۱۴۰۰ آذر ۲۷, شنبه

بی‌ خبری از سرنوشت یکی از فعالین زن در سنندج

بی‌ خبری از سرنوشت یکی از فعالین زن در سنندج
با گذشت یک هفته از بازداشت یکی از فعالین زن در سنندج هیچ اطلاعی از سرنوشت وی در دسترس نیست.

برپایه گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، علی‌رغم سپری شدن یک هفته از بازداشت کژال نصری ۲۶ساله و اهل روستای تنگیسر از توابع سنندج، هیچ اطلاعی از سرنوشت و محل نگهداری وی در دسترس نیست.

به گفته یک منبع مطلع، پدر کژال نصری طی هفته گذشته چند بار به اداره اطلاعات سنندج مراجعه نموده و تاکنون موفقت به ملاقات و یا تماس تلفنی با دخترش نشده است.

کژال نصری از فعالین مدنی ساکن روستای تنگیسر از توابع سنندج روز یک‌شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۰ (۱۲ دسامبر ۲۰۲۱) بدون ارائه هرگونه برگه قضایی توسط نیروهای اداره اطلاعات بازداشت شد.

تاکنون از دلایل بازداست و اتهامات وارده علیه کژال نصری و همچنین محل نگهداری وی هیچ اطلاعی در دسترس نیست و همین موجب نگرانی خانواده‌اش شده است.

گفتنیست که بهار امسال نیز کژال نصری به اداره اطلاعات سنندج احضار و به مدت چندین ساعت مورد بازجویی قرار گرفته بود.

New Title

وضعیت آنلاین بودن در “واتس‌اپ” دوباره تغییر کرد

وضعیت آنلاین بودن در “واتس‌اپ” دوباره تغییر کرد
واتس‌اپ چند روزی است که تغییری را اعمال کرده که کاربرانی که با شما چتی نداشتند، نتوانند زمان آخرین بازدید و آنلاین بودن شما را ببینند.

این تغییر به منظور حفظ حریم شخصی کاربران اتخاذ شده است و به خصوص جلوی اپهایی که به طور خاص از این اطلاعات سواستفاده میکردند را میگیرد.

ببدین صورت وقتی به چت کاربری که تا کنون با او پیامی رد و بدل نکردید بروید، واتس‌اپ زمان آخرین بازدید و وضعیت انلاین بودن آن شخص را از شما پنهان میکند.اما این تغییر کسانی که در لیست مخاطبین شما هستند یا کسایی که قبلا باهاشون چت کردید را شامل نمی شود.

اما واتس‌اپ و در کل متا که این اواخر مثلا خیلی به حریم خصوصی اهمیت میدهند، باید قابلیتی اضافه کنند که بشود انلاین بودن را در واتس‌اپ به طور کامل غیرفعال کرد.

New Title

۱۴۰۰ آذر ۲۶, جمعه

ما از تبار خورشیدیم ما را نمی‌توانید در تاریکی غرق کنید

ما از تبار خورشیدیم ما را نمی‌توانید در تاریکی غرق کنید
یلدا، زیبای هزاران ساله ی ما دوباره از راه می رسد. دوباره ما را به جشن و پایکوبی دعوت می کند، تا در کنار درخت همیشه سبز یلدا، آتش بیفروزیم، و در بلندترین و سردترین شب زمستانی به پیشواز خورشید مهروش سرزمین مان برویم

امسال هم، حاکمان تاریکی اجازه نمی دهند که ما به آسودگی و دلِ خوش، شادمان و رقصان سالروز تولد «مهر»مان را جشن بگیریم. اما ما همچنان که در چند دهه گذشته، در کنج خانه هایمان در وطن، و یا در سرزمین هایی که مهربانانه ما تبعیدیان را پذیرا شده اند، یلدایمان را جشن می گیریم؛ می رقصیم و می نوشیم و به حاکمان تاریکی و اندوه و خشم می گوییم:

می توانید ما را زندانی کنید، می توانید ما را شکنجه کنید، و یا حتی می توانید ما را از سرزمین مان برانید اما نمی توانید امید به روشنایی را از ما بگیرید و ما را در تاریکی غرق کنید، زیرا ما از تبار خورشیدیم و از جنس روشنایی.

یلدا خجسته باد
شکوه میرزادگی
یلدای 1400

New Title

یک منبع داخلی: وقاحت سلبریتی‌های جمهوری اسلامی

یک منبع داخلی: وقاحت سلبریتی‌های جمهوری اسلامی
کاهنان عصر ابتذال چگونه اوضاع را عادی جلوه می‌دهند؟

…اتفاقا حاکمیت هم از چنین فضایی بدش نمی‌آید، چراکه برای آنها بهتر آن است که در دوره‌ای که ناکارآمدی به اوج رسیده، بهتر است منتقد وضعیت مثلا مهران مدیری باشد که قرار است با ظاهری جدی همه چیز را به سخره بگیرد و نقد را از معنا تهی کند، نه آنکه چهره متخصص وضعیت را واکاوی کند و تبدیل به مرجع نقد شود. همین گروه سلبریتی هم معمولا در انتخابات پای کار هستند و در ستادهای انتخاباتی اصلاح طلب و اصولگرا حاضر می‌شوند و نوید آینده بهتر را با کاندیدای خودشان می‌دهند، بی آنکه درکی از واقعیت جامعه داشته باشند. آنها زمانی منتقدند که موقعیت فردی خودشان در خطر قرار بگیرد…

سایت رویداد 24 نوشت: یکی از برنامه‌هایی که اخیرا در شبکه نمایش خانگی و از طریق فیلیمو پخش می‌شود، مسابقه‌ای با عنوان «جوکر» است که توسط احسان علیخانی و سیدحامد میرفتاحی کارگردانی شده‌ و بازیگرانی همچون امین حیایی، سام درخشانی، امیرمهدی ژوله، بیژن بنفشه‌خواه، غلامرضا نیکخواه، هومن حاجی‌عبداللهی، امیر کاظمی و سهیل مستجابیان در آن بازی می‌کنند.

کل ماجرای این مسابقه است که این بازیگران در خانه‌ای مجهز که هر گونه امکاناتی هم دارد، یکدیگر را بخندانند و هر کس توانست دیگری را بخنداند، یعنی توانسته یکی از رقبای خود را حذف کند.این گزارش در حقیقت نقد فضایی مبتذل و وقاحتی است که چنین برنامه‌هایی ایجاد می‌کند و تحلیل رفتار اسپانسرهایی است که از جیب مردم تغذیه می‌کنند، اما درکی از واقعیت جامعه ندارند و در سخت‌ترین شرایط زندگی مردم این سرزمین پول‌هایی بی‌حساب و کتابی خرج می‌کنند که معمولا هم منشا آن مشخص نیست. برای اینکه بدانیم از چه سخن می‌گوییم، بگذارید چند آمار را با هم مرور کنیم.

بر اساس آمار‌هایی که حتی مورد تایید نهاد‌های داخلی و دولتی ایران ارائه شده، در چند سال اخیر قدرت خرید مردم ایران بیشترین سقوط را در سراسر تاریخ مدرن ایران داشته است. تمام آمار‌های اقتصادی نشانگر این واقعیت هولناک هستند که ایرانیان در سه سال اخیر به شدت فقیر شده‌اند.ایران با وجود منابع فراوان طبیعی و هشتاد و چهار میلیون جمعیت به رتبه ناامیدکننده ۵۱ در اقتصاد جهانی تنزل کرده است؛ یعنی مثلا کشور ترکیه بدون داشتن منابع نفتی مانند ایران، چهار برابر ایران تولید ناخالص داخلی دارد. درآمد سرانه ایرانیان با کشور‌هایی هم‌رده شده که مثال فقر در کتاب‌های اقتصادی هستند.

«سرانه تولید ناخالص داخلی» در ایران در سال ۲۰۲۰ میلادی، حدود ۲ هزار و ۳۰۰ دلار محاسبه شده، یعنی تقریبا برابر با کشور‌هایی مانند «جزایر سلیمان»، «غنا»، «نیجریه» و «کنگو».برای پی بردن به عمق فاجعه باید به کشور‌های دیگر نگاه کنیم. درآمد سرانه شهروندان در کشور‌های مانند «تونس» (حدود ۳ هزار و ۳۰۰)، «جیبوتی» (۳ هزار و ۴۰۰ دلار) و «لیبی» (۳ هزار و ۷۰۰ دلار) همگی در این مقایسه چندین رتبه بالاتر از ایران قرار دارند. این در حالی است که «سرانه تولید ناخالص داخلی» برای شهروندان کشور‌هایی مانند «ترکیه» (حدود ۸ هزار و ۵۰۰ دلار) «گرجستان» (۴ هزار و ۲۰۰ دلار) و حتی «لبنان» (حدود ۴ هزار و ۹۰۰ دلار) بسیار بالاتر از ایرانیان است.

وقتی این واقعیت تلخ اقتصادی را همراه با مشکلاتی، چون خشکسالی و بحران مدیریت آب، کمبود دارو و ملزومات اولیه زندگی و حیات، سرکوب نیرو‌های معترض و منتقدان وضع موجود اعم از معلمان و دانشجویان و کارگران، بحران همه‌گیری کرونا، بسته شدن فزاینده کنش سیاسی و آزادی‌های اجتماعی، یکدست سازی کامل حکومت و سقوط تاریخی ارزش پول ملی در نظر بگیریم، می‌توانیم تخمین بزنیم که مردم ایران زیر چه فشاری طاقت‌فرسایی هستند.

ناگفته پیداست تبعات این سقوط تاریخی بیش از همه بر دوش طبقات پایین جامعه است. در حالی که حدود پنجاه میلیون نفر از شهروندان ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند و حدود ۶۰ میلیون نفر در ایران یارانه‌بگیر هستند، زندگی لاکچری نوکیسگان و رانت‌خواران و طبقات بالایی همچنان با وقاحت در شبکه‌های مجازی و عرصه عمومی نمایش داده می‌شود و دستگاه‌های ایدئولوژیک در تلاشند که اوضاع را عادی جلوه دهند و بحران ساختاری کشور را به سطوح فردی تقلیل دهند و جملاتی از این دست را بازتولید کنند که «اگر اوضاعتان خراب است مقصر خودتانید» یا «کافی است به انسان‌های موفق نگاه کنید تا بفهمید مشکل از اشخاص است نه ساختارها.» یا مهملاتی شبیه این جمله «بیل گیتس از انباری شروع کرد، تو چرا نمی‌توانی؟»

در واقع تاکید بر برنامه‌ها و شو‌های سلبریتی‌محور، بخشی از ایدئولوژی گفتمان مسلط است که به‌واسطه آن سعی دارد رابطه‌ای خیالین بین فرد و محیطش بسازد و اوضاع را طبیعی و حتی خوب جلوه دهد. پیرو همین منطق است که برنامههایی ساخته می‌شوند که بناست موفقیت و شادمانی را بفروشند. این برنامه‌ها کارشان مارکتینگ خوشبختی و شادی است و بناست با فروش رویای شادمانی، فرد را با فاجعه‌ای که در آن به سر می‌برد بیگانه کنند.

کافی است نگاهی به عناوین مختلف شو‌ها و کتاب‌ها و محصولات صنعت-فرهنگی این سال‌ها بیاندازید؛ «چگونه پولدار شویم»، «راز موفقیت با خودکاوی»، «حال خوب»، «مستند راز»، «خندوانه» و… که همگی بر محور چنین ساختار ایدئولوژیکی شکل گرفته‌اند و در وحدتی گفتمانی با حاکمیت، «امر واقع» را سرکوب و پنهان می‌کنند.

به گزارش رویداد۲۴ در چند سال اخیر صدا و سیما و دیگر دستگاه‌های ایدئولوژیک بویژه صداوسیما تاکید ویژه‌ای بر خنده می‌کنند. بدیهی است که در چنین شرایطی که امید و آینده‌ای وجود ندارد و شرایط عینی ذهن و روان شهروندان ایرانی را له کرده، خندیدن به وضعیت موجود تا چه اندازه ابلهانه است.

درست در چنین وضعیتی برنامه‌ای، چون خندوانه یا جوکر ساخته می‌شود که در آن تلاش می‌شود به خنده شکلی «خصوصی» بدهند یا نهایتاً آن را ابزاری برای مبارزه با افسردگی قلمداد کنند و آن را از حوزه عمومی به خلوت افراد بکشانند.

این برنامه‌ها مدام درباره فواید خنده ولو به اجبار و از روی اکراه داد سخن می‌دهند و مجری‌های لوس و خنکشان هوار می‌کشند «ما حالمون خوبه» و از این قبیل حرکات مهوع انجام می‌دهند. در صورتی که خنده چیزی فراتر از این چیزهاست و مانند اغلب احساسات بنیادین انسان، امری جمعی است و به محیط وی بازمی‌گردد. احتمالا برای مجری برنامه که فرزندش را در کانادا به دنیا می‌آورد و برای هر اجرا دستمزدهای نجومی می‌گیرد، خندیدن به وضع موجود اتفاقا بهترین کنش است زیرا او از این وضعیت سود سرشاری به جیب می‌زند و طبیعی است که باید به ریش دیگران بخندد و بگوید «مردم ایران ما شما رو خیلی دوست داریم»

در سریال جوکر هم مشابه همین اتفاق رخ می‌دهد و سلبریتی‌هایی که درکی از وضعیت جامعه ندارند، دور هم جمع می‌شوند و به شکلی لوس قرار است جوری ادا در بیاورند که خودشان نخندند اما مخاطب به آنها بخندد!! در حالی که در واقعیت اتفاقا ماجرا کاملا وارونه است؛ یعنی مردم باید نخندند و سلبریتی باید به مردم بخندند!

اتفاقا واقعیت دیدگاه‌های این چنینی زمانی هم بیرون می‌زند و و نگاه واقعی آنها را به جامعه نشان می‌دهد؛ مثل زمانی که فیلیمو برای تبلیغ خود بلیبورد‌های بزرگی را بر دوش کارگران خود قرار داده بود و آن‌ها را به خیابان‌های شهر تهران می‌فرستاد تا با ظاهری شبیه کولبران برایش تبلیغ کنند؛ حرکتی که در واقع افول انسانیت بود اما واقعیت درونی منطق سرمایه را نشان می‌داد؛ چنانچه در تاریخ همواره این اتفاق رخ داده و بازار به شکلی شرمگینانه از مشکلات طبقات نیازمند کسب درآمد کرده است؛ مثل زمانی که گروهی در انتقاد به وضعیت بی‌خانمان‌ها و لباس‌های مندرس آنها، لباس پاره پوشیدند تا نقد خودشان را نشان دهند، اما مدتی بعد شرکت‌های مد و فشن دست به کار شدند و طرح لباس پاره به عنوان مد روز به بازار فرستادند. زمانی دیگر برخی چهره‌ها در انتقاد به وضعیت بی‌خانمان‌ها، موی خود را بلند کردند تا نشان دهند بی‌خانمان‌ها چگونه نمی‌توانند به آرایشگاه بروند، اما مدتی بعد همان گروه‌های مد بار دیگر به مدد آمدند و این بار موی بلند و در هم ریخته را از طریق سلبریتی‌های خود به عنوان مد جدید بازار معرفی کردند.

به این ترتیب برجسته کردن سبک زندگی سلبریتی‌ها قرار است برای مردم آیینه‌ای از‌ «کاهنان عصر ابتذال» باشد و «معیار» کنش و زیبایی و دیگر امور انسانی به واسطه آنچه مخاطب در سلبریتی‌ها می‌بیند، بازتولید شود. بیخود نیست که سلبریتی‌ها اخیرا وارد تبلیغات آبمیوه و روغن نباتی و سس مایونز و فرش و این قبیل چیز‌ها شده‌اند؛ آن‌ها بنابر منطق رسانه، معیار سلیقه خوب و انتخاب عالی هستند و کالایی برای تایید کالا‌های تولید بازار.

فردین علیخواه درباره برنامه‌هایی، چون خندوانه و جوکر چنین می‌نویسد: «حالا به سراغ خنده آمده‌اند. از بدن تغییر مسیر داده‌اند و به سراغ تک تک اندام‌های آن آمده‌اند. به هر حال سلبریتی‌ها خرج و مخارج‌شان زیاد است. حالا می‌خواهند برای نحوۀ خندیدن جامعه هم «طرح و الگو»‌ی معیار تعریف کنند. به فکر جامعه بودن تا کجا؟ از نظر اینان خندۀ باکلاس و آلامد آن خنده‌ای است که سلبریتی‌ها بر صورت دارند. خندۀ دیگران، یعنی خندۀ آدم‌های خارج از طبقۀ سلبریتی، دلربا، جذاب و افسونگر نیست، چطور بگویم؟ یعنی زشت است، یعنی وقتی می‌خندند زشت می‌شوند! خنده فقط خندۀ سلبریتی‌ها. از این به بعد اگر کسی می‌خندد باید نگران باشد که آیا نحوه لبخند زدن و خندیدنش باکلاس و مطابق معیار بازار است یا نه؟ و سلبریتی‌ها با همدستی برخی پزشکان این نگرانی را در شما برطرف خواهند کرد.»

اتفاقا در تبلیغات تلویزیونی هم همین منطق بازتولید می‌شود و سبک زندگی سلبریتی‌محور بسط داده می‌شود. تصویر یک خانواده خوب، خانواده‌ای با یک یا دو فرزند است که موی مرد کمی جوگندمی است و ته ریش دارد و بچه هم با کله فرفری و زن هم با دندان سفید و ردیف یخچال و پودر رختشویی و بستنی و … را تبلیغ می‌کند و عجیب آنکه تکرار این «تصویرسازی» باعث می‌شود این نوع انسان‌ها به عنوان خانواده‌های موفق در واقعیت نشان داده شوند و به این ترتیب سلبریتی‌ها در پیوندی ناگسستنی با بازار (تبلیغات) سبکی از زندگی را بازنمایی می‌کنند که هیچ ارتباطی به واقعیت موجود ندارد. در مهوع‌ترین آن بازیگری با یخچالش درد دل می‌کند و آرامش درونی او زمانی است که آن مارک یخچال خاص را در خانه دارد.

تمام این فضاسازی‌های تبلیغاتی یکجا در برنامه جوکر وجود دارد و برای نمک زدن به آن یکی حاضر می‌شود شلوار کردی و زیرپوش هم بپوشد و در آن فضای لاکچری بنشیند و نقشش را بازی کند! همه این‌ها در برنامه جوکر با خانه و و لوازم شکیل و لاکچری و غذا‌ها و انسان‌های نایس بدون مشکل همراه می‌شوند و در حالی که میلیون‌ها نفر در ایران به غذا و دارو و نیاز‌های اولیه دسترسی ندارند، اینها بحران وضعیت را به سطوح فردی می‌برند و نمایشی مجلل از سبک زندگی و الگویی برای شادی و خنده برای مخاطبین می‌سازند.

وضعیت بغرنج‌تر آنکه وقتی ایرج ملکی یکی دیگر از لمپن‌های همین عرصه به عنوان میهمان به برنامه آمده بود، بقیه نگاهی از بالا به پایین داشتند که گویا آنها «هنرمندان عرصه روشنفکری» هستند و این سوال برایشان پیش آمده بود که چرا با این میهمان در یک درجه قرار گرفته‌اند و هر کدام واکنشی هیستریک به ماجرا داشتند و مثلا از روی ترحم ملکی را انسان خوبی توصیف می‌کردند که کارهایش را دیده‌اند، حال آنکه هر دو اینها در محتوا تفاوتی با یکدیگر ندارند و هر دو محصول همان الگوی ابتذال و بی‌ریشه هستند.

حامد بهداد در یک برنامه سینمایی می‌گفت «ما خودِ خودِ مردمیم، اسم‌ مزخرف سلبریتی را از روی ما بردارید.» اما یکی نبود به او بگوید شما دقیقا کدام مردم هستید؟ کدام مردم شانس این را داشتند که در میانه کرونا به آمریکا بروند و واکسن بزنند و برگردند؟ کدام مردم سالانه درآمد میلیاردی دارند؟ کدام مردم فقط برای یک تبلیغ و عکس روی بیلبورد چند صد میلیون دستمزد می‌گیرند؟

آنچه در طی این سال‌ها از اخبار رسمی و غیر رسمی درباره دستمزد سلبریتی‌ها درز کرده، به ما نشان می‌دهد که کار آنها در عادی‌سازی وضعیت بی‌پاسخ نمی‌ماند و سازمان‌هایی مانند صداوسیما با بودجه‌های سر به فلک کشیده و به واسطه اموال عمومی از خجالت آنها در می‌آیند. این همه در کشوری رخ می‌هد که عدالت و مستضعفین در راس مطالبات آن قرار داشت.

اینجاست که می‌توان از تئودور آدورنو فیلسوف آلمانی وام گرفت و نشان داد چگونه فرهنگ تبدیل به صنعتی در دست سلبریتی‌هایی شده که منطق بازار در آن حرف نخست را می‌زند؛ منطقی که بر این پایه وضع شده که هر فرهنگی که بتواند پول بیشتری خلق کند، اعتبار بیشتری می‌یابد. فعلا کیسه پرنشدنی صاحبان سرمایه و «ستاره‌مربع‌»های ایران از جیب مردمی پر می‌شود که سخت‌ترین شرایط اقتصادی قرار گرفته‌اند و با چهره‌هایی همچون مهران مدیری و احسان علیخانی و رامبد جوان و حامد آهنگی و شهاب حسینی و پژمان جمشیدی و محمدرضا گلزار و … بازتولید می‌شوند و در زنجیره‌ای عجیب یکدیگر را هم پشتیبانی می‌کند. یکی از آنها برنامه‌ای می‌سازد و بقیه را دعوت می‌کند و چند ماه بعد یکی دیگر از همین لیست مجری می‌شود و این بار او میزبان بقیه می‌شود و در همه آنها هم به شکلی عجیب قرار است خنده به عنوان دوای درمان باشد و همه با وظیفه خنداندن مردم ناشاد در حال انجام وظیفه هستند!! حال آنکه خنده و شادی، نه امری فردی که موضوعی کاملا اجتماعی و عمومی است؛ به این معنا که هیچگاه اخلاقی نیست از صبح تا شب افرادی با صدها مشکل اقتصادی را دید اما بگوییم اشکالی ندارد، ما می‌خندیم تا حال بقیه خوب شود! این دقیقا همان کاری است که سریال‌هایی همچون جوکر و خندوانه و دورهمی و شب‌آهنگی و هم‌رفیق و سایر محصولات مبتذل این‌چنینی انجام می‌دهند و در نهایت فضایی ایجاد می‌شود که گروه‌های مرجع جامعه، نه نخبگان کشور که سلبریتی‌ها سینما و تلویزیون هستند که جامعه را بدل به یک کُل بی‌دغدغه و بی‌هویت می‌کند که دغدغه‌اش تنها خندیدن به یک استوری و پست باشد و آنقدر لمپنیسم رواج داده شود و سطح طنز در حدی نازل و مبتذل و وقیحانه شود، که سریال جوکر، حلوا حلوا شود!

اتفاقا حاکمیت هم از چنین فضایی بدش نمی‌آید، چراکه برای آنها بهتر آن است که در دوره‌ای که ناکارآمدی به اوج رسیده، بهتر است منتقد وضعیت مثلا مهران مدیری باشد که قرار است با ظاهری جدی همه چیز را به سخره بگیرد و نقد را از معنا تهی کند، نه آنکه چهره متخصص وضعیت را واکاوی کند و تبدیل به مرجع نقد شود.

همین گروه سلبریتی هم معمولا در انتخابات پای کار هستند و در ستادهای انتخاباتی اصلاح طلب و اصولگرا حاضر می‌شوند و نوید آینده بهتر را با کاندیدای خودشان می‌دهند، بی آنکه درکی از واقعیت جامعه داشته باشند. آنها زمانی منتقدند که موقعیت فردی خودشان در خطر قرار بگیرد.

New Title

پدر زن رئیسی: دشمن می‌خواهد سفره انقلاب را جمع کند

پدر زن رئیسی: دشمن می‌خواهد سفره انقلاب را جمع کند
آخوند تبهکار علم الهدی، نماینده خامنه ای در خراسان و پدر زن رئیسی امروز گفت: بازگوکنندگان حرف‌های دشمن در مطبوعات و فضای مجازی، لشکر دشمن هستند و باید تحت تعقیب قضایی قرار بگیرند.

علم‌الهدی گفت: امروز برادران خواهران، دشمن با همه قدرت با همه امکانات رسانه جهانی‌اش که بسیار هم مجهز هست، راه افتاده ما را از بین ببرد. به این معنا که ابهام ایجاد کند… اینها تنها به گفتن و تبلیغ کردن نیست دنباله این گفتنها عملیات است.

دنبال اینها می‌خواهد عملیات کند. آشوب در داخل مملکت راه بیفتد. زمینه فراهم بشه از خارج مملکت حرکت کنند. آنها بیایند بر همه چیز ما مسلط بشوند.

برادر من! نباید آرام بگیری بر تو واجب شرعی است یعنی اگر در مقابل فتنه‌های دشمن که از یک‌طرف در مذاکرات دارند مسأله را برمی گردانند، جنایت خودشان کردند، مذاکره را خودشان زدند، این قرارداد را خودشان بهم زدند، در عین‌حال آمدند تو فعالیت‌های رسانه‌ ای کاری می‌کنند. مطلب را برگردانند به‌طرف ما و جریان را آن‌جوری که می‌خواهند خودشان شکل بدهند.

خوب یک عده افراد ناآگاه هم در داخل کشور همان حرفهای آنها را بازگو می‌کنند. فکر می‌کنند که بایستی با این دولت باید مبارزه بکنند. فکر می‌کنند باید با این نظام بجنگند. آنها هم شروع می‌کنند همان حرفها را زدن.

این را بایستی مسئولان قضایی ما و مسئولان اجرایی کشور ما بدانند اینهایی که بازگو کنند حرفهای این عناصر کفر از خارج به داخل هستند اینها ستون پنجم دشمن اند.

این بازگو کنندگان حرفهای دشمن در مطبوعات داخل کشور یا در بعضی از رسانه‌های فضای مجازی اینها بایستی تحت تعقیب قضایی قرار بگیرند اینها لشکر دشمن هستند…

New Title

ترس رهبر کره شمالی از افشای واقعیات هولناک کشورش

ترس رهبر کره شمالی از افشای واقعیات هولناک کشورش
در طول ۱۰ سال از روی کار آمدن کیم جونگ اون به عنوان رهبری کره شمالی، این کشور با افرادی که تلاش می‌کنند تا از سرزمین خود فرار کنند به شدت برخورد کرده است و همین مساله بسیاری را از خروج و دیدار مجدد با خانواده‌هایشان در آن سوی مرزها مایوس کرده است.

به گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری رویترز، حتی پیش از اینکه همه‌گیری ویروس کرونا تعداد فراری‌ها را کاهش دهد، کیم کنترل‌ها را افزایش و چین را تحت فشار قرار داد تا اقدامات خود را در آن سوی مرزها تشدید کند.

به گفته وزارت اتحاد مجدد کره جنوبی که روابط با کره شمالی را مدیریت می‌کند، تنها دو فراری از کره شمالی از آوریل تا ژوئن سال جاری میلادی وارد کره جنوبی شده‌اند که کمترین تعداد در یک سه ماهه است.

“ها جین-وو” که به عنوان یک میانجی در کره شمالی کار و به فراری‌ها کمک می‌کرد تا این کشور را ترک کنند پیش از آنکه خودش در ۲۰۱۳ فرار کند، گفت: کیم جونگ اون بدون قید و شرط جلوی فرار تمامی مهاجران کره شمالی از این کشور را گرفته است.

در میان کسانیکه پس از به قدرت رسیدن کیم جونگ اون در ۲۰۱۱ و در پی مرگ پدرش کیم جونگ ایل، توانستند در کره جنوبی ساکن شوند، برخی می‌گویند کیم جوان کاری زیادی برای بهبود و رفاه زندگی مردم نکرده است.

بر اساس گزارش جدیدی که توسط وزارت اتحاد مجدد کره جنوبی منتشر شد، کیم جونگ اون به بخش خصوصی اجازه داده تا از عوامل دولتی پیشی بگیرند و به بزرگترین بازیگر اقتصادی کره شمالی در دهه گذشته تبدیل شوند.

این وزارتخانه همچنین اعلام کرد، افزایش اولیه تولید ناخالص داخلی و بهبود معیشت به دلیل تحریم‌های بین‌المللی اعمال‌شده به دلیل تلاش کیم جونگ اون برای دستیابی به تسلیحات هسته‌ای تضعیف شده در حالیکه یک بازرس حقوق بشر سازمان ملل می‌گوید که کنترل‌های مرزی برای مقابله با ویروس کرونا خطر ایجاد گرسنگی در میان قشر آسیب‌پذیر کره‌شمالی را در پی دارد.

دیده بان حقوق بشر نیز اعلام کرده است، مصاحبه‌هایش با فراری‌های کره شمالی که پس از سال ۲۰۱۴ این کشور را ترک کرده‌اند، یا هنوز تماس‌هایی با کره شمالی دارند، نشان می‌دهد در حالیکه کیم جونگ اون اقتصاد را تا حدی بهبود بخشیده اما عبور غیرقانونی از مرز تقریبا غیرممکن شده، اقدامات فساد عادی شده و درخواست‌های دولت برای کار بدون مزد افزایش یافته است.

New Title

مادر ستار: خامنه‌ای قاتل است و مثل سگ دروغ می‌گوید

مادر ستار: خامنه‌ای قاتل است و مثل سگ دروغ می‌گوید


گوهر عشقی،‌ مادر ستار بهشتی، از قربانیان شکنجه در زندان‌های ایران، می‌گوید تلویزیون حکومتی ایران در گزارشی که درباره مصدومیت او ساخته است، «دروغ می‌گوید».

او در یک گفت‌وگوی ده دقیقه‌ای که در اکانت اینستاگرام مسیح علی‌نژاد منتشر شده، ادعای صداوسیما درباره این که در روز حادثه در حال رفتن به بیمارستان برای تزریق واکسن بوده را رد می‌کند و می‌گوید تابستان هر دو دوز واکسن کرونا را زده است.

گوهر عشقی با اشاره به این که صداوسیما هفت روز پس از حادثه حمله موتورسوار به او فیلم ساخته است، از مسئولان حکومت می‌پرسد زمانی که ستار بهشتی «زیر شکنجه کشته شد، دوربین نبود که قاتل را به او‌ نشان دهند؟ این همه جوان در خیابان در خون‌ خود می‌غلتند، دوربین نبود؟»

گوهر عشقی روز پنج‌شنبه، ۱۸ آذر، بنا به برنامه هفتگی‌اش راهی مزار فرزندش، ستار بهشتی، بود که از پشت سر مورد حمله افراد ناشناس سوار بر موتور قرار گرفت و از ناحیه سر و صورت مجروح شد.

به گزارش رادیو فردا، تاکنون هیچ مقام یا نهاد انتظامی یا امنیتی به این موضوع واکنشی نشان نداده است، ولی صداوسیما در گزارشی که پنج‌شنبه شب از شبکه دو پخش کرد، بدون اینکه تصویری از صورت گوهر عشقی نشان دهد، تصاویر زنی عصازنان را از پشت نشان داد و گفت هیچ موتوری به او حمله نکرده و این زن خودش زمین خورده است.

گوهر عشقی در واکنش به این گزارش با تاکید بر این که دادخواه پرونده فرزندش است، گفت: «خامنه‌ای قاتل فرزند من است» و جمهوری اسلامی «کاری جز دروغ، فتنه و کشتن جوانان زیر شکنجه ندارد».

تلویزیون حکومتی ایران در سال‌های اخیر بارها برنامه‌هایی علیه قربانیان حکومت، زندانیان و خانواده قربانیان پخش کرده که بعدا مشخص شده است فیلم‌ها مونتاژشده و جعلی هستند یا بر پایه اعترافات اجباری و شاهدان جعلی ساخته شده‌اند.

New Title

مادر ستار: صداوسیمای خامنه‌ای مثل سگ دروغ می گوید

مادر ستار: صداوسیمای خامنه‌ای مثل سگ دروغ می گوید


گوهر عشقی،‌ مادر ستار بهشتی، از قربانیان شکنجه در زندان‌های ایران، می‌گوید تلویزیون حکومتی ایران در گزارشی که درباره مصدومیت او ساخته است، «دروغ می‌گوید».

او در یک گفت‌وگوی ده دقیقه‌ای که در اکانت اینستاگرام مسیح علی‌نژاد منتشر شده، ادعای صداوسیما درباره این که در روز حادثه در حال رفتن به بیمارستان برای تزریق واکسن بوده را رد می‌کند و می‌گوید تابستان هر دو دوز واکسن کرونا را زده است.

گوهر عشقی با اشاره به این که صداوسیما هفت روز پس از حادثه حمله موتورسوار به او فیلم ساخته است، از مسئولان حکومت می‌پرسد زمانی که ستار بهشتی «زیر شکنجه کشته شد، دوربین نبود که قاتل را به او‌ نشان دهند؟ این همه جوان در خیابان در خون‌ خود می‌غلتند، دوربین نبود؟»

گوهر عشقی روز پنج‌شنبه، ۱۸ آذر، بنا به برنامه هفتگی‌اش راهی مزار فرزندش، ستار بهشتی، بود که از پشت سر مورد حمله افراد ناشناس سوار بر موتور قرار گرفت و از ناحیه سر و صورت مجروح شد.

به گزارش رادیو فردا، تاکنون هیچ مقام یا نهاد انتظامی یا امنیتی به این موضوع واکنشی نشان نداده است، ولی صداوسیما در گزارشی که پنج‌شنبه شب از شبکه دو پخش کرد، بدون اینکه تصویری از صورت گوهر عشقی نشان دهد، تصاویر زنی عصازنان را از پشت نشان داد و گفت هیچ موتوری به او حمله نکرده و این زن خودش زمین خورده است.

گوهر عشقی در واکنش به این گزارش با تاکید بر این که دادخواه پرونده فرزندش است، گفت: «خامنه‌ای قاتل فرزند من است» و جمهوری اسلامی «کاری جز دروغ، فتنه و کشتن جوانان زیر شکنجه ندارد».

تلویزیون حکومتی ایران در سال‌های اخیر بارها برنامه‌هایی علیه قربانیان حکومت، زندانیان و خانواده قربانیان پخش کرده که بعدا مشخص شده است فیلم‌ها مونتاژشده و جعلی هستند یا بر پایه اعترافات اجباری و شاهدان جعلی ساخته شده‌اند.

New Title

گرانی در ایران فرزندان متاهل را راهی خانه پدری کرد

گرانی در ایران فرزندان متاهل را راهی خانه پدری کرد
طی دو دهه‌ی گذشته با رشد سرسام‌آور قیمت و اجاره‌ی مسکن، الگوی زندگی در شهرهای بزرگ دستخوش تغییرات بسیاری شده است. علاوه بر رشد حاشیه‌نشینی و مهاجرت به شهرهای کوچک‌تر، پدیده‌ی «بازگشت فرزندان به منزل والدین» نیز مشاهده می‌شود یا در برخی موارد، فرزندان وعده‌های غذایی را در منزل پدر و مادر خود صرف می‌کنند تا عملا هزینه‌های زندگی خود را کاهش دهند.د

ر این مجال، انصاف نیوز آثار اجتماعی و سیاسی این پدیده را در گفت‌و‌گو با «دکتر حسین ایمانی‌ جاجرمی» جامعه‌شناس شهری، مورد بررسی قرار داده‌ است.

با توجه به تشدید مشکلات اقتصادی طی سال‌های اخیر، در شهرهای بزرگ شاهد پدیده‌‌ی بازگشت فرزندان متاهل به منازل والدین هستیم. چقدر این موضوع مهم است و چه دلایلی دارد؟

اولین بار که با این موضوع برخورد کردم در کنفرانس جامعه‌شناسی خانواده در ویتنام بود که یک محقق اروپایی مقاله‌ای را در این خصوص ارائه می‌داد و درباره‌ی بازگشت جوانان به خانه‌های والدین‌شان صحبت می‌کرد. او معتقد بود که به دلیل افزایش هزینه‌های اجاره و خرید مسکن، موج بازگشت فرزندان به منازل والدین در اروپا شکل گرفته است. تفاوتی که من فکر می‌کنم که درباره‌ی ایران وجود دارد این است که منازل طبقه‌ی متوسط اروپایی منازل بزرگی است و می‌تواند چند نفر را در خود اسکان دهد اما به نظر می‌رسد در ایران، طبقه‌ی متوسط نتوانسته است طی سال‌های گذشته منزل خود را تغییر دهد. داده‌های مسکن نشان می‌دهد که متراژ مسکن‌ها نسبت به قبل کوچک‌تر هم شده است. بنابراین قطعا بازگشت فرزندان به منزل والدین، در ابتدا از نظر فیزیکی مشکلاتی را در پی خواهد داشت. پیامدهای اجتماعی، عاطفی و روانی نیز بسیار مهم هستند که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.

این پدیده چه پیامدهای اجتماعی بر جامعه‌ی ایران خواهد داشت؟

بالاخره کسی که در مسیر زندگی قرار می‌گیرد برای زندگی‌اش برنامه‌ریزی دارد و می‌خواهد که پله پله، حرکت کند. وقتی که این برنامه‌ی زندگی به دلیل مشکلات اقتصادی به هم می‌ریزد که حل آن از عهده‌ی افراد خارج است، مساله از بُعد فردی خارج شده و یک بُعد اجتماعی و ساختاری به خود می‌گیرد. این مساله هم روحیه‌ی افراد را به هم می‌ریزد و هم پیامدهای اجتماعی اقتصادی و سیاسی را به دنبال خود دارد. تقاضا برای مسکن یا لوازم خانگی سبب گردش چرخ‌های یک اقتصاد و رونق آن می‌شود. وقتی این تقاضاها در بازار وجود نداشته باشد یا کاهش پیدا کند، رشد اقتصادی کُند شده و رکود بر بازار حاکم می‌شود.

از نظر اجتماعی هم موضوع بسیار حائز اهمیت است. طی دهه‌های گذشته ارزش‌های فرهنگی در ایران تغییر کرده و بر استقلال خانوارها تاکید دارد. زمانی که این موضوع قابل تحقق نباشد، یک فشار عاطفی و روانی هم بر افراد وارد می‌شود. در حال حاضر ما در ایران با افرادی مواجه هستیم که به نظر می‌رسد به حریم شخصی باور دارند و این امر برایشان ارزش است اما امکان تحقق آن را ندارند. این موضوع در نهایت موجب سرخوردگی افراد می‌شود. یک نمونه از این پدیده، تفاوت فرهنگی، واقعه‌ی قتل کارگردان مشهور به دست پدرش بود.یکی از مهم‌ترین دلایل این واقعه دلخراش، عدم توانایی فرزند برای تأمین یک مسکن مستقل برای خود باشد. به دلیل همین ناتوانی به ناچار با والدین خود زندگی می‌کرد و به گفته‌ی پدر، به دلیل عدم رعایت ارزش‌های خانوادگی، دچار تعارضات فرهنگی بودند. البته چنین مساله‌ی پیچیده‌ای، قطعا دلایل دیگری هم نقش داشتند اما تفاوت در سبک زندگی نیز در این میان نقش مهمی دارد. از‌این‌رو، نگرانی از تشدید بحران‌ها در بین خانواده‌های ایرانی در پی گسترش پدیده بازگشت فرزندان به خانواده بسیار جدی است.

این پدیده به لحاظ سیاسی چه آثاری را در پی خواهد داشت؟

اتفاقات اقتصادی و اجتماعی بر ترجیحات افراد در حوزه‌ی سیاست تاثیر گذار است. معمولاً وقتی افراد امیدوار به آینده هستند به گروه‌های معتدل، دموکراسی‌خواه یا اصلاح‌طلب تمایل دارند اما در حال حاضر خطری که جامعه‌ی ما را تهدید می‌کند این است که اگر شرایط اقتصادی وخامت بیشتری پیدا کند، ممکن است گرایش‌ها و ترجیحات سیاسی به سمت رادیکال و پوپولیست شدن حرکت کند.

ممکن است همان اتفاق که در آلمان در زمان جمهوری وایمار اتفاق افتاد، در ایران هم رخ دهد؛ زمانی که بحران اقتصادی منجر به روی کار آمدن گروه‌های تندرو شد یا در ایتالیا، زمانی که موسولینی سرکار آمد. جامعه‌ی ایران یک جامعه عمدتاً شهری شده است و به همین دلیل، ممکن است اتفاقات مشابه هم در ایران رخ دهد. به هر حال، باید در خصوص تاثیر وضعیت اقتصادی بر ترجیحات سیاسی نگران بود و در خصوص آن تامل کرد. ممکن است فضا به سمت قطبی‌تر شدن بیشتر و قربانی شدن گروه‌های اقلیت پیش رود. به عنوان نمونه، در خصوص مهاجرین افغانستانی، این روزها حرف‌های تندتری زده می‌شود. اینها نشانه‌های تندتر شدن گرایش سیاسی است. وقتی این موضوعات پیش می‌آید، در سطح شعور عامیانه، افراد دنبال مقصر می‌گردند که این مقصرین ممکن است گروه‌های ضعیفی مانند افغانستانی‌ها باشند که مورد خشونت بیشتر قرار می‌گیرند.

پدیده‌ی بازگشت به خانه پدری یا مادری سن و سال نمی‌شناسد. از نظر شما این شرایط تا کجا ادامه خواهد یافت؟

بستگی به وضعیت اقتصادی دارد. اگر رجعت به منزل والدین صرفا دلیل اقتصادی داشته باشد که به نظر می‌رسد چنین است، با عبور کشور از تنگنای اقتصادی و با رشد اقتصادی، قاعدتاً این مساله متوقف خواهد شد. نکته‌ی دیگر این است که در حال حاضر جوانان اصلا از منزل والدین خود خارج نمی‌شوند که برگردند و ما با پدیده‌ی «رسوب فرزندان در خانه‌های پدر و مادر» هم مواجه هستیم.

با توجه به تفاوت سبک زندگی جوانان با والدین خود، این رسوب چه آثار و پیامدهایی می‌تواند داشته باشد؟
همان‌طور که گفتم گرایش های فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ی ایران به سمت فردگرایی است و این پدیده مانعی بر سر این روند است. خانواده کوچک‌تر شده، فرزندان کمتر شده و روابط اجتماعی متکثر شده است. در قالب گروه‌هایی که افراد عضوش می‌شوند که سبک زندگی خاص خودشان را دنبال می‌کنند. این پدیده هم مانند رجعت فرزندان به خانواده، باعث بروز تعارض‌هایی می‌شود. این پدیده علاوه بر تاثیر بر بلوغ اجتماعی افراد، سبب سرخوردگی، افسردگی و رفتارهای پرخاشگرانه می‌شود. تاثیر مستقیم و غیرمستقیم این پدیده ممکن است تا چند نسل ادامه داشته باشد. این تأخیر در بلوغ و استقلال از خانواده برای رشد جامعه مضر است و باید شاهد رشد قارچ‌گونه نسل «نیت» (Neet) باشیم. این اصطلاح مخفف عبارت (Not in Education, Employment or Training) است و به طیف وسیعی از جوانان اشاره دارد که دیگر دانش‌آموز مدرسه نیستند، اما هنوز دانش‌آموز نیستند و در عین حال بیکار هستند، به کار می‌رود.

منظور شما این است که این یک انتخاب فردی نیست بلکه معلول یک شرایط اقتصادی و اجتماعی است؟

برای تعداد معدودی می‌تواند یک انتخاب باشد؛ فردی که می‌تواند کار کند اما ترجیح می‌دهد کار نکند اما برای میلیون‌ها نفر، سرنوشت گریزناپذیر است و آنها امکان انتخاب دیگری ندارند. این شرایط ممکن است خودش را در حوزه‌های هنر و ادبیات در قالب افکار نیهیلیستی و پوچ‌گرایانه خود را نشان دهد چون ارتباط افراد با جامعه قطع می‌شود.

New Title

امنیت نظام در معرض تهدید شدید حتی شدیدتر از آبان ۹۸

امنیت نظام در معرض تهدید شدید حتی شدیدتر از آبان ۹۸


فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی در جلسه روز گذشته موسسه دین و اقتصاد در مورد لایحه بودجه سال ۱۴۰۱ اظهار کرد: کانون‌های بحران آفرین در اقتصاد سیاسی ایران از حدود متعارف فراتر رفته و این مسئله برای لایحه بودجه ۱۴۰۱ ابعاد اهمیت بیشتری را پیدا کرده است. پارادوکس اصلی نظام حکمرانی کنونی ما این است که در شرایطی که کشور با انبوهی از بحران‌ها روبرو است و نیاز است که اراده بیشتری برای اعتمادبخشی در دستور کار قرار دهد، متاسفانه در عمل عکس این روند در دستور کار قرار می‌گیرد.

به گزارش ایلنا، وی افزود: اگر در دولت قبل طیفی از رسانه‌ها و کانون‌های قدرت سعی می‌کردند نقص‌ها و ضعف‌های بودجه‌ریزی را صرفا متوجه قوه مجریه کنند، اما امروز ما پدیده بسیار نگران کننده و خطرناک حکومت یک‌دست مواجه هستیم. از همین روی باید به همه کسانی که دل در گروی ثبات، امنیت و تمامیت ارضی کشور دارند بگوییم که در درجه نخست ابعاد اهمیتی لایحه بودجه را درک کرده و این لایحه محصول شیوه اداره کشور قوای دیگر نیز است. یعنی می‌توان گفت که مسئولیت قوای قضائیه و مقننه کمتر از قوه مجریه نیست.

مومنی بیان کرد: حتی در حکومت یکدست نیز تجربه فاجعه‌آمیز دولت احمدی‌نژاد نشان داد که حکومت یکدست در شرایط بحرانی هم ترک می‌خورد. در همین دولت فعلی هم مشاهده می‌شود، کسانی که حامیان دولت هستند برای پنهان کردن این خطای فاحش که با حکومت یکدست اداره کشور بهتر است، اقدام به تضعیف افرادی در خود دولت کرده‌اند. همچنین پارادوکس بزرگ دیگر این است که در شرایطی که پیچیدگی اقتصادی در اوج است، ائتلاف غالب بر روی یکی از بی‌کیفیت‌ترین تیم‌ها برای اداره اقتصاد ملی تفاهم کرده است.

این استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: مسئولیت‌پذیری حکومت هم در امور حاکمیتی رو به سقوط گذاشته است. امنیت داخلی با این وضعیت در معرض تهدید شدید حتی شدیدتر از بازه سال‌های ۹۶ تا ۹۸ قرار می‌گیرد. بودجه با بحران شدت‌بخشی به رکود همراه با اراده خطرناک به شدت‌بخشی به تورم در حد تحریم‌کنندگان تنظیم شده و پتانسیل‌های شدید تورم‌زایی در سند است و هر ثانیه اصرار بر تداوم روندهای کنونی می‌تواند هزینه‌های غیرقابل جبرانی برای کشور داشته باشد.

New Title