ماهنامه سیاسی و اجتماعی
حق ما انسان ها
نشریه مستقل
هواداران حقوق بشر
سال پنجم شماره
پنجاه هفتم – مرداد 1403/ آگوست 2024
ما هواداران مستقل حقوق
بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس
کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد
حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.
منشور سازمان ملل متحد مصوبه 26 ژوئن 1945
فصل
چهارم – مجمع عمومی
ماده
12-1- تازمانیکه شورای امنیت در مورد هر اختلاف یا وضعیت، در حال انجام وظایفی است
که در این منشور بدان محول شده است مجمع عمومی در مورد آن اختلاف یا وضعیت هیچگونه
توصیهای نخواهد کرد مگر اینکه شورای امنیت چنین تقاضایی بکند.
2- دبیر کل
ملل متحد با موافقت شورای امنیت، مجمع عمومی را در هر دوره اجلاس از امور مربوط به
حفظ صلح و امنیت بینالمللی که در شورای امنیت مطرح است مطلع خواهد ساخت و به همین
نحو بلافاصله پس از ختم رسیدگی شورای امنیت نسبت به امور مربوطه مراتب را به مجمع
عمومی و در صورتیکه مجمع عمومی در حال اجلاس نباشد به اعضاء اطلاع خواهد داد.
ماده13-
مجمع عمومی نسبت به امور زیر موجبات انجام مطالعات و صدور توصیههایی را فراهم میکند:
الف-
ترویج همکاری بینالمللی در امور سیاسی و تشویق توسعه تدریجی حقوق بینالملل
وتدوین آن.
ب –
ترویج همکاری بینالمللی در رشتههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و بهداشتی
و کمک به تحقق حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه بدون بعیض از حیث نژاد، جنس،
زبان و مذهب.
2- سایر
مسئولیتها- وظایف و اختیارات مجمع عمومی در مورد امور مذکور در شق ب بند یک این
ماده در فصول نهم و دهم بیان شده است.
سکوت
مرگبار
علي مسيبي
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک رژیم سرکوبگر شناخته میشود
که طی دههها به طور سیستماتیک آزادی بیان و تجمعات را سرکوب کرده است.
مردمی که در ایران جرأت
اعتراض به ناعدالتیها را دارند، جان خود را به خطر میاندازند. حق تجمع مسالمتآمیز
که یکی از پایههای اساسی جوامع دموکراتیک است، در ایران به طور کامل نادیده گرفته
میشود.
شهروندانی که علیه حکومت اعتراض میکنند یا انتقاداتی مطرح میکنند،
اغلب با خشونت شدید مواجه میشوند. نیروهای امنیتی بدون هیچ تردیدی از گاز اشکآور،
گلولههای پلاستیکی و حتی گلولههای جنگی علیه معترضان استفاده میکنند. تهدید به
دستگیری، شکنجه یا حتی مرگ برای بسیاری از کسانی که به خیابانها میآیند، یک واقعیت
وحشتناک است. آنچه بیش از همه دلخراش است، این است که حتی اعتراضات مسالمتآمیز نیز
اغلب با عواقب مرگبار مواجه میشوند.
فعالان، دانشجویان، زنان و
اقلیتهایی که برای حقوق و آزادیهای بیشتر تلاش میکنند، بهطور مداوم هدف قرار
گرفته و به عنوان دشمنان دولت معرفی میشوند. ترسی که از این سرکوب وحشیانه ایجاد
میشود، با هدف خاموش کردن صدای مردم است.
در بسیاری از موارد، اعتراضات از همان ابتدا به عنوان
"تجمعات غیرقانونی" معرفی میشوند و این به نیروهای امنیتی اجازه میدهد
با نهایت خشونت با معترضان برخورد کنند. بسیاری از افراد پس از چنین اعتراضاتی به
طور ناگهانی ناپدید میشوند یا در دادگاههای نمایشی به حبسهای طولانی مدت یا حتی
اعدام محکوم میشوند. برای بسیاری از ایرانیان، ریسک اعتراض کردن به معنای واقعی
کلمه به معنای مواجهه با مرگ است.
آنها بین این دو انتخاب قرار دارند: تسلیم شدن و در سکوت
زندگی کردن، یا بلند شدن و اعتراض کردن، با آگاهی از اینکه ممکن است این تصمیم به
قیمت جانشان تمام شود. سکوت یا واکنش محدود جامعه جهانی به این نقضهای حقوق بشری،
وضعیت را ناامیدکنندهتر کرده است.
در حالی که جهان نظارهگر است، در ایران افرادی به دلیل
مطالبه حقوق ابتدایی خود کشته میشوند.
با این حال، این سرکوبها باعث نشده که اراده مردم شکسته
شود. بسیاری از ایرانیان با وجود خطرات، به مبارزه خود ادامه میدهند، اغلب به
صورت پنهانی یا آنلاین، تا آزادی و کرامت خود را بازپس گیرند.
اما بهایی که آنها میپردازند بسیار سنگین است و جامعه بینالمللی
باید بالاخره به طور قاطع و روشن علیه این جنایات موضع بگیرد. تا زمانی که این رژیم
همچنان از خشونت به عنوان ابزاری برای کنترل استفاده میکند و اعتراضات را به خون
میکشاند، سکوت مردم سرکوب شده مانند فریادی در جهان طنینانداز خواهد شد..
نقض
گسترده حقوق زنان در جمهوری اسلامی ایران
سپهر رضایی شایان
زنان در جمهوری اسلامی ایران از
حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند. از جمله این نابرابریها میتوان به موارد
زیر اشاره کرد: پوشش اجباری سر و بدن، برابری دو زن با یک مرد در موارد نیاز به
شاهد در دادگاهها، نداشتن اجازه خروج از کشور بدون اجازه شوهر، نصف بودن دیه زن
نسبت به مرد، نصف بودن سهمالارث زن نسبت به مرد، اجازه نداشتن ورود به ورزشگاهها
ممنوعیت سقط جنین و توبکتومی و هیسترکتومی، ممنوع بودن وسایل جلوگیری از بارداری
بجز قرص و کاندوم و آیودی، ممنوع بودن آواز خواندن زنان، تبعیض جنسیتی در تحصیل و
اشتغال و گذاشتن سهمیه کنکور و اشتغال برای مردان، درآمد کاری کمتر و نابرابر با
مردان، ممنوع بودن موتورسواری برای زنان.سازمان حقوق بشری ههنگاو، گزارشی از
موارد آشکار نقض حقوق زنان ایران در سال ۲۰۲۳ میلادی منتشر کرد.
این گزارش طیف وسیعی از انواع نقض حقوق زنان در ایران را
دربر میگیرد که اعدام، زندان، شلاق و قتل از جمله آنهاست. بر مبنای این گزارش،
در سال گذشته میلادی، حکم اعدام دستکم ۲۲ زندانی زن در زندانهای مختلف ایران اجرا شده است که معادل ۲.۷ درصد کل موارد اعدام در همین بازه
زمانی است.
از این میان یک زن با اتهام (جاسوسی برای اسرائیل) شده است، ۳ زن با اتهام جرایم مربوط به موارد
مخدر و ۱۵ زن نیز با اتهام (قتل عمد) اعدام شدهاند.
از اتهامهای ۳ زن دیگر، که حکم آنان نیز اجرا شده
است، اطلاعاتی وجود ندارد. همچنین زندانهای دستگرد اصفهان و بیرجند بیشترین تعداد
اعدامی را داشتهاند. سازمان حقوق بشری ههنگاو، با استناد به آمار و اسناد، اعلام
کرد که نهادهای امنیتی در سال گذشته میلادی، دستکم ۳۲۵ زن را در شهرهای مختلف ایران
بازداشت کردهاند که معادل ۱۴ درصد کل بازداشتیهای سال گذشته است.
از مجموع زنان بازداشتشده
۹۲ نفر کرد و ۵۲ نفر بهائی بودند. بیشترین فعالان زن نیز در تهران بازداشت
شدند که شمار آنان به ۶۸ نفر میرسد.
دانشجویان، روزنامهنگاران،
فعالان حقوق زنان، هنرمندان و معلمان در صدر فهرست زنانی بودند که نهادهای امنیتی
آنان را در سال گذشته میلادی بازداشت کردند.
آمار و اسناد موجود در سازمان حقوق بشری ههنگاو نشان میدهد
که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، در سال ۲۰۲۳ میلادی، دستکم ۱۴۷ تن از فعالان حقوق زنان را در شهرهای مختلف ایران محاکمه و
به حبس و شلاق محکوم کرده است.
برای یک زن نیز حکم اعدام
صادر شده است. همچنین ۱۳۹ فعال زن در دادگاههای جمهوری اسلامی درمجموع به ۵۵۳ سال و ۱۰ ماه حبس تعزیری محکوم شدهاند. از این میان برای ۱۰ زن، علاوه بر حبس، مجازات ۵۵۷ ضربه شلاق نیز صادر شده است. ۴۲
نفر از زنانی که به حبس
محکوم شدهاند بهائی و ۲۰ نفر از فعالان زن که به حبس و شلاق محکوم شدند کرد بودند.
در سال گذشته میلادی، در سایه فقدان قوانین بازدارنده در جمهوری اسلامی، خشونتهای
خانگی و موارد متعدد زنکشی نیز آمار بالایی داشت، تا آنجا که دستکم ۱۲۲ مورد زنکشی در این سال ثبت شد.
این در حالی است که بسیاری از موارد زنکشی هرگز رسانهای
نمیشوند و رسانههای داخلی جمهوری اسلامی نیز همواره علت قتلهای ناموسی را
(اختلافهای خانوادگی) عنوان میکنند.
از میان زنکشیهای سال
گذشته دستکم ۳۹ زن با انگیزه ناموسی کشته شدند.
همچنین هشت زن قربانی کودکهمسری بودند. بیشترین زنکشیها
نیز بهترتیب در استانهای تهران، آذربایجان غربی، کرمانشاه، فارس، کردستان،
البرز، خراسان رضوی، مرکزی، مازندران، گیلان، خوزستان، ایلام، لرستان و آذربایجان
شرقی رخ داده است.
خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر، نیز همزمان
با روز جهانی زن، فهرست ۱۱۲ زن زندانی سیاسی و عقیدتی را که در شهرهای مختلف محبوساند
منتشر کرد. در گزارش هرانا آمده است: (زنانی که در این فهرست حضور دارند، از پسزمینههای
متفاوتی آمدهاند، اما همگی آنها عوامل مشترکی در مبارزه خود برای عدالت و برابری
دارند.
این تنوع پسزمینهها نشاندهنده وسعت و عمق مبارزات زنان در
سراسر ایران است و بیانگر این حقیقت که مطالبه برای عدالت و برابری، مرزهای
اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را دربر میگیرد).در ماه مه ۲۰۲۴دست کم حکم ضد انسانی اعدام چهار
زندانی زن در شکنجه گاههای حکومت آخوندی اجرا شده است.
دو نفر از آنها به اتهام
قتل عمد بدون درنظر گرفتن شرایط آنها و دو نفر به اتهام جرایم مرتبط با مواد مخدر
بازداشت و به اعدام محکوم شدند. لازم به یادآوری است درسال گذشته حکم اعدام ضد انسانی
۲۲زن در ایران اجرا شده است.
لازم به یادآوری است که
حکم اعدام در اعلامیههای جهانی حقوق بشر بخاطر جرائم عادی لغو شده و قابل اجرا
نیست. حتی درمورد افرادی که دست به قتل میزنند باید شرایط آنها در نظر گرفته شود.
قضاوت در حکومت خامنهای
بر اساس عدالت نیست. خیلی از پاسداران که دست به کشتار مردم زدند و به عنوان قاتل
حرفهای محسوب میشوند آزادانه به زندگی عادی خود ادامه میدهند. همچنین خیلی از
شکنجهگران که باعث قتل و کشتار زندانیان در دوران حاکمیت سیاه آخوندی بودند هرگز
مورد مؤاخذه قرار نگرفتند.
تاکنون هیچ عدالتی بر علیه
جنایتکاران اجرا نگردیده است. قوانین ضد بشری ایران باعث شده است که کشتار زنان به
یک امر عادی تبدیل شده است.
درماه مه میلادی تعداد ۱۳نفر از این بانوان در مناطق مختلف ایران به دلایل مختلف به
قتل رسیدهاند.
ارتداد
در ایران
امیرپالوانه
برطبق قانون ایران مسلمانی که دین خود را ترک گوید و یا به مذهب دیگری
گرایش یابد میتواند متهم به ارتداد شود.
به علاوه، اگرهر شخصی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، اظهاراتی نماید که
نسبت به پیامبر اسلام، دیگر چهرههای مقدس شیعه، یا پیامبران دیگر توهین آمیز
تلقی گردد، میتوان اتهام (سبالنبی) را متوجه وی ساخت ،هم ارتداد وهم سبالنبی از
جرائم مستوجب اعدام محسوب میشوند.
در حالیکه توهین به مقدسات در قانون مجازات اسلامی جرم تلقی شده، ارتداد
به طور صریح به عنوان جرم ذکر نگردیده است.
با وجود این، بر اساس مفاد قانون مجازات اسلامی
و قانون اساسی ایران، در مواردی که قانون سکوت کرده باشد قانون شرع جاری میشود.
در نتیجه قوه قضاییه ایران این اختیار را پیدا میکند که بر اساس برداشت و تفسیر
خود از قانون شرع، افراد را به ارتداد متهم نماید با اینکه قرآن صریحا ابراز نمیکند
که ارتداد مستحق مجازات است، اکثریت فقها در این مسئله توافق دارند که شخص مرتد را
باید اعدام نمود.
این حکم بیشتر بر پایه روایاتی قرار دارد که به
پیامبر اسلام نسبت داده شدهاند.
همچنین در تشیع که مذهب رسمی ایران میباشد، روایات
منسوب به ائمه شیعه، که به عقیده شیعیان جانشینان برحق پیامبر اسلام هستند، از جهت
اعمال مجازات اعدام به اشخاص مرتد، حائز اهمیت میباشند.
موارد ارتداد و سبالنبی در ایران نادر هستند.با وجود این،افرادی از گروههای
گوناگون و متفاوت به اینگونه جرائم مذهبی محکوم شدهاند. افراد مسلمان زادهای
که به مسیحیت گرویدهاند، بهائیان، مسلمانانی که تفاسیر و تعابیر متداول از
اسلام را به چالش میکشند، و افراد دیگری که عقاید مذهبی غیر مرسومی دارند، توسط
حکومت ایران هدف قرار گرفته و به محاکمه کشیده شدهاند و در برخی از مواقع، موارد
ارتداد واضحا زمینه سیاسی دارند در حالی که در مواردی دیگراین پروندهها بیشتر
دارای ماهیت مذهبی میباشند.
بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی،
دولت جمهوری اسلامی ایران متعهد است آزادی اندیشه، وجدان و مذهب را رعایت نماید.قوانین
ایران در مورد ارتداد، توهین به مقدسات و نیز جرم خفیفتر توهین به مقدسات، تعهدات
بینالمللی ایران در مورد حقوق بشر را نقض میکند و ضمنا اعمال مجازات اعدام برای
جرائم مذهبی ناقض قوانین بینالمللی است، زیرا قوانین بینالمللی حقوق بشر
مجازات اعدام را به موارد (شدید ترین جنایات) محدود میکند و ارتداد در زمره چنین
جرائمی محسوب نمیشود وقائل شدن تبعیض بین مسلمانان و غیرمسلمانان و همچنین بین
زنان و مردان و عدم ارائه تعریفی مشخص از جرم ارتداد در قانون، از دیگر موارد نقض
موازین حقوق بینالملل توسط قوانین مربوط به ارتداد در ایران است. ارتداد هم در
فقه شیعه و هم در فقه سنی گناهی بزرگ و جرمی قابل مجازات محسوب میشود.
(رده)
مصدر عربی است که کلمه ارتداد از آن مشتق گردیده است به معنای (ترک کردن و برگشتن)
بوده و کلمه (مرتد) اصطلاحی عربی و به معنای شخصی است که برگشت کرده است. علیرغم
آنکه دادگاههای ایران بسیاری از افراد را به جرم ارتداد گناهکار تشخیص
دادهاند، هیچ مادهای در قانون مجازات اسلامی ایران وجود ندارد که این عمل را
جرم تلقی کند و اما چند اصل قانونی وجود دارد که به قضات این اختیار را میدهد که
متهمین را به جرم ارتداد محکوم کنند.
اصل ۱۶۷ قانون اساسی ایران میگوید: قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را
در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی
معتبر،حکم قضیه را صادر نماید و نمیتواند به بهانه سکوت یا نقص یا اجمال
یا تعارض قوانین مدونه از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزد و بر همین
اساس، ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی میگوید: در مورد حدودی که در این قانون ذکر نشده
است طبق اصل یکصد و شصت و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عمل میشود.
آزادی بیان
مهناز ترابی
آزادی بیان معیاری اساسی برای هر نوع جامعه چند صدایی و دموکراتیک
است.
(دموکراسی) :این استدلال آزادی بیان را تنها راه برقراری حکومت
مردم بر مردم (که ایدهی اصلی دموکراسی است) میداند.
اگر قرار باشد که تصمیمگیریها توسط اعضای یک جامعه انجام شود، لازم است که افراد جامعه نظرات خود را بیان کرده، به بحث و مناظره و رأی بگذارند.
به علاوه دموکراتیک بودن
حکومت مستلزم این است که مشارکت تک به تک اعضای جامعه بسته به خواست و توانایی
آنها، به طور عادلانه تضمین شود.
به علاوه آزادی بحث بین مردم قابل محدود کردن نباشد، مگر با تصمیم
خود مردم. اما از آنجا که در شکل مدرن دموکراسی، مشارکت مردم در حکومت به شکل
غیرمستقیم است، آزادی بیان باعث میشود که حاکمان از دیدگاههای مردم آگاهی یابند،
و به علاوه جلوی سوء استفاده حاکمان از قدرت گرفته شود. ترس شهروندان از انتقاد
آزادانه از دولت و سرکوب توسط دولت به عدم پاسخگویی دولت میانجامد.
(آزادی شخصی): در این
استدلال نقض آزادی بیان، بیاحترامی به شخصیت انسانها در نظر گرفته شده، و اجازه
ندادن اینکه افراد دیدگاههای دیگران را بشنوند و به نتایجی که خود دوست دارند
برسند در تضاد با جایگاه اخلاقی آنها به عنوان انسان دانسته میشود.
ارتباط آزاد یک شخص با افراد دیگر بخشی اصلی از رشد و تکامل او در
نظر گرفته شده که باعث میشود که انسانها قادر باشند خود زندگی خود را شکل داده و
تصمیمهای معناداری بگیرند. (آزادی بیان و حقوق بشر) امروزه آزادی بیان به صورت
گستردهای یکی از حقوق بشر تلقّی میشود؛ بدین معنی که انسانها «بخاطر انسان
بودنشان» حق آزادی بیان دارند.
به صورت تاریخی مفهوم حقوق
بشر ریشه در مفهوم «حقوق طبیعی» دارد که خود تکامل یافته مفهوم «قوانین طبیعی»
است. قوانین طبیعی مجموعهای از اصول و قوانین رفتاری مناسب تصور میشدند که وجودی
ذاتی و طبیعی برای آنها فرض میشد و معمولاً مشروعیت خود را از آنکه توسط خدا، و نه
انسانها، وضع شدهاند کسب میکردند.
این مفهوم در شکل تکامل یافتههایش به مفهوم «حقوق طبیعی» بدل میشود
که حقوقی برای انسانها به دلیل وجود قوانین طبیعی ایجاد میکند؛ مثلاً جان لاک
معتقد بود که قوانین طبیعی خدا ایجاب میکند که هیچکس به حیات، سلامتی، اموال و
آزادی دیگران تجاوز نکند و بنابراین این «حق طبیعی» هر انسانی است که کسی به حیات،
اموال یا آزادیهای او تجاوز نکند.
نقض این آزادی همواره به نابودی سایر موازین حقوق بشر منجر میشود
(جستجوی حقیقت) مضمون این استدلال که «آزادی بیان» را به عنوان ابزاری برای جستجوی
حقیقت معرفی میکند به شرح روبرو است: پیشرفت دانش و آگاهی مستلزم این است که
افراد آزادانه قادر باشند که نظرات و اطلاعات خود را ارایه، بحث و نقد کنند. در چنین
فضایی امکان اینکه حقیقت کشف شود به حداکثر میرسد.
در کشورهای قانونمند نیز حکومت موظف به حفظ امنیت اجتماع کنندگان
است و باید از آنها در برابر حمله دیگران حمایت کند، نه این که خود در حمله به
آنها پیشقدم شود. تمام دولتها برای حفظ امنیت کشور قوانینی را تصویب کنند اما در
کشور ما در برخی دادگاهها این اتهامات در چارچوب دادرسی عادلانه مورد بررسی قرار
نمیگیرند.
سیستم آموزشی غلط در مدارس ایران
پریا ترابی
سیستم آموزش و
پرورش کشور چه بلایی بر سر دانشآموزان آورده که به هر مسأله آموزشی دید تکلیف
محور دارند و مدرسه را بیشتر شبیه زندانی میدانند که اجباراً باید ساعاتی در روز
را در آنجا بگذارند و تکالیفی را تحویل دهند (حجم بالای کتابهای درسی) بالا بودن
حجم کتابهای درسی دانش آموزان در تمام مقاطع موضوعی است که همواره مورد بحث بوده
است؛ تا جایی که دانش آشتیانی در همان ابتدای وزارت خود بر متناسب سازی کتب درسی
تاکید کرد.
بسیاری از کارشناسان آموزشی اعتقاد دارند حجم زیاد مطالب و سنگین بودن محتوای کتابها علاوه بر اینکه موجب خستهگی و دلزدگی دانش آموزان میشود عملا فرصتی برای آموزش عمیق مطالب باقی نمیگذارد.
(۲. عدم جذابیت محیط
مدرسه و کلاس)یکی دیگر از عواملی که موجب دلزدگی دانش آموزان از مدرسه میشود محیط
خشک و بدون جذابیت آن است بسیاری از مدارس محیطی فرسوده و با معماری خشک دارند و
از نظر فضای سبز، تزئینات و رنگ آمیزی و نورگیر بودن کلاسها در وضعیت نامطلوبی به
سر میبرند.
اما مهمتر از اینها
فضای خشک و یکسویه کلاسها است، تدریس به شیوهای سنتی، تکگویی معلم، الزام پذیرش
بیچون و چرای دانش آموز و برگزاری کلاس بدون گفتگو و نشاط جمعی از بزرگترین ضعفهای
سیستم آموزشی کشور است.
(برخورد نامناسب معلمان) یکی
دیگر از دلایل گریزان بودن دانش آموزان از مدرسه برخورد نامناسب معلمان است. رابطه
غیر صمیمی و خشک بین معلم و دانش آموز، الزام به انجام تکالیف سنگین، بی توجهی به
نظرات و احساسات دانش آموزان از جمله مسائلی است که در مدارس بسیار به چشم میآید.
اما متاسفانه مسأله تنبیه بدنی هم هنوز در مدارس وجود دارد و هرزگاهی اخباری از
برخورد خشن معلم با دانش آموزان شنیده میشود.(شروع کلاسها در صبح زود) یکی دیگر
از عواملی که موجب عدم رغبت دانش آموزان برای حضور در کلاسها و بیعلاقگی آنها
به مدارس میشود برگزاری کلاسهای صبح زود
است که علاوه بر
تاثیراتی که بر سلامتی بچهها دارد آنها را از مدرسه بیزار میکند.در کشور ما
ساعت شروع کار مدرسه ۷.۳۰ صبح است که گاهی
به دلیل مسافت طولانی مدرسه تا خانه، دانش آموز باید صبح بسیار زود در تاریکی از
خواب بیدار شود و به مدرسه برود.
بر اساس یک مطالعه دانشآموزان به خاطر اجبار به
شرکت در کلاسهای ابتدای صبح به طور متوسط حدود ۱۰ ساعت در هفته
کمبود خواب دارند (برخورد یکسان با دانش آموزان بدون در نظر گرفتن تفاوتهای ذاتی)
آخرین ضعفی که از آموزش و پرورش کشور در اینجا بیان میشود بی توجهی به تفاوتها و
استعدادهای گوناگون دانش آموزان است.
بچههایی که وارد مدرسه میشوند از طبقات اجتماعی متفاوت و با استعدادهای گوناگون هستند، اما در مدارس کشور امکان پرورش بسیاری از تواناییهای هنری، ورزشی و … دانش آموزان وجود ندارد. همین امر سبب میشود دانش آموز با درسهای مشترکی که همه دانشآموزان وادار به یادگیری آن هستند، با بی میلی برخورد کند و در صورت توانایی مالی علاقه خود را در مؤسسات خصوصی دنبال کند.
«زنگ خونه» یا «زنگ آخر»
همچنان پر طرفدارترین زنگ در مدارس کشور محسوب میشود. دانشآموزان ایرانی به جای
لذت بردن از دوران کودکی و یادگیری مهارتهای کاربردی زندگی ناچار هستند برای
گرفتن مدرک تحصیل «هفتخان رستم» را پشت سر بگذارند. این در حالی است که در کشورهای
توسعه یافته، فرد از کودکی تا دبیرستان شادترین لحظات زندگی خود را در مدرسه میگذراند
و نه تنها با مدرسه احساس بیگانهگی نمیکند بلکه بخش بزرگی از زیست اجتماعی خود
را در آنجا تجربه میکند.
اما چه ضعفی
در آموزش و پرورش ما وجود دارد که مدارس را برای بچهها به زندان تبدیل کرده است؟
چه کسی می ترسد ؟
حسین نظریانی
نیرو های سادهای که شب با شرمندگی باید از مسیر کوچه یا خیابانی
به خانه خود برگردند! که روز در مقابل اهالی آن سلاح بر دست ایستاده بودند.
باید با بقال محل با همکلاسی سابق با پسر خاله و یا با
برادری رو به رو شوند که مخالف حکومت است.
حکومتی که خود آنها نیز بعد از دیدن عملکرد چهل سالهاش در
اعماق وجود خود هیچ اعتقادی به آن ندارند.!
اما ناگزیر از تبعیت نظامی
هستند.چه کسی میترسد؟ دیگر به جرأت می توان گفت از حکومتیان نشسته بر قدرت از
شخص خامنه ای تا آبدارچی «آقا» از فرمانده سپاه متوهم، تا امنیتیهای پنهان شده در
تاریکی! از فرماندهان انتظامی تا فرمانده بسیجی بیهویت! کسی ترسوتر نیست! طنز تلخ
و شیرین مبارزه مردم زمانی است که حکومتیان و فرماندهانی که امر بر سرکوب و کشتار
مردم میدهند. خائفتر از همه هستند.
خائف از چشم انداز گسترش دامنه اعتراضات که میدانند
سرانجام به کجا ختم خواهد شد. خائف از آن پاسدار و بسیجی زیر دستی که شاید در زمان
اعتراضهای پراکنده به ابعاد فاجعه بار کاری که میکرد پی نمیبرد.اما به هر میزان
که بر میزان نارضایتی مردم از شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی افزوده میشود و
حضورشان در صحنه مبارزه پر رنگ تر میگردد! ترس و سؤالش بیشتر میگردد. رو در روئی
دائم نیروهای ساده دستگاه سرکوب که جزئی از همین مردم هستند و در هر قدم و هر لحظه
در برابر مردمی که حال بر تعداشان افزوده میشود آنها را در وضعیت دوگانهای قرار
میدهد نیروهای سادهای که شب با شرمندگی باید از مسیر کوچه یا خیابانی به خانه
خود برگردند! که روز در مقابل اهالی آن سلاح بر دست ایستاده بودند.
باید با بقال محل با همکلاسی سابق با پسر خاله و یا با
برادری روبرو شوند که مخالف حکومت است .حکومتی که خود آنها نیز بعد از دیدن عملکرد
چهل سالهاش در اعماق وجود خود هیچ اعتقادی به آن ندارند! اما ناگزیر از تبعیت
نظامی هستند تبعیت سربازانی که هر میزان حضورشان در خیابان بیشتر شود شکنندهتر
خواهند بود. هر فرماندهای هم میداند که حضور دائم و طولانی مدت سربازان در خیابان
در مقابل مردم چه میزان برای آنها مسئله ساز است.
شاید در شروع کار در گرما شعار، فرمان و دسپلین نظامی این ترک خوردن! به فکر رفتن احساس نشود اما به هر میزان که بر دامنه اعتراضات افزوده میشود به همان میزان بر میزان ترس و این که چه خواهد شد؟ چه خواهم کرد؟ حق با کیست؟ در بدنه دستگاه سرکوب افزوده میشود.
آنها را آسیبپذیرتر میکند.آنچه که امروز حکومیان را ترسانده
و در هراس افکنده است صرفا آمدن مردم به خیابانها نیست. مسئله عمیقتر است .مسئله
کارنامه و عمل کرد رژیمی است که طی چهل سال کشوری را که داشت به طرف کشورهای پیشرفته
جهان میرفت و تلاش میکرد جایگاهی در خور از حیث اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی
برای خود کسب کند را به فلاکتی کشانده که قابل توصیف نیست .
طی این چهل سال عرصهای از حیات اجتماعی و اخلاقی مردم
نبوده که توسط این حکومت نالایق، دزد و فاسد به تاراج نرفته باشد. اگر دریچه قلب
هر انسان ایرانی را باز کنید.
جز کینه تلنبار شده، جز نفرت از حکومت چیزی نخواهی یافت. این
بزرگترین نقطه ضعف حکومت است. حکومتی که میداند چه با مردم کرده و چگونه کاسه صبر
مردم لبریز گردیده است. جنس اعتراضات امروز دیگر از جنس اعتراضات سالهای قبل نیست.
هر کس امروز میداند کیست و در کجای کار قرار گرفته است. راه برگشتی نیست.
تمام ظرفیتهای رژیم خالی شده کفگیر به ته دیگ رسیده
است.گرگهای چمباتمه زده دور حکومت با وجود آگاهی از خطر درصدد دریدن همدیگرند.
این قانونمندی تمام رژیم
های استبدادی است که راهی برای بازگشت خود نمیگذارند. چرا که در ظرفیتشان نیست!
خامنهای و سپاهیان نشسته بر قدرت هرگز دست از قدرت بر نمیدارند. این قانونمندی
تمام خیزشهای و اعتراضات مردمی است که سرکوب شدید، فشار زندگی، نبود چشم اندازی
برای تغییر در رفتار حکومت و بهتر شدن وضعیتشان آنها را به رو در رویی تا پای مرگ
با حکومت میکشاند.
مردمی که طی سالها نخست امیدوار
بودند. سپس سر خوردند، برای مدتی دندان روی جگر نهاده انتظار کشیدند. در این مسیر
از هم جدا شدند. شخصیتهای فردیشان در ناگزیری زندگی به گنداب حکومتی آلوده شد.
اما رفته رفته واقعیت زندگی، کینه از دزدان قانونی که گوهر زندگیشان را به تاراج
برده و با نهادن دست بر گلوی آنها راه تنفس بر ملت بستهاند کار را بجایی رسانده
که مردم از عمیقترین لایههای درون خود فریاد میکشند یا مرگ یا آزادی! فریادی که
تن میلرزند. فاصلههای ایجاد شده را در هم میریزد. مردم را به میدانگاه مبارزه
میکشاند، هم دلی میآفریند. شهامت از دست رفته باز مردم به میدان آمده را در جریان
مبارزهای که هر روز گستردهتر میشود میگرداند و چهار سوی کشور را فرا
میگیرد مصممتر میسازد. از درون خود رهبران خویش را بیرون میدهد. شکاف در صف
دشمن میافکند.
قدرت خویش باز مییابد.
قدرتی که واقعیتی است و تکیه بر قلبهای خواهان آزادی! بر عدالت، دمکراسی مبتنی بر
اراده جمهور مردم دارد. انتخابی آزاد بر اساس رأی آزادانه مردم. بر اساس سکولاریسم
جدا کننده دین از حکومت! زندگی صلح آمیز تمام ملیتهای کشور و برگرداندن نظم جامعه
بر پایه دستاوردهای بشری در سیمای انسان قرن بیست و یکم در سیمای انسان ایرانی
تلاشگر برای یک زندگی شرافتمندانه، خلاق، پاکیزه، مصلحانه، خالی از بغض و کینه و
تنفر از جنگ طلبی، بیقانونی، فساد، دزدی، ریا، پاچه خواری، حقکشی و بیمایگی ناشی
از جهل و تعصب! عناصری که جمهوری اسلامی رواج دهنده آنها است. دور افکندن چنین
جامه چرکینی که حکومت چهل ساله اسلامی به اجبار برتن مردم پوشانده امری است سخت
اما لازم و ممکن.
نادیده گرفتن خشم جامعه و عواقب آن
حسن حمزهزاده حیقی
در چهل و اندی سال گذشته نه تنها رژیم در مساله آبادانی اقتصادی کشور ناموفق بوده، بلکه نقش ویرانگریری، را به نحو احسن انجام داده و یکی از مخربترین حکومتهای تمدن ایرانی در همه عرصههای زندگی کشور به حساب میآید. در این مدت چهار دهه گذشته بر مبنای حکومت تئوکراسی حاکم نسلی پرورش یافته است که واقعیت انکارناپذیر حکومتهای خشن دینی را نه به چشم، بلکه برپوست تن خود دیده، بر همین مبنا بسیار خشن شده است. خشونت باشندگان کشور قابل درک است. آنچه که در جامعه مدنی ما میگذرد، دقیقا همان چیزی است که در قرون وسطی گذشته و اینک در صده بیستم مسأله فوق در حالی در فرایند تکرار است که آگاهی و دانش تودهها، هزاران سال از ان فاصله دارد و عواقب ان موجب سرزنش ملی گردیده است. ما ایرانیان در بازهای به سرزنش ملی گرفتار شدهایم که در کشورهای منطقه مانند عربستان پروژههای تخیلی به مرحله اجراء درمی آید. امارات از یک بیابان خشک به رویا تبدیل میشود و ترکیه مرکز توریستی جهان میگردد و امریکا جمیزوب به کیهان میفرستد. همزمان با این مسأله جهان دستخوش چونان تغییراتی میگردد، که رسیدن به آن برای ایران غیرقابل تصور شده است. آیا باید سر در خاشاک کرد، بیتفاوت به تغییرات و پیشرفتهای تمدن بشری نشست، تا سوشیانسی از راه برسد؟ طبیعتاً ایرانی با آن پیشینه کهن نمیتواند بیتفاوت بماند، انقلاب اخیر نیز تاکیدی بر این گفته است.جامعه بیتاب است، در جستجوی راهی برای برون رفت جهت رسیدن به آرمانهای انسانی خود. خشونت رژیم مرزها را در نور دیده، توقف در افق حوادث غیرممکن شده است. جمهوری اسلامی هیچ رویکردی در برون رفت از وضعیت فعلی ندارد. موقعیت رژیِم چنان است که اگر نکشی، کشته خواهی شد.
اصل موجودیت حکومت به راز بقاء تبدیل شده و مطابق این اصل اگر نخوری، خورده خواهی شد. برپایه اصل راز بقاء مردم ایران برای زیستن و نابود نشدن، واکنشی قابل درک نشان میدهند، با همه خشونتهای رژیم، زندان و شکنجه و اعدامها خشم خود را به عیان گذاشتهاند.
زیر گرفتن آخوند که به مثابه ابزار حکمرانی رژیم در کشور
درک میشود، در بازه کنونی تنها واکنش نرم جامعه استنباط میگردد. در شرایط حال
جامعه چنین میپندارد که اگر آخوند و یا پاسداری کشته شود، یک شر از میان شرها
کاسته شده که موجبات شادمانی میلیونها ایرانیست و جای تاسف دارد، چرا که مرگ یک هم
نوع از قدیم الایام سبب درد و اندوه بوده است.
بعد از اعتراضات گسترده اخیر
و انقلاب زن زندگی آزادی که هنوز نیز در اشکال گوناگون تداوم یافته است، موجب انگیزه
بقاء رژیم هرچه بیشتر گشته، خشونت به امری روزمره تبدیل شده است. در حال حاضر جاجای
کشور شاهد خشونت عوامل رژیم میباشد. از درون مترو گرفته تا خیابان و سر کوچه، جامعه
در زد و خورد است. این پدیده رایج شده توسط رژیم عواقبی را درپی دارد که در پسا رژیم
سبب نگرانی خواهد بود. معمول است که پس از پیروزی بر رژیمهای دیکتاتوری، نیروهای
تازه به قدرت رسیده ارفاقهایی جهت حل شدن طرفداران رژیم سابق در امور روزمره کشوری
در نظر میگیرند.اما همزمان با این، نباید فراموش کرد که خشونتهای اعمال شده در
سال 57 نسبت به آنچه که اینک میگذرد قابل قیاس نیست. باید چاره ای در این بازه
جست.
بر بستر رهکرد بر موضوع
فوق بسیاری از جریانهای مخالف راههای برون رفتی را پیشنهاد کردهاند که به بررسی
آن میپردازیم. در این میان، طیف طرفداران سلطنت موافق دخالت دادن نیروهای انتظامی
در ساختار آینده میباشد. این دسته از موافقین براندازی به طور واضع سخن نمیگویند
با الفاظیهای زیبا از کنار برخی موارد میگذرند.
در اندیشه فوق مسئلهای مطرح میشود که باید در نظر داشت. جامعه افرادی را که دست به شکنجه و تعرض زندانیان زدهاند، یا حکم اعدام معترضان را دادهاند، بعید است که ببخشد. جهت فرو نشاندن خشم مردم کدام رهکرد مورد توجه است تا مانع انتقام از این روزهای خشونت گردد؟ تصویب نورماتیوها و مقررات آیا موجب مهار خشم و عصبانیت میشود؟.
در آن صورت اگر فروشگاه سر
کوچه از فروش کالا به عامل دیروزی رژیم سرباز زد آیا شاکی بسان امروز باید به
ارگانها شکایت کند، ارگان مربوطه نیز فروشگاه فوق را توبیخ، جریمه و یا پلمپ خواهد
کرد، یعنی همان خواهد شد که در حال حاضر شده است؟ بنابراین، راهکرد فوق پاسخی است یک
طرفه و ممکن است برای مردمی که مورد آزار و اذیت عوامل رژیم قرار گرفتهاند، خوشآیند
نباشد. در را بر همان پاشنه سابق بچرخاند، برعکس سبب یاس و ناامیدی مردم بیشتر
گردد، کشور آرام نگیرد. گروههای دیگر، رویکرد محاکمه عناصر جنایت را پیشنهاد میکنند.
این پیشنهاد میتواند یکی
از عوامل اصلی فروکش کردن خشم جامعه و بخشودگی عناصر ریز درون حکومتی گردد. برای
مثال کسانی که امروز به عناوینی در مترو و خیابانها مزاحم زنان بیحجاب که بهتر
است رها شده از بند بنامیم، میگردند، را میتوان به دو گروه مجزا نمود، یا بشدت
معتقد و پایبند به رژیم از دید مذهبی هستند یا جیرهخوارند که آن نیز از روی ضرورت
فقر حاکم در جامعه است، چنین افرادی را مطابق روال، جامعه خواهد بخشید. از طرفی نیز
این دسته از افراد خود به خود در فردای پیروز شرمنده و شرمسار خواهند بود، پس نیازی
به تنبیه و اذیت نیست.
دیکتاتوری مذهبی بدترین شکل دیکتاتوری است
صادق نوری
دیکتاتوری مذهبی بدترین شکل دیکتاتوری است. اعمال قدرت با
تکیه بر مذهب و اجرای قانون به نمایندگی از طرف خدا. چپاول، دزدی، غارت ثروت مردمی
و استثمار کارگران و مزدبگیران به نام حکومت نمایندگان خدا و… وحشیترین نوع دیکتاتوری
است. جمهوری اسلامی از چنین نوع دیکتاتوری و ولی فقیه سمبل آن است. دین بدون
پشتوانه قدرت نمیتواند به جایگاه خود برسد. دین مانند هر ایدئولوژی برای رواج خود
احتیاج به قدرت دارد. کارنامه جمهوری اسلامی به مثابه یک حکومت دینی آنچنان ننگین
است که هیچ نیرویی به اندازه خود این حکومت افشاگر ماهیت ارتجاعی حکومت دینی نبوده
است. با چهار دهه حکومت کسانی که خود را نماینده خدا بر روی زمین میدانند، تبدیل
به آرزو و خواست میلیونها تن از مردم ایران شده است. به همین دلیل در سایه سکولاریسم
دین نمیتواند به جایگاه خود دست پیدا کند. پایوران جمهوری اسلامی برای فراگیر
کردن اندیشههای عقب افتاده خود به نام دین، نه از شیوههای دموکراتیک بلکه از
سرکوب و خشونت استفاده کردند. بنیانگذار رژیم ولایت فقیه و ادامه دهندگان راه او،
دین و قدرت را در هم تنیده و از دین برای رسیدن به قدرت و از قدرت برای اجرای قوانین
شرعی استفاده کرده و میکنند. این در هم تنیدگی دین و قدرت، جمهوری اسلامی را تبدیل
به خشنترین نوع حکومت در منطقه کرده است. بر همین منظر، اعدام، قطع دست و پا،
شکنجه با عنوان تعزیر تبدیل به امری عادی برای شکنجهگران شده است.
بسیاری از زندانیان سیاسی شهادت دادهاند که شکنجهگران قبل
از شکنجهکردن زندانیان، نماز میخواندند و در ماه رمضان همراه با روزه داشتن
اقدام به شکنجه میکردند. بر فراسوی بنیادگرایی اسلامی و حفظ قدرت با شیوههای
سرکوبگرانه است که مصباح یزدی میگوید: معتقدیم نسبت ولی فقیه در این عصر مانند
نسبت حضرت مسلم و سیدالشهدا… است. وی میگوید: حتی اگر ولی فقیه اشتباه کرد نباید
بگوییم اشتباه کرده است. همان قدر که جان انسان در این حکومت ارزشی ندارد، طبیعی
است که نه رأی مردم و نه دین مردم برای حکومت ارزش ندارد. در چنین شرایطی دین
حکومتی همچون فاشیسم به ابزار سلطه تبدیل میشود.
حبیب فرجالله چعب، اعدام شد
مهرناز جلالوند
مرکز رسانهای قوه قضاییه بامداد روز شنبه ۱۶ اردیبهشت اعلام کرد که حبیب فرجالله
چعب، مشهور به حبیب اسیود را به اتهام افساد فیالارض و سردستگی گروهک حرکت النضال
اعدام کرده است. حبیب اسیود به طراحی حمله به رژه نیروهای مسلح در اهواز در شهریور
۱۳۹۷ متهم بود که در جریان آن ۲۵ نفر کشته شدند. جمهوری اسلامی
گروه حرکت انضال را یک گروه تروریستی و عامل بمبگذاری در اماکن دولتی و سرقت
مسلحانه میداند.
حبیب اسیود ۵۰ ساله، مهر ۱۳۹۹ در جریان سفر به ترکیه ربوده و به
ایران منتقل شد. او به دادرسی عادلانه و وکیل انتخابی دسترسی نداشت. جمهوری اسلامی
شهروندان دوتابعیتی را برای فشار آوردن به دولتهای غربی و مبادله زندانیان خود در
این کشورها میرباید.
طبق گزارشها، ماموران امنیتی،
اسیود را با کمک یک گروه بینالمللی قاچاق ربوده بودند.
تلویزیون دولتی ایران اعترافات اسیود را پخش کرده بود. حبیب
اسیود تقاضای فرجام کرده بود اما دیوان عالی حکم او را اواخر اسفند تایید کرد.
سوئد صدور این حکم را
محکوم کرده و غیرانسانی خوانده بود. وزیر امور خارجه سوئد در نخستین واکنش به اجرای
حکم اعدام حبیب اسیود، در صفحه شخصی خود در توئیتر، اعدام را یک مجازات غیرانسانی
و غیرقابل برگشت دانست و نوشت: سوئد همراه با سایر کشورهای اتحادیه اروپا اجرای
حکم اعدام را تحت هر شرایطی محکوم میکند.
توبیاس بیلستروم افزود از زمان صدور حکم اعدام برای حبیب اسیود،
دولت سوئد موضوع را با مقامات سطح بالای ایران مطرح کرد و خواستار عدم اجرای این
حکم شد.
او افزود: ما به ایران مراجعه کردیم و من خودم موضوع را با
وزیر خارجه ایران در میان گذاشتم.
رسواییهای
رژیم آخوندی در داخل و خارج ایران
ساره استوار
سایت ایلاف مقالهای به قلم دکتر سامی خاطر استاد دانشگاه
از مصر را درج کرده است.
آقای دکتر سامی خاطر به نقش بحران ساز و رسواییهای رژیم
آخوندی میپردازد. او میگوید: «رژیم آخوندی در ایران یک رژیم بحرانساز است و
بحرانسازان به رسواییهایی که ممکن است دامنگیرشان شود اهمیتی نمیدهند.
بنابراین رژیم آخوندی از یک سری رسواییها میگذرد که پایههای
حکومت آن را در داخل و خارج میلرزاند.
این رسواییها که رنگ و بوی جنایت دارند، خودش را در اشکال
مختلف نشان میدهد.از سرکوب سیستماتیک حقوق بشر، سوء مدیریت منابع و همچنین سیاستهای
خارجی دشمنانهای است که امنیت و ثبات منطقه را تهدید میکند. بعد از انقلاب ۱۹۷۹تا به امروز رژیم آخوندی به سلسلهای
از رسوائیها و فساد و سرکوب و سوء مدیریت شناخته میشود.»رژیم آخوندی به طور
سیستماتیک علیه آزادی بیان و تظاهرات مسالمت آمیز سرکوب اعمال میکند. اگر کسی با
رژیم مخالفت کند و به سیاستهای او انتقادی داشته باشد دستگیر و شکنجه و زندان و
اعدام و مورد تجاوز در در داخل زندان و خارج آن قرار خواهد گرفت ..
اخیراً سازمان عفو بین الملل با شواهدی این موضوع را افشا
کرده است. بسیاری از سازمانهای بین المللی حقوق بشری مانند دیده بان حقوق بشر و
کمیسیون حقیقت یاب سازمان ملل متحد این موارد را مستند کردهاند. زیرا رژیم آخوندی
نقض شدید حقوق بشر را علیه عموم مردم به ویژه اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران
انجام میدهد.
بسیاری از کشورها این تخلفات را محکوم کرده و رژیم آخوندی
ررا تحریم کردهاند
.این رژیم فاشیستی از همان اولین
روزهای به دست گرفتن قدرت در ایران، رسواییهای طولانی دارد.
از فریب مردم و کشتار و نابودی فرزندانش به نام دین، تا
سرقت معیشت، غارت منابع کشورشان، توهین به شرف و نوامیس و به بردگی کشیدن مردم.
همچنین تحریف دین در داخل و خارج، افزایش تعداد دینگریزان
و درصد معتادان و گسترش فقر و گرسنگی در جامعه. علاوه بر سلب آزادی و مصادره اراده
و صدای مردم از طریق نمایشهای انتخاباتی جنجالی که تا زمانی که آخوندها در قدرت
هستند به پایان نرسیده و نخواهد رسید.
رسوایی دیگر ایران این بود که آمریکا در ازای آزادی گروگانهای
آمریکایی که در دست حزبالله لبنان بود، مخفیانه به آخوندها اسلحه فروخته
است.رسوایی اختلاس صندوق بازنشستگی در سال ۲۰۱۸، فاش کرد که عوامل رژیم آخوندی
میلیاردها دلار از بودجه صندوق اختلاس کردهاند. در حالی که مقامات ارشد رژیم
آخوندی بدون هیچ پاسخگویی و نظارتی به فساد مشغولند.
در حالی که مردم از فقر و بیکاری رنج میبرند. از برجستهترین
رسواییهای فساد مالی میتوان به مواردی اشاره کرد که در سال ۲۰۲۱توسط نیویورک تایمز افشا شد و نشان
داد که مقامات ایرانی چگونه میلیاردها دلار از بودجه دولتی را اختلاس کردند.
جنایات نسل کشی و جنایت علیه بشریت
توسط رژیم آخوندی با حکومتی تحت عنوان اعدام در دهه ۱۹۸۰ آغاز شد.
زمانی که دهها هزار زندانی سیاسی
درزندانهای ایران به فرمان خمینی اعدام شدند.
رژیم به قصد نابودی و از بین بردن آنها این نسل کشی را
چندین بار در ایران و عراق انجام داد که یکی از این جنایات و رسواییهای نسل کشی و
جنایت علیه بشریت است .
مواضع رژیم آخوندی در قبال فلسطین دیگر بر کسی پوشیده نیست
و در این زمینه بسیار نوشته شده است. آخرین این رسواییها فاجعه غزه است و نقش
آخوندها در آن است.
همچنین بادکنکها و آتش بازیهای رژیم ولی فقیه با ادعای
این که آنها پاسخی به کنسولگری است که در دمشق محو شده است. حقیقت ماجرا این است
که موضع ملاهای ایران در قبال مسئله فلسطین محدود به چارچوب مدیریت درگیریهای
سیاسی در منطقه به عنوان ابزاری سیاسی برای افزایش نفوذ در منطقه است.
فاجعه غزه بهترین گواه بر این امر
است.
چرا که از غزه و مسئله فلسطین برای فرار از بحرانها و
ناکامیهای خود در داخل و خارج استفاده کردند. در خارج از کشور و مسئله فلسطین
همچنان شعار و وسیله رژیم آخوندی برای مانور و هژمونیطلبی در منطقه با نام های
مختلف است.
هدف واقعی در پس نمایش این آخوندها اعراب هستند نه هیچ کس
دیگری.
سالها رسوایی در داخل و خارج ایران در رأس رژیم آخوندی
انباشته میشود. این رسواییها چه مربوط به عراق، سوریه، یمن، فلسطین، اردن، لبنان
و غیره، رسواییهای دور دوم انتخابات نمایشی رژیم برای سال جاری آمده است. این
انتخابات و عدم شرکت مردم تا میزان ننگی را که این رژیم در آن غوطه ور شده است،
نشان میدهد.جایی که صحنه انتخاباتی بسیار ضعیف و مفتضح بود.چرا که فضا خالی از رای دهندگان بود و مشارکت
شرکت کنندگان تا حد زیادی کاهش یافت.
فقط تعدادی از خودیهای رژیم که طبق ادعای آنها ۴درصد مردم را نمایندگی میکنند
شرکت کردند..درست است که اغلب در هر دوره انتخاباتی این گونه است، اما
در سالهای اخیر و امسال روند کاملاً متفاوتی به خود گرفته است. مردم رژیم را به
چالش کشیده و منزوی کردهاند و قطعاً منجر به سرنگونی رژیم و محو شدن آن میشود.
این میزان اندک که از وضعیت رژیم آخوندی برشمرده شد از بدو
تأسیس تا کنون بوده استکارنامهی این رژیم پر از رسوایی و تروریسم برای انتشار
افکار نژادپرستانه و بنیادگرایی در داخل ایران و در کل منطقه و جهان است.
البته موجب تمسخر در کل خاورمیانه و جهان هم شده است. با
وجود این، برخی از جمله نظام بینالمللی و نیروهای مماشات همچنان از بقای رژیم
فاشیستی حمایت میکنند.
نه برای علاقه به این رژیم یا مشروع دانستن آن، بلکه برای
برای حفظ منافع غرب به قیمت جان و منافع کشورها و ملتهای خاورمیانه.
حال و احوال کسانی که در مورد این امر سکوت میکنند، از بد
به بدتر میرود.
موسس و هیئت تحریریه:
مدیر مسئول:
حمید رضائی آذریانی
سردبیر:
علی مسیبی
تماس با ما:
حمید رضائی آذریانی
Tel.: +49 1781476984
Email: Hamidaria2019@gmail.com
Website: https://hoghoghebaschar.blogspot.com/
Tel.: +49 17643435323
Email mosayebiali5@gmail.com
Website: https://hoghoghebaschar.blogspot.com/
آدرس پستی:
Haus-Knipp-Straße .35
47139 Duisburg
Deutschland
یادآوری:
- نشر هرگونه اثر،
سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی
بیان و انتقال اندیشه می باشد.
- این نشریه با اعتقاد
کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را
بدون هیچ محدودیتی آزاد می داند.
-مسئولیت هر اثری و مقاله بر عهده نویسنده آن
اثر است و حق ما انسان ها صرفاً ناشر افکار میباشد.
حق ما انسان ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر