۱۴۰۱ اردیبهشت ۹, جمعه

آزادی دو کودک بلوچ پس از یک ماه بلاتکلیفی در زندان زاهدان

آزادی دو کودک بلوچ پس از یک ماه بلاتکلیفی در زندان زاهدان

دو کودک بلوچ پس از یک ماه بلاتکلیفی در زندان زاهدان آزاد شدند.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ، امروز ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۱، دو کودک بلوچ پس از یک ماه بلاتکلیفی در زندان زاهدان آزاد شدند.

هویت این دو کودک ” مسلم شه بخش” ۱۶ ساله، ” شهرام شه بخش” ۱۸ ساله اهل منطقه کورین و سرجنگل شهرستان زاهدان عنوان شده است.

گفته می‌شود این دو کودک در تاریخ ۱۸ اسفند ماه ۱۴۰۰، به همراه مازیار شه بخش فرزند ملک که یکی از مخالفان مسلح جمهوری اسلامی است بازداشت شدند.

لازم به ذکر است، “ملک شه بخش” در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۴۰۰ در درگیری با نیروهای نظامی در دشت سمسور شهرستان ریگان کشته شد. ملک در این درگیری دستکم ۱۰ نیروی نظامی جمهوری اسلامی را که یکی از آنها “سرهنگ مهدی توسنگ” فرمانده قرارگاه عملیاتی ابوذر کرمان بود، کُشت.

از اتهام این دو کودک بلوچ تا لحظه تنظیم خبر اطلاعی در دسترس نیست.

شهروندان بلوچ بر این باورند که دلیل بازداشت این کودکان توسط ماموران لباس شخصی اطلاعات ترس از این کودکان بوده است.

ضرب و جرح شهروند بلوچ به همراه کودک خردسال توسط عوامل بسیج

ضرب و جرح شهروند بلوچ به همراه کودک خردسال توسط عوامل بسیج

یک شهروند بلوچ که به همراه کودک خردسال خود بود توسط چند تن از عوامل بسیجی به دلیل پوشیدن لباس بلوچی مورد ضرب و جرح قرار گرفت.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ، روز سه شنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۱، یک شهروند بلوچ که به همراه کودک خردسال خود بود به دلیل پوشیدن لباس بلوچی در شهر گرگان استان گلستان توسط چند تن از عوامل بسیجی مورد ضرب و جرح قرار گرفت.

هویت این شهروند بلوچ “محمد رخشانی” اهل زاهدان و ساکن شهر گرگان استان گلستان عنوان شده است.

گفته می شود محمد به همراه کودک ۳ ساله خود به یکی از عابربانک ها مراجعه کرده که سرنشینان دو دستگاه خودروی سواری و دو راکب موتورسیکلت سوار وی را مورد ضرب و جرح قرار داده اند.

براساس این گزارش، کودک سه ساله محمد توسط افراد حاضر در مقابل عابر بانک نجات داده شده است.

طبق این گزارش، این شهروند بلوچ توسط عوامل بسیجی از ناحیه کمر مورد ضرب و جرح قرار گرفته و به بیمارستان منتقل شده است.

گفتنی است، در روزهای اخیر دو شهروند بلوچ دیگر نیز که با لباس بلوچی بودند در شهر یزد مورد ضرب و جرح قرار گرفته بودند.

۱۴۰۱ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

سخنگوی اورژانس آذربایجان شرقی خبر داد مرگ کودک ۷ ساله هادیشهری با یک حبه قند

سخنگوی اورژانس آذربایجان شرقی خبر داد مرگ کودک ۷ ساله هادیشهری با یک حبه قند


ایسنا/آذربایجان شرقی سخنگوی اورژانس آذربایجان شرقی از خفگی و مرگ کودک هفت ساله هادیشهری با یک حبه قند خبر داد.

وحید شادی نیا در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: حوالی ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه شب گذشته، گزارش یک مورد خفگی با قند به مرکز اورژانس استان اطلاع داده شد.

وی افزود: بلافاصله پس از دریافت گزارش، عوامل اورژانس از سه راهی هادیشهر در حال اعزام به محل حادثه بودند که بیمار با وسیله شخصی خانواده تحویل عوامل اورژانس می‌شود.

وی ادامه داد: هنگام تحویل این کودک به کادر اورژانس متاسفانه فاقد علائم حیاتی بود و بلافاصله عوامل اورژانس، عملیات احیای قلبی ریوی وی را آغاز کردند.

شادی نیا گفت: بیمار تحت عملیات احیای قلبی و ریوی به بیمارستان ساجدی تحویل داده شد اما با وجود تلاش‌های کادر درمانی بیمارستان، فوت این کودک تایید شد.

انتهای پیام

لایه‌های پنهان «فرزندکشی»

لایه‌های پنهان «فرزندکشی»

لایه‌های پنهان «فرزندکشی»
فرزندکشی موضوع قابل‌توجه و تناقضی است که بین احساسات و عواطف والدین و انگیزه قتل دیده می‌شود، اینکه چه‌طور یک فرد می‌تواند جان جگرگوشه‌اش و بخشی از وجودش را با دستان خود بگیرد و روز بعد بدون هیچ آثاری از پشیمانی، سرش را بالا بگیرد و انگیزه قتل را توجیه کند، خود قابل تأمل است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، به جرأت می‌توان قتل را بدترین جرم در همه نظام‌های حقوقی دنیا دانست. نوع واکنش در قبال این جرم از دیرباز سخت‌گیرانه و انتقام‌جویانه بوده است؛ فرزندکشی از مصادیق جرم قتل است که شدیدترین مصداق کودک‌آزاری نیز محسوب می‌شود، حتی وقوع یک مورد از این جرم نیز می‌تواند به‌شدت تکان‌دهنده باشد. محققان و جرم‌شناسان، علل اصلی فرزندکشی را عواملی همچون واکنش‌های عصبی و روانی، فقر فرهنگی و اقتصادی و… می‌دانند.

البته نباید فراموش کرد که ارتکاب جرم و جنایت متأثر از عوامل نابهنجار و غیرمتعارف جامعه و تدابیر غیرمنطقی، محیطی و جغرافیایی و نیازمند بررسی و ریشه‌یابی کارشناسانه است، برخی رسوم غلط قدیمی در بعضی نقاط ایران سبب شده است که پدیده شوم فرزندکشی از سوی بستگان نسبی و سببی شکل بگیرد و با تعصب ناموسی و ارق خانوادگی توجیه شود. در این موارد والدین یا برادر این حق را برای خود قائل شده‌اند که فرزند خود گاه پسر یا دختری را به‌صرف اتهام، بدون دادن اجازه دفاع و شنیدن حرف‌های قربانی، با تعصب بی‌جای خود و به موجب حکمی که خودسرانه صادر کرده‌اند، بکشند. براساس تحقیقی جامع، در ۸۰ درصد اینگونه جنایت‌ها، قربانی بی‌گناه بوده است.

لذا جرم‌هایی که حتی به گمان مرتکبان باانگیزه شرافتمندانه انجام می‌شود نیز باید تقبیح شود؛ نکته قابل توجه دیگر در ارتکاب این جنایات این است که گاهی مادر، بچه‌اش را می‌کشد که با وجود اینکه خشونت پدران شدیدتر و نمود خارجی آن بیشتر است، چیزی از قبح و مجرمانه بودن آن نمی‌کاهد.

متأسفانه در سال‌های اخیر شاهد تعدادی از این نوع موارد کودک‌آزاری بوده‌ایم. نقطه مشترک همه این حوادث، اعتیاد به مواد مخدر و بعضاً بیکاری است و اگرچه پرداختن به این معضل از حوصله این گزارش خارج است اما می‌توان بار دیگر بر ضرورت توجه جدی و راهکارهای عملی‌تر در برخورد با این معضل از سوی مسئولان امر تأکید کرد.

لایه‌های پنهان «فرزندکشی»

فرزندکشی مولود کاهش سطح سلامت روان در جامعه است
فربد فدایی، عضو انجمن علمی روان‌پزشکان ایران در خصوص علل روانی فرزندکشی، اظهار می‌کند: بروز برخی جنایات نظیر فرزندکشی، پدرکشی و مادرکشی در بیماران مبتلابه اختلالات روانی بیش از کل جمعیت مشاهده می‌شود. عوامل اجتماعی و برخی موقعیت‌های خاص نیز در بروز این اتفاقات به‌ویژه فرزندکشی اثرگذار است.

وی می‌افزاید: قتل مادر و پدر به‌طور انحصاری در بین بیماران مبتلابه اسکیزوفرنیا (روان گسیختگان) که معالجه و درمان‌نشده باشند، مشاهده می‌شود. در برخی از زنان باردار که وضع حمل می‌کنند نیز روان‌پریشی پس از زایمان یک عامل اساسی برای قتل نوزاد به شمار می‌رود.

افسردگی قطبی عامل اصلی روانی در پدیده فرزندکشی
عضو انجمن علمی روان‌پزشکان ایران با اشاره به تأثیر اختلالات خلقی اظهار می‌کند: یکی دیگر از دلایل فرزندکشی افسردگی یک‌قطبی (یکی از اختلالات خلقی) است که بر اساس برخی باورها همچون «جهان جای خوبی برای زندگی نیست» نخست موجب قتل اعضای خانواده و سپس خودکشی می‌شود. علت اصلی فرزندکشی اما از مسائل اجتماعی سرچشمه می‌گیرد؛ به‌عنوان‌مثال گاه از دیدگاه یک پدر، فرزندان اصول اخلاقی و ضوابط خانوادگی را زیرپا گذاشته و این امر سبب بروز خشونت و پرخاشگری و قتل می‌شود.

وی خاطرنشان می‌کند: به‌عبارت‌دیگر بر اساس عقاید و تفکرات این پدر فرزند مرتکب رفتارهای نابهنجار شده و در صورت نکشتن وی خانواده بی‌آبرو می‌شود، بنابراین عوامل قبیله‌ای و اجتماعی در قتل فرزندان همواره باید موردتوجه قرار گیرد.

ارتباط فاصله عاطفی با فرزندان و قتل
فدایی در خصوص راهکارهای کاهش و رفع این آسیب‌ها تصریح می‌کند: پدر در یک خانواده به‌طور حتم عمیق‌ترین عواطف و احساسات را نسبت به فرزندان دارد اما گاه فاصله عاطفی وی از فرزندان سبب اقدام به قتل می‌شود. گاه محبت پدر به فرزند باعث می‌شود دختر جز خواسته وی را عملی نکند، اما فاصله عاطفی سبب جست‌وجوی فرزندان (به‌ویژه دختران) برای دستیابی به عشق و محبت در بیرون از خانه می‌شود.

وی ادامه می‌دهد: به‌عبارت‌دیگر دختر می‌کوشد یک عشق را در بیرون از محیط خانوادگی یافته و جایگزین محبت والدین کند. بنابراین ایجاد رابطه عاطفی پدر با دختر یکی از مهم‌ترین اقدامات جهت جلوگیری از این حوادث است.

اختلاف نسلی مهمترین دلیل فرزندکشی در جامعه
امان‌الله قرایی‌مقدم جامعه‌شناس در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا با اشاره به مباحث جامعه‌شناسی در وقوع قتل‌های رخ داده شده، اظهار می‌کند: هیچ فردی مجرم به دنیا نمی‌آید و این اتفاق‌ها پدیده اجتماعی است، به طور کلی باورها، اعتقادات، ارزش‌ها و هنجارهای نهادینه شده در نسل گذشته با نسل آینده تفاوت دارد، یک دختر جوان با یک دختر کم سن و سال‌تر متفاوت است، برای اینکه سبک زندگی تغییر کرده و این تغییر بر اثر فناوری‌ها و نوآوری‌های جدید به طور مرتب صورت می‌گیرد.

وی می‌افزاید: از زمانی که انقلاب تکنولوژی، رسانه‌های مجازی، موبایل و اینترنت به وجود آمد همه این موارد سبک زندگی، دیدگاه‌ها و نقطه نظرات را تغییر داد و این اتفاق مبتنی بر یک تئوری گسترده است و سوال اول جامعه‌شناسان این است که انسان چطور به امروز رسید؟ چه چیزی مهم بود و عده‌ای از ماتریالیست‌ها می‌گویند ابتدا ماده و بعد آتش، چرخ و سفالگری و موارد دیگر ابداع شد و «لویس مورگان» مردم‌شناسی بود که ۲۰ سال روی این موضوع کار کرد.

این جامعه‌شناس، تصریح می‌کند: مسئله این است که جامعه دچار پرخاشگری و خشونت است، یعنی افراد دائم درگیر مشکلات زندگی امروزی هستند، در قدیم اگر برای کسی نفرین می‌کردند «دچار چه کنم چه کنم شوی» شاید متوجه اصل معنای آن نمی‌شدند اما اکنون وضعیت جامعه طوری شده است که به فراوانی می‌بینیم خشونت در جامعه می‌چرخد و افراد خشن و پرخاشگر شده‌اند.

ترویج خشونت و پرخاشگری و ارتباطات موزاییکی
وی اضافه می‌کند: علاوه بر اینکه خشونت و پرخاشگری جامعه را فرا گرفته است، از سوی دیگر مشکلات بیرونی به درون خانه می‌آید و همه این مشکلات بیرونی و وجود خشونت در جامعه یکی از عوامل قتل به وسیله خانواده است، در زندگی صنعتی امروز اخبار متفاوتی که از کانال‌های تلویزیون شنیده می‌شود بسیاری سخنرانی‌ها خشن است، گفته‌های افراد متفاوت در مورد جنگ، نزاع، قتل و جنایت پخش می‌شود همه خشونت را رواج می‌دهد.

قرایی‌مقدم با تاکید بر اینکه عمده‌ترین دلیل قتل‌های فرزندکشی در جامعه اختلاف نسلی است، می‌گوید: ناروایی‌ها و ترویج خشونت و پرخاشگری‌ها در جامعه در بروز این نوع اتفاق‌ها دخالت دارد، پدیداری اجتماعی تک علتی نیست و چند علت دارد، از سوی دیگر نبود تعامل سازنده بین اعضای خانواده در بروز این نوع حوادث نقش دارد چرا که امروزه روابط درون خانواده‌ها موزاییکی شده است، یعنی افراد مثل موزاییک‌های کف سالن و اتاق کنار هم هستند اما همدیگر را احساس نمی‌کنند.

اخبار منفی و چرخش خشونت در جامعه
وی تاکید می‌کند: علت آن افزایش خشونت در جامعه، شنیدن مداوم اخبار منفی، تورم و مشکلات اقتصادی، معضل تأمین معاش، گسترش فضای مجازی و نداشتن تعاملات حضوری افراد خانواده با یکدیگر و استفاده زیاد از رسانه‌های مجازی و شبکه‌های ماهواره‌ای است.

این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: امروز افراد خانواده در یک خانه با هم زندگی می‌کنند اما در این زندگی ماشینی و صنعتی با وجود اینکه کنار هم هستند اما از همدیگر خبر ندارند (زندگی موزاییکی)، جهان امروز حسی و مادی شده است و به قول «پیتیریم سوروکین» استاد دانشگاه «هاروارد» (شئ پروری) حاکم است و متأسفانه این اشیا هستند که ارزش افراد را تعیین می‌کند.

وی اظهار می‌کند: برای مثال واقعه تصادف خودروی پورشه چندسال قبل در اصفهان اتفاق افتاد و راننده پراید کشته شد، راننده پورشه اعلام کرده بود که دیه را می‌دهم و این جمله یعنی ارزش یک انسان تنها به اندازه مبلغ دیه اوست! در جامعه امروز افراد نسبت به همدیگر بی‌احساس شدند، انسان‌ها به همدیگر تعلق خاطری ندارند و مانند ربات‌های آدم‌نما شدند، اگر دقت کنیم افراد از کنار همدیگر از مترو پیاده می‌شوند و اصلاً به همدیگر حتی نگاه هم نمی‌کنند.

حاکم شدن روابط صوری و ظاهری در جامعه امروز
قرایی‌مقدم اضافه می‌کند: در حالی که در روستاها و شهرهای کوچک اگر فردی به دیگری توهین کنند مردم همان روستا برخورد جدی می‌کنند به دلیل اینکه معنویات حاکم است، اما در جامعه امروز روابط صوری و ظاهری حاکم شده است و روابط افراد باطنی نیست. در نتیجه نفع پرستی، مصلحت گرایی، خودمحوری، خودمداری، بی‌تفاوتی، مشکلات، عصبانیت و خشونتی که به دلیل عوامل اقتصادی، برخوردها، وجود فضای مجازی، نحوه گفت‌وگوها در اجتماع حاکم است به مباحث تربیتی افراد هم وابسته است.

وی خاطرنشان می‌کند: «بیگانگی با فرهنگ ملی از کودکستان آغاز می‌شود»، «خانه از پای بست ویران است»، «آموزش و پرورش بیمار»، «زنگ‌ها برای ما به صدا در می‌آید» و «در افکار خود خانه‌تکانی کنیم» مطالبی هستند که ۳۲ سال قبل نوشتم و همه این مطالب چاپ شده است، مبرهن است کلان‌شهرهای امسال با ۱۰ سال قبل تفاوت زیادی دارد و این پدیده باعث می‌شود قتل‌های فرزندکشی اتفاق بیفتد که در طول تاریخ مداوم وقوع این قتل‌ها وجود داشته است و امروز به دلیل گسترش فناوری‌ها این موارد سریع‌تر رسانه‌ای شده و در فضای مجازی منتشر می‌شود.

لایه‌های پنهان «فرزندکشی»

برخی خلاءهای قانونی در فرزندکشی
حجت فرجی، حقوقدان در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا در خصوص مجازات فرزندکشی، اظهار می‌کند: در قانون مجازات اسلامی یکی از موانع قصاص قاتل رابطه پدر و فرزندی است، یعنی پدر به‌واسطه قتل فرزند قصاص نمی‌شود و این مسئله برگرفته از فتاوای فقهی است؛ ولی این موضوع نباید باعث ایجاد احساس امنیت برای کسانی شود که به هر بهانه‌ای اراده قتل فرزند خود را دارند.

وی ادامه می‌دهد: برخی از این قتل‌ها ناشی از عدوان و برخی ناشی از بیماری یا اعتیاد و نداشتن تعادل روحی و روانی است. در برخی موارد هم شاهد وقوع قتل‌هایی بوده‌ایم که ناشی از تجاوز جنسی پدر به فرزند خردسال بوده است؛ به نظر می‌رسد باید نسبت به این موضوع مهم بازنگری‌هایی در قوانین موجود انجام شود.

این حقوقدان تصریح می‌کند: استثنائاتی برای قصاص وارد شده است ازجمله قاعده «ابوت» یعنی رابطه پدر و فرزندی که مانع قصاص قاتل می‌شود، بنابر نظر مشهور فقیهان امامیّه یکی از شرایط قصاص این است که قاتل، پدر یا جد پدری مقتول نباشد بنابراین چنانچه پدری فرزندش را به قتل رساند قصاص نخواهد شد. فقهای قرن حاضر پیرو همین نظریه هستند و قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ هم بر همین مضمون تنظیم شده است.

مجازات فرزندکشی
فرجی با اشاره به مجازات قتل فرزند توسط پدر در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، اظهار می‌کند: بر اساس ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، قصاص در صورتی ثابت می‌شود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری مجنیٌ علیه نباشد، این بدان معنا است که پدر در هر صورت از مجازات قصاص معاف است. مطابق ماده ۲۹۰ هر نوع رفتار کشنده‌ای با قصد و اراده از سوی قاتل موجب قصاص وی به درخواست اولیای دم هست که ماده ۳۰۱ استثنایی بر اصل ماده ۲۹۰ است.

این حقوقدان تصریح کرد: در ماده ۶۱۲ برای قتل‌هایی که دارای مانع برای قصاص هستند از جمله قتل فرزند توسط پدر مجازات در نظر گرفته است، هر کس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته است اما از قصاص گذشت کرده باشد و یا به هر علت قصاص نشود درصورتی‌که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران شود، دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا ۱۰ سال محکوم می‌کند، البته در این مورد معاونت در قتل عمد موجب حبس از یک تا پنج سال خواهد بود.

شهرستان بیله سوار؛ مسمومیت دستکم ۱۴ دانش آموز در پی نشت گاز

شهرستان بیله سوار؛ مسمومیت دستکم ۱۴ دانش آموز در پی نشت گاز

خبرگزاری هرانا – بنا بر اعلام رئیس فوریت‌های پزشکی استان اردبیل، نشت گاز در یکی از مدارس شهرستان بیله سوار، مسمومیت دستکم ۱۴ دانش آموز را در پی داشت. مصدومین جهت درمان به بیمارستان منتقل شدند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از تسنیم، مجید محمدغریبانی رئیس فوریت‌های پزشکی استان اردبیل از وقوع حادثه نشت گاز در یکی از مدارس شهرستان بیله سوار خبر داد و اظهار داشت: در این حادثه تعدادی از دانش آموزان با مسمومیت نسبی به بیمارستان منتقل شدند.

وی اظهار کرد: به دنبال گزارش وقوع یک فقره حادثه نشت گاز در مدرسه ابتدایی «فاطمیه» شهرستان بیله سوار اقدامات لازم برای پیگیری موضوع انجام شده که طبق گزارش همکاران ما در مرکز بیله سوار ۱۴ نفر از دانش آموزان ۱۰ تا ۱۲ ساله با علائم نسبی مسمومیت با گاز مونوکسید به بیمارستان منتقل شدند.

محمدغریبانی با اشاره به اینکه احتمال افزایش تعداد دانش آموزان مسموم شده در ساعات بعدی وجود دارد، گفت: همکاران اورژانس در محل مدرسه مذبور مستقر بوده و در حال معاینه پزشکی بقیه دانش آموزان هستند.

 

آمار هولناک «یک میلیون» کودک بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی گذشته

آمار هولناک «یک میلیون» کودک بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی گذشته

-بر اساس آمار ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران، در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ حدود ۹۷۰ هزار و ۸۷۱ دانش‌آموز در کشور از تحصیل بازماندند و آمار بازماندگان از تحصیل در مقطع ابتدایی در دوره تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ نسبت به سال های قبل از آن افزایش داشته است.
-بر این اساس سهم پسران بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵در مقطع متوسطه اول ۸۱هزار و ۹۷۴نفر اعلام شده که در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ تا ۹۱هزار و ۷۹۶ نفر نیز پیش رفته است. این آمار در میان دختران از ۲۰۳هزار و ۸۵۵ نفر به ۲۸۱هزار و ۸۴۸ رسیده است

 

در آستانه میلیونی شدن آمار مربوط به کودکان بازمانده از تحصیل و دانش‌آموزانی که در نیمه راه مجبور به تر تحصیل می‌شوند، مقامات جمهوری اسلامی هنوز این مسئله را جدی نگرفته و به عنوان یک بحران فراگیر به آن توجهی نشان نمی‌دهند.

سالانه گزارش‌های متعددی از ترک تحصیل دانش‌آموزانی و بازماندگان از تحصیل منتشر می‌شود که به دلایلی چون اعتیاد و طلاق والدین، بدسرپرستی یا نداشتن سرپرست مؤثر، ازدواج زودهنگام، مشکلات جسمی، فقر فرهنگی و اقتصادی، مهاجرت و… امکان آغاز یا ادامه تحصیل را از دست می‌دهند.

بازماندگان از تحصیل همان کودکانی هستند که در بازه سنی پایه‌های ابتدایی در هیچ مدرسه‌ای ثبت‌نام نشده‌اند. ترک تحصیلی‌ها هم دانش‌آموزانی هستند که پس از ثبت‌نام و آموزش در سال‌های اولیه یا بیشتر، تا قبل از گرفتن دیپلم، از چرخه تحصیل خارج شده‌اند.

در دو سال اخیر مخاطرات ویروس کرونا و شرایط حاکم بعد از آن به این معضل بیش از پیش دامن زد و ترک تحصیل و بازماندن از تحصیل را چشمگیرتر کرده است. علیرضا کاظمی سرپرست وزارت آموزش و پرورش سال گذشته گفته بود که حدود ۲۱۰هزار دانش‌آموز دوره ابتدایی و حدود ۷۶۰هزار دانش‌آموز دوره متوسطه که ترک تحصیل کرده‌اند وجود دارد. مجموع این رقم نشان می‌دهد اوضاع محرومان از تحصیل در آستانه میلیونی شدن است بدون اینکه حساسیتی در جامعه و نزد مسئولین برانگیخته باشد.

اگرچه به گفته خود مسئولان، کیفیت آموزش برای دانش‌آموزانی که هم‌اکنون در حال تحصیل هستند نیز چندان جالب نیست. سرپرست وزارت آموزش و پرورش پیش از این گفته بود: «در دوران کرونا همه دنیا با کاهش کیفیت آموزشی روبرو شدند ولی صحبت من در مورد کیفیت پایین آموزشی در دوران قبل از کرونا است که مهارت خواندن، نوشتن و سواد مهارتی در آموزش و پرورش، حتی در آن دوران هم از کیفیت بالایی برخوردار نبود.»

در چنین وضعیتی تنها عاملی که موجب افتخار جمهوری اسلامی شده، ارائه برخی گزارش‌های آماری و افزایش نرخ باسوادی است که مانند آمارهای دیگر نمی‌توان اعتباری برای آنها قائل بود. در تازه‌ترین گزارش مرکز آمار ایران، طی سال‌های ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۹ نرخ باسوادی در نقاط شهری و روستایی روند افزایشی داشته و در کل کشور از ۹/۸۷ درصد در سال ۱۳۹۶ به ۷/۸۹ درصد در سال ۱۳۹۹ رسیده است.

ضمن اینکه سرانه فضاهای آموزشی کشور نیز در سال‌های تحصیلی ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰ از ۱۷/۵ مترمربع به ۲۲/۵ مترمربع رسیده است. سرانه فضای آموزشی دانش‌آموزان مقطع ابتدایی در همین بازه زمانی سهم بیشتری بین مقاطع تحصیلی داشته‌اند. در همین سال تحصیلی گذشته سهم مقاطع تحصیلی ابتدایی از این سرانه ۲/۵۷، متوسطه اول ۸/۱۸ و متوسطه دوم ۰/۲۴ درصد بوده است.

افزایش حضور دانش‌آموزان مدارس غیردولتی به کل دانش‌آموزان نیز قابل تامل است. بر اساس گزارش موجود، نسبت دانش‌آموزان مدارس غیردولتی به کل دانش‌آموزان از ۴/۱۱درصد در سال تحصیلی ۹۵-۹۶ به ۶/۱۱درصد در پایان سال ۱۴۰۰- ۱۳۹۹ رسیده است.

این در حالیست که با سوادی به معنی تمام کردن دوران تحصیل نبوده و در بسیاری از مناطق، دانش‌آموزان پس از فرا گرفتن آموزش پایه‌های ابتدایی، به جمع ترک تحصیلی‌ها می‌پیوندند. بنابراین با اینکه نرخ باسوادی افزایش داشته، اما ترک‌کنندگان تحصیل و بازماندگان از آن نیز بیشتر شده‌اند.

در بازماندگان از تحصیل وضعیت در مقطع ابتدایی بدتر و در متوسطه اول و دوم بهتر شده. چنانکه مرکز آمار ایران اعلام کرده است بازماندگان از تحصیل در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ از ۷میلیون و ۴۵۱هزار و ۹۸۱ دانش‌آموز در مقطع ابتدایی، ۱۶۱هزار و ۸۶۷ نفر است. این آمار در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ با ۸میلیون و ۲۳۳هزار و ۹۸۵ دانش‌آموز، ۲۱۰هزار و ۲۲۱ نفر شده است.

بازماندگان از تحصیل در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ در مقطع تحصیلی متوسطه اول و دوم نیز به‌ ترتیب، ۲۱۵هزار و ۶۸۱ نفر و ۳۷۰هزار و ۳۶۳ تن بوده است. این آمار در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ در مقطع تحصیلی متوسطه اول و دوم نیز به‌ ترتیب به ۲۰۴هزار و ۷۳۵ نفر و ۵۶۵ هزار و ۹۱۵ تن رسیده است.

این اعداد نشان می‌دهد به استثنای متوسطه اول، در ۲ مقطع ابتدایی و متوسطه دوم آمار بازماندگان از تحصیل افزایش داشته است. بر اساس این آمار در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ چیزی حدود ۹۷۰هزار و ۸۷۱ نفر، یعنی نزدیک به یک میلیون دانش‌آموز از تحصیل بازمانده‌اند.

با عبور از این نگاه آماری سهم دختران و پسران محروم از تحصیل است که اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. در این میان معمولا سهم پسران خصوصا در ۲ مقطع ابتدایی و متوسطه دوم بیشتر و مدام رو به افزایش است در همین گزارش آماری آمده است که تعداد ۸۲هزار و ۴ نفری پسران بازمانده در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵در مقطع ابتدایی، به ۱۱۳هزار و ۳۹۶ نفر در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ رسیده است. سهم دختران همین مقطع نیز از ۷۹هزار و ۸۶۳ نفر به ۹۶هزار و ۸۲۵ نفر بوده است.

در مقطع متوسطه اول اما این محرومیت در میان دختران بیشتر است. بر این اساس سهم پسران بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵در این مقطع ۸۱هزار و ۹۷۴ نفر اعلام شده که در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ تا عدد ۹۱هزار و ۷۹۶ نفر نیز پیش رفته است. تعداد دختران در همین مقطع از ۱۳۳هزار ۷۰۷ نفر به ۱۱۲هزار و ۹۳۹ نفر رسیده است.

در متوسطه دوم نیز در پسران این عدد در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ از ۱۶۶هزار و ۵۰۸ نفر به ۲۸۴هزار و ۶۷ نفر در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ رسید. این آمار در میان دختران از ۲۰۳هزار و ۸۵۵ نفر به ۲۸۱هزار و ۸۴۸ تن رسیده است.

بهروز نظری مدیر گروه پژوهشی آموزش و توسعه مطالعات و توسعه سازمان جهاد دانشگاهی که به همراه گروه خود به تازگی پژوهشی در اینباره انجام داده است، می‌گوید: «شهر تهران یکی از شهرهایی است که آمار بالایی از کودکان کار و بازمانده از تحصیل دارد. پس از آن استان‌های سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی و خوزستان از دیگر مناطقی هستند که برحسب آمار به دست آمده بیشترین کودکان بازمانده از تحصیل را دارند.»

او با اشاره به نقش اساسی شرایط اقتصادی و فرهنگی جامعه، تاکید می‌کند که بچه‌ها در بسیاری از مناطق غیربرخوردار کشور به عنوان بازوی حمایتی اقتصاد خانواده محسوب می‌شوند و فقر محیطی سبب می‌شود کودکان بجای تحصیل، به مراکز کار فرستاده شوند.

نظری همچنین بیان کرد که همه‌گیری ویروس کرونا، اوضاع بد گذشته را بدتر کرد و با اینکه بازماندگی از تحصیل یک چرخه در حال تکرار است، اما ناتوانی برخی خانواده‌ها در تامین برخی لوازم و تجهیزات آموزش مجازی از جمله گوشی همراه و تبلت و لپ‌تاپ، در فاصله گرفتن دانش‌آموزان از تحصیل نقش بسزایی داشته است.

او همچنین با یادآوری اینکه بر اساس برخی آمارها حدود سه تا هفت میلیون نفر کودک خیابانی در کشور وجود دارد، گفته است: «بسیاری از کودکان بازمانده از تحصیل و خیابانی در معرض انواع و اقسام آسیب‌های اجتماعی قرار می‌گیرند و به مرور زمان برای جامعه بحران‌زا می‌شوند، لذا حل این مسئله به شکل اساسی نیازمند عزم ملی و ورود همه دستگاه‌ها است.»

در این میان، سعید ربوشه معاون آموزش ابتدایی اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران ادعا کرده که هر سال فهرستی از اسامی این کودکان از طریق حوزه ستاد ارسال شده و یک به یک آنها شناسایی و در صورت احراز وضعیت بازماندگی، آموزش می‌بینند.

به گفته این مقام مسئول، ۲ نفر از همکاران واجد شرایط و مورد اعتماد از مناطق، انتخاب و به‌مدت ۲ ماه در محل اداره کل شهر تهران حاضر می‌شوند و با تک تک خانواده‌های درگیر تماس تلفنی می‌گیرند.

طبیعی است با شرایط موجود برخی خانواده‌ها از بازگشت فرزندشان به مدرسه استقبال نکنند. در عمل اما مشخص نیست چرا چنین پیگیری‌هایی نه تنها نتیجه نداشته بلکه آمار محرومان از تحصیل اعم از بازماندگان و ترک تحصیل کنندگان افزایش می‌یابد.

رضوان حکیم‌زاده معاون آموزش ابتدایی در اوایل دوران کرونا هشدار داده بود که با شیوع این ویروس و مجازی شدن مدارس، در مسائل تربیتی و آموزشی مشکلات جدی به وجود آمده که بعضی از آنها در کوتاه‌مدت قابل رصد شدن است و بعضی تأثیر بلندمدت بر نظام آموزشی خواهد گذاشت.

بنا بر آماری که اداره ثبت‌ احوال اعلام کرده، در سال جاری باید یک میلیون و ۵۴۶هزار نفر در کلاس اول ثبت‌نام می‌کردند، اما یک میلیون و ۷۲۵هزار نفر ثبت‌نام کردند. می‌توان نتیجه گرفت آنهایی که سال گذشته ثبت‌نام نکرده بودند امسال شرایط را برای ورود فرزندان‌شان به مدرسه، مساعد دیده‌اند.

می‌گویند کودکان آینده‌سازان هر کشوری هستند. به این ترتیب محرومیت کودکان از مدرسه و آموزش و  پرورش مطابق با زمانه، پیامدهای گاه جبران‌ناپذیر خواهد داشت. در کنار کودکانی که پس از شیوع بیماری کرونا و اختلال در وضعیت معیشتی خانواده از تحصیل دور مانده‌اند، باید کودکان مهاجر افغانستانی را هم در نظر داشت که پس از استقرار طالبان در آن کشور از تابستان پارسال، تعدادشان در ایران بیشتر شده و تحت فشارهای چندجانبه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و کرونا، شرایط پیچیده‌تری دارند.

در مجموع، باید گفت کودکانی که به هر دلیل فرصت تجربه کافی برای حضور در محیط‌های آموزشی ندارند، به دلیل اینکه پیش از رشد عقلی و آموزش‌‌های لازم وارد «بازار کار» می‌شوند، در کمین انواع آسیب‌های اجتماعی و جرائم از اعتیاد و سرقت و حتی قتل و البته مشکلات روحی و روانی قرار دارند.

کودکان یعنی آینده؟! نه در جمهوری اسلامی!

کودکان یعنی آینده؟! نه در جمهوری اسلامی!

بیش از چهار دهه است که در ایران کودکان، از همان مهد کودک، اول، با دروغ آشنا می‌شوند زیرا بین باورها و قوانین حکومت با خانواده‌های عادی، که واحد جامعه را می‌سازند، فاصله و تضاد وجود دارد.

در این مدت دو سه نسل با ایدئولوژی حاکم، آموزش دیده و پرورش یافته‌اند، اما هرچه گذشت، فاصله و تضاد آنها با حکومت بیشتر شد.

از شعار «یا روسری یا توسری» که فقط علیه زنان نبود، بلکه آستین کوتاه مردان و آرایش موی آنان را نیز نشانه می‌گرفت، تا ویدئویی که این روزها در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شده، چیزی در سرشت این رژیم و طرفدارانش تغییر نکرده!

این مرد ظاهرا «فرهنگی» که خودش «آموزش» دیده و «پرورش» یافته‌ی این نظام است و موی پسران یک دبستان را بر اساس «ارزش‌های جمهوری اسلامی» قیچی می‌کند، همان کمیته‌چی دهه شصت است که زنان را در خیابان مجبور می‌کرد تا ماتیک خود را پاک کنند!
همان معلم «پرورشی» است که قیچی به شلوار کوتاه دختران دانش‌آموز و تی‌شرت نقش‌دار پسران می‌انداخت.
همان نیروی آتش به اختیار است که با مشت و لگد در خیابان به جان دختران و پسران می‌افتد و حالا در مدرسه سرنوشت کودکان و آینده کشور به امثال او سپرده شده.

اگر در همه جای جهان، کودکان یعنی آینده، در جمهوری اسلامی قطعا چنین نیست!
چرا که این کودکان در آینده یا افسرده و معتاد و بزهکار می‌شوند، یا مهاجرت می‌کنند یا در خیابان‌ کشته می‌شوند!
فرزندان مقامات جمهوری اسلامی به این مدارس نمی‌روند زیرا آینده‌شان در آمریکا و کاناداست!
جمهوری اسلامی با نظام آموزشی ویرانگر خود، اساسا بر کودکان بدون آینده، نه بنا، بلکه آوار شده است!

توصیه معاون امور زنان و خانواده دولت رئیسی به دختران ۹ساله مبنی بر تشکیل خانواده برای پرورش «سلیمانی»‌ها

توصیه معاون امور زنان و خانواده دولت رئیسی به دختران ۹ساله مبنی بر تشکیل خانواده برای پرورش «سلیمانی»‌ها

 

در شرایطی که مسئله «کودک‌همسری» در ایران بیش از هر زمان دیگری توجهات را به خود جلب کرده، انسیه خزعلی معاون امور زنان و خانواده رئیسی، به کودکان ۹ساله توصیه‌ کرده که «فقط برای تشکیل خانواده برنامه‌ریزی کنید!»

این توصیه بدان معناست که کودکان ۹ ساله باید از حالا خود را برای ازدواج و بچه‌داری آماده کنند.

خزعلی معاون «قاضی مرگ» در مراسم افطار با دختران ۹ ساله که اصطلاحا «روزه اولی‌» نامیده می‌شوند، گفته است: «از اکنون برای زندگی و خانواده‌ای که می‌خواهید تشکیل دهید، برنامه‌ریزی داشته باشید تا پرورش‌دهنده شهید سلیمانی‌ها باشید!»

انسیه خزعلی که خود در کودکی ازدواج کرده، با واکنش‌های منفی گسترده‌ای روبرو شده که در پاسخ به آنها گفته، «تحریف، تهمت و تقطیع در این سخنان وجود دارد و از داخل و خارج به شدت تلاش می‌کنند اقدامات این دولت را تحریف و تقطیع کنند.»

معاون امور زنان و خانواده دولت سیزدهم، شب گذشته در برنامه‌ای تلویزیونی بدون ابراز پشیمانی از گفته‌هایش بیان کرد: «این نیست که اگر بخواهیم حرکتی انجام دهیم بگذارند آرام برویم. اگر قطاری حرکت می‌کند باید منتظر سنگ‌ها باشد و اگر می‌خواهیم تحولی ایجاد کنیم باید بدانیم این ریل‌گذاری و تحول هزینه دارد وهزینه‌هایش را بپذیریم. تعبیر آقای رئیس‌ جمهوری این بود که زنان و خانواده مورد هجوم دشمن هستند و این حقیقتی است که دشمن برای اینکه نگذارد این حرکت پا گیرد و به جهان معرفی شود، سرمایه‌گذاری می‌کند.»

وی با اشاره به گفته‌‌ی دختران ۹ ساله که گویا به او گفته‌اند می‌خواهند مثل قاسم سلیمانی باشند  توضیح داد: «گفتند ما می‌خواهیم «سلیمانی» باشیم، ما به این دختران گفتیم شما هم می‌توانید «سلیمانی» باشید و هم پرورش‌دهنده «سلیمانی» باشید و باید در افق دور تمام جنبه‌ها و ابعاد وجودی خود را ببینید. تاکید کردیم جنبه‌های فردی خود را ببینید که این جنبه‌های فردی باید رشد کنند تا یک فرد به آن قله کمال خود برسد.»

خزعلی در پاسخ به انتقادات مطرح شده بیان کرد که در آن مراسم به دختران گفته «باید در جامعه و خانواده به مزیت نسبی که دختران دارند و عنایتی که خدا به دختران کرده تاکید شود. شغل مادری چیز کمی نیست، مادری با تولید مثل متفاوت است. مادری یک مقام مقدس است که می‌تواند تاثیرگذار باشد.»

این نوع توصیه‌های ایدئولوژیک موجب شد تا انسیه خزعلی تیتر بسیاری از رسانه‌های داخلی شود و انتقاد و خشم مردم را برانگیزد. خانواده‌هایی که همیشه دغدغه‌شان اختلافات تربیتی میان خانواده و مدرسه است، با شنیدن چنین خبری از افزایش ابراز نگرانی خود نوشتند.

معاون امور زنان «قاضی مرگ» در حالی بر افزایش «کودک‌همسری» تأکید دارد که بر اساس آمار سازمان ثبت احوال، ازدواج دختران کمتر از ١۵‌ساله در سال ٨٣، نزدیک به ٣٠‌هزار‌ و ٣٠٠ مورد بوده است که این رقم در سال ٩٣ به ۴٠‌هزار‌ و ۴٠۴ مورد افزایش یافته است.

همچنین هزار‌ و ۵٧٢ مادر کمتر از ١۵‌ساله در سال ٨٣ به ثبت رسیده که در سال ٩٣ این رقم به هزار‌ و ٧١٣ نفر افزایش یافته است.

‌بر اساس نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ و پیش‌بینی‌های جمعیتی متکی بر آن، تعداد ازدواج و طلاق در پاییز ۱۴۰۰ به ترتیب برابر ۱۴۴ هزار و ۶۷۹ و ۵۰ هزار و ۳۵۷ مورد بوده است که نسبت به فصل قبل به ترتیب ۷/۲ و ۱/۱ درصد و نسبت به فصل مشابه سال قبل به ترتیب ۱۰/۲ و ۵/۱ درصد افزایش یافته است.

 

۱۴۰۱ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

چرا هیچکدام از دانش آموزان مدرسه به قیچی کردن موی سر خود اعتراض نکردند؟

چرا هیچکدام از دانش آموزان مدرسه به قیچی کردن موی سر خود اعتراض نکردند؟

روزنامه شرق نوشت:بعد از دو سال برگزاری مدارس به شکل آنلاین، فیلم منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی که نشان می‌داد یکی از مسئولان مدرسه به آن شکل توهین‌آمیز در حال قیچی‌کردن موهای نه‌چندان بلند دانش‌آموزان است، اندک علاقه را هم برای رفتن به مدرسه در دانش‌آموزان نابود می‌کند.

از سوی دیگر، در کنار این فیلم و چند کاریکاتور و تصویر، انبوهی از تجربیات مشابه میان نسلی بود که معنای کلی‌اش غلط‌بودن سیستم آموزش و نبود پرورش صحیح همراه با مهربانی و ملاطفت است.

گویا بیش از علم، آگاهی روانی و مهارت‌آموزی، آنچه در مدارس فراگرفته می‌شود، امکان قلدری و خشن‌بودن است و بچه‌ها در این خصوص، سه الگوی کاملا صریح و عملی پیش‌رو دارند؛ خانواده، مدرسه و اجتماع. آنها به مثابه «جامعه بالقوه هدف» همچون خرطومی یک جارو برقی که مدام در حالت روشن است، همه‌چیز را به‌طور مطلق از خود عبور می‌دهند و این سه ضلع مثلث یادشده است که خوراک این ماشین را فراهم می‌آورد. ماشینی با فیلترهای ظریف که ناچار از عبور انبوه ناخالصی است.
دانش‌آموزانی که به دلیل سن اندک و نداشتن تجربه کافی می‌توانند در هر مسیری قرار گیرند و مهم‌تر آنکه باید «هنر نه گفتن» آموخته باشند. اما گویا در آن مدرسه نوعی با آن همه دانش‌آموز، هیچ‌کدام نه گفتن بلد نبوده‌اند.

هیچ دانش‌آموزی به این توهین اعتراض نمی‌کند. آیا آن رفتار از جانب دانش‌آموزان توهین تلقی نمی‌شود؟ آیا توان مقابله با آن توهین را نداشته‌اند؟ آیا اگر هر شکل دیگری از تحقیر بر آنها روا می‌شد، در برابر آن سکوت می‌کردند؟

اینها سؤالاتی ساده نیست. این نشان می‌دهد که آن دانش‌آموزان (شما بخوانید افراد) از خانواده خود چه آموخته و تا چه اندازه توان رویارویی با موانع، مخاطرات و موارد این‌چنینی را دارند.

فیلم نکات قابل تأملی دارد. دانش‌آموزی که حاضر می‌شود سطل زباله به دست، پشت مدیر و ناظم برود و در یک فرایند تحقیرآمیز سهیم شود. او نیز یک قربانی است؛ یک قربانی که در نوجوانی و بزرگسالی توانایی ورود به چرخه زورگویی و ایجاد قلدری و حقارت را خواهد داشت و دانش‌آموزان مفعول واقع‌شده نیز می‌توانند نقش‌هایی از فاعل تا مفعول ایفا کنند.

اینکه فردی در رأس یک مجموعه، عملی چنین حقارت‌بار را به آسانی و از دانش‌آموزی به دانش‌آموز دیگر انجام می‌دهد، معنایش عادی‌بودن و کارکرد نتیجه‌گرایانه‌ای است که موجب حصول خواسته‌ها و باورهای آن سازمان معنی می‌شود. پس چگونه می‌توان ارکان جامعه مدنی را آموخت وقتی یکی از مهم‌ترین رکن‌هایش یعنی تقاضا و مطالبه‌گری، در همان ابتدای تجربه نهاد آموزش به مثابه یک نهاد مدنی، نابود می‌شود.

حال از کمی دورتر نگاه کنید. آیا این تنها باری است که چنین اتفاقی روی داده است؟ خیر. آیا باز هم چنین اتفاقاتی روی می‌دهد؟ احتمالش زیاد است. اما در این میان یک تکانه ظریف نیز رخ داده و آن حساسیت جامعه نسبت به چنین وقایعی است. و این نتیجه افزایش و رشد سطح آگاهی و تقویت روحیه مطالبه‌گری است. دقیقا همان چیزی که آن دانش‌آموزان و حتی شخص قیچی‌به‌دست به آن نیاز دارند؛ آگاهی.

آیا معنای مطالبه‌گری رفتار خشن و قلدری است؟ خیر. چون مطالبه‌گری برایند رشد و آگاهی است و آگاهی همراه با خشونت نیست. باید این قدرت در جامعه ایجاد شود که خواسته‌های منطقی، همراه با احترام و به دور از عصبانیت مطرح و تقاضا شود. و تنها خرد و عقلانیت است که می‌تواند از این جزئیات مهم، یک کلیت ایجاد کند.

21302

اصل ماجرای مرگ دانش آموز مینابی چیست؟

اصل ماجرای مرگ دانش آموز مینابی چیست؟

ایسنا/هرمزگان آموزش و پرورش هرمزگان نسبت به انتشار خبری در خصوص مرگ یک دانش آموز مینابی در مدرسه واکنش نشان داد.

در اطلاعیه آموزش و پرورش هرمزگان آمده است:

“پیرو انتشار خبری در رسانه های جمعی در خصوص مرگ یک دانش آموز مینابی در مدرسه، به استحضار می رساند خبر یاد شده برابر این روایت صحت ندارد. گزارش میدانی کارشناسان ذیربط حاکیست، این رخداد تلخ در مسیر مدرسه به خانه اتفاق افتاده که مراتب در دست بررسی و تحقیقات است. اداره کل آموزش و پرورش استان هرمزگان با ابراز تاسف و تسلیت به خانواده و بستگان این دانش آموز عزیز، به اطلاع می رساند، موضوع با حساسیت لازم از طریق مراجع قانونی در حال پیگیری است.”

به گزارش ایسنا، دانش آموزان مدرسه باقرالعلوم روستای زرتوجی به دلیل تعمیرات مدرسه در حسینیه این روستا به مدرسه می‌روند. طبق اخبار منتشر شده در فضای مجازی در روز حادثه یکی از دانش آموزان برای نشان دادن هنر رزمی خود به سینه دانش آموز فوت شده ضرباتی را وارد کرد که این ضربات باعث ایست تنفسی و قلبی محمد امین شد و تلاش کادر مدرسه نیز برای نجات جان وی ناکام ماند.

انتهای پیام