علی آقامحمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی از مشاوران رهبر جمهوری اسلامی ضمن حمایت از سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین که پیشنویس آن دو هفته پیش در هیئت دولت تصویب شد، اولویت همکاریهای اقتصادی را نگاه به شرق خواند و آن را مسئلهای راهبردی توصیف کرد.
آقامحمدی با اعتراف به این که کشورهای غربی “حتی روزنهای برای تبادلات تجاری باز نگذاشتند” نتیجه میگیرد که حتی اگر غرب روی خوش هم به ایران نشان دهد، نگاه جمهوری اسلامی برای رشد اقتصادی باید به شرق باشد.
مشاور خامنهای با تاکید بر این که “غربیها و انگلیسیها و برخی هم در داخل بسیار فعالند که این میدان باز نشود” گفته است: «اکنون همه متوجه شدهاند ضعف روابط با شرق کار اشتباهی بوده است و به این نتیجه رسیدهاند که باید با کشورهای این منطقه کار جدی انجام دهیم.»
بر پایه آنچه وبسایت رسمی مجمع تشخیص درباره سوابق و مسئولیتهای آقامحمدی منتشر کرده، او از سال ۱۳۶۸ رئیس گروه اقتصادی دفتر علی خامنهای بوده و به این ترتیب از مشاوران او به شمار میرود.
رهبر جمهوری اسلامی سوم بهمن ۹۴ در دیدار با شی جینپینگ، رئیس جمهوری چین گفته بود: «دولت و ملت ایران همواره به دنبال گسترش روابط با کشورهای مستقل و قابل اطمینان همچون چین بوده و هستند و بر همین اساس، توافق رؤسای جمهوری ایران و چین برای یک روابط استراتژیک ۲۵ ساله، کاملاً درست و حکمتآمیز است.»
چین و خامنهای چه نقشه ای برای ایران کشیدهاند؟
احمدزیدآبادی در کانال تلگرامی خود نوشت: رسانهها از تصویب پیشنویس “سند همکاری راهبردی ۲۵ سالۀ ایران و چین” در هیئت دولت خبر دادهاند.این در حالی است که نه هنوز عنوان رسمی سند مذکور اعلام شده و نه از محتوای آن خبری به بیرون درز کرده است.
اگر سند همکاری به واقع یک “توافق استراتژیک” باشد و به مرحلۀ امضا و عمل هم برسد، آن را باید مهمترین رویداد در تاریخ سیاست خارجی جمهوری اسلامی دانست.
برخی رسانهها چنین توافقی را انتخاب نهایی جمهوری اسلامی برای “چرخش به شرق” قلمداد کردهاند، اما از نگاه من، در صورت امضای این توافق باید آن را ورود جمهوری اسلامی به قواعد بازی نظام بینالملل و خداحافظی با سیاست ۴۰ سال گذشته دانست!
واقعیت این است که در شرایط کنونی روابط بینالملل چیزی به عنوان “شرق” در مقابل “غرب” وجود ندارد که بتوان از چرخش به شرق و غرب در سیاست خارجی یک کشور از آن یاد کرد. به عبارت بهتر، چین و روسیه که بعضاً از آنان به عنوان “شرق” یاد میشود، نگاهی دو قطبی به نظام بینالملل ندارند و کشورهای جهان نیز در چنین چارچوبی روابط خود را با آنها تنظیم نمیکنند.
در حقیقت، روابط چین با آمریکا و متحدان اروپایی و آسیاییاش، ترکیبی از همکاری و رقابت است و تمایلی به تبدیل این روابط به دشمنی و خصومت در آن دیده نمیشود. بنابراین، پکن در حوزههای حساس منطقهای و بینالمللی معمولاً محتاطانه گام برمیدارد و عمدتاً به دنبال نظم و ثباتی است که امکان سرمایهگذاری و مبادلات اقتصادی را برای این کشور تسهیل کند.
برای نمونه، در خاورمیانه چین میکوشد تا با همۀ کشورهای منطقه بخصوص اسرائیل و عربستان و ایران، روابط گرم و متوازنی برقرار کند و نزدیکی به یکی را به بهای دوری از دیگری با منافع خود سازگار نمیبیند. بر این پایه، چین بیش از هر چیز خواهان ثبات در خاورمیانه است، ثباتی که اسرائیل هم یکی از بازیگران اصلی آن باشد.
این در حالی است که نگاه جمهوری اسلامی به خاورمیانه معطوف به حذف اسرائیل است و اساساً همین سیاست منطقهای ایران به ریشۀ تمام اختلافات و درگیریهای آن با آمریکا و متحدان آن تبدیل شده است!
اکنون پرسش این است که آیا توافق ۲۵ ساله با چین میتواند سبب استمرار سیاست منطقهای ایران در خاورمیانه شود، یا اینکه به عکس، چنین توافقی میتواند اساس این سیاست را دگرگون کند؟
از نگاه من، توافق استراتژیک با چین کل سیاست خارجی و بخصوص سیاست منطقهای ایران را تغییر خواهد داد و آن را به صورت تابعی از سیاست پکن در خواهد آورد. از این رو میتوان گفت؛ کاری را که آمریکا تاکنون با فشار حداکثری خود به نتیجه نرسانده است، از طریق توافق استراتژیک با چین به انجام خواهد رسید!
شاید گفته شود که جمهوری اسلامی به رغم توافق استراتژیک با چین، میتواند موضع خاص خود را در مورد خاورمیانه حفظ کند و در این زمینه از چینیها پیروی نکند، اما اگر توافق دو طرف به واقع “استراتژیک” و مستلزم سرمایهگذاری چند صد میلیاردی چین در اقتصاد ایران باشد، در عمل این نوع نافرمانی ممکن نیست و پافشاری بر آن میتواند کل توافق احتمالی را به مخاطره اندازد.
با این حساب، این پرسش قابل طرح است که چرا کارگزاران نظام به چنین گزینهای رسیدهاند؟
آیا جنس رابطۀ چین و آمریکا را مصادرۀ به مطلوب کرده و با ترسیم چشماندازی خیالی از آیندۀ رابطۀ آنها، به زعم خود میخواهند جانب “قطب شرق” را بگیرند و پشتیبان جهانی قدرتمندی برای خود دست و پا کنند؟
یا با مطرح کردن توافق استراتژیک با چین در صدد به ترس و هراس انداختن آمریکا و اروپا برآمدهاند تا بدین وسیله مواضع آنها را در مورد تحریمها نرمتر کنند؟
و یا اینکه، تغییر سیاست منطقهای خود را اجتنابناپذیر دانسته، اما عملی کردن آن را تحت لوای توافق استراتژیک با چین، راه کم هزینهتری بخصوص از جهت حفظ پرستیژ، نسبت به توافق با آمریکا میدانند؟
*******************************************
فیلم زیر: غارت بیرحمانه ذخایر طبیعی ایران توسط چین با کمک سپاه پاسداران: به اندازه پنج هزار سال غارت شدیم
source
https://www.azadegy.de/?p=20050