۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۶, چهارشنبه

ماهنامه حق ما انسانها چاپ 54 اردیبهشت 1403

 

ماهنامه سیاسی و اجتماعی

حق ما انسان ها

نشریه مستقل هواداران حقوق بشر

 

سال چهارم شماره پنجاه چهارم – اردیبهشت 1403 / می 2024

ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.

برای آگاهی در زیرمنشور سازمان ملل متحد مصوبه 26 ژوئن 1945

فصل دوم – عضویت

ماده 3- اعضای اصل ملل متحد کشورهایی هستند که در کنفرانس ملل متحد راجع به سازمان بین‌المللی در سانفرانسیسکو شرکت نموده یا قبلا اعلامیه ملل متحد مورخ اول ژانویه 1942 را امضاء کرده و این منشور را امضاء و بر طبق ماده 110 تصویب نمایند.
ماده 4-1- سایر کشورهای شیفته صلح که تعهدات مندرج در این منشور را بپذیرند و به نظر و تشخیص سازمان قادر و مایل به اجرای آن باشند می‌توانند به عضویت ملل متحد درآیند.     
2-
قبول هر کشوری که واجد شرایط مذکور باشد به عضویت ملل متحد منوط به تصمیمی است که مجمع عمومی بنابر توصیه شورای امنیت اتخاذ می‌نماید.      
ماده 5- هر عضو ملل متحد که از طرف شورای امنیت بر علیه آن اقدام احتیاطی یا قهری به عمل آمده است ممکن است به وسیله مجمع عمومی و بنابر توصیه شورای امنیت از اعمال حقوق و مزایای عضویت معلق گردد. اعمال حقوق و مزایای مزبور ممکن است به وسیله شورای امنیت مجدداً برقرار شود.    
ماده 6- هر عضو ملل متحد که در تخطی از اصول مندرج در این منشور اصرار ورزد ممکن است به وسیله مجمع عمومی بنابر توصیه شورای امنیت از سازمان اخراج گردد.

رهبری فاسد

علي مسيبي


عواقب وحشیانه تروریسم دولتی که توسط دیکتاتوری اسلامی ایران انجام می‌شود در سراسر جهان شناخته شده است. رهبری فاسد و فرصت‌طلب جمهوری اسلامی ایران که بر بستر شبه‌مذهبی که حقوق اساسی بشر را نادیده می‌گیرد، با ۴۴ سال شکست قابل توجه به ویران کردن کشوری که دوستش دارم ادامه داده است. این دیکتاتوری، اقتصاد یک کشور زمانی ثروتمند را، نابود کرده و دو سوم جمعیت را در فقر فرو برده و  همچنان به هدر دادن میلیاردها دلار برای برنامه هسته‌ای ادامه می‌دهد که رفاه اقتصادی مردم را بیشتر از بین می‌برد و در عین حال تهدیدی قابل توجه برای صلح جهانی است.در یک کلام، زنان امروز ایران، در حالی که هنوز در تمام جنبه‌های زندگی خود با محدودیت‌هایی روبرو هستند، با این حال باسوادتر و بیش از هر زمان دیگری با جهان ارتباط بیشتری  دارند. و با وجود تلاش‌های حکومت برای محدود کردن آنها به این امر دست یافته‌اند.اعتراضات کنونی- با حمایت و هدایت زنان در هر سنی، حتی دختران دانش‌آموزی که حجاب‌های خود را در سرپیچی از پلیس اخلاق و با به  خطر انداختن جان خود برداشته‌اند واقعاً بی‌سابقه است. در حالی که بطور گسترده گزارش شده است که این «انقلاب» فاقد یک رهبر قابل شناسایی و سازماندهیِ روشن است، اما این عوامل ممکن است درواقع دلایلی برای خوش‌بینی باشد. وقتی نمی‌توانید سر مار را تشخیص دهید راهی برای بریدن سر مار وجود ندارد! به همین ترتیب، صرف این واقعیت که این قیام نه ماهه فاقد سازماندهی و رهبری شناخته شده است، نشان می‌دهد که ماهیتی درونی بر مبنای احساسات قلبی و انسانی بزرگترین نقطه قوت این انقلاب است.

 فریاد «زن، زندگی، آزادی» در سراسر جهان طنین‌انداز شده و جرقه تظاهراتی را در حمایت از زنان ایرانی در سراسر جهان برانگیخته است.

شهروندان ایرانی خارج کشور نیز حمایت خود را برای راه حلی که شامل برکناری حکومت اسلامی است، افزایش داده‌اند.

ایرانیان مقیم خارج کشور فشار زیادی بر دولت ایالات متحده و اتحادیه اروپا وارد کرده‌اند و خواستار حمایت مستقیم و یا تحریم‌های سختگیرانه نسبت به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک سازمان‌ تروریستی شده‌اند. حذف جمهوری اسلامی ایران از کمیسیون سازمان ملل متحد در مورد وضعیت زنان، با کمک ایالات متحده و اتحادیه اروپا، یک گام مثبت هرچندکوچک بود. با این حال، انتصاب اخیر سفیر جمهوری اسلامی ایران به عنوان رئیس مجمع دو روزه حقوق بشر سازمان ملل متحد در آبان ۱۴۰۲  بسیار مسخره و توهین‌آمیز نسبت به شهروندان ایرانی است. بدیهی است که حرکات نمادین مانند تحریم سپاه پاسداران و سایر مقامات دولتی صرفا یک عمل نمایشی و بی‌تاثیر است  همچنین نشان می‌دهد که ایالات متحده و اتحادیه اروپا بدون توجه به هزینه‌ای که برای سایر کشورها داشته باشد، بر منافع خود تمرکز می‌کنند.

این واقعیت نیز ظاهراً در بسیاری از شهروندان ایرانی در داخل و خارج کشور مورد توجه قرار نگرفته که رفتار غیرانسانی با پناهندگان ایرانی در مقایسه با رفتار انسانی نسبت به پناهندگان اوکراینی در آلمان، اتریش، فرانسه یا هلند نمونه‌های بارز این موضوع است. بطور مشابه، برخورد با مهاجران ایرانی به ایالات متحده، کانادا یا اتحادیه اروپا و همچنین دانشجویانی که ویزای ساده دریافت می‌کنند نیز پیچیده و اغلب با نتایج منفی است.

علی خامنه‌ای خود را بی مسئولیت از هرچیزی بیان می‌کند اما بخش عمده‌ای از فساد اقتصادی در جمهوری اسلامی توسط نهاد‌هایی صورت می‌گیرد که مستقیما زیر نظر او هستند. نهادهای زیر مجموعه علی خامنه ای به سه دسته ارگان های حاکمیتی، ارگانهای غیر حاکمیتی ارگانهای مستقل از دولت تقسیم می‌شوند.

طرحی برای خروج از خشونت و تثبیت صلح

نادر زاهدی

در حالی که جنگ در نوار غزه وارد پنجمین ماه شده و مناقشه اسرائیل و فلسطین همچنان ادامه دارد، نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو در روزهای اخیر، پیشنهاد تازه‌ای برای پایان جنگ ارائه داده است.

در «طرح روز بعد» که نتانیاهو با هدف ایجاد زمینه‌ای برای صلح و ثبات پایدار در منطقه، به کابینه امنیتی اسرائیل ارائه داده است، مجموعه‌ای از اقدامات استراتژیک با هدف پرداختن به واقعیت‌های نظامی در میدان و ایجاد یک محیط مساعد برای راه حل دو کشور، دیده می‌شود.محور اساسی این طرح این است که تا وقتی گروه‌های تروریستی و رادیکال مانند حماس، جهاد اسلامی، فتح و ساف نفوذ خود را بر منطقه مورد مناقشه و جنگ اخیر، حفظ کنند هیچگونه صلحی امکانپذیر نیست. طبیعی است که واقعیت‌های نظامی در شمال غزه، رفح و خان ​​یونس را با وجود قدرت اجرایی و نظامی این گروه‌ها، نمی‌توان نادیده گرفت. این مناطق برای مدت طولانی کانون خشونت و افراط‌گرایی بوده و گروه‌های تروریستی رادیکال از آنها به عنوان سکوی پرتاب موشک، سازماندهی گروه‌های نظامی برای حملات علیه غیرنظامیان و اهداف نظامی اسرائیل استفاده می‌کنند.

برای هموار کردن راهی برای صلح پایدار، از بین بردن قابلیت‌های دفاعی و تهاجمی‌ این گروه‌ها و خنثی کردن زیرساخت‌های آنها ضروری است.طرح جدید نتانیاهو، «روز بعد»، این واقعیت را تصدیق می‌کند و اقدامات مشخصی را برای دستیابی به غیرنظامی ساختن منطقه و خلع سلاح گروه‌های متخاصم در غزه ترسیم می‌نماید.

در موفقیت هر ابتکار صلح، تضمین امنیت هم برای فلسطینی‌ها و هم برای اسرائیلی‌ها از وجوه مهم است. طرح نتانیاهو با اعطای آزادی فعالیت در غزه به ارتش اسرائیل و ایجاد کنترل امنیتی کامل اسرائیل بر کرانه باختری، به دنبال ایجاد یک محیط مساعد برای مذاکرات صلح و تثبیت امنیت در آن مناطق است.

علاوه بر این، بسته شدن جزئی یا کامل مرز غزه و مصر و ایجاد منطقه امنیتی بین جنوب اسرائیل و غزه از اقدامات ضروری برای جلوگیری از نفوذ تسلیحات و شبه‌نظامیان و در نتیجه حفظ امنیت دو طرف است.

همچنین، اجرای یک برنامه زیربنایی و اساسی در پاکسازی نهادهای فلسطینی برای مقابله با نفوذ ایدئولوژی‌های افراطی که خشونت و درگیری را تداوم می‌بخشند، برای موفقیت این طرح، حیاتی است.هدف این برنامه از طریق ترویج میانه‌روی و مدارا، تضعیف جذابیت رادیکالیسم و ​​هموار کردن راه برای همزیستی مسالمت‌آمیز بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها است. یکی دیگر از جنبه‌های کلیدی طرح نتانیاهو، حذف آژانس امداد و کار سازمان ملل از سرزمین‌های فلسطینی است. هدایت مجدد کمک‌ها از طریق کانال‌های مورد تایید اسرائیل، شفافیت و پاسخگویی بیشتر در توزیع منابع را تضمین می‌کند که در نهایت به نفع مردم فلسطین است و بازسازی غزه پس از غیرنظامی شدن را تسهیل می‌کند.

همچنانکه دخالت مدیران محلی فلسطینی در اداره غزه گامی‌ مهم در محدود کردن نفوذ بازیگران خارجی مانند جمهوری اسلامی ایران و قطر است.

 طرح نتانیاهو با قدرت بخشیدن به رهبری محلی به دنبال ایجاد نوار غزه با ثبات‌ و خودکفا است که کمتر در معرض دخالت نیروهای خارجی باشد.لازم به یادآوری است که طرح «روز بعد» نخست وزیر اسرائیل، نتانیاهو، نشان‌دهنده یک رویکرد عملگرایانه و جامع برای رسیدگی به علل ریشه‌ای مناقشات اسرائیل و فلسطین و زمینه‌سازی برای راه حل دو کشور است.

 این طرح با اذعان به واقعیت‌های نظامی در میدان جنگ و دیپلماسی و اقدام قاطع برای خنثی کردن تهدیدات ناشی از گروه‌های تروریستی و رادیکال، پرتو‌ی از امید را برای آینده صلح و ثبات در منطقه ارائه می‌کند. همه طرفین درگیر وظیفه دارند از این فرصت استفاده کنند و جهت آینده‌ای روشن برای نسل‌های آینده تلاش کنند.در پایان یادآور می‌شوم که اسرائیل پس از جنگ جاری برای کنترل امنیتی قصد دارد غزه را به مدیران محلی که هیچ نوع پیوندی با حماس ندارند تحویل دهد.

قتلهای ناموسی

فاطمه اهل الروت

جوامع سنتی با خصیصه های فرهنگی و هنجاری کاملا متمایزی با جوامع دیگر تعریف و مشخص می شود. قواعد و هنجارهای حاکم بر این گونه جوامع که از ساختار اجتماعی و تجربه زیسته آن ها ناشی می شود برای پیشگیری از جرایم اجتماعی سازوکار خشنی بنام قتل ناموسی را تعبیه نموده اند. هدف اصلی این سازوکارها محدودی سازی رفتار و آرزوهای بشری، کاهش نابهنجاری اجتماعی و تهدید کج روان و خرده فرهنگ ها به مجازات است تا از وقوع رفتارهایی که وجدان یا عصبیت جامعه را تحریک یا جریحه دار می نماید خودداری نماید. قتل ناموسی به کشته شدن زنانی اطلاق می شود که توسط اعضای درجه خانواده، فامیل، جامعه یا به حکم ریش سفیدان و بزرگان جامعه صورت می گیرد. در اصل به نوعی رفتار غیراخلاقی و ضد هنجار اجتماعی گفته می شود که در نوع خود کج روی محسوب شده و در عرف جامعه شرف، اعتبار و وجهه اعضای خانواده را تهدید کرده و تنها راه زدودن این داغ ننگ اجتماعی و تطهیر سازی آن، قتل ناموس است. یافته های حاصل از پژوهش نشان می دهد که برحسب نظریه عصبیت ابن خلدون، وجدان جمعی امیل دورکیم و تیوری دوقطبی فردیناند تونیس، قتل ناموسی در جوامع سنتی جهت ارضای احساسات جریحه دار شده وجدان اجتماعی صورت می گیرد و این عمل نوعی برچسبی است بر خانواده که بنا بر فشار اجتماعی بایستی به این عمل اقدام کند و هدف اصلی این عمل، مجازات کج روانی است که نظم اجتماعی را به چالش کشیده و از فرامین جامعه سرباز زده اند. درنتیجه قتل ناموسی به عنوان سازوکار پیشگیری از رفتارهای غیراخلاقی و نابهنجاری اجتماعی است تا بر کنشگران نظارت کرده و بستر وقوع جرایم اجتماعی ازجمله زنا با نامحرمان، برقراری روابط نامشروع و تخطی از فرمان ها بزگان جامعه را از بین برده و کج روان را به همنوایی، حفظ انسجام اجتماعی، تقویت همرنگی و تفرد زدایی و جمع محوری سوق دهد. به تعبیر والتررکلس عمل قتل ناموسی از بازدارنده بیرونی قوی محسوب می شود.

نقش زن در جامعه

زهرا موسوی راد


 زندگی هر دسته از موجودات مفهوم ویژه ای دارد که با توجه به فلسفه آفرینش آن ها تفسیر می گردد. خداوند از آفرینش گیاهان هدف هایی داشته، متمایز از هدف هایی که برای آفرینش حیوانات رقم زده است. بنابراین مفهوم زنده و با نشاط بودن گیاهان غیر از معنی زنده و با نشاط بودن حیوانات است.انسان نیز موجود زنده ای است که شاکله آفرینش او از لحاظ ظاهر و باطن و جسم و روح با سایر موجودات متفاوت و کامل تر از آن ها است.

او می تواند دامنه شناخت و معرفت خویش را تا اعماق هستی رسوخ دهد و از ملک تا ملکوت را به تسخیر خویش در آورد و همه هستی را در اختیار خویش بگیرد و از تمامیت آن ابزار و نردبانی بسازد تا به هدف نهایی آفرینش و حیات طیبه نایل گردد و زندگی حقیقی را در جوار قرب الهی و وصول به کمال مطلق جستجو نماید، و این است تفسیر زندگی و حیات انسانی. در چنین صورتی انسان وظیفه خویش را انجام داده، توانسته است به مقام انسانیت نایل گردد.پس وظایف زن یا مرد در خانواده یا جامعه را باید در راستای فلسفه آفرینش و چیستی زندگی اش جستجو کرد. به دیگر بیان: پرسشِ “تکلیف ما، در خانه و جامعه چیست” را می توان بدین گونه بیان کرد: برای رسیدن به “زندگی انسانی” و داشتن نشاط و شادمانی، و نیل به جوار قرب ربّانی، چه وظیفه ای در محیط خانواده و اجتماع داریم و چگونه می توان به آن دست یافت؟

نقش زن در زندگی:زن به دلیل نقش خاصی که در دستگاه خلقت بر عهده دارد، به سرمایه های درونی بس گرانبهایی مجهّز است که جامعه بشری در رشد خود نیازمند این ارزش ها است.

 یکی از این سرمایه های درونی عاطفه است که در طول تاریخ و در تمامی اجتماعات نمودهای بسیار شکوهمندی داشته است. این میل درونی اگر چه همه انسان ها کم و بیش وجو دارد اما بهره زن از این عطیه الهی بیشتر است. این میل مقدس از یک سو زنان را برای همه نوع فداکاری، جهت زندگی و همسرش آماده می کند و همچون شمع فروزانی محفل خانواده را روشن می سازد؛ از سویی دیگر، زحمات طاقت فرسای پرورش نسلی را بر عهده دارد.

 به بیان دیگر: جامعه سالم نیازمند داشتن خانواده های سالم است و سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پی ریزی می شود و شمع فروزان محفل خانواده زن است. آنان هستند که با آکنده ساختن کانون خانواده از انس و صفا و الفت می توانند فضای فکری، فرهنگی، دینی و گفتگو های سیاسی و اجتماعی را نورانی کنند و عملاً درس مهر و صفا و از خود گذشتگی را از طریق فرزندان و همسران خویش به آیندگان بیاموزند.چنانکه در تنظیم صحیح اقتصاد خانواده می تواند تأثیر به سزایی داشته باشد و با تدبیر و برنامه ریزی عاقلانه مرد را در تأمین هزینه و مخارج زندگی یاری رساند و به این وسیله الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشد.نقش زن در جامعه:اگر زن از ایفای نقش اجتماعی محروم شود، از رشد اجتماعی او کاسته می شود و جامعه ای که زنان آن از رشد فکری واجتماعی محروم باشند. مسلّماً جامعه رشد یافته ای نخواهد بود، زیرا جامعه از آحاد انسان هایی تشکیل می شود که با تربیت ها و فرهنگ های متفاوتی از خانواده ها شکل می گیرند و وارد اجتماع می گردند.اینان در تعامل با هم، آداب و سنت ها و نظام ها و قانون های خاصی را به وجود می آورند. که دراثر پیوند با یکدیگر، ماهیت اجتماعی پیدا می کنند.بنابراین سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پی ریزی می شود و انتقال ارزش های دینی، ملّی و فرهنگی و اجتماعی در درجه اوّل به عهدهخانواده ها به خصوص مادر است.

پس می توان نتیجه گرفت که جامعه سالم نیازمند مادران سالم است و جامعه فرهنگی، دینی و ارزشی، جامعه ای است که مادران آن از بینش و تفکر سالم فرهنگی، دینی و ارزشی برخوردار باشند. تداوم مسیولیت در بستر اجتماع: روح  کودک  هم انند جسمش به شدت در معرض تغییر و تحول است. اگر آموزش و تربیت کودک هم اهنگ و متناسب با روح وی تداوم نیابد، رشد دینی و فرهنگی و اجتماعی اش دچار اختلال می گردد و زنان بهترین گزینه هستند که می توانند از عهده تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان بر آیند. چنان که رعایت مصالح اخلاقی و اجتماعی و حفظ بنیان اصیل خانواده و رفاه حال بانوان اقتضا می کند که مشاغلی همانند طبابت بیماری های خاص زنان و تعلیم و تدریس آن در دانشگاه ها در اعضای زنان باشد.

اعدام زندانیان سیاسی به دستور خمینی

پوریا طالب زاده

درمرداد1367 وکمتر از یک ماه پس از پایان جنگ هشت ساله با عراق، آیت الله خمینی با یک نامه محرمانه فرمان قتل عام هزاران زندانی سیاسی را صادر کرد.

زندانیانی که اغلب از سال 60 وبا حبس های سنگین در زندان بودند. بر اساس تحقیقات بی طرفانه بیش از 3800 نفر از مرداد ماه 67 تا پایان شهریور ماه در زندانهای ایران به دار آویخته شدند. ازمیان دولت مردان ایرانی تنها آیت الله منتظری به این حکم اعتراض کرد اما موفق به جلوگیری از اعدامها نشد. خاوران نمادی از این جنایت ایدئولوژیک است.

