حق ما
انسان ها
نشریه مستقل هواداران حقوق بشر
سال پنجم شماره پنجاهم – دی 1402 / ژانویه 2024
ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.
برای آگاهی در زیرمنشور سازمان ملل متحد مصوبه 26 ژوئن 1945
مقدمه
منشور ملل متحد در تاریخ 26
ژوئن 1945 در سانفرانسیسکو در پایان کنفرانس ملل متحد درباره تشکیل یک سازمان بینالمللی
به امضاء رسید و در 24 اکتبر همان سال لازمالاجرا گردید.
اساسنامه دیوان بینالمللی
دادگستری جزء لاینفک منشور ملل متحد است. اصلاحات مربوط به مواد 23، 27 و 61 منشور
در 17 دسامبر 1963 توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید و از 31 اوت
1965 لازمالاجرا گردید. اصلاح بیشتری مربوط به ماده 61 در 20 دسامبر 1971 توسط
مجمع عمومی به تصویب رسید و در 24 سپتامبر 1973 لازمالاجرا گردید. اصلاح ماده 109
نیز که در تاریخ 20 دسامبر 1965 به تصویب مجمع عمومی رسید در 12 ژوئن 1968 لازمالاجرا
گردید.
با اصلاح ماده 23 منشور، تعداد
اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد از 11 به 15 افزایش یافت. ماده اصلاحی 27 مقرر
داشته است که تصمیمات شورای امنیت درباره موضوعات مربوط به آئین کار با رای مثبت 9
عضو (سابقاً 7 عضو) و درباره سایر موضوعات با رای مثبت 9 عضو (سابقاً 7 عضو)، از
جمله آراء پنج عضو دائم شورای امنیت، اتخاذ شود.
با اصلاح ماده 61، که در 31
اوت 1965 لازمالاجرا گردید، تعداد اعضاء شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد
از 18 به 27 افزایش یافت. اصلاح بعدی در ماده مزبور که از 24 سپتامبر 1973 لازمالاجرا
شد، تعداد اعضای شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد را از 27 به 54 افزایش
داد.
اصلاح ماده 109، که مربوط به
بند اول ماده مزبور شد، مقرر میدارد که میتوان یک کنفرانس عمومی توسط دول عضو
سازمان مللمتحد در تاریخ و محلی که با دو سوم آراء اعضاء مجمععمومی و رای هر یک
از 9 عضو (سابقاً 7 عضو) شورای امنیت تعیین میشود تشکیل داد تا در منشور مللمتحد
تجدید نظر شود.
معرفی ناقضان
حقوق بشر
تهیه وتنظیم :
آذر ارحمی
نام و نام خانوادگی: داوود رحمانی
زندگینامه:
داوود رحمانی معروف به حاج
داوود*، متولد سال ۱۳۲۴ در خیابان شهباز (هفده شهریور) در شرق تهران است .او که در حوالی همان محل تولد خود به آهنگری اشتغال داشت ، پس از انقلاب
وارد کمیته انقلاب شد و سپس به واسطه آشنایی با لاجوردی، دادستان وقت تهران، به
ریاست زندان قزل حصار رسید. وی در تابستان ۶۳ و پس از برکناری اسدالله لاجوردی در اثر فشارهای سیاسی مختلف برکنار
شد و بعدها به کار سابق خود در بازار
تهران بازگشت؛ برخی از شنیدههای تاییدنشده حاکی از این است که وی به دلیل
بیماری، در حال حاضر خانهنشین است.
مسئولیتها:
رئیس زندان قزلحصار کرج از
تابستان ۱۳۶۰ تا تیر ۱۳۶۳
موارد نقض حقوق بشر:
حاج داوود رحمانی به عنوان رئیس
زندان قزلحصار در اوایل دهه ۶۰ در اعدام، سرکوب و شکنجه
زندانیان نقش موثری داشته است.
۱. شکنجههای عمومی
دوران ریاست حاج داوود در
زندان قزل حصار به دوران وحشت معروف است. حاج داود رحمانی که در فاصله تابستان ۱۳۶۰ تا تیرماه ۱۳۶۳ ، با حکم اسدالله لاجوردی، رییس سازمان زندانهای
تهران، رییس زندان قزل حصار بود و قدرت مطلقهای در اعمال شکنجه بر زندانیان سیاسی
در این زندان داشته است، روشهای گوناگونی را برای شکنجه زندانیان به کار گرفته که
برخی از آنها (مانند قبرها یا دستگاهها)، در شکل و گستردگی اجرا، منحصر به فرد
بودهاند .
حاج داوود در سال ۱۳۶۲ شیوه شکنجه قبر (یا همان قیامت، تخت، تابوت، جعبه، دستگاه) را ابداع میکند،
روشی که در آن زندانی باید در میان تختههای نئوپان که از سه طرف او را احاطه کردهاند
(به طول ۲ متر و عرض و ارتفاع حدود ۸۰ سانتیمتر)، با چشمبند و در سکوت مطلق – که در هنگام غذا خوردن هم نمیبایست
صدای برخورد قاشق با ظرف به گوش میرسید- به صورت مستمر و بدون هیچ گونه تماسی با
سایر زندانیان در یک حالت مینشست. این شکنجه طاقتفرسا بسته به مقاومت زندانی
ادامه مییافت تا زمانی که مقاومت او بشکند و حاضر به اعلام انزجار علیه گروه و
دوستان خود بکند. این شکنجه برای زندانیان مقاومتر آنقدر ادامه دارد که بسیاری از قربانیان آن
سلامت روحی و روانی خود را برای همیشه از دست میدهند. در تمام مدت از بلندگوها،
سخنرانیهای مذهبی، اذان ، قرآن یا بعدترها مصاحبه افرادی که بریده بودند، پخش میشود.
در این شکنجه، هدف تحت اختیار گرفتن تمامی حواس و تحرک زندانی و به طبع آن تمامی
تفکر و اراده او است و در حالی حس شنوایی زندانی این مطالب را دریافت میکند که
حواس دیگر او کاملا محدود میشود و تحت اختیار شکنجهگر است..
شهرنوش پارسیپور، نویسنده
ایرانی، از افرادی است که در بهار سال ۱۳۶۳ قیامت را تجربه کرده است.او در کتاب «خاطرات زندان» مینویسد که شخص حاج
داوود به او میگوید، باید به «دستگاه» برود، نامی که حاج داوود خود به تختها
داده است، زیرا که آنها را دستگاه آدمسازی و یا توابسازی میداند: «در هر گور یک
زندانی، با چادر و چشمبند، رو به دیوار نشسته بود. زندانی نخست با فاصلهای از
دیوار نشسته بود که حدود بیست سانتیمتر از آن فاصله داشت و زندانی بعدی در انتهای
گور، با فاصله ۲ متر از دیوار نشسته بود و همین جریان تا انتهای
دیوار ادامه داشت. بدین ترتیب زندانیان نسبت به هم یک زیگزاگ را تشکیل میدادند.»
شکنجههای ابداعی حاج داوود
به دستگاه محدود نمیشود. فرزانه زلفی ،از شاهدان عدالت برای ایران، در طول دوران زندان خود در زندان قزلحصارکه
نزدیک به دوسال و نیم بود، مدت ۷ ماه را به همراه ۱۶ نفر دیگر، بدون هواخوری در توالت گذراندند. او یک سال و نیم اول خود در
قزل حصار را در بند ۴ و سپس در بند ۸ یا بند “مجرد” گذراند. بند مجرد، متشکل از ۱۲ سلول سه تخته بود و در زمان زندانیشدن فرزانه حدود ۴۵۰ نفر، یعنی تقریبا در هر سلول ۴۰ نفر بدون امکان هواخوری و خروج از سلول – به جز روزی سه مرتبه برای رفتن
به دستشویی- در بند بودهاند در فروردین ۶۰ امتیازاتی از جمله حق هواخوری و باز شدن در سلولها،
به زندانیان بند ۸ اعطا میشود؛ اما در مقابل زندانیان حق هواخوری
دستهجمعی، روزنامه خواندن دستهجمعی و به قول حاج داوود هرگونه فعالیت “کمونی” را
از دست میدهند.
در ۲۰ فروردین همان سال، فرزانه و حدود ۱۶ نفر دیگر به دلیل اتهاماتی از قبیل انجام فعالیتهای گروهی به «زیر هشت» منتقل میشوند و آنها را وادار میکنند تا ۳۶ ساعت سر پا بایستند. یک تواب یا پاسدار پشت سر آنها کشیک میداد و در صورت
خم شدن زانوها و یا تماس پیدا کردن با دیوار و یا….، به آنها لگد میزد. بعد از ۳۶ ساعت بیخوابی این ۱۷ نفر با چادر و چشمبند به یک توالت منتقل میشوند.
محلی که حاج داوود به آن “گاودانی” یا “بند لب آب” میگفت که متشکل بود از سه
کابین توالت و یک راهروی بسیار باریک. این ۱۷ نفر به مدت ۷ ماه در این توالتها قرنطینه میشوند، بدون
دسترسی به همان حداقل اخباری که در گذشته از طریق برخی روزنامهها ویا اخبار
تلویزیون دریافت میکردهاند یا حق هواخوری و با غذایی بخور و نمیر و یک پتو برای
خواب. نقش و حضور مستقیم حاج داوود در تمام شکنجههای زندانیان نکتهای است که او
را از سایر روسای زندان متمایز میکند. بعد از ۷ ماه این گروه به گوهردشت منتقل میشوند.
به شهادت محمود خلیلی ، از
زندانیان هوادار چریکهای فدایی خلق در قزل حصار، از سال ۶۲ تا اواخر بهار ۶۳ زندانیان به دلیل خشونت حاکم در زندان کاملا حالت
تدافعی داشتند و اغلب این خشونتها متوجه زنان زندانی بوده است و خصوصا شکنجه
دستگاه، در ابتدا مختص زنان بوده و بعدتر شامل مردان نیز میشود. به گفته او یکی از حربههای دوتن از دوستان او که تحت
شکنجه دستگاه قرار گرفته بودند این بوده که روزهای خاصی را برای خودشان معین کرده
بودند و در آن روزها آگاهانه با زیر پا گذاشتن مقررات (مثلا دراز کردن پا، غذا
خوردن با صدا یعنی طوری که قاشق به بشقاب بخورد و ….) کاری میکردند که توابین به
حاج داوود گزارش دهند تا آنها را از دستگاه
بیرون بکشند و کتک بزنند. به این صورت آنها با یک تیر چند نشان میزدند.
اول از همه، مدت کوتاهی از آن مکان خارج میشدند و از صدای گوشخراش و سوهان مانند
بلندگوها نجات پیدا میکردند و دوم، با کتکخوردنشان به نوعی ورزش کرده بودند و
بدنشان از کرختی بیرون میآمد و همچنین میتوانستند با داد زدن زیر ضربات تاحدودی
فشارهای روحی وارده را تخلیه کنند. به گفته خلیلی، حاج داوود همین شکنجه را قیامت ۸۰ درصد میدانست و بارها به آنان وعده قیامت ۱۰۰ درصد داده بود.
۲. شکنجه و خشونت جنسی علیه زندانیان زن
از نظر حاج داود رحمانی قابل
تصور نبود که زنی با دلایلی غیر جنسی و به دلیل داشتن تفکر و درک مستقل وارد
مبارزه و فعالیت سیاسی شود. حاج داود حساسیت ویژهای در مورد مصاحبه گرفتن از زنان
داشت؛ به خصوص برای او مهم بوده است که زنان اعتراف کنند که با مردان تشکیلاتشان
رابطه جنسی داشتهاند. به شهادت تهمینه
پگاه زنی از جنم، یکی از روستاهای کردستان را بعد از بریدن در قبرها وادار کرد
در مصاحبهای اعلام کند که همیشه در پایگاههای کومهله قرص ضد بارداری وجود داشت. یا در شهادتی از
مژده ارسی حاج داوود یک بار دختری را که شیشههای سالنی که سمت دیگرش مردان بودهاند
پاک کرده بود، صدا میکند و او را به شدت کتک میزند زیرا معتقد بود، او به قصد
نشان دادن سینههایش به مردان شیشهها را پاک کرده است. در شهادت پروانه ، او
بارها زنان زندانی را به جرم خندیدن به باد کتک و کابل و شلنگ گرفته بود، چون
معتقد بود که آنان برای “حشری کردن” پاسداران مرد است که میخندند. حاج داوود زنان
را تحقیر میکرد و آنها را “زائدهای از مردان” میدانست و در تمام مصاحبهها آنها
را مجبور میکرد اعتراف کنند که به قصد ایجاد روابط نامشروع وارد کار سیاسی شدهاند.
به شهادت میترا رضوی اصولا
زن بودن در قزلحصار یک شکنجه محسوب میشد و این به خاطر همین دید حاج داوود به
آنان به عنوان یک عنصر دست دوم بود که به قول خود حاج داوود “تنها به درد یک کار
میخوردند.” و اصولا حرف او به زنان تواب هم همیشه این بود که شما فقط باید پسر
بزایید و به جبهه بفرستید.
نیلوفر شیرزادی نیز در
مصاحبه با عدالت برای ایران میگوید: «تجربه شخصی من این بود که وقتی وارد قزلحصار
شدم، لمپنیزم کاملا آشکار در مقابل زنان زندانی را دیدم. به هر حال آن چیزی که در
اوین آدم میدید، این بود که از نظر آنها در درجاتی، تو بالاخره ضد انقلاب یا مفسد
فیالارض هستی. با تو به این عنوان برخورد میکردند. اما در قزلحصار به من حتی به عنوان ضد انقلاب و مفسد نگاه نمیکردند.
اولین تماس ما با حاج داوود رحمانی به عنوان نماینده آن فرهنگ در زندان این بود که
ما یه عدهای بودیم که دنبال شوهر میگشتیم، توی خونههای تیمی میخواستیم غرایض
جنسی رفقای مردمون رو مرتفع کنیم و حالا اونجا تو زندان بودیم. خیلی راحت، بارها و
بارها میگفت شما که میخواستین شوهر پیدا کنین، خب راههای بهتری بود. یعنی حتی
اون درجهای که توی اوین ما رو به رسمیت میشناختند، اینجا رسمیت نداشتیم.»
حاج داوود حساسیت خاصی روی
زنان قدبلند، با چشمان رنگی، با عینک و تحصیلات بالا داشت و آنان را رهبران و خطدهندگان
اصلی مقاومت در زندان به حساب می آورد و زودتر و بیشتر از دیگران آنان را تحت فشار
و تنبیه قرار میداد. به شهادت فرزانه، اگر از دختری خوشش میآمد و فکر میکرد او
سر به زیر و محجوب است، با او کاری نداشت، اما معتقد بود زنان عینکی، روشنفکر و
کتابخوان هستند و از آنها بدش میآمد و اصولا جرم زندانی برای او اهمیتی نداشت،
بلکه تقسیمبندیهای خود او از افراد باعث میشد که آنها مشمول کتک یا آزار او
قرار بگیرند. او برای زندانیان نامهای مستعار انتخاب میکرد و آنان را تنها به
همان نام صدا میکرد، نامهایی که بعضا بار جنسیتی و سکسیستی داشتند : پروانه علیزاده در شهادتش میگوید: «حاج داوود از من خیلی بدش میآمد.
همیشه جزء کسانی که میآمد و انتخاب میکرد برای شکنجه ، میگفت بیا برویم، بیا
برویم، برای اینکه زهر چشم بگیرد، من بودم. علتش هم چشمان من بود. از چشمهای سبز
خیلی بدش میآمد. به من میگفت تو بچه شیطان هستی. شما از زادگان شیطان هستید.
یعنی اگر حاج داوود میآمد من حق نداشتم توی چشمهای حاج داوود نگاه کنم، سرم باید
پایین بود، متنفر بود چشمان من را ببیند. یک دشمنی خاصی با این رنگ داشت.»
یکی از شکنجههایی که در
زندان قزلحصار عمومیت داشت، وارد آوردن ضربه به اندام تناسلی زنان زندانی بوده
است. حاج داود که زندانیان زن او را فردی درشتهیکل با دستها و پاهای بزرگ توصیف
کردهاند، خود شخصا و نیز به طور جمعی با کارکنان مرد زندان قزلحصار کرارا و
همراه با شکنجهها و آزارهای دیگر از جمله آزارهای کلامی، به اندامهای تناسلی
زنان زندانی ضربه وارد میکرده است.
در شهریور سال ۱۳۶۰، یکی دو ماه پس از آغاز دستگیریهای گسترده فعالان سیاسی در سرتاسر ایران،
از آنجایی که بیشتر شهرستانهای کوچک زندانهایی برای زنان نداشته است، زنان
زندانی را از این شهرستانها به زندان قزلحصار در حومه شهر کرج و نزدیک تهران
منتقل کردند. بیشتر این زنان، در شهرهای خود محاکمه و محکوم به حبس شده بودند و
برای گذراندن دوران حبس خود، از بازداشتگاههای سپاه و کمیته در شهرستانها، به
زندان قزلحصار منتقل میشدند.
فرزانه زلفی در شهادتش نزد
عدالت برای ایران میگوید: «شهریور ۶۰ بود، ما بچههای شهرستان را
تازه برده بودند آنجا. حدود ۳۰۰-۴۰۰ نفر بودیم. راهروی طویلی بود که بندها را از هم
جدا میکرد. آنقدر دراز بود که خودشان با دوچرخه از اول تا آخر آن میرفتند. ما را
بردند آنجا و گفتند باید این مسیر را سینهخیز بروید… ما بینمان مادرهای مسن
داشتیم که ناراحتی قلبی داشتند. یک دختر نه ساله به اسم فاطمه بین ما بود. خلاصه
گفتند باید سینهخیز بروید و هیچکس هم مستثنی نیست. میگفتند باید تمام مسیر را
سینهخیز بروید و برگردید. بعد همانطور که میرفتیم و دیگر انرژی نداشتیم، مرتب
هفت، هشت تا پاسدار با پوتینشان میزدند وسط پای ما. خود من خونریزی کردم، بچههای
دیگر هم همینطور. اصلا دیگر نوار بهداشتی به همه بچهها نمیرسید. فاطمه آنجا برای
اولینبار پریود شد… هنوز الان هم که دارم صحبت میکنم درد رو در بدنم احساس میکنم…یعنی
تصور کن بیشتر از ۳۰۰ تا زن با چادر و چشمبند دارند توی یک راهرو سینهخیز
میروند و به آنها که آخر میمانند لگد میزنند و میگویند باید بروی جلو. مدام با
پوتینشان میزدند وسط پای ما و میگفتند: سلیطه! یا فحشهایی مثل این. من اولین
بار بود که این جور فحشها را می شنیدم. حاج احمد، معاون حاج داود، یکی از کسانی
بود که فحش میداد. باید اینقدر سریع می فتیم که به اول صف برسیم چون اگر آخر میماندیم
دوباره بهمان میزدند. اون مادری که گفتم و خیلی از بچه های دیگر قلبشان گرفت.»
فرزانه زلفی همچنین به یاد
میآورد که یکی از کسانی که در سینهخیزها و بعد از آن، بسیار کتک خورد، مینا توده
روستا بوده که چند روز بعد از آن اعدام شده است: «فردای آن روز ما را سر پا نگه
داشتند و بیخوابی دادند. بیخوابی یکی از کارهای خیلی متدوالشان بود و واقعا
تاثیر میگذاشت. بچهها همه دچار حالتهای روانی شده بودند…حاج داود به بعضیها
گیر میداد. آن روز هم آمد و به مینا توده روستا و یک نفر دیگر گیر داد. ما یک سری
این طرف بند و یک سری آن طرف بند، کنار سلولها، ایستاده نگه داشته شده بودیم. حاج
داود مینا توده روستا را صدا کرد و آوردش وسط و شروع کرد به پشتش و توی باسنش لگد
زدن؛ باسن مینا توده روستا کمی از روی مانتو برجسته بود [چون توی بند بودیم] چادر
نپوشیده بود. فردایش هم گفتند وسائلش را
جمع کند و برود. بعد هم شنیدیم که اعدام شده، در حالی که فقط یک سال حکم داشت…آن
یکی هم که آن روز حاج داود خیلی به باسنش زد، صورت و هیکل بسیار زیبایی داشت و جزو
کسانی بود که حاج داود به خاطر زیباییشان رویشان حساس بود و آزارشان میداد.»
مینا توده روستا، هوادار
سازمان مجاهدین خلق، در هنگام دستگیری ۲۱ ساله و در یکی از روستاهای کرج معلم بوده است. فرزانه زلفی، او را دختری
بسیار آرام و متین توصیف میکند. براساس اطلاعات منتشره در سایت بنیاد برومند، وی
در ۱۲ شهریور ۱۳۶۰ در کرج تیرباران شده است. از جزییات محاکمه و حکم وی اطلاع دقیقی در دست
نیست.
سینهخیز بردن و وارد آوردن
ضربه به اندامهای تناسلی در زندان قزلحصار محدود به همان یک بار نبوده است.
نیلوفر شیرزادی در شهادتش نزد عدالت برای ایران میگوید: «به هر بابایی اون بیرون
سوءقصد میشد، میدونستیم اون شب میآیند سراغمون. بچهها هر چی روسری و پارچه
اضافی داشتند میبستند اینجاشون [به زیر شکم اشاره میکند]. میدونستیم که ]حاج
داود[ ما رو میبره سینهخیز و از پشت میزنه. اینجاها [مجددا به زیر شکم اشاره میکند]
رو میزنه. طول واحد رو تا زیر هشت ما چشمبسته سینهخیز میرفتیم و با همه چیز
کتک میخوردیم. با زنجیر، قنداق تفنگ، چوب، کابل، لگد. حتی بعضی از پاسدارها پاشون
رو میگذاشتند روی پای ما که ما رو متوقف کنند بعد میزدند که چرا عقب موندی. یک
سری از بچهها که به خاطر توانایی فیزیکیشون نمیتونستند با بقیه پیش برند بیشتر
از همه کتک میخورند…خود من رو چندینبار از پشت زدند… مجبور بودی برای اینکه
نخوری، از دوست بغل دستیات جلو بزنی، بعد میدونستی اگر جلو بزنی، اون میخوره…
اینقدر این اتفاق [ضربه به اندامهای تناسلی همراه با شکنجههای دیگه بود، اینقدر
در هم گره خورده بود که خود ما، به خاطر دردش، به خاطر استرس وحشتناکی که روی ما
بود و فقط سعی میکردیم که تحمل کنیم که نشکنیم، قادر به تفکیک نبودیم…»
همانطور که گفته شد، یکی از
تنبیهات دیگر رایج در زندان قزلحصار، ایستادن با چادر و چشمبند رو به دیوار و بیخوابی
دادن بوده است. سودابه اردوان که در سال ۱۳۶۰ از اوین به قزل حصار برده شده از “شبهای بینهایت” زندان قزلحصار به
عنوان یکی از موارد بیخوابی دادن و کتک زدن زندانیان زن یاد میکند او در مصاحبه
با عدالت برای ایران میگوید: «شبهای بینهایت اصطلاحی بود که خود حاجی [داود
رحمانی] استفاده میکرد. قضیه از این قرار بود که بچهها، چیزهایی مثل کاردستیها
یا وسائل شخصیشان که بر اساس گزارشی که توابی به اسم سهیلا حاجیزاده که مسئول
بند ۸ زندان قزلحصار بود داده بود، ضبط شده بود را از
اتاق سهیلا برداشته بودند. حاجی هم آمد و پرسید: کی این کار رو کرده و طبیعتا کسی
چیزی نگفت. حاجی هم همه را برد توی راهرو درازی که بندها را به هم وصل میکرد و رو
به دیوار، با چشمبند و چادر ایستادند و با چند پاسدار دیگر شروع کرد به کتک زدن
ما. با هر چیزی که دستشان میآمد میزدند. حاجی میگفت این شبها تا بینهایت
ادامه داره و همین طور فحش میدادند و میزدند تا اینکه ۳ و ۴ بعد از نیمهشب که دیگر آنقدر زده بودند که از
نفس افتاده بودند میرفتند. ما هم همان جا از شدت درد و خستگی توی راهروی خیلی
سرد، روی زمین ولو میشدیم… این تنبیه ده شب طول کشید تا اینکه خود زندانبانان
خسته شدند.»
براساس شهادت برخی از
زندانیان، بیخوابی دادن و کتکزدن در زندان قزلحصار با وارد آوردن ضربه به اندامهای
تناسلی همراه بوده است. زندانیان در این
حالت، ساعتهای متوالی، بیخوابی داده میشدند و حق نداشتند برای رفع خستگی به
دیوار نزدیک شوند. منیره برادران میگوید: «سال ۶۲ بود که ما را خیلی تنبیه میکردند. شبهای زیادی ما رو میبردند سر پا میایستاندند.
گاهی روز هم ادامه پیدا میکرد. بعضی از بچهها را دو سه روز همینطوری سر پا میایستاندند.
میدونیم که چقدر سخت است، به هر حال تو کمرت درد میگیره، خسته میشدی، و مثلا چه
میدانم میخواهی تکیه بدهی به دیوار، یا سرت رو نزدیک کنی به دیوار، یه جوری بود
که حتی اگر یواشکی نوک انگشتت را میگذاشتی به دیوار، کلی خستگیات در میرفت. بعد
اگر فقط کمی به دیوار نزدیک میشدی، یکهو، ناغافل، نگهبانها که کفش کتونی میپوشیدند
که صدای پاشون نیاد، از پشت به آدم لگد میزدند… حاجی ولی پوتین سربازی داشت و از
همان سربند با سر و صدا و مسخرهکردن زندانیها وارد میشد. بعد یک دفعه ممکن بود
از پشت به آدم لگد بزند. لگد حاجی معروف بود. از پشت میزد وسط پای تو و تو بلند
میشدی و میافتادی روی زمین. یعنی خود من اینطوری برام اتفاق افتاد. بعضی از بچهها
بعدش به خونریزی میافتادند ولی من یادم نیست که خونریزی کرده باشم.»
منابع برای مطالعه بیشتر:
– برادران، منیره (۱۳۷۹) حقیقت ساده، اسن، نشر نیما
– پارسیپور، شهرنوش (۱۹۹۶) خاطرات زندان، استکهلم: نشر باران.
– ثابتی، فریده (بدون تاریخ)
بازنویسی یک جنایت: “تختها”، منتشرشده در سایت گفتوگوهای زندان، آرشیو
مقالات:
– حاج حسن، هنگامه (۱۳۸۲) چشم در چشم هیولا: خاطرات زندان ، فرانسه: انتشارات انجمن هما
– جابری، هما (۱۳۸۶) مجمع الجزایر درد، انتشارات امیرخیز
– خلیلی، محمود (بدون تاریخ)
شیوههای شکنجه در جمهوری اسلامی ایران، منتشرشده در سایت گفتوگوهای زندان،
آرشیو مقالات:
– علیزاده، پروانه (نامعلوم)
خوب نگاه کنید، راستکی است، انتشارات خاوران
– مصداقی، ایرج (۱۳۸۵) نه زیستن، نه مرگ، جلد دوم: اندوه ققنوسها (چاپ دوم) سوئد: نشر آلفابت
ماکزیما
مرجعها:
۱- مصاحبه با حاج داوود رحمانی، نشریه ی “رجعت”:
نشریه ی داخلی زندان قزل حصار، سال اول ، شماره ی اول، احتمالن نیمه ی دوم سال ۱۳۶۰
۲- سیبا معمار نوبری (از شاهدان عدالت برای ایران)،
از زندانیان زندان قزل حصار، پس از زندان و عزل حاج داوود از ریاست قزل حصار، به ملاقات او در آهنگری رفته است. سیبا در آبان
ماه ۱۳۶۰ دستگیر می شود و در تا زمان آزادیش در زندانهای
قزل حصار، اوین و کمیته مشترک بوده است. سیبا در شهریور ۱۳۶۴ در حالی آزاد می شود که حکم او ۱۲ سال یوده است، اما به دلیل پیوستن او به جرگه ی توابین بعد از ۴ سال و ۱۰ ماه عفو و آزاد می شود..
۳- برای اطلاعات بیشتر در زمینه موارد نقض شدید حقوق
بشر زندانیان سیاسی زن که از سوی حاج داود رحمانی اعمال می شده، به ضمیمه های این
گزارش مراجعه کنید.
۴- فرزانه زلفی که از شاهدان عدالت برای ایران است،
در سن ۱۶ سالگی ( ۱۰ تیرماه سال ۶۰) و در دوران دانش آموزی به اتهام هواداری از
اتحادیه ی کمونیست های ایران در مسجد سلیمان دستگیر می شود و تا اواخر سال ۶۴ را در زندان های مسجد سلیمان (۲ ماه تیر تا ۲۸ مرداد)، قصر، قزل حصار، گوهردشت (از ۲۰ آبان ۶۲، به مدت ده ماه)و مسجد سلیمان (تا زمان
آزادی) می گذراند.
۵- همچنین
اواخر پاییز سال ۶۰، حاج داوود حدود ۵۰۰ زندانی را در دو سلول ۱۸ نفره میکند، به نحوی که بعد
از چند ساعت حال عده ای بر اثر گرمای هوا به هم میخورد و بیهوش میشوند.
۶- زیر هشت، بندی مجزا برای گذران آخرین روزهای
زندانیان اعدامی در زندان است، در قزل حصار ، زیر هشت اما بند تنبیهی محسوب می شده
است.
۷- محمود خلیلی از هوادارن سازمان چریکهای فدایی خلق
(اقلیت) در آبان سال ۶۰ دستگیر شده و در دوران قتل عام سال ۶۷ نیز در زندان حضور داشته است، او در زندانهای مختلفی از جمله اوین، قزل
حضار و گوهر دشت بوده و اکنون در آلمان زندگی می کند و از مدیران سایت گفتگوهای
زندان است.
۸- تهمینه پگاه، از شاهدان عدالت برای ایران، به
اتهام هواداری از اتحادیه ی مبارزان، سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۰ را در زندانهای اوین، گوهردشت و قزل حصار گذرانده است.
۹- مژده ارسی ، از شهدان عدالت برای ایران که سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۹ را در زندای اوین و قزل حصار سپری کرده ، به
اتهام هواداری از چریکهای فدایی اقلیت دستگیر شده است.
۱۰- پروانه علیزاده، از شاهدان عدالت برای ایران مشکوک
به هواداری از گروه پیکار بود و به این اتهام در سن ۲۳ سالگی و در شهریور ۶۰ بازداشت شد، او ۷ ماه را در زندان سپری کرد که ۳ ماه این دوران در اوین و ۴ ماه آن در قزل حصار گذشته
است.
۱۱- میترا رضوی و یکی از شاهدان عدالت برای ایران، در
فروردین ۶۱ به اتهام هواداری از حزب رنجبران دستگیر می شود،
او تا اردی بهشت سال ۶۲ در زندان کمیته ی مشترک (توحید) زندانی و پس از
آن تا زمان آزادیشدر ۱۳۶۹ در قزل حصار و سپس اوین می گذرد.
۱۲- برای روشن شدن بار سکسیستی این اسامی، عدالت برای
ایران ناگزیر از ذکر این مثال است: نامهایی نظیر “کونگنده” که علیرغم اعتراض
زندانیان، حاج داوود آنها را تنها به این اسامی خطاب میکرده است.
۱۳- منیره
برادران، از شاهدان عدالت برای ایران است. در سال ۶۰ به همراه برادرش و همسر
برادرش دستگیر میشود. برادر وی مهدی پس از چهل روز اعدام شد و وی به اتهام
هواداری از راه کارگر مدت ۹ سال را در زندانهای مختلف، کمیته مشترک، اوین، گوهر
دشت و قزلحصار گذراند.
نام و نام خانوادگی:
حسن شاهوارپور
زندگینامه:
متولد شهر صفیآباد در دزفول است.
مسئولیتها:
ـ فرماندهی تیپ زرهی حضرت حجت
ـ جانشین لشکر زرهی ۷ ولیعصر
ـ فرمانده بسیج خوزستان
ـ فرماندهی قرارگاه حضرت ابوالفضل العباس
ـ فرمانده سپاه ولی عصر استان خوزستان از ۲۷ مرداد ۱۳۸۸ تاکنون
برخی از موارد نقض حقوق بشر:
۱– سرکوب معترضان در جریان اعتراضات آبان ۱۳۹۸
حسن شاهوارپور به عنوان فرمانده سپاه استانی ولیعصر خوزستان در قتل و سرکوب
خونین معترضان، در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ در ماهشهر مسئول است.
در تیرماه ۱۳۸۷، با تصمیم محمدعلی جعفری، فرمانده وقت سپاه پاسداران و تایید
علی خامنهای، سپاه استانها تشکیل شدند. ایجاد سپاههای استانی با هدف افزایش
اختیارات و قدرت فرماندهان استانی انجام شد تا در زمان بروز هرگونه تهدید خارجی یا
داخلی (اعتراضات مردمی) و قطع ارتباطات با مرکز، این نیروها بهطور مستقل تصمیم
بگیرند و عمل کنند.
حسن شاهوارپور تنها دو روز پس از سرکوب خونین اعتراضات مردمی در شهرستان
ماهشهر، برخورد خشن سپاه پاسداران با معترضان را تایید کرد و گفت:«امنیت خط قرمز
ما است و نظام هیچ ملاحظهای نسبت به تعرضکنندگان به این امنیت نخواهد داشت». او
در ادامه از شناسایی و بازداشت معترضان حبر داد و مدعی شد که آنها به کامیونهایی
که در حال بارگیری و تحلیه بار بودند شلیک کردند.
در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸، معترضان در شهرستان ماهشهر به شدت و با
خشونتی بیشتر از سایر نقاط سرکوب شدند. سازمان عفو بینالملل در گزارش خود در مورد
کشته شدگان اعتراضات آبان ماه در ایران، تایید کرد که بیشترین کشته شدگان این
اعتراضات مربوط به شهرستان ماهشهر بوده است.
روزنامه نیویورک تایمز نیز روز اول آذر ۹۸ با انتشار گزارشی به نقل از شاهدان
عینی از شهرستان ماهشهر تعداد معترضانی را که به دست نیروهای سپاه پاسداران کشته
شدند، ۱۳۰ تن اعلام کرد.
اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸در پی افزایش نابهنگام قیمت بنزین از شامگاه بیست و
چهارم آبان آغاز شد و به دهها شهر در سراسر ایران سرایت کرد. این اعتراضات از همان
ساعات ابتدایی توسط ماموران انتظامی و امنیتی به خشونت کشیده شد. در جریان این
اعتراضات این نیروها به روی مردم آتش گشودند؛ دهها تن را به قتل رساندند، صدها نفر
را مجروح و هزاران تن از معترضان را نیز بازداشت کردند. همزمان با سرکوب شدید و
خشونت آمیز، جمهوری اسلامی همچنین دسترسی مردم به اینترنت را قطع کرد. قطع
اینترنت، قتل عام معترضان را در سکوت و بیخبری تسهیل کرد.
بر اساس آخرین گزارش سازمان عفو بینالملل، دست کم ۳۰۴ تن در جریان اعتراضات
آبان به دست نیروهای امنیتی و انتظامی به قتل رسیدهاند. خبرگزاری رویترز اما به
نقل از منابعی در جمهوری اسلامی شمار کشتهشدگان این اعتراضات را حدود ۱۵۰۰ تن
اعلام کرد. در نهم آذرماه ۹۸ حسین نقوی حسینی، نماینده مجلس، از بازداشت حدود هفت
هزار نفر از معترضان خبر داد. از سوی دیگر
رادیو فردا در گزارشی تعداد بازداشتشدگان اعتراضات آبان ماه را ۸۶۰۰ تن برآورد
کرده است.
قرار گرفتن در فهرست تحریم وزارت خزانهداری ایالات متحده آمریکا
در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸، وزارت خزانهداری ایالات متحده آمریکا حسن شاهوارپور را
به دلیل مسئولیت در سرکوب اعتراضات آبان ۱۳۹۸ مورد تحریم قرار داد. بر اساس این
تحریم اعضای درجه خانواده او نیز حق ورود به آمریکا را نخواهند داشت.
میهندوستی
و منش مدنی
دکتر نادر زاهدی
بیان احساسات و هیجانات شخصی شکلهای متفاوتی پیدا میکنند؛ نمونه جدیدی از این موارد، بیان شادی و به تعبیری که در رسانهها مطرح شد، زیرپا گذاشتن پروتکلهای جلسات رسمیاعطای جایزه صلح نوبل است.
بیان و کنترل احساسات در مبارزات
مدنی و ملی که برآمدی از واقعگرایی خردمندانه است، از ارکان اصلی و پایهای در
گفتمان سیاسی و فرهنگی نوین به شمار میروند؛ آنجا که احساسات میهنپرستانه و وطندوستانه
در راستای تحمل رقبا و افکاری که در راستای آزادی کشور از فاشیسم مذهبی قرار میگیرد،
پدیده رواداری، تحمل مخالف و نهاد سازگاری ایرانی به میان میآید.
کنترل خردمندانه احساسات میهندوستانه
در برابر هیجانات و رفتارهای احساسی هم در میان برخوردهای مدنی قرار میگیرد؛ طرفه
آنکه مسئلهای ملی و مدنی در افکار عمومی ظاهر میشود و شخص و یا اشخاصی با ابراز
هیجانات به بیان ایدههای سیاسی و طرح مسئله میپردازند.
امروزه که اپوزیسیون جمهوری اسلامی
شیوهها و سبکهای تازهای را در مقابله با حکومت دینی به کار میگیرد، ابراز
احساسات، بیان هیجانات و رفتارهای مدنی و هنری، برگرفته از رواداری حقوقی مدرن و
سازگاری ایرانی است؛ سازگاری و رواداری که بخش عمده و اصلی نوگرایی در فرهنگ سیاسی
و اجتماعی ایرانیان را تشکیل میدهند.
درواقع گفتمان سیاسی ایرانیان با
بیان افکار نوین حقوقی و فرهنگی و رفتارهای عرفی و غیردینی، از گذشته ایدئولوژیک
چپ کلاسیک و اسلام سیاسی گسسته و مرحلهای تازه را در اندیشهها و رفتارهای دمکراتیک
و حقوق بشری به نمایش گذاشته است؛ شادی، رقص و پایکوبی و رفتارهای هنری در سبکهای
تجسمی و… نمونهای از این گسست است که در چندین سال اخیر در تجمعها و تظاهرات
ایرانیان مخالف حکومت دینی شاهد هستیم.
همانطور که اشاره شد در مسائلی که
به جامعه مدنی ایران و مبارزات ملی و مدنی ایرانیان مربوط میشوند، بیان احساسات و
هیجانات شخصی شکلهای متفاوتی پیدا میکنند؛ نمونه جدیدی از این موارد، بیان شادی
و به تعبیری که در رسانهها مطرح شد، زیرپا گذاشتن پروتکلهای جلسات رسمی اعطای
جایزه صلح نوبل است. در این رویداد، عدهای برای دوستان خودشان شادی کردند و عدهای
برای میهنشان! آنانکه در این مراسم به رقص و پایکوبی و بیان احساسات خود
پرداختند، قسمتی از سازگاری ایرانی و رواداری حقوقی و اجتماعی را به نمایش گذاشتند.
تبدیل حاشیههای مراسم اعطای جایزه
نوبل صلح با هدف بایکوت اصل قضیه و تأکید بر حواشی آن، به دور از رواداری سیاسی و
فرهنگی است که ریشه در غیرواقعگرایی سیاسی و بیان هیجانات سنتی است؛ بیتردید در
فعالیت برای رهایی کشور از فاشیسم مذهبی و دستیابی به دمکراسی در ایران آینده،
مبنا- اصل و هدف اولیه، تأمین و تحقق حقوق شهروندی ایرانیان است؛ اینکه هر کسی به
تناسب شناخت و آگاهی از سبکهای هنری- ایدههای فرهنگی و افکار سیاسی/ اقتصادی،
چگونه با دیگری و دیگران برخورد میکند، تنها بر پایه رعایت حقوق انسانی و توابع
آن در آزادی بیان- آزادی عقیده و آزادی فعالیتهای سیاسی- فرهنگی و اقتصادی قرار
میگیرد؛ حقوقی که پذیرفته شدهی حقوقدانان و مدون و نوشته شده در قانون اساسی
ایران دمکراتیک خواهد بود.
آنچه امروز- که درواقع تمرینی برای
جامعهای دمکراتیک و شهروندانی آزاد و دمکرات در ایران آینده است- در رفتارهای
خردمندانه، احساساتی و مدنی مخالفان جمهوری اسلامی- از هر طیف و سیاستی- به عرصه
آمدهاند، تنها با پایبندی به رواداری حقوقی و حق اظهار و احساس و تفکر دیگری معنا
مییابد و با رعایت حقوق انسانی دیگران، از حقانیت برخوردار است. هر آن رفتار-
احساس- تعقل و… که در مقابل ایدئولوژی حکومتی ضدشادی و غیرحقوقی ایرانیان است، در
دایره رفتارهای مدنی و ملی نوینی قرار میگیرند که ریشه در تحول ذهنی و رفتاری
گسسته از سنت دینی دارند.
اعدام
علي مسيبي
يکی از اتهاماتی که جمهوری اسلامی در چهاردهه پس از پیروزی انقلاب به مخالفانش میزند، اتهام «محاربه با خدا و افساد فی الارض» است؛ اتهامی که از اعدام فلهای منصوبان پادشاهی پهلوی تا اعضای گروههای مخالف جمهوری اسلامی در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب و برخی معترضان سیاسی و غیرسیاسی را در سالهای اخیر دربرگرفته و ردی از اعدام و تیرباران و خون در سراسر ایران گسترده است ، آخرین مورد هم ۱۵ متهم به قتل یک بسیجی در کرج و در مراسم چهلم حدیث نجفی از کشتهشدگان اعتراضات اخیر است. همچنین اخبار ضد و نقیض درباره محارب دانستن دو کودک بلوچ در جریان اعتراضات استان سیستان و بلوچستان نیز منتشر شده است. بر اساس اطلاعیه سازمان حقوق بشر ایران مستقر در نروژ، دستکم ۲۶ تن از معترضان دستگیر شده در خطر مجازات اعدام با همین اتهامات هستند. تاکنون کشته شدن دستکم ۴۴۸ تن از معترضان توسط همین نهاد تایید شده است. بعد ازانقلاب سال ۵۷ و به قدرت رسیدن اسلامگرایان و تاکیدی که آنان بر اجرای احکام اسلامی - از قصاص و دیه تا محاربه و جزیه - داشتند، قابل پیشبینی بود که به زودی «احکام شرعی» به بخشی از قوانین قضایی کشورتبدیل شوند. محاربه با خدا و افساد بر زمین در قانون مصوب سال ۱۳۶۱، وارد نظام حقوقی جمهوری اسلامی شدند. صادق خلخالی، قاضی جنجالی و بدنام روزهای آغاز انقلاب با مجوز شرعی که از روح الله خمینی داشت، بسیاری از موافقان حکومت قبلی و مخالفان حکومت فعلی و حتی قاچاقچیان مواد مخدر و کارگران جنسی را با همین اتهامات به اعدام محکوم کرد ، در میان اعدامشدگان آن روزها، فرخرو پارسا، وزیر آموزش و پرورش و سرلشکر نادر جهانبانی فرمانده نیروی هوایی ارتش، از جمله کسانی بودند که در دادگاههای انقلاب «مفسد فیالارض» شناخته و اعدام شدند. جمهوری اسلامی متهم است که با صدور احکام سنگینی چون محاربه و فساد بر روی زمین به دنبال ایجاد جو رعب و وحشت است تا بتواند از ادامهدار شدن اعتراضها جلوگیری کند. نوید افکاری از بازداشتشدگان اعتراضات تابستان ۹۷ شیراز از جمله کسانی بود که با حکم محاربه اعدام شد. او به اتهام محاربه و قتل یک مامور امنیتی و فهرستی از اتهامات دیگر، به دو بار اعدام محکوم شد؛ اعدامی که با وجود تمامی اعتراضات داخلی و جهانی، به گفته وکلایش «عجولانه» و شبانه اجرا شد. پیش از مرگ نوید افکاری، فایل صوتی از او منتشر شد که در آن میگوید: «هر چه هم لایحه نوشتم که اقرارم زیر شکنجه بوده و یک دلیل و مدرک توی این پروندهٔ لعنتی نیست که بگوید ما گناهکاریم، اما نخواستند صدایمان را بشنوند. فهمیدم دنبال گردن برای طنابشان میگردند…»پگاه بنیهاشمی، حقوقدان در گفتوگو با بیبیسی میگوید: « نه تنها حقوقدانها و وکلا بلکه افرادی که متشرع و فقیه هم هستند، آوردن احکام محاربه با خدا و فساد در روی زمین را در قانون مجازات اسلامی صحیح نمیدانند». به گفته خانم بنیهاشمی، بر اساس قوانین ایران، محاربه، «کشیدن سلاح به صورت گسترده بر روی تعداد زیادی از مردم عنوان شده و در مساله افساد فی الارض یعنی کسی بخواهد به صورت گسترده به تمامیت جسمانی افراد حمله کند». او میگوید: «مصداق محاربه و فساد فی الارض میتواند حملات تروریستی باشد، یعنی عده زیادی از مردم را با سلاح هدف قرار دهند که به کشتن و ایجاد رعب و وحشت منجر شود». حکم محاربه و فساد بر روی زمین در حالی برای متهمان از سرقت مسلحانه و قاچاق مواد مخدر تا جرایم سیاسی صادر میشود که به گفته کارشناسان انگیزه جرایم سیاسی بسیار با محاربه متفاوت است. به گفته مهرنوش نجفی راغب، وکیل دادگستری، «یک تفاوت مهم محاربه با جرایم سیاسی، طبق تعریف جرم سیاسی و مصادیق آن در قانون جرایم سیاسی مصوب ۱۳۹۵، انگیزه جرم است».
زندان بهبهان کجاست؟
مینا آقابیگی
وضعیت نابهنجار زندان بهبهان، در این زندان، مصرف مواد مخدر و درگیریهای
باندی که با هدایت مسئولان زندان انجام میشود، بسیار بالا است. به همین زندانیان
به دلیل فشارهای روحی اقدام به خودزنی میکنند. موقعیت زندان بهبهان: زندان
بهبهان در بلوار یعقوب بهبهانی، خیابان ژاندارمری، و جنب بخشداری واقع شده است.
ریاست کنونی زندان با مهدی دهداری میباشد. وی از اوایل مردادماه ۱۴۰۲ به این سمت گمارده
شده است. پیش از وی داود بیاتی اشکفتکی، به مدت ۶سال ریاست این زندان را به عهده
داشت. زندان بهبهان دارای ۵بند و ۲اتاق کوچک است. یکی
از اتاقها، بهعنوان کارگاه استفاده میشود. اتاق دیگر مربوط به قرنطینه است که
بسیار محدود و کوچک است. بندهای این زندان عبارتند از: بند ۱- این بند به بند
بازداشتیها شناخته میشود. بند ۲- این بند به بند پاک معروف است و مربوط به زندانیانی با جرائم مالی است. بند
۳- این بند مربوط به
زندانیان با اتهام مواد مخدر است. این بند ۵ اتاق دارد و در هر اتاق ۱۲ تخت موجود است.
یکی از اتاقهای این بند به زندانیان با جرائم سیاسی اختصاص دارد. بند ۴- این بند به بند سبز
معروف است و مربوط به زندانیانی است که به جرم سرقت بازداشت شدهاند. بند ۵- این بند یا بند
عادی مربوط به زندانی با جرائم مختلف و مختلط است. بین بند سبز و عادی کارگاه قرار
دارد. پشت این ۲ بند هواخوری کوچکی
واقع شده که ۵حمام و ۵توالت در آن قرار دارد. بین این
دو هم یک اتاق برای شستشوی ظروف تعیین شده است. آشپزخانه هم کنار بند۳ (بند پاک) قرار دارد
که ۵ اجاق گاز در آن
وجود دارد. تراکم زندانیان بیش از ظرفیت بندها: بند یک و ۲ اتاقهای بزرگی هستند. در بند
یک که به بازداشتیها اختصاص یافته، نزدیک به ۶۰ تخت وجود دارد اما
این تعداد کمتر از آمار زندانیان است و معمولاً عدهای از زندانیان کفخواب هستند.
در بند۲ نیز ۴۰تخت دارد اما برای
تعداد بالای زندانیان این میزان تخت کم است. در بند ۳ نزدیک به ۶۰ تخت دارد. بند ۴ معروف به بند سبز هم ۴۰ تخت دارد. بند ۵ یا بند عادی هم نزدیک به ۵۰ تخت دارد. این
بندها همیشه پر هستند و در بیشتر اوقات کف این بندها نیز پر از زندانیانی است که
با پتو روی زمین میخوابند. بازجویی و شکنجه زندانیان: شلاق و شکنجه در زندان رایج
است. در صورتی که زندانی اعتراض کند، گماشتگان رئیس زندان به صورت گروهی روی او
ریخته و وحشیانه وی را ضربوشتم میکنند. در زندان بهبهان وقتی زندانی جهت بازجویی
و اطلاعاتگیری به آگاهی برده میشود، در زمان بازگرداندن و تحویل به زندان، برغم
اینکه در بازجویی بشدت شکنجه شده، در مقابل او یک برگه میگذارند و او را مبجور میکنند
امضا کند که کاملاً سالم است و شکنجه نشده است! زندانی، پس از بازگشت به زندان به
شدت تهدید میشود که حق هیچگونه شکایت در رابطه با شکنجههای اعمال شده در بازجویی
و حتی حق رفتن به پزشکی قانونی را ندارد. این مورد نه تنها در زندان بهبهان بلکه
یکی از روشهای شناخته شده در بسیاری از زندانهای جمهوری اسلامی است. زندانیان
جرائم عمومی به شدت شکنجه میشوند، آنها را با کابل می زنند طوری که جای آن تا
چندین روز بر بدن زندانی باقی میماند. زندانیان سیاسی را طوری شکنجه میکنند که
جای شکنجه باقی نماند. زندانیان سیاسی را مجبور میکنند بعد از شکنجه روی آب راه
بروند یا آب روی بدنشان میریزند که جای کبودی پاک شود. یکی از شکنجه های رایج در
زندان، زنجیر کردن زندانی با دستبند و پابند به میله آهنی و شکنجه اوست. به این
شکل که زندانی را در وسط حیاط به میلهای زنجیر میکنند، سپس چند نفره او را ضربوشتم
کرده و ساعتها وی را به همین وضعیت در سرما و گرما نگه میدارند و شکنجه میکنند.
در تابستان سال ۱۴۰۰ یک زندانی به نام
رضا چکارهای ۲۵ ساله، متهم به
درگیری در خیابان را در زندان به میله زنجیر کردند. پس از چند ساعت کتک زدن، او را
تا صبح در حیاط با وضعیت زنجیر شده به میله نگه داشتند. مسئولان زندان، بندها را
با زندانیان دست نشانده و فرمانبر رئیس زندان، کنترل و اداره می کنند. این
زندانیان که از شرورترین زندانیان از متهمان جرائم خطرناک و مواد مخدر هستند، برای
رئیس زندان جاسوسی کرده و خبر می برند. آنها ما بازاء فراهم بودن شرایط خرید و
فروش مواد مخدر و تشکیل باندهای مواد مخدر، نظم زندان را به نفع رئیس زندان برقرار
می کنند. وضعیت وخیم بهداشتی در زندان: معمولاً آبگرمکنها خراب است و آبگرم برای
استحمام وجود ندارد. تعداد سرویسهای بهداشتی نسبت به تعداد زندانیان، بسیار کم
است. حیاط و هواخوری زندان کوچک و محیط آن بسیار کثیف است. بدلیل استعمال دخانیات
هوای آن همواره پر از دود سیگار است. پتوهای زندان کم و بسیار کثیف هستند. در
آرایشگاه ماشین اصلاح سر کم و غیربهداشتی است. وضعیت نابسامان بهداری: در بهداری
زندان بهبهان پزشک تنها به مدت یک ساعت حضور دارد. پزشک از ساعت ۱۲ تا یک ظهر به شرط
داشتن نوبت، نفرات را معاینه میکند. در غیر اینصورت هرچقدر هم که وضعیت زندانی
وخیم باشد اجازه معاینه زندانی، توسط مسئولین بهداری به زندانی داده نمیشود. کادر
درمان هم روزانه در بهداری حضور دارند، اما علم چندانی نداشته و در بسیاری از
موارد هیچ مشکلی از بیماری زندانیان حل نمیکنند. فروشگاه زندان بهبهان: در
فروشگاه زندان بهبهان قیمتها بسیار بالا است. برای نمونه یک کیلو تخممرغ تا ۹۰هزار تومان هم به
فروش میرسد. کالباس و سوسیس تا ۱۲۰ هزار تومان، نوشیدنی از ۳۰هزار تومان تا ۴۰هزار تومان به زندانیان فروخته میشود. در این زندان بخصوص قیمت آبمیوهها
گران است. میوه در این فروشگاه بهشدت گران فروخته میشود. برای نمونه، یک کیلو
نارنگی ۲۸ هزار تومان و یک
کیلو انار تا ۴۰هزار تومان به فروش
میرسد. قیمت سبزیجات هم بسیار گرانتر از بیرون از زندان میباشد. کیفیت مواد هم
نسبت به بیرون از زندان بسیار پایین است. غذای زندان بهبهان: صبحانه زندان هر روز
شامل یکی از مواد زیر است: یک روز کره مربا در حد یک لقمه، یک روز پنیر در حد یک
لقمه، یک روز یک تخممرغ آبپز، یک روز هم یک عدد حلوا ارده، ناهار هم ۳روز در هفته برنج همراه با
ماست، یک روز خورشت قیمه، یک روز خورشت سبزی و یک روز هم ماکارونی است. کیفیت غذا
بسیار پایین است و در پخت آن دقتی نمیشود. به همین دلیل زندانیان عموما دچار
مشکلات گوارشی هستند. به هر نفر هم روزانه ۳.۵ قرص نان داده میشود. وضعیت روحی و اخلاقی در زندان:
تعرض به زندانیان کم سن و سال از طرف زندانیانی که با مسئولین زندان در ارتباط
هستند امری عادی است. مصرف مواد مخدر و میزان درگیریهای باندی که با هدایت عوامل
زندان انجام میشود، بسیار زیاد است. شمار زندانیانی که به دلیل فشارهای روحی
اقدام به خودزنی میکنند بالا است. عدهای از زندانیان از چشم تا لب و رگ گردن،
دست یا شکم خود را میزنند تا شاید بتوانند از زندان و شرایط آن، نجات پیدا کنند.
در یک کلام محیط زندان محیطی دلگیر و وحشتناک است.
زنان روستایی ایران در سه واژه: رنج، محرومیت و زندگی
بردهوار
سمانه بیرجندی
از سال ۲۰۰۸ سازمان ملل متحد، ۱۵ اکتبر برابر با ۲۳ مهر را با هدف
برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان در مناطق روستایی، روز جهانی زنان روستایی
نامگذاری کرده است. زنان روستایی نقش مهمی در امحاء گرسنگی و فقر ایفا میکنند چرا
که تقریباً ۴۲درصد زنان روستایی
دستاندرکار بخش کشاورزی هستند. اکثر زنان روستایی نیروی کار کشاورزی را تشکیل میدهند
و به دامداری نیز کمک بسیاری میکنند. روز ۱۵ اکتبر به نام زنان روستایی نامگذاری شده تا نسبت به
نقش آنها که به طور عام نادیده گرفته میشود و مورد قدردانی قرار نمیگیرد، آگاهی
ایجاد شود. از این رو ۱۵ اکتبر فرصتی برای پرداختن به وضعیت زنان روستایی در ایران و حمایت از آنها
و نیز تأکید بر اهمیت نقش این زنان زحمتکش است. زنان روستایی همواره با داشتن نقشی
فعال در تولید کشاورزی، دامی و همچنین صنایع دستی از ارکان مهم اقتصادی بودهاند.
این فعالیتها با وجود اهمیت بالا، عموماً بدون حقوق و دستمزد است و اهمیتش در
اقتصاد و اجتماع نادیده گرفته میشود. هم از این روست که وضعیت زنان روستایی در
ایران بسیار فاجعهبار و قرین فقر، رنج و یک زندگی بردهوار است. زنانی که چالشهایی
چون ازدواج زودرس، محرومیت از تحصیل، خشونتهای خانگی، فقر دانش حقوقی و اجتماعی،
فقر بهداشت، ورشکستگی آبی، کولبری و دهها مشکل دیگر راه را برای توسعه و حداقل
خلاقیت بر آنها بسته است. همچنین فرهنگ حکومتی مردسالار و فرهنگ مدیریت مبتنی بر
ریش سپیدی در روستاها، امکان مشارکت اجتماعی زنان را محدود کرده است. یک زن خوب،
در ساختار جامعه روستایی زنی است که در چارچوب خانواده بتواند همه مشقتها را تحمل
کرده، خوب کار کند، به همه خدمت کند و با فرسایش جسم و روح خود، انسجام خانواده را
حفظ نماید. علاوه بر همه این معضلات، سیاست بیعملی رژیم وضعیت زنان روستایی در
ایران را به مراتب دشوارتر و بسیار آسیبپذیرتر ساخته است. در گزارش حاضر به برخی
جنبههای این وضعیت از سال ۱۳۹۹ تا سال ۱۴۰۲ میپردازیم. فقرای
شاغل و مولدانی بیحقوق: هر جنبشی که بخواهد رفاه اجتماعی و نظم اقتصادی را توسعه
دهد، ناگزیر از توجه و همکاری با زنان روستایی است چرا که نیمی از نیروی کار فعال
در اقتصاد روستاها را زنان تشکیل میدهند. زنان روستایی و عشایری بخش مهمی از
نیروی کار حذف شده از جریان اقتصادند. ارزش کار زنان روستایی در ایران نه تنها از
کار مردان کمتر نیست، بلکه در بسیاری موارد بیشتر است، اما عایدی این زنان چیزی
نزدیک به صفر است تا جایی که میتوان آنها را فقرای شاغل و مولدان بیحقوق نامید.
این زنان به دلیل زیرساختهای مردسالارانه و متحجرانه در یک رژیم استبدادی و زنستیز،
نابرابری جنسیتی بیش از حد تصور را با پیامدهای آسیب زایش تجربه میکنند. اشتغال
زنان روستایی به زبان آمار: مقایسه سهم اشتغال مردان و زنان نشان داده سهم زنان در
بخشهای خدمات و کشاورزی بیشتر از مردان و در بخش صنعت کمتر از آنهاست. از هر ۱۰۰ نفر زن شاغل در
ایران، تقریباً ۵۳ نفر در بخش خدمات،
۲۶ نفر در بخش صنعت و
۲۰ نفر در بخش
کشاورزی مشغول به کار هستند. زمان کار روزانه زنان روستایی بین ۱۵ تا ۱۶ ساعت کار یکنواخت
و سنگین است که در نتیجه فرسودگی زیاد به همراه دارد. از ۱۰ میلیون جمعیت زنان
روستایی که بالغ بر ۱۲.۴ درصد جمعیت ایرانند، ۶ میلیون نفر زیر ۱۸ سال هستند. این زنان و دختران نقش برجستهای در تحکیم بنیان خانواده و
تولید محصولات کشاورزی و امنیت غذای کشور دارند. آنها محدود است. اگرچه زنان در
پیچیدهترین کارهای فنی و حتی سختترین کارهای کشاورزی و دامداری قادرند همپای
مردان کار کنند، اما در مناسبات بازار نقشی ندارند. نقش زنان روستایی در اقتصاد
خانواده بیشتر در فرآوری و فروش محدود محصولات خلاصه میشود و دادوستد، کاری
مردانه تلقی میشود. حدود ۴۵ درصد زنان روستایی و عشایر حقوق خود را به شخصه دریافت نمیکنند، ۶۳ درصدشان اجازه خرج
کردن به طور مستقل را ندارند. به این ترتیب فعالیتهای این زنان منجر به تولید
درآمد مستقل برایشان نمیشود! شیرینبانو رضایی از اهالی روستای کلهجوب سیروان
گفت: زحمت و تلاش زنان بیشتر از مردان است زیرا ما علاوه بر کارهای کشاورزی باید
در خانهداری، تربیت فرزندان، تهیه مواد مصرفی و نیز تولید انواع مواد پروتئینی و
لبنیات هم فعالیت کنیم. تلاش زیاد زنان روستا به چشم نمیآید و تنها افراد در صورتی
متوجه این زحمات میشوند که زن روستا بمیرد و مریض شود و کارها لنگ بماند. یک
زندگی بردهوار، سهم زنان روستایی: وضعیت زنان روستایی در ایران فاجعهبار است.
در روستاها، بیشتر بار زندگی را زنان بر دوش میکشند. آنها علاوه بر اینکه بار
اصلی کارهای کشاورزی و اقتصاد روستایی را بر دوش دارند همه کارهای مربوط به
خانواده و خانه را نیز انجام میدهند. زنان روستایی ایران با انجام بیجیره و
مواجب کارهایی از قبیل نگهداری و مراقبت از دام و طیور، تهیه هیزم، آوردن آب،
رسیدگی به چادرها و محل زندگی، قالیبافی، تولید شیر و ماست، پخت نان، شیردوشی،
نظافت خانه، پختوپز، شستشوی لباس افراد خانواده، بچه داری و… زندگی بسیار سخت و
بردهواری را تجربه میکنند. بسیاری از آنان ساعت کارشان قبل از طلوع آفتاب شروع
میشود و آخرین نفری هستند که به رختخواب میروند. وضعیت زنان در مناطق روستایی مختلف:
طاقتفرسا بودن وضعیت زنان روستایی در مناطق کوهستانی و صعبالعبور لرستان حکایت
مشترک مناطق روستایی این استان است. جایی که کیفیت و امکانات زندگی و مسکن، بهداشت
و آموزش در سطح پایینتری قرار دارد. تولید و نگهداری کاملاً سنتی و در نبود
امکانات مکانیزه در این مناطق با حداقل سرمایهگذاری صورت میپذیرد. زندگی زنان
روستایی در روستاهای شهرستان الیگودرز در دو منطقه پیشکوه و پشتکوه بسا دشوار
است. تابستان و آفتاب داغش، دسترسی به منابع آب و علف برای دامپروری را برای
روستاییان دشوار میسازد. آنها با کوچ به دامنه کوهستان خانههای عمدتا گلی و سنگی
را ترک کرده و در سیاه چادرهایی که حاصل دسترنج زنان کوههای سر به فلککشیده
زاگرس است ساکن میشوند.
داستان روستاییان زن در بخش ذلقی الیگودرز حکایتی از جنس نداشتههای اولیه
زیستن است که حتی تصور داشتنش را ندارند.
موسسین و هیئت
تحریریه:
آذر ارحمی - حمید رضائی آذریانی
مدیر مسئول:
حمید رضائی آذریانی
سردبیر:
آذر ارحمی
تماس با ما:
حمید رضائی آذریانی
Tel.: +49 1781476984
Email: Hamidaria2019@gmail.com
Website: https://hoghoghebaschar.blogspot.com/
آذر ارحمی
Tel.: +49 15788102973
Email Azarerhamie2019@gmail.com
Website: https://haghandishan.blogspot.com/
آدرس پستی:
Haus-Knipp-Straße .35
47139 Duisburg
Deutschland
یادآوری:
- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی
تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می
باشد.
- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و
گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ
محدودیتی آزاد می داند.
-مسئولیت هر اثری و مقاله بر عهده نویسنده آن اثر
است و حق ما انسان ها صرفاً ناشر افکار میباشد.
حق ما انسان ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر