۱۴۰۱ مرداد ۱۴, جمعه

یک کودک سه ساله قربانی سیلاب در ایذه شد

یک کودک سه ساله قربانی سیلاب در ایذه شد

یک کودک سه ساله قربانی سیلاب در ایذه شد

حسن سبزعلی زاده در گفت و گو با خبرنگار مهر عنوان کرد: عصر امروز با ورود سامانه بارشی مانسون یک دستگاه پژو در منطقه سراک غرق شد.

وی افزود: در پی این حادثه یک کودک سه ساله جان خود را از دست داد.

سبزعلی زاده گفت: تلاش‌ها برای پیدا کردن پیکر این کودک سه ساله ادامه دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، عصر امروز نیز یک سرنشینان یک دستگاه خودرو پژو در روستای ناشلیل ناپدید شدند همچنین بیش از ۷۰ رأس دام در جاده روستای پرچستان تلف شد.

 

برنامه‌های کودک به اندازه انگشتان دست هم نیست!/ هشدار می‌دهم

برنامه‌های کودک به اندازه انگشتان دست هم نیست!/ هشدار می‌دهم

برنامه‌های کودک به اندازه انگشتان دست هم نیست!/ هشدار می‌دهم

محمد مسلمی سازنده برنامه «دوقلوها» که چند ماهی است درگیر ساخت این برنامه است درباره آخرین وضعیت آن به خبرنگار مهر بیان کرد: دنیا دارد با سرعت عجیبی به سمت جلو می‌رود و کارهایی در حوزه کودک و نوجوان انجام می‌دهد که دارد این قشر را به واسطه گرافیک‌های جذاب یا تفکری که دارند به سمت خود جلب می‌کنند اما ما هنوز نتوانسته‌ایم این فضا را به دست بگیریم. کودکان ما گوشی‌ها را به دست می‌گیرند و این فضا آن‌ها را مجذوب خود کرده است.

وی اضافه کرد: در این فضا تلویزیون یک بخش است و تئاتر و سینما و حوزه‌های دیگر هم همینطور است، باید نوعی وحدت و همدلی به وجود بیاید تا کار کودک و نوجوان شکل بگیرد. اینگونه من آینده روشنی برای این حوزه نمی‌بینم.

این بازیگر و سازنده برنامه‌های کودک با اشاره به برنامه خود عنوان کرد: ما چهار یا پنج ماه است که برای «دوقلوها» دکور زده‌ایم اما یا متن باید عوض شود یا پول ندارند و به همین دلایل کارمان هنوز وارد مرحله تولید و پخش نشده است. در حالی که قرار بود فصل دوم این مجموعه نوروز پخش شود.

مسلمی درباره سرمایه‌های انسانی که در حوزه کودک کار می‌کنند بیان کرد: سازمان برای این افراد هزینه‌های هنگفتی کرده است. برای ما و نسلی که در این حوزه سال‌ها کار کرده است. فقط نفت سرمایه نیست بلکه یک شاعر، یک هنرمند که بابت او هزینه شده است سرمایه هستند. همه جای دنیا محبوبیت را ایجاد کرده و بعد از آن استفاده می‌کنند اما اینجا اینگونه نیست.

این برنامه‌ساز کودک یاداور شد: من درباره شخص حرف نمی‌زنم سیستم درست نیست باید سیاست‌ها از بالا درست شود. در حال حاضر این ترمزی که در کارها اتفاق افتاده است ضربه بزرگی برای بچه‌ها و هنرمندان است.

وی اضافه کرد: الان برنامه‌های کودک تلویزیون به اندازه انگشت‌های یک دست هم نیست، یعنی بستری وجود ندارد و این خوب نیست چون برای بچه‌ها قهرمانی ساخته نمی‌شود به ویژه در مقابل رسانه‌های مختلفی که انیمیشن‌ها و برنامه‌های مختلفی می‌سازند. باید مشاوران و متخصصان دور هم جمع شوند و با توجه به ذائقه کودک امروز تصمیم بگیرند و راه حلی برایش پیدا کنند.

مسلمی با هشدار عنوان کرد: همینطور که بچه‌ها تغییر می‌کنند ما هم باید با آن‌ها تغییر کنیم. این برنامه‌سازی‌ها باید به روز شود و در کنار آن عروسک‌سازی، مستندسازی و فیلمسازی این حوزه هم تغییر کند وگرنه همین می‌شود که بچه‌های ما سراغ شخصیت‌ها و قهرمان‌های خارجی می‌روند.

وی در پایان به معضلات کودکان امروز اشاره و بیان کرد: بچه‌های الان نه دوستی دارند نه در کوچه بازی می‌کنند و اینقدر خبرهای بد می‌شوند که گاهی برخی‌شان قرص می‌خورند و در سنین کودکی دچار افسردگی شده‌اند و اینها همان مشکلاتی است که باید برایشان فکری کنیم.

 

۱۴۰۱ مرداد ۱۳, پنجشنبه

فاکتورهای تاثیرگذار بر افزایش ریسک حملات آسم در کودکان

فاکتورهای تاثیرگذار بر افزایش ریسک حملات آسم در کودکان

فاکتورهای تاثیرگذار بر افزایش ریسک حملات آسم در کودکان

به گزارش خبرنگار مهر به نقل از هلث دی نیوز، تحقیقات جدید نشان می‌دهد که جنایات خشونت‌آمیز و پیشرفت تحصیلی ضعیف ممکن است دو دلیل عمده در این مورد باشند.

دکتر «جردن تایریس»، نویسنده این مطالعه از بیمارستان ملی کودکان در واشنگتن دی سی، گفت: «تجربه جرم خشونت آمیز می‌تواند منجر به استرس سمی شود و کاهش سطح تحصیلات با سواد سلامت پایین‌تر همراه است.»

وی در ادامه افزود: «استرس سمی و سواد سلامت پایین با سلامتی وخیم آسم در کودکان مرتبط است، بنابراین ممکن است این موضوع یافته‌های ما را توضیح دهد.»

سواد سلامت به این معناست که فرد چقدر اطلاعات لازم را برای انتخاب مناسب در مورد مراقبت‌های بهداشتی داراست.

برای این مطالعه، تیم تحقیق داده‌های نزدیک به ۱۵۵۰۰ کودک مبتلا به آسم (۲ تا ۱۷ ساله) را در واشنگتن دی سی تجزیه و تحلیل کرد. آن دسته از کودکانی که در مناطقی زندگی می‌کردند که جرم و جنایت خشونت‌بارتر و فارغ‌التحصیلان دبیرستانی کمتری داشتند، بیشتر به خاطر حملات آسم در بیمارستان بستری می‌شدند یا به بخش اورژانس مراجعه می‌کردند.

به گفته محققان، مشارکت دادن اعضای جامعه و سایر ذینفعان برای رسیدگی به این عوامل مهم اجتماعی ممکن است منجر به کاهش میزان آسم در بین کودکان ساکن در این مناطق شود.

 

یک کودک ۱۲ ساله در شهر طبل جزیره قشم غرق شد

یک کودک ۱۲ ساله در شهر طبل جزیره قشم غرق شد
یک کودک ۱۲ ساله در شهر طبل جزیره قشم غرق شد

ایسنا/هرمزگان شهردار طبل از غرق شدن یک کودک ۱۲ ساله در سد خاکی شهر طبل پس از بارندگی روزهای اخیر خبر داد.

سید مسلم هاشمی در گفت‌وگو با ایسنا با اعلام این خبر افزود: با ورود موج بارشی مونسونی به جزیره قشم تا شب گذشته بیشترین بازندگی به میزان ۷۰ میلی متر در شهر طبل ثبت شده است.
وی ادامه داد: این میزان بارش موجب پرشدن سدخاکی این شهر شده است که متاسفانه یک پسربچه ۱۲ ساله در این سد غرق شد.
هاشمی بیان کرد: جسد این کودک پس از سه ساعت مفقودی توسط مردم محلی از آب گرفته شد.
به گفته شهردار طبل، سابقه احداث این سد به بیش از ۶۰ سال پیش بازمی‌گردد و در زمان احداث خارج از محدوده سکونت واقع بوده اما به مرور زمان با افزایش ساخت ‌و ساز در محدوده مسکونی قرار گرفته است.
هاشمی تصریح کرد: هم‌اکنون منتظر تصویب طرح جامع شهری هستیم تا با نظر مشاور محدوده ایمن در اطراف سد ایجاد کنیم اما تا تا زمان تصویب نیز از هرگونه ساخت و ساز اطراف سد جلوگیری خواهد شد.
به گفته شهردار طبل نبود بارندگی در سال‌های گذشته موجب شده است مردم فکر کنند این سد کارایی ندارد و اطراف آن مکان مناسبی برای ساخت و ساز است اما از آنجاییکه مسیر آبهای بالادست به محل سد ختم می‌شود در سال‌های پربارش خطرآفرین است.
وی اظهار کرد: هشدارهای لازم توسط ستاد بحران فرمانداری شهرستان قشم و شهرداری به خانواده‌ها اعلام شده و از همه مردم درخواست داریم در زمان بارندگی به مسیرهای سیلاب، سدها و تجمع اب نزدیک نشوند و موارد ایمنی را رعایت کنند و مراقبت از کودکان را جدی بگیرند.

 

احضار و بازداشت چهار شهروند از جمله سه نوجوان در اشنویه

احضار و بازداشت چهار شهروند از جمله سه نوجوان در اشنویه

خبرگزاری هرانا – روز پنجشنبه ۶ مردادماه، چهار شهروند از جمله سه نوجوان، پس از احضار به اطلاعات سپاه اشنویه بازداشت شدند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کردپا، امروز پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱، چهار شهروند از جمله سه نوجوان به اطلاعات سپاه اشنویه احضار و بازداشت شدند.

بر اساس این گزارش، هویت آنها حسیب حسن زاده ١٨ ساله فرزند رحمان”، “سامان حسن زاده” ١٧ ساله فرزند مصطفی، “زانیار حسن زاده” ١۶ ساله فرزند اسماعیل و “پیشوا شاداب” ١۶ ساله فرزند جعفر همگی اهل روستای “باب خالدآباد” عنوان شده است.

در این گزارش به نقل از یک منبع مطلع آمده است: «پیشوا شاداب روز چهارشنبه پنجم مردادماه نیز به اطلاعات سپاه احضار و به مدت ٨ ساعت مورد بازجویی قرار گرفته بود. از سرنوشت این افراد پس از احضار به اطلاعات سپاه اطلاع دقیقی در دسترس نیست.»

تا لحظه انتشار این خبر، از دلیل احضار و بازداشت این افراد اطلاعی در دسترس نیست.

 

۱۴۰۱ مرداد ۱۲, چهارشنبه

واژگونی وانت در سقز ۲ کشته و ۵ مجروح برجای گذاشت

واژگونی وانت در سقز ۲ کشته و ۵ مجروح برجای گذاشت

واژگونی وانت در سقز ۲ کشته و ۵ مجروح برجای گذاشت

سقز- رئیس اورژانس و مرکز فوریت های پزشکی سقز از کشته شدن دو نفر و مجروح شدن پنج نفر در حادثه واژگونی وانت در این شهرستان خبر داد.

محمد عزیز اویسی در گفت و گو با خبرنگار مهر اظهار کرد: در جریان واژگونی یک دستگاه خودروی وانت سایپا در محور سقز – دیواندره حوالی شهر «سنته»، سه اکیپ از تیم‌های فوریتی شهرستان به محل حادثه اعزام شدند.

وی افزود: خودروی وانت سایپا حامل هفت سرنشین بوده که واژگونی آن منجر به فوت ۲ کودک و مصدوم شدن پنج نفر دیگر از سرنشینان آن شده است.

رئیس اورژانس و مرکز فوریت‌های پزشکی سقز اعلام کرد: متأسفانه این ۲ کودک به دلیل شدت جراحات در آمبولانس جان باختند و مصدومان این حادثه به بیمارستان شفا برای مداوا انتقال یافتند.

غرق شدگی کودک ۷ ساله در سیلاب کوار

غرق شدگی کودک ۷ ساله در سیلاب کوار
غرق شدگی کودک ۷ ساله در سیلاب کوار

ایسنا/فارس رئیس مرکز اورژانس فارس از غرق شدن یک کودک ۷ ساله در کوار به دلیل جاری شدن سیلاب خبر داد.

محمدجواد مرادیان بامداد جمعه ۷ مرداد در گفت‌وگو با خبرنگاران بیان کرد: ساعت 19 و 41 دقیقه پنج‌شنبه ۶ مرداد گزارش یک مورد غرق شدگی به مرکز پیام اورژانس اعلام شد.

او گفت: در پی جاری شدن سیلاب در شهرستان کوار یک کودک ۷ ساله غرق شد و یک نفر مصدوم که به بیمارستان نمازی منتقل شدند.

 

۱۴۰۱ مرداد ۱۱, سه‌شنبه

۲ کودک بر اثر ریزش آوار ناشی از بارندگی در زاهدان جان‌ باختند

۲ کودک بر اثر ریزش آوار ناشی از بارندگی در زاهدان جان‌ باختند
۲ کودک بر اثر ریزش آوار ناشی از بارندگی در زاهدان جان‌ باختند

ایسنا/سیستان و بلوچستان سرپرست سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری زاهدان، گفت: بارش شدید باران و در پی آن ریزش سقف یک خانه، جان ۲ کودک را در شهر زاهدان، گرفت.

به گزارش ایسنا- ابراهیم شهریاری، اظهار داشت: این حادثه روز گذشته به سامانه ۱۲۵ سازمان آتش نشانی زاهدان گزارش و در کمترین زمان ممکن دو تیم امداد و نجات به محل حادثه اعزام شدند.

وی ادامه داد: آتش نشانان، بلافاصله پس از رسیدن عملیات آواربرداری را آغاز که متاسفانه پس از آواربرداری پیکر بی جان دو کودک را خارج کردند.

شهریاری، تصریح کرد: در این حادثه پدر خانواده مصدوم و توسط اورژانس به بیمارستان منتقل شد.

 

آن 5 پیکر ازدنیاکنده

آن 5 پیکر ازدنیاکنده

آن 5 پیکر ازدنیاکنده

ساعت24- بیشتر از دو هفته از خودکشی خانواده پنج‌نفره «پ» گذشته است؛ زیرزمینی که محل دارزدن «ف»، «ا»، «م»، «ع» و «ن» شد. «ن» کوچک‌تر از همه بود؛ دختر نوجوان 14‌ساله با دو تا چشم سیاه روشن که خیلی زود تاریک شد. مردم این منطقه نمی‌خواهند فراموش کنند و حالا معلوم نیست تا چند وقت دیگر می‌خواهند چشمشان که به هم می‌افتد، کمی با خودشان کلنجار بروند و بعد سرخ و سفید بشوند و شروع کنند و برای خانواده مرموز پلاک پنج‌رقمی قصه بسازند.

پیداکردن خانه زیاد سخت نیست. 25 کیلومتر که از مرکز اصفهان دور شوی و به خیابان 15 خرداد نجف‌آباد برسی، رسیدن به کوچه پهنی که خانه این پنج نفر بوده، سخت نیست؛ خانه‌ای بزرگ که در مقایسه با خانه‌های قدیمی این محله یک خانه اشرافی به حساب می‌آید؛ یک خانه آجری قرمز بلند با سقف سیاه و چند ردیف پنجره. از خیابان که نگاهش می‌کنی خیلی تاریک است؛ کل ساختمان طوری تاریک است انگار خودش را در سایه درخت‌های پیر و گره‌داری که رویش خم شده بودند، قایم کرده است.

اما آنچه در گفته‌های همسایه‌ها دیده می‌شود، این است که دو ماشین داشته‌اند؛ یک وانت و یک پژوپارس. همسایه‌ها همان گفته‌های تکراری را می‌گویند که بارها و بارها برای پلیس صحبت کرده‌اند. مادر خانواده قبلا معلم بوده و بازنشسته شده است. بن‌بست و پایان این خانواده رسیده به اینکه این خانواده به انتهای فراموشی نرسند و حالاحالاها قصه‌شان سر زبان‌ها باشد. وارد محدوده کوچه که بشوی، همه دارند از خانه‌ای حرف می‌زنند که هنوز هم مثل راز سربه‌مهر، سرنوشتشان مثل یک فیلم‌نامه با پایانی ترسناک مانده است. با اینکه فقط دو هفته از ماجرا گذشته، حیاط جلویی پر از برگ‌های خشک قهوه‌ای است که نشان از نبود اهالی خانه می‌دهد. خانه‌ای که تا قبل از آن جمعه مخوف، پنج نفر در آن زندگی می‌کردند و حالا واژه پلمب هنوز بر دیوارهای آجری آن به چشم می‌خورد. اهالی کوچه و همسایه‌ها همچنان در بهت و تعجب‌ هستند. اگرچه تا قبل از این هم ذهنشان از راز و رمز درون خانه و اینکه چه اتفاقاتی در آن می‌افتاده، تهی بوده، اما اکنون این خانه ساکت تبدیل شده به یک علامت‌سؤال بزرگ در ذهن اهالی و همسایه‌هایی که بیش از یک دهه خانواده‌ای را می‌دیده‌اند که سرشان در لاک خودشان بوده است. خانواده ساکت ساکن این خانه دوست نداشته‌اند با کسی رفت‌وآمد داشته باشند. برق آفتاب تن کوچه را داغ زده و ظهر خلوتی است‌ اما تک‌وتوک عابری که از این کوچه که همچنان خانه رمزآلود در آن قرار دارد می‌گذرند، هنوز درباره اینکه چرا اهالی این خانه این اتفاق را برای خودشان رقم زده‌اند، حرف می‌زنند. همسایه روبه‌رویی زن مسنی است؛ یکی از قدیمی‌ترین افراد این محله که از این خانواده به خوبی یاد می‌کند: «پدرشان شهید شده بود و از آن زمان مادرشان سرپرست خانواده بود. بیشتر از همه از خانه بیرون می‌آمد. معلم بود. بعد که بازنشسته شد، کمتر می‌دیدمش. با کسی حرف نمی‌زد. در حد یک سلام و احوالپرسی خشک‌وخالی. زیاد اهل حرف‌زدن نبود. بچه‌هایش هم همین‌طور. اما همه محجبه بودند. نمی‌خورد به اینکه چنین فکرهایی بکنند». زنی که درحال عبور است، وقتی متوجه می‌شود گفت‌وگو راجع به خانواده مرموز «پ» است، وارد بحث می‌شود. «خانواده خوبی بودند. پسرشان هم سربه‌زیر بود، اما کمی عصبی هم بود. یک‌بار با پسر من دعوایش شد». لبش را می‌گزد کلمه خدابیامرزدشان را بلند و پررنگ می‌گوید و بعد نگاهی به در خانه می‌اندازد. آهی می‌کشد و می‌رود. این را که چه چیزی باعث شده این خانواده مسخ شده و به جنون خودکشی دچار شوند، هیچ‌کس نمی‌داند. اگر هم داستانی هست بر اساس بافته‌های ذهنی همسایه‌ها و خبرهایی است که در فضای مجازی خوانده‌اند. همسایه دیگر این خانواده زنی حدود 45‌ساله است، چادر سیاهش را به دندان می‌گیرد و از لای در بدون اینکه بیرون بیاید به سؤالاتمان پاسخ می‌دهد: «اهل چشم‌وهم‌چشمی‌کردن با زن‌های دیگر نبود. توی خودش بود و کار خودش را می‌کرد. بچه‌هایش هم همین‌طور. زیاد اهل بیرون‌آمدن نبودند ولی در کل به کسی هم کاری نداشتند. وضعیت زندگی‌شان بد نبود؛ یعنی اینکه فقیر باشند و اینها نه نبودند. زیاد نمی‌شناختیمشان. دوست نداشتند با کسی ارتباط داشته باشند. اینجا همه همدیگر را می‌شناسند و همه به کار هم کار دارند اما این خانواده زیاد اهل رفت‌وآمد نبودند و دلشان نمی‌خواست کسی سر از کارشان دربیاورد. دخترشان را نمی‌دانیم طلاق گرفته بود یا آمده بود قهر؟ اما مدتی بود با مادرش زندگی می‌کرد و یک بچه 14‌ساله هم داشت. شلوغ نبودند هیچ‌کدامشان، رفت‌وآمدشان هم زیاد نبود». زن مسن از زن خانواده این‌طور تعریف می‌کند: «هیچ‌وقت بد رفتار نمی‌کرد، فقط مبهم بود و رو به کسی نمی‌داد. با یک سلام و احوالپرسی ختم می‌شد». خانه‌ای که حالا لابه‌لای ساختمان‌های ریز و درشتی که در این کوچه است، مثل یک راز سربه‌مهر مانده است. زن باز دستش را می‌گیرد سمت خانه و می‌گوید: فقط وقتی نیازی داشتند یا خریدی داشتند، می‌دیدمشان. می‌آمدند و بعد دست پر می‌رفتند در خانه. پسرشان را بیشتر می‌دیدیم؛ سرش را بالا نمی‌کرد و بسیار سربه‌زیر بود. گفته‌های پیرزن نشانی از خانه به ما نمی‌دهد. هیچ‌کس حتی هم‌بازی‌های پسر هم نمی‌دانند در آن خانه چه خبر بوده که از این‌همه رنگ، تنها دو رنگ سیاه و خاکستری را انتخاب کرده‌اند و آتش زده‌اند به زندگی‌شان. حالا خاطره‌های باقی‌مانده از این خانواده ختم می‌شود به رهگذرانی که در مواقع خاصی در کوچه روشنایی دیده می‌شده‌اند و حالا زندگی‌شان در همان زیرزمین خاموش شده است. یکی از همسایه‌ها وقتی این خانواده پنج‌نفره را پیدا می‌کنند، شاهد بوده و به قول خودش اگر پنج سال دیگر هم بگذرد، آن صحنه‌ها، آن زیرزمین تاریک و آن سر جداشده از بدن را یادش نمی‌رود. درد و رنج یک آن ولش نمی‌کند از دیدن آن‌همه جنازه؛ «از دیدن پنج نفر از یک خانواده که اجسادشان دچار فساد شده بود و بوی به‌شدت بدی می‌داد، شوکه شده بودم. فکرش را نمی‌توانم بکنم. شب و روزهای اول نمی‌تونستم بخوابم. چند روز نخوابیدم. همه در و پنجره‌ها رو بسته بودن، همه قفل بودن. آتش‌نشانی شیشه‌هارو شکسته بود. بغض کرده بودم. همه محله شوکه‌ هستن. هنوز شوکه‌ایم همه. راز این خانواده چی بوده نمی‌دونیم، می‌گن افسردگی بوده. آخه همه باهم افسردگی گرفته بودن؟ خدا عالمه من که نمی‌دونم. عجیبه واقعا عجیبه. درد یهو به جونشون افتاده بوده». اشک امانش نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد که ادامه ندهد. کوچه‌پس‌کوچه‌های نجف‌آباد هنوز به اندازه خیابان‌های معروفش آباد نیست؛ حتی با اینکه در هر کوچه خانه‌های نویی هم ساخته شده‌ اما این خانه بزرگ با همان دیوارهای آجری قدیمی، دیگر برای اهالی با بقیه فرق می‌کند. پیرزنی که خانه‌اش چند متر آن‌طرف‌تر است، این خانواده را از خیلی وقت پیش می‌شناسد. «پدرشان مرد خوبی بود، وقتی شهید شد این خانواده هم فروریخت». آلزایمر نمی‌گذارد اطلاعات جزئی‌تری به ما بدهد، فقط در همین حد که این خانواده بعد از مرگ پدرشان چندان با همسایه‌ها رفت‌وآمد نداشته‌اند. با وجود اینکه همسایه‌ها چیزی از خانواده «پ» نمی‌دانند اما هرکدام بر اساس شایعه‌هایی که شنیده‌اند، حرفی می‌زنند. بعضی می‌گویند پسر خانواده باعث این موضوع شده و بعضی دیگر ردپای کس دیگری را در این ماجرا باز می‌کنند. حالا ایستاده‌ایم در کوچه معروف روشنایی جلوی خانه‌ای با پلاک… که گله‌به‌گله برخی ایستاده‌اند، برخی به دیوار تکیه زده‌اند و هرکسی چیزی می‌گوید. زن در را می‌بندد و خداحافظی می‌کند. عابرانی که رد می‌شوند، نمی‌توانند چشم از خانه بردارند. دیوار طویل خانه روبه‌رویمان قد کشیده و توی آفتاب رنگ‌پریده شده، درختان حیاط از روی دیوار قد کشیده‌اند و تنشان را انداخته‌اند روی آجرها؛ تنها نام و نشانی که از زندگی در این خانه یافت می‌شود، همین درختان نیمه‌سبزی است که با نبود اهالی خانه رنگ خشکی به خود دیده‌اند. سناریوهایی که عابران یا همسایه‌ها از این خانواده می‌سازند، تقریبا مشترک است؛ پسری تقریبا بی‌اعصاب، مادر، دختران و نوه‌ای سربه‌زیر و آرام. ارتباطشان تقریبا صفر بوده، گاهی اوقات با ماشین پژو رفت‌وآمد می‌کرده‌اند و گاهی اوقات پسر خانواده با وانت تردد می‌کرده است. گفته‌ها تکراری است؛ گفته‌هایی که بارها و بارها برای پلیس و آتش‌نشانان گفته شده است. در این خانه آجری چه گذشته معلوم نیست؟ کسی نمی‌داند؛ نه از بومی‌های نجف‌آباد و نه مرد میانسال معتمد محل که ترجیح می‌دهد حرفی نزند. شایعه‌ها اما زیاد است؛ دهان‌به‌دهان می‌چرخد، نقل می‌شود و معلوم نیست حالاحالاها به کجا برسد. مرد سر تکان می‌دهد و نچ‌نچ می‌کند و می‌گوید خدابیامرزتشان. کاش می‌دانستیم، کاش کمکی می‌کردیم. می‌گویند الجار سم الدار. غفلت کردیم، یاد همسایه نبودیم، اگر بودیم این اتفاق نمی‌افتاد. دنیای بدی شده. با احوال همه همسایه‌ها آشناییم، با اینها غریبه بودیم. نمی‌دانستیم. بخت نحس همه‌شان را کشت. این جماعت یادشون نمی‌ره، بغض توی گلوشون جا خوش کرده. هیچ‌وقت ندانسته نباید کسی را قضاوت کرد. منم چیزی نمی‌دونم. اگر کسی چیزی بگه مسئولش خودشه بابا. ازدحام زخم و غم در کوچه روشنایی حالا این‌قدر زیاد است که کسی دیگر به ثانیه‌ها و دقیقه‌ها اهمیت نمی‌دهد؛ حتی اگر عجله هم داشته باشد، می‌ایستد روبه‌روی خانه فاتحه‌ای می‌فرستد و بعد می‌رود. مرگ در خانه چسبیده به کوچه روشنایی فراموش‌ناشدنی است. «ساعت‌های اول، هنوز باور نمی‌کردیم، مادرشون، بچه‌شون، کل خانواده‌شون حلق‌آویز شدن و مرده بودن»؛ و این ناباوری مرگ، ناباوری محتوم‌ترین تناقض زندگی، ناباوری تاوان لغزش لایه‌های امید، ثانیه‌های ناباوری آدم‌ها متراکم می‌شود و تمام حجم حافظه کوتاه‌مدت اهالی نجف‌آباد را اشباع کرده است. مرگ پنج نفر در یک خانه مثل فروریختن دیوار خانه است؛ سهمگین و مهیب. غرش آوار مرگ این خانواده هنوز برای اهالی نجف آباد قابل اندازه‌گیری نیست. سوگی که با خانه شماره… مانده است در دل اهالی.

دستبرد پسر 17 ساله به 500 کارت بانکی

دستبرد پسر 17 ساله به 500 کارت بانکی

ساعت24-ایران نوشت:پسر 17 ساله که از طریق ارسال پیامک جعلی ثنا در کازرون از 500 نفر کلاهبرداری کرده بود شناسایی و بازداشت شد.

در پی مراجعه تعدادی از شهروندان به پلیس فتا و شکایت و تشکیل چندین پرونده قضایی مشابه مبنی بر برداشت غیرمجاز از حساب بانکی پس از دریافت پیامک جعلی ابلاغیه الکترونیک قضایی، موضوع به‌صورت ویژه در دستور کارشناسان پلیس فتا قرار گرفت و پس از بررسی فنی و اظهارات شاکی‌های پرونده مشخص شد برداشت‌های غیرمجاز پس از دریافت پیامک ابلاغ الکترونیک قضایی صورت گرفته است. پس از آن کارشناسان پلیس فتا، موفق شدند متهم را که پسری 17 ساله بود شناسایی و پس از هماهنگی با مراجع قضایی در مخفیگاهش بازداشت کنند.

سرهنگ اسماعیل زراعتیان فرمانده انتظامی کازرون در این باره گفت: متهم پس از دستگیری در مواجهه با مستندات پلیس به برداشت حدود 150 میلیون تومان از 500 کارت بانکی شهروندان اعتراف کرد و برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضایی معرفی شد.
فرمانده انتظامی کازرون از شهروندان خواست تا پس از مواجهه با هرگونه محتوا، برنامه یا پیام مشکوک در فضای مجازی پلیس فتا را در جریان قرار دهند.