این گزارش روایتی کوتاه از این حادثه فجیح و بیرحمانه است. قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67، ادامه جنگ وستیزی بود که خمینی و پیروانش از دهسال قبل از آن، از روز نخست ورود وی به ایران، علیه جامعه سیاسی و مدنی کشورمان شروع کرده بودند. در این سالها، گروههای سیاسی و صنفی تار و مار شدند، حقوق زنان و اقلیت های قومی و مذهبی سلب شدند، دانشگاهها به خاک و خون کشیده شدند و دهها هزار نفر از مخالفان رژیم، زندانی، شکنجه، آواره و بسیاری از آنان اعدام شدند.

سرانجام، روند توقف ناپذیر دستگیری، شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی در ایران، در مرداد ماه 1367 به نقطه عطف خود رسید و به دستور خمینی، هزاران تن از زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندانهای جمهوری اسلامی در مرداد و شهریور1367 به شکل مخفیانه اعدام و در گروههای دست جمعی دفع شدند.اکثریت کسانی که اعدام شدند از اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند،و اگرچه حامیان دیگر گروههای چپ گرا مانند سازمان فدایان خلق ایران وحزب توده نیز در بین آنها وجود داشت.

روح الله خمینی و حلقه روحانیون وابسته به وی، از همان روزهای نخست که قدرت را بدست گرفتند، در صدد ایجاد یک حکومت استبدادی دینی بر اساس برداشتی بنیادگرایانه از اسلام بودند. اما از آنجا که جامعه پایان قرن بیستمی ایران و موقعیت اجتماعی، روشفنکری و سیاسی کشورمان، سدی جدی در مقابل اهداف خمینی بود، از اینرو هر چه بیشتر به سرکوب، چماق کشی، قتل مخالفان سیاسی، بستن فضای سیاسی کشور و فشار بر زنان و اقلیت های قومی و مذهبی روی آوردند. به مرور زمان و با مقاومت جامعه سیاسی ایران، بر میزان سرکوب و فشار به مخالفان افزوده شد و سرانجام، این روند در سی خرداد 1360 به نقطه عطف رسید و رژیم خمینی با حذف رئیس جمهور قانونی ابوالحسن بنی صدر و کشتار دهها نفر از کسانی که آنروز در یک تظاهرات عظیم و مسالمت آمیز به خیابان آمده بودند، دوران جدیدی از قتل و کشتار مخالفان سیاسی در ایران را شروع کرد. اعدام دسته جمعی زندانیان از همان شب سی خرداد شروع شد و دوران وحشت و سیاهی بر کشورمان مستولی گردید. طی چند سال، دهها هزار تن از مخالفان رژیم از همه گروههای سیاسی، دستگیر، شکنجه و بخش مهی از آنان اعدام شدند و در برخی از شب ها بیش از صد نفر به جوخه تبرباران سپرده میشدند.

 سرانجام، روند توقف ناپذیر دستگیری، شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی در ایران، در مرداد ماه1367 به نقطه عطف خود رسید. ماهها بود که رژیم ایران در جنگ با عراق به بن بست رسیده و شکست های سنگینی متحمل شده بود. از اینرو سران حکومتی، زمینه های سرکشیدن جام زهر آتش بس با عراق را فراهم میکردند. در همین راستا، رژیم در وحشت از پیامدهای سیاسی و اجتماعی شکست در جنگ، برای قتل عام زندانیان و خلاص شدن از دست مخالفان سیاسی خود برنامه ریزی میکرد. در 27 تیرماه، خمینی با پذیرش آتش بس به جنگ پایان داد و چند روز بعد در نخستین روزهای مرداد، در نامه ای به قضات شرع و مسئولین زندانها، فرمان قتل عام زندانیان هوادار سازمان مجاهدین خلق را صادر کرد. و دستور داد همه آنانی که به گفته او بر سر نفاق هستند یعنی از مجاهدین هواداری میکنند و حاضر به توبه نیستند، اعدام شوند.از این فاجعه ملی بیست و دو سال میگذرد اما درد و اندوه آن همچنان زنده و فراموش نشدنی است و با هر بار ذکر خاطره از اعدام شدگان گوشه ای از آن توحش بی سابقه بر ما نمایان میشود.

مشکلات زنان بعد از طلاق در ایران

سارا آسیابان

آمار‌های جهانی حاکی از افزایش میزان طلاق در سراسر دنیا هستند. افزایش شمار زنان مستقل از نظر اقتصادی و همچنین بالا رفتن آگاهی بانوان از حقوق خود، سبب شده است که روز‌به‌روز بر تعداد زنانی که از ادامه ازدواج‌های‌ ناخوشایند و آزار‌دهنده امتناع می‌کنند، افزوده شود و بدین ترتیب آمار طلاق و مشکلات زنان افزایش یابد. در ایران نیز آمار‌ها حاکی از آن هستند که میزان طلاق در طی سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۹۷ از ۶ درصد به بیش از ۳۱ درصد افزایش یافته است که نشان می‌دهد از هر سه ازدواج، یکی منجر به جدایی می‌شود.

با وجود اینکه طلاق هم بر مردان و هم بر زنان اثرات سویی دارد، اما معمولا این زنان هستند که به‌واسطه خصوصیات روحی و عاطفی خود، آسیب‌های روانی بیشتری را متحمل می‌شوندگاهی برخی افراد به‌ویژه آن دسته فرزندی ندارند، برای طلاق شتاب‌زده عمل می‌کنند و این بانوان هستند که تعجیل بیشتری دارند.

 در واقع، افزایش ازدواج‌های نا‌موفق در اطرافیان، عدم حمایت قانون از بانوان و روند طولانی فرآیند طلاق سبب شده است که برخی زنان تصمیم بگیرند که پیش از نابودی جوانی خود و پیش از به‌دنیا آوردن فرزندی از ازدواج نا‌شاد خود خارج شوند، اما گاهی پس از وارد شدن به رابطه ناموفق دیگر و مواجهه با مشکلات بیشتر متوجه می‌شوند که در این کار عجله کرده‌اند.

طلاق در کنار مزایایی که دارد مانند: آزادی، رهایی از خشونت روحی و جسمی طرف مقابل و پیشرفت شغلی، مشکلات متعددی را هم برای افراد به‌ویژه زنان به‌دنبال دارد. بزرگ‌ترین مشکلی که زنان در طی فرآیند طلاق و پس از آن تجربه می‌کنند، ترس از آینده است. طلاق برای زنان به معنای تغییر روال زندگی و آماده شدن برای زنجیره‌ای از تصمیمات و مسئولیت‌های بزرگ است. زنان پس از طلاق، مشکلات اقتصادی، جسمانی، روانی و اجتماعی متعددی را تجربه می‌کنند و نیازمند حمایت بیشتری در این زمینه هستند. طلاق یک تجربه ناراحت‌کننده است که تمام رویا‌هایی را که یک زن در رابطه با زندگی مشترک در ذهن خود ساخته است، از بین می‌برد و واکنش‌های عاطفی مختلفی را در او بر‌می‌انگیزد که به پیامد‌های روانی منفی منجر می‌شوند.

 در کشور‌های پیشرفته به‌دلیل فرهنگ‌سازی، برابری حقوق زن و مرد و رفاه اقتصادی بیشتر، زنان مطلقه با تبعات اجتماعی بسیار کمتری مواجه می‌گردند، اما در کشور‌های کمتر توسعه‌یافته مانند ایران که فرهنگ‌سازی مناسبی در رابطه با طلاق انجام نشده است، زنان با مشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند.

 از مهم‌ترین عوارض اجتماعی طلاق برای زنان می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد.

عمده مشکلات زنان پس از طلاق به مسائل مالی مربوط می‌شود. زنانی که پیش از طلاق شاغل بوده و درآمدی داشته‌اند، نیز در تأمین مخارج زندگی خود با مشکل روبرو می‌شوند، چه برسد به زنان خانه‌داری که فاقد شغل و منبع درآمد بوده و غالباً هم مهارتی برای ورود به بازار کار ندارند.

افزایش شمار زنان مستقل از نظر اقتصادی و همچنین بالا رفتن آگاهی بانوان از حقوق خود، سبب شده است که روز‌به‌روز بر تعداد زنانی که از ادامه ازدواج‌های‌ ناخوشایند افزوده شود.

از این‌رو، اغلب زنان به خانواده‌های خود محتاج هستند و در صورت عدم حمایت خانواده با معضلات فراوانی مواجه می‌شوند. در جوامع مرد‌سالار، طلاق همچون لکه ننگی برای دختر و خانواده او تلقی می‌شود و برخی خانواده‌ها به‌خاطر حفظ آبروی خود از پذیرفتن دخترانشان پس از طلاق امتناع می‌کنند و حتی گاهی تهدید می‌کنند که در صورت طلاق به آن‌ها صدمه می‌رسانند. اغلب زنان مطلقه حتی اگر در سن پایین جدا شده و فرزندی هم نداشته باشند، باز هم برای ازدواج دوم گزینه‌های زیادی را پیش‌رو ندارند، چرا‌که اغلب مردان مجرد از ازدواج با آن‌ها خودداری می‌کنند. همین موضوع باعث می‌شود که فرد به‌خاطر تأمین نیاز‌های مالی، عاطفی و جنسی و همچنین رهایی از فشار خانواده و جامعه به ازدواج با مردانی که شرایط مناسبی ندارند یا سابقه ازدواج‌های نا‌موفق در کارنامه آن‌ها وجود دارد، رضایت دهند یا وارد روابط ناسالم مانند صیغه یا ازدواج سفید شوند. زنان چه سرپرستی فرزندان را به‌عهده بگیرند و چه نگیرند، بیشتر از مردان درگیر مشکلات فرزندان خواهند شد. اگر حضانت با مادر باشد، مشکلات اقتصادی، مسئولیت‌های سنگین و کمبود‌های عاطفی فرزندان او را تحت فشار قرار می‌دهند و اگر حضانت با پدر باشد، نگرانی دائم در رابطه با وضعیت فرزندان و دوری از آن‌ها،‌ مادر را می‌آزارد. فشار خانواده به فرزندان که باعث می شود نوجوان ۱۳ ساله دست به خودکشی بزند .

خودکشی و عوامل بروز آن

ایراندخت کیا

به نظر دورکیم جامعه شناس بزرگ کلاسیک قرن نوزدهم خودکشی عبارت است از هر نوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار مثبت یا منفی خود قربانی است که به نتیجه آن آگاه بوده است. خودکشی یکی از معضلات اجتماعی است که طبعا ابعاد مختلفی را داراست و به عنوان بخشی از انحرافات اجتماعی شناخته می شود. همچنین یک عمل ارادی است که که ناشی از علت های مختلفی می باشد و طی آن شخص خود را به وسیله ای مثل اسلحه، قرص، آتش، حلق آویز کردن، گاز، از پل انداختن و… از بین می برد. خودکشی در جامعه در حال افزایش است و در اغلب کشورها، در بین ١٠ علت اول مرگ در همۀ سال های زندگی قرار دارد. وقتی که مشکلی در تعداد وسیعی از مردم تأثیر دارد باید به ماورای افراد، ساختار اجتماعی، الگوهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه فکر کنیم. مثل بیکاری که در این چند سال اخیر، گریبانگیر بسیاری از مردم ایران شده و شخص با فکر کردن به اینکه دیگر توان پرداخت هزینه زندگی خود و خانواده اش را ندارد، متأسفانه دست به خودکشی می زند. مثل کارگری که خودش را با طناب در محل زندگی دار می زند. یا فشار خانواده به فرزندان که باعث می شود نوجوان ۱۳ ساله دست به خودکشی بزند .

 یا مورد خیلی تأسف باری را که در این یک سال اخیر می بینیم، خودکشی کودکان کشور که به دلیل نداشتن موبایل و اینکه نمی توانند به شبکه شاد متصل شوند و از کلاس آنلاین استفاده کنند، تنها راه چاره را در خودکشی می بینند، چون خانواده نمی تواند برای آنها موبایل تهیه کند. خودکشی معضلی است که انسجام جامعه را مختل می کند و می تواند سامان اجتماعی ما را به خطر بیندازد. خودکشی همچنین باعث می شود که فرد نتواند وظیفه خود را به خوبی انجام دهد. خودکشی علل و اسباب متعدد و متفاوتی دارد که بسیاری از مردم در کشورهای مختلف جهان، در شرایط خاصی، آن را انتخاب می کنند.

 همچنین در بعضی از نقاط جهان، نوعی ابزار خشونت علیه وضع سخت زندگی در یک جامعه یا در دنیا است و انگیزه اعتراض به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود در جامعه می باشد. مثل هما دارابی روان پزشک و استاد دانشگاه، که در سال ۱۳۷۲ با برداشتن حجاب از سر در میدان تجریش به حجاب اجباری اعتراض کرد و بعد خودسوزی کرد یا سحر خدایاری ( دختر آبی ) وقتی که متوجه می شود امکان رفتنش به زندان است، فقط به جرم اینکه ورزش را دوست داشته، اقدام به خودسوزی می کند. یک دختر جوان و ورزش دوست در عنفوان جوانی بخاطر دلایل واهی و سلیقه ای و بی پایه تصمیم می گیرد که خودش را از بین ببرد. یا کارگری که به خاطر بی لیاقتی و بی فکری مدیران حقوقش به تعویق می افتد یا از کار اخراج می شود و به جای اینکه برای حقش پافشاری کند، ترجیح می دهد که خودش را از بین ببرد بدون اینکه به عواقب کار خود بیندیشد که بعد از او چه بلائی بر سر خانواده اش خواهد آمد؟

 اینها درد است که آینده سازان ایران این طور راحت و واقعا بدون دلیل فقط بخاطر اینکه حق طبیعی خودشان را می خواهند، باید با زندگی، خداحافظی کنند. گناه آنها چیست؟ گردن کیست؟ خودکشی یک فرد، ضایعه ای بزرگ برای او و خانواده اش و ضایعه ای بزرگ تر برای جامعه است. اما خودکشی یک موضوع ساده اجتماعی نیست بنابراین باید به ریشه ها و علل آن توجه شود زیرا این عوامل می توانند موجبات تبعات سنگین تری را برای جامعه فراهم کنند.

یکی از موجباتش همین است که سن مردم ایران به پیری گراییده می شود. یک عده ای که در زندان عمر و جوانی خودشان را طی می کنند. وقتی که هم آزاد بشوند، ‌دیگر آن فرد سالم قبل از زندان رفتن نیستند و همچنین سنی ازشان گذشته. یه عده هم در حسرت موبایل و ورزشگاه رفتن و کار شرافتمندانه و عدم توانائی تأمین مخارج زندگی خودشان رو از بین می برند. فقط میان سالها می مانند و افراد مسن که دیگر از زمان کار کردن و تولید برای مملکت شان گذشته. خودکشی ازعوامل شایع مرگ و میر در بین جوانان است.

 افرادی که دست به این کار می زنند، نسبت به کشتن خود تردید دارند و فقط به این علت تمایل به خودکشی دارند که به احساسات طاقت فرسا مانند ترس، ناامیدی، ناتوانی، سردرگمی و افسردگی، فقر یا شرایط تحمل ناپذیر خود پایان بدهند و از رنجی که گرفتار آن هستند، رهایی یابند، در این شرایط آنها خودکشی را تنها راه نجات خود می دانند نه این که واقعا قصد خودکشی داشته باشند. بر اساس آمارهای پزشکی قانونی در سال ۱۳۹۹ به طور میانگین روزانه ۱۵ نفر در ایران در سال جاری ( ۹۹) جان خود را بر اثر خودکشی از دست داده‌اند.

در گزارشی که روزنامه «اعتماد» منتشر کرده است، از قول یک منبع آگاه در سازمان پزشکی قانونی ایران آمده است که آمار خودکشی از ابتدای امسال ، ۴.۲ درصد افزایش یافته است. این آمار در حالی اعلام می‌شود که بر اساس گزارش‌های منتشرشده تنها در طول یک ماه در فاصله مهر تا آبان ۹۹ شش دانش‌آموز تنها در شهرستان رامهرمز در جنوب ایران دست به خودکشی زده‌اند. در ماه‌های گذشته اخبار متعددی درباره خودکشی نوجوانان در ایران منتشر شده است. این آمار نشانگر کاهش سن خودکشی در ایران است و بیشتر آن‌ها به دلیل فقر اقتصادی و نابسامانی‌های اجتماعی و خانوادگی رخ داده است.

 وزارت بهداشت ایران از دو سال گذشته آمار مرگ‌ و میر ناشی از خودکشی در کشور را اعلام نکرده است. بر اساس آخرین آماری که در سال ۱۳۹۷ از سوی مدیر برنامه پیشگیری از خودکشی دفتر سلامت روان وزارت بهداشت ایران منتشر شد، آمار خودکشی در فاصله سال‌های ۹۴ تا ۹۷ روندی افزایشی داشته و تا سال ۹۷ تقریبا سالانه حدود ۵ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت، خودکشی منجر به مرگ گزارش شده است. طی3 هفته بیش از21 کودک و نوجوان در شهرهای مختلف ایران خودکشی کرده اند. از نظر جمعیت بیشترین آمار خودکشی مربوط به استانهای کهگیلویه و بویر احمد، ایلام و کرمانشاه و کمترین مربوط به خراسان رضوی، جنوبی و سیستان و بلوچستان بود.

 اقدام به خودکشی در زنان بیشتر از مردان بوده و ۶۰ درصد از مجموع آنها را تشکیل می دهد که این موضوع تنها علل ژنتیکی ندارد بلکه علل زیستی هم در این مولفه تاثیر داشته که مهمترین آنها بالا بودن افسردگی در زنان است.

البته عوامل محیطی نظیر تجاوز به جوانان و زنان و ضرب و شتم که باعث نا امن شدن محیط برای فرد می شود، در گرایش به سمت خودکشی موثر است.

سازمان پزشکی قانونی کشور: سهم خودکشی نوجوانان ایران در سال بیش از7 درصد جمعیت است. این دست آورد اعدام ها در ملاء عام است. چراکه بزه کاری نه تنها کاهش نیافت.

بلکه روندی صعودی یافت و درمقابل سن خودکشی و بویژه حلق آویز کردن کودکان و نوجوانان به زیر 10 سال رسید. هنگامی که مجرم را در خیابان می چرخانند و به عموم مردم نشان می دهند، یا در ملاء عام کتک می زنند یا انگشتان مجرم را قطع می کنند.

 به نظر شما خانوادۀ آنها با چه رویی در میان همسایه ها و اقوام و دوستان سر بلند کنند؟ آنها چه گناهی دارند؟ همۀ این موارد نقص مواد ۳، ۴، 12، 14، ۱۵پیمان نامه حقوق کودک و مغایر با اصل ۲۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی و ماده ۲۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر و نقض صریح اهداف 1، 2، 3و 4 از سند۲۰۳۰ یونسکو

۴۰۰ سال زندان و شلاق برای مدافعان حقوق بشر

مصطفی حاجی قادر مرحومی

جدیدترین گزارش سازمان حقوق بشر ایران نشان می‌دهد که ۵۳ مدافع حقوق بشر در ایران، به ۴۰۰ سال زندان و ۷۸۷ ضربه شلاق محکوم شده‌اند. گزارش «مدافعان حقوق بشر در ایران طی سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰»، مختصری را از آن‌چه بر سر  شهروند کنشگر ایرانی آمده است، روایت می‌کند. فشار بر مدافعان حقوق بشر ایرانی به طرز کم‌سابقه‌ای فزونی یافته است. فهرستی که پیش رو دارید، شامل برخی وکلای مدافع حقوق بشر، فعالان حقوق صنفی، کنشگران حقوق کودک، فعالان حفاظت از محیط زیست، مدافعان حقوق زنان و سایر کنشگران حفظ حقوق و کرامت انسان‌هاست. این گزارش نشان می‌دهد که اغلب مدافعان حقوق بشر در ایران، تنها به خاطر اظهار نظر تحت تعقیب قرار گرفته‌اند و با بازداشت، آزار و حکم‌های زندانِ طولانی‌مدت روبه‌رو شده‌اند. این موضوع، ناقض حق آزادی عقیده و بیان است که طبق معاهدات بین‌المللی حقوق بشر و حتی بخشی از قوانین داخلی ایران، تضمین شده است.

 «سرکوب شدید مدافعان حقوق بشر، تنها شامل منتقدان به نقض حقوق بشر توسط مقامات نمی‌شود، بلکه هرکسی را هدف می‌گیرد که حتی در چارچوب قوانین فعلی، در راه حمایت از حقوق انسان‌ها گام برمی‌دارد. شرایط مدافعان حقوق بشر در ایران وخیم است و نیاز به توجه فوری جامعه جهانی دارد.»

 ۵۳ مدافع حقوق بشر که نامشان در این گزارش آمده، در مجموع با ۴۰۰ سال زندان و ۷۸۷ ضربه شلاق روبه رو شده‌اند. تمامی شهروندانی که نامشان در این گزارش آمده است، دردادگاه‌های انقلاب اسلامی، بدون حضورهیات منصفه محاکمه شده‌اند و از حق دادرسی عادلانه محروم بوده‌اند. در برخی موارد، اعضای خانواده متهمان نیز به خاطر اعمال فشار مضاعف بر آنان، به بهانه‌های واهی تحت تعقیب قرار گرفته‌اند. اغلب مدافعان حقوق بشر، فشار و شکنجه جسمی و روحی را برای اخذ اعتراف تلویزیونی علیه خود، تجربه کرده‌اند.اسماعیل بخشی، فعال حقوق کارگران، درباره این فشارها می‌گوید: «در روزهای اول بدون دلیل یا هیچ حرفی تا سر حد مرگ مرا شکنجه و زیر مشت و لگد گرفتند که تا ۷۲ ساعت در سلولم از جایم نمی‌‌توانستم تکان بخورم. آنقدر زده بودند که حتی از تاب درد، خوابیدن هم برایم زجر آور بود. امروز پس از گذشت تقریبا دو ماه از آن روز سخت، در دنده‌های شکسته‌ام، کلیه‌ها، گوش چپم و بیضه‌هایم احساس درد می‌کنم».به‌علاوه، بسیاری از این افراد، به خاطر فعالیت‌های خود از محیط کار اخراج شده‌اند یا مجوز شغلی آن‌ها لغو شده است. حکومت تلاش دارد تا با ایجاد فشار اقتصادی، کنشگران را وادار به سکوت کند.

مدافعان حقوق بشر زندانیدرایران، اغلب درسلول‌های پرجمعیت نگه‌داری می‌شوند، دسترسی اندکی به امکانات بهداشتی دارند و عامدانه از حق درمان محروم می‌شوند. مقامات زندان‌ها با هدف اعمال فشار بیشتر، مدافعان حقوق بشر را به سلول‌های محل نگه‌داری زندانیان با جرایم خطرناک، مانند متهمان به قتل، انتقال می‌دهند. برخی از این مدافعان به رغم ابتلا به بیماری‌های گوناگون و ویروس کرونا در زندان، از حق مرخصی درمانی محروم بوده‌اند.یکی از نگران‌کننده‌ترین موارد در دو سال اخیر، سرکوب وکلایی‌ست که دفاع حقوقی از زندانیان سیاسی، اقلیت‌ها و متهمان پرونده‌های موسوم به «امنیتی» را بر عهده می‌گیرند. امیرسالار داودی یکی از این وکلاست که به ۳۰ سال زندان و ۱۱۱ ضربه شلاق محکوم شد. او یک کانال تلگرامی را به نام «بدون روتوش» اداره می‌کرد و در این کانال، به بحث‌های حقوقی، از جمله نقد روند دادرسی عادلانه، جرایم قضایی و نقض حقوق صنفی وکلا می‌پرداخت.

فعالان حقوق زنان نیز در این سال‌ها مورد سرکوب و آزار گسترده قرار گرفته‌اند. طی سال‌های گذشته، بسیاری از زنان و مردان به جنبش‌های مدنی مخالفت با حجاب اجباری پیوسته‌اند. زنان و مردان ایرانی برای دفاع از حق طبیعیِ اختیاری‌بودن حجاب، با مجازات‌های سنگین روبه‌رو می‌شوند.

 صبا کرد افشاری، یکی از این زنان است که در ۲۲ سالگی برای در آوردن روسری در خیابان، به ۲۴ سال زندان محکوم شد. چند روز پیش از انتشار این گزارش، درخواست صبا برای اعاده دادرسی و بازبینی پرونده‌اش رد شد. گفتنی‌ست که مادر او، راحله احمدی، یکی دیگر از مدافعان حق آزادی انتخاب پوشش، در حین پی‌گیری پرونده صبا بازداشت و به ۳۱ ماه زندان محکوم شده است. ۵۳ مدافع حقوق بشر که نامشان در این گزارش آمده است، تنها بخشی از پرشمار افرادی هستند که در سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ میلادی (دوران انتشار این گزارش) با آزار روبه‌ رو شده‌اند. امیدواریم این گزارش، راه را برای محققان و روزنامه‌نگاران برای پوشش روایت این کنشگران، در کنار شناسایی سایر مدافعان حقوق بشر هموار کند و شهروندان را در سراسر جهان با فعالیت‌های شهروندان ایرانی آشنا سازد؛ شهروندانی آگاه که در راه دست‌یابی به یک زندگی بهتر برای همگان، از آرامش و آزادی خود مایه می‌گذارند.سازمان حقوق بشر ایران همراه با انتشاراین گزارش، از جامعه جهانی و تمامی کشورهایی که با جمهوری اسلامی ایران روابط دیپلماتیک دارند، می‌خواهد تا تقاضای آزادی سریع تمامی مدافعان حقوق بشر زندانی را در صدر گفت‌وگوهای خود با تهران قرار دهند.

سازمان حقوق بشر ایران همچنین از جامعه مدنی و شهروندان سراسر جهان دعوت می‌کند تا روایت‌های زیر را بخوانند، نام این افراد را به خاطر بسپارند و در راه آزادی آنان و جنبش حفظ حقوق انسانی ایرانیان، با ما همراه شوند. سخنرانی گزارشگر ویژه سازمان ملل: خلاصه ای از سخنرانی جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوق ‌بشر برای ایران در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل: گزارشی که من ارائه می‌دهم نگرانی‌های شدید مرا دررابطه با وضعیت حقوق‌بشردرایران برجسته می‌کند.

 این نتایج از تحقیقات من پیرامون سرکوب وحشیانه اعتراضات نوامبر۲۰۱۹ – آبان۹۸ و ژانویه۲۰۲۰ – دی۹۸گرفته شده است: بکارگیری شکنجه و احکام سنگین، اذیت و آزار قربانیان که خواستار عدالت شده‌اند و نبود حسابرسی از آنهایی که مسئول سرکوب بودند. قهر مفرط و مرگباری که نیروهای امنیتی علیه اعتراضات سراسری استفاده کردند بدترین مورد خشونت دولتی در ایران در دهه‌ها محسوب می‌شود. مقامات امنیتی دولتی عمداً از مهمات جنگی علیه معترضان استفاده می‌کردند که اغلب روی سر و ارگان های حیاتی هدف گیری شده بود. پس از تقریباً یک سال، هیچ اعلام رسمی دررابطه با تعداد کشته‌شدگان و مجروحان صورت نگرفته است. مضافا بر این، اعضای خانواده قربانیان که خواهان عدالت شدند، با ارعاب مواجه شده و از طرف مقامات مورد اذیت و آزار قرار گرفتند به همین اندازه نگران‌کننده گزارشات مستمر از معترضان بازداشت شده است که چطور با شکنجه وادار به اعتراف شدند، از جمله مواردی از ضرب و شتم فیزیکی، تعرض جنسی، سلول انفرادی و زندانی کردن بستگانشان. بسیار افراد نیز قهراً ناپدید شدند. برخی معترضان مانند امیر حسین مرادی، محمد رجبی و سعید تمجیدی بعد از محاکمه‌های ناعادلانه به اعدام محکوم شدند. همچنین اعدام های جدید و نقض فاحش حق حیات و شکنجه برای اعترافات اجباری و سایر موارد نقض حقوق‌بشر ادامه دارد.

یک نمونه بارز اعدام خودسرانه نوید افکاری بود.عضویت رژیم‌های سرکوبگر در شورای حقوق بشر: در حالیکه نماینده کمیسر عالی حقوق‌بشر در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل گفته گزارش جاوید رحمان گزارشگر ویژه حقوق‌بشر برای ایران در دست بررسی است، وزیر خارجه آمریکا در واکنشی انتقادی به عضویت چین، روسیه و کوبا در شورای حقوق بشر در توییتی نوشت: این تاییدی است بر تصمیم آمریکا برای خروج ازاین شورا در سال ۲۰۱۸ و توسل به سایرمجاری و فرصت‌ها برای ارتقای حقوق بشرجهانی. مایک پمپئو نوشت: تعهد ایالات متحده به حقوق بشر چیزی فراتر از کلمات است. ما ناقضان حقوق بشررا درسین کیانگ، میانمار، ایران و مناطق دیگر شناسایی و مجازات کرده‌ایم. درهمین حال سفیر اسرائیل در سازمان ملل نیز به عضویت یافتن برخی حکومت های سرکوبگر در شورای حقوق بشر سازمان ملل به شدت انتقاد کرد و این نهاد را سازمانی خواند که به جای دفاع از حقوق انسانی، از رژیم های سرکوبگر حمایت می کند. به گزارش رادیو پیام اسرائیل، وی گفت: چگونه است که حکومت هایی که دارای بالاترین شمار اعدام ها و زندان ها هستند و افراد را شکنجه می کنند و از اصول دموکراسی بسیار به دور هستند، به عضویت شورایی پذیرفته می شوند که هدف اعلام شده آن حمایت از حقوق انسانی و مبارزه با سرکوب و ستم می باشد.

اسامی کشورهایی که اعدام پهلوان نوید را محکوم کردند. به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، چهل و هفت کشور جهان در بیانیه ای مشترک نسبت به نقض گسترده حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی کردند. در این بیانیه آمده است: “ما به شدت نگران نقض مداوم حقوق بشر در ایران به ویژه در مورد حقوق آزادی بیان، تشکل‌ها و اجتماعات هستیم. گزارش های معتبر از بازداشت های خودسرانه، دادرسی های ناعادلانه، اعترافات اجباری و اعمال شکنجه و بدرفتاری با زندانیان به ویژه در زمینه اعتراضات اخیر، نگران کننده است. ما از حکومت ایران می خواهیم تا اجازه تحقیقات مستقل، شفاف و قابل اعتمادی درباره استفاده نامتناسب از زور علیه شهروندان معترض را تضمین کند و متخلفان در این زمینه باید پاسخگوی اعمالشان باشند.

ما ادامه استفاده ایران از مجازات اعدام، از جمله علیه بزهکاران نوجوان، مانند بارزان نصرالله زاده را به شدت محکوم می کنیم. بعلاوه، اعدام ناگهانی نوید افکاری، در ۱۲ سپتامبر، با توجه به نگرانی در مورد دادگاه وی، گزارش های اعترافات اجباری و معالجه وی در بازداشت، وحشتناک بود. ما مخالفت خود را با مجازات اعدام در هر شرایطی اعلام می کنیم و از ایران می خواهیم تا یک مهلت قانونی را تصویب کند. ما شجاعت بی دریغ مدافعان حقوق بشر در ایران از جمله مدافعان حقوق زنان، فعالان محیط زیست و وکلا را ستایش می کنیم.

آنها همچنان از ارعاب، پیگرد قانونی و بدرفتاری رنج می برند. ما از ایران می خواهیم همه کسانی که خودسرانه بازداشت شدند وهمچنین زندانیان سیاسی و عقیدتی مانند نسرین ستوده و نرگس محمدی، فوراً آزاد شوند. همچنین ما از ایران می خواهیم استقلال نظام قضایی، قوانین دادرسی عادلانه، حق دفاع و دسترسی به وکیل که آزادانه انتخاب شده است، را تضمین کند”. این ۴۷ کشوردربخش پایانی بیانیه خود گفته اند: ما ازایران می خواهیم تا با دستورالعمل های مربوط به روش ویژه خواسته شده و از همه مهمتر همکاری لازم با گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر درجمهوری اسلامی ایران را داشته باشد. کشورهای امضا کننده: آلبانی، استرالیا، اتریش، بلژیک، برزیل، بلغارستان، کانادا، کاستاریکا، کرواسی، جمهوری چک، قبرس، دانمارک، استونی، فنلاند، فرانسه، آلمان، یونان، هندوراس، مجارستان، ایسلند، ایرلند، اسرائیل، ایتالیا، لتونی،لیختن اشتاین، لیتوانی، لوکزامبورگ، مالت، جزایرمارشال، مولداوی، موناکو، هلند، نیوزیلند، مقدونیه شمالی، نروژ، پالائو، لهستان، پرتغال، رومانی، صربستان، اسلواکی، اسلوونی، اسپانیا، سوئد، سوئیس، اوکراین، انگلستان.

موسس و هیئت تحریریه: 

 

حمید رضائی آذریانی

 

مدیر مسئول:

        

حمید رضائی آذریانی

سردبیر:

 

علی مسیبی  

 

تماس با ما:

 

حمید رضائی آذریانی

Tel.: +49 1781476984

Email: Hamidaria2019@gmail.com

Website: https://hoghoghebaschar.blogspot.com/

علی مسیبی 

Tel.: +49 17643435323

Email  mosayebiali5@gmail.com  

Website: https://hoghoghebaschar.blogspot.com/

 

آدرس پستی:

 

Haus-Knipp-Straße .35 

47139 Duisburg

Deutschland

 

 

یادآوری:

 

- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.

- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی  آزاد می داند.

 -مسئولیت هر اثری و مقاله بر عهده نویسنده آن اثر است و حق ما انسان ها صرفاً ناشر افکار می‌باشد.

حق ما انسان ها

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر