۱۳۹۹ تیر ۸, یکشنبه

نقشه شیطانی برای دختر ۱۸ ساله همسایه ، المیرا در خانه مجردی همه چیز را باخت


۰۸ تیر ۱۳۹۹

حوادث رکنا: دوستی با دختر همسایه برایم دردسرساز شد و مرا به دام ارتباط خیابانی انداخت و مجبور شدم تاوان سنگینی برای رهایی از آن پرداخت کنم.

به گزارش رکنا، من تا پایان دوران دبیرستان، دانش آموزی ممتاز بودم و پیش بینی همه دبیران و معلمانم این بود که بتوانم با کسب رتبه عالی در دانشگاه قبول بشوم. اما درست سر بزنگاه، در حالی که با سرعت در مسیر موفقیت حرکت می کردم ناگهان از خط خارج شدم و به بیراهه رفتم.

دختر ۱۸ ساله که همراه خاله اش به مرکز مشاوره «آرامش» پلیس خراسان رضوی مراجعه کرده بود افزود: در سال آخر دبیرستان از طریق دختر همسایه مان با پسر جوانی آشنا شدم که خانواده ای ثروتمند داشت. این پسر جوان وقتی فهمید تمام آرزوهایم در ادامه تحصیل خلاصه می شود با زبانی چرب و نرم گفت؛ شرایطی را فراهم خواهد کرد تا برای ادامه تحصیل به دانشگاه های اروپا بروم و به موفقیت های چشمگیری دست پیدا کنم.
با شنیدن این حرف ها غرق در رویاهایم شده بودم. اما غافل از آن بودم که ارتباط با این پسر جوان کم کم به سوءاستفاده های غیراخلاقی کشیده می شود و مرا از خط درس خارج خواهد ساخت. جلال مرا مدام به خانه دوستان مجردش می برد و …
دختر نوجوان افزود: افت تحصیلی باعث شد تا با والدینم اختلاف پیدا کنم و پسر مورد علاقه ام می گفت اصلا نیازی نداری درس بخوانی و این قدر خودت را اذیت کنی چرا که ما در آینده نزدیک، پس از ازدواج به خارج از کشور می رویم و در آنجا زندگی باکلاس و به دور ازهر نوع مشکل و ناراحتی تشکیل خواهیم داد.
او با این حرف های چرت و پرت فکرم را منحرف کرد و پدر و مادرم که نمی خواستند از درس فاصله بگیرم سخت گیری های زیادی درباره من به خرج دادند.المیرا اشک هایش را پاک کرد و گفت: من به پیشنهاد پسر جوان که می گفت اگر دانشگاه قبول شوی ممکن است پدر و مادرت اجازه ندهند با هم ازدواج کنیم و قول می دهم که در دانشگاهی اروپایی برایت زمینه ادامه تحصیل را فراهم کنم کنکور را با بی توجهی و سهل انگاری پشت سر گذاشتم و افتضاح به بار آوردم.
خانواده ام مانده بودند که چرا همه چیز این طوری خراب شد و آن ها برای روشن شدن علت این موضوع مرا در منگنه گذاشتند و از وقتی واقعیت را برایشان تعریف کردم و گفتم با جلال ارتباط داشته ام می گویند ما چنین دختری نداریم. الان حدود دو هفته است که خانواده ام مرا طرد کرده اند و در خانه خاله ام هستم و پسری که ادعا می کرد برای خوشبختی ام برنامه های زیادی دارد نیز می گوید خانواده اش بین من و دو دختر دیگری که او با آن ها رابطه دارد هیچ کدام را پسند نکرده اند و دنبال دختر دیگری می گردد تا به پدر و مادرش معرفی کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر