۱۴۰۱ تیر ۷, سه‌شنبه

آخرین جزئیات جشن تولد مرگبار در کافه چتر شهریار/ علت حادثه بازی کودکانه بود، نه بادکنک هلیومی

آخرین جزئیات جشن تولد مرگبار در کافه چتر شهریار/ علت حادثه بازی کودکانه بود، نه بادکنک هلیومی
صاحب کافه برای تولد همسرش جشن مفصلی گرفته بود و قرار بود با 2فرزند خردسالش شبی به‌یادماندنی را کنار یکدیگر رقم بزنند اما آتش‌سوزی در کافه شب غم‌انگیزی را برای‌شان رقم زد و اعضای این خانواده و 4نفر دیگر در میان و دود و آتش جان خود را از دست دادند.
حادثه 24 –  صاحب کافه برای تولد همسرش جشن مفصلی گرفته بود و قرار بود با 2فرزند خردسالش شبی به‌یادماندنی را کنار یکدیگر رقم بزنند اما آتش‌سوزی در کافه شب غم‌انگیزی را برای‌شان رقم زد و اعضای این خانواده و 4نفر دیگر در میان و دود و آتش جان خود را از دست دادند.

این حادثه ساعت 19:45 سه‌شنبه در کافه‌ای به نام کافه چتر در شهریار، فاز یک اندیشه، شهرک مریم اتفاق افتاد. پیمان، صاحب کافه با همکاری همسرش گیتا آنجا را از حدود 8ماه قبل راه‌اندازی کرده بود. آنجا زیرزمینی به وسعت حدود 200متر بود و او برای هرچه زیباترشدن محیط کافه داخل آنجا را با وسایل چوبی تزیین کرده بود. در همین مدت کوتاه نام کافه چتر در شهریار پیچیده بود و مشتریان زیادی پیدا کرده بود و همه درباره آن صحبت می‌کردند. سه‌شنبه شب اما تولد گیتا بود و پیمان می‌خواست شبی به‌یادماندنی برای او رقم بزند. آن شب او، کیان و پرهام، پسرهای 3و 6ساله‌اش را هم به کافه آورده بود و از یکی از دوستان‌شان هم دعوت کرده بود تا به کافه برود. او برای جشن تولد علاوه بر کیک، چند بادکنک هلیومی هم سفارش داده بود و همه‌‌چیز برای رقم خوردن شبی به یادماندنی برای این خانواده آماده بود.

بازی آتشین

هنوز جشن تولد شروع نشده بود. بچه‌ها در محیط کافه مشغول بازی بودند. مشتریان زیادی هم در آنجا حضور نداشتند. یکی از بچه‌ها یک فندک دستش گرفته بود و به دور از چشم پدر و مادرش مشغول بازی با آن بود. درست در همین لحظات بود که وقتی فندک روشن شد شعله آتش به وسایل تزیینی گرفت و ناگهان شعله‌ور شد. هرچند ابتدا آتش محدود بود اما وجود وسایل تزیینی چوبی در کافه باعث شد در یک چشم بهم زدن بخشی از کافه که در نزدیکی پله‌ها و در ورودی بود شعله‌ور شود. با صدای جیغ و فریاد کودکان صاحب کافه و دیگران متوجه حادثه شدند. آنها با دستان خالی می‌خواستند آتش‌سوزی را مهار کنند اما شعله‌ها هر لحظه بخش‌های بیشتری را در بر می‌گرفت. از طرفی چون آتش‌سوزی جلوی در اتفاق افتاده بود راهی برای فرار نیز وجود نداشت و همگی به سمت آشپزخانه فرار کردند و در آنجا پناه گرفتند. هنگام وقوع این حادثه علاوه بر پیمان و همسر و 2فرزند خردسالش، یکی از دوستان آنها و 2 فرزندش و کارگر کافه حضور داشتند. آنها صحنه‌ای را که به چشم می‌دیدند باور نمی‌کردند و فریاد می‌کشیدند و کمک می‌خواستند.

جدال با آتش

خیلی زود دود این آتش‌سوزی فضا را پر کرد و مردم برای کمک به حادثه‌دیدگان کافه، خود را به آنجا رساندند. در همین لحظات بود که نخستین گروه‌های امدادی از آتش‌نشانی و اورژانس و هلال احمر خود را به آنجا رساندند. شعله‌های آتش به‌طور کامل کافه را در بر گرفته بود و زبانه می‌کشید. وسعت آتش‌سوزی به حدی بود که اگر آتش‌نشانان تأخیر می‌کردند ممکن بود به طبقات بالای این ساختمان که مسکونی بود سرایت کند و حادثه ابعاد گسترده‌تری پیدا کند. در این شرایط بود که آتش‌نشانان عملیات اطفای حریق را آغاز و در عین حال تلاش کردند برای نجات افراد گرفتار در کافه به کانون حادثه نفوذ کنند. وجود وسایل چوبی که از آن برای تزیین کافه استفاده شده بود هر لحظه آتش را شعله‌ور می‌کرد و در این شرایط کار برای آتش‌نشانان دشوار بود. با وجود این دقایقی بعد آتش‌نشانان موفق شدند آتش‌سوزی را به‌طور کامل مهار کنند.

جشنی که عزا شد

وقتی آتش‌نشانان قدم در کافه گذاشتند تقریبا همه‌‌چیز در آنجا سوخته بود. آنها خود را به بخش انتهایی یعنی آشپزخانه رساندند و با یک فاجعه مواجه شدند. در آنجا پیکر 8نفر که در کافه حضور داشتند روی زمین افتاده بود. هرچند هیچ‌کدام دچار سوختگی شدیدی نشده بودند، اما بررسی‌های اولیه حاکی از آن بود که همه دچار دودگرفتگی شده‌اند. وقتی امدادگران اورژانس یک به یک آنها را معاینه کردند معلوم شد 7نفرشان بر اثر استنشاق دود دچار خفگی شده‌اند. در این بین اما پرهام، پسر 3ساله صاحب کافه هنوز نبض داشت. در این شرایط بود که او پس از انجام اقدامات درمانی در کوتاه‌ترین زمان ممکن به بیمارستان منتقل شد اما ساعتی بعد خبر رسید که او نیز جان خود را از دست داده تا شمار قربانیان آتش‌سوزی در کافه چتر به 8نفر افزایش پیدا کند.

علت حادثه بادکنک نیست

حمید رضا دمرچی‌لو، رئیس سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری شهریار که از لحظات اولیه وقوع این حادثه خود را به آنجا رسانده بود و فرماندهی عملیات را برعهده داشت درباره این حادثه می‌گوید: ساعت ۱۹:۴۵ سه‌شنبه بعد از اعلام وقوع این حریق به آتش‌نشانی، 20نیروی عملیاتی از 2ایستگاه همراه با 5خودرو خود را به محل حادثه رساندند. آتش بخش‌های زیادی از آنجا را فرا گرفته و در حال گسترش بود. از سویی اطلاعات اولیه نشان می‌داد که افرادی در کافه حضور داشتند که با وجود اینکه 3نفر توانسته بودند خودشان را از آنجا نجات دهند اما 8نفر دیگر در میان شعله‌های آتش جان‌شان در خطر بود. او در ادامه می‌گوید: آتش‌نشانان در کوتاه‌ترین زمان ممکن آتش را مهار کردند اما متأسفانه در این حادثه 7نفر شامل صاحب کافه، همسرش و پسر 6ساله‌شان همراه با یکی از دوستان آنها که با 2فرزندش به کافه آمده بودند و کارگری که در کافه کار می‌کرد جان خود را از دست دادند. همچنین پسر 3ساله صاحب کافه نیز به بیمارستان منتقل شد اما جانش را از دست داد.دمرچی‌لو درباره علت وقوع این حادثه می‌گوید: در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی دیدم که همه انفجار بادکنک هلیومی را به‌عنوان علت این حادثه اعلام کرده بودند اما این خبر صحت ندارد. در این‌باره اطلاعات ضد‌و نقیضی وجود دارد و ما توانسته‌ایم کانون آتش‌سوزی را کشف کنیم اما اعلام علت اصلی آتش‌سوزی نیاز به ادامه کار کارشناسی و بررسی‌های بیشتری دارد. او درباره اینکه چرا این آتش‌سوزی تلفات زیادی برجا گذاشته نیز می‌گوید: دیوارها و سقف کافه پر از تزیینات چوبی و گونی‌های نخی و نخل بود که قدرت اشتعال زیادی دارند و همین وسایل آتش را گسترده کرد اما اینکه انفجار بادکنک هلیومی باعث آتش‌سوزی شده باشد جای تردید دارد و نمی‌توان این موضوع را تأیید کرد.

اشک‌های دوست صمیمی

گندم، یکی از دوستان صمیمی گیتا، همسر صاحب کافه چتر بود. او که یک شب قبل از حادثه برای دیدن آنها به کافه رفته بود حالا باور ندارد که دوستانش همراه با فرزندان‌شان قربانی حادثه‌ای هولناک شده‌اند. او درحالی‌که صدایش گرفته و اشک می‌ریزد می‌گوید: هنوز باورم نمی‌شود که گیتا و شوهرش همراه با کیان و پرهام در آتش‌سوزی کافه فوت شده‌اند. من یک شب قبل از حادثه به آنجا رفتم و آنها را دیدم.

او ادامه می‌دهد: در این 7، 8ماهی که کافه چتر راه افتاده بود من مشتری ثابت آنها بودم و از همین طریق با آنها دوست شدم. این زن و شوهر برنامه‌های زیادی برای کافه‌شان داشتند و قرار بود از چهارشنبه خواننده جدیدی به آنجا بیاورند تا بتوانند مشتریان بیشتری جذب کنند اما این حادثه اتفاق افتاد و آنها به‌طور خانوادگی جان‌شان را از دست دادند. او درباره افراد دیگری که در آنجا حضور داشتند می‌گوید: آنطور که من فهمیدم به‌جز صاحب کافه و خانواده‌اش یکی از دوستان آنها و 2فرزند خردسال وی و کارگر کافه هم جان خود را از دست داده‌اند. به‌جز آنها 3نفر دیگر هم در کافه بودند که بعد از آتش‌سوزی توانسته‌اند از آنجا خارج شده و خودشان را نجات دهند.

خواننده‌ای که نخواند

یکی دیگر از دوستان صاحب کافه چتر خواننده جوانی است که قرار بود از چهارشنبه شب در آنجا برنامه اجرا کند اما این آتش‌سوزی مرگبار باعث شد او هرگز در آنجا برنامه‌ای اجرا نکند. خواننده جوان که هنوز مرگ دوستش را باور ندارد در این‌باره می‌گوید: خواننده قبلی کافه چتر چند وقتی بود که دیگر به آنجا نمی‌رفت. یک روز پیمان که از مدت‌ها قبل با من دوست بود تماس گرفت و دعوت کرد تا برای اجرای برنامه به کافه چتر بروم. من هم قبول کردم و دوشنبه شب به آنجا رفتم و قول و قرارهای‌مان را گذاشتیم. قرار بود من از چهارشنبه شب کارم را در آنجا شروع کنم اما سه‌شنبه شب فهمیدم که کافه آتش گرفته و پیمان و اعضای خانواده‌اش و چند نفر دیگر در آنجا جان‌شان را از دست داده‌اند.

حادثه به روایت دادستان

ساعتی پس از آتش‌سوزی مرگبار در کافه چتر، برخی سایت‌های خبری در گزارش‌های خود مدعی شدند که علت وقوع حادثه انفجار بادکنک‌های هلیومی است. ادعایی که روز گذشته از سوی دادستان شهریار رد شد و او گفت که در بررسی صحنه آتش‌سوزی به‌نظر بادکنک هلیومی وجود نداشته و آتش‌سوزی به‌علت دیگری رخ داده است. حمید عسگری‌پور در این‌باره به ایرنا گفت: عملیات اطفای حریق و انتقال اجساد آتش‌سوزی رستوران چتر شهر اندیشه شهرستان شهریار تا ساعت۱۱ سه‌شنبه ادامه داشت و متوفیان برای کشف علت فوت به پزشکی قانونی منتقل شدند. او ادامه داد: نخستین افرادی که موضوع انفجار بادکنک هلیومی را مطرح کردند، نیروهای اورژانس هستند اما اکنون تنها اطلاعات قطعی در اختیار داریم این است که آتش‌سوزی به‌علت خفگی بر اثر استنشاق گازهای سمی و دود است. با این حال بررسی دقیق‌تر صحنه وقوع حادثه می‌تواند جزئیات بیشتری در اختیار ما قرار دهد و از همین رو نمی‌توان با قطعیت درخصوص وجود و انفجار بادکنک هلیومی به‌عنوان علت حادثه نظری داد.

 

جزئیات قتل دختر 5 ساله به دست مرد بی‌رحم/ مادر بیتا همدست قاتل بود

جزئیات قتل دختر 5 ساله به دست مرد بی‌رحم/ مادر بیتا همدست قاتل بود
وقتی زن جوان اعتراف کرد که با همدستی مرد آشنا، جان دختر 5ساله خود را گرفته‌اند، مرد جوان بازداشت شد و دیروز اسرار قتل هولناکی که مرتکب شده بود را فاش کرد.

حادثه 24 –  وقتی زن جوان اعتراف کرد که با همدستی مرد آشنا، جان دختر 5ساله خود را گرفته‌اند، مرد جوان بازداشت شد و دیروز اسرار قتل هولناکی که مرتکب شده بود را فاش کرد.

رسیدگی به این پرونده از روز نهم اردیبهشت شروع شد. آن روز گزارش مرگ دختری خردسال که در بیمارستانی در پایتخت بستری بود به قاضی محمد وهابی، بازپرس ویژه قتل اعلام شد. آثار سوختگی و کبودی روی دست‌ها و پاها و قسمت‌های دیگر بدن این دختر وجود داشت و نشان می‌داد که او بر اثر شکنجه و ضربه به سر به قتل رسیده است. در ادامه بررسی‌ها مشخص شد که پدر و مادر کودک جدا از هم زندگی می‌کنند. مادر کودک گفت: بعد از جدا شدن از شوهرم خانه‌ای در پردیس اجاره کرده بودم و با دخترم زندگی می‌کردم. روز قبل از حادثه شوهرم که در پاکدشت زندگی می‌کند سراغم آمد و گفت دلش برای دخترمان تنگ شده و او را با خودش برد. اما صبح روز بعد، زمانی که از خانه بیرون رفتم تا زباله‌ها را بیرون بگذارم، پیکر نیمه‌جان دخترم را دیدم که جلوی در افتاده بود و  او را به بیمارستان رساندم اما فوت شد. من مطمئن هستم که دخترم توسط پدرش به قتل رسیده است. در ادامه پدر دختربچه بازداشت شد اما خودش را بیگناه دانست.

او گفت که همسرش دروغ می‌گوید و وی اصلا دخترش را با خود نبرده است. وی همچنین مدعی شد: یا همسرم دخترمان را کشته، یا فردی آشنا که به خانه همسرم رفت‌وآمد می‌کرد. پدر و مادر دختر بی‌گناه هر دو بازداشت شدند و دستور دستگیری فرد آشنا که به خانه مادر رفت‌وآمد داشت نیز صادر شد. این مرد مدتی بعد دستگیر شد و اعتراف کرد که  روز حادثه او و مادر کودک، وی را کتک زده و باعث مرگش شده‌اند.

در این شرایط مادر کودک و مرد آشنا  بازداشت شدند و تحقیقات از آنها ادامه داشت تا مشخص شود چه‌کسی ضربه کشنده را به دختربچه وارد کرده است. روز گذشته مرد آشنا که متولد سال74 است برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و اعتراف کرد که به تنهایی مرتکب قتل شده است.

او گفت: بیتا(مقتول) حرف‌مرا گوش نمی‌کرد. در اطراف خانه آنها بستگان پدرش زندگی می‌کردند و من بارها از او خواسته بودم که از خانه بیرون نرود مبادا بستگان پدرش را ببیند و برایشان از من تعریف کند. اما بیتا نافرمانی می‌کرد.

متهم ادامه داد: روز حادثه از سرکار به خانه برگشتم و دیدم بیتا مقابل در مشغول بازی است. عصبانی شدم و او را با خودم به خانه بردم. کتکش زدم که سرش به دیوار خورد و از حال رفت. ترسیدم و مادر بیتا را که در حیاط بود صدا زدم. سپس باهم بیتا را به درمانگاه و بعد به بیمارستان بردیم اما دیگر کار از کار گذشته بود. پس از آن بود که مادر بیتا گفت وسایلت را جمع و فرار کن. من هم فرار کردم و با هویت جعلی در یک کارخانه ریسندگی مشغول به‌کار شدم که پلیس آنجا را شناسایی کرده و دستگیر شدم.  عامل جنایت در ادامه و در پاسخ به این سئوال که آیا معتاد است، گفت: تریاک و شیشه می‌کشم. هر وقت شیشه مصرف می‌کنم خشن و عصبانی می‌شوم. به همین دلیل بارها بیتا را کتک زدم. البته بیتا دختر نافرمانی بود. به او می‌گفتم دستشویی می‌روی خودت را تمیز بشور اما او حرفم را گوش نمی‌داد و ناچار می‌شدم او را کتک بزنم و شکنجه‌اش بدهم اما همه این کارهایم تحت‌تأثیر مواد بود و الان خیلی پشیمانم که با بی‌رحمی جان دختر بچه بیگناهی را گرفتم.

 

کودکان خود را به اجبار با دانش‌آموزانی که از آنها بزرگترند، همکلاس نکنید!

کودکان خود را به اجبار با دانش‌آموزانی که از آنها بزرگترند، همکلاس نکنید!
کودکان خود را به اجبار با دانش‌آموزانی که از آنها بزرگترند، همکلاس نکنید!

ایسنا/کرمانشاه  رئیس اداره مشاوره تربیتی و تحصیلی اداره کل آموزش و پرورش استان کرمانشاه به خانواده ها توصیه کرد: فرزندان خود را به اجبار با دانش‌آموزانی که از نظر سنی و سایر جنبه های شخصیتی از آنها بزرگتر هستند، همکلاس نکنند.

 فردین منصوری در گفت وگو با ایسنا، با بیان اینکه از نظر کارشناسان آموزشی، جهشی درس خواندن می‌تواند آسیب‌های زیادی برای خیلی از دانش‌آموزان ایجاد کند، گفت: جهش تحصیلی می‌تواند رشد روحی و روانی دانش‌آموز را دچار اختلال کند.

منصوری افزود: بعد از جهش تحصیلی دانش‌آموز با دانش‌آموزانی همکلاس می‌شود که از او بزرگتر بوده و رفتارهای متفاوتی دارند که این موضوع می‌تواند با آسیب‌هایی برای او همراه باشد و چه بسا فرآیند تحصیل او را هم در سنوات آتی تحصیلی با مشکل مواجه کند.

رئیس اداره مشاوره تربیتی و تحصیلی اداره کل آموزش و پرورش استان کرمانشاه با بیان اینکه دانش‌آموزان در طول دوران تحصیل از جنبه های مختلف جسمانی، عقلانی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی(دینی و مذهبی) رشد می‌کنند، گفت: دانش‌آموزانی که جهشی درس می‌خوانند فقط از جنبه درسی آن هم به واسطه مطالعه زیاد ممکن است اندکی ازهمسالان خود جلو افتاده باشد، وگرنه از نظر سایر جنبه‌ها از دانش‌آموزانی که یکسال از آنها بزرگتر هستند، جا می‌مانند.

وی با تاکید بر اینکه طرح جهش تحصیلی فقط برای دانش آموزانی قابلیت اجرا دارد که بهره هوشی خیلی بالایی داشته و از نظر سطح هوش از سایر هم سن و سالهای خود جلو باشند، یادآور شد: تجربه نشان داده تعداد دانش‌آموزانی که جهش تحصیلی موفقی داشته‌اند، زیاد نیست.

منصوری در ادامه از خانواده ها خواست به دلایلی مثل چشم‌وهم‌چشمی و انتظارات زیاد از فرزندانشان، آنها را مجبور به جهش تحصیلی نکنند تا سلامت روحی و روانی فرزندشان به خطر بیافتد.

وی اضافه کرد: توصیه می‌شود خانواده‌ها به دانش‌آموزان این اجازه را بدهند که فرآیند رشد همه جانبه شخصیت خود را به صورت طبیعی در دوران تحصیل طی کنند و فرزندان خود را به اجبار با دانش‌آموزانی که از آنها بزرگترند، همکلاس نکنند.

وی تصریح کرد: وقتی دانش‌آموز از نظر سنی و سایر جنبه ها از همکلاسان خود کوچکتر باشد، امکان سازگار شدن با کلاس درس و سایر برنامه ها برای او سخت می‌شود.

 

هشدار؛ تبعات “کاسبی” با فرزندان در فضای مجازی

هشدار؛ تبعات “کاسبی” با فرزندان در فضای مجازی
هشدار؛ تبعات "کاسبی" با فرزندان در فضای مجازیمدیر تیم تخصصی کودک و نوجوان در انجمن ازدواج و خانواده کشور با اشاره به ویدئوهایی که در فضای مجازی از نوجوانان با محتوای غیر اخلاقی و بعضا توسط والدین منتشر می‌شود، گفت: متاسفانه موضوع “کاسبی” با فرزندان در فضای مجازی نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا مطرح است و والدین متوجه نیستند که توجه منفی و اعتماد به نفس کاذبی که این نوجوانان اینگونه کسب می‌کنند تا چه اندازه بر آینده فرزند اثرگذار است.

دکتر نازنین حبیبی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: متاسفانه موضوعی که نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا مطرح است “کاسبی” والدین از طریق شبکه‌های اجتماعی مجازی نظیر اینستاگرام با فرزندان است. به طوری که افراد در این فضا بدون داشتن سواد خاص و تنها با در دست گرفتن یک گوشی تلفن همراه  و توانایی زیبا سخن گفتن و به اصطلاح “سر و زبان” داشتن می‌توانند محتوا تولید کرده و برای خود درآمدی راه بیاندازند چراکه این اقدام نیاز به داشتن سرمایه‌ای خاص ندارد و با از بین رفتن این کاسبی نیز سرمایه‌ای خاص از دست افراد خارج نمی‌شود.

این روانشناس کودک و نوجوان با بیان اینکه وقتی افراد گرفتار روزمرگی می‌شوند به سمت رفتارهای “لوده” و به دور از تفکر و تامل گرایش پیدا می‌کنند، افزود: این تمایل در افرادی که از سطح پایین فرهنگ برخوردار باشند بیشتر دیده می‌شود. افراد وقتی گرفتار روزمرگی می‌شوند از تفکر دور شده و ظواهر به اصطلاح  “لاکچری”  بیشتر برایشان اهمیت پیدا می‌کند. این والدین دوست دارند زودتر به خواسته‌های مالی خود برسند و طبیعتا برای چنین والدینی چه چیزی بهتر از این است که فرزندان خود را جلوی دوربین بگذارند و از این طریق پول در بیاورند؟.

به گفته این روانشناس، بسیاری از این والدین جوان هستند و نیز استعداد و سرمایه‌ای ندارند و از این رو به دنبال راه حل‌هایی هستند که به سرعت به پول زیاد برسند.

حبیبی معتقد است در جوامعی که  سرانه مطالعه افراد پایین است و افراد از سواد پایینی برخوردارند این “کاسبی” کردن‌ها از طریق فرزندان در فضای مجازی بیشتر رخ می‌دهد چراکه این افراد به دنبال به دست آوردن اموال از طریق راه‌های آسان هستند و در پی زرق و برق و لوده بازی‌ها و لاکچری نشان دادن خود می‌روند.

وی در ادامه به آثار روانشناختی مخرب این ویدئوها بر روی فرزندان پرداخت و گفت: شاید در نگاه نخست اینطور تصور شود که این دختران و پسران نوجوان حاضر در ویدئوها به بلوغ رسیده‌اند و دیگر کودک نیستند اما مساله رسیدن به بلوغ جنسی نیست و تاثیرات مخرب آن بسیار وسیع‌تر است. ممکن است نوجوانان حاضر در این ویدئوها به بلوغ جنسی و جسمی رسیده باشند اما از لحاظ روانی اینطور نباشد. تاثیر پذیری افراد در دوران نوجوانی بسیار بالا است و آنچه را که می‌بینند و انجام می‌دهند را آموخته و کم کم به آن عادت می‌کنند.

مدیر تیم تخصصی کودک و نوجوان در انجمن ازدواج و خانواده کشور با بیان اینکه این رفتارهای غیر اخلاقی که در نگاه نخست حتی ممکن است “بامزه” به نظر رسند، پس از مدتی برای نوجوانان تبدیل به عادت می‌شود، خاطر نشان کرد: رفتارهایی که در برخی ویدئوهای فضای مجازی از نوجوانان مشاهده می‌شود “غیر اخلاقی” است که پس از مدتی هم برای این بچه های حاضر در ویدئو و هم برای مخاطبانی که این ویدئو ها را می‌بینند عادی می‌شود. در برخی از این ویدئوها شاهد عشق بازی‌های غیر عاطفی و حتی با زمینه غیر سالم و بزرگسالانه میان نوجوانان دختر و پسر هستیم. این رفتارها هم برای مخاطب که می‌تواند هم سن و سال نوجوانان حاضر در ویدئو باشد و هم برای خود نوجوانان حاضر در ویدئو مخرب است و نهایتا منجر به بلوغ زودرس در بچه‌ها می‌شود.

حبیبی همچنین تاکید کرد: از سوی دیگر این نوجوانان با تولید این ویدئوها “فالور” جذب می‌کنند و این امکان وجود دارد که توهم این را پیدا کنند که ما طرفداران زیادی داریم و افراد مهم و خاصی در این جامعه هستیم. اینگونه اعتماد به نفس کاذب در این نوجوانان شکل می‌گیرد و پس از بزرگ شدن و حضور در جامعه متوجه می‌شوند که تصورشان غلط بوده که این امر بسیار آسیب زننده است. بچه‌ها باید متوجه شوند اینکه چطور مشهور می‌شوند و دیگران آنها را به چه نامی می‌شناسند و به آنها مثبت یا منفی توجه می‌کنند بسیار مهم است.

مدیر تیم تخصصی کودک و نوجوان در انجمن ازدواج و خانواده کشور در پایان سخنان خود خطاب به والدین توصیه کرد: والدین هرچقدر با فرزندان خود صمیمی باشند و بچه‌ها را در قالب فضای خانواده قرار دهند، ارتباط بهتری با نوجوانان برقرار می‌کنند و نهایتا احتمال آسیب‌های یاد شده کمتر می‌شود. در مقابل نیز اگر والدین خیلی نوجوان را  کنترل کرده و ضرورت عشق و محبت والدگری خود را فراموش کنند و از محبت کلامی و در آغوش گرفتن فرزند غافل شوند عکس این امر اتفاق می‌افتد. بنابراین والدین باید برای نوجوان وقت بگذارند.

 

۱۴۰۱ تیر ۶, دوشنبه

دستگیری متهم به کودک آزاری در ایرانشهر

دستگیری متهم به کودک آزاری در ایرانشهر
دستگیری متهم به کودک آزاری در ایرانشهر

ایسنا/سیستان و بلوچستان فرمانده انتظامی شهرستان ایرانشهر گفت: با سرعت عمل پلیس اطلاعات، متهم به کودک آزاری، شناسایی و دستگیرشد.

به گزارش ایسنا- سرهنگ” حسن کیخا” اظهار داشت: در اجرای دستور قضایی واصله از شهرستان چابهار در خصوص جلب متهم با هویت معلوم به اتهام نگهداری سلاح گرم ،صدمه و آزار و اذیت روحی کودکان و ضرب و جرح عمدی ،بلافاصله در دستور کار پلیس امنیت عمومی این شهرستان قرار گرفت.

وی خاطرنشان کرد: به همین منظور و با انجام اقدامات فنی و پلیسی، سرانجام متهم فراری در مخفیگاهش شناسایی و در یک عملیات پلیسی ، دستگیر شد.

سرهنگ کیخا تصریح کرد: ماموران در بازرسی از مخفیگاه متهم یک قبضه سلاح کلت کمری به همراه یک تیغه خشاب حاوی هفت تیر جنگی کشف کردند.

فرمانده انتظامی شهرستان ایرانشهر عنوان داشت: متهم دستگیر شده در این عملیات ضمن اعتراف به بزه انتسابی پس از تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی به دستگاه قضائی معرفی شد.

سرهنگ کیخا در پایان ضمن هشدار به افراد قانون شکن، خاطر نشان کرد: امنیت، سلامت و جلب رضایتمندی شهروندان اولویت پلیس است پلیس با اشراف اطلاعاتی هرگز اجازه عرض اندام به افراد قانون شکن و مخل امنیت و آسایش مردم را نخواهد داد و افرادی که به هر نحو بخواهند امنیت مردم را خدشه دار کنند قاطعانه برخورد خواهد کرد.

 

صلح و سازش، پایانی بر پرونده قتل نوجوان ۱۶ ساله خوزستانی

صلح و سازش، پایانی بر پرونده قتل نوجوان ۱۶ ساله خوزستانی
صلح و سازش، پایانی بر پرونده قتل نوجوان ۱۶ ساله خوزستانی

ایسنا/خوزستان معاون قضایی و رئیس توسعه حل اختلاف خوزستان گفت: پرونده قتل نوجوان ۱۶ ساله توسط دوستش با وساطت و تلاش اعضای شورای حل اختلاف، ستاد صبر و همیاران صلح شهرستان کارون و جلب رضایت خانواده مقتول منتهی به صلح و سازش شد.

علیرضا باوی اظهار کرد: در دی‌ماه ۱۴۰۰ دو پسر نوجوان که با هم دوست بودند بر سر اختلاف جزئی با یکدیگر درگیر شدند و یکی از آنان، دیگری را با ضربه چاقو مجروح و فرار کرد. پسر مجروح که ۱۶ سال داشت به بیمارستان منتقل شد ولی بر اثر شدت جراحات وارده و خونریزی شدید جان خود را از دست داد و این اتفاق تلخ و ناگوار باعث ایجاد اختلاف بین دو طایفه شد.

به گزارش ایسنا به نقل از معاونت توسعه حل اختلاف خوزستان، وی افزود: متهم پس از مدتی توسط پلیس دستگیر و پرونده او به دادسرای رسیدگی به جرایم اطفال ارسال شد.

باوی خاطر نشان کرد: در این مدت اختلافات بین دو طایفه این دو نوجوان شدت گرفت که با ورود برخی از اعضای شورای حل اختلاف، ستاد صبر و همیاران صلح شهرستان کارون و همچنین بزرگان و ریش سفیدان منطقه تا حدودی آرامش بین طرفین ایجاد شد.

رئیس توسعه حل اختلاف خوزستان گفت: با اعلام پشیمانی قاتل از بزه خود و برای رفع خصومت و اصلاح ذات البین و ایجاد صلح و سازش بین دو طایفه، پرونده به شورای حل اختلاف کارون ارجاع و بلافاصله اعضای این شورا با همکاری اعضای ستاد صبر و همیاران صلح در یک کار جهادی و خدا پسندانه با تشکیل جلسات متعددی با اولیای دم و بزرگان طایفه مقتول، زمینه را برای جلب رضایت فراهم کردند.

باوی ضمن تقدیر از کارخیرخواهانه اعضای شورای حل اختلاف، ستاد صبر و همیاران صلح شهرستان کارون در حل و فصل این پرونده، افزود: این عزیزان در جلسه‌ای با حضور بزرگان دو طایفه و خانواده مقتول با سعه صدر، بردباری، تلاش‌ و کوشش مضاعف توانستند رضایت اولیای دم را جلب کنند و خانواده مقتول با گذشت از خون فرزند خود، زندگی دوباره به قاتل بخشید و پرونده پس از شش ماه با صلح و سازش بین این دو طایفه مختومه شد.

 

۱۴۰۱ تیر ۵, یکشنبه

قطع دست یک کودک در واژگونی پژو

قطع دست یک کودک در واژگونی پژو
حادثه رانندگی در محور بجستان به گناباد،منجر به قطع دست یک کودک شد.

حادثه رانندگی در محور بجستان به گناباد،منجر به قطع دست یک کودک شد.

سرپرست اورژانس پیش بیمارستانی و مدیر حوادث دانشگاه علوم پزشکی گناباد گفت : این حادثه عصر دیروز در کیلومتر ۱۹  بجستان بهقطع دست یک کودک در حادثه رانندگی در محور  بجستان به گناباد گناباد بر اثر واژگونی یک دستگاه سواری پژو ۴۰۵ با پنج سرنشین عضو یک خانواده سقوط با حاشیه جاده رخ داد  که سرنشینان مجروح وبه بیمارستان علامه بهلول گناباد اعزام شدند.

محمد حسین اسماعیل زاده افزود :در این حادثه دست یک کودک از سرنشینان قطع شد که تلاش برای پیگیری پیوند دست این کودک در حال اجرا است.

 

مرگ پسر بچه ۸ ساله بر اثر غرق شدگی در استخر کشاورزی

مرگ پسر بچه ۸ ساله بر اثر غرق شدگی در استخر کشاورزی

مرگ پسر بچه ۸ ساله بر اثر غرق شدگی در استخر کشاورزی

عباس عابدی در گفت‌وگو با خبرنگار مهر با اشاره به حادثه غرق شدگی در اصفهان اظهار داشت: این حادثه ساعت ۱۱ و ۳۴ دقیقه به مرکز فرماندهی عملیات اورژانس استان اصفهان گزارش شده است.

وی افزود: این حادثه در استخر کشاورزی در منطقه خوراسگان، محله راران اتفاق افتاده است.

سخنگوی مرکز اورژانس استان اصفهان با اشاره به فوت پسر بچه هشت ساله در این حادثه ابراز داشت: یک واحد امدادی برای این عملیات اعزام شد و جسد این کودک را به بیمارستان فارابی منتقل کردند.

 

داستان دختری که ۲۲ بار از مرگ بازگشت

داستان دختری که ۲۲ بار از مرگ بازگشت
داستان دختری که ۲۲ بار از مرگ بازگشت

ایسنا/اصفهان در یک سال ۲۲ بار از مرگ برگشتم و سه بار ناقابل هم کرونا گرفتم. دکترم گفت تو اگر کرونا بگیری می‌میری! من نمردم، اما دکترم کرونا گرفت و مرد…

فقط انتشار چند خط از داستان زندگی‌اش در فضای مجازی کافی بود که سیل پیام‌ها به سمتش روانه شود. خودش هم باور نمی‌کرد آدم‌های زیادی علاقه‌مند شنیدن داستان زندگی دختر جوانی باشند که از آرزوی مرگ، به شکست دادن مرگ و امید به زندگی رسیده است.

آوا جهانگیری، متولد ۱۳۷۳ حالا چهار سال است روی ویلچر می‌نشیند، اما در همین چهار سال گام‌های بلندی در زندگی‌اش برداشته و تلاش می‌کند با حضور در جامعه، اندکی از بار نگاه‌های سنگین را از دوش معلولان بردارد.

پیش از اینکه من سؤالی بپرسم با خنده می‌گوید به من می‌گویند نمیر! و بعد پیش‌دستی می‌کند و می‌پرسد می‌دانی چرا در شهر چند معلول بیشتر نمی‌بینیم؟ درحالی‌که ۹ میلیون معلول داریم، اما همه خانه‌نشین هستند! چون حضورشان در جامعه هنوز برای مردم عادی نشده است. من چهار سال است روی ویلچر نشسته‌ام و حالا بهتر می‌توانم مشکلات معلولان و نیازهایشان را درک کنم. همیشه تلاش می‌کنم شرایطی فراهم شود تا معلولان بیشتر در جامعه حضور پیدا کنند و دیده شوند.

داستان مبارزه‌ات برای زندگی و شکست مرگ از کجا شروع شد؟

داستان من از ۲۲ اردیبهشت سال ۹۷ شروع شد. یک روز عادی روی صندلی عقب ماشین نشسته بودم که یک ‌مرتبه نفسم از وسط سینه بند آمد و هرچه تلاش کردم نفسم بالا نمی‌آمد. سعی کردم شیشه را پایین بدهم، اما حتی نمی‌توانستم دستگیره را بچرخانم. آن لحظه مرگ را حس کردم و با خودم گفتم حالا که قرار است بمیرم بگذار قشنگ بمیرم. به صندلی ماشین تکیه دادم و اشهدم را خواندم «اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسول‌الله، اشهد ان علی ولی‌الله» بعد چشمانم را باز کردم دیدم هنوز هستم! گفتم خدایا با من قهری؟ و یک‌بار دیگر شروع کردم به خواندن اشهدم «اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسول‌الله، اشهد ان علی ولی‌الله» و تمام شد…

مرگ برایت چه حسی داشت؟

اگر بگویم مرگ قشنگ‌ترین حس دنیاست شاید باور نکنی، ولی خیلی قشنگ است، وقتی همه‌چیز سفید می‌شود و نور بی‌انتهایی می‌بینی، البته دانشمندان می‌گویند این واکنش مغز است، اما درهرصورت قشنگ است. یک حس سبکی است، انگار بار سنگینی از روی دوشت برداشته می‌شود و سبک و رها می‌شوی.

قبل از این اتفاق بیماری خاصی داشتی؟

بله، وقتی ۱۸ سالم بود دکتر به من گفت دوشن داری و چند سال دیگری می‌میری! آن زمان به خاطر مشکلات عصبی لاغر شده بودم و یک‌مرتبه زمین می‌خوردم. وقتی دکتر رفتم تشخیص دوشن داد، البته آن زمان هزینه آزمایش ژنتیک سه میلیون تومان بود و به خاطر همین نتوانستم آزمایش بدهم، اما سال ۹۸ که آزمایش ژنتیک دادم بیماری دوشن رد شد. از همان زمان که فکر می‌کردم دوشن دارم، سراغ انجمن‌های مختلف رفتم تا ببینم مبتلایان به دوشن چطوری زندگی می‌کنند و آینده‌ام چطور می‌شود. با خودم می‌گفتم حالا که دارم می‌میرم کاری کنم که به بهشت بروم. من بمب انرژی بودم و اوقات خوشی با بچه‌ها داشتم، اما آن‌ها نمی‌دانستند که خودم گرفتار بیماری هستم. همان زمان مرگم را تصور کرده بودم و می‌گفتم من این‌طوری می‌میرم، برای همین وقتی در ماشین نفسم بند آمد با خودم گفتم همان‌طور که تصور کردم دارم می‌میرم

نمی‌ترسیدی؟

مرگ آرزویم بود.

چرا؟

وقتی مشکلات بیماران دوشن را می‌دیدم دلم نمی‌خواست زنده بمانم و ترجیح می‌دادم بمیرم. البته یک‌سری مشکلات دیگری هم بود که الآن وقت گفتنش نیست…

بعد چه اتفاقی افتاد؟

وقتی به بیمارستان رسیدم تشنج کردم و دچار ایست تنفسی شدم و به کما رفتم. وقتی به هوش آمدم در حال و هوای دنیای دیگر بودم و داشتم فکر می‌کردم اینجا بهشت است یا جهنم؟ بعد پرستاران آمدند و فهمیدم زنده‌ام، اما اینکه زنده بودم برایم خیلی سخت بود.

یعنی تا این حد از زندگی ناامید بودی؟

بله، خیلی ناامید بودم. فقط وقتی پیش بچه‌های معلول بودم می‌خندیدیم. وقتی به هوش آمدم عفونت و عوارض بیهوشی باعث شد مدتی نابینا شوم، بعد که بینایی‌ام برگشت دو هفته ناشنوا شدم، بعد دست چپم کاملاً فلج شد. همان موقع یکی از بهیاران به پرستارم گفت این چند روز دیگر دوباره نفسش هم بند می‌آید و می‌میرد! من در اوج ناامیدی این‌قدر با دست راستم، دست چپم را تکان دادم که بعد از چند روز حسش برگشت. در این مدت هر بار یا دچار ایست تنفسی و یا قلبی می‌شدم.

دقیقاً چند بار دچار ایست تنفسی و قلبی شدی؟

در طول ۳ ماه ۲۱ بار دچار ایست قلبی و تنفسی شدم و هر بار این اتفاق تکرار می‌شد. آخرین بار در مرداد ۹۷ بود که دچار افت فشار شدم و پنج بار رفتم و برگشتم. بعدازآن فهمیدم انگار من قرار نیست بمیرم و چیزی هست که من را زنده نگه می‌دارد.

پس زنده ماندن، نگاهت را به زندگی عوض کرد؟

دقیقاً، بعد از این همه جدال با مرگ و زنده ماندن واقعاً به خدا ایمان آوردم و این حس برایم خیلی قشنگ شد. از آن زمان به پرستاران می‌گفتم من را بنشانید، کتاب می‌خواندم، موسیقی می‌شنیدم، خاطرات بیماران و پرستاران را می‌شنیدم. کل بیمارستان با من رفیق شده بودند. چند بار از بیمارستان مرخص شدم اما دوباره اتفاقی می‌افتاد و به آی سی یو برمی‌گشتم. تا اینکه دهم شهریورماه با رضایت خودم مرخص شدم.

علت بیماری مشخص شد؟

در بیمارستان آزمایش‌های زیادی از من گرفتند، اما علت بیماری‌ام تشخیص داده نشد.

برگشتن به خانه برایت خطری نداشت؟

من آخرین فرزند از شش فرزند خانواده هستم و هزینه‌های بیمارستان و درمان برای خانواده‌ام خیلی سنگین بود، فقط یک آمپول آن زمان ۵ میلیون تومان شد. وقتی خواستم از بیمارستان مرخص شوم یک خیر به مادرم گفت من همه تجهیزات و ویلچر را امانت می‌دهم، درحالی‌که اگر می‌خواستم خودم تهیه کنم نزدیک به صد میلیون تومان می‌شد. خلاصه با کل تجهیزات و لوله به خانه برگشتم که هم ریسک داشت و هم سختی چون ریه‌ام باید هر بار با ساکشن تخلیه می‌شد. دهم مهر یعنی یک ماه بعد تراک را درآوردم و دوباره خودم نفس کشیدم. این قشنگ‌ترین نفسی بود که در همه عمرم کشیدم. مدتی زیادی بود که با دستگاه نفس می‌کشیدم و با اینکه می‌گویند هوا مزه ندارد، اما آن هوا برایم مزه بهشت می‌داد.

پزشکان فکر می‌کردند بتوانی دوام بیاوری؟

اتفاقاً روز آخری که داشتم مرخص می‌شدم دکتر به مادرم گفت با این دستگاه‌ها حداقل تا دو سال زنده می‌ماند! اما من هنوز دارم نفس می‌کشم، آن‌هم وقتی هیچ‌کسی امید نداشت و همه می‌گفتند تا آخر عمر به دستگاه وصل است و بعد هم می‌میرد. وقتی تراک را درآوردم توانستم صحبت کنم و در آبان توانستم آب و غذا بخورم، بعد از مدتی حتی توانستم راه بروم اما بی‌احتیاطی کردم و چون سیستم ایمنی بدنم هنوز ضعیف بود سرما خوردم و دوباره راهی بیمارستان شدم، هرچند دوباره تلاش کردم و راه افتادم. تیرماه سال بعد دوباره به خاطر عفونت راهی بیمارستان شدم و متأسفانه با اشتباه مسئول آمبولانس کارم به احیا کشید. آن زمان در سفر بودم، اما شرایط جسمی‌ام هنوز خوب نبود، یعنی حتی وقتی گریه می‌کردم ریه‌هایم پر از خلط می‌شد اما قدرت نداشتم این خلط را بیرون بدهم و این‌ها جمع می‌شد و دچار خفگی می‌شدم.

و بعد سفرهایت شروع شد؟

بله، سفرهایم را با ویلچر شروع کردم، البته آن زمان‌ هم ویلچر داشتم و هم می‌توانستم چند قدم راه بروم تا آخر سال ۹۸ که کرونا آمد و دوباره خانه‌نشین شدم. البته آن زمان با مدیتیشن آشنا شدم و دوره مربیگری گذراندم و شروع به یادگیری ساز کردم. برای خودم وقت گذاشتم، معلولیتم را پذیرفتم و سعی کردم هر کاری می‌توانم برای افرادی که مثل خودم هستند بکنم. آرزوی من جهانگردی با پیام صلح است و با وجود اینکه روی ویلچر نشسته‌ام فعالیت‌های زیادی داشته‌ام. سفرهایم سخت است، ولی می‌توانم از پس آن بربیایم، خوشبختانه همیشه آدم‌های خوب سر راهم قرار می‌گیرند.

از نگاه‌های مردم به دختری که با ویلچر سفر می‌کند برایمان بگو.

من در مسیر سفرهایم به داستان‌های آدم‌ها گوش می‌کنم و آن‌ها هم داستان من را می‌شنوند. نگاه‌ها متفاوت است، بعضی‌ها قبل از اینکه داستان من را بشنوند و لبخندم را ببینند، از چهره‌شان می‌خوانم که دلشان برایم می‌سوزد و یا به صدا در می‌آیند و می‌گویند حیف که روی ویلچر نشسته‌ای! اما دوستانی که من را می‌شناسند یا با من هم‌کلام می‌شوند و داستانم را می‌شنوند می‌گویند این‌قدر روحیه و پشتکار خوبی داری که ما حسرت می‌خوریم. متأسفانه خیلی از بچه‌هایی که دچار مشکلات جسمی و یا ویلچرنشین هستند در ناامیدی غرق هستند و تعداد محدودی از ما فعالیت اجتماعی داریم.

چه مشکلاتی سر راه معلولان وجود دارد؟

باید شرایط حضور معلولان در جامعه فراهم شود، مثلاً فضای شهری مناسب‌سازی شود. وقتی به کرمانشاه رفتم حتی در کوچه‌ها نمی‌شد با ویلچر رفت. اصفهان خیلی شرایط بهتری دارد با اینکه ما دوست داریم شهرمان هر روز بهتر شود، اما شرایط اصفهان حتی از تهران ‌هم بهتر است. در حال حاضر تلاش می‌کنم گروهی از معلولان را برای سفرهای جهانگردی آماده کنم و بتوانیم نمایشگاه بین‌المللی از آثار معلولان دایر کنیم و به‌طورکلی فضایی ایجاد شود تا معلولان به‌صورت برابر بتوانند در جامعه حضور و مشارکت داشته باشند. بزرگ‌ترین آرزویم این است که فضایی در ایران فراهم شود تا معلولان ‌هم بتوانند توانایی‌ها و علایق خود را بروز دهند و در فضایی برابر با افراد دیگر جامعه رقابت و پیشرفت کنند. حتی در کتاب‌های درسی عکسی از معلولیت باشد تا بچه‌ها از زمان کودکی با معلولیت آشنا شوند و دیدن فردی با ویلچر یا عصای سفید یا سمعک برایشان عجیب نباشد.

نگاه‌های عجیب مردم برای معلولان سخت است؟

خیلی سخت است و خیلی مهم است که وقتی معلولان از خانه بیرون می‌آیند با این نگاه‌های متعجب روبرو نشوند. من با این برخوردها زیاد روبرو شده‌ام و برایم حل شده، اما خیلی از معلولان می‌گویند وقتی می‌آییم و مردم مدام از ما سؤال می‌کنند پشیمان می‌شویم و به خانه برمی‌گردیم، یا حتی یک فرد معلول را  مخاطب قرار نمی‌دهند و از همراهشان سؤال می‌کنند! متأسفانه مردم ما هنوز با معلولیت آشنا نیستند.

الان نظرت نسبت به مرگ و زندگی چه تغییری کرده؟

من ۲۲ بار از مرگ برگشتم و سه بار ناقابل هم کرونا گرفتم. دکترم گفت تو با این ریه‌ای که داری اگر کرونا بگیری می‌میری! من نمردم، اما دکترم کرونا گرفت و مُرد. یکی دیگر از پزشکان می‌گفت به خاطر این روحیه و امیدی که داری زنده‌ای.

حالا دیگر آرزوی مرگ ندارم ولی هرزمانی که مرگ اتفاق بیفتد می‌پذیرم. تا زنده‌ام تمام تلاشم را می‌کنم و در لحظه زندگی می‌کنم، اما برای مرگ هم آماده‌ام. من منتظر معجزه نیستم، خودم معجزه را رقم می‌زنم. دوست دارم اگر مرگ سراغم آمد بدانم در این مدت دست روی دست نگذاشته‌ام و در حد توانم کاری برای آگاه شدن مردم و بهتر شدن زندگی معلولان کرده‌ام. فعالیت‌هایم آموزش مدیتیشن و سخنرانی به نفع معلولان است که هزینه‌اش به‌طور کامل به تهیه ویلچر اختصاص پیدا می‌کند. در این ۴ سال تلاش کردم به مردم امید دهم. خیلی‌ها می‌گویند ما ناامید بودیم اما وقتی تلاش تو را دیدیم به زندگی امیدوار شدیم. من می‌دانم شرایط زندگی برای همه سخت شده، اما نمی‌توانیم دست روی دست بگذاریم، باید زندگی کنیم، از چیزهای کوچک لذت ببریم و شکر گذار نفس‌هایی که می‌کشیم باشیم.

امیدوارم به آرزوهای قشنگت برسی و من هم بتوانم داستان زندگی‌ات را به همان زیبایی که گفتی بنویسم.

 

رفع موانع قانونی جمع آوری معتادان متجاهر بالای ۶۵ و زیر ۱۸ سال

رفع موانع قانونی جمع آوری معتادان متجاهر بالای ۶۵ و زیر ۱۸ سال
رفع موانع قانونی جمع آوری معتادان متجاهر بالای ۶۵ و زیر ۱۸ سال

معاون سیاسی اجتماعی استانداری تهران با بیان رفع موانع قانونی جمع آوری معتادان متجاهر بالای ۶۵ سال و زیر ۱۸ سال، گفت: با اضافه شدن ظرفیت ۳۰۰۰ نفری جمع‌آوری معتادین متجاهر ظرف ۲ ماه آینده در استان تهران مجموع ظرفیت حوزه جمع‌آوری معتادین متجاهر به ۱۷ هزار نفر می‌رسد.

به گزارش ایسنا، جوهری در پایان جلسه قرارگاه اجتماعی استان تهران در جمع خبرنگاران، گفت: بیش از شش ماه است که با دستور استاندار تهران قرارگاه اجتماعی شکل گرفته است و جلسات مکرری با موضوعات مختلف و بررسی اقدامات در حوزه اولویت بندی رسیدگی به معضلات اجتماعی انجام شده است.

وی افزود: موضوع کودکان کار و معتادان متجاهر از جمله مواردی بوده است که در سطح استان تهران اقدامات خوبی توسط دستگاه‌های مختلف انجام شده، البته برخی موانع قانونی نیز بر سر انجام این اقدامات وجود داشت که رفع شده است که از جمله آنها می‌توان به جمع آوری معتادان متجاهر بالای ۶۵ سال و معتادان متجاهر زیر ۱۸ سال اشاره کرد.

معاون سیاسی اجتماعی استانداری تهران در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به افزایش ظرفیت جمع‌آوری معتادین متجاهر در سطح استان تهران، گفت: ۳۰۰۰ نفر ظرفیت ظرف دو ماه آینده در استان تهران ایجاد خواهد شد و پیشتر نیز ۴۰۰۰ نفر به ظرفیت جمع‌آوری معتادین متجاهر افزوده شده بود که به این ترتیب ظرف دو ماه آینده ظرفیت جمع‌آوری معتادین متجاهر در استان تهران به حدود ۱۷ هزار نفر می‌رسد.

وی ادامه داد: در حوزه کودکان کار ورود بسیار موثری داشتیم به شکلی که در جلسه امروز دبیرخانه مسئولیت اجتماعی مقرر شد شکل بگیرد تا از ظرفیت گروه‌های مردمی، اصناف، کارخانه‌ها و گروه‌های جهادی در حوزه مسئولیت اجتماعی بهره بگیریم و گام‌های موثری در حوزه کودکان کار برداریم.

جوهری تاکید کرد: در حال حاضر ظرفیت نگهداری معتادان متجاهر در استان تهران ۱۴ هزار نفر است که این ظرفیت شش ماه پیش حدود ۱۰ هزار نفر بود. در این شش ماه ۴۰۰۰ نفر افزایش پیدا کرد و ظرف دو ماه آینده ۳۰۰۰ نفر دیگر افزایش می‌یابد و در مجموع به ۱۷ هزار نفر می‌رسد. امیدواریم با همدلی و هم افزایی که میان دستگاه‌های مرتبط ایجاد شده است در آینده نزدیک به پیش بینی ظرفیت ۲۵ هزار نفری برسیم.

وی در خصوص موضوع اتباع خارجی در حوزه کودکان کار نیز گفت: تصمیمات بسیار خوبی گرفته شده اما در حوزه معتادان اتباع، جمع‌آوری آنها در حال انجام است که یک ماه سم زدایی برای آنها انجام می‌شود و پس از آن مسئولیت ترد آنها با اداره کل امور اتباع خواهد بود.

معاون استاندار تهران ادامه داد: مسئولیت کودکان کار با بهزیستی است اما ۱۶ دستگاه دیگر در این حوزه با بهزیستی همکاری می‌کنند و تکالیف و وظایفی بر عهده دارند که در جلسات قرارگاه اجتماعی مسئولیت دستگاه‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفت تا هر یک در حوزه کودکان کار در بخش‌های جذب، آموزش و نگهداری، مسئولیت‌های خود را به خوبی ایفا کنند. بی تردید در این حوزه باید اقدامی جهادی شکل بگیرد تا موضوع کودکان کار و خیابان در تهران حل و فصل شود.