‌زند او هم تلفنش را جواب نمی‌دهد، چون اقدامش را انجام داده بود. خواهر نرگس به برادر دیگر من که شوهرش هم می‌شد زنگ زد و ماجرا را تعریف کرد. برادرم هم با زن من تماس می‌گیرد و چون ما باهم در یک خانه زندگی می‌کردیم از همسرم خواست به خانه نرگس برود و ببیند چه خبر است. خانم من از پله‌های حیاط بالا می‌رود و به خانه آنها می‌رسد هر چه در می‌زند کسی در را باز نمی‌کند داخل خانه می‌شود که می‌بیند نرگس خود را از پنکه حلق‌آویز کرده است. هر سه فرزندش هم در اتاق کناری خواب بودند. خب خانم بنده هم به من اطلاع می‌دهد ولی ما هر سه برادر سر کار بودیم و راه‌مان هم تا خانه دور بود. خلاصه هر طور بود خودمان را رساندیم خانه و دیدیم او دست به چنین اقدامی زده است. بعد هم خانم من با خواهر نرگس تماس می‌گیرد و می‌گوید که چه اتفاقی افتاده. خواهر او هم تازه متوجه می‌شود که پیامی که نرگس برایش فرستاده بود صحت داشته. بعد هم کل اقوام می‌آیند خانه ما که بعدش سایدا در همین شلوغی به داخل ماشین می‌رود و خوابش می‌برد. سه، چهار ساعت بعد هم وقتی دایی سایدا به ماشینش می‌رود، می‌بیند سایدا نفس نمی‌کشد. سریع پیاده می‌شود و فریاد می‌زند؛ سایدا.» او در ادامه می‌گوید: «ولی من به خاطر انتشار این خبر کمی آزرده‌خاطر شدم که چرا همه رسانه‌ها اعلام کردند که سایدا را پدر و مادرش در ماشین گذاشتند و رفتند… این بچه خودش وارد ماشین شد و حالا نمی‌دانیم چطوری در ماشین قفل شده یا هنگام بازی کردن دستش خورده به هر حال من به شما می‌گویم که این بچه خودش داخل ماشین رفته.»

مرگ سایدا
«مهدی» دایی سایدا است. او درخصوص روز حادثه به «اعتماد» می‌گوید: «وقتی شنیدیم خواهرم خودکشی کرده سریع او را به بیمارستان رساندیم اما کار از کار گذشته بود و او را به سردخانه منتقل کردند تا روند اداری‌اش انجام شود با جمعیت زیادی به خانه‌شان برگشتیم. همه مشغول گریه زاری بودند که سایدا در همان حین وارد ماشین می‌شود. شیشه‌های ماشین هم دودی بود برای همین کسی متوجه نشد که شاید سایدا داخل ماشین باشد. بعد از چهار ساعت وقتی برادرم سوار ماشین می‌شود که برای مراسم خرید کند، می‌بیند که سایدا روی صندلی عقب افتاده داد و فریاد می‌زند و به ما خبر می‌دهد ما هم سریع او را به بیمارستان رساندیم اما خب جانش را از دست داده بود.»
او در ادامه درخصوص خودکشی نرگس می‌گوید: «نرگس چند ماهی قرص اعصاب مصرف می‌کرد قبل از خودکشی چند روزی بود که سرخود قرص‌های اعصابش را قطع کرده بود که بعد هم ناگهان تصمیم به خودکشی می‌گیرد.»

۱۴۰۱ تیر ۸, چهارشنبه

رهایی یک کودک-مجرم از اعدام در کرمانشاه

رهایی یک کودک-مجرم از اعدام در کرمانشاه

خبرگزاری هرانا – یک کودک-مجرم در شهر کرمانشاه که پیشتر از بابت اتهام قتل به اعدام محکوم شده بود، با کسب رضایت اولیای دم از چوبه دار رهایی یافتند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از عصر ایران، امروز ۱ تیر ماه ۱۴۰۱، یک کودک-مجرم محکوم به اعدام در کرمانشاه از اعدام رهایی یافت.

بر اساس این گزارش سال ۱۳۹۶، این کودک مجرم در جریان یک درگیری پدر خود را به قتل رسانده و متواری شده بود که موجب اختلاف شدید خانوادگی و طایفه ای نیز میشود.

معاون قضایی دادگستری استان کرمانشاه در این خصوص افزود: ” قاتل پس از مدتی توسط پلیس شناسایی و دستگیر می شود و پرونده او به دادسرای رسیدگی به جرائم اطفال ارسال شد.”

منوچهر فتاحی افزود: “در نهایت این پرونده به منظور ایجاد صلح و سازش به ستاد صبر شعبه ۴۵ شورای حل اختلاف استان ارجاع داده می شود و در آنجا بزرگان و ریش سفیدان منطقه برای ایجاد آرامش بین طرفین وارد عمل می شوند.”

فتاحی خاطرنشان کرد: “خوشبختانه این پرونده با اعلام پشیمانی قاتل از بزه خود و تلاش های شبانه روزی اعضای ستاد صبر استان و همیاران صلح و جلسات متعددی که با اولیای دم و بزرگان طایفه برگزار شد، به سازش ختم شد.”

 

خودکشی نوجوان ۱۵ ساله در پیرانشهر

خودکشی نوجوان ۱۵ ساله در پیرانشهر

خبرگزاری هرانا – یک پسر نوجوان ۱۵ ساله در پیرانشهر از طریق حلق آویز کردن دست به خودکشی زده و جان خود را از دست داد. سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی‌های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، یک پسر نوجوان در پیرانشهر دست به خودکشی زد.

هویت این نوجوان، “مبین آذری، فرزند ابوبکر آذری و فاطمه تارم، ۱۵ ساله و اهل پیرانشهر” توسط هرانا احراز شده است.

وی از طریق حلق آویز کردن دست به خودکشی زده و جان خود را از دست داده است.

از دلایل و انگیزه خودکشی این نوجوان اطلاع دقیقی در دسترس نیست.

سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی‌های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.

عدم نظارت بر اجرای حفاظ استاندارد؛ غرق شدن یک نوجوان در استخر کشاورزی

عدم نظارت بر اجرای حفاظ استاندارد؛ غرق شدن یک نوجوان در استخر کشاورزی

  •  خبرگزاری هرانا – امروز پنجشنبه ۲ تیر، یک نوجوان ۱۷ ساله در یکی از روستاهای رفسنجان در یک استخر کشاورزی غرق شد. بی توجهی مسئولان شهری در نظارت بر اجرای حفاظ استاندارد و عدم نصب علائم هشدار در کانال‌های آب و استخرهای کشاورزی پیش از این نیز بارها باعث بروز حوادث اینچنینی شده است.

به گزارش خبر گزاری هرانا به نقل از فارس نیوز، امروز پنجشنبه ۲ تیر ماه ۱۴۰۱، یک نوجوان ۱۷ ساله در یکی از روستاهای رفسنجان در یک استخر کشاورزی غرق شد.

حسینی زینعلی رئیس مرکز اورژانس رفسنجان در این خصوص گفت: حوالی ظهر امروز گزارش غرق شدگی یک نوجوان ۱۷ ساله در روستای محمدآباد مختار واقع در بخش مرکزی رفسنجان دریافت و تیم اورژانس به محل حادثه اعزام شد.

زینعلی افزود: پیکر بی‌جان این جوان توسط عوامل هلال‌احمر و آتش‌نشانی از آب بیرون کشیده شده بود و علی‌رغم تلاش تکنسین‌های اورژانس در احیا، نوجوان ۱۷ ساله تبعه افغانستان به‌علت غرق شدگی جان خود را از دست داد.

عدم نظارت دقیق مسئولان شهری بر اجرای حفاظ ایمن و استاندارد در حوضچه های آب کشاورزی و کانال های آب پیش از این نیز باعث بروز حوادث اینچنینی بوده است.

۱۴۰۱ تیر ۷, سه‌شنبه

سانروف‌ها یکی از علل جان باختن کودکان در تصادفات

سانروف‌ها یکی از علل جان باختن کودکان در تصادفات

سانروف‌ها یکی از علل جان باختن کودکان در تصادفات

معاون اجتماعی پلیس راهور گفت: سانروف‌ها یکی از علل جان باختن کودکان در تصادفات است.

به گزارش خبرنگار مهر، سرهنگ عین الله جهانی معاون اجتماعی پلیس راهور فراجا صبح امروز در همایش «کودکان را نجات دهیم» گفت: با توجه به اینکه موضوع حفاظت از جان بچه‌ها در تصادفات رانندگی به عنوان یک اولویت مهم است در حال تلاشیم تا برنامه‌های مؤثر انجام دهیم

جهانی به چرایی اینکه چرا بچه‌ها را در تصادفات از دست می‌دهیم پرداخت و گفت: آن چیزی که باعث می‌شود کودکان در تصادفات آسیب ببینند این است که برای کودکان صندلی کودک تهیه نمی‌شود.

وی گفت: کودکان زیر ۱۲ سال باید حتماً در خودرو صندلی کودک داشته باشد مگر اینکه کودک قدش از ۱۳۵ سانت بیشتر باشد.

معاون اجتماعی پلیس راهور بیان کرد: یکی دیگر از عواملی که باعث می‌شود کودکان در تصادفات یا هنگام رانندگی آسیب ببینند بیرون آوردن سر کودک از سقف ماشین‌هایی است که امکان باز شدن دارد.

وی گفت: در جاده چالوس یکی از سیم‌های برق به دلیل گرمای هوا پایین آمده بود و با گردن یکی از این کودکان که سر خود را از ماشین بیرون آورده بود برخورد کرده و باعث شده بود کودک فوت کند.

سرهنگ جهانی بیان کرد: نقش همیاران پلیس بسیار مورد توجه است چراکه موارد مختلفی بوده است که با یک تذکر مؤدبانه کوچک از یک تصادف بزرگ جلوگیری شده است.

آخرین جزئیات جشن تولد مرگبار در کافه چتر شهریار/ علت حادثه بازی کودکانه بود، نه بادکنک هلیومی

آخرین جزئیات جشن تولد مرگبار در کافه چتر شهریار/ علت حادثه بازی کودکانه بود، نه بادکنک هلیومی
صاحب کافه برای تولد همسرش جشن مفصلی گرفته بود و قرار بود با 2فرزند خردسالش شبی به‌یادماندنی را کنار یکدیگر رقم بزنند اما آتش‌سوزی در کافه شب غم‌انگیزی را برای‌شان رقم زد و اعضای این خانواده و 4نفر دیگر در میان و دود و آتش جان خود را از دست دادند.
حادثه 24 –  صاحب کافه برای تولد همسرش جشن مفصلی گرفته بود و قرار بود با 2فرزند خردسالش شبی به‌یادماندنی را کنار یکدیگر رقم بزنند اما آتش‌سوزی در کافه شب غم‌انگیزی را برای‌شان رقم زد و اعضای این خانواده و 4نفر دیگر در میان و دود و آتش جان خود را از دست دادند.

این حادثه ساعت 19:45 سه‌شنبه در کافه‌ای به نام کافه چتر در شهریار، فاز یک اندیشه، شهرک مریم اتفاق افتاد. پیمان، صاحب کافه با همکاری همسرش گیتا آنجا را از حدود 8ماه قبل راه‌اندازی کرده بود. آنجا زیرزمینی به وسعت حدود 200متر بود و او برای هرچه زیباترشدن محیط کافه داخل آنجا را با وسایل چوبی تزیین کرده بود. در همین مدت کوتاه نام کافه چتر در شهریار پیچیده بود و مشتریان زیادی پیدا کرده بود و همه درباره آن صحبت می‌کردند. سه‌شنبه شب اما تولد گیتا بود و پیمان می‌خواست شبی به‌یادماندنی برای او رقم بزند. آن شب او، کیان و پرهام، پسرهای 3و 6ساله‌اش را هم به کافه آورده بود و از یکی از دوستان‌شان هم دعوت کرده بود تا به کافه برود. او برای جشن تولد علاوه بر کیک، چند بادکنک هلیومی هم سفارش داده بود و همه‌‌چیز برای رقم خوردن شبی به یادماندنی برای این خانواده آماده بود.

بازی آتشین

هنوز جشن تولد شروع نشده بود. بچه‌ها در محیط کافه مشغول بازی بودند. مشتریان زیادی هم در آنجا حضور نداشتند. یکی از بچه‌ها یک فندک دستش گرفته بود و به دور از چشم پدر و مادرش مشغول بازی با آن بود. درست در همین لحظات بود که وقتی فندک روشن شد شعله آتش به وسایل تزیینی گرفت و ناگهان شعله‌ور شد. هرچند ابتدا آتش محدود بود اما وجود وسایل تزیینی چوبی در کافه باعث شد در یک چشم بهم زدن بخشی از کافه که در نزدیکی پله‌ها و در ورودی بود شعله‌ور شود. با صدای جیغ و فریاد کودکان صاحب کافه و دیگران متوجه حادثه شدند. آنها با دستان خالی می‌خواستند آتش‌سوزی را مهار کنند اما شعله‌ها هر لحظه بخش‌های بیشتری را در بر می‌گرفت. از طرفی چون آتش‌سوزی جلوی در اتفاق افتاده بود راهی برای فرار نیز وجود نداشت و همگی به سمت آشپزخانه فرار کردند و در آنجا پناه گرفتند. هنگام وقوع این حادثه علاوه بر پیمان و همسر و 2فرزند خردسالش، یکی از دوستان آنها و 2 فرزندش و کارگر کافه حضور داشتند. آنها صحنه‌ای را که به چشم می‌دیدند باور نمی‌کردند و فریاد می‌کشیدند و کمک می‌خواستند.

جدال با آتش

خیلی زود دود این آتش‌سوزی فضا را پر کرد و مردم برای کمک به حادثه‌دیدگان کافه، خود را به آنجا رساندند. در همین لحظات بود که نخستین گروه‌های امدادی از آتش‌نشانی و اورژانس و هلال احمر خود را به آنجا رساندند. شعله‌های آتش به‌طور کامل کافه را در بر گرفته بود و زبانه می‌کشید. وسعت آتش‌سوزی به حدی بود که اگر آتش‌نشانان تأخیر می‌کردند ممکن بود به طبقات بالای این ساختمان که مسکونی بود سرایت کند و حادثه ابعاد گسترده‌تری پیدا کند. در این شرایط بود که آتش‌نشانان عملیات اطفای حریق را آغاز و در عین حال تلاش کردند برای نجات افراد گرفتار در کافه به کانون حادثه نفوذ کنند. وجود وسایل چوبی که از آن برای تزیین کافه استفاده شده بود هر لحظه آتش را شعله‌ور می‌کرد و در این شرایط کار برای آتش‌نشانان دشوار بود. با وجود این دقایقی بعد آتش‌نشانان موفق شدند آتش‌سوزی را به‌طور کامل مهار کنند.

جشنی که عزا شد

وقتی آتش‌نشانان قدم در کافه گذاشتند تقریبا همه‌‌چیز در آنجا سوخته بود. آنها خود را به بخش انتهایی یعنی آشپزخانه رساندند و با یک فاجعه مواجه شدند. در آنجا پیکر 8نفر که در کافه حضور داشتند روی زمین افتاده بود. هرچند هیچ‌کدام دچار سوختگی شدیدی نشده بودند، اما بررسی‌های اولیه حاکی از آن بود که همه دچار دودگرفتگی شده‌اند. وقتی امدادگران اورژانس یک به یک آنها را معاینه کردند معلوم شد 7نفرشان بر اثر استنشاق دود دچار خفگی شده‌اند. در این بین اما پرهام، پسر 3ساله صاحب کافه هنوز نبض داشت. در این شرایط بود که او پس از انجام اقدامات درمانی در کوتاه‌ترین زمان ممکن به بیمارستان منتقل شد اما ساعتی بعد خبر رسید که او نیز جان خود را از دست داده تا شمار قربانیان آتش‌سوزی در کافه چتر به 8نفر افزایش پیدا کند.

علت حادثه بادکنک نیست

حمید رضا دمرچی‌لو، رئیس سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری شهریار که از لحظات اولیه وقوع این حادثه خود را به آنجا رسانده بود و فرماندهی عملیات را برعهده داشت درباره این حادثه می‌گوید: ساعت ۱۹:۴۵ سه‌شنبه بعد از اعلام وقوع این حریق به آتش‌نشانی، 20نیروی عملیاتی از 2ایستگاه همراه با 5خودرو خود را به محل حادثه رساندند. آتش بخش‌های زیادی از آنجا را فرا گرفته و در حال گسترش بود. از سویی اطلاعات اولیه نشان می‌داد که افرادی در کافه حضور داشتند که با وجود اینکه 3نفر توانسته بودند خودشان را از آنجا نجات دهند اما 8نفر دیگر در میان شعله‌های آتش جان‌شان در خطر بود. او در ادامه می‌گوید: آتش‌نشانان در کوتاه‌ترین زمان ممکن آتش را مهار کردند اما متأسفانه در این حادثه 7نفر شامل صاحب کافه، همسرش و پسر 6ساله‌شان همراه با یکی از دوستان آنها که با 2فرزندش به کافه آمده بودند و کارگری که در کافه کار می‌کرد جان خود را از دست دادند. همچنین پسر 3ساله صاحب کافه نیز به بیمارستان منتقل شد اما جانش را از دست داد.دمرچی‌لو درباره علت وقوع این حادثه می‌گوید: در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی دیدم که همه انفجار بادکنک هلیومی را به‌عنوان علت این حادثه اعلام کرده بودند اما این خبر صحت ندارد. در این‌باره اطلاعات ضد‌و نقیضی وجود دارد و ما توانسته‌ایم کانون آتش‌سوزی را کشف کنیم اما اعلام علت اصلی آتش‌سوزی نیاز به ادامه کار کارشناسی و بررسی‌های بیشتری دارد. او درباره اینکه چرا این آتش‌سوزی تلفات زیادی برجا گذاشته نیز می‌گوید: دیوارها و سقف کافه پر از تزیینات چوبی و گونی‌های نخی و نخل بود که قدرت اشتعال زیادی دارند و همین وسایل آتش را گسترده کرد اما اینکه انفجار بادکنک هلیومی باعث آتش‌سوزی شده باشد جای تردید دارد و نمی‌توان این موضوع را تأیید کرد.

اشک‌های دوست صمیمی

گندم، یکی از دوستان صمیمی گیتا، همسر صاحب کافه چتر بود. او که یک شب قبل از حادثه برای دیدن آنها به کافه رفته بود حالا باور ندارد که دوستانش همراه با فرزندان‌شان قربانی حادثه‌ای هولناک شده‌اند. او درحالی‌که صدایش گرفته و اشک می‌ریزد می‌گوید: هنوز باورم نمی‌شود که گیتا و شوهرش همراه با کیان و پرهام در آتش‌سوزی کافه فوت شده‌اند. من یک شب قبل از حادثه به آنجا رفتم و آنها را دیدم.

او ادامه می‌دهد: در این 7، 8ماهی که کافه چتر راه افتاده بود من مشتری ثابت آنها بودم و از همین طریق با آنها دوست شدم. این زن و شوهر برنامه‌های زیادی برای کافه‌شان داشتند و قرار بود از چهارشنبه خواننده جدیدی به آنجا بیاورند تا بتوانند مشتریان بیشتری جذب کنند اما این حادثه اتفاق افتاد و آنها به‌طور خانوادگی جان‌شان را از دست دادند. او درباره افراد دیگری که در آنجا حضور داشتند می‌گوید: آنطور که من فهمیدم به‌جز صاحب کافه و خانواده‌اش یکی از دوستان آنها و 2فرزند خردسال وی و کارگر کافه هم جان خود را از دست داده‌اند. به‌جز آنها 3نفر دیگر هم در کافه بودند که بعد از آتش‌سوزی توانسته‌اند از آنجا خارج شده و خودشان را نجات دهند.

خواننده‌ای که نخواند

یکی دیگر از دوستان صاحب کافه چتر خواننده جوانی است که قرار بود از چهارشنبه شب در آنجا برنامه اجرا کند اما این آتش‌سوزی مرگبار باعث شد او هرگز در آنجا برنامه‌ای اجرا نکند. خواننده جوان که هنوز مرگ دوستش را باور ندارد در این‌باره می‌گوید: خواننده قبلی کافه چتر چند وقتی بود که دیگر به آنجا نمی‌رفت. یک روز پیمان که از مدت‌ها قبل با من دوست بود تماس گرفت و دعوت کرد تا برای اجرای برنامه به کافه چتر بروم. من هم قبول کردم و دوشنبه شب به آنجا رفتم و قول و قرارهای‌مان را گذاشتیم. قرار بود من از چهارشنبه شب کارم را در آنجا شروع کنم اما سه‌شنبه شب فهمیدم که کافه آتش گرفته و پیمان و اعضای خانواده‌اش و چند نفر دیگر در آنجا جان‌شان را از دست داده‌اند.

حادثه به روایت دادستان

ساعتی پس از آتش‌سوزی مرگبار در کافه چتر، برخی سایت‌های خبری در گزارش‌های خود مدعی شدند که علت وقوع حادثه انفجار بادکنک‌های هلیومی است. ادعایی که روز گذشته از سوی دادستان شهریار رد شد و او گفت که در بررسی صحنه آتش‌سوزی به‌نظر بادکنک هلیومی وجود نداشته و آتش‌سوزی به‌علت دیگری رخ داده است. حمید عسگری‌پور در این‌باره به ایرنا گفت: عملیات اطفای حریق و انتقال اجساد آتش‌سوزی رستوران چتر شهر اندیشه شهرستان شهریار تا ساعت۱۱ سه‌شنبه ادامه داشت و متوفیان برای کشف علت فوت به پزشکی قانونی منتقل شدند. او ادامه داد: نخستین افرادی که موضوع انفجار بادکنک هلیومی را مطرح کردند، نیروهای اورژانس هستند اما اکنون تنها اطلاعات قطعی در اختیار داریم این است که آتش‌سوزی به‌علت خفگی بر اثر استنشاق گازهای سمی و دود است. با این حال بررسی دقیق‌تر صحنه وقوع حادثه می‌تواند جزئیات بیشتری در اختیار ما قرار دهد و از همین رو نمی‌توان با قطعیت درخصوص وجود و انفجار بادکنک هلیومی به‌عنوان علت حادثه نظری داد.

 

جزئیات قتل دختر 5 ساله به دست مرد بی‌رحم/ مادر بیتا همدست قاتل بود

جزئیات قتل دختر 5 ساله به دست مرد بی‌رحم/ مادر بیتا همدست قاتل بود
وقتی زن جوان اعتراف کرد که با همدستی مرد آشنا، جان دختر 5ساله خود را گرفته‌اند، مرد جوان بازداشت شد و دیروز اسرار قتل هولناکی که مرتکب شده بود را فاش کرد.

حادثه 24 –  وقتی زن جوان اعتراف کرد که با همدستی مرد آشنا، جان دختر 5ساله خود را گرفته‌اند، مرد جوان بازداشت شد و دیروز اسرار قتل هولناکی که مرتکب شده بود را فاش کرد.

رسیدگی به این پرونده از روز نهم اردیبهشت شروع شد. آن روز گزارش مرگ دختری خردسال که در بیمارستانی در پایتخت بستری بود به قاضی محمد وهابی، بازپرس ویژه قتل اعلام شد. آثار سوختگی و کبودی روی دست‌ها و پاها و قسمت‌های دیگر بدن این دختر وجود داشت و نشان می‌داد که او بر اثر شکنجه و ضربه به سر به قتل رسیده است. در ادامه بررسی‌ها مشخص شد که پدر و مادر کودک جدا از هم زندگی می‌کنند. مادر کودک گفت: بعد از جدا شدن از شوهرم خانه‌ای در پردیس اجاره کرده بودم و با دخترم زندگی می‌کردم. روز قبل از حادثه شوهرم که در پاکدشت زندگی می‌کند سراغم آمد و گفت دلش برای دخترمان تنگ شده و او را با خودش برد. اما صبح روز بعد، زمانی که از خانه بیرون رفتم تا زباله‌ها را بیرون بگذارم، پیکر نیمه‌جان دخترم را دیدم که جلوی در افتاده بود و  او را به بیمارستان رساندم اما فوت شد. من مطمئن هستم که دخترم توسط پدرش به قتل رسیده است. در ادامه پدر دختربچه بازداشت شد اما خودش را بیگناه دانست.

او گفت که همسرش دروغ می‌گوید و وی اصلا دخترش را با خود نبرده است. وی همچنین مدعی شد: یا همسرم دخترمان را کشته، یا فردی آشنا که به خانه همسرم رفت‌وآمد می‌کرد. پدر و مادر دختر بی‌گناه هر دو بازداشت شدند و دستور دستگیری فرد آشنا که به خانه مادر رفت‌وآمد داشت نیز صادر شد. این مرد مدتی بعد دستگیر شد و اعتراف کرد که  روز حادثه او و مادر کودک، وی را کتک زده و باعث مرگش شده‌اند.

در این شرایط مادر کودک و مرد آشنا  بازداشت شدند و تحقیقات از آنها ادامه داشت تا مشخص شود چه‌کسی ضربه کشنده را به دختربچه وارد کرده است. روز گذشته مرد آشنا که متولد سال74 است برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و اعتراف کرد که به تنهایی مرتکب قتل شده است.

او گفت: بیتا(مقتول) حرف‌مرا گوش نمی‌کرد. در اطراف خانه آنها بستگان پدرش زندگی می‌کردند و من بارها از او خواسته بودم که از خانه بیرون نرود مبادا بستگان پدرش را ببیند و برایشان از من تعریف کند. اما بیتا نافرمانی می‌کرد.

متهم ادامه داد: روز حادثه از سرکار به خانه برگشتم و دیدم بیتا مقابل در مشغول بازی است. عصبانی شدم و او را با خودم به خانه بردم. کتکش زدم که سرش به دیوار خورد و از حال رفت. ترسیدم و مادر بیتا را که در حیاط بود صدا زدم. سپس باهم بیتا را به درمانگاه و بعد به بیمارستان بردیم اما دیگر کار از کار گذشته بود. پس از آن بود که مادر بیتا گفت وسایلت را جمع و فرار کن. من هم فرار کردم و با هویت جعلی در یک کارخانه ریسندگی مشغول به‌کار شدم که پلیس آنجا را شناسایی کرده و دستگیر شدم.  عامل جنایت در ادامه و در پاسخ به این سئوال که آیا معتاد است، گفت: تریاک و شیشه می‌کشم. هر وقت شیشه مصرف می‌کنم خشن و عصبانی می‌شوم. به همین دلیل بارها بیتا را کتک زدم. البته بیتا دختر نافرمانی بود. به او می‌گفتم دستشویی می‌روی خودت را تمیز بشور اما او حرفم را گوش نمی‌داد و ناچار می‌شدم او را کتک بزنم و شکنجه‌اش بدهم اما همه این کارهایم تحت‌تأثیر مواد بود و الان خیلی پشیمانم که با بی‌رحمی جان دختر بچه بیگناهی را گرفتم